کوروش نامه (56): چرایی جنگ علیه مادها
بسم الله الرحمن الرحیم
کوروش دوم، خوش شانس نژاد پرست
در این قسمت میخواهم سخن کوروش بر اساس روایت هرودوت را بیان کنم که خود را شانس آورده ای میخواند که آمده پارسها را به رفاه برساند [نه ایرانیان، بلکه تنها پارسها]:
ترجمه انگلیسی:
When Cyrus read this, he deliberated as to what was the shrewdest way to persuade the Persians to revolt; and what he thought to be most effective, he did:
writing what he liked on a paper, he assembled the Persians, and then unfolded the paper and declared that in it Astyages appointed him leader of the Persian armies. “Now,” he said in his speech, “I command you, men of Persia, to come, each provided with a sickle.” This is what Cyrus said.
Now there are many tribes in Persia: those of them that Cyrus assembled and persuaded to revolt from the Medes were the Pasargadae, the Maraphii, and the Maspii. On these all the other Persians depend. The chief tribe is that of the Pasargadae; to them belongs the clan of the Achaemenidae, the royal house of Persia.
The other Persian tribes are the Panthialaei, the Derusiaei, and the Germanii, all tillers of the soil, and the Dai, the Mardi, the Dropici, the Sagartii, all wandering herdsmen.
So when they all came with sickles as ordered, Cyrus commanded them to reclaim in one day a thorny tract of Persia, of two and one quarter or two and one half miles each way in extent.
The Persians accomplished the task appointed; Cyrus then commanded them to wash themselves and come the next day; meanwhile, collecting his father's goats and sheep and oxen in one place, he slaughtered and prepared them as a feast for the Persian host, providing also wine and all the foods that were most suitable.
When the Persians came on the next day he had them sit and feast in a meadow. After dinner he asked them which they liked more: their task of yesterday or their present pastime.
They answered that the difference was great: all yesterday they had had nothing but evil, to-day nothing but good. Then, taking up their word, Cyrus laid bare his whole purpose, and said:
“This is your situation, men of Persia: obey me and you shall have these good things and ten thousand others besides with no toil and slavery; but if you will not obey me, you will have labors unnumbered like your toil of yesterday.
Now, then, do as I tell you, and win your freedom. For I think that I myself was born by a divine chance to undertake this work; and I hold you fully as good men as the Medes in war and in everything else. All this is true; therefore revolt from Astyages quickly now!”
Herodotus, with an English translation by A. D. Godley. Cambridge. Harvard University Press. 1920. book 1. chapter 125, 126.
ترجمه فارسی:
کوروش، پس از آنکه از این پیام مطلع شد، در فکر شد که ماهرانه ترین وسیله برای برانگیختن پارسها بر آستیاژ چیست. پس از مدتی تفکر باین نتیجه رسید که بهترین و مناسبترین وسیله برای این کار ترتیبی است که در زیر نقل میکنم و او نیز بهمین ترتیب رفتار کرد:
ابتدا نامه ای تحریر کرد و آنچه مایل بود در آن نوشت؛ سپس مجمعی از مردم پارس تشکیل داد، نامه را گشود و مفاد آنرا قرائت کرد و بآنها اعلام کرد که آستیاژ او را بعنوان حاکم بر آنها گماشته است؛ و آنگاه چنین بسخن ادامه داد: «اکنون، ای پارسها، من بشما امر میکنم هریک با داسی مجهز و آماده شوید».
این بود آنچه او بآنها امر کرد. پارسها به چندین قبیله تقسیم میشوند. قبایلی که کوروش بآن اجتماع دعوت کرده بود و برای شورش بر مادها مجهز میکرد همان قبایلی بودند که تمام عناصر پارس از آنها متابعت میکردند.
این قبایل عبارت بودند از پازارگادی ها و مارافی ها، ماسپ ها. از بین این قبایل اصیل ترین آنها قبیله پازارگادی بود؛ عشیره هخامنشی که سر سلسله پادشاهان خاندان پرسه بآن تعلق دارد خود یکی از عشایر قبیله پازارگادی محسوب میشود.
و اما قبایل دیگر پارس عبارتند از پانتیاله ها - دوروزی ها و ژرمنی ها که همه کشاورز و رعیت پیشه اند و نیز چند قبیله دیگر که صحرا گردند از اینقرار:
دائن ها، مارد ها، دروپیک ها و ساگارتی ها.
پارسها همه با سلاحی که کوروش سفارش کرده بود حاضر شدند. در پارس ناحیه ای بود که سراسر آن از خار مستور بود و از هرسو در حدود هیجده یا بیست ستاد وسعت داشت. کوروش به پارس ها امر کرد طی یک روز این ناحیه را هموار کنند و بیل زنند.
وقتی پارس ها این وظیفه را انجام دادند، بآنها امر کرد خود را شستشو دهند و صبح فردا بحضورش رسند. در این فاصله تمام گله های بز و گوسفند و گاو پدر خود را در همان محل گردآورد و در آنجا سر برید و شراب و خوردنی های لذیذ بر آن افزود تا برای پذیرائی از جمعیت پارسها مهیا شود. فردای آنروز، همینکه پارسها از راه رسیدند، آنها را در چمنی مستقر کرد و ضیافتی مجلل برای آنها ترتیب داد. وقتی ضیافت بپایان رسید از آنها سؤال کرد بین نوع زندگی که در شهر دارند و نوع زندگی که در بیابان اکنون با آن روبرو هستند کدامیک را ترجیح میدهند. پارسها پاسخ دادند که بین این دو نوع زندگی اختلاف زیاد است، زیرا روز گذشته جز رنج و تعب چیزی نداشتند، در حالیکه امروز با انواع لذایذ روبرو هستند. کوروش که منتظر همین جواب بود فرصت را غنیمت شمرد و مکنون خاطر خود را بر آنها فاش کرد و چنین گفت: «ای مردان پارس، چنین است وضعی که شما خواهید داشت. اگر بسخنان من گوش دهید نه تنها این نعمتها را خواهید داشت، بلکه بسیاری دیگر بر آن اضافه خواهد شد و شما بهیچ کار بردگی تن در نخواهید داد. و اگر خواهان آن نیستید جز رنج و تعب بی حد و حصر نظیر آنچه که تا دیروز با آن روبرو بودید انتظاری نداشته باشید. پس بسخنان من گوش فرادهید تا مردانی آزاد شوید. من تصور میکنم که خداوندان با واقعه ای معجزه آسا مرا زنده تا انجام این مهم را بعهده گیرم و تصورنمیکنم که شما نه در جنگ و نه در جای دیگر از مادها ارزش کمتری داشته باشید. در اینصورت هرچه زودتر بر آستیاژ قیام کنید.» تاریخ هرودوت، جلد اول (کلی یو)، ترجمه هادی هدایتی، انتشارات دانشگاه تهران، بندهای 125 و 126
دلیل قیام کوروش بر ضد آستیاگ نه رفاه مردم ایران بوده و نه اصلاً ربطی به ایران داشته، بلکه قبیله خود را تنها دلیل میدانسته که به سروری ایرانیان برسد و برای این هم شانس [chance] آورده است! یعنی نژاد پرست خوش شانسی که تنها به فکر قوم و قبیله خود بوده است.