کوروش نامه (78): از کوروش دوم تا اسکندر کبیر، جنون آتش!
بسم الله الرحمن الرحیم
بنابر نقل دیودورس سیسیلی عنوان میشود اسکندر کبیر بنا به تحریک معشوقه ای بنام تائیس حین برگذاری جشن در تخت جمشید در حالت مستی اقدام به آتش زدن تخت جمشید بعنوان بنایی به یادگار مانده از امپراطوری که آنرا فتح کرد میکند (کتابخانه تاریخی، دیودورس سیسیلی، کتاب هفدهم، فصل هفتاد و دوم) باید بدانید رفتاری مشابه و در مقیاسی بزرگتر را کوروش دوم با بناهای بجا مانده از نبونئید انجام میدهد و نکته جالبتر آنکه گزارش این مقوله نه در روایت مورخین که در سند باستان شناسی هست که تازه بر علیه نبونئید و در زمان کوروش دوم به نگارش درآمده و بهیچ روی کاتبانش ذره ای عداوت نسبت به کوروش نداشته و بالعکس در جهت پروپاگاندای کوروش دوم بر علیه نبونئید آنهم در زمان خود کوروش دوم آنرا به نگارش درآورده اند اما نکاتی که در آن زمان از اعمال کوروش بر علیه نبونئید مثبت تلقی میشده ولی در زمان حال خیر، نیز در آن به چشم میخورد [مثل داریوش دوم که افتخار میکند مردم پارت را قتل عام کرده (در کتیبه بیستون) در حالیکه امروزه این مقوله امری منفی تلقی میشود].
از اسناد باستان شناسی همچون استوانه کوروش و کتیبه دیگری مربوط به اوروک بر می آید که وی معابدی همچون معبد سین خدای ماه را بازسازی کرده و نیز اقدام به تکمیل بازسازی دیوار دفاعی ایمگور-انلیل که شاه قبلی در پی بازسازی آن بود آورده است [بازسازی این دیوار طبیعی بود چون بابل دیگر جزء قلمرو کوروش شده بود و می بایست به فکر استحکامات آن نیز باشد] و هیچ خبری از اهتمام یا توجه به وی به بناهای سلطنتی نبونئید نیست که بگوییم محتوای شعر نبونئید در تضاد با دیگر اسناد هست [بازسازی معابد هم در راستای جلب نظر کاهنان و شاید اعتقادات خود وی بوده و ربطی به این ندارد بخواهیم تعمیمش بدهیم به بناهای سلطنتی و...].
بنابر ترجمه ای که ازین سند باستان شناسی در وبسایت لیویوس بر اساس ترجمه جیمز پریچارد باستان شناس مشهور آمریکایی درج شده (بنگرید به اینجا) در ستون ششم بندهای چهارم و پنجم میخوانیم:
Nabonidus' deeds Cyrus effaced and everything Nabonidus constructed, all the sanctuaries of his royal rule Cyrus has eradicated, the ashes of the burned buildings the wind carried away.
Nabonidus' picture he effaced, in all the sanctuaries the inscriptions of that name are erased. Whatever Nabonidus had created, Cyrus fed to the flames!
بطور خلاصه عنوان میشود که کوروش هرآنچه که نبونئید از پایگاه های سلطنتی ساخته بود را نابود کرده و باد خاکستر آنها را با خود برد و هر آنچه نبونئید آفریده بود را کوروش طعمه آتش ساخت.
در نظر خود کوروش و نیز کاتبان این سند طبیعتاً با توجه به تهمت ها و بدگویی هایی که علیه نبونئید در ستون های قبلی این سند باستان شناسی کردند به آتش کشیدن بناها و... ای که از وی به یادگار مانده بود مقوله ای طبیعی تلقی میشده است اما اگر در حال حاضر منصفانه بنگرید این رفتار کوروش چیزی جز جنون محسوب میشود؟ مگر مرض داشت بناهایی را که آن همه از خزانه و... برایشان هزینه شده بود [طبیعتاً بناها و... مربوط به شاه یک کشور نباید بنای ساده و بی ارزشی باشند] به آتش کشید؟!.
بنابراین باستانگراهای هم وطن اگر به رفتار اسکندر مقدونی مبنی بر آتش زدن تخت جمشید بعنوان بنای سلطنتی متعلق به داریوش سوم خرده میگیرند باید قبلش به رفتار کوروش دوم مبنی بر به آتش کشیدن بناهای سلطنتی مربوط به نبونئید معترض بشوند. البته لازم به تذکر است همانطور که پروفسور عبدالمجید ارفعی عنوان میکند شواهد باستان شناسی در تأیید وقوع آتش سوزی گسترده در تخت جمشید نیستند:
من اثر آتشسوزی را روی ستونهای تختجمشید نمیبینم سنگهایی که در ستونسازی تختجمشید به کار رفته سنگهای کربنی هستند اگر آتشسوزی مهیبی که یونانیها میگویند در تختجمشید رخ داده باشد واقعاً باید اثر آتشسوزی را روی این ستونها ببینیم یکی از آثار تجزیه سنگ است که ما نداریم گِلنوشتههای تختجمشید گِل هستند گِل خشک شده در سایه است پخته شده نیست ما داریم تعداد کتیبههای سیاه سیاه هستند یا میشد گفت جنس خاکش این بوده یا دود زده شده ولی محدود است این نیست که بگوییم این سی هزار قطعهای که پیدا شده همه پخته شدهاند هیچ کدام پخته نشده است ما خزانه تختجمشید را من بینم که رسوب است که اکسید آهن روی گِلنوشته است، اما آتشسوزی به آن صورت ندارد اما بعضی کتیبهها به نظر میآید بخشی از قسمتهایش سوخته شده باشد ولی این سوختگی فراگیر نیست در عوض میبینیم نویسندگان یونانی مینویسند که شهردار شهر آمده شوش را تحویل اسکندر مقدونی داده است در صورتی که حفاریهایی که آقای کابلی انجام دادهاند در یکی از دیوارهها شوش که برای آپادانا هست، ما سر تیرهای یونانی فراوان داریم قلوهسنگهایی که حتی بعضی از آنها ستونهایی هستند که مال جای دیگری هستند برای منجنیق استفاده شده این نشان میدهد که خلاف گفتار آنها شوش پس از مقاومت بسیار زیادی تصرف شده و خرابی آن را هم نگاه میکنیم به مراتب بیشتر از چیزی است که در تختجمشید رخ داده شاید شوش را آتش زده باشند و اینها به اسم تختجمشید را نوشته باشند من اثری از سوختگی نمیبینم به خصوص این که تختجمشید کمتر برای یونانیها شناخته شده بود چون یک پایتخت نبوده پایتخت ما شوش است و شاه در بیشتر وقتها در شوش ساکن است تا در تختجمشید. احتمالاً تختجمشید یک پرستشگاهی بوده چون این نوسازی و بازسازی که در تختجمشید داریم تا پایان دوره هخامنشی ادامه دارد و این تنها شیوهای است که در ساخت معابد و این چیزها به کار میرود و پرستشگاهها بوده که نوسازی و بازسازی میکردند و از خرابی آن جلوگیری میکردند.
پایگاه اطلاع رسانی تابناک، احتمالاً تختجمشید فقط یک پرستشگاه بوده، گفت و گو با دکتر عبدالمجید ارفعی، 20 اسفندماه 1397، به نقل از نشریه چامه: www.tabnak.ir/fa/news/884951
پی نوشت:
از دوستم جناب آقای نوادری که در محتوای این پست کمکم کردند تشکر می نمایم.
سلام و خسته نباشید
در اخر مقاله تون اوردید که در متن رویداد نامه به اتش کشیده شدن نیست خب الان یعنی اتش زده یا نزده ؟