کوروش نامه (45): کوروش و کیخسرو (ابراهیم پورداوود)
بسم الله الرحمن الرحیم
دکتر ابراهیم پورداود: پرداختن به کوروش و کیخسرو وقت تلف کردن است.
دکتر ابراهیم پورداود اولین مترجم فارسی اوستا و بنیانگذار اوستا شناسی در ایران است. وی از مشاهیر این حوزه محسوب میشود و علاقه اش به ایران باستان و آیین زرتشت بر هیچ کس پوشیده نیست. از آنجا که یک سر بحث کوروش و کیخسرو به اوستا و منابع ایرانی و زرتشتی برمیگردد بنابراین به سراغ دکتر رفتیم تا ببینیم علیرغم ابطال تاریخی این فرضیه پوچ [که بدان پیشتر پرداخته ام] آیا از نظر منابع زرتشتی و ایرانی میتوان پرداخت و از آن دفاع کرد یا خیر؟. دکتر ابراهیم پورداود جواب ما را میدهد:
تصویر فوق که مربوط به ص 261 کتاب است سه نکته در بر دارد:
نخست آنکه کیخسرو در منابع ایرانی شبیه به یک پیامبر جلوه داده است و این در حالیست که برای هیچ یک از شاهان هخامنشی این چنین چیزی وجود ندارد.
دوم آنکه این فرضیه توسط مستشرقین مطرح شده است که البته در پست قبلی اولین مستشرقی را که فرضیه را مطرح کرد معرفی و ابطال سخنش را نیز نشان دادیم.
سوم آنکه دکتر پورداود نیز هماننده ما به مبطل و بی ارزش بودن این فرضیه پی برده که سخنانش خود هویدای این امر است که پرداختن به آنرا وقت تلف کردن میداند و خود دکتر بطور مختصر به این مسئله پرداخته است.
دکتر پورداود یکی از مهم ترین دلایل شبیه بودن کیخسرو و کوروش که مدافعین بیان میکنند را شباهت تولدشان بیان میکند و بر اساس سخن ایشان میتوان گفت:
- برخی داستانها که در میان ایرانیان رایج بوده است به گوش یونانیان رسیده و یونانیها از آنها در داستان سرایی تاریخشان استفاده کرده باشند و از این راه گفته مورخین یونانی میشود آمیختن روایت تولد کوروش با افسانه های رایج در میان مردم و از اعتبار تاریخی آن بشدت کاسته میشود.
از آن جهت که کیخسرو در نزد زرتشتیان مقام بالایی داشته است بعنوان پادشاه ایران، برای کسانی که میخواستند برای این پادشاه غیر اسطوره و فاقد جایگاهی در اندازه وی یعنی کوروش مقام و جایگاهی دست و پا کنند میتوانسته مفید واقع شود.
چنانچه مشاهده میکنید دکتر پورداود شروع به نقل تولد کوروش از زبان هرودوت و همچنین روایت هارپاگ که یکی دیگر از اصلی ترین دلایل یکسان پنداری کوروش و کیخسرو است می پردازد و در پاراگراف دوم صفحه 763 روایتی که میرود سند شود برای مدافعین این نظریه آنقدر به ضرر کوروش و هخامنشیان است که دکتر پورداوود روی به مخالفت صریح با این روایت آورده و سپس به نقل سخنی از کتزیاس این روایت را دروغ میخواند و همچنین تنفر انگیز.
در ادامه آنچنان که مشاهده میکنید دکتر پورداود روایت را بطور کامل با روایت مربوط به کیخسرو قیاس میکند و آنچه که در گفته دکتر مشهود است متضاد بودن کلی دو روایت با یکدیگر است فلذا فی الواقع این دو روایت از بنیه تاریخی هیچ قرابتی با یکدیگر ندارند اما بنظر میرسد وام گیری هایی در روند اسطوره سازی از یکی شده است خواه یونانیان از ایرانیان خواه بالعکس چرا که بنظرم یک حالت دیگر نیز اینجا میتواند صادق باشد:
- زرتشتیان در زمان ساسانیان از روایت تولد کوروش که در حافظه تاریخی شان وجود داشت در روند پدید آوردن اسطوره کیخسرو [یا اسطوره سازی از وی] استفاده کردند.
پروفسور شاهپور شهبازی هم که یکی دیگر از باستانگرایان مشهور و مدافع هخامنشیان و کوروش دوم است روایت مرگ کوروش در کوروش نامه گزنفون را افسانه و مشابه مرگ کیخسرو میخواند:
و میدانیم در زمان گزنفون بهیچ روی نمیتوانسته کوروش همان خسرو باشد چنانچه گزنفون در زمان هخامنشیان می زیسته و نام خسرو و لقب کی هیچ ربطی به پارسها و هخامنشیان ندارد و هیچ سند و شاهدی ولو با فاصله چند قرن حتی در زمان ساسانیان، وجود لقب کی یا نام خسرو را برای هیچ یک از شاهان هخامنشی تأیید نمیکند و همچنین وجود کیخسرو در یشت های اوستا حکایت از موجود بودن روایت وی در میان ایرانیان دارد. اگر فرض را بر انطباق کامل این دو روایت و سخن دکتر شهبازی بگذاریم در این حالت باید گفت گزنفون از روایت کیخسرو که در میان ایرانیان وجود داشته استفاده کرده است.