مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشتر در این پست گفته بودم احتمالاً کتیبه باستانی شعر نبونئید مورد توجه برخی تاریخ دانان قرار گرفته که از آن جمله اند: «سیدنی اسمیت (اولین ویرایشگر رویدادنامه نبونئید) - جان مانوئل کوک - آلبرت اومستد - والتر هینتس و پرویز رجبی» بدین صورت که در ترجمه خود از رویدادنامه وقتی به مقوله غارت و کشتار مردم توسط کوروش بعد از پیروزی در نبرد اپیس میرسند سخن از به آتش کشیده شدن مردم یا شهر اپیس بدست کوروش میزنند که ترجمه تمام این افراد را در این پست پیشتر بصورت مستند بیان کردیم.

این سخنم اشتباه بوده و مقوله به آتش کشیده شدن مردم یا شهر اپیس در نظر این تاریخ دانان الهام گرفته شده از کوروش نامه گزنفون است نه شعر نبونئید چه آنکه در آنجا کوروش دوم از به آتش کشیدن خانه ها قبل از حمله به شهر بابل سخن میگوید. گزنفون در کوروش نامه کتاب هفتم بخش پنجم بندهای بیست و دوم و بیست و سوم بیان میدارد کوروش دوم خطاب به سپاهیانش میگوید اگر در هنگام حمله به شهر بابل مردم از بالای خانه ها خواستند بهشان آسیب وارد کنند ایوان خانه های این مردم آتش زاست و درهایشان نیز از چوب نخل درست شده و با قیر پوشانده شده و هماننده فتیله آتش خواهد گرفت و آنها [کوروش و سپاهش] چراغ دان های فراوانی دارند و میتوانند آتش بزرگی را ایجاد بکنند نیز قیر و الیاف فراوانی از پنبه دارند که میتوانند آتش را به تندی گسترش بدهد.

گرچه این دخل و تصرف در ترجمه رویدادنامه با الهام از کوروش نامه گزنفون صحیح نیست و در ترجمه های جدیدتر گریسون و گلسنر دیگر خبری از به آتش کشیده شدن نیست چون در متن رویدادنامه این چنین چیزی وجود ندارد [در بند چهاردهم ستون سوم رویدادنامه نبونئید چه کلمه iduk بعنوان ماضی سوم شخص مصدر daku که معنی اصلی اش کشتار است و چه کلمه ihbut بعنوان ماضی سوم شخص مصدر habatu که معنی غارت میدهد بهیچ روی در معانی دیگری که برایشان ذکر شده آتش زدن یا سوختن یا... وجود ندارد]. قرینه دیگری که سخن بنده حقیر را تأیید میکند سخن والتر هینتس است که میگوید ایرانیان برای به آتش کشیدن اپیس از سر دور اندیشی از قبل با خود قیر و قطران آورده بودند و این مشخصاً بخاطر تطبیق با کوروش نامه گزنفون است که در آن کوزوش دوم خطاب به سپاهیانش میگوید قیر و... همراه خود دارند و میتوانند در آتش زدن از آن بهره ببرند.

پیشتر در سلسله پستهایی با عناوین «عدم دقت در نقل تاریخ» و «عدم دقت در تحلیل تاریخ» به برخی از اشتباهات دانشمندان بزرگ حوزه ایران باستان و آیین زرتشت بصورت کاملاً مستند پرداخته بودم. جریان ازین قرار است که اینها دیدند گزنفون گفته کوروش دوم به سپاهیانش میگوید اگر مردم بابل خواستند از پشت بام هایشان ما را مورد صدمه قرار بدهند خانه هایشان را آتش میزنیم و... بعد با خودشان گفتند خب در رویدادنامه نبونئید که خبری از نبرد برای تصرف بابل نیست و یک قتل عام مردم در اپیس هست و به عقب نشینی مردم در رویدادنامه اشاره شده و... پس نبرد بابلی در کار نبوده و نبرد اپیس بوده امثال گزنفون و... از آن حرف زدند!!. با این تطبیق شاذ مضحک برداشته و گفتند حالا که گفته شده کوروش مردم اپیس را میکشد پس همانطور که در کوروش نامه گزنفون گفته بود اگر مردم بابل بخواهند آسیب به وی و سپاهش برسانند خانه هایشان را آتش میزند، نتیجتاً در اپیس هم روی به آتش سوزی آورده است!!. کار بجایی میرسد که فردی همچون سیدنی اسمیت این تحریف را در ترجمه رویدادنامه نبونئید لحاظ میکند! یعنی یک دانشمند که بیاد در امانتداری نهایت دقت را بعمل آورد و حداقل بعنوان توضیحات اضافه خودش آنهم با ذکر منبع بگوید چرا این دخل و تصرف را انجام داده بدون رعایت هیچ یک ازین موارد هرچه دلش خواسته بعنوان ترجمه رویدادنامه لحاظ کرده است. حتی این افراد که دانشمندانی همچون کوک و هینتس و... هم جزئشان هستند نگفتند این قسمت آتش زدن را از کوروش نامه گزنفون أخذ کردند و بهمین راحتی یک مقوله تحریف شده را بعنوان نقل تاریخ بدون اینکه حداقل بگویند بر اساس کدام منابع این نقل را انجام داده اند به خورد مخاطبین خود میدهند.

ردیه مشخص و فکت مانندی میتوان بر این تطبیق نوشت و پیشتر هم به آنها اشاره کردم من جمله اینکه بروسوس کلدانی کاهن معبد مردوک هم به نبرد برای تصرف شهر بابل اشاره میکند در حالیکه مشخصاً به اسناد باستان شناسی احاطه کافی داشته [خود رویدادنامه نبونئید در کتابخانه/بایگانی مربوط به معبد مردوک کشف شده است] و یا هرودوت نیز که خود در زمان خشایارشا یکم میزیسته و نمیشود در آن دوران بگوییم روایت تصرف بابل تحریف شده و روایت تصرف اپیس بوده است! همچنین برخی قراین وجود دارد که امکان تحریف را ناممکن جلوه میدهد مثل نقل بروسوس که میگوید نبونئید بعد از سقوط بابل به سیپار میگریزد و خب وقتی به نقشه نگاه میکنیم متوجه میشویم فقط در صورتی فرار به سیپار ممکن است که بابل سقوط کرده باشد نه اپیس. و یا گزنفون از دیوارهای دفاعی بابل هم در روایت خود سخن گفته در حالیکه هیچ سندی نیست اپیس همچین دیوارهایی داشته باشد و میدانیم شهر بابل دارای آن بوده و قراین دیگر که مشخصاً اشاره به شهر بابل در روایت این سه مورخ عهد باستان دارد و یک قرینه هم نیست بتوان آنرا با اپیس تطبیق داد. بنابراین امکان اشتباه شدن بابل و اپیس بهیچ عنوان وجود ندارد و نیز نمیتوان روایت سه مورخ عهد باستان در سه زمان متفاوت یعنی «هرودوت و گزنفون و بروسوس» را نادیده گرفت. عیوب مربوط به رویدادنامه نبونئید و مقوله کاملاً تحریف آمیز با صلح فتح شدن بابل هم که میدانیم پروپاگاندای کوروش دوم بوده به اینها اضافه شده نتیجتاً میتوان یک فکت تاریخی را استخراج کرد.

خانم پروفسور آملی کورت هم در مقاله خودش* وقتی ترجمه سیدنی اسمیت در بخشی از رویدادنامه که اشاره به شورش مردم اپیس و در مقابل به آتش کشیدن و کشتار توسط کوروش و سپاهش دارد را نقل میکند متذکر میشود مترجمینی همچون اسمیت خواسته اند رویدادنامه را با کوروش نامه گزنفون تطبیق بدهند که از شورش مردم حرف زدند و گرچه مستقیم از علت پدید آمدن عمل به آتش کشیدن در ترجمه رویدادنامه سخن نمیگوید اما مشخصاً آن هم در سخن پروفسور کورت ملحق بهمین تطبیق با کوروش نامه گزنفون و شورش مردم بوده است. بنده حقیر پست مربوطه را در وبلاگ اصلاح کردم و از شما خوانندگان وبلاگ هم عذرخواهی میکنم و می بایست بیشتر دقت میکردم؛ ان شاءالله که دیگر ازین کم دقتی ها پیش نیاید.

در پایان حالا که بحثش شد خوب است به این نکته هم اشاره بکنیم که آیا آتش زدن خانه های مردم کشور دیگری که نمیخواهند یوغ حکومت یک بیگانه را تحمل کنند عمل صحیحی هست که کوروش دوم از اراده خود برای انجام آن در صورتی که مردم بابل بخواهند از بام خانه هایشان به سپاهش آسیب برسانند حرف میزند؟! چنانچه طبیعتاً آن مردم و خانواده هایشان در معرض آتش سوزی گسترده ای بنا به سخن خود کوروش قرار خواهند گرفت و قطعاً بخشی از آنها طعمه حریق خواهند شد. نگویید کوروش نامه گزنفون اعتبار تاریخی ندارد و... که این نقل قول های مثلاً مستندی که از کوروش امثال گردانندگان فلان وبسایت مثلاً دوستدار ایران باستان و... نشر میدهند عموماً بر اساس همین کوروش نامه گزنفون است و مشخصاً روایت تصرف یک شهر در این کتاب بر فرض اینکه بخواهیم بخش بندی اش کنیم به بخش های معتبر و بی اعتبار، معتبر تر از فلان جمله ایست که کوروش در سخنان خود گفته و بیشتر بار ادبی و شاید اخلاقی و... دارد تا تاریخی. مثلاً اینکه باستان پرستان داستان پانته آ را (کنیزی که از غنایم جنگ کوروش و مادها و... با آشوریان بود و مادها سه کنیز به کوروش دادند که یکی شان این زن شوهردار بود و کوروش در نهایت وی را به شوهرش برمیگرداند، در پیوست یکم خدمتکاران جنسی در وبلاگ، روایتش را از کوروش نامه گزنفون نقل کردم) بعنوان یکی از خصایص خوب اخلاقی کوروش دوم بیان میکنند [حالا کار نداریم به آن دو زن دیگری که کنار پانته آ به کوروش دوم دادند و هیچ گاه گفته نشد کوروش آنها را به خانواده شان برگرداند یا... و نتیجتاً داخل حرمسرا یا بطور کل دربار کوروش مشغول به بردگی یا... شدند] که تنها سندش همین کوروش نامه گزنفون است دال بر چیست جز اینکه باستان پرستان با گزینش دلخواه و بدون معیار آکادمیک سعی در نوشتن و تحریف تاریخ بنابر علایق و اعتقادات مبتنی بر باستان پرستی خود دارند؟!.

 

*:

THE ACHAEMENID EMPIRE: A BABYLONIAN PERSPECTIVE, By AMÉLIE T. L. KUHRT, pp. 60-76 (17 pages), Published By Cambridge University Press, 1988, page 64.

 

از دوستانم جناب آقای جمشیدی و جناب آقای شادفر که در محتوای این پست کمکم کردند تشکر می نمایم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۵/۱۰

نظرات (۱)

مثل همیشه مطلبتون عالی و مفید بود 👍

پاسخ:
با سلام، خدا را شکر، ممنون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی