مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

گاتها الهی نیست

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۲:۵۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الف) تناقض در گاتها

 

در ابتدا جای دارد از فردی که با نام مستعار سوشیانت در وبسایت راه راستی کامنت میگذاشت تشکر کنم که در کامنتی این مسئله را مطرح کرده بود.

بدلیل اختلاف فاحش در ترجمه های گاتها، از ترجمه دکتر پورداود ( دکتر پورداود بنیان گذار اوستا شناسی در ایران و اولین مترجم فارسی اوستا است ) و دکتر دوستخواه ( از شاگردان دکتر پورداود و از پژوهشگران برتر اوستا و شاهنامه ) استفاده کردم ، البته باید بگویم در این چند بند ، تمام ترجمه های معتبر ، یک منظور را میرسانند . اما ترجمه های دکتر دوستخواه و دکتر پورداود را باهم مقایسه خواهم کرد .

 

برای بیان این تناقض ابتدا این چند بند از گاتها را به همراه توضیحات ببینید :

هات 28 بند 3 :

1 : دکتر دوستخواه :

ای مزدا اهوره !

تو و «اشه» و «منش نیک» را سرودی نو آیین می گویم تا «شهریاری مینوی» پایدار و «آرمیتی» در من افزونی گیرد.

هر آنگاه که ترا به یاری خوانم، به سوی من آی و مرا بهروزی و رامش بخش.

2 : ترجمه اول دکتر پورداود [ دکتر پورداود در کتاب خود دو ترجمه دارد که اول ترجمه فارسی ترجمه بارتولومه است و دومی از خودشان ] :

منم آنکسیکه ای مزدا اهورا و ای اشا [ منظور اشه وهیشته ، امشاسپند اردیبهشت است ] و ای وهومن شما را و از برای کسانیکه آرمتی کشور فنا ناپذیر را میآراید سرود گویانم سرودهائیکه تا کنون کسی نسرود تا وقتیکه شما را بیاری میخوانم برای دستگیری من بشتابید .

3 : ترجمه دوم دکتر پورداود :

من که شما را ای اردیبهشت سرود گویم 1 بروش نو 2 و بهمن و مزدا اهورا و کسانی را که سپندار مذ 3 از برایتان کشور4 نکاستنی5 ببالاند6 : بیاری من رسید7 هر آنگاه (که شما را بیاری ) همی خوانم8 .

1 : سرود گفتن = وپ vap سرودن، سراییدن، نیاییدن، در هات 43 بند 8 نیز آمده ، به وفو vafu در بند 6 از هات 29 نیز نگاه کنید .

2 : واژه ای که بروش نو گردانیدیم : اپئو اورویم a-paourvim یعنی نه پیش از این یا آنچنان که پیش نبوده . مراد پیغمبر این است : درود و ستایش نو ، آنچنان که در دین مزدیسنا تازگی دارد و هنوز کسی این گونه سرود و نیایش نشنیده . در بند 1 از همین هات بواژه پئواورویم paourvim برخوردیم ، از ظروف زمان است : نخست ،در آغاز، در اینجا اپئو اورویم با اَ «a» آمده که از ادات نفی است یعنی «نه» در زند هردو واژه چه بهیئت مثبت و چه منفی به فرتوم fratum گردانیده شده یعنی نخستین و پیشین نگاه کنید به :

Arische Forschungen von Bartholomae IIhEFT, Halle 1886 s. 138

3 : سپندار مذ = آرمتی armati یا آرمئیتی armaiti یکی از امشاسپندان است. در فارسی سپندار مذ گوییم. از او جداگانه سخن رفت در بند 7 از همین هات نیز آمده، بیادداشت شماره 5 از بند 2 از هات 32 نیز نگاه کنید.

4 : واژه ای که به کشور گردانیدیم = خشتهر xshathra آمده، در فرس هخامنشی هم این واژه بمعنی پادشاهی و شهریاری و کشور است، بیادداشت شماره 7 از بند 9 از هات 29 و بیادداشت پاره 41 از فرگرد 7 وندیداد ، گزارش نگارنده نیز نگاه کنید.

خشتهر نام یکی از امشاسپندان هم هست و در فارسی شهریور گوییم، از او جداگانه سخن داشتیم . این واژه از مصدر خشی xshi در آمده که بمعنی توانستن و یارستن و توانایی داشتن و فرمان راندن و دست یافتن و پادشاهی کردن است. از همین بنیاد است شایستن در فارسی. بیادداشت شماره 6 از بند 15 از هات 32 نگاه کنید.

در اینجا چنانکه پیداست ، از خشتهر کشور جاودانی و مینوی اهورامزدا اراده شده است.

پاورقی های 5 و 6 و 7 و 8 ، مطلب تازه ای نداشت و صرفا معنی و ریشه زبان اوستایی کلمه را گفته بود. برای همین به اختصار آنان را بیان میکنیم :

5 : نکاستنی ، کم نگردیدنی - اغژئونومن

6 : بالیدن = ورد در پهلوی والیتن و در فارسی بالیدن.

7 : یاری = رفذ رائی و رسیدن . گم gam .

8 : خواندن = زو zava در زند خوانشن (=استغاثه) در بند 3 از هات 29 نیز آمده است از مصدر زو در آمده است که بمعنی خواندن و بیاری خواستن است.

حال ، بیان ما بر این بند :

در ترجمه دکتر دوستخواه این نکته مشهود است که این آیین پرستش اهورامزدا و زرتشت آیینی جدید است و به عبارتی زرتشت را یک پیامبر دارای شریعت و دینی کاملا نو بیان میکند . در ترجمه اول دکتر پورداود نیز همین مراد میتواند حاصل شود اما باید دو ترجمه دکتر پورداود را با هم سنجید و در ترجمه دوم دکتر ، دو تفسیر انجام داده است؛ نخست در پانوشت دوم که زرتشت را صراحتا بنیان گذار دینی کاملا نو معرفی نمیکند و مراد از «بروش نو» را این میداند که در دین مزدیسنای تا کنون کسی نشنیده است و  این مسئله را که زرتشت کلا دینی جدید را پایه گزاری کرده است محل ابهام می ماند . دوم در پانوشت چهارم است که واژه خشتهر را به معنی کشور و نه امشاسپند خشتهر ترجمه کرده است .

بحث ما درباره پانوشت دوم است و بحث درباره پانوشت چهارم سودی ندارد ، این که بروش نو را دکتر پورداود برخلاف دکتر دوستخواه اینطور معنا کرده است که ممکن است اینرا برساند که منظور بنیان دینی کاملا تازه نبوده است ، اما عجله نکنید بلکه این مسئله در ترجمه دکتر پورداود در این بند مبهم است ، ممکن است فکر کنید دکتر پورداود سعی در تطابق نمودن این عبارت با تاریخ دارد و اینکه این تناقض در گاتها را بپوشاند ( که جلوتر خواهید فهمید ) اما این مسئله اشتباه است بخصوص از آنجا که در بندهای دیگر گاتها بازهم بطور مشابه تکرار میشود و خود دکتر پورداود هم صراحتا در بندی دیگر بیان میکند که زرتشت اولین پیامبر است ؛ و این تفسیر و برداشت از این ترجمه دکتر پورداود به این دلیل غلط است که اولاً دکتر پورداود این مهم را در اینجا مبهم گذاشته است و دوماً در بندهای بعدی بطور واضح این تناقض بیان میشود .

هات 31 بند 1 :

1 : دکتر دوستخواه :

ای هوشمندان !

شما را از آموزشهایی ناشنوده می آگاهانم.

بی گمان، این سخنان، پیروان آموزشهای «دروج» _ تباه کنندگان جهان «اشه» _ را [ناگوار] و دلدادگان «مزدا» را بسیار خوشایند است.

2 : ترجمه اول دکتر پورداود :

تا و اورواته 1

نظر بفرمان تو اینک از کلامی خبر دهم که شنیدن آن برای کسانیکه گوش بحکم دروغ داده و آنچه از راستی است تباه کننده ناگوار است اما برای کسانیکه از روی خلوص بمزدا ایمان آوردند دلپذیر میباشد.

1 : مطالب عمده این ها در راستی و دروغ و دین بر حق و مذهب باطل میباشد .

3 : ترجمه دوم دکتر پورداود :

بیاد1 فرمان2 تان3 بیاگاهانم4 سخنانی که ناشنیدنی است5 از برای کسانی که از روی دستور دروغ6 جهان7 راستی تباه کنند8 ایدون بسیار خوش9 از برای آنانی که دلداده10 مزدا هستند .

1 : بیاد آوردن = از مصدر مر mar . بیادداشت شماره 2 از بند 4 از هات 29 نگاه کنید . از همین بنیاد است هومرتی (خوب پیک) که در بند 10 همین هات آمده است .

2 : فرمان ، دستور = اوروات ، دوبار در این بند آمده . بیادداشت شماره 1 از بند 11 از هات 30 نگاه کنید.

3 : ضمیر «تان» برمیگردد باهورامزدا و امشاسپندانش .

4 : آگاهانیدن ، آموزانیدن = سنگنه ، بیادداشت شماره 1 از بند 4 از هات 29 نگاه کنید.

5 : ناشنیده = اگوشت صفت است ، از اَ که از ادوات نفی است و نه از گوشت اسم مفعول مصدر گوش . گوشدادن ، شنیدن . بیادداشت شماره 3 از بند 8 از هات 29 نگاه کنید . صفت ناشنیده بمعنی تلخ و ناگوار و ناخوش و دشوار است .

6 : از دروغ = دروج کیش دروغ یا دیو یسنا اراده شده دربرابر دین راستین = اَش asha .

7 : جهان ، گیتی = گئتها .

8 : تباه کردن = مرنچ . میرانیدن ، نیست کردن ، نابودکردن ، کشتن ، تباه کردن. در گزارش پهلوی (=زند) مورنجینیتن در توضیح افزوده شده تپاهنیتن تباه کردن چنانکه در بند 6 از هات 53 و در بند 1 از هات 45 و در بند 10 از هات 51 نیز بفعل مرنچ بر میخوریم ، از همین بنیاد است مرد که در یادداشت شماره 3 از بند 9 از هات 32 سخن داشتیم ، از برای واژه های دیگر از همین بنیاد بیادداشت شماره 6 از بند 11 از هات 46 نگاه کنید.

9 : بجای «بسیار خوش» وهیشت = بهتر آمده ، بیادداشت شماره 1 از بند 8 از هات 28 نگاه کنید.

10 : دلداده : بجای این واژه زرزدا آمده ، در نسخه بدل صفت است ، برخی انرا از اسم زِرِد (=زِرِز) که بمعنی دل است و در بند 12 از همین هات آمده و از مصدر دا (دادن) دانسته اند، بارتولومه آنرا برابر واژه سانسکریت sraddha دانسته بمعنی مؤمن و معتقد گرفته است ، [ لازم به ذکر است که زبانهای سانسکریت و اوستایی از یک ریشه اند ] زرزدائیتی که در بند 11 از هات 43 آمده بمعنی ایمان و اعتقاد است ، زرزدیشت صفت تفضیلی است که در بند 7 از هات 53 آمده یعنی با ایمانتر و با اعتقادتر و مخلصتر یا دلداده تر و با وفاتر. زرزدا و واژه هایی که از آن در آمده از هر بنیادی که باشد ، معنیهایی که بآن داده شده مناسب می افتد ...

حال ، بیان ما بر این بند :

اختلاف در این دو ترجمه بسیار فاحش است به گونه ای که کلا یک مراد کاملا متفاوت از هر ترجمه حاصل میشود . در ترجمه دکتر دوستخواه که هماننده بند قبل باز صراحتا بیان میکند که زرتشت یک پیامبر دارای شریعت و دینی جدا بوده است و بازهم بیان میکند که آموزشهای این آیین ناشنوده بوده اند . در ترجمه دکتر پورداود اما وضعیت 180 درجه فرق میکند و این نکته روشن است :

در این بند [ احتمالاً ] از زبان زرتشت میگوید بیاد فرمان و دستوری که [ به من ] اهورامزدا و امشاسپندان داده اند ، من می آموزم سخنانی که برای دین ستیزان خوشایند نیست اما برای دلدادگان اهورامزدا خوشایند و خوب است .

از این بند نیز با تطابق با ترجمه بند قبلی دکتر پورداود ، ممکن است همین مراد دکتر حاصل شود که دین مزدیسنا بوده و پرستندگان اهورامزدا وجود داشته اند و زرتشت آمده و سروده هایی را گفته است که در نظر آنان خوشایند است اما بطلان این برداشت نیز کاملا واضح است ، به عبارتی دکتر پورداود مراد از ناشنوده را یک چیز و دکتر دوستخواه مراد از ناشنوده را چیز دیگری میداند . اما همین دکتر پورداود در بند قبل و در دو ترجمه خویش دو اشاره دارد که در اینجا بطور مشابه آمده اند اما دکتر پورداود معنی دیگری را استعمال کرده است :

1 : سرودهائیکه تا کنون کسی نسرود ( در ترجمه اول بند اول ) .

2 : بروش نو ( در ترجمه دوم بند اول )

3 : ناشنیدنی در ترجمه دوم که در لغت به معنای ناشنیده ( طبق پانوشت ) است .

در ترجمه اول که تا حدی تفسیر است ، دکتر پورداود بر خلاف ترجمه بند اول ، ناشنیده را به  مراد «بروش نو » و «سرودهائیکه تا کنون کسی نسرود» نگرفته و تفسیری کاملا جدا حاصل کرده است در حالیکه از قراین و بندهای قبل بر می آید که معنی آن همین معنی لفظی ناشنیده باشد و زرتشت آمده است تا سروده هایی ناشنیده بگوید که دلدادگانی که به مزدا دل میدهند را خشنود کرده و مایه دلخوشی آنان بشود ( چرا که این چنین چیزی در میان آنان نبوده است ) و اما پیروان دروج و باطل از شنیدن این اشعار ناشنیده خوششان نیاید . این معنی کاملا بر این بند صدق میکند از آنجا که با معنی بند قبلی نیز مطابق است ، اما اینکه چرا دکتر پورداود اینطور معنی کرده است آنهم به این روش که خلاف ترجمه های خودش از بند قبلی است را دکتر پورداود دلیلی ذکر نمیکند و این ذکر نکردن دلیل این ترجمه را باطل میسازد . و اما این برداشت از ترجمه دکتر پورداود هم که زرتشت اولین پیامبر نبوده است نیز بازهم اشتباه است بدین دلیل که اولاً این ترجمه دکتر پورداود محل اشکال است و دوماً حتی اگر آنرا درست هم فرض کنیم بازهم ابهام باقی می ماند و  این را نفی نمیکند که زرتشت اولین پیامبر نیست .

و اما از مهم ترین این بندها که از قضا ترجمه های دکتر دوستخواه و پورداود با هم تا حد زیادی مطابقت دارند :

هات 44 بند 11 :

1 : دکتر دوستخواه :

ای اهوره !

این را از تو می‌پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:

چگونه «آرمیتی» به [نهاد] دین آموختگان تو راه خواهد یافت ؟

منم نخستین [کسی] که بدین کار 1 برگزیده شدم. همه دیگران را2 دشمن مینوی می‌شناسم.

1 : دین آموزی و پیامبری .

2 : دین ستیزان را .

2 : ترجمه اول دکتر پورداود :

از تو میپرسم ای اهورا براستی مرا از آن آگاه فرما آیا خیال پاک نیز بنزد کسیکه دین ترا تبلیغ کرد ای مزدا مقام خواهد گرفت تو مرا در آغاز برگزیدی همه دیگران را بد خواه میپندارم1 .

1 : مقصود از همه دیگران دروغ پرستانند که بگزاف لاف پیشوائی میزنند .

3 : ترجمه دوم دکتر پورداود :

* این از تو میپرسم ، درست بمن بگو، ای اهورا : چگونه بآنان پارسائی1 خواهد گرایید2 بکسانی که دین تو گفته خواهد شد3 ای مزدا ؟

منم آنکه از تو ، برای این4 در آغاز5 برگزیده شدم6 . همه دیگران را7 با خرد8 بدخواهی9 بنگرم10

* : در این بند مانند بند گذشته درباره پیروان پرسش رفته : پس از آنکه دین بآنان آموختم آیا آنچنان خواهد شد که پارسائی ( با فرمانبری و فروتنی و نرمخوئی = آرمئیتی ، سپندارمذ ) بآنان راه یابد ؟ در دومین بخش این بند پیغمبر گوید : منم نخستین کسی که تو ای مزدا مرا از برای پیامبری بر گزیدی چون چنین است ، کسانی را که دشمن دین را ستین ان من نیز بدیده بدخواهی بنگرم.

1 : پارسائی مانند شماره 4 از بند پیش و نیز میتوان بمعنی فرمانبری و فروتنی و نرمخویی گرفت در برابر خیره سری و برتنی و درشتخویی .

2 : گراییدن از مصدر گم gam  ( گامیدن،رفتن) ، با جزء وی = vi-gam یعنی راه یافتن و گستریدن و نفوذ کردن .

3 : گفتن از مصدر وچ .

4 : برای این یا «از اینرو» = آئیش ، یادداشت 6 بند 2 هات 31 .

5 : در آغاز یا نخست = پئواورویه ، یادداشت 1 بند 3 هات 30 [ و در این یادداشت هات 30 گفته است که در آغاز از ظروف زمان است ] .

6 : برگزیدن از مصدر وید vid جستن ، پیدا کردن ، بدست اوردن، با جزء fra  یعنی فراجستن ، برگزیدن، یادداشت 4 بند 6 هات 29 .

7 : دیگران = انیه anya ، یادداشت شماره 10 بند 7 هات 34 .

8 : بجای «خرد» مئینیو mainyu آمده که در فارسی مینو گوییم . این واژه را گاهی بمعنی خرد گرفتیم و گاهی بمعنی روان . یادداشت 2 بند 3 هات 30 .

9 : بد خواهی = دواشنگه ، یادداشت 6 بند 6 هات 28 .

10 : نگرستن = سپس spas ، دربند 6 از هات 52 نیز آمده ، در گزارش پهلوی پاسپانیتن ، پاسیدن ، پاسداشتن، پاسبانی کردن ، نگهبانی کردن . وازه سپس در اوستا بمعنی پاسبان نیز آمده چنانکه در مهر یشت در پاره های 45 - 46 و جز آن ، بهمین معنی است . سپشتر چنانکه در هزمزد یشت پاره 13 ، سپسن صفت است یعنی پاسدارنده چنانکه در فرگزد سیزدهم وندیداد پاره 28 آمده . ...

حال ، بیان ما بر این بند :

هر اسمی که زمان یا مکان را بیان کند ظرف می باشد و در این بند چه در ترجمه ی دکتر دوستخواه و چه دکتر پورداود دقیقاً این مراد حاصل میشود که زرتشت اولین پیامبر است و به همین خاطر دارای شریعت و کتابی جدا نیز است . حال ابهام ترجمه بند اول دکتر پورداود رفع میشود . و به این مهم میرسیم که باید تمام ترجمه های این بندها از دکتر پورداود را ببینید تا به یقین و جمع بندی برسید که البته این بند صراحتا آب پاکی را روی دست همه میریزد که در گاتها زرتشت اولین پیامبر و دارای شریعت و دینی کاملا جدا خوانده شده است .

هات 46 بند 9 :

1 : دکتر دوستخواه :

کیست آن رادی که نخستین بار مرا بیاموزد که چگونه تو سرور پاک اشون کردارها را بیش از همه شایسته ستایش بشناسیم!

ما همه خواستاریم که با «منش نیک» و در پرتو «اشه» آنچه را که تو آفریدگار جهان هستی درباره «اشه» گفته ای [دریابیم] .

2 : ترجمه اول دکتر پورداود :

کیست آن وفا شناسی که نخستین بار تعلیم داد که ما باید ترا مدّق ترین بشناسیم و (ترا) از برای درستکاران مقدس داور اعمال بدانیم ما میخواهیم بتوسط وهومن تو بشنویم آنچه را که خلاّق ستوران باشا خبر داد 1

1 : رجوع شود به یسنای 29 قطعه 2-4 . [ و در ترجمه اول این بندهای هات 29 ، به داوری اهورامزدا و اینکه به اعمال دیوان و مردمان در گذشته و آینده آگاه است پرداخته شده است ؛ لازم بذکر است که در آیین زرتشت دیوان آفریده اهریمن اند و نه اهورا مزدا ]

3 : ترجمه دوم دکتر پورداود :

* کیست آن راد (مردی)1 که نخست بیاموزانید2 مرا از اینکه ما تو کارسازتر3 را بزرگ بداریم4 (و) داور پاک درستکردار5 ؟ آنچه اردیبهشت تو (و) آنچه آفریننده جانداران6 باردیبهشت گفت این را خواستار شنیدن اند7 آنان از بهمن تو [ امشاسپند بهمن : نخستین امشاسپند در بین امشاسپندان و موکل و پشتیبان جانوران سودمند است ]

* : بندهای 9 - 13 بهم پیوسته است : زرتشت از پیامبری خود سخن میدارد و از رستگاری آنانی که پیرو دین وی هستند و از پاد افراه کسانی که بدین راستی نگرویدند . از برای دریافتن معنی بند نهم باید آنچه در بندهای دیگر گذشته یاد آور شویم :

نخستین کسی که بیاموزایند که مزدا اهورا کارساز تر و داور درستکردار است ، آنکس خود زرتشت است چنانکه در بند هشتم از هات 31 گذشت . [ در اینجا بازهم دکتر پورداود صراحتا طبق گاتها بیان میکند که اولین کسی آموخت زرتشت بوده است و بازهم این مهم طبق گاتها تأیید میشود که زرتشت اولین پیامبر است ؛ به یقین به اولین پیامبر ، به عنوان نخستین کس خدا را که یعنی مزدا اهوره است به عنوان کارساز تر میشناسانند ] مزدا اهورا در روز پسین داور کردارهای جهانی مردمان خواهد بود . ...

1 : راد = ارد در بند 16 همین هات نیز آمده ، یادداشت 2 بند 7 هات 34 .

2 : آموزانیدن = چیش ، یادداشت 4 بند 3 هات 31 .

3 : بجای «کارسازتر» زویشتیه آمده ، میتوان نیز بجای آن تند تر یا توانا تر آورد ، نگاه کنید بیادداشت شماره 8 از بند 9 هات 28 .

4 : بزرگ داشتن ، بلند داشتن = اوز ، یادداشت 4 بند 7 هات 44 .

5 : پاک = سپنت ( سپند ) و بجای درستکردار اشون (اشو) آمده است .

6 : درباره آفریننده جاندار = گئوش تشن بیادداشت شماره 2 از بند 9 هات 31 نگاه کنید .

7 : خواستار شنیدن = ایش ish ، یادداشت 12 بند 4 هات 28 .

حال ، بیان ما بر این بند :

چه ترجمه دکتر دوستخواه و چه دکتر پورداود و چه ترجمه های اول و دوم دکتر ، صراحتاً بیان میکند که طبق گاتها ، زرتشت اولین پیامبر بوده است و او را باید دارای شریعتی جدا و پایه گزار آیینی کاملا نو بدانیم ؛ اما میدانید ، دلیلهایی متقن - متقن : محکم و استوار - در دست داریم که صراحتا بیان میکند که ابدا زرتشت نمیتوانسته اولین پیامبر باشد و حتی نمیتوانسته دارای شریعت و پایه گزار دینی جدا بوده باشد.

حال این تناقض گاتها با واقعیت را به لطف خداوند آشکار میکنیم :

الف ) تاریخ ولادت زرتشت طبق گفته خود زرتشتیان و روایتهای دیگر همگی بر این دلالت دارند که از 800 الی 1500 قبل از میلاد نمیتواند تاریخ ولادت او بیشتر باشد اما روایات دیگری تا 6000 سال پیش هم میرسند .

1 : بر فرض اول ، پس تکلیف چند هزار سالی که انسان در روی زمین زندگی میکرده است چه بوده ؟ این محال است چند هزار سال انسان بدون پیامبر باشد ، این گفته ما را هر عقل سلیمی تأیید میکند . این یعنی خداوند چند هزار سال بندگانش را رها کرده است و یک پیامبر هم برای آنها نفرستاده است و البته این خلاف قرآن نیز است . با کدام عقلی میتوان این گفته را تأیید کرد که یک خدا اینقدر فراموشکار است ؟ .

2 : بر فرض دوم که تاریخ ولادت زرتشت را 6 هزار سال پیش بدانیم دو ایراد بوجود می آید :

a : ما در نه هزار سال پیش هم تمدن داریم ( دهکده اریحا ) پس در این سه هزار سال باز تکلیف انسانها چه بوده است ؟

b : شهر سوخته که در ایران و در استان سیستان و بلوچستان است مربوط به حدود شش هزار سال پیش است ، اما اثری از آیین زرتشت در آن نیست . پس این چه آیینی است که حتی در محل رسالت خویش یعنی در ایران هم نتوانسته وجود خویش را در شش هزار سال پیش اثبات کند ؟ .

ب ) طبق گواه تاریخ قبل از زرتشت پرستش اهورامزدا و مهر (میترا) رواج داشته است و آیین زرتشت بنیان گذار پرستش اهورامزدا نبوده است بلکه فقط اصلاح گر آن است پروفسور کریستین سن که مسلماً از سراینده گاتها خیلی بیشتر میدانسته است میگوید:

چنین به نظر می‌رسد که پرستش مزداه نیز مانند پرستش مهر در سراسر سرزمین محل سکونت ایرانیان موسوم بود. ... زردشت با گاثاهای خود، که نوعی موعظات نبوی به شعر است، آیین پرستش مزداه را اصلاح و آن را بر پایه محکمی استوار کرد، که امروز به نام شریعت زردشتی معروف است، ...

( منبع : ایران در زمان ساسانیان ؛ نویسنده : پروفسور کریستین سن ؛ مترجم : رشید یاسمی ؛ ویراستار : دکتر حسن رضایی باغ بیدی ؛ صفحه 14 )

حال این زرتشت که فقط پرستش مزداه را اصلاح کرده و پرستش اهورامزدا و مهر و ... نیز قبل از او بوده است ، پس به چه حقی در گاتها او اولین پیامبر خوانده شده است؟

ج ) زرتشت نه پیامبری با دینی جدید یا شریعتی تازه ، بلکه فقط یک اصلاح گر بود ... همین . البته این تناقض آشکار در گاتها مسلماً یا حکایت از غیر الهی بودن آن و یا بر فرض الهی بودن هم ، نمود تحریف شدن آنها است . تازه همه اینها در صورتی است که ریگ ودا و گاتها را از یک پیامبر بدانیم ؛ که بعید است یک پیامبر در یک زمان انهم با دو کتاب که زبانشان متفاوت است وجود داشته باشد و این کذب محض است.

ریگ ودا : کهن ترین بخش وداها [متنهای مقدس دینی هندوان] که به صورت مجموعه ای از اشعار و سروده های مذهبی به زبان سانسکریت ودایی بوده و از نظر زبان شناسی و ادبیات شبیه گاتها است . قدمت ریگ ودا نیز به اندازه گاتهاست . ریگ ودا یک محل ابهام بزرگ ایجاد میکند و آن این است که چطور ممکن است دو کتاب شعر با ادبیاتی مشابه در یک زمان اما توسط دو پیامبر وجود داشته باشند ؟ ؛ حال بر فرض هم که باشند پس به چه حقی باز گاتها زرتشت را اولین پیامبر دانسته اند در حالیکه در همان زمان گاتها نیز ریگ ودا با پیامبرش وجود داشته است ؟ .

جدای از تمام اینها اما تاریخ سرایش گاتها بعید است قبل از حضرت موسی (علیه السلام) باشد و بر فرض قدیمی تر بودن زمان سرایش گاتها نسبت به زمان حضرت موسی (علیه السلام) اما این کاملاً غیر ممکن است زمان سرایش گاتها قبل از حضرت ابراهیم (علیه السلام) باشد ، بنابراین اگر بخواهیم بر طبق قویترین دلایل برویم ( که زمان سرایش گاتها از 2000 سال قبل از میلاد ابداً نمیتواند عقب تر باشد ) همین ، کذب و دارای تناقض بودن آیین زرتشت و گاتها را میرساند .

ای انسان دارای انصاف ، آیا یک کتاب الهی این چنین تناقضی میتواند داشته باشد ؟ که اگر داشته باشد یا خدای آن فراموشکار و ضعیف بوده است [ که ابدا این چنین خدایی نداریم ] و یا کتاب الهی نیست ، در هر دو صورت گاتها کتابی الهی نمیتوانند باشند .

 

برای اطلاعات بیشتر از دو ترجمه متأخر از گاتها نیز بیان میکنیم ؛ البته اعتبار نویسنده های این دو ترجمه قطعا به اندازه دکتر دوستخواه و پورداود نیستند :

ترجمه های اول از رضا مرادی غیاث آبادی ( از پژوهشگران ) و ترجمه های دوم از نیما فرمین ( از مخالفان انقلاب و ضد اسلام ) و فرامرز دادرس ( کارشناس شبکه «میهن تی‌وی»، وی پیش از انقلاب اسلامی از نیروهای اطلاعاتی وابسته به ارتش شاهنشانی بوده است ) است . ما این دو ترجمه را صرفا برای اطلاعات بیشتر می آوریم ؛ البته ترجمه فرمین و دادرس در برخی از موارد پر است از اضافات و تفسیر هایی که خود به عنوان ترجمه گاتها آورده اند ؛ اما ترجمه آقای غیاث آبادی کمی به ترجمه دکتر پورداود نزدیک تر است و تا حدی میتوان به آن استناد کرد .

هات 28 بند 3 :

ترجمه اول :

من می‌خواهم همه شما را و نظم کیهانی را و پندار نیکی که قبلاً چیزی از خود نداشت را و همچنین مزدااهوره را در تاروپود شاعرانه خود در هم بتنم. فروتنی ام برای همه شما افزون خواهد شد (هر دو نظم کیهانی ؟) و فرمان ملوکانه شما* بی کم و کاست اطاعت خواهد شد. در خواست های مرا برای حمایت از من اجابت کن ! .

توضیح غیاث آبادی درباره این بند :

روحانی سپس آرزو می‌کند که شعر ستایش تازه سروده شده و تأثیر گزار وی که به شکل یک پرده منقوش اهورامزدا و کار وی را به تصویر می‌کشد، آنها را ترغیب کند که از وی حمایت کرده و به او کمک نمایند. با این نتیجه که آرمئیتی، الهه زمین و دختر و همراه اهورامزدا، دوباره تمامی چیزهای خوب که از زمین می آیند را بوجود آورد.

ترجمه دوم :

ای مزدا اهورا،

ترا ستایش می کنم ،

با سرودی که پیش از این کسی نسروده است.

در پرتو راستی ، اندیشه ی نیک، رسایی ، پارسایی ،

و توانایی مینوی، پیروان راه راستی را یاری کنی.

هات 31 بند 1 :

ترجمه اول :

در کتاب آقای غیاث آبادی موجود نیست .

ترجمه دوم :

ای خردمندان ،

این آموزش ها و سخنان ناشنیده را ،

برای شما بازگو می کنم .

سخنانی که برای پویندگان آیین مینوی مزدا برترین است،

برای کسانی که با آموزش های دروغ ،

راستی را در گیتی به تباهی می کشند،

ناگوار است.

هات 44 بند 11 :

ترجمه اول :

در کتاب آقای غیاث آبادی موجود نیست .

ترجمه دوم :

ای اهورا،

از تو می پرسم، بر من آشکار کن،

آنان که آیین ترا فراگرفته اند،

چگونه به پارسایی می رسند ؟

هات 46 بند 9 :

ترجمه اول :

در کتاب آقای غیاث آبادی موجود نیست .

ترجمه دوم :

ای اهورا،

من نخستین باورمندی هستم،

که دریافتم، تو هستی بخش گیتی هستی،

و در پرتو اشا ،

کردار پاک و اندیشه ی نیک ترا جستجو می کنم .

 

آنچه که معلوم است این است که حتی در جمع بندی این ترجمه ها هم این تناقض آشکار است و زرتشت را اولین باورمند به اهورامزدا و به طبع اولین پیامبر خوانده اند در حالیکه قبل از او حتی پرستش زروان و مهر (میترا) نیز بوده است .

آقای غیاث آبادی درباره ترجمه ای که کرده است، در صفحه 29 کتاب خود میگوید :

- ترجمه ای که در این کتاب از متن گاثای زرتشت عرضه شده است، بر اساس ترجمه ای است که پرادز اکتور شروو - اوستا شناس مشهور نروژی - در سال 2007 میلادی از زبان اوستایی به انگلیسی انجام داده، و نیز ترجمه دیگری که همو در سال 1991 با همکاری هلموت هومباخ منتشر کرده است (بنگرید به پیشگفتار). این ترجمه ها جدیدترین و مستندترین گزارش گاثا است که با توجه به مجموع پژوهش های پیشین و مطالعات و یافته های جدید در زبان اوستایی انجام شده است.

حال بر هرکسی این تناقض در گاتها و به طبع یا الهی نبودن و یا تحریف شدید آن روشن میگردد.

 

و السلام علیکم و رحمته الله و برکاته

 

منابع :

اوستا ، کهن ترین سرودها و متنهای ایرانی ( گزارش و پژوهش ) ؛ نویسنده : جلیل دوستخواه ؛ انتشارات مروارید ؛ چاپ دهم

گات ها ( کهن ترین بخش اوستا ) ؛ نویسنده : ابراهیم پورداود ؛ انتشارات اساطیر

یادداشتهای گات ها ؛ نویسنده : ابراهیم پورداود ؛ انتشارات اساطیر

گاثای زرتشت ( کوششی برای ترجمه واقعگرایانه و غیر ذوقی از گاثای منسوب به زرتشت ) ؛ نویسنده : رضا مرادی غیاث آبادی ، با یاری بابک صالحیان ؛ لیتو گرافی و چاپ : طاووس رایانه

گاتاها ، سرودهای مینوی زرتشت ؛ نویسنده : نیما فرمین و فرامرز دادرس ؛ انتشارات فرهنگ ایران

 

به نقل از http://www.adyannet.com/fa/news/11238:

به هر صورت این کتاب [ گاتها ] دربردارنده‌ی توهینی بزرگ به انبیاء الهی از جمله حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) و... است. شگفت‌انگیز است، اما در این کتاب آمده است که زرتشت اولین پیامبر (و نخستین آموزگار یکتاپرستی) بود. هات ۴۴ : ۱۱ از گاتهای اوستا به ترجمه‌ی موبد فیروز آذرگشسب،[3] و ترجمه‌ی دینشاه جی ایرانی [4]، و هات ۴۶ : ۹ گاتها به ترجمه‌ی موبد رستم شهزادی [5] گویای این ادعا است. علاوه بر این در هات ۲۸ : ۳ از گاتهای اوستا (به ترجمه موبد فیروزآذرگشسب، موبد رستم شهزادی و موبد دینشاه جی ایرانی) نیز آمده است که پیام زرتشت، آموزه‌ای بود که هیچ کس پیش از او، آن را بیان نکرده بود.[6] همین گفتار را در ترجمه‌ی هات ۳۱ :۱ گات‌ها نیز می‌بینیم.[7] و این یعنی پیام زرتشت (که موبدان ادعا می‌کنند همان پیام راستی است) تا قبل از زرتشت از زبان هیچ کس بیان نشده بود! موبد فیروز آذرگشسب نیز تأکید کرده است که زرتشت اولین پیامبر و اولین کسی بود که پیام راستی و یکتاپرستی را به جهانیان معرفی نمود! [8] موبد کورش نیکنام نیز به صراحت همین گفتار را بیان داشته است.[9]

روشن شد که بنا بر متن گاتها، زرتشت اولین پیامبر، و نخستین پیام‌آور راستی بود! موبد اردشیرآذرگشسب نیز در ترجمه‌ی خرده اوستا همین مسئله را تکرار کرده است.[10] هرچند این مسئله به خودی خود، نوعی هنجارشکنی و نقض قوانین الهی است. یعنی اگر زرتشت نخستین پیام‌آور راستی بود، پس تکلیف انسان‌های قبل از او چه می‌شود؟ چرا اهورامزدا برای هدایت و نجات آنان کاری نکرد؟ به هر روی جزئیات این ضعفِ اساسی و عمیق را سابقاً اثبات کردیم.[11] گذشته از این سخنان، مگر زرتشت در چه تاریخی می‌زیست؟ پاسخ این است که بنابر متون سنّتی زرتشتی، وی در حدود شش قرن پیش از میلاد (یعنی ۲۶۰۰ سال پیش) و بنا بر بررسی‌های علمی و زبان‌شناسی در حدود ۱۰۰۰-۱۲۰۰ پیش از میلاد (یعنی تقریباً ۳۰۰۰-۳۲۰۰ سال پیش) زندگی می‌کرد. [12] نتیجه چنین می‌شود که از دید گاتها، انسان بزرگی همانند ابراهیم علیه السلام، که بسیار قبل‌تر از زرتشت، یعنی بیش از چهارهزار سال پیش می‌زیست، پیام‌آور راستی نبود! و آموزگار یکتاپرستی نبود! همین عقیده درباره‌ی حضرت موسی (علیه السلام) که حدود 1300 سال پیش از میلاد (یعنی 3300 سال قبل) می‌زیست هم صدق میکند. روشن است که بین ابراهیم و موسی (علیهم السلام) نیز همواره پیامبرانی بوده‌اند، از جمله اسحق و اسماعیل (دو پسر ابراهیم)، یعقوب فرزند اسحق و... که همگی پیش از زرتشت می‌زیسته‌اند، لیکن بنا بر متن گاتها از دایره‌ی «پیام‌آوران راستی» خارج شمرده شده‌اند.
البته این نوع جهان‌بینی در گاتها عادی و کاملاً رایج است. در واقع مفهوم راستی از دید گاتها فقط در شخص زرتشت است نه دیگران! آن چنان که در هات چهل و پنجم، بند سوم آمده است: «می‌خواهم سخن بدارم از آنچه در آغاز این جهان، مزدا اهورای دانا مرا از آن آگاه نمود، کسانی که در میان شما به آیین وی آن چنان که من می‌اندیشم و می‌گویم دل ندهند، در انجام دنیا پشیمان گشته، افسوس خورند».[13] در هات پنجاه و یکم گاتها، بند سیزدهم، ناراستان را تباه، منحرف، نادان و  فرزند دروغ می‌نامد.[14]

[3]. موبد فیروز آذرگشسب، گاتها سروده‌های آسمانی زرتشت، انتشارات فروهر، تهران ۱۳۷۹، ص ۷۱
[4]. گاتها به ترجمه دینشاه جی ایرانی , The Gathas The Hymns of Zarathushtra , 44 : 11 , By Dinshah Ji
[5]. رستم شهزادی، ترجمه‌ی گاتها، هات ۴۶ : ۹
[6]. موبد فیروز آذرگشسب، گاتها سروده‌های آسمانی زرتشت، انتشارات فروهر، تهران ۱۳۷۹، ص ۲۸، هات ۲۸ : ۳ ؛ همین گفتار به ترجمه‌ی موبد رستم شهزادی و دینشاه ایرانی و ...
[7]. موبد فیروز آذرگشسب، گاتها سروده‌های آسمانی زرتشت، انتشارات فروهر، تهران ۱۳۷۹، ص ۴۰، هات ۳۱ : ۱ ؛ همین گفتار به ترجمه‌ی موبد رستم شهزادی و دینشاه ایرانی و ...
[8]. موبد فیروز آذرگشسب، گاتها سروده‌های آسمانی زرتشت، انتشارات فروهر، تهران ۱۳۷۹، ص ۵ 
[9]. موبد کورش نیکنام، آیین اختیار، اتشارات تیس، تهران ۱۳۸۵، ص ۲  
[10]. خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، تهران ۱۳۵۴، ص 122 و 45
[12]. مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۹۱، ص ۱۷
[13]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن‌ترین بخش اوستا، انتشارات اساطیر ۱۳۸۴، ص 207 ؛ پروفسرو عباس شوشتری، گاتها سروده های زرتشت، انتشارات فروهر، تهران، ۱۳۷۹ ، ص ۱۴۵-۱۴۴
[14]. پروفسور عباس شوشتری، همان، ص 207-208

................................................................................................................................................................................

ج) تحریف شدید گاتها

 

به نقل از وبسایت ادیان نت

در بند هفتم از هات چهل و هشتم، استاد پورداود می گوید : « در آن بند واژه ی پئیتی paiti دوبار آورده شده ، دومی در وزن شعر زیادتی است، افزوده شده است. »[3] همچنین در هات چهل و چهارم، بند نهم ایشان می گویند : « در متن آمده است : کـَـثا موئی یانم یئوش دئنانم یئوش دانی kata moi yam yaosh daenanm yaosh dani » ، یئوش دومی افزوده شده، در وزن شهر زیادتی است، باید برداشته شود. » [4] وقتی عبارات و یا واژگانی در متن گاتها دچار زیاده و نقصان شد، هر آینه ممکن است عبارات یا اشعاری به طور کلی وارد گاتها شده باشد که به دلیل همسانی در اوزان، برای اوستاشناسان قابل تمییز نباشد. و این حقیقتی است که اساتید اوستا پژوه بر آن اقرار دارند. استاد پورداود درباره ی بند چهاردهم از همین هات – چهل و چهارم – نیز می گویند که وزن شعر به هم ریختگی دارد که نشان می دهد برخی حروف در متن شعر اضافه هستند. [5] در بند سوم از هات چهل و هفتم نیز یک واژه در متن شعر اضافه است [6] و در هات پنجاه و سوم، بند ششم نیز عبارتی از متن شعر افتاده و در عوض چند واژه ی نامأنوس در متن شعر اضافه هست که موجب خرابی وزن شده است. [7] استاد پورداود می گویند که در متن پهلوی شایست نشایست، کرده سیزدهم، پاره چهل و دوم، برای هر 9 بند، چهار شعر نوشته شده است جز اینکه برای بند ششم آن، پنج شعر در نظر گرفته شده است. به راستی آن بند هم مانند هشت بند دیگر دارای چهار شعر است. اشتباه شایست نه شایست از اینجا برخاسته که در آن بند چند واژه افزوده دارد. و در وزن شعر زیادتی است. باید برداشته شود و آن چند واژه هم خراب شده و هیچ معنی از آنها بر نمی آید. [8] همچنین ایشان در یادداشتهای گاتها ، یادداشت هفتم از بند اول ِ هات بیست و نهم می گویند که در متن شعر عبارتی اضافه است که در اصل عبارتی توضیحی بود و بعدها جزو متن پنداشته شد. و این زیاده هنوز هم در متن گاتها موجود است. [9] همچنین در هات سی ام ، بند نهم که واژه ای اضافی در متن شعر وجود دارد که موجب خلل در وزن شعر شده است. استاد پورداود می افزایند که این واژه باید از متن گاتها حذف گردد.

آنچه گفته شد تنها مورادی جزئی می باشد و با در نظر گرفتن این اصل که « هیچ اعتماد و تضمینی مبنی بر عدم ورود اضافات به متن گاتها وجود ندارد » روشن می گردد که هرآینه اضافه شدن عبارات و مفاهیم بیگانه به متن گاتها نه فقط محتمل، بلکه یقینی است.

همچنین استاد پورداود می افزایند : « سرود ها و نیایش ها و نمازهای اوستا مدت زمانی چنان که عادت پیشینیان بود از سینه به سینه می گردید تا آنکه به یک خط آریایی نوشته شد. درچه زمان این کار انجام گرفت نمی دانیم. همین قدر می توان گفت که کتاب مذهبی ایرانیان در پانصد سال پیش از مسیح تدوین شده بود. » [10] موبد فیروز آذرگشسب نیز مقاله ای نوشته بودند و در آن مقاله چنین گفتند که زرتشت بسیار قبل تر از هخامنشیان زندگی می کرد. چون زرتشت در اوستا خداوند را با نام مزدا اهوره خطاب می کند، اما هخامنشیان در کتیبه های خود خداوند را « هرمزد » می نامیدند! یعنی « مزدا اهوره » به «هرمزد » تغییر شکل داد. [5] روشن است که نام خداوند ( اهورامزدا ) بسیار پرکاربردتر و محبوب تر از سروده های گاتهایی بوده است. حال که ذهن مردمان و حتی رهبران دینی زرتشتی نتوانست نام خداوند را به شکل اصیل و درست حفظ کند، چگونه می توان باور کرد اشعاری که برای مردم قابل فهم نبود، در طول چندین هزار سال در سینه ی مردم دست نخورده باقی بماند ؟؟؟ استاد پورداود تأکید میکند که گویش گاتهایی و بلکه زبان اوستایی دو هزار سال پیش از بین رفت. [6] یعنی مردم زرتشتی در طول تاریخ متوجه معنای و عبارات گاتهایی نمی شدند و عبارات گاتها نیز بسیار سنگین و برای ذهن مردم نامأنوس بود. لذا با قرار دادن این نکته در کنار آنچه  که بر سر نام اهورامزدا آمد، نتیجه می گیریم که ذهن مردمان و رهبران دینی توان حفظ و نگه داری درست گاتها را نداشتند.

 

پی نوشت :

[3]. ابراهیم پورداود ، یادداشت های گاتها ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 134 

[4]. همان ، ص 243 

[5]. همان ، ص 252 

[6]. همان ، ص 303 

[7]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 587 

[8]. همان ، ص 412 

[9]. ابراهیم پورداود ، یادداشت های گاتها ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 28

[10]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 66

[5]. فیروز آذرگشسب ، گاتها ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، ص 3 - 5

[6]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 66

 

اول -  استاد شادروان ابراهیم پورداود گفته اند : « تمام سخنان زرتشت را در دست نداریم. فقط جزو مختصری از آنها به ما رسیده است.» [2] استاد پورداود، پدر اوستا شناسی ایران می افزایند : « گاتها روزی جزو یک کتاب بسیار بزرگی بود. لابد همان است که مورّخ یونانی هرمیپوس که ذکرش گذشت از آن صحبت داشت. نظر به معنی گاتا در کتب برهمنان و بودائی ها، گاتهای اوستا را نیز باید در قدیم جزو مطالب منثوری تصور کرد که امروز در دست نیست. برای آنکه مطالب را مختصر کرده و به شکلی در آوردند که مردم بتوانند به حافظه بسپارند متوسل به شعر می شدند و این شکل و طرز نوشتن مخصوصاً در میان اقوام هند و اروپایی متداول بود. وضع گاتهای حالیّه خود بهترین گواه است که روزی ضمیمه مطالب منثور بوده است. بسا از فصول گاتها بدون آغاز و بی انجام به نظر می رسد. بسیاری از جاها بریده و ناتمام است. برای آنکه قسمت نثر آن، که در واقع معنی آن را هم روشن و معلوم می ساخت از میان رفت. فقط آنچه شعر بود و بهتر به حافظه سپرده می شد به جا ماند. » [3] البته ایشان در ادامه نظر خود را کامل کردند و به نابودی اکثر اشعار گاتها نیز اشاره نمودند.

دوم - ایشان می افزایند : « سرود ها و نیایش ها و نمازهای اوستا مدت زمانی چنان که عادت پیشینیان بود از سینه به سینه می گردید تا آنکه به یک خط آریایی نوشته شد. درچه زمان این کار انجام گرفت نمی دانیم. همین قدر می توان گفت که کتاب مذهبی ایرانیان در پانصد سال پیش از مسیح تدوین شده بود. » [4] موبد فیروز آذرگشسب نیز مقاله ای نوشته بودند و در آن مقاله چنین گفتند که زرتشت بسیار قبل تر از هخامنشیان زندگی می کرد. چون زرتشت در اوستا خداوند را با نام مزدا اهوره خطاب می کند، اما هخامنشیان در کتیبه های خود خداوند را « هرمزد » می نامیدند! یعنی « مزدا اهوره » به «هرمزد » تغییر شکل داد. [5] روشن است که نام خداوند ( اهورامزدا ) بسیار پرکاربردتر و محبوب تر از سروده های گاتهایی بوده است. حال که ذهن مردمان و حتی رهبران دینی زرتشتی نتوانست نام خداوند را به شکل اصیل و درست حفظ کند، چگونه می توان باور کرد اشعاری که برای مردم قابل فهم نبود، در طول چندین هزار سال در سینه ی مردم دست نخورده باقی بماند ؟؟؟ استاد پورداود تأکید میکند که گویش گاتهایی و بلکه زبان اوستایی دو هزار سال پیش از بین رفت. [6] یعنی مردم زرتشتی در طول تاریخ متوجه معنای و عبارات گاتهایی نمی شدند و عبارات گاتها نیز بسیار سنگین و برای ذهن مردم نامأنوس بود. لذا با قرار دادن این نکته در کنار آنچه  که بر سر نام اهورامزدا آمد، نتیجه می گیریم که ذهن مردمان و رهبران دینی توان حفظ و نگه داری درست گاتها را نداشتند.

سوم - مرحوم پورداود که پژوهش های ایشان برای جامعه ی زرتشتیان ، گنجینه ای بزرگ محسوب می شود ، می گویند : « مورّخ یونانی هرمیپوس که در قرن سوم پیش از مسیح می زیست کتابی در خصوص ایران نوشته بود که امروز در دست نیست. ولی یک مورّخ رومی موسوم به پلینیوس که در قرن اول میلادی در هنگام آتش فشانی کوه وزوو مرد، در کتاب خویش موسوم به تاریخ طبیعی از کتاب هرمیپوس صحبت می دارد، می گوید که او آئین ایرانیان را از روی کتاب مذهبی خود آنان که زرتشت در دو هزار هزار شعر سرائیده است به دقت مطالعه نمود. » [7] ایشان در ادامه میگویند : « گاتها روزی جزو یک کتاب بسیار بزرگی بود . لابد همان است که مورّخ یونانی هرمیپوس که ذکرش گذشت از ان صحبت داشت. » ایشان به روشنی می گویند که گاتهای اصیل به شکل نظم و نثر بود. ضمن اینکه ایشان به صراحت گفتند که گاتهای اصیل که زرتشت سروده بود، دو هزار هزار شعر بود! [8] البته از گفته های استاد پورداود بر میاید که منظور از " شعر " عبارت و جمله آهنگین است نه یک متن مفصل. یعنی مصداق امروزی آن دو میلیون شعر، می شود دو میلیون مصرع یا عبارت آهنگین. و البته ایشان به صراحت در جایی دیگر می گویند منظور از شعر در اصطلاح، همان مصرع است. [9] و البته سخن پلینیوس از قول هرمیپوس (که استاد پورداود آن را بیان داشتند.) کاملاً مطابق عقل است. بدین صورت که می دانیم زرتشت از بیست سالگی داعیه دار الهام وحیانی بود. گرچه در سی سالگی رسماً ادعای پیامبری کرد. و در هفتاد و هفت سالگی کشته شد. [10] یعنی حدود پنجاه و هفت سال در مسیر ادعای پیامبری بود. هرکیپوس نیز تعداد عبارات آهنگین زرتشت را دو میلیون جمله برمی شمرد که استاد پورداود هم اجمالاً تأیید می کند. یعنی در مدت پنجاه و هفت سال یا به عبارتی بیست و یک هزار روز، در هر روز « نود و شش » جمله آهنگین و عبارت آموزنده از سراینده ی گاتها. (با این پیش فرض نادرست که زرتشت سراینده ی گاتها باشد). این مسئله ( یعنی نود و شش عبارت در هر روز ) بسیار منطقی تر است از گاتها امروزی. چه اینکه در گاتهای امروزی تنها هشتصد و نود و شش مصرع ( یا به تعبیر هرکیپوس ، شعر ) وجود دارد. در نتیجه ی آن زرتشت از ابتدای ادعای پیامبری تا انتهای عمرش ، روزی 05 / 0 ( پنج صدم ِ جمله و یا به عبارتی هر بیست روز ، یک جمله !!! ) سخن سروده است! و این مسئله بسیار نامعقول است.

چهارم – دیگر دلیل بر تحریف گاتها (نقصان در گاتها) کاستی یک قسمت از هات چهل و ششم، بند پانزدهم است. « شصت و شش بند از سروده های دومین گات اشتود ، آنچنان که گفتیم هریک از بندش دارای پنج شعر است. جز اینکه بند پانزدهم از هات چهل و ششم، امروزه دارای چهار شعر است. یک شعر از آن دیر گاهی است که از میان رفته، چه در نامه ی پهلوی شایست نشایست در کرده دوازدهم، پاره پنجاه و یکم نیز گفته شده که آن بند، یک شعر کم دارد. » [11] همچنین دکتر دوستخواه نیز در پاورقی فقره ی فوق چنین گفت. [12] استاد پورداود در ترجمه ی اول خود بر اساس پژوهش کریستین بارتولومه نیز این مسئله را تأیید نموده است. همچنین استاد پورداود درباره ی هات چهل و ششم ، بند اول می گویند که واژه ای از شعر مفقود شده است. [13] البته از دید نویسنده روشن است که احتمالاً که این مفقودی تأثیر معنایی هم داشته باشد.

پنجم – دیگر دلیل بر تحریف گاتها، سخن کتاب پهلوی « شایست نشایست » است. در این کتاب که توسط پیشوایان زرتشتی در اواخر عصر ساسانیان نوشته شده است، آمده که گاتها دویست و هفتاد و هشت بند و یک هزار و شانزده بیت است. [14] در حالیکه استاد پورداود درباره ی گاتهای امروزی می گوید که گاتهای امروزی هفده هایتی ، دویست و سی و هشت قطعه و هشتصد و نود و شش شعر می باشد. [15] که نشان می دهد اوستای کنونی حداقل چهل بند ، و همچنین یکصد و سی شعر کمتر از گاتهای ساسانیان دارد. و البته بیان شد که گاتهایی که در عصر ساسانی به عنوان بخشی از یسنا نوشته شد بسیار کوچکتر از سروده های حقیقی زرتشت و حتی بی ارتباط با آن است. 

پی نوشت :

[2]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 56

[3]. همان ، ص 82

[4]. همان ، ص 66

[5]. فیروز آذرگشسب ، گاتها ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، ص 3 - 5

[6]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 66

[7]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 70

[8]. همان ، 82

[9]. همان ، ص 82 – 84

[10]. موبد کورش نیکنام ، آئین اختیار ، انتشارات تیس ، تهران ، 1385 ؛ ص 4

[11]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 411 

[12]. اوستا ، ترجمه ی دکتر دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، ج 1 ص 57 

[13]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 530

[14]. شایست نشایست ، پژوهش دستور فیروز کوتوال ، کپنهاگ ، 1969 میلادی ، ص 40

The Supplementary Text to the Shayast neshayest , Firoze m.p Kotwal , Kopenhagen , 1969 , Ch , XIII , Pp 40

[15]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 82

 

یکم - اوستا شناسان معتقدند که نام گذاری گاتها بر اساس عبارات آغازین هر گات صورت می گرفت. برای مثال شادروان استاد ابراهیم پورداود گفتند : « هر یک از پنج گاتها با اولین کلمه ای که با آن شروع می شود، نامیده می شد. » ایشان می افزایند : « نخستین گاتها موسوم است به اهون ویتی. این اسم ترکیب صفتی دارد. یعنی گاتهایی که با اهون شروع شد. اسم این گاتها از دو کلمه اولی قطعه ای است که امروز در جزو گاتها نیست. بلکه جای آن در یسنای بیست و هفت ، فقره سیزدهم قرار داده شد. یعنی در انتهای فصلی که پیش از اهنود گات واقع است. بی شک این قطعه شعر که مرکب است از سه فرد و معروف است به نماز اهون وئیریو و مخصوصاً از ادعیه مقدس شمرده می شود، روزی در سر گاتهای اهنوَد جای داشت. و اسم گات مذکور از دو کلمه اولین آن برداشته شد. » [1] ایشان می افزایند که دعای « یتها اهو وئیریو » زمانی جزو گاتها بود. اما امروزه خارج از گاتها در یسنای بیست و هفتم، بند سیزدهم جای دارد. [2] و همچنین در تأیید این نام گذاری، در یسنای نهــم، بند چهاردهم آمده است که زرتشت « اهون وئیریو » را درکرانه آریا ویج چهار بار سرود. [3] لیکن می بینیم که امروزه این نیایش ها خارج از گاتها قرار دارند.

دوم - استاد پورداود پس از بیان اهنود گات می گویند : « پس از آن هپتین هایتی ( هفت پاره ) شروع می شود. آن نثر است. بنابراین از جزو گاتها هم نیست. ولی از زمان قدیم میان گاثای اول و گاثای دوم جای داده شد. از حیث عبارت مثل گاتهاست ولی به نثر و قدمت گاتها هم نیست. نظر به اسمش بایستی هفت ها باشد ولی بعدها یک های کوچکی به آن افزوده شد. الحال دارای هشت ها می باشد. از یسنای سی و پنج شروع می شود و با یسنای چهل و دو ختم می گردد. » [4] جالب اینجاست که ایشان در ادامه تأکید می کنند که هپتین هایتی در انشاء و گفتار مثل گاتها است. ایشان می افزایند : « در شایست نشایست نیز هفت هات ( یسنای سی و پنجم الی چهل و یکم ) از گاتها شمرده شده اما یسنا چهل و دوم به شمار نیامده و نه یسنای پنجاه و دوم. » [5] که همین نشان می دهد هپتین هایتی دیر زمانی جزئی از گاتها بود. اما امروزه از گاتها بیرون شده است. دکتر علی اکبر جعفری نیز در ترجمه ی گاتها، پس از ترجمه هپتین هایتی فرمودند که این بخش از نیایش ها، گات ششم گاتها شمرده می شد. (در حالیکه امروز چنین نیست.) [6] کریستین بارتولومه ( Christian Bartholomae ) گفت که هپتین هایتی در انشاء جزو گاتهاست. [7] دکتر علی اکبر جعفری در مقاله « ستوت یسن ، نسک گمشده ای که گم نشده » می گویند که در متون پهلوی از جمله زادسپرم، هفت هات جزو گاتها شمرده شده است. همچنین « هفت هات »جزوی از اجزای اصلی ستئوت یسن است که این نسک توسط خود زرتشت هم ستوده شده است ! در این کتاب ( زادسپرم ) آمده است که گاتها شش گات اند. [8] در حالیکه می بینیم امروزه هپتین هایتی یا همان هفت هات به عنوان گات ششم بیرون از گاتها است! و گاتهای امروز پنج گات دارد.

سوم - نماز ایریما ایشیو ( Airyema ishyo ) ؛ استاد پورداود، پدر اوستاشناسی ایران فرمودند که این نماز ، منظوم و متعلق به گاتها است. یا به قول دینکرت در جزو قسمت گاسانیک اوستا است. چه از حیث زبان شبیه به گاتها است. جای این نماز امروز در یسنای پنجاه و چهارم ، بند یکم است. یک قطعه است که جای آن در آخر وهیشتو ایشت گات بوده است. در وزن هم با آخرین گاتا یکی است. ایریما ایشیو از ادعیه بسیار شریف به خصوص به ضد ناخوشی ها سروده می شود و شفا بخش شمرده می شود. [9] که روشن است این نیایش هم وزن با آخرین گات است و جای آن هم در انتهای گاتها بوده است. لیکن امروزه خارج از گاتها است. دکتر علی اکبر جعفری، با وجود گرایشات ملی گرایانه نیز تأیید کرده اند که « یتا اهو » آغاز گاتها است و « ائیریما ایشیو » پایان گاتها. [10] پروفسور شوشتری نیز تأکید می کنند که « ایریما ایشیو » پایان گاتها است! و در پایان نماز « ایریما » یا همان هات پنجاه و چهارم ، گاتها به اتمام می رسد. در حالیکه امروزه هات پنجاه و سوم ، و قبل از نماز ایریما ، گاتها به پایان می رسد ! [11]

چهارم – دعای « ینگهه هاتام » که دیر زمانی جزو گاتها بود. پروفسور شوشتری در توضیح هات پنجاه و یکم ، بند بیست و دوم می گویند : « در این قطعه برخی از واژه های دعای ینگهه هاتام ( yenhe hatam ) گفته شده اند ، گویی متمّم دعای نامبرده است. » این سخن به علاوه ی آنچه در ادامه می آید تأیید می کند که این نیایش – که زرتشتیان هنوز هم آن را به عنوان یک نیایش دینی به کار می برند – دیرزمانی جزو گاتها بود. چه اینکه نیایش « ینگهه هاتام ... » اصل بود و پاره بیست و دوم از هات پنجاه و یک ، متمم آن ! چگونه ممکن است متمّم ، جزو متن اصلی باشد و اصل ، خیر ؟ [12]

پنجم – که از جهتی دلیلی روشن و از جهتی دیگر تأییدی بر موارد گذشته است، سوتکر نسک اوستای کهن می باشد! به گفته ی اوستا شناسان، سوتکر نسک از بخش های اوستای کهن و دارای یست و دو فرگرد بود. که هر فرگرد درباره یکی از بخش های گاتهاست. یتااهو وئیریو، اشم وهو، ینگهه هاتم، هات بیست و هشتم، بیست و نهم، سی ام، سی و یکم، سی و دوم، سی و سوم، سی و چهارم، هپتین هایتی، هات چهل و سوم، چهل و چهارم، چهل و پنجم، چهل و ششم، چهل و هفتم، چهل و هشتم، چهل و نهم، پنجاهم، پنجاه و یکم، پنجاه و سوم، ائیریمن ( ایریما ایشیو یا همان هات پنجاه و چهارم ) از اوستای امروزی که روی هم رفته بیست و دو فَرگـَـرد (فـِـرَکـَـرِت) از گاتهای اوستای عصر ساسانی را تشکیل می دادند. لیکن امروزه فقط هفده بخش از این موارد جزو گاتها است. [13] در همین زمینه یسنای هفتاد و یکم اوستا، دلیلی محکم بر تحریف گاتها است. در ابتدای این یسنا می خوانیم : « فرشوشتر اشون از زرتشت اشون پرسید : ای زرتشت؛ نخست پاسخ گوی: کدام است برشمردن ردان؟ کدام است پایان گاهان؟ » سپس زرتشت شروع به سخن می کند. فره وشی اشونان و یاران و نیکان را می ستاید. امشاسپندان را می ستاید. پیکر اهورامزدا را می ستاید. داد دیوستیز ( وی دئو دات : وندیداد ) را می ستاید. پنج گاه نماز و نیایش را می ستاید. ستوت یسنیه را می ستاید. آتش را می ستاید. هفت هات یسنا را می ستاید و باری دیگر سراسر ستَوتَ یسنیه را می ستاید. [14]  نکته ی جالب در این میان ، ستایش هپتین هایتی ( هفت هات ) توسط زرتشت که نشان می دهد زرتشت آن را حجت می دانست ( اما امروز جزء گاتها نیست. ) علاوه بر این زرتشت در این یسنا دو بار ستوَت یسن را می ستاید. یعنی این سروده ها مقدس و کهن – حداقل به قدمت زمان خود زرتشت -  است. اما به راستی ستوت یسن چیست که خود زرتشت هم آن را می ستاید ؟ دکتر علی اکبر جعفری در مقاله « ستوت یسن ، نسک گمشده ای که گم نشده » توضیح می دهند که این نسک با املای staota yesnya بر اساس منابع مختلف چنین است : بر مبنای متن پهلوی « شایست نشایست » فصل سیزدهم ، فقره یکم ، روشن می شود که استئوت یسن با عبارت « ویسائی و امشاسپنتا Visai ve amesh spenta » آغاز می گردد یعنی از هات چهاردهم یسنا. لیکن انتهای آن مشخص نیست. جیمز دارمستتر ، اوستاشناس فرانسوی معتقد است که ستئوت یسن از هات چهاردهم یسنا آغاز و تا پایان هات پنجاه و نهم را در بر می گیرد. گلدنر معتقد است تمامی بخش هایی از یسنا که در لهجه همانند گاتها باشد جزوی از ستئوت یسن است. کریستین بارتولومه ( Christian Bartholomae ) معتقد است که هفده هات گاتها به همراه یسنای چهارهم، پانزدهم، پنجاه و چهارم، پنجاه و ششم و پنجاه و هشتم محققاً جزو ستئوت یسن است.  ایرج تاراپور والا نیز معتقد است آنچه بارتولومه گفته است به اضافه نماز یتا اهو، اشم وهو و ینگهه هاتام جزو ستئوت یسن است. بولسارا معتقد است که سئتوت یسن شامل یسنای چهاردهم، شانزدهم ، هفدهم ، بیست و دوم ، بیست و سوم ، یست و هشتم الی چهل و یکم ، چهل و سوم الی پنجاه و پنجم ، پناج و هشتم می گردد. دکتر علی اکبر جعفری در ادامه نیز به آرای دیگر اوستاشناسان می پردازد . هیربد کاوس جی ایدل جی کانگا می گوید که ستوت یسن نام یکی از بیست و یک نسک اوستا بوده که امروزه فقط پنج گات و هفت هات از آن باقی مانده است. [15] واژه های ستئوت و یسنیه یا شکل ترکیبی این دو واژه به گفته دکتر علی اکبر جعفری، شش بار در گاتها و بیست و یک بار نیز در کل اوستا به کار رفته است. ایشان معتقد است که در ویسپرد نیز پاره های به هم پیوسته ستوت یسنیه ستوده شده است. عین سخن دکتر جعفری : « ویسپرد پاره های پیوسته ستوت یسن را گرامی می دارد و آن گاه یکایک آن ها را با نام از یتا اهو تا هادخت می شمارد. باز در کرده دوم به جای نام ستوت یسن می گوید همه نمازها را ، آن هایی را که اهورامزدا به زرتشت برای ستایش و نیایش گفت ... و سپس همه آن نام ها را یاد می کند و گرامی می دارد. » و ایشان در نهایت می گویند : « پس تا اینجا دانستیم که در اوستا آنچه به لهجه ی گاتهایی هست سی و سه پاره است که جز یکی همه نام دارند. از این سی و سه، هفده هات از ان گاتهای پنجگانه است. هفت پاره ی هفت هات را جور می کنند. سه بند مهم در آغاز و یک بند در انجام این بیست و چهار هات آمده و همه با هم ستوت یسن را پدید آورده اند. دو هات دیگر با نام های « فشوشومانتره و هادخت » از افزوده های بعدی هستند. همه این ها در یسن با هم پیوسته می باشند و تنها هات های چهل و دوم، پنجاه و دوم و پنجاه و هفتم در این میان چون پیوند های ناجور دیده می شوند. » و البته ایشان در ادامه بیان می کنند که این سه پاره حقیقتاً متعلق به این قسمت از یسنا نیستند و با رساندن این سه پاره به جایگاه اصلی خود در یسنا و یشتها ، سخن ویسپرد مبنی بر پیوستگی ستئوت یسنیه رنگ واقعیت به خود می گیرد. دکتر جعفری می افزایند که دینکرت نیز پنج گات و هفت هات (هپتین هایتی) را ستوت یسن می داند. ایشان در پایان مقاله در ترجمه ی یسنای پنجاه و هشتم اوستا چنین می گویند : « سراسر شیرازه ی ستوت یسن را با والاترین بندهای شعرش گرامی می داریم، ستوت یسن را که آیین زندگانی ازلی است گرامی می داریم » [16] حتی در یسنای اوستا به ترجمه دکتر دوستخواه (نسخه ی انجمن زرتشتیان آلمان) در بند های هشتم و نهم از هات پنجاه و هشت می خوانیم : « سراسر ستوت یسنیه را با برترین بندهای آن می ستاییم. » و « ستوت یسنیه را که نخستین داد جهان است، می ستاییم. » [17] خلاصه ی کلام اینکه ستئوت یسن دربردارنده ی بخش هایی از یسنا است که زرتشت نیز آن را ستوده است و لیکن امروزه جزو گاتها نیست.

 

پی نوشت :

[1]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 84

[2]. همان ، ص 408

[3]. اوستا ، ترجمه دکتر ج . دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، ج 1 ص 139

[4]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 85

[5]. همان ، ص 410

[6]. گاتها ، برگردان دکتر علی اکبر جعفری ، ص 69

[7]. ابراهیم پورداود ، یادداشت های گاتها ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 147

[8]. دکتر علی اکبر جعفری ، مقاله « ستوت یسن ، نسک گمشده ای که گم نشده »

[9]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 125

[10]. گاتها ، برگردان دکتر علی اکبر جعفری ، ص 68

[11]. پروفسور عباس شوشتری ، گاتها سروده های زرتشت ، انتشارات فروهر ، چاپ دوم ، ص 230

[12]. همان ، ص 214

[13]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ،  چاپ اول ، ص 404

[14]. اوستا ، ترجمه دکتر ج.دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، ج 1 ص 261 – 266

[15]. A Complete Dictionary of the Avesta language , Kavasji edalji Kanga , bombay , 1900

[16]. دکتر علی اکبر جعفری ، مقاله « ستوت یسن ، نسک گمشده ای که گم نشده »

[17]. اوستا ، ترجمه دکتر ج.دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ، ج 1 ص 231

 

جیمز دارمستتر، دانشمند و پژوهشگر اوستاشناس فرانسوی گفتند : « از جزوات اوستا آنچه به طور کامل تا به عصر حاضر باقی مانده همان نسک نوزدهم موسوم به وندیداد است.» [2] این سخن دارمستتر نشان می دهد که سایر قسمتهای اوستا (از جمله بخش های گاسانیک اوستا که مشتمل بر گاتها است) کامل به دست نسل های امروزی نرسیده است.

دکتر قدیانی در کتاب « فرهنگ جامع تاریخ ایران » در مورد زرتشت میگوید : « برخى از سرودهاى گاتها که در دست است، ظاهراً از خود اوست.» [3] دقت داشته باشیم ؛ برخی از سروده های گاتها... !‏ که البته آن مقدار منتسب به زرتشت هم تنها یک احتمال « ظاهری » بدون هیچ پایه و اساس علمی و عقلی است.

آدولف گرانتوسکی از پژوهشگران ایران باستان می نویسد : « پس از زرتشت پیروانش بسیارى از سنت‏هاى خشک پیش از پیدایش پیامبر را با تعصب دنبال کردند و به باورهاى کهن و پس ‏افتاده آریائى‏ ها گرایش یافتند؛ دوباره به پرستش خدایان قدیمى از قبیل میترا، آناهیتا و غیره پرداختند. قسمتى از سرودهایی که مضمون آنها ستایش این خدایان است در اوستا وارد شد، در این‏جا به گونه جعلى این ادعیه را به پیامبر نسبت داده ‏اند. مضمون این‏گونه ستایش‏ها حتى در گاتهاى قدیمى نیز وجود دارد. » [4] 

شادروان پروفسور شوشتری که بخشی عظیم از عمر خود را صرف پژوهش های اوستایی کرد، این چنین بر تحریف و غیر اصیل بودن گاتها اقرار می کند: « شکی نیست که عبارات سرود های گاتها از اصل فرق کرده و چنان که گوینده گفته به ما نرسیده. چه الفاظ و چه سیلاب کم و بیش شده اند. برعکس سرود های ریگ ویدا که سالم تر مانده اند. زیرا هندوان سخت مقید بوده اند و احتیاز می کردند که دست به ترکیب الفاظ یا عبارات نزنند و از خود لفظی کم یا بیش نکنند و از اصل دور نگردند.» [5]

شادروان استاد پورداود می افزایند : « گاتها در ودا نامه ی دینی برهمنان شعرهایی است که پس از گفتار های نثر آمده باشد. همچنین است در نامه های دینی بودائیان. از خود گاتهای زرتشت نیز به خوبی پیداست که این سرودها دنباله ی اندرزها و آموزش های منثور بوده که بدبختانه از میانه رفته است.» در ادامه می افزایند: « از پی اندرزها و آموزش های پیغمبر ایران چند شعری می آمده که خلاصه سخنان منثور بوده و آسان تر به یاد پیروان دین سپرده می شده، درست مانند گلستان سعدی که نثر و نظم به هم آمیخته و هر گفتار و اندرزی به چند شعر آراسته شده... » همچنین : « از میان سرودهای گاتها برخی بی آغاز می ماند و برخی دیگر انجامش پیدا نیست. بسا بندهای یک سرود از هم بریده و رشته ی پیوستگی آنها از هم گسسته است. این پریشانی و پاشیدگی برای این است که گفتارهای منثور از میان رفته، آنچه در پارینه سرودها را به هم می پیوسته و معنی آنها را روشن می ساخته امروزه در دست نیست.» [6] ایشان پس از بیان مفقود شدن بخش عظیمی از گاتها می گویند: « برخی از مستشرقین احتمال می دهند که بعضی از فصول گاتها از اصحاب زرتشت باشد.» [7] باید توجه داشت که ایشان سالیان دراز است که از دنیا رفته اند. لیکن در نتیجه پژوهش های اوستاشناسان جدید ، انتساب گاتها به زرتشت به شدّت زیر سؤال، بلکه رد شده است. ضمن اینکه با بررسی پژوهش های اوستاشناسان بزرگ جهان ، در می یابیم که هیچ یک از آنان ؛ کسانی همچون فردریش اشپیگل ( Friedrich Spiegel ) ، آنکتیل دوپرون ( Anquetil Duperron ) ، توماس هید ( Thomas Hyde ) ،  اوژن بورنوف ( Eugene Burnouf ) ، ویلهلم گیگر ( Wilhelm Geiger ) ، شارل ژوزف دو هارله ( Charles Josef ) ، کارل فریدریش گلدنر ( Karl Friedrich Geldner ) ، جیمز دارمستتر ( James Darmesteter ) ، هانس رایشلت ( Hans Reichelt ) ، لاورنس ، هلموت هومباخ ( Helmut Humbach ) ، مارتین هوگ ( Martin Haug ) ، یوهان هنریش هوبشمان ( Johann Heinrich Hübschmann ) ، فردریک کارل آندرآس ( Friedrich Carl Andreas )، ژاکوب واکرناگل ( Jacob Wackernagel ) ، پروفسور هارلز ( harlez ) ، پاول هورن ( paul Horn ) ، ژان کلنز ( Jean Kellens ) و اریک پیرارت ( Eric Pirart ) ، پرودز اکتور شروو ( Prods Oktor Skjaervo ) و ... که در زمینه ی گاتها از قرن هجدهم میلادی تا کنون تحقیق کرده اند، گاتها را صرفاً به عنوان متنی کهن در نظر می گرفتند. و برخی نیز ادعای موبدان را به عنوان یک معیار نه چندان معتبر، مدّ نظر قرار داده ، از کنار آن گذشتند. در هر صورت این پژوهشگران هیچ دلیل علمی و عقلی برای انتساب گاتها به زرتشت نیافتند. و البته در این میان بودند کسانی همچون ریچاردسون که انتساب کل اوستا به زرتشت را مورد تردید قرار دادند و از نبود دلیل برای این انتساب خبر دادند. در عصر کنونی نیز دانشمندان بزرگی چون پرودز اکتور شروو، استاد زبانهای باستانی ایرانی در دانشگاه هاروارد و همچین پروفسور ژان کلنز و بسیاری دیگر، انتساب گاتها به زرتشت را رد می کنند. برای نمونه  ژان کلنز استاد بلژیکی زبان‌ها و دین‌ های هندو ایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان که بیش از چهل سال در حوزه اوستاشناسی پژوهش می کنند و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله از ایشان در معتبرترین منابع اوستاشناسی منتشر شده است، در کتاب « مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی » رسماً اعلام کردند که زرتشت ، خالق و نویسنده گاتها نیست بلکه سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است. در گاتها نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است. گاتها  سرودها و راز و نیاز های یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بودند. کلنز معتقد است که مترجمان گاتها به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن، اصطلاحات و معانی آن ها را آنطور که پیش زمینه‌ ای در ذهن خود داشته‌اند، نوشته‌اند تا بتوانند جمله‌ ای معنادار به دست آورند.

مسئله دیگر و البته قابل توجه این است که موبد فیروز آذرگشسب به عنوان یک موبد زرتشتی گفتند امروزه مدرکی وجود ندارد که بتوانیم زمان زندگی زرتشت و یا تاریخ سروده شدن گاتها را به روشنی بیابیم. [8] و استاد پورداود نیز این سخن را تأیید کرده اند. [9] و البته بر پژوهشگران روشن است که در تاریخ زندگی زرتشت بیش از هشت هزار و چهارصد سال اختلاف نظر وجود دارد. در اثر این اختلافات روشن است که تاریخ و قدمت گاتها به طور دقیق مشخص نیست. به همین علت زبان شناسان نمی توانند به درستی این متون را ترجمه کنند. چه بسا کلمه ای در عصری یک معنا داشته باشد و در صد یا دویست یا سیصد یا ... سال بعد، در معنا یا مصداقش تفاوتی پدیدار گردد که معنی عبارت را تغییر دهد. پس اولین نتیجه ای که گرفته می شود این است که ترجمه ی گاتها ( یا حد اقل بخش زیادی از آن ) امری تقریبی و از روی حدس و گمان و تفسیر به رأی ها و دخالت ذهنیت ها خواهد بود که به خودی ِ خود موجب تحریف معنوی گاتها می شود. همانگونه که شده است. برای مثال اگر ترجمه ی علمی و دانشگاهی گاتها توسط پروفسور پرودز اکتور شروو را با ترجمه ی موبد رستم شهزادی مقایسه کنیم، کمتر از ده یا بیست درصد شباهت بین ترجمه ی واژگان و عبارات این دو نوشته می بینیم! ضمن اینکه به راستی چگونه ممکن است در زمان زندگی شخصی بیش از هشت هزار و چهارصد سال اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما بتوان به طور یقینی کتابی را به او نسبت داد؟ در ادامه نیز بیان می شود که اکثر اوستاشناسان، امروزه انتساب گاتها به زرتشت را رد می کنند.

و همچنین دلیل دیگر در اثبات موضوع ، کلام پروفسور میلز ، اوستاشناس بزرگ است که موبد فیروز آذرگشسب کلام او را ذکر کرده و در برابر آن سکوت می کند. یعنی تلویحاً اقرار می نماید. پروفسور میلز می گوید : « من تصور می کنم گاتاها کمتر از سایر قسمت های اوستا مورد دستبرد قرار گرفته است. » یعنی ایشان به اصل تحریف گاتاها صحه می گذارد، اما می گوید این قسمت کمتر از سایر قسمت ها تحریف شده است. [11] جالب اینجاست که موبد فیروز آذرگشسب در ادامه سخن میلز را نقد نمی کند و حتی او را جزو محققین و بزرگترین اوستاشناسان می آورد. موبد فیروز آذرگشسب در ادامه به صراحت از امکان ورود سروده های رهبران زرتشتی در گذر تاریخ به متن گاتها سخنن گفته اند. [12]

و در پایان گذشته از این همه ی این سخنان ، هیچ دلیل عقلانی و مستند تاریخی مبنی بر انتساب گاتها به زرتشت و اعتبار این کتاب وجود ندارد.

 

پی نوشت :

[2]. جیمز دارمستتر ، وندیداد اوستا ، ناشر دنیای کتاب ، تهران 1384 ، ص 286

[3]. عباس قدیانى ، فرهنگ جامع تاریخ ایران‏ ، انتشارات آرون‏ ، تهران‏ ، چاپ ششم ، ج 1 ص 421 

[4]. آدولف گرانتوسکی ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ، انتشارات پویش ، تهران ، چاپ اول ، ص 65 

[5]. پروفسور عباس شوشتری ، گاتها سروده های زرتشت ، انتشارات فروهر ، چاپ دوم ، ص 228 – 229 

[6]. ابراهیم پورداود ، گاتها کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، ص 413 – 414  

[7]. همان ، ص 84

[8].  گاتها ، ترجمه موبد فیروز آذرگشسب ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم 1378، ص 2 

[9]. ابراهیم پورداود ، گاتها ، کهن ترین بخش اوستا ، انتشارات اساطیر ، تهران ، چاپ اول ، صفحه 41

[11]. گاتها ، موبد فیروز آذرگشسب ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، ص 25

[12]. گاتها ، موبد فیروز آذرگشسب ، انتشارات فروهر ، تهران ، چاپ دوم ، ص 21 و 23

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۲/۲۸

نظرات (۱)

پس توی نادان یک عرب هستی تو برو ملخت رو بخور عرب زاده بیابانی که اکنون هم خوراکتان ملخ هست و هر آریایی صد شرف دارد به شما دختر کش ها که آنها را زنده به گور میکردید 

پاسخ:
- ملخ خوردن همین الآن در کشور ما هم وجود داره منحصر در میان اعراب نیست. حتی در حال حاضر خوردن حشرات در قاره اروپا تبلیغ میشود و مقوله خوردن حشرات از عهد باستان در مکان های مختلف دنیا تا حال حاضر به چشم میخورد. برای مطالعه بیشتر به مدخل «Entomophagy» در ویکی پدیای انگلیسی بنگرید (اینجا).

- زنده به گور کردن منحصر در برخی قبایل اعراب بود که همان هم بواسطه اسلام و مسلمان شدن اعراب از میان رفت. اینجا مسلمان شدن اعراب عامل اصلی از بین رفتن این رسم دوره جاهلیت بود.

- این همه دانشمند غیر ایرانی و غیر عرب در نقد آیین زرتشت سخن گفتند (بعنوان نمونه بنگرید به اینجا) آنها هم عرب هستند از نظر شما که زیر پست وبلاگ در رابطه با نقد متون مقدس آیین زرتشت اینطور ناراحت شدید؟!. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی