مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (55): استرابو

شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۶:۴۹ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بررسی اظهارات استرابو پیرامون مقبره کوروش

در این پست میخواهم اظهارات استرابو پیرامون مقبره کوروش را بطور کامل بررسی کنم. برای این مهم از ترجمه انگلیسی و فارسی کتاب استرابو بهره جسته ام و هردو را در اینجا نقل میکنم. ترجمه فارسی هر بند را ذیل ترجمه انگلیسی آن قرار میدهم:

کتاب پانزدهم بخش سوم بند ششم:

 

در این بند دو نکته وجود دارد:

نخست وجود رود کورش [امروزه بر کسی پوشیده نیست که این رود همان رود کورا در قفقاز است] در حوالی پاسارگاد است که باعث میشود پاسارگاد استرابو را به محدوده قفقاز ببریم. البته استرابو میگوید «پارس پایین» و ممکن است گفته شود پس باید قسمت جنوبی سرزمین پارس را نیز به محدوده ی قفقاز ببریم؛ بنظر میرسد بطور کل منظور استرابو از سرزمین پارس مکانی در حوالی قفقاز بوده.

دوم دلیل آتش زدن تخت جمشید توسط اسکندر است که استرابو ویران کردن معابد و شهرهای یونانیان توسط ایرانیان را دلیل آن بیان میکند، لکن باستانگرایان پشیزی ارزش برای سخنان استرابو در اینجا قائل نیستند.

 

کتاب پانزدهم بخش سوم بند هفتم:

 

و اما نکات بند هفتم:

نخست پنهان بودن برج در میان انبوه درختان است که به جز وجود برج، انبوه درختان با گفته آریان مبنی بر وجود درختان مختلف در کنار آرامگاه تطابق میکند اما یک اختلاف اساسی نیز دارد و آن این است که آریان مقبره را داخل پارک [یا باغ] سلطنتی میخواند اما استرابو بهیچ عنوان وجود این چنین پارکی را تأیید نمیکند.

درباره برج اما باستانگرایان میگویند اگر از دور به مقبره منتسب به کوروش نگاه شود شبیه برج بنظر می آید!! ما تا وقتی خود مقبره را از نزدیک ندیدیم فکر میکردیم با برج ایفل طرف هستیم!! لکن این مقبره چه از فاصله یک متری و چه صد متری و چه هزار متری بهیچ عنوان هماننده یک برج به نظر نمی آید!! توجه داشته باشید که در آن زمان ساختمان بلند وجود داشته و این نیست که بگوییم تمام ساختمان ها با ارتفاع مثلا نهایتا هشت متر بودند که بعد مقبره منتسب به کوروش بخواهد برج حساب شود. جدای از اینکه هر عقل سلیمی متوجه میشود هرچه از فاصله دورتر به یک بنای ساختمانی نگاه کنیم ارتفاع آن کوچکتر میشود نه اینکه برج بنظر بیاید!!!.

دومین نکته تنگ بودن ورودی مقبره است که با گفته آریان مطابقت میکند.

سومین نکته این است که استرابو از اریسطوبولوس نقل میکند که وی بدستور اسکندر برای تزیین آرامگاه بداخل آن رفته است، در حالیکه آریان گفته بود اریسطوبولوس بدستور اسکندر برای تعمیر آرامگاه بداخل آن رفته بود.

چهارمین نکته وجود تخت و میز است و این همان نکته ای است که در پست قبلی بدان پرداخته بودیم. آریان بدون اشاره به وجود دو تخت بیان کرده بود که یک تخت کنار تابوت کوروش است و در چند خط پایین تر گفته بود تابوت کوروش وسط تخت قرار دارد، ولی در این جا استرابو که هماننده آریان گفته اریسطوبولوس را نقل میکند منتها نزدیک به یک قرن نزدیک تر به زمان اسکندر، از وجود یک تخت و یک میز سخن میگوید که ابهام را در اینباره حل کرده است. البته جای سؤال باقی است که در محفظه ای به مساحت شش متر چطور یک تخت و یک میز و یک تابوت روی تخت جا گرفته بوده است؟.

پنجمین نکته پاداش مغان نگهبان مقبره است. آریان گفته بود پاداش آنان روزی یک گوسفند و شراب و مقدار مشخصی آرد گندم بوده است و ماهی یک اسب به منظور قربانی کردن برای کوروش، اما استرابو میگوید روزی یک گوسفند و ماهی یک اسب مزد مغان بوده است. جیره کارگران در زمان هخامنشیان معمولاً در حدود یک سوم گوسفند برای یک ماه بوده است [بنابر کتاب از زبان داریوش پروفسور هاید ماری کخ] و یا مثلا چهل لیتر جو برای یک ماه و نه آرد گندم که ارزشش یقینا از جو بیشتر بوده است، اگر بگوییم اینها روحانی دینی بوده اند و نگهبان مقبره کوروش و بیشتر از کارگران باید جیره دریافت میداشتند ولی بازهم روزی یک گوسفند [جدای از آرد گندم و شراب] حاکی از آن است که تعداد زیادی مغ باید وجود میداشتند. آریان سخن از این میزد که خانه کوچکی برای این مغان در محوطه آرامگاه بوده است [یعنی نباید مثلا انتظار حتی سی مغ را برای محافظت از این چنین آرامگاهی داشته باشیم] و همچنین استرابو نیز سخن از تعداد زیادی مغ نمیزند بنابراین در اینجا باید اذعان کرد این پاداش [بر فرض اینکه ماهی یک اسب برای قربانی کردن بوده و نه پاداش مغان] کمی زیاد می نماید.

نکته ششم کتیبه و متن آن است که با سخن آریان مطابقت میکند.

نکته هفتم طبقات مقبره کوروش است که در اینجا ده طبقه ذکر میشود و این در حالیست که مقبره منتسب به کوروش نهایتاً هفت طبقه دارد. باستانگرایان در پاسخ گفته اند که ممکن است نویسنده هنگام نوشتن متن یادش رفته باشد چند طبقه داشته است!! واعجبا که ما نمیدانیم اینان ارثی این بهره هوشی را دارند و یا به عمد خود را دارای بهره هوشی پایین نشان میدهند. مگر اونسیکریتوس میخواسته تعداد سنگ های مقبره و یا زاویه انحراف آن از شمالگان را اندازه گیری کند که بخواهد اشتباه کند؟ چند ردیف پله ناچیز را شمردن اشتباه میشود آنهم برای یک نویسنده؟ جدای از اینها، با کدام دلیل و سند میگویند که مقبره را در سرزمین پارس دیده و در یونان راجع به آن نوشته است؟ از کجا معلوم که در همان سرزمینی که مشاهده کرده اینکار را انجام نداده باشد؟.

نکته هشتم وجود کتیبه به زبان یونانی و با خط فارسی است که سندیت نداشته و این قسمت از سخن استرابو کذب محض است. وجود خط میخی فارسی باستان که زبانش یونانی باشد قابل تأیید نیست. پلوتارک نیز به وجود کتیبه در مقبره کوروش اشاره میکند اما بر خلاف استرابو که از دو کتیبه حرف میزند پلوتارک فقط از یک کتیبه سخن میگوید و نیز متن کتیبه اش با آنچکه استرابو و آریان نقل میکنند متفاوت است:

گرچه پلوتارک میگوید کتیبه به خط ایرانی بوده و اسکندر دستور میدهد املای یونانی هم زیرش درج کنند و ایرادی که به سخن استرابو وارد است به وی وارد نمیشود [چنانچه استرابو گفته بود به زبان یونانی و به خط پارسی] لکن این مقوله باز معضل عدم وجود خط میخی فارسی باستان در زمان کوروش دوم را حل نمیکند چه آنکه این خط در زمان داریوش اول ابداع گردید. همچنین پلوتارک گفت بر روی سنگ ها کتیبه حک شده و این در حالیست که روی هیچ یک از سنگ های مقبره و یا روی تابوت یا... کتیبه یا اثری از وجود کتیبه ای به خط میخی فارسی باستان یا بطور کل خطی که بتوان آنرا مرتبط با زمان هخامنشیان دانست کشف نشده است.

کتاب پانزدهم بخش سوم بند هشتم:

 

نکات بند هشتم:

درباره کتیبه مربوط به آرامگاه داریوش باید بیان کنیم که این چنین کتیبه ای با این محتوا وجود خارجی ندارد، ولی قسمتی از کتیبه داریوش در نقش رستم دارای محتوای مشابه است:

ترجمه کتیبه DNb در نقش رستم بندهای 8f.27-31 الی 55-50.a9 :

از این گونه است هوش و فرمان من: چون آنچه از سوی من کرده شده ببینی یا بشنوی، چه در کاخ و چه در ارودگاه [؟ اردوگاه] رزم، این فعالیت من است علاوه بر قدرت اندیشه ام و هوشم.

در واقع این فعالیت من است: تا تن من توان دارد، بعنوان هماورد، هماورد خوبی هستم. همینکه با هوش در (آورد-) گاه نگریسته شود، آنکه نافرمان (باشد)، آنکه غیر (نافرمان باشد) می بینم؛ چه باهوش، چه با فرمان، آنگاه نخستین کسی هستم که می اندیشم همراه با عمل، چه هنگامیکه نافرمانی را می بینم، چه هنگامیکه غیر (نافرمانی) را می بینم.

آزموده هستم، هم با دست ها، هم با پای ها، بعنوان سوار، سوار خوبی هستم. بعنوان کمانور، کمانوری خوب هستم، چه پیاده چه سوار، بعنوان نیزه ور، نیزه ور خوبی هستم، چه پیاده چه سوار.

و مهارت های (بدنی) که اهورامزدا به من فرو فرستاد و توانا بوده ام در استفاده از آنها، بخواست اهورامزدا، آنچه بوسیله من کرده شد، با این مهارت هایی کردم که اهورامزدا بر من ارزانی داشت.

ای بنده، جداً آگاه ساز که من چگونه ام، مهارت هایم چگونه اند، برتریم چگونه است. مبادا دروغ بنظرت رسد آنچه با گوش هایت شنیده شده است. آنچه را که بتو اظهار شده، بشنو. (فارسی باستان، رونالد گراب کنت، ترجمه سعید عریان، چاپ اول 1384، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، صفحات 456 و 457)

 

درباره اینکه کوروش در پاسارگاد آستیاگ را شکست داد باید بگوییم که هیچ سندی نیست که نشان دهد کوروش در پاسارگاد امروزی آستیاگ را شکست میدهد و حتی بنا به روایت کتزیاس پارسها در پاسارگاد [که مشخصا پاسارگاد واقعی بوده نه پاسارگاد جعلی حال] از مادها شکست میخورند و ادعای استرابون باطل است، دیاکونوف در اینباره میگوید:

بگفته کتسیاس: آستایگ در نخستین باری که با لشکریان کورش زور آزمائی کرد ایشانرا شکست داد. آترادات پیشوای مردان در طی پیکار کشته شد. آستیاگ آنگاه پارسیان را دنبال کرد و در سرزمین اصلی پارس (پرسید) و در برابر گردنه ای که بمقر شاهان پارس یعنی پاسارگاد - منتهی میشود بار دیگر ایشان را مغلوب ساخت. وضع پارسیان چنان یأس آور و عقب نشینی ایشان چنان با بی نظمی توأم بود که زنان از حصار قلعه بیرون آمده جنگاوران را به پیکار ترغیب و تحریص میکردند. نبردی که در زیر حصار پاسارگاد وقوع یافت نقطه تحول سرنوشت جنگ بود و پس از آن اقوام تابع ماد و از آنجمله هیرکانیان و سپس پارت ها بسوی پارسیان روی آوردند. وقایع بعدی از روی مستخرجات موجود از اثر کتسیاس روشن نیست. چنانکه گفته شد جنگ طولانی بود و پیروی گاهی نصیب این و زمانی آن میگردید؛ و آنچنان که کتسیاس جریان جنگها را شرح میدهد علت پیروزی کوروش نامعلوم است. توجیه حقیقی پیروزی وی همان خیانت بزرگان ماد است که هارپاگ در رأس ایشان قرار داشته و هرودوت از آن سخن میراند ولی کتسیاس در این باره خاموش است. شاید تجزیه اقوام اطراف و تابع ماد را نیز باید بخیانت مزبور مربوط دانست.

با اینکه همواره باید جنبه جانبگیری و فراوانی مجعولات نوشته های کتسیاس را در نظر گرفت - معهذا، چنانکه ملاحظه شد، میتوان حدس زد که در این مورد مطالب تاریخی موثقی در گفته هایش وجود دارد. اخبار تاریخ بابلی نابونید و کتسیاس و هرودوت را میتوان یکجا گردآورد و تصویر بالنسبه کاملی از وقایع را در نظر مجسم ساخت.

طبق مدارک مزبور جریان وقایع را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد: دوره اول - فراهم آوردن مقدمات کار: توطئه چینی داخلی بزرگان ماد بدست هارپاگ و از دیگر سو تحریک قبایل مختلف بشورش - باحتمال قوی - توسط «اُیبار». دوره دوم - بمیدان آمدن کوروش و لشکریان پارس: شکست پارسیان و تهاجم و پیشروی مادیها تا پاسارگاد. ظاهراً این دوره با سال 553 ق.م. مطابقت دارد. ضمناً جنگ چنان جدی بوده که مادیها ناگزیر لشکریان خویش را از مرزها احضار کردند و غیبت ایشان به نابونید پادشاه بابل اجازه داد تا در سال 553 شهر حران را که بمادیها تعلق داشته، در شمال بین النهرین، تصرف کند. دوره سوم که دو سال طول کشید جنگ دوام داشته و موفقیت متناوباً گاهی نصیب مادیها و زمانی پارسیان میشده و پارسیان نتوانستند پیروزی قطعی بدست آورند. و سرانجام دوره چهارم - که از سال 550 ق.م. با خیانت هارپاگ و پیکار قطعی آغاز میگردد و هیرکانیان و پارتها بطرف پارسیان روی می آورند و آستیاگ تشبئی بعمل می آورد تا تهاجم پارسیان را متوقف سازد و سپس به اکباتانا میگریزد و پارسیان پایتخت ماد را مسخر میکنند. (منبع: تاریخ ماد، نویسنده: ا.م دیاکونوف، مترجم: کریم کشاورز، چاپ اول (1345)، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، صفحات 517 و 518)

بنابراین سند تاریخی مبنی بر پیروزی کوروش نداریم بلکه گواهی های تاریخی نزدیک تر دال بر شکست کوروش هستند و البته مکان پاسارگاد را هم بهیچ عنوان پاسارگاد فعلی بیان نمیکنند.

بنظر ما این ممکن نیست استرابو مکانی همچون پاسارگاد رو از یاد ببرد و با مکان دیگری اشتباه بگیرد که چندین کیلومتر آنطرف تر است.

 

در پایان باید اقرار کنیم که سخنان استرابو بهیچ عنوان تأیید کننده بنایی که امروزه آنرا آرامگاه کوروش میخوانند نیست و همچنین در سخنانش ادعاهای بی پایه و اساس نیز دیده میشود. استرابو را میتوان معتبر تر از آریان درباره آرامگاه کوروش دانست چه آنکه اولاً وی نیز هماننده آریان شناخته شده است و فرد گمنامی نبوده و دوماً او حدود یک قرن نسبت به آریان به زمانی که از آن نقل میکند نزدیک تر است و همچنین کلیت سخن هر دو نفر هم راجع به آرامگاه کوروش به نقل از اریسطوبولوس است.

بعبارتی ما با دو مورخ در بازه ای نزدیک به صد سال طرف هستیم که هر دو درباره یک مسئله عمدتاً از یک نفر نقل کرده اند اما باهم اختلافاتی دارند، خب در اینجا سخن کدام یک را باید معتبرتر بدانیم؟ بنظر ما سخن استرابو اعتبارش بیشتر از آریان است و بر طبق سخن استرابو هم این مقبره نمیتواند مقبره کوروش باشد. اینکه آریان بگوید مقبره در پارک سلطنتی بود و استرابو بگوید برجی در میان انبوه درختان، میدانید بنظر ما حاکی از این است که تمام و یا بخشی از گفته های آریان و یا استرابو آن چیزی است که در زمان خود بین مردم جریان داشته [اگر از خود ننوشته باشند] و آنرا به پای اریسطوبولوس نوشته اند.

همچنین اگر اریسطوبولوس از خود متنی به جای گذاشته بوده است با اینکه از زمان اسکندر کبیر [قرن چهارم قبل از میلاد] تا زمان آریان [قرن دوم پس از میلاد] در دسترس بوده لکن اثری از آن حتی در گزارش مورخین زمانهای بعد از آریان هم ما نمی بینیم. مشابه این اتفاق اگرچه برای کتزیاس می افتد [گزارشاتی از تاریخ او از طریق سیکولوس (قرن اول قبل از میلاد)، پلوتارک (قرن اول پس از میلاد) و فوتیوس (قرن نهم پس از میلاد) در دست است، اگرچه اینکه تاریخ او از قرن پنجم قبل از میلاد تا قرن نهم پس از میلاد در دست باشد و بعد از آن خارج از دسترس شود عجیب می نماید] لکن بعنوان مثال گزارش مستقلی برای بخشی از تاریخ کتزیاس از طریق فوتیوس در دست است اما برای اریسطوبولیس هیچ مورخی گزارشی مستقل تنها برپایه سخنان او ننوشته است و آریان و استرابو صرفا در میان نوشته های خود از او استفاده کرده اند و همچنین به جز آریان و استرابو نیز هیچ مورخی (در حد و اندازه آریان و استرابو) یک کلمه هم از اریسطوبولوس درباره آرامگاه کوروش نقل نکرده است.

 

جدای از سخنان فوق، این نکته را نیز باید متذکر شویم که ناشناخته بودن پاسارگاد بعنوان شهری که دارای آرامگاه بنیانگذار سلسله هخامنشیان، باغ سلطنتی و اولین کاخ و ساختمان ها پس از تأسیس امپراطوری هخامنشیان و همچنین محل شکست آستیاگ از کوروش دوم بوده در نظر امثال هرودوت و گزنفون و کتزیاس بنظر ما ابهام بزرگی را در اینباره ایجاد میکند.

 

پیرامون تناقض توصیفات آریان و استرابون از مقبره کوروش با بنای پاسارگاد نیز باید عرض کنیم این کشف ما نبوده بلکه حتی دانشمندان این حوزه هم به این تناقضات واقف هستند ولی سعی میکنند آنرا نادیده بگیرند چنانچه پیر لوکوک میگوید:

به تناقضات کلی میگوید مختصر وقتی اساساً شکل دو بنا بر اساس توصیفات آریان و استرابو در چهارچوب کلی نیز متفاوت میشود!! همچنین اگر فرض را بر مختصر بودن تناقضات بگذاریم لکن وقتی چندین بنای مشابه داشتیم و بعید نیست بناهای مشابه دیگری هم بوده که تخریب شده باشند [به قسمت های انتهایی مقاله «مقبره کوروش از واقعیت تا دروغ» در وبلاگ که در انتهای این پست بصورت هایپرلینک قرار دادم رجوع کند] پس بنای مد نظر امثال آریان و استرابو نیز با همان توصیفات ایشان میتوانسته وجود داشته باشد [وجود بناهایی مشابه امکان وجود دو بنا ولو با تفاوتی مختصر را موجه میکنند] بنابراین اگر قبول کنیم این مغایرت ها مختصر هستند باز ناقض انتساب این مقبره به کوروش و وجود بنای مشابه دیگری میتوانند باشند.

 

البته اگر فرض را بر صحت سخنان آریان و استرابو گذاشته و با ارفاق در تطبیق سخنان این دو با بنای امروزی در پاسارگاد، مقبره را متعلق به کوروش دوم بخوانیم به نکته ای در این زمینه پی میبریم:

آریان بیان کرد که اسکندر کبیر دستور داد دور مقبره و درب آنرا سنگ قرار داده و رویش را سیمان بکشند و پیشتر از آن به وجود یک تابوت طلایی و دو تخت [یا یک تخت و یک میز] اشاره کرده بود ولی چیزی که الآن ما می بینیم دو تابوت نه در اتاقک اصلی بلکه در زیر سقف و درب هم که بسته نبوده است و ایضاً از دیرباز اینجا را مقبره مادر سلیمان میدانستند، حال بر فرض اینکه اینجا زمانی آرامگاه کوروش دوم بوده تنها میتوان این نتیجه را گرفت:

درب آرامگاه را تخریب کردند و تابوت و بقایای جسد کوروش و هرچه در آن بوده را برده اند و سپس بعد از مدت زمانی دو تابوت از دو فرد دیگر در آنجا قرار دادند و بعنوان مقبره مادر سلیمان آنرا میشناختند. بنابراین این مقبره در حقیقت هماننده یک قبر دو طبقه است منتها طبقه اولش که قبر کوروش بوده بطور کامل تخلیه شده ولی تابوت های طبقه دوم هنوز وجود داشته است.

 

 

در پایان باید خاطر نشان کنیم که رسالت ما در این پست و پست قبلی صرفاً بررسی سخنان آریان و استرابو است و چنانچه مبرهن است خدشه های جدی به بنایی که امروزه آرامگاه کوروش دوم میخوانندش وارد است که از حوزه بررسی متن آریان و استرابو خارج است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۱/۲۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی