مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (30): کتیبه پاسارگاد

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۲۲ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این قسمت میخواهیم کورش را در این کتیبه بررسی کنیم:

کتیبه سه زبانه پاسارگاد

کتبیه ای در چند قسمت روی ستون ها و پایه کاخ ها در کاخی در پاسارگاد وجود دارد به سه زبان خط میخی فارسی باستان [ که در زمان داریوش یکم ابداع شده است ] و دیگر خط عیلامی و سوم خط اکدی که تا زمان کورش یک خط و زبان در حال برافتادن بود که دیگر توسط کسی با آن حرف زده نمیشد. جدای از اینها غیر از دو ستون، برخی مدعی اند که این کتیبه در بالای یک نقش نیز واقع شده است. کلاً در هیچ یک از سه مورد، این کتیبه بر سر دروازه اصلی و یا مکان بسیار مهمی نیست.

در این کتیبه میخوانیم :

 

 

 

 

..........................................................................................................................

 

نتیجه گیری قسمت سی ام:

 

1: این گفته نارمن شارپ مبنی بر اینکه این کتیبه بر روی دو جرز سنگی در کاخهای خصوصی و عمومی در پاسارگاد در دشت مرغاب واقع شده است، سخنی است که هیچ ربطی به ربط داشتن کورش به این کتیبه و پاسارگاد ندارد، ابتدا معنای جرز را ببینیم:

 

 

 

خوب دقت کنید، یک نوشته را برداشته اند و بر دو ستون در دو کاخ که اثر زیادی هم از آنان باقی نمانده است قرار داده اند که از قضا اشتباه هم دارد [چنانچه نارمن شارپ هم بدان اشاره کرد] و آنوقت در آن گفته شده است که « من ، کورش شاه هخامنشی » ، براستی اینرا پادشاه باید در جلوی دروازه بگذارد!! تا هرکسی که رد میشود ببیند یا بر روی دو ستون در کاخ [بر فرض اینهم که آنقدر این پادشاه اهل خودنمایی باشد که بخواهد شاه بودنش را اینطور مفتضحانه اعلام کند]؟ عین این می ماند که محمد رضا شاه بیاید و پس از مرگ رضا شاه، بر دو ستون در کاخ سعد آباد بنویسد «من، رضا شاه پهلوی » خب که چی؟ این چه چیز را میرساند جز حماقت جعل کننده این کتیبه. فارغ از این که امکان آزمایش تعیین قدمت هم برای این دو کتیبه وجود ندارد چراکه آزمایش تعیین قدمت در نهایت قدمت سنگ را مشخص میکنند و بنابراین هیچ کس نمیتواند ادعا کند قدمت آنان به زمان کورش برمیگردد و تنها راه تعیین قدمت [جدای از وجود احتمال جعل در زمان ملکه الیزابت دوم] محتوا و نگارش کتیبه است که باید مشخص کند زمان آن مربوط به دوره کدام پادشاه هخامنشی است. هیچ سندی نیست که نشان دهد کورش فرمان به ساخت پاسارگاد داده است و همچنین دیگر پادشاهان هخامنشی هم هیچ گاه این چنین کاری را نکرده اند که بر روی دو ستون در کاخی بگویند مثلا « من اردشیر شاه هخامنشی » یا « من داریوش شاه هخامنشی » این مزخرفات را هیچ یک از پادشاهان هخامنشی تکرار نکردند.

2: غیر از ستون های کاخ، برخی بر اساس نقاشی که در قدیم کشیده شده ادعا کرده اند که این کتیبه بر بالای یک نقش هم وجود داشته است:

 

منبع:

http://www.artarena.force9.co.uk/cyrus1.htm

اثری از این کتیبه نیست و حال فکر میکنید این نقاشی از کیست؟ این نقاشی از رابرت کر پورتر است، ببینیم رابرت کرپورتر که بوده است:

Sir Robert Ker Porter, KCH (1777–1842) was a Scottish artist, author, diplomat and traveller. Known today for his accounts of his travels in Russia, Spain, and Persia, he was one of the earliest panorama painters in Britain, was appointed historical painter to Tsar Alexander I of Russia and served as British consul in Venezuela.

منبع:

https://en.wikipedia.org/wiki/Robert_Ker_Porter

همچنین باید بدانید رابرت کرپور اولین کسی بود که گفت مقبره مادر سلیمان در دشت مرغاب ، مقبره کورش است !!، ما در این پست بطور مفصل این دروغ بزرگ را رد کرده و البته در بخش پرسش و پاسخ سایت خردگان هم آنرا حدود یک ماه پیش مطرح کردیم که یک پاسخ ساده هم نتوانستند بدهند:

http://offer13.blog.ir/post/107

حال بیایید ببینیم ویژگی های رابرت کرپور که ویکی پدیای انگلیسی بیان کرد:

Scottish artist: هنرمند اسکاتلندی

author: نویسنده

diplomat: سیاستمدار

traveller: مسافر

بنظر شما این چنین کسی که یک مدرک ساده هم در زمینه باستان شناسی و آثار تاریخی ندارد آمده و درباره مقبره پاسارگاد اظهار نظر میکند ؟. بگذریم ، نقش پاسارگاد اکنون بدین شکل است:

 

 

هیچ عکس معتبری از مجسمه فوق نیست که در آن کتیبه ای بالای سرش باشد و تنها نقاشی است؛ جدای از این، یکی از بزرگ ترین باستان شناسان معاصر یعنی پروفسور والتر هینتس درباره نقش فوق میگوید:

تصویر ساختمان دروازه‌ی پاسارگاد (لوح ۹) را مدت‌ها تصویر آرمانی شاه بزرگ می‌دانستند. در حقیقت این تصویر ایزد نگهبان فینیقی را نشان می‌دهد: یک بعل جوان با چهار بال و تاجی مصری بر شاخ قوچ. در بالای این نگاره تا میانه‌ی سده‌ی پیش هنوز یکی از نبشته‌های بی‌شمار سه زبانه‌ای قرار داشت که داریوش نویسانده بود: «من، کورش، شاه، هخامنشی». ظاهراً کورش نظیر این پیکره‌های ایزدان را پس از گشودن بابل و سوریۀ متعلق به آن و همچنین فینیقیه با بنادر مدیترانه‌ای‌اش صیدون و صور دیده بود و سپس آن را به عنوان ایزد نگهبان قصر بر در ورودی کاخ خود قرار داده بود. منبع: والتر هینتس، داریوش و ایرانیان، ترجمه پرویز رجبی، تهران: نشر ماهی، 1392، ص 116

پروفسور والتر هینتس وجود کتیبه را بر بالای این نقش تأیید میکند که البته ما نمیدانیم پروفسور با چه دلیلی کاری که کرپورتر کرده است را قبول کرده است. درباره نقش پاسارگاد با مجسمه بعل هم وجود بت پرستی هم در ایران باستان چیزی عجیب نیست و شواهدی دال بر این امر وجود دارد [ چنانچه مشاهده میشود کورش صاحب استوانه هم مردوک دارای بت را ستود که خدا را شکر در پستی بطور مفصل بدان پرداختیم و همچنین معبد مردوک در تخت جمشید] . عدم مربوط بودن نقش پاسارگاد به کوروش امری است بدیهی و مبرهن که نمیتوان در آن تردید کرد.

 

دیوید آستروناخ درباره نقش پاسارگاد میگوید:

چنانچه مشاهده میکنید در تمام توضیحات آستروناخ حتی احتمال ربط داشتن این نقش به کوروش دوم نیز داده نمیشود.

 

همچنین پروفسور پیر بریان نیز بیان میکند:

«ملک بال دار» مشهور که بر روی دروازه R (تصویر 3 الف) حجاری شده است. نقش مذکور، مردی ریشو را نشان میدهد که جامه ای «عیلامی» به تن دارد و تاج پر هیبت و پیچیده ای از نوع مصری بر سر، و چهار بال بر اطراف بدن دارد. بر روی سنگ در سابق نوشته هائی بوده است که به اصل و منشأ «مَلَک بالدار» باز میگشته و متن ساده ای به این شرح داشته است: «من، کورش، پادشاه، یک هخامنش» پیرامون معنای دقیق این نقش که پدیده ای نامأنوس و غیر عادی و از بسیاری جهات اسرار آمیز به نظر می رسد، فرضیات و گمان زنی های بسیار شده است. در آن، هم نشانه هایی از تأثیر و نفوذ مصری (تاج)، هم نفوذهای آسوری (ملک بالدار) و هم فنیقی دیده اند. اما آیا این نقش، چنانکه غالباً تصور شده است، خود کورش را نشان میدهد؟ هیچگونه اطمینانی در این خصوص وجود ندارد. گاه نیز این نقش برجسته را به بندی از نوشته هرودوت (ک یکم، 209) پیرامون یک رؤیای کورش منسوب میکنند که برای پدر داریوش هیستاسپ نقل شده است؛ به این مضمون: «من ارشد پسران ترا با دو بال [به خواب] دیدم که یکی از آن بال ها بر سراسر آسیا گسترده شده بود و دیگری بر سراسر اروپا سایه افکنده بود.» بیشتر میتوان بر این گمان بود که این نقش اشاره و کنایه ای است به قدرت پارس بر مناطق و سرزمین هایی که از جهت فرهنگی بسیار متنوع و متفاوت اند. اصالت این نقش بالاخص از جهت آمیختگی و هماهنگی تنوع فرهنگی آن، برانگیزاننده مسائلی است که تا زمانی که تصویر مشابه دیگری به دست نیاید در خطر لاینحل ماندن اند.

تنها نمایش «شاهانه» پارسی قبل از داریوش، یک «مُهر» است که در دوران داریوش در پرسپولیس نیز از آن استفاده میشده است، لیکن آشکارات به دوران خیلی پیش تر تعلق دارد. بر این مهر کلمات «کوراش انشان، پسر تس پس» نقش است و تس پس شخصیتی است که معمولاً بعد از او کورش اول پدربزرگ کورش کبیر را به عنوان خلف او مشخص و معین میکنند، هرچند که تس پس عنوان پادشاه نداشته است. منبع: تاریخ امپراتوری هخامنشیان، پی یر بریان، مترجم: مهدی سمسار، جلد اول، صفحات 224 و 225

چنانچه مشاهده میکنید بریان به صراحت ربط داشتن این نقش به کوروش دوم را رد و تنها نقش شاهی مرتبط با پارسها قبل از داریوش اول را در زمان کوروش اول بیان میکند و نه کوروش دوم که آنهم یک مهر و بی ربط به نقش پاسارگاد است. سخنان وی پیرامون لباس و تاج و... این نقش هم بیانگر غیر پارسی بودنش است که دانشمندان دیگر نیز بدان اشاره کردند.

 

پروفسور اریش فردریش اشمیت نیز بهیچ وجه این نقش را مرتبط با کوروش نمیداند:

 

واندنبرگ نیز عقیده ای مشابه اشمیت داشته و میگوید:

 

کریستی ویلسن نیز دیدگاهی مشابه بقیه داشته و عنوان میکند که سابقاً بدلیل وجود کتیبه بالای سر این نقش تصور میکردند که نقش کوروش است ولی نقش یک فرشته محافظ میباشد:

 

مرتبط دانستن این نقش با کوروش هخامنشی تنها نشان دهنده این است که کوروش وجود خارجی نداشته و در حقیقت یک بت مربوط به مصر یا تمدن بین النهرین بوده است، تا این حد شواهد ما محکم اند و سخن باستانگرایان افراطی، سست و بدون محتوا.

در پایان توجه شما را به بررسی دوباره جزئیات این تصویر دعوت میکنیم تا در نهایت به سخن پروفسور پی یر بریان برسید:

الف) تاج:

نام این تاج «هم هم» بوده و در نقوش مصر باستان بر روی ایزدان و شخصیت های دیگر همچون فرمانروایان و ... قرار میگرفته است و نوعی تاجی تشریفاتی بوده. این تاج بر سر «بعل» ایزدی که کوروش در استوانه منتسب به وی او را بهمراه «نبو» می ستاید نیز دیده شده است. نمونه تصاویری از این نقش:

 

ب) لباس نقش:

این لباس آنچنان که پروفسور بریان اشاره میکند عیلامی است، پروفسور آندره گدار نیز کاملاً سخن پروفسور بریان را تأیید کرده و میگوید:

آنچنان که مشخص است پروفسور آندره گدار نیز علاوه بر پروفسور هینتس و بریان و آستروناخ و اشمیت و واندنبرگ این نقش را بی ارتباط به کوروش دوم میداند.

 

ج) چهار بال:

این چهار بال را در نقوش مربوط به آنو [خدای آسمان] و اهریمن پوزوزو و مردوک مشاهده میکنیم.

 

1: آنو

 

منبع:

https://www.ancientpages.com/2018/06/07/anu-supreme-ruler-of-the-heavenly-abode-in-sumerian-pantheon-of-gods/godanu16/

2: اهریمن پازوزو [مربوط به آشوریان]:

منبع:

https://en.wikipedia.org/wiki/Pazuzu

3: مردوک:

منبع:

https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Marduk_Tiamat_Battle_from_Enuma_Elish_-_repaired_version.png

البته ویکی پدیا تصویر فوق را در جای دیگری مربوط به خدای خورشید (تمدن بین النهرین) دانسته:

https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Chaos_Monster_and_Sun_God.png

اما اکثر وبسایتها تصویر مرد چهار بال را مربوط به مردوک دانسته اند، برای نمونه:

https://www.newworldencyclopedia.org/entry/Marduk

https://www.worldanvil.com/w/draigenmore-kelek/a/marduk-myth

 

د) حالت ایستادن:

در اینجا نیز پاسخ ما نقش مردوک است:

نقش فوق مربوط به کاخ آپادانا بوده و در موزه لوور نگهداری میشود.

منیع:

https://hi-in.facebook.com/bronzeagecollapse/posts/525032387683835:0

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%A9

https://commons.wikimedia.org/wiki/File:Apadana_winged_man.jpg

وقتی معبد مردوک در تخت جمشید وجود داشته وجود نقشش جای تعجب ندارد. ممکن است بگویید زمان احداث کاخ آپادانا پس از زمان تقریبی ایجاد نقش پاسارگاد بوده است و در پاسخ باید بگوییم که هم این نقش چهار بال و هم این طرز ایستادن در دو نقش مربوط به جن ها در اساطیر آشوری وجود داشته است که کاملا قدیم تر از حکومت هخامنشیان بوده اند:

خب تا اینجای کار چه شد: تاج مصری + لباس عیلامی + چهار بال آشوری بین النهرینی + حالت ایستادن بابلی. در نتیجه این نقش یک ویژگی مادی و پارسی یا پارتی ندارد آنهم در کجا؟ در پاسارگاد!!. بعبارتی دیگر اگر بنا را بر این بگذاریم پادشاهی بخواهد در سرزمین مادری خودش این چنین به تصویر کشیده شود فقط میتوانیم رأی به بیگانه بودن این پادشاه بدهیم.

البته تقلید عینی از بابلیان و آشوریان منحصر در این نقش نبوده و حتی لاماسو در ورودی دروازه ملل تخت جمشید نیز عیناً از دروازه کاخ سارگن دوم (پادشاه آشور در قرن هشتم قبل از میلاد) کپی برداری شده است:

منظور از ورزا گاو نر است.

البته مدل دیگری از لاماسو هم با پنج پا که شبیه پاهای شیر است وجود دارد (بنگرید به اینجا) لکن لاماسوی تخت جمشید سم دارد و چهار پاست و لاماسوی کاخ سارگن دوم نیز، بنابراین لاماسوی تخت جمشید تقلیدی از دروازه کاخ سارگن دوم است.

کپی برداری دیگری که صورت گرفته نقش شیر در تخت جمشید است که شباهت نسبتاً زیادی به نقش یک جن بابلی دارد:

و یا نقش برجسته کشتن شیر در تخت جمشید هم کپی سطح پایینی از نقش کشتن شیر توسط آشوربانیپال است؛ این نقش برجسته کشتن شیر در تخت جمشید:

 

این هم نقش کشتن شیر توسط آشوربانیپال شاه معروف آشور:

 

بنابراین بنظر میرسد این نقش پاسارگاد و نقش مردوکی که در کاخ آپادانا به تصویر کشیده شده تقلیدی از نقوش اجنه بابلیان و آشوریان بوده است.

مقوله بعدی شیردال است که در تخت جمشید بدین صورت آنرا مشاهده میکنیم:

گرچه اصراری روی هخامنشی دانستن این نماد نیست لکن برخی آنرا ایلامی میدانند و باید عرض کنیم اولاً اسناد شیردال در مدارک باستان شناسی آشوری و سوری و... متأخرتر از مدل ایلامی بهیچ روی نیستند و بنابراین تمدن ایلام نمیتواند منشأ شیردال باشد و بنظر میرسد ریشه شیردال به مصر باستان برمیگردد آنطور که دکتر طاهری در چکیده مقاله شان متذکر میشوند (اسناد را هم در مقاله بررسی کردند که لینکش را اینجا قرار میدهم): نک: گوپت و شیردال در خاور باستان، صدر الدین طاهری، استادیار گروه موزه داری، دانشکده مرمت دانشگاه هنر اصفهان، نشریه علمی هنرهای زیبا هنرهای تجسمی، دوره 17 شماره 4 اسفند 1391، صفحات 13 الی 22 (برای مشاهده اصل مقاله بنگرید به اینجا).
 

برگردیم به موضوع کتیبه، از جمله نکاتی که خدشه ای جدی به اصالت این کتیبه وارد می سازند این موارد است:

1 : ابتدا بیان کردیم که این کتیبه ها را در جای در خور توجه و مهمی قرار نداده بودند.

2 : در این کتیبه اشتباه وجود دارد که نشان میدهد کاتب آشنایی کاملی با خطوط نداشته است و این یعنی اگر در زمان هخامنشیان هم نوشته شده است فرد آشنا و خوبی را برای اینکار استخدام نکرده بودند [اگر جاعلی در قرون اخیر این کتیبه را جعل نکرده باشد] ، چنانچهً در کتیبه هایی همچون کتیبه بیستون ما اشتباهی نمی بینیم که نشان از آشنا نبودن کامل کاتب باشد، همینطور کتیبه بیستون از نظر حجم بسیار بیشتر از این کتیبه است ، اما در این کتیبه چهار خطی و سه زبانه اشتباه دیده میشود.

3 : خط میخی فارسی باستان که دو خط اول کتیبه با آن نوشته شده است در زمان داریوش یکم ابداع شده است و این یعنی زمان این کتیبه از زمان داریوش یکم عقب تر نمیتواند باشد [البته ابداع خط میخی در زمان داریوش یکم مورد قبول تمام دانشمندان نیست لکن به تنهایی نمیتواند مد نظر قرار گیرد] .

4 : هیچ سندی نیست که نشان دهد بناهای پاسارگاد و کاخ به فرمان کورش ساخته شده باشد و همچنین بازهم هیچ سندی نیست که نشان دهد پاییتخت پادشاهی کورش در آن محدوده بوده باشد تا کسی احتمال بدهد بناهای پاسارگاد ولو بخشی اش به فرمان کورش ساخته شده باشد . این که کسی بخواهد با استناد به شکل تراش سنگ ها و ... سخن بگوید باید گفت که در زمان داریوش و شاهان بعدتر هم این امر یعنی ساختن این بناها ممکن بوده است ؛ هیچ یک از تواریخ هرودوت و گزنفون و کتزیاس به ساختن بناهای پاسارگاد بدست کورش هیچ اشاره ای نمیکنند.

5 : پروفسور هینتس نوشته شدن این کتیبه را آنجا که گفت «که داریوش نویسانده بود» به زمان داریوش میرساند و حال این سؤال پیش می آید:

اگر کورش هخامنشی آنقدر بزرگ بوده است که داریوش بخواهد در کتیبه ای جدا و بر روی دو ستون در کاخ پاسارگاد آنرا بیان کند:

الف : اولاً چرا باید داریوش این چنین کاری کند ؟ چه دلیلی دارد که بر روی ستونی در کاخی بگوید « من کورش شاه هخامنشی » اینکار داریوش یعنی چه ؟ چه چیزی را میخواسته بگوید ؟ چرا شاهان دیگر این چنین کاری نکردند ؟ اگر داریوش میخواسته بزرگی کورش را هم نشان دهد اول اینکه کتیبه را در جای بسیار بهتری مثلاً بر جلوی دروازه اصلی قرار میداد و ثانیاً می نوشت « من کورش بنیان گذار امپراطوری هخامنشی » یا همچین چیزی نه یک شاه ساده که در این صورت چرا برای کمبوجیه اینکار را نکرد و یا چرا برای خود اینکار را نکرد و رفت و در بیستون کتیبه نوشت ؟ . براستی این کار چرا برای هیچ یک از پادشاهان دیگر انجام نگرفت و برای کورش هم تنها گفته شد وی شاه است آنهم با کتیبه ای بهمراه غلط املایی و آنرا نه در جای مهمی بلکه بر دو ستون در کاخ قرار دادند ؛ تمام اینها حاکی از این است که این کتیبه بیشتر میخورد جعلی باشد تا واقعی .

ب : چرا داریوش که اینطور میگوید کورش پادشاه هخامنشی ، چرا در کتیبه بیستون نگفت کورش پادشاه بوده است و تنها بیان کرد که کورش پدر کمبوجیه است ؟ این نکته محل تأمل است ، براستی این داریوش که کتیبه ای جدا می نویسد برای کورش و میگوید وی شاه است و بر روی دو ستون آنرا نمایش میدهد ، چرا در کتیبه بیستون خود بیان میکند که کمبوجیه شاه است [ در حالیکه برای کمبوجیه کتیبه نساخته است ] اما برای کورش تنها میگوید پدر کمبوجیه است و دیگر هیچ ؛ حتی یک بار هم لفظ خشای ثی ی را که دال بر شاه بودن فرد است به کورش اطلاق نمیکند ، اگر واقعاً این کتیبه را داریوش ساخته بود پس حداقل در کتیبه بیستون هم باید میگفت کورش شاه هخامنشی.

ماریا بروسیس هم گفته ای هماننده والتر هینتس داشته و این کتیبه را متعلق به زمان داریوش میداند و البته کاری تبلیغاتی:

 

 

در پایان نقل قول پروفسور پیر بریان را بیان میکنیم که آب پاکی را روی دست خواننده ریخته و میگوید:

... از طرف دیگر، سه کتیبه سه زبانی (پارسی کهن، اَکَدی، عیلامی) به نام کورش، در چندین نسخه در پاسارگاد یافته شده است. این کتیبه ها خیلی مختصراند: «من، کورش، پادشاه هخامنشی» (CMa) یا «کورش، شاه بزرگ هخامنشی» (CMc). یک کتیبه دیگر (CMb) مینویسد: «کورش، شاه بزرگ، پسر کبوجیه شاه، هخامنشی. گوید: وقتی... کرد...» لیکن این اسناد باید به کنار گذاشته شوند، زیرا امروزه، به دلیل های بسیار قابل قبول، اصالت آنها به شدت مورد ایراد است. بیشتر، باید بر این اطمینان بود که این اسناد حاصل نقش متقلبانه ای است که به داریوش نسبت میدهند به این علت که او در این مورد بخصوص در اندیشه دغدغه آن بوده است که از حیثیت و اعتبار کورش به نفع خود بهره برگیرد. منبع: تاریخ امپراتوری هخامنشیان، پی یر بریان، مترجم: مهدی سمسار، جلد اول، صفحه 170

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۱۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی