مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

یمن و انوشیروان

يكشنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

وبسایت ادیان نت این متن مستند را منتشر کرد :

یمن سرزمینی در جنوب غربی جزیرة العرب، در برهه ای از زمان زیرمحموعه ای از امپراطوری ساسانیان شمرده می شد. الحاق یمن به حکومت ساسانی در اثر حوادثی قابل توجه رخ داد. در عصر خسرو انوشیروان، هنگامی که حبشیان به دلایلی که در ادامه خواهد آمد، یمن را تصرف کردند، ذو یزن (حاکم یمن) نتوانست بر آنان فائق آید. لذا به دربار انوشیروان پناهنده شد و از او یارى خواست. انوشیروان نیز به او وعده یِ یاری داد. وی به امید این وعده، نزدِ خسرو انوشیروان‏ ماند، ولى انوشیروان‏ به وعده ی خود وفا نکرد تا سرانجام زندگیِ ذو یزن به سر آمد. [1] پس از وی پسرش «سیف بن ذی یزن» از انوشیروان یاری خواست. انوشیروان این بار در حدود سال 570 میلادی، هشتصد نفر از راهزنان - که به جرم شرارت در زندان بودند - را آزاد کرد و به سرکردگى زندانى کهنسال دیگرى ملقّب به «وَهرِز» در هشت کشتى به یمن فرستاد که از آنها دو کشتى غرق شدند و شش کشتى با ششصد نفر به سواحل حَضرَموتِ یمن رسیدند. وهرز کشتی ها را آتش زد تا فکر بازگشت بر ذهن هیچ کس خطور نکند. راهزنان ایرانی با همکاری بومیان یمنی، مسروق پسر ابرهه را شکست دادند و «سیف بن ذی یزن» تحت حمایت حکومت ساسانی بر یمن مسلّط شد. [2] در واقع، وهرز خبر فتح را براى خسرو انوشروان نوشت. انوشروان نیز به او دستور داد که تمام سیاهپوستان یمن را بکشد و سیف بن ذى یزن را به پادشاهى یمن بگمارد و خود نزد انوشیروان برگردد، وهرز نیز چنین کرد. [3] پس از اینکه «سیف بن ذی یزن» به دستور انوشیروان  حکومت یمن را به دست گرفت، ستمگری پیشه کرد. وى به حبشیان می تاخت و با بی رحمی مخالفین و معترضین را می کشت. شکم زنان باردار را پاره می کرد تا فرزندانشان را بکشد. همه را نابود کرد جز اندکى که آنها را به بردگی گرفت. این وحشی گری های او موجب شد که به دست چند تن از بردگان که از ظلم و ستم به تنگ آمده بودند، کشته شود. [4] این بار انوشیروان‏ وهرز را به یمن فرستاد و به او دستور داد که هیچ سیاهپوست و هیچ کسى را که رنگش متمایل به سیاهى باشد زنده نگذارد. [5] وهرز نیز با چهارهزار سواره به سوی یمن رفت تا آنچه انوشیروان به او دستور داده بود را اجرا کند. این اثیر جزری فرمان انوشیروان را چنین می نویسد [6] : 

به او فرمان داد که در یمن هیچ سیاه پوست یا فرزند عربى را که سیاه باشد، چه خرد و چه بزرگ، زنده نگذارد و هر مردى را که موهاى پیچیده دارد و از دوده سیاهان حبشى است، بکشد. وهرز نیز با لشکرى که در اختیار داشت به راه افتاد تا به یمن رسید و فرمانى را که انوشیروان داده بود به کار بست. سپس نامه‏اى به انوشیروان نگاشت و او را از آنچه کرده بود آگاه ساخت.

و همین مسئله نیز در تاریخ طبری آمده است. [7] پروکوپیوس مورّخ شهیر رومی در کتاب «جنگ های ایران و روم» اشاره ای به تسلط حبشیان بر یمن می کند. ایشان چنین می نویسند که هلستیوس پادشاه حبشه که یک مسیحی متدین بود، شنید که حِمیَریان و یهودیان یمن، مسیحیان را آزار می دهند. به همین علت و برای حمایت از عیسویان به یمن لشکر کشی کرد. [8] وی از آن جایی که پیرامون جنگ های روم تاریخ نگاری می کرد، چندان به حوادث مربوط به تصرف یمن به دست ساسانیان اشاره ای نکرده است. اما در کتاب خود به پیمان میان رومیان و حبشیان اشاره می کند. با اینکه تا قبل از این پیمان، رومیان و حبشیان با هم ارتباطی نداشتند. اما آسیب دیدن حبشیان از ساسانیان باعث نزدیک شدن آنان - حبشیان - به رومیان شد. [9] آرتور کریستین سن در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» نیز به تصرف یمن به دست ساسانیان اشاره می کند. [10] محمد بن عبدالمنعم حِمیَری از تاریخ نویسان اصالتاً یمنی بر اساس متون کهن تاریخی یمن، تأیید می کند که انوشیروان دستور قتل عام سیاهپوستان و حتی همه رنگین پوستان را صادر کرد !! [11] ویدستور انوشیروان مبنی بر قتلِ عام سیاهپوستان (که گناهکار بودن همه آنان هیچ گاه ثابت نشد) با وجود روشن شدن منطق نژادپرستانه ی انوشیروان به راحتی قابل پذیرش است. وقتی خسرو انوشیروان دادگر به موبد دربار می گوید : «خرد باید و نام و فرّ و نژاد ، بدین چار گیرد سپهر از تو یاد...» یا وقتی که انوشیروان به نماینده ی سرکوب گر خود چنین می گوید: «هرآن کس که او دشمن پادشاست ، بکام نهنگش سپاری رواست ؛ جز آن هر که ما را به دل دشمنست ، ز تخم جفاپیشه آهِرمَنَست.» یا حتی در جایی نژاد را از ویژگی های مهم آدمی می شمارد: « چنان دان که کمّى نباشد ز داد ، هنر باید از شاه و راى و نژاد » [12] یا حتی وی در اندرز تاریخی خود به پسرش هرمزد چنین می گوید : «کسى کو ندارد هنر با نژاد ، مکن زو بنیز از کم و بیش یاد.» [13] 

هرآن کس که با آموزه های دین زرتشتی اندکی آشنا باشد، به روشنی درمی یابد که این نژادپرستی، وضعیتی است که مستقیماً تحت تأثیر دین زرتشتی پدید آمده است. چه اینکه در متن اوستا و متون پهلوی به صراحت نژاد ایرانی برتر، و دیگر نژادها مورد تحقیر و توهین قرار گرفته اند.

 

پی نوشت : 

[1]. ابن اثیر جزرى ، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران ، ترجمه ی عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏ ، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏ ، تهران‏ 1371 ، ج ‏5 ، ص 88 - 89 
[2]. مصطفى عبدالله چلپى ، تقویم التواریخ‏ ، مصحّح : میر هاشم محدث‏ ، ناشر: احیاء کتاب ، تهران ، چاپ اول 1376 ،  ص 208  تعلیقات و توضیحات
[3]. ابو حنیفه دینورى ، اخبار الطوال ، ترجمه ی محمود مهدوى دامغانى‏ ، نشر نى‏ ، تهران ، چاپ چهارم 1383 ، ص 92
[4]. تاریخ طبری ، ترجمه ی ابو القاسم پاینده‏ ، ناشر: اساطیر ، تهران‏ ، چاپ پنجم 1375 ، ج‏ 2 ، ص 699
[5]. ابو حنیفه دینورى ، اخبار الطوال ، ترجمه ی محمود مهدوى دامغانى‏ ، نشر نى‏ ، تهران ، چاپ چهارم 1383 ، ص 93   
[6]. ابن اثیر جزرى ، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران ، ترجمه ی عباس خلیلى و ابو القاسم حالت‏ ، ناشر: مؤسسه مطبوعات علمى‏ ، تهران‏ 1371 ، ج ‏5 ، ص 97
[7]. تاریخ طبری ، ترجمه ی ابو القاسم پاینده‏ ، ناشر: اساطیر ، تهران‏ ، چاپ پنجم 1375 ، ج‏ 2 ، ص 700 - 699 
[8]. پرو کوپیوس ، جنگ‏هاى ایران و روم‏ ، ترجمه ی محمد سعیدى‏ ، انتشارات علمى و فرهنگى‏ ، تهران ، چاپ چهارم 1382 ، ‏ص 98
[9]. همان ، ص 124 
[10]. آرتور کرستین سن ، ایران در زمان ساسانیان‏ ، ترجمه ی رشید یاسمى‏ ، ناشر: دنیاى کتاب‏ ، تهران‏ ، چاپ ششم 1368 ، ص 495 
[11]. محمد بن عبد المنعم الحِمیری ، الروض المعطار فی خبر الأقطار ، ناشر: مؤسسة ناصر للثقافة ، بیروت ، چاپ دوم 1980 ، ص 403 
[12]. شاهنامه ، بر اساس نسخه مسکو ، انتشارات مؤسسه نور تهران ، ص 1044 ، بیت 3782 
[13]. همان ، ص 1141 ، بیت 41385

 

..............................................................................................................

 

اما یک باستان ستای افراطی در یکی از مطالب وبلاگش سعی در رد مطالب ادیان نت داشت و اما پاسخ آقای saman (از ادمین ها و نویسنده این متن در ادیان نت) به این فرد پس از پیگیری هایی که انجام دادم:

 

پاسخ به کامنت جناب offer و دفاع از مقاله "نقش انوشیروان در حوادث تلخ یمن"....

1. وبلاگ نویس مذکور به عنوان مقاله اشکال گرفت و مدعی شد که این عنوان جعلی است. در حالیکه اسناد ارائه شد که شکم های بسیاری در یمن به دستور انوشیروان پاره شد و در این میان چه بسیار بیگناهانی که سزاوار کشته شدن نبودند ولی کشته شدند. گویا ایشان چین مسائلی را مصادق حادثه تلخ نمیداند.

2. ذویزن جانشین ذونواس بوده یا نبوده؟ به هر حال نتوانست بر حبشیان غلبه کند و لذا به دربار انوشیروان پناهنده شد. [ اضافه مدیر وبلاگ: در تاریخ طبری هم میخوانیم که « سیف پادشاه یمن شد که پدرش ذویزن از پادشاهان یمن بوده » ( جلد دوم تاریخ طبری صفحه 693 ) ]

3. گفتیم که انوشیروان وعده کرد و به وعده خود عمل نکرد. سند هم ارائه کردیم (از ترجمه الکامل) و سند هم کاملا درست است. میتوانید مراجعه کنید. از متن عربی هم سند میدهیم: ج1 ص 447-448: [https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/14067] حرفمان درست است و آن وبلاگ نویس دروغ گفته است.

4. درباره راهزن بودن آن افراد، خود وبلاگ نویس هم اعتراف کرده است که آنان مجرم و زندانی بودند. راهزن بودن انان هم در اسناد آمده که درست است.

5. ما را مدافع ابرهه نامید در حالیکه ما در این مقاله دفاعی از ابرهه نکردیم. اما معتقدیم رفتارهای انوشیروان هم صحیح نبود. این حرف به معنی دفاع از ابرهه و مجرمین حبشی نیست. منتها وبلاگ نویس طوری وانمود کرد که گویی ما مدافع ابرهه هستیم.

6. تاریخ طبری را در سایت توضیح دادیم و بارها گفتیم که الزاما همه مطالبش صحیح نیست. اگر کسی معتقد است که گفتار طبری درباره حوادث یمن صحیح نیست خوب دلیل بیاورد. وبلاگ نویس مذکور شخصاً بر حوادث یمن صحه گذاشته است. پس بحثی نمیماند. آنچه طبری درباره حوادث تلخ یمن گفته صحیح است و بهترین سند بر صحت حرفهای او حضور ایرانیان در یمن تا سالهای طولانی پس از آن اتفاقات است.

7. وبلاگ نویس بی سواد مدعی شد که محمد بن عبد المنعم الحِمیَری یمنی نبوده است. در حالیکه اگر ذره ای سواد داشت متوجه میشد که حمیر یکی از قبائل یمن است. اینکه شخصی در جایی دیگر دنیا بیاید نافی اصالت او نیست. در این مقاله هم عرض کردیم که حمیری اصالتاً یمنی است. کاملا واضح است. عجیب است که اینقدر پرت بوده و با این حال به نقد این مقاله پرداخته است.

[ جدای از تاریخ طبری که صراحتا در آن است که حمیری ها برای یمن اند ، سند دیگری دال بر اینکه حمیری برای یمن است : ]

https://www.britannica.com/topic/Himyar

 

8. اگر نکته ای را گمان میکنید بی پاسخ مانده بفرمایید.

 

[ اگر مشکلی دارید و یا پرسشی ، در زیر این لینک کامنت بگذارید :

https://www.adyannet.com/fa/news/2145  ]

 

.............................................................................................................

و اما نقد من:

1: در این ابرهه که در حوادث یمن بوده و اینکه او دقیقا همان باشد که به مکه حمله میکند کاملا اختلاف است:

در تاریخ طبری بیان میشود که در حمله به مکه مجروح میشود و سپس می میرد.

در تاریخ یعقوبی اما بیان میشود که در جنگ با یمنیان می میرد و ما میدانیم که ابرهه ای که به مکه حمله کرد، در آن حمله مجروح میشود و بعد از مدتی می میرد.

در هر صورت، ابداً نمیتوان با قطعیت گفت این ابرهه آیا همان ابرهه بوده یا نه.

 

یعنی این باستان ستا نمیداند که ابرهه یک اسم است و بر هرکسی میتواند اطلاق شود؟.

 

2: نه ما و نه هیچ محقق دیگری هیچ گاه نگفته است تاریخ طبری کاملا بی اعتبار است، بلکه همواره گفته ایم که نمیتوان صرفاً به این تاریخ بخصوص بعد از فوت پیامبر استناد کرد و بنابراین صد درصد معتبر و مورد استناد نیست. نه اینکه کاملا آنرا بی اعتبار بخوانیم؛ تاریخ طبری منبعی برای بسیاری از وقایع تاریخی است اما نه به تنهایی و یا راویان طبری یا تواریخ دیگر نیز باید بررسی شوند.

3: در تاریخ طبری هم می بینیم که حمیری برای یمن است.

4: وقایع یمن طبق تاریخ یعقوبی:

 

 

 

 

 

نکات تاریخ یعقوبی :

1 : ذونواس با کشتن مسیحیان بی گناه جنگ را آغاز کرد .

2 : حبشیان هیچ جنایتی در یمن انجام ندادند .

3 : انوشیروان زندانیان را به همراه یمنیان فرستاد .

4 : ابرهه در جنگ با یمنیان کشته شد .

5 : انوشیروان کاملاً در حوادث یمن دخالت داشت .

انوشیروان مشرک حق نداشت اینکار را بکند ، ذونواس جنایتی فجیع انجام داد و حبشیان تنها بخاطر این جنایت فجیع وی ، یمن را تصرف کردند اما انوشیروان به چه حقی دخالت کرد ؟ یک پادشاه چقدر باید پست و شرور باشد ؟ .

تاریخ یعقوبی درباره بعد از پادشاه شدن سیف هیچ چیزی ذکر نکرده در حالیکه نسل کشی انوشیروان مربوط به وقایع بعد از پادشاهی سیف است . تاریخ یعقوبی کلا درباره اتفاقات بعد از پادشاهی سیف چیزی نگفته است .

 

در تاریخ طبری ، بعلاوه کتاب حمیری و تاریخ ابن اثیر نیز ، به نسل کشی بدستور انوشیروان اشاره میکند و اما خلاصه :

تاریخ طبری جنایت پادشاه یمن را هماننده تاریخ یعقوبی بیان میکند و سپس حمله حبشیان به یمن را نیز ، اما آنچه که در اینجا تاریخ طبری جدای از تواریخ دیگر بیان میکند این است که از قول ابن اسحاق ، حبشیان یک سوم مردان یمن را به قتل میرسانند و یک سوم زنان را به اسارت بگیرند و یک سوم ملک را ویران کنند [ آیا این یک سوم یک سوم ها عجیب نیست ؟ ، جدای از اینکه در تاریخ یعقوبی هیچ سخنی از این یک سوم نیست و این خدشه ای جدی وارد میکند ] که به فرمان پادشاه روم بوده است ، اما نکته جالب اینجاست تواریخ دیگر هم از این قتل یک سوم یک سوم چیزی نمیگویند . اما نکته جالب دیگری که هست این است که نه یمنیان و نه حبشیان و نه ایرانیان زندانی ، کلا هیچ کدام درباره این قتلی که حبشیان کرده اند سخنی نمیگویند ، گویی که انگار این اتفاق نیافتاده است . بنابراین دلایلی که باعث میشود این کار بی اعتبار شود اینها هستند :

1 : تاریخ یعقوبی که وقایع را تا پادشاهی سیف بیان میکند اما ابداً چیزی درباره کشتاری که حبشیان انجام داده باشد نمیگوید و این تناقض تاریخ طبری با تاریخ یعقوبی است . تاریخ یعقوبی اعتبارش از تاریخ طبری ابدا کمتر نیست و شاید هم برخی اعتبار آنرا بیشتر بدانند .

2 : طبق تاریخ طبری ، وقتیکه ذونواس آن جنایت فجیع را بر علیه مسیحیان انجام داد ، فردی از مسیحیان به سمت پادشاه روم می رود و به بلایی که بر سرشان آمده اشاره میکند و از وی کمک میخواهد که پادشاه روم او را به سمت پادشاه حبشه می فرستد . نکته اینجاست که حبشیان بخاطر جنایت فجیعی که ذونواس انجام داد روی به تصرف یمن آوردند ، اما نکته عجیب دیگر که هست این است که وقتی به گفته خود تاریخ طبری حبشیان یمن را میگیرند و یک سوم مردان را به قتل میرسانند ، ولی وقتی که سیف پادشاه یمن به نزد انوشیروان میرود هیچ اشاره ای به این کشتار نمیکند گویی که انگار اتفاق نیافتاده است و تنها به تصرف یمن بدست حبشیان اشاره میکند و برای باز پس گیری یمن و نه انتقام از کشتار و ... ، انوشیروان وهرز را با زندانیان بهمراه وی می فرستد . در کل ، خبری از این قتلهای یک سوم یک سومی نیست .

جدای از تمام اینها اما اگر فرض را بر صحت این واقعه بگذاریم :

1 : ذونواس مسیحیان را به طرز فجیعی میکشد .

2 : حبشیان یمن را تصرف میکنند .

3 : سیف بن ذی یزن ( پادشاه یمن ) به نزد کسری ( خسرو انوشیروان ) میرود و از او درخواست کمک میکند .

4 : خسرو انوشیروان هشتصد زندانی را به سرپرستی وهرز بهمراه وی میفرستد .

5 : در جنگی که در میگیرد حبشیان شکست خورده و یمن را سیف تصرف میکند .

6 : وهرز به خسرو انوشیروان نامه مینویسد و میگوید که یمن را تصرف کردم و حبشیان را برون .

7 : خسرو انوشیروان به او میگوید سیف را پادشاه یمن کند .

8 : وهرز به ایران بازمیگردد و سیف پادشاه یمن میشود .

9 : سیف وقتی پادشاه میشود شروع به کشتار حبشیان میکند و شکم زنان را می شکافد تا بچه شان را بکشد و اندکی را باقی نمیگذارد مگر اینکه بنده خود میکند . [ خوب دقت کنید ، هیچ خبری از کار خلاف حبشیان نیست ، جنگ تمام شده بود و حبشیان هم شکست خورده ، اما سیف شروع به قتل و غارت حبشیان میکند ]

10 : سیف که قتل و غارت میکرد ، بعد از مدتی بدست حبشیان کشته میشود و قیامی بدست حبشیان صورت میگیرد و آنان کشتار و تباهی به بار می آورند . [ نکته عجیب اینجاست که این کشتار و تباهی که حبشیان به بار می آورند در جای دیگری بدان اشاره نمیشود و انوشیروان هم بخاطر کشته شدن سیف فرمان نسل کشی را میدهد و اشاره ای به کشتار یا تباهی که حبشیان انجام داده باشند نمیکند ]البته بر فرض قبول اینهم ، باز خبری از به برده گرفتن و کشتار و قتل عام مردمان و ... ابداً نیست ، بلکه تنها گفته است حبشیان کشتار و تباهی به بار آوردند آنهم در مقابل جنایت خونینی که سیف بر ضد آنان انجام داد .

11 : خبر به خسرو انوشیروان میرسد و وهرز را با چهار هزار نفر به سمت یمن میفرستد و به وی میگوید :

هر چه سیاه و دورگه در یمن هست ، کوچک یا بزرگ ، بکشد و هرکه موی مجعد دارد و نسب به سیاهان می برد زنده نماند .

انوشیروان مشرک آدم کش ، به چه حقی این نسل کشی را انجام داد ؟ حبشیان یک دهم اینکار را هم با یمنیان نکردند و هیچ کجا نگفتند هر چه یمنی است بکشید ، هیچ کجا . در یک قول شبهه ناک یک سوم مردان بوده که بشدت قابل خدشه است و در آخر کار هم تنها لفظ کشتار و تباهی آمده ، اما در کجا اینطور نژاد پرستی کردند و گفتند هر که سیاه است را بکشند ؟ عین این می ماند که الآن مثلا ترامپ فرمان دهد هرچه ایرانی است را بکشند و هر که هم نسبش به ایرانیان میرسد را زنده نگذارند ، این چه فرمانیست ؟ جز یک انسان مفسد مشرک کس دیگری اینطور فرمان میدهد ؟ . این انوشیروان چه ظالم مفسدی بوده که این چنین فرمانی داده است ؟ یعنی چه که هرکه نسبش به سیاهان بر میگردد باید کشته شود ؟ به چه حقی ؟ مگر سیاهان چه گناهی کردند ؟ اصل این واقعه چه بود ؟ کشتار و قتل عام فجیعی که پادشاه یمن بر ضد مسیحیان کرد ، به چه حقی انوشیروان در این واقعه دخالت کرد آنهم با فرستادن زندانیان ؟ این یعنی نقش انوشیروان در حوادث تلخ یمن .

 

 

 

 

 

 

ادامه ماجرا شبیه به صفحات قبل است تا میرسد به وقایع بعد از پادشاهی سیف:

 

 

 

 

جدای از اینها اما حمیری که در کتابش به این واقعه اشاره میکند سخنی از کشتار یمنیان بدست حبشیان نیست ، و حمیری هیچ حرفی در این باره نمیزند اما صراحتا به فرمان انوشیروان اشاره میکند و بیان میکند که انوشیروان به وهرز گفت :

وآخر ملوکهم معدی کرب کان ملکه إلى أن قتلته حرابته من الحبشه أربع سنین فلما قتل بعث انوشروان وهرز فی أربعه آلاف من الفُرس لإصلاح الیمن، وأمره أن لا یبقی على أحد من بقایا الحبشه،

علی أحد من بقایا الحبشه ...

انوشیروان مشرک به چه حقی این نسل کشی را کرد؟.

 

چنانچه دیدیم در این تواریخ کشتار حبشیان بدستور انوشیروان مشهود و مشترک است. اما در اینکه حبشیان جنایتی ولو کوچک هم انجام داده باشند بشدت محل اختلاف است.

این انوشیروان نسل کش عادل بوده است؟ در نتیجه باید چنگیز خان مغول را هم عادل بدانیم.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۱۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی