مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از دو پست که در آنها اسناد باستان شناسی مرتبط با حجاب زنان در دوران مادها تا ساسانیان را بطور اجمالی بررسی کرده بودم در این پست میخواهم به سراغ دوران پیشا هخامنشی و یکی از تمدن های مطرح تاریخ بشر یعنی عیلام بروم. در نهایت بر اساس سه پستی که در وبلاگ منتشر کردم میتوان نتیجه گرفت از دوران عیلامیان تا ساسانیان حجابی خیلی نزدیک به حجاب اسلامی (و در مواردی دارای اختلاف فاحش با آن) هیچگاه در ایران باستان بر اساس اسنادی که در اختیار داریم بین اکثریت مردم اعم از اشراف و رعایا و کنیزان رواج نداشته است.

منابع اصلی مورد استفاده مقاله

منبع اول)

 

منبع دوم)

 

منبع سوم)

 

منبع چهارم)

وبسایت موزه لوور فرانسه

 

منبع پنجم)

ویکی پدیای انگلیسی

 

منبع پنجم)

وبسایت موزه بریتانیا

 

منبع ششم)

 

منبع هفتم)

 

منبع هشتم)

 

منبع نهم)

 

* اگر دیدید تصویری درست باز نشده روی آن کلیک راست کرده و گزینه بازکردن تصویر در تب جدید را انتخاب نمایید

** برای پیدا کردن صفحه مربوط به آثار باستانی موجود در وبسایت موزه لوور که در این مقاله از آنها سخن گفتم فقط کافیست شماره شان را که ذکر کردم در قسمت جست و جوی وبسایت موزه بدین صورت وارد کنید:

 

 

بررسی اسناد

 

1)

این نقش متعلق به یکی از خدایان ایلام بنام ناروندی/نارونته [با خدای خورشید تمدن عیلام یعنی ناهونته اشتباه گرفته نشود] است که ایزد بانویی مرتبط با پیروزی (نک: دنیای گمشده عیلام، والتر هینتس، ترجمه فیروز فیروزنیا، صفحه 87) و عهد و پیمان و همچنین شیر بوده بوده است (مقایسه کنید با میترا خدای آریایی ها که او هم مرتبط با عهد و پیمان و نیز شیر بود گرچه میترا مذکر است). توضیحات کامل در رابطه با این اثر باستان شناسی را خانم طاهری در پایان نامه خودشان بطور مفصل دادند:

چنانچه مشاهده میکنید بدن این زن پوشیده است لکن سرش بطور کامل خیر و بنظر میرسد یک پوشش کلاه مانندی بر روی سرش به چشم میخورد اما گوش ها و بنظرم میرسد بخشی از موهایش هم از آن بیرون است. البته در نظر داشته باشید این اثر در ابتدا سر نداشت و سرش بعداً کشف و روی مجسمه قرار داده شد چنانچه در کتاب والتر هینتس فقط تصویر بدون سر آن به چشم میخورد:

از آنجایی که پروفسور هینتس میگوید این تصویر بواسطه موزه دار لوور در اختیارش قرار گرفته میتوان گفت در آن زمان هنوز این سر را روی مجسمه قرار نداده بودند و شاید کشف هم نشده بوده:

در کتاب دکتر مجید زاده هم این مجسمه بدون سر درج شده است:

 

خانم احمدی نیز در پایان نامه خودشان تصویر سر این مجسمه قبل از نصب را قرار دادند (ردیف پایینی):

 

2)

بنظر میرسد سر زنان درباری در این دو تصویر یا پوشیده نیست و یا صرفاً دستار یا تاجی دارند.

 

3)

این نقش توضیح زیادی را از طرف بنده حقیر نمیطلبد و بنظرم توضیحات خانم طاهری موجه هست.

 

4)

چنانچه مشاهده میکنید این نقش بانوی عیلامی هم هماننده سکه های پوراندخت ساسانی صرفاً یک تاج بر سر دارد و موهایش از زیر آن بیرون آمده است. بنظر میرسد حجاب ملکه ها در دوران پیشا هخامنشی و هخامنشی تا برسد به ساسانیان مشابه همین مورد بوده است (یا اعم ازین مدل هست) چون اسناد باستان شناسی متعددی بر آن صحه میگذارند.

 

5)

بنظرم بازسازی گرافیکی که خانم ویسی از خانم ماریا باژاتارنیک قرار داده برای این نقش زیاد دور از ذهن نیست. این مجسمه سفالی با شماره (SB 7722) در موزه لوور، دپارتمان آثار باستانی شرقی، ایران، بخش مجسمه های سفالی ایلامی میانه (اتاق 304 ویترین 10) نگاهداری میشود. موزه لوور در توضیحاتش گفته است این زن دارد بچه ای را شیر میدهد و عمامه به سر دارد و با گردن بدن مروارید و دستبندهایی آراسته شده و همچنین لباسی پوشیده که بر روی شانه اش سنجاق دارد. collections.louvre.fr/en/ark:/53355/cl010127569

 

6)

 

 

دکتر یوسف مجید زاده نیز این اثر را الهه مادر خوانده است (نک: تاریخ و تمدن ایلام، صفحه 127)، خانم فیروزی هم این نقش را مرتبط با الهه مادر دانسته اما تفسیر خود را از این انتساب فراتر طرح کرده و کلاً این نقوش را به مفهومی اساطیری مربوط به ایزد بانویی بنام پینیکیر [از الهه  مادر های تمدن عیلام] ربط میدهد:

البته جلوتر نشان خواهم داد برخی ازین نقوش برهنه قرینه های داشتن بچه یا گرفتن سینه را ندارند فلذا بعید است بتوان آنها را الهه مادر در نظر گرفت و نیز بنظر میرسد موهای جلوی کناره سر و گوش های این نقش هم پوشیده نیست. این نقش من را یاد مجسمه ایزیس (از ایزد بانوان مصر باستان) می اندازد که حوروس را در بغل دارد:

 

محتمل نیست تمدن مصر باستان از بین النهرین تقلید کرده باشد برای همین گویا این نقش در کل آن سرزمین ها رواج داشته و نیازی نیست ریشه واحد برایش بیان کرد.

مشابه این دو مورد اثر عیلامی که در آن زنی بچه در بغل دارد اثر عیلامی دیگری هست لکن سر ندارد (SB7720 در موزه لوور):

 

باز مشابه نقش اول مورد و را در میان آثار یونان باستان مشاهده میکنیم:

 

نمونه مشابه دیگری از زنی در حال شیر دادن به نوزاد و مربوط به دوران عیلامی میانه هم به چشم میخورد (SB 4654) که در آن زنی با لباسی ژولیده بصورت ایستاده نوزادی را شیر میدهد و گردنبند دارد و حجاب سرش هم بنظر میرسد مشابه نقش های قبلیست:

 

در دوران عیلامی نو هم مجسمه ای به چشم میخورد که زنی برهنه فرزندی را در دست دارد لکن او را شیر نمیدهد:

وبسایت موزه لوور در توضیح این مجسمه (SB 4225) میگوید که مجسمه مادر و فرزندی متعلق به دوران ایلامی نو است که کودک ماننده یک بزرگسال کوچک بنظر میرسد و زن برهنه میباشد و با دست راست خود نوعی گل سه گلبرگ را در دست دارد. وضعیت کار این اثر را هم ناقص بیان میکند.

 

7)

 

وبسایت موزه لوور این مجسمه را ایزد بانوی لاما/déesse Lama/goddess Lamma از خدایان بین النهرین خوانده و وجود گردنبند برای این اثر (SB 2748) را تأیید کرده است [احتمالاً خدایان بین النهرین هم توسط عیلامیان مورد پرستش واقع میشده اند و در اینباره خانم زهرا محمودیان در روزنامه شرق یادداشتی را با عنوان «خدایان بین النهرینی در تمدن عیلام» به تاریخ 16 شهریورماه 1401 منتشر کرده است: بنگرید به اینجا]. در صورتی که این اثر متعلق با ایزد بانو لاما باشد شاید بتوان بر اساس نقش دیگری ازین ایزد بانو (BM127497) دست دیگر این نقش را هم بازسازی کرد:

 

اثر دیگری تا حدی مشابه هم با شماره (SB 90) به چشم میخورد که بنابر توضیحات وبسایت موزه لوور متعلق به نیمه آخر هزاره سوم قبل از میلاد (2100 الی 2400) و در معبد آکروپل شوش کشف شده است:

حجابی که این آثار بخصوص برای سر و گردن دارند شباهت چندانی با حجاب اسلامی ندارد.

 

8)

 

 

اثری که خانم طاهری توضیح میدهند تصویر اول است و تصویر دوم میشود تصویر وسط در ردیف پایینی در این صفحه از پایان نامه شان:

در توضیحات موزه لوور برای نقش اول (SB 6559) وجود کبوتر بیان شده لکن این ایزد نانا عنوان نشده است و برای تصویر دوم هم (SB 7725) در توضیحات وبسایت موزه لوور نه پرندگان کبوتر خوانده شدند و نه این ایزد بانو نانا یا هر ایزد بانوی متعلق به بین النهرینی. بنظر میرسد کلیت حجاب این ایزد بانو هم مشابه موارد قبلیست.

 

9)

 

چنانچه مشاهده میکنید این اثر حتی کلاه یا... هم بر سر ندارد و کلاً سرش برهنه است.

 

10)

در این نقش هم مشاهده میشود گوش ها و بخشی از موها بیرون افتاده اند.

 

11)

 

توضیحات خانم طاهری در اینجا بنظرم کفایت کننده هست برای تفسیری که ما ازین نقش انتظار داریم.

 

12)

ازین اثر ملکه عیلامی که با شماره (SB 2731) در موزه لوور نگاهداری میشود چیز زیادی نمیتوان برداشت کرد جز اینکه دستهای این ملکه عیلامی تا بالای آرنج برهنه هست. در توضیحات موزه لوور هم آمده که لباس ملکه ناپیر آسو آستین کوتاه است. بنابر توضیحات وبسایت  موزه لوور فرانسه این اثر یک کتیبه هم بهمراه دارد که نفرین خدایان بزرگ شوش یعنی ناپیریشا و کریریشا و اینشوشیناک و بلتیا را بر هرکسی که مجسمه را هتک حرمت کند بیان کرده است. collections.louvre.fr/en/ark:/53355/cl010176829

مجسمه دیگری در موزه لوور به چشم میخورد که لباسی آستین کوتاه شبیه به مجسمه ملکه ناپیر آسو دارد و مشابه این مجسمه هم سر ندارد:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 5089، محل کشف: معبد پینکیر در چغازنبیل، دوران عیلامی میانه، زنی با دست های بسته و دستبند و لباسی بلند با طرح دایره ها و...

البته در آخرین تصویری که برای این مجسمه در صفحه مربوطه اش در وبسایت موزه لوور قرار داده شده است (بنگرید به اینجا) تصویر سری کنار آن قرار داده شده است که بنظر میرسد خواسته شده تطبیق بین سر و بدن داده بشود:

لکن مجسمه سری که مشاهده میکنید با شماره (SB 5090) در وبسایت موزه لوور نگاهداری شده (بنگرید به اینجا) و در توضیحاتش نوشته شده متعلق به یک مرد بی ریش و مکشوفه در معبد پینیکیر چغازنبیل مربوط به دوران عیلامی میانه هست در حالیکه مجسمه بی سر ما متعلق به یک زن است (البته ازین جهت که هردو اثر در یک مکان کشف و مرتبط به یک بازه زمانی هستند و همچنین اینکه تصریح محکمی بر مرد بودن این اثر نیست، زن بودن و نیز ارتباطش با مجسمه بی سر دور از ذهن نمیباشد). دکتر مجید زاده نیز این اثر را متعلق به یک زن بیان میکند:

 

خانم فیروزی هم در پایان نامه خود این نقش را متعلق به یک زن بیان میکند:

بنظر میرسد این مجسمه حجابی برای سر خود ندارد. خانم فیروزی در رابطه با پیکره بی سر نیز میگوید:

 

باز دوباره در اثری دیگر مشابه این لباس آستین کوتاه را مشاهده میکنیم که به نوعی مهر تأیید میزند بر اینکه این لباس توسط بانوان ارشد دربار عیلام استفاده میشده است:

 

13)

 

در توضیحات موزه لوور پیرامون این اثر (SB 11) هم به مرتبط با ایشتار بودن ایزد بانوی این اثر اشاره شده است. اینکه عیلامیان چه ایزدان خود و چه ایزدان بین النهرینی را با حجابی شبیه به هم ترسیم میکردند میتواند حاکی از آن باشد که فرهنگشان اینطور بوده است. نظر دکتر مجید زاده هم همانطور که در پایان نامه خانم طاهری نقل شده ایشتار بودن این ایزد است اما دلایلی که اقامه میشود بسنده نیست و این ایزد همان ناروندی باید باشد:

پیشتر رابطه بیان ناروندی با شیر و پیروزی و نیز رابطه اش با ایشتار را بیان داشته بودم و عجیب است دکتر مجید زاده با اینکه خودش به این مقوله واقف است و بعنوان مثال در جای دیگری از پیوستگی بین شیر و ناروندی سخن میگوید:

 

اما برای این نقش این مهم را بنظر میرسد کم اهمیت انگاشته و الهه مد نظر را ایشتار بیان کرده نه ناروندی؛ مشخصاً اینجا قول پروفسور آمیه که آنرا ایزد بانویی عیلامی میداند موجه تر است.

 

14)

 

 

همانطور که مشاهده میکنید بر روی این جام نقش دو ایزد بانو حک شده که یکی شان حجاب موی سرش بنظر میرسد کامل است لکن دیگری اصلاً حجاب سر ندارد.

 

15)

 

 

آنطور که خانم طاهری در پایان نامه خودشان میگویند این اثر باستانی توسط آشور بانیپال تخریب شده است. موزه لوور توضیحی برای ماهیت ایزدان این اثر (SB 12) نداده است. بنظر موهای ایزد بانوی مد نظر ما از عقب تاجش بیرون افتاده است. خانم احمدی در پایان نامه خویش تصویر بازسازی شده این اثر را قرار داده است:

 

خانم طاهری بعد از بررسی آثار مرتبط با الهه ها بیان میدارد زنان بر حسب لباس به پنج گروه تقسیم میشوند:

خانم طاهری در ادامه و در صفحه 88 دسته نیایشگران را هم به دو بخش «نیایشگران عادی» و «آورندگان قربانی» تقسیم میکند. فارغ از اعتبار این تحلیل [دلیلی در دست نداریم لباس اشراف بعنوان مثال با ایزد بانوان اختلاف مشهودی الزاماً داشته باشد] قبل از پرداختن به آثار باستانی مربوط به نیایشگران و دیگر گروه ها که البته اندک و ناچیزند و کلیت اسناد همین موارد مرتبط با ایزدان بود، باید عرض شود یک دسته از آثار باستانی اینجا بطور کامل مورد غفلت خانم طاهری و خانم ویسی و خانم فیروزی قرار گرفته و آن آثار مرتبط با برهنگی هستند که میخواهم در اینجا به آنها بپردازم.

 

16)

 

 

 

مشابه نقش بی سر فوق الذکر دو اثر دیگر هم در موزه لوور (RS 731 LI 1076 23) و (RS 731 LI 1076 24) به چشم میخورد که هردو هم در شوش کشف شدند:

 

چنانچه مشاهده کردید خانم طاهری این نقش و نقوش مشابه را که سینه برجسته جزء مشخصه هایشان هست به ایزد بانو یا الهه مادر/Mother goddess ربط میدهد (بنظر میرسد در اکثر نظام های پانتئونی ایزدی الهه مادر محسوب میشده است) لکن این تفسیر صرفاً بخشی از آثار مرتبط با برهنگی را در بر میگیرد که در ادامه برخی از آنها را از وبسایت موزه لوور در اینجا قرار میدهم. گرچه موزه لوور در توضیحات هیچ یک ازین آثار عنوان الهه مادر ثبت نکرده و صرفاً از آنها با عنوان نقش زن برهنه یاد کرده است اما از شباهتی که اکثر این نقوش با یکدیگر دارند مثل نگهداشتن سینه در دست یا تاج و... مربوط به سر، شاید بتوان دسته ای از آنها را به ایزد خاصی مرتبط ساخت:

مشخصات اثر فوق در موزه لوور: SB 7688، محل کشف: شوش، دوران سلسله سوکال ماه، زن برهنه ایستاده، دست های بسته، آراسته با گردنبند

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7593، محل کشف: شوش، دوران سلسله سوکل مخ، زن برهنه ایستاده، دست های بسته (یا گره شده)، تاج مدور، آراسته شده با دستبند و گردنبند

برخی ازین مجسمه های برهنه هم نه دستشان بسته است نه سینه خود را گرفتند بلکه دستهایشان باز میباشد:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7183، محل کشف: شوش، PALEO-ELAMITE PERIOD، شوش پنجم = پالئو-ایلامی II، ناقص، زن برهنه ایستاده با بازوهای باله دار، آراسته به گردنبند و بند دوبل

مشابه نقش فوق را (از لحاظ برهنه بودن و نیز بسته یا بر سینه نبودن دست ها) نه در تمدن عیلام که در آثار باستانی تورنگ تپه گرگان مشاهده میکنیم:

 

حال برخی دیگر از مجسمه های مربوط به برهنگی را قرار داده و توضیح مختصری میدهم:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7228، محل کشف: شوش، پالئو ایلامی II = شوش پنجم، زن برهنه، سینه در دست، آراسته به گردنبند و دستبند و گوشواره باله دار

 

نقش این ایزدان برهنه شبیه به نقوشی از ایزدبانوی لاما از خدایان مطرح تمدن بین النهرین است لکن با توجه به زمان برخی ازین نقش ها که به دوران پالئو ایلامی دو یعنی اواخر هزاره سوم پیش از میلاد و اوایل هزاره دوم قبل از میلاد برمیگردد قبول این تقلید نیاز به تبیین این مهم است که آثار برهنه از لاما یا... در نیمه دوم هزاره سوم قبل از میلاد (2000 الی 2500) وجود داشته باشد بگونه ای که بتوان به بازه زمانی قبل ازین نقوش برش گرداند و اثبات این چنین مقوله ای سخت و چه بسا ناممکن است بخصوص بخاطر تاریخ گذاری تقریبی آثار باستانی کهن. اما بطور کل در ادامه نشان خواهم داد این قول موجه است که فرهنگ برهنگی از طریق بین النهرین وارد عیلام باستان شد [و نه الزاماً ایزد بانوی لاما یا... و چه بسا عیلامیان کلیت آنرا أخذ لکن خودشان بسط و رشدش دادند]. در هر حال نمیتوان منکر این شد که عیلامیان خود با اختیار خواستند برهنگی را وارد فرهنگ و تمدن خود بکنند آنهم در این مقیاس نه چندان ناچیز.

 

نقش دیگری از زن سینه به دست هم هست که در ویکی پدیای انگلیسی در مدخل ایزد بانویی با نام پنیکیر/ پی نی کیر بعنوان فیگور یک زن که در شهری مرتبط با این ایزد کشف شده قرار داده شده و در موزه لوور نگهداری میشود:

en.wikipedia.org/wiki/Pinikir

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7762، محل کشف: شوش، زن برهنه ایستاده، سینه هایش را گرفته، سرش تاج دارد و آراسته شده است. با پوشش گوش و گردنبند و دستبند

الهه مادری که خانم طاهری از آن سخن میگویند را خانم احمدی همان پی نین کیر بیان میکنند که البته قول موجهیست این ایزد الهه مادر در عیلام باستان باشد:

در نهایت خانم احمدی کل این پیکرک های برهنه را محتملاً به دو خدای پی نی کیر و یا کی ری ریشا ربط میدهد:

 

دکتر میرخوشخو و دکتر عالم نیز این پیکرک ها را مرتبط با الهه مادر میدانند:

اینکه برخی وجود و تقدس زیاد الهه مادر را به نظام مرد سالاری ربط میدهند مشابه مقاله فوق فاقد دلیل و هرگونه اعتباری است، بعنوان مثال ما در زمان حال هم شاهد پرستش دختر بچه میان برخی هندیان هستیم اما زن سالاری از دل آن در نمی آید (بنگرید به اینجا) اعراب جاهلی هم ایزدان مؤنث بزرگی داشتند و یا حتی فرشتگان را دختران خدا میدانستند اما این ربطی به زن سالاری نداشت که بالعکس همان دختر خدا خواندن فرشتگان هم از روی دید مرد سالارانه شان بود. البته بنابر برخی آثار باستانی میدانیم زنان در عیلام میتوانسته بخصوص در جایگاه یک کاهنه موقعیت خوبی پیدا کنند و از نظر اجتماعی بنظر نمیرسد پست تر از کاهنان مرد محسوب بشوند (البته بعنوان مثال مسلماً کاهن اعظم زن نداشتیم و طبیعتاً بطور کل برتری نسبی مردان میتوانسته باشد) چنانچه والتر هینتس در اینباره میگوید:

 

سخنان دکتر مجید زاده در اینباره هم در راستای سخنان پروفسور هینتس است:

در خط آخر تصویر فوق دکتر مجید زاده یکی از احتمالاتی که برای دسته ای از نقوش برهنه بیان شده است را نیز مورد شک و تردید قرار میدهد. دلیل اینکه زیر آن خط کشیدم این است که من در این مقاله از فرضی حرف زده بودم که برخی ازین مجسمه های سفالی برهنه که شباهت زیادی با مجسمه های الهه مادر نداشتند را متعلق به کاهنه ها بیان میداشت و بنظر میرسد این سخن دکتر نقدی بر مبنای کلی آن فرض میتواند تلقی شود که اساساً تطبیق این مجسمه ها یا نقوش برهنه با وضعیت کاهنه ها و... معتبر نیست مادامی که سندی در تأییدش نداشته باشیم.

 

بر این اساس شاید تأثیر اهمیت ایزد بانوان در تمدن عیلام را هم بتوان منحصر در ارزش گذاری بر کاهنه ها کرد و نه تمام زنان ایلامی. در اینجا والتر هینتس به نکته مهمی در رابطه با ارزش نسبی زن نسبت به مرد در تمدن عیلام اشاره کرده و میگوید:

بنابراین در برخی جنبه های مشهود ارزش نسبی کمی بر روی زن گذاشته میشد و این بطور کل با مادر سالاری مطابقت ندارد.

مجسمه سفالی مشابه اثری که در ویکی پدیای انگلیسی تصویر آن درج شده بود با شماره (SB 7763) مکشوفه در شوش به چشم میخورد که شباهت خیلی زیادی با آن نقش دارد:

 

از این آثار برهنه در موزه ایران باستان هم وجود دارد:

خانم دکتر ویسی هم در رابطه با دو مورد ازین اثرهای برهنه با پوشش سر در مقاله خودشان سخن گفته اند لکن آنها را به الهه مادر ربط نداده اند:

اینکه چرا جلوی این مجسمه های سفالی برهنه هست اما پوششی برای سر خود دارند آدمی را برآن میدارد بگوید آن پوشش سر هم نه برای حجاب که صرفاً نوعی نماد و نشانه هست. بی بی سی فارسی نیز طی گزارشی باستان شناسی-تاریخی این مجسمه ها را مرتبط با الهه باروری دانسته است (www.bbc.com/persian/iran-features-52849853).

چند مورد دیگر ازین مجسمه های سفالی را هم در اینجا قرار میدهم:

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7639، محل کشف: شوش، دوران سلسله سوکل مخ، زن برهنه ایستاده، دست های گره شده، مجهز به بالدریک  Baudrier/Baldric

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7130، محل کشف: شوش، شوش پنجم = پالئو-ایلامی II، زن برهنه با بازوهای باله ای، مدل موی نان

 

چنانچه مشاهده میکنید نقوش فوق بجز مقوله برهنه بودنشان [البته نه همگی اما اکثر این نقش ها بنظر میرسد چیزی شبیه به لباس زیر برای پایین تنه دارند] از جهاتی شبیه به یکدیگر اند و ویژگی های مشترکی مثل به دست گرفتن سینه را دارند اما برخی نقوش مثل دو مجسمه آخری اینطور نبوده و بنظر میرسد منطبق بر تفسیر خانم طاهری و احمدی از الهه مادر بر اساس نقوش دیگر نیستند (یعنی اختلاف بقدری هست که بگوییم هردو دسته محتمل نیست اشاره به یک نوع الهه داشته باشند] شبیه این نقوش:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7564، محل کشف شوش، دوران سلسله سوکل مخ، زن برهنه ایستاده، اراسته به گردنبند و دستبند بر مچ دست

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7610، محل کشف: شوش، دوران سلسله سوکل مخ، زن برهنه ایستاده، دست های گره شده، آراسته با گردنبند

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7627، دوران سلسله سوکل مخ، محل کشف: شوش، زن برهنه، دست های بسته، دارای بالدریک، سه حلقه روی مچ دست، گردنبند مرواریدی بهمراه آویز دایره ای

شبیه به نقش فوق مجسمه دیگری هم هست لکن نیم تنه میباشد:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 17851، محل کشف: شوش، دوران عیلامی میانه، زن نیم تنه برهنه، دارای تاج قیطانی بافته شده و گردنبند و بالدریک

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7638، محل کشف: شوش، دوران عیلامی میانه، زن برهنه ایستاده روی پایه، دست های بسته، تاج بافته و آراسته به دستبند و یقه، نیم تنه بواسطه بالدریک کمربندی شده است

 

برای سه مجسمه مشابه دیگر هم که یک موردش البته برهنه نیست، موزه لوور برای بازه زمانی مد نظر برای این اثر در تمدن عیلام از کلمه «اکد/Akkad» بهره برده که یحتمل بیانگر دورانی است که عیلام تحت سلطه شاهان اکد بوده و آنچنان که از سخنان والتر هینتس برداشت میشود این دوران از زمان فتح عیلام توسط سارگن کبیر/Sargon the Great یا سارگن بزرگ/Sargon the Elder آغاز میشود:

این مجسمه ها به قدیمی ترین بازه بین قدمت های مختلف این آثار برهنه شبیه بهم تعلق دارند:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7014، محل کشف: شوش، اکد، زنی با بدن صاف و بازوهای باله دار، آراسته به گردنبند

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7103، محل کشف: شوش، اکد، زن برهنه ایستاده، مدل موی نان با پیشانی بند، آراسته به گردنبند

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7086، محل کشف: شوش، اکد، زن برهنه ایستاده آراسته به کمربند

 

اگر بخواهیم به بازه زمانی کهن تر ازین نقوش برویم و بدنبال نقش یک زن در تمدن عیلام باشیم در نهایت فکر نکنم به نقشی قدیم تر ازین مورد برسیم:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 396، محل کشف: شوش، دوران شوش دوم یا دوره اوروک در هزاره چهارم قبل از میلاد، ناقص، مجسمه یک زن در حال نیایش که زانو زده است، موهای بافته و بینی برجسته

 

قدیم تر ازین نقش البته یک نقش برهنه هست لکن محل کشفش شوش نمیباشد:

خلاصه توضیحات موزه لوور: AO 15325، محل کشف: محدوده شهر تلو (نام مدرن عربی شهر باستانی گیرسو)، دوران عبید پنجم نیمه اول هزاره چهارم قبل از میلاد، زن ایستاده برهنه با دستان بسته، وضعیت اثر: ناقص

 

اگر کمی نسبت به دو مجسمه فوق در زمان جلوتر بیاییم در منطقه آکروپلیس شوش به این اثر که بازه زمانی اش از انتهای هزاره سوم تا انتهای هزاره چهارم پیش از میلاد در نوسان است میرسیم:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 9094، محل کشف: شوش، دوران برنز باستان، تنه زنی با دست هایی در زیر سینه، مزین به گردنبند و لباس تنگ

 

با این اوصاف بنظرم این نظریه موجه هست که برهنگی از طریق تمدن بین النهرین وارد فرهنگ و تمدن عیلام باستان شد و عیلامیان خود مبدع فرهنگ برهنگی در تمدن خود نبودند، گرچه به کرات از آن بهره برداری کردند. البته بحث تقلید فرهنگی و... بطور کل مقوله مهمی نیست چون مشابه این است که فردی بگوید حجاب اسلامی متعلق به اعراب منطقه حجاز است و ایرانیان حق ندارند آنرا بخشی از فرهنگ خود بدانند! این ادعا کذب و فاقد هرگونه مبنای منطقی است و وام گیری تمدنی و فرهنگی ناقض انتساب فرهنگ مطروحه در تمدن جدید به صاحبان آن نیست فلذا عیلامیان هم صاحب فرهنگ برهنگی محسوب میشوند همانطور که یونانیان باستان نیز مبدع فرهنگ برهنگی نبودند اما کسی نمیگوید بخشی از فرهنگ یونانیان برهنگی نبوده است، نتیجتاً باید اقرار کرد بخشی از فرهنگ ایرانیان باستان برهنگی بوده است.

 

در نهایت اثر باستانی دیگری را مشاهده میکنیم که مرتبط با تمدن عیلام بوده و از جهاتی هم نسبت به آثار منتسب به الهه مادر توسط خانم طاهری متفاوت به تصویر کشیده شده است:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 2796، محل کشف: شوش، پالئو ایلامی II = شوش پنجم، اور سوم، زن برهنه ایستاده، بازوهای باله دار، ایستاده روی پایه، یقه آراسته، سینه این زن توسط بالدریکی احاطه شده است

 

مجسمه هایی هم هستند که شبیه به این زنان برهنه دست بسته میباشند لکن برهنه نیستند مثل این مورد:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7476، محل کشف: شوش، دوران عیلامی میانه، زن ایستاده با دست های بهم چسبیده، با لباس گلدوزی شده بهمراه لبه تزئینی (اسکالوپ) و سربند

 

در اینجا دو مورد از قالب های مجسمه زنان برهنه را هم در دو بازه زمانی مختلف قرار میدهم:

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7402، محل کشف: شوش، دوران سلسله سوکل مخ، قالب زن برهنه ایستاده با دست های بسته، آراسته به گردنبند و دستبند و سرپوش (تصویر دوم مجسمه بدست آمده از قالب هست)

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 7413، محل کشف: شوش، دوران عیلامی میانه، قالب زن برهنه ایستاده، دست های گرد شده، تاج بافته شده، آراسته به گوشواره و گردنبند و دستبند، نیم تنه اش با بالدریک بسته شده است

 

آثار باستانی برهنه مشابه دیگری هم بود لکن تماماً در محدوده همین آثار تعریف میشوند. نقوش برهنه منحصر به زنان هم نمیشدند و نقوش برهنه مردانه ای نیز در میان آثار موزه لوور وجود دارند که بعنوان مثال این مورد در محوطه آکروپل شوش کشف شده است:

 

موارد دیگری هم هستند که مردان نوازنده ای را بصورت کاملاً برهنه به تصویر کشیده اند (مثل SB 6579 و SB 7889 و SB 7879 که متعلق به دوران ایلامی میانه اند) و در یک مورد (SB 7846) انسانی کوچک یا شاید یک میمون هم روی سر فرد نوازنده به تصویر کشیده شده (موزه لوور میگوید انسان کوچکی روی سر این نوازنده است):

 

مورد بعدی مردان برهنه ای هستند که شکارچی و ماهیگیر و کاهن (در یک مورد شاید نیایشگر یا فاعل مراسمی آیینی صرفاً) در آثاری همچون مهرهای عیلامی و مدال برنزی و... میباشند؛ پروفسور والتر هینتس در اینباره میگوید:

 

 

 

دکتر یوسف مجید زاده هم در اینباره میگوید:

 

این مقوله ازین حیث قابل توجه هست که در رابطه با این مردان حداقل میدانیم بعید است ایزد باشند بنابراین واقعاً نقش نگاری های برهنه از غیر ایزدان هم میتوانسته وجود داشته باشد و برخی نقوش زنان برهنه ای که اینجا قرار دادم چه بسا ازین دسته بوده اند. والتر هینتس گفتار در خور توجهی را پیرامون این نقوش برهنه داشته و میگوید:

در اینجا دو الهه مادر را می بینیم که در دو منطقه جدا پرستیده میشدند و اولی نزد بین النهرینی ها با ایشتار ایزد بانوی مشهورشان دارای پیوستگی بوده است. هینتس در صفحه بعد میگوید:

پروفسور والتر هینتس از وجود سه الهه مادر در تمدن عیلام سخن گفته (پینکیر - کیریریشا - الهه پارتی) و اکثر مجسمه های سفالی برهنه را هم (اینکه چرا از قید «اکثر» استفاده کردم را در ادامه توضیح خواهم داد) مرتبط با پینکیر و کیریریشا که از الهه مادر سومی مشخصاً معروف تر بودند بیان میدارد و در نهایت میگوید:

چنانچه مشاهده میکنید آثار برهنه ای که پروفسور به این الهه های مادر مرتبط میسازد آنهاییست که سینه شان را بدست گرفتند [میتوان بخاطر مرتبط بودن این الهه با باروری مدل هایی که فرزند دارند را هم مد نظر قرار داد] اما میدانیم برخی ازین مجسمه ها بهیچ روی سینه شان را بدست نگرفته و شکلشان متفاوت از این آثار مربوط به الهه مادر هستند. بنابراین بنظرم سخت است بتوان آنها را هم نقشی از الهه مادر دانست. دکتر یوسف مجید زاده نیز سخنانی مشابه پروفسور والتر هینتس را بیان میکند و نظرش مؤافق والتر هینتس است (اساساً بخش هایی از کتاب والتر هینتس را گویا ایشان دارد عیناً نقل میکند) ضمن اینکه مجسمه های برهنه را از ویژگی های پیوسته تمدن عیلام میخواند که بنظرم بیانگر نقش پر رنگ هنر برهنگی در فرهنگ ایرانیان عیلامیست:

 

البته نظری هم بین برخی دانشمندان وجود داشته دال بر یکی بودن پی نی کیر و کیریریشا لکن دکتر مجید زاده بیان میدارد این نظریه درست نیست:

 

اگر بخواهیم بگوییم رابطه پی نی کیر با ایشتار در حد مشابهت زیاد در مراسم ها و... هم بوده شاید بتوان برخی نقوش برهنه را به انجام مراسم برای پی نی کیر مرتبط ساخت. پیرامون رابطه ایشتار با فاحشه گری میتوان به جشنی اشاره کرد که این ایزد در آن نقش اساسی داشته است:

جشنی که بدان اشاره میشود مربوط به سال نوی آشوریان و بابلیان بوده (ابتدا ماه نیسان) که از آن با عنوان آکیتو یا آکیتوم یاد میشود و جشنی دوازده روزه بوده است و در دوران کوروش دوم هم روال برگذاری این جشن در بابل حفظ میشود. این جشن امروزه هم برگذار میشود گرچه بنظر میرسد دیگر آداب فاحشگی و... در آن نیست. اگر مشابه این جشن برای پی نی کیر هم مطرح بوده باشد و نیز از طرفی دیگر بگوییم کاهنه ها در بابل در ایامی از آن جشن که بنا بوده رابطه جنسی انجام بگیرد برهنه بوده باشند، شاید بتوان گفت آن مجسمه های برهنه که نمیتوان به الهه مادر منسوبشان کرد مرتبط با کاهنه ها در مراسمی برای پی نی کیر هستند؛ البته این چیزی جز یک فرض ساده مبتنی بر تحلیل و نه اسناد نیست فلذا اعتباری ندارد.

خانم احمدی در پایان نامه خودش راجع به این پیکرک های برهنه میگوید:

 

بر اساس سخنان آقای طاهری در پایان نامه دکترایشان هم میتوان گفت ساخت این پیکرک های برهنه تا قبل از دوران سلسله هخامنشیان ادامه داشته اما در زمان هخامنشیان اثری از آنها در دست نداریم لکن بعد از آن و در دوران سلوکیان و پارتیان مجدداً با آنها روبرو میشویم:

اینکه فقط در دوران هخامنشیان پیکرک برهنه در اختیار نداشته باشیم در حالیکه قبل و بعد از آن مجسمه های برهنه به چشم میخورد میتواند حاکی از دست نیافتن ما به آثار مربوطه باشد نه الزاماً عدم وجودشان. اینجا البته نظر پروفسور هرتسفلد را هم داریم که بطور کل تندیس های ایزدان هخامنشیان را متأثر از مشابه یونانی میداند و خب میدانیم آفرودیت بعنوان ایزدی که بیشترین قرابت را با آناهیتا دارد تندیس هایش در یونان باستان عموماً نیمه برهنه و برهنه است. اگر بخواهیم از طریق باستان شناسی تطبیقی جلو برویم به احتمال قوی تندیس های آناهیتا مشابه تندیس هایی که به پی نی کیر و... در عیلام باستان منتسب میشود میتوانسته در زمان هخامنشیان برهنه باشد کما اینکه در دوران ساسانیان نقش های برهنه از آناهیتا دیده میشود و این یعنی آناهیتا ایزدی بوده که برهنگی بر وی حمل میشده است، ضمن اینکه آناهیتا مرتبط با باروری هم بوده چه آنکه آبان یشت اوستا به این امر تصریح دارد و بطور کل بنظر میرسد بیشترین قرابت را با الهه مادر در ایران هخامنشی تا دوران ساسانیان آناهیتا دارد اگرچه در نظر داشته باشید نمیتوان الهه مادری را حداقل برای دوران ساسانیان بیان کرد چون از طرفی آناهیتا را داریم که صاحب جنبه هایی مرتبط با الهه مادر است و از طرفی دیگر سپندارمذ بعنوان دختر-همسر اهورامزدا و ایزد موکل زمین و زنان نیک زرتشتی به چشم میخورد که قرابت بیشتری با یک الهه مادر دارد بخصوص که به صراحت در اوستا مادر «اشی» از ایزدان زرتشتی خوانده شده است که این مقوله مادر ایزدی بودن یکی از جنبه های مهم الهه مادر بوده است چنانچه کیریریش هم بعنوان الهه مادر همسر هومبان خدای خدایان عیلامیان بوده و فرزند وی و هومبان هم ایزدی عیلامی بنام هوتران بود [یعنی ایزد مؤنث اینگونه روابط با خدای خدایان نظام پانتئون عموماً همان الهه مادر است و چنانچه میدانیم همین روابط هومبان با کیریریش و هوتران را اهورامزدا با سپندارمذ و اشی دارد]. ضمن اینکه هیچ سندی هم نداریم دو الهه مادر توسط پیروان یک آیین پرستیده شود فلذا بهتر است بگوییم یا الهه مادر در آیین زرتشت زمان ساسانیان یا نداشتیم و یا سپندارمذ بوده اما بدون وجه برهنگی و مقوله برهنگی بخاطر باروری و... حمل بر آناهیتا میشده است. اما برای دوران هخامنشیان کماکان تنها کاندیدا آناهیتاست.

بطور کل اگر بنا باشد ایزد برهنه ای در زمان هخامنشیان داشته باشیم محتملاً آن ایزد آناهیتا خواهد بود. بعبارتی دیگر چون در دوران قبل و بعد هخامنشیان پیکرهای برهنه داشتیم اینجا آناهیتا بعنوان یکی از ایزد بانوان مرتبط با عشق و... میتوانسته دارای تندیس برهنه باشد. از طرفی دیگر میدانیم در زمان هخامنشیان تندیس هایی از ایزدان وجود داشته است چنانچه بعنوان مثال اردشیر دوم مجسمه هایی از آناهیتا را برپا داشته اما اثری از تندیس های آناهیتا در دوران هخامنشیان در زمان حال در دست نیست که برهنه یا عدم برهنگی اش را مستقیم متوجه بشویم. در اینجا برخی با استناد به متون زرتشتی که بنظر میرسد پیکره آناهیتا را دارد توصیف میکند سعی دارند بگویند پس در دوران هخامنشیان هم آناهیتا برهنه نبوده است اما این مستلزم زرتشتی دانستن هخامنشیان است که میدانیم پایه و سند محکمی ندارد؛ مقاله خانم دکتر مریم کشمیری و آقای دکتر ابوالقاسم دادور با عنوان «مقایسه پوشش خدابانوان در هنرهای باستانی؛ مطالعه موردی: آناهیتای اوستایی و آتنای آکروپولیسی» این دیدگاه را دنبال میکنند که خب مشخصاً رویکرد غلطی میباشد و البته خود نویسندگان در همان قسمت چکیده تصریح میکنند که «به دلیل عدم دسترسی گسترده به تندیس های آناهیتا در پرستشگاه های هخامنشی، به اوستا استناد کرده ایم».

اگر جزئیات تندیس های برهنه عیلامی را بخاطر داشته باشید در اینجا میتوان کلیدهایی را دید که برهنه بودن آناهیتا در دوران هخامنشیان را قوت میبخشد چنانچه دکتر لاری و دکتر محمودی در مقاله خود با عنوان «ناهید مظهر قدس است یا هوس» بر اساس نقوش آناهیتا در آثار هخامنشی و نیز آبان یشت اوستا میگویند:

 

اینجا سه شباهت در نقوش باقی مانده از آناهیتا از دوران هخامنشیان با پیکرک های برهنه عیلامی به چشم میخورد، نخست سینه برجسته، دوم گردنبند و سوم کمربندی که در سمت راست و بالا بسته شده و بنظرم همان بالدریک است که برای پیکرک های برهنه متعددی در زمان عیلامیان مشاهده کردیم. هر سه اینها کنار هم حداقل بعنوان مؤید میتوانند برهنه بودن تندیس های آناهیتا در دوران هخامنشیان را قوت ببخشند؛ نتیجتاً نمیتوان با اعتبار خیلی زیاد دوران هخامنشیان را از تأثیر پذیری نسبت به فرهنگ برهنگی بخصوص وقتی تأثیرات مشهودی را از عیلامیان و آشوریان و بابلیان ازیشان می بینیم مستثنی دانست.

نوع دیگری از آثار باستانی مرتبط با برهنگی هم مشاهده میشود که در آن زن و مردی برهنه روی تخت به تصویر کشیده شده اند مثل مورد (SB 7979) که این اثر در شوش کشف شده و متعلق به دوران ایلامی میانه است:

 

موزه لوور نقش مربوط به این زوج برهنه دراز کشیده روی تخت را مرتبط با عشق شهوانی خوانده است. مورد دیگر (SB 6609) است که مشابه نقش فوق زن و مردی برهنه را بر روی تخت نشان میدهد:

 

دو مورد دیگر ازین دسته از نقش ها هم در موزه لوور (SB 5888) و (SB 7986) متعلق به دوران عیلامی میانه بیان شدند و صرفاً یک تصویر از هریک قرار میدهم:

SB 5888

دکتر یوسف مجید زاده نقش فوق را بیانگر ازدواج مقدس میخواند و از فحوای کلامش بر می آید بطور کل این آثار را مرتبط با این مقوله میداند [چون این نقوش مشابه یکدیگرند و ایشان هم استثنایی را برای آنها بیان نمیکند، نتیجتاً تفسیرش برای یک مورد مشخصاً برای موارد مشابه هم همان میتوانسته باشد]:

SB 7986

 

17)

این نقش هم حجاب خیلی پوشیده ای مشخصاً ندارد و مشابه دیگر آثار باستانی هست که از تمدن عیلام بررسی شد.

 

18)

 

این دو نقش سنگ نگاره های اول و دوم از مجموعه نقوش اشکفت سلمان هستند که متعلق به عیلام باستان میباشند. در نقش اول دو مرد و یک پسر و یک زن در حال نیایش رو به آتشدانی قرار گرفتند و در نقش دوم هم یک مرد و یک پسر و یک زن به چشم میخورد. زن هردو تصویر شبیه بهم هستند مثلاً بنظر میرسد هردو لباس آستین کوتاه به تن دارند و فاقد حجاب سر میباشند اما تفاوت های جزئی هم با یکدیگر دارند. بعنوان مثال زن نقش دوم بخاطر برجستگی سینه اش بنظر میرسد لباس نسبتاً نازکی پوشیده و نیز حجاب سر گویا ندارد، برای زن نقش اول هم حجاب در خوری برای سر بنظرم نمیرسد و شاید اصلاً حجابی ندارد. با اینکه ویکی پدیای انگلیسی تصویر مرد کوچک در این نقش را پسر/Boy میخواند لکن جای دیگری این پسر در هردو نقش وزیر خوانده شده:

4 نگارکند با تصاویر زیبا و جذاب از هانی پادشاه محلی آیاپیر (ایذه)، شوترو وزیر وی و آمانتا زن هانی در 2 نگارکند جداگانه دیده می شود...

www.donyayesafar.com/n/3408

تفسیر خانم فیروزی هم در رابطه با نقش دوم مشابه توضیحی است که من دادم:

نکته جالب در رابطه با نقش اول اشکفت اینجاست که گرچه ویکی پدیای انگلیسی سخن از وجود آتشدان در آن زد لکن بازسازی ها و شرح هایی که در پایان نامه های خانم فیروزی و خانم احمدی از آن درج شده بیانگر این است که آتشدانی در کار نیست بلکه تصویر یک دختر است:

تصویر از پایان نامه خانم احمدی

 

توصیف نقش در پایان نامه خانم فیروزی

 

19)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 2827، محل کشف: آکروپل شوش، عیلامی میانه، مجسمه یک زن نیایشگر که عمامه ضربدری بسته است.

گرچه حجاب دست این زن تا آرنج درست مشخص نیست لکن بنظر میرسد بخش فوقانی سرش را کامل پوشانده و نهایتاً موهایش شاید از کنار بیرون باشند.

 

20)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 6767، محل کشف: شوش (محل تدفین جمعی)، نیمه هزاره دوم قبل از میلاد، پرتره یک زن قرار داده شده در مقبره با مدل موی هالو/halo hairstyle/coiffure en auréole

بنظر میرسد این زن هیچ پوششی برای سرش ندارد چنانچه چیزی که بنظر حالت کلاه مانند هم دارد بر اساس توضیحات موزه لوور مدل موی وی میباشد. خانم احمدی در رابطه با این آثار میگوید:

بنظر میرسد بطور کل زنها در این آثار حجاب سر ندارند مگر در حد یک نیم تاج بافته شده که در همین نقشی هم که تصویرش را گذاشتم آن زن نیم تاجی از موهای بافته شده بنظر میرسد دارد.

 

21)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 3582، محل کشف: شهر سلطنتی شوش، دوران ایلامی نو، مجسمه سر زنی با مو در دو دسته (وضعیت کار: ناقص)

این زن سرش کاملاً برهنه هست اما از آنجایی که کار ساخت به اتمام نرسیده میتوان بیان کرد که شاید سازنده میخواسته تاجی بر روی سر این زن قرار دهد یا... اما بازم محتملاً در نهایت بخش های کناری و جلو و عقب موهای سرش بیرون می مانده است.

 

22)

بنظر میرسد موها از جلو و شاید کناره ها نیز و گوش ها در حجاب این زن معلوم بودند.

 

23)

 

هیچ یک از ایزد بانوان نقش فوق بنظر میرسد حجاب سر ندارند.

 

24)

این اثر هم صرفاً یک تاج بر سر دارد و هیچ پوشش دیگری برای سر در کار نبوده فلذا احتمالاً موها از کنار و عقب و تا حدی هم جلو نمایان بوده است.

 

25)

بنظر میرسد این شاهزاده خانم صرفاً یک دستار به دور سرش پیچیده و موهایش از عقب بیرون است. در موزه بریتانیا نیز در رابطه با این اثر میخوانیم:

خلاصه توضیحات موزه بریتانیا: 113886، محل کشف: جنوب غربی ایران، دوران عیلامی میانه، قرن دوازدهم قبل از میلاد، مهره سنگی بزرگ از جنس سنگ یمانی به رنگ آبی کم رنگ، مهره سوراخ شده و بنابراین بعنوان آویز استفاده میشده و در دو طرف، کتیبه ای به خط میخی حکاکی کشده است. نقش نشسته پادشاه شیلهک اینشوشینک هست که لباسی آستین کوتاه دارد و سنگی را در دست چپ خود گرفته است. دخترش «بااولی» ردای آستین بلندی بر تن دارد و بنظر میرسد که سنگی را بر گردن دارد.

Large lump of blue chalcedony; pierced for suspension and thus used as a pendant; engraved cuneiform inscription on two sides; 11 ll; a seated king Shilhak-Inshushinak wearing a short-sleeved garment, holds a stone in his left hand, and his daughter, Bar-Uli, wearing a long-sleeved robe and diadem appears to wears the stone around her neck.

Materials: chalcedony (pale blue)

نتیجتاً حجاب سر این شاهزاده عیلامی مشخصاً در حد یک مقوله دستاری که صرفاً بالای سر را بگیرد یا تاجی بیشتر نیست و دست هایش نیز تا ساعد بنظر برهنه هستند.

 

26)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 2834، محل کشف: شوش، دوران ایلامی نو، زنی که دوک خود را در دست دارد و با پاهایی به شکل پنجه شیر بر روی چهارپایه ای نشسته است که روبروی وی ماهی و میوه قرار دارد و پشت سر او یک خدمتکار است.

 

27)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 6، محل کشف: آکروپل شوش، دوران اوان (پوزور اینشوشیناک)، سنگ کوچک دارای سوراخ حکاکی شده، خداوند/Dieu میخ پایه ای را در جلوی دهان باز شیر را بر زمین میکوبد/Dieu fichant un clou de fondation en terre، نقش بدن مار در بالا و حضور الهه محافظ

 

 

گرچه الهه این نقش یک ایزد بین النهرینی است لکن متبلور شده در فرهنگ عیلامی میباشد و بنابراین مقوله حجاب سر تقریباً نداشته اش مورد خواست و مطابق با فرهنگ و تمدن عیلام باستان مشخصاً بوده وگرنه در عقب نقش شاه عیلام [پوزورو یا کوتیک اینشوشیناک بعداً از مقام ولیعهدی به مقام شاهی عیلام میرسد، عنوان اینشوشیناک هم اشاره به ایزد حامی شهر شوش است (بنگرید به اینجا)] هیچگاه به تصویر کشیده نمیشد. البته پروفسور والتر هینتس آن زن را نه الهه یا ایزد بانو که همسر شاه معرفی میکند:

 

28)

 

پروفسور والتر هینتس نیز در رابطه با این دو مهر میگوید:

احتمال میدهم این زنان فاقد حجاب کاملی بر روی سر و گردنشان باشند، گرچه حجابی را نمیتوانم به شخصه تشخیص بدهم اما چون نقوش کاملاً واضح نیست شاید نتوان با قطعیت تفسیر کرد.

 

29)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 6225، محل کشف: شوش، سلسله سوکل مخ، شاه اِپَرتی (اپارت) دوم، استوانه ای که نمایانگر فردی است که در حال دعا به صورت سر برهنه در حالی که یک جام در دست دارد، کتیبه: عبارات پادشاه، کوک کالا KUK-Kala پسر کوک ساروم KUK-Sarum خادم شیلهه [شیلهه یا سیلهاها فرزند اپرتی دوم] (این استوانه را تقدیم کرد)

والتر هینتس در رابطه با این استوانه میگوید:

بنظر میرسد الهه این نقش فقط یک تاج بر سر خود دارد و همچنین دست ها و شانه سمت راستش نیز برهنه است. آنچنان که دکتر مجید زاده بیان میکند این لباس نوعی پوشش عیلامی است که برای مردان هم میتوانسته بکار برود:

 

مشابه این نقش به کرات در میان استوانه های عیلام باستان در بازه های زمانی مختلف دیده میشود که تصاویر برخی از آنها را در اینجا قرار میدهم:

خلاصه توضیحات موزه لوور:  SB 6005، محل کشف: شهر سلطنتی شوش، عصر برنز میانه، تقدیم هدیه به الهه ای که یک جام در دست دارد/ Cylindre figurant une présentation à une déesse qui tient un gobelet. Croissant dans le champ. Inscription : Inzuzu

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 1422، محل کشف: شوش، عصر برنز میانه، ایزدی که یک پای خود را روی چهارپایه گذاشته و یک دستش را به سمت نیایشگر بلند کرده. نیایشگر هردو دستش را به سمت او دراز کرده است. پشت سر نیایشگر، الهه ای شفاعت میکند

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 1458، محل کشف: شوش، عصر برنز میانه، تقدیم یک فرد نیایشگر به الهه نشسته توسط الهه لاما

ممکن است بنظر برسد تفسیر موزه لوور از کلیت این چنین نقش هایی با والتر هینتس متفاوت است چون نقش مد نظر هینتس هم شبیه به همین بود اما در نظر داشته باشید چون در این نقش آن فردی که نشسته زن هست و شبیه به الهه ترسیم شده و پادشاه بنظر میرسد نیست در توضیحات موزه لوور هم گفته شده بناست فرد سمت چپ به وی تقدیم شود. بهرحال اتفاق نظر روی الهه بودن نقش وسطی مشهود است که حجاب همان هم فقط مد نظر من است و اینکه ایزد نشسته الهه باشد یا مذکر و تفسیر نقش چیست فرع قضیه اند.

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 1425، محل کشف: شوش، عصر برنز میانه، تقدیم مردی با ریش به پادشاه در حالی که جامی در دست دارد

 

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 1478، محل کشف: شوش، عصر برنز میانه، استوانه ای که عرضه به الهه را به تصویر میکشد

استوانه های دیگری هم با نقوش مشابه مثل (SB 1419) و (SB 1425) و (SB 1437) و (SB 1442) مکشوفه در شوش و مربوط به عصر برنز میانه به چشم میخوردند لکن بنظرم قرار دادن همین موارد کفایت میکند به کلیت شکل الهه ها در این استوانه ها پی برده باشید. در تمامی این نقش ها گرچه شانه الهه ممکن است برهنه نباشد یا تاج روی سرش اندازه اش فرق داشته باشد یا بالدریک داشته یا نداشته باشد و... اما حجاب سری بجز همان شیء تاج مانند بهیچ روی ندارد و دستهایش هم بنظر میرسد غالباً برهنه است.

 

30)

الهه این نقش بنظر میرسد فقط یک چیزی شبیه به تاج روی سرش دارد و موهایش از عقب و کناره ها و نیز گوش هایش در معرض دید هستند.

 

31)

خلاصه توضیحات موزه لوور: AO 32493، محل کشف: شوش (؟)، حدود 1700 قبل از میلاد، مهر استوانه ای نشان دهنده زوج سلطنتی ایلامی

بنظر میرسد زن سلطنتی این نقش صرفاً یک تاج بر سرش دارد و دستهایش تا ساعد برهنه است.

 

32)

این نقش هم که در منطقه جوبجی رامهرمز کشف شده صرفاً یک تاج دارد و پوشش دیگری برای سرش لحاظ نشده است.

 

33)

حجاب این دو نقش هم مشخصاً صرفاً یک تاج بر سر است و نهایتاً دستاری دور تاج صرفاً فلذا از عقب و کناره ها موها و گوش ها طبیعیست حجاب نداشته باشند چون فقط یک تاج بر سر قرار گرفته است.

 

34)

خلاصه توضیحات موزه لوور: SB 16 یا SB 10296، محل کشف: شوش، حوالی نیمه قرن هفتم قبل از میلاد، در کتیبه این نقش عنوان شده استیل آدا هامیتی اینشوشیناک پادشان انشان و شوش، بنای یادبود ناقص، پادشاه روی صندلی شیری رو به روی شخصیتی شاید ملکه نشسته است

 

آنچنان که پروفسور آمیه میگوید این شاه یعنی Adda-Hamiti-Inshushinak I آخرین شاه مستقل عیلام و انشان محسوب میشده که با حمله آشوربانیپال حکومتش در نیمه قرن هفتم قبل از میلاد سقوط میکند (نک: شوش شش هزار ساله، پیر آمیه، ترجمه علی موسوی، صفحه 146) بنابراین این اثر آخرین موردی خواهد بود که در این پست وبلاگ قرارش میدهم. آنچکه از نقش این ملکه میتوان حدس زد این است که چیزی شبیه به تاج یا کلاه روی سرش بوده اما موهایش از پشت و کناره بیرون و نیز گوش هایش پوشیده نبوده است؛ بیرون بودن موهایش از عقب بیشتر به چشم میخورد.

 

پیوست

35)

خانم طاهری در پایان نامه شان سخن از دو پلاک با نقشی محتملاً از دو زن زده لکن در زن بودن این دو نقش تشکیک جدی وارد است فلذا بنظرم اثر در خور توجهی برای مقوله حجاب زنان نمیتواند باشد:

 

در کتاب والتر هینتس نیز دو مجسمه با تفسیری مشابه دو پلاک فوق را مشاهده میکنیم لکن بوضوح مرد هستند:

دو تصویری که خانم طاهری از آنها سخن میگوید در منبع اولی که برای این دو مجسمه بیان میکنند یعنی کتاب «Dans Mémoires de la mission archéologique de Perse, VOL XXV, 1934» از «Roland de Mecquenem/رونالد دو مکنوم (باستان شناس شهیر فرانسوی)» صفحه 233 فیگور 84 (شکل 3 برای شکل 19 پایان نامه و شکل 4 برای شکل 18 پایان نامه) بدین صورت به تصویر کشیده شدند:

خانم طاهری چیزی در رابطه با بی سر بودن شکل 19 نگفتند اما با استناد به سر مجسمه یک و چهار میتوان آنرا هم بازسازی کرد، لکن بطور کل بنظر نمیرسد تصاویر زنان باشند. نویسنده کتاب فوق الذکر هم برای اشاره به نقش اول الی چهارم از کلمه «derviches» به معنای دراویش استفاده میکند و نقش اول و دوم را نوازنده و برای نقوش سوم و چهارم از «montreurs d'animaux» به معنای مربی حیوانات بهره میبرد [نقش سوم را بخواهد به فردی که جهت قربانی حیوان بدست گرفته ربط نمیدهد آنطور که خانم طاهری تفسیر کردند، نتیجتاً بنظر میرسد تفسیر ایشان بطور کل برگرفته از کتاب تاریخ و تمدن ایلام دکتر یوسف مجیدزاده است همانطور که خودشان برای هردو نقش وقتی کلمه زن را نوشتند در پاورقی ارجاع به کتاب آقای مجید زاده دادند]، در متن کتاب مکنوم عبارتی نیست بتوان گفت نویسنده احتمال زن بودن این نقوش را داده است؛ متن توضیحات وی در رابطه با این چهار اثر:

Les derviches à longue robe, que l'on trouve à la période d'Hammourabi, commencent dans celle du XXIII siècle; ils sont coiffés d'une haute calotte ronde, portent au cou le médaillon de Shamash, ou le croissant de Sin. Ils sont musiciens, accompagnent leurs chants avec le banjo, ou avec un instrument, suspendu aux épaules et maintenu de la main gauche, pendant que la main droite joue sur un clavier ou actionne un soufflet (?) (fig. 84, n 1 et 2). D'autres sont des montreurs d'animaux: petit chevreau qui danse et tire les sorts, ou petit singe, attaché au poignet gauche de son maître par une chaîne, et qui fera des cabrioles sur une courte canne recourbée (3 et 4).

از سخنان دکتر مجید زاده هم زن بودن این دو نقش استنباط نمیشود، خانم طاهری دو ارجاع برای کتاب تاریخ و تمدن ایلام بیان میدارند یکی صفحه 73 برای شکل 18 و دیگری صفحه 33 برای شکل 19 لکن بنظرم ارجاع دومی اشتباه درج شده و همان 73 مد نظر بوده چون در صفحه 33 کتاب هیچ اثری از توضیح در رابطه با اثر مد نظر نیست:

بنابراین احتمالاً منظور همان صفحه 73 بوده به اشتباه 33 درج شده چنانچه در صفحه 73 میخوانیم:

پیکره اول همان نقش دوم از چهار نقشی هست که در کتاب مکنوم دیدیم [نقش دوم مکنوم البته بی سر بود لکن در کتاب آقای مجید زاده سر دارد]؛ پیکره دوم از جهاتی شبیه به نقش چهارم مکنوم است لکن تفاوت هایی هم با یکدیگر دارند و بنظر میرسد قابل تطبیق نیستند. البته نقوش سه و چهار مکنوم مد نظر خانم طاهری بود و خب این تفاوتی در اصل موضوع نمیکند چون بنظر میرسد تصریحی بر زن بودن هیچ یک ازین آثار بطور کل نیست. دو مورد اثر دیگر هم بود که خانم طاهری احتمال زن بودنشان را مطرح کرده بودند و خب ترجیحاً دیگر بررسی شان نکردم چون اعتبار خوبی بر این اساس ندارند و چه بسا مشابه همین مورد فوق اصلاً تحلیل ایشان کاملاً اشتباه باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۲۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی