کوروش نامه (26): آثار الباقیه
بسم الله الرحمن الرحیم
در این قسمت میخواهم کورش را در این کتاب بررسی کنم:
نام کتاب: آثارالباقیه عن القرون الخالیه (قرن پنجم هجری قمری)
نویسنده: ابوریحان محمد بن احمد بیرونی
ابتدا باید بگویم این دیدگاه که برخی در فضای مجازی مطرح میکنند آنهم با یک عکس نوشته ساده نیم خطی که ابوریحان بیرونی میگوید کورش همان خسرو است کاملاً کذب میباشد.
توجه داشته باشید که کیخسرو از دو قسمت کی + خسرو تشکیل شده و کی لقبی است که برای شاهان سلسله کیانی بکار میرفته و مراد از آن آنچنان که در شاهنامه مشهود است شاه بوده است عین اینکه بگوییم شاه خسرو و مشهود است که این نام هیچ قرابت لفظی یا معنوی هم با کوروش ندارد.
این طبیق باستان پرستان مصداق ادعای کذب است. ابوریحان بیرونی دیدگاه خاص و منحصر به فردی راجع به کورش ندارد و اینکه کسی بگوید کورش را پادشاه ایران میدانسته، خیر اینطور نیست و ابوریحان بیرونی کورش را بعنوان پادشاه ایران ابداً قبول ندارد چه رسد به اینکه او را بخواهد با کیخسرو تطبیق دهد!!. این پستی که مشاهده میکنید به لطف خدا و مدد صاحب الزمان (عج) کامل ترین پست درباره کورش در آثارالباقیه است که در هیچ جای دیگری به این کاملی بدان پرداخته نشده است.
ابوریحان بیرونی از قول مسیحیان [ و البته به نقل از منابع یهود ، چنانچه مسیحیان کتب عهد عتیق را قبول دارند ] بیان میکند که کورش شاهی بوده است ، البته معلوم نیست شاه ایران یا بابل یا شاه بابل بصورت زیر دست شاه ایران بوده است [ آنچنان که در قسمت های قبل هم دیدیم برخی تواریخ کورش را پادشاه بابل بصورت زیر دست شاه ایران میدانسته اند ] :
در ادامه متن صفحه 25 که در بالا مشاهده می نمایید، ابوریحان بیرونی در صفحه 26 کتاب خود سخن از اختلاف بین سلطنت کورش با پادشاهی اسکندر بیان میکند و در اینجا نیز نمیگوید این کورش شاه کجا بوده است و آنچنان که بیان میکند « چه، عبارت بیت المقدس در سال سوم از پادشاهی کورش بوده است » این بعلاوه گفته های قبل، یعنی وی کورش را به نقل از منابع یهود و نصاری در اینجا دارد بیان میکند:
ابوریحان بیرونی در صفحه 29 کتاب خود بیان میکند که کورش عامل شاه ایران بهمن بر بابل بوده است و این در حالیست که در منابع یهود کورش شاه ایران است اما ابوریحان بیرونی در اینجا درباره تعداد نسخ تورات سخن میگوید اما ادعای یهودیان را قبول نداشته و کورش را دست نشانده شاه ایران بهمن معرفی میکند :
حال میرسیم به بیان پادشاهان بابل در گفته ابوریحان بیرونی که وی این جدول را قبول داشته و در انتها به این مهم اشاره میکند :
چنانچه مشاهده میشود ، ابوریحان بیرونی بیان میکند که این پادشاهان بابل زیر دست پادشاهان سلسله کیانیان بوده اند و تنها چهار پادشاه فوق را بیان میکند که قبل از تسلط آشوریان بر بابل ، بر آن حکومت میکرده و مستقل بوده اند و سپس به بقیه حکام بابل میپردازد که پیشتر اشاره کرد ایشان زیر دست شاه ایران بوده اند :
چنانچه دیده میشود ، ابوریحان بیرونی ، کورش و قومبوسوس و داریوش را از حکام بابل که زیر دست شاه ایران بوده اند خوانده است ، چنانچه پیشتر به این مهم اشاره کرد و این یعنی ابوریحان بیرونی نیز هماننده بسیاری از تواریخ ایرانی دیگر، کورش را زیر دست شاه ایران میدانسته است .
ابوریحان بیرونی در بیان پادشاهان کیانی، آنان را ستمکار خوانده است :
چنانچه در گفته زیر می بینید، ابوریحان بیرونی جدول فوق را قبول داشته و عقیده وی همین بوده است و آنرا نزدیکترین اقوال میخواند که محل اجماع و اتفاق اصحاب تاریخ است. این در حالیست که در جدول فوق نه خبری از کورش است و نه سلسله ی هخامنشیان و اینان در تاریخ و شاهان ایران وجود خارجی ندارند طبق دیدگاه ابوریحان بیرونی .
ابوریحان بیرونی آنچنان که در گفته فوق گفته است، شروع به نقل دیدگاه حمزه اصفهانی میکند :
چنانچه دیده شد، در گفته فوق نیز خبری از کورش و سلسله هخامنشیان نیست و اینان در تاریخ ایران جایگاهی ندارند .
ابوریحان بیرونی سپس به نقل دیدگاه برخی از مورخین که از اهل مغرب روایت تاریخی نقل کردند [ مشخصاً منظور از اهل مغرب یونانیان و رومیان است ، چنانچه در میان تواریخ و هیچ یک از مورخین چه در زمان ابوریحان و چه قبل تر از آن، متن یا فردی که در مغرب زمین باشد را نداریم که کورش را شاه خوانده و بخواهند آنرا با یکی از شاهان ایران یکی بنامند و یا اصلا درباره ایران باستان سخن گفته باشد] پرداخته و میگوید :
ابوریحان بیرونی در گفته فوق اختلافات اساسی تطبیق افرادی که روی به این همان پنداری شاهان ایران در روایت های تاریخی اهل مغرب با روایت های سنتی ایرانیان و نیز با دیدگاه خود را اینطور بیان میکند :
1 : در نامهای پادشاهان .
2 : مدت پادشاهی .
3 : اخبار دیگر .
4 : از همه مهمتر آنجا که ابوریحان بیرونی گفت : « ملوک [ پادشاهان ] ایران را با عمّال [ عامل ] ایشان در بابل روی هم رفته نامبرده اند » نکته اصلی همینجاست، کورش را در تواریخ ایرانی عمدتاً از عاملان شاهان ایران در بابل خوانده اند که خود ابوریحان بیرونی هم این دیدگاه را قبول داشته و کورش را در جدولی که بعنوان شاهان ایران می آورد بیان نمیکند . حال ابوریحان بیرونی میگوید که اهل مغرب آمده و شاه ایران و عاملش در بابل را یکی گرفته و روی هم رفته نام برده اند و در اینجاست که مشخص میشود کورش را هم که عامل شاه ایران بوده ، تاریخ اهل مغرب با یکی از شاهان ایران آنرا یکی بگیرند و ابوریحان بیرونی به این اختلاف اساسی اشاره کرده و آنرا بیان میکند .
همچنین ابوریحان بیرونی بیان کرد که در نامهاهم اینان اختلاف دارند و این یعنی نام این شاهان هم مورد تأیید وی نیست و باید در جای دیگری از کتاب شاهان ایران مورد تأیید ابوریحان بیرونی را پیدا کنیم که البته بدان پیشتر اشاره کردم و مشاهده کردید که در آن اثری از کورش و یا سلسله هخامنشیان نبود .
چنانچه دیده شد، مورخینی که از کتب اهل مغرب روایت های تاریخی را أخذ میکردند کورش را که عامل شاه ایران بوده با شاه ایران کیخسرو یکی گرفته اند . جدای از اینها، ابوریحان بیرونی به ستمکار بودن پادشاهان سلسله کیانیان اشاره کرده و بنابراین چه کیخسرو و چه کورش افرادی ستمکار از دیدگاه ابوریحان بیرونی اند .
..........................................................................................................................
نتیجه گیری قسمت بیست و ششم
1 : ابوریحان بیرونی وجود سلسله ای به نام هخامنشیان را تأیید نکرده و این چنین سلسله ای برای شاهان ایران به نظر وی اصلاً وجود ندارد .
2 : ابوریحان بیرونی کورش را به عنوان شاه ایران قبول نداشته و وی را بعنوان شاه بابل ، زیر دست شاه ایران می آورد و در جای دیگری بیان میکند که زیر دست بهمن بن اسفندیار شاه ایران و احیا کننده بیت المقدس است .
3 : ابوریحان بیرونی همچنین سخن از کورشی میزند که پدربزرگ شاه ایران لهراسب بوده است و این در حالیست که پدربزرگ کورش هخامنشی هم نامش کورش بوده است ؛ جدای از این، چنانچه دیده شد، در تاریخ اهل مغرب نیز قمبوزس [ که شاید همان کمبوجیه باشد ] فرزند لهراسب خوانده شده است . این دو دلیل این احتمال را باعث شده است تا برخی بگویند لهراسب بیشترین تطبیق را با کورش هخامنشی دارد ، اگرچه که خود ابوریحان بیرونی این دیدگاه را قبول ندارد . معلوم نیست باستان ستایان افراطی جاهل، به چه دلیل سعی در کلاهبرداری داشته و جعلیات و خرافات خود را میخواسته اند به مردم ایران بخورانند ، گویا اینان نمیدانند همه عین آنان جاهل نیستند . بهرحال که این پست خدا را شکر بطور محکم در دهان آنان زده است . بنابراین در کتاب آثار الباقیه نیز هماننده بسیاری از تواریخ ایرانی دیگر، کورش پادشاه ایران نیست و سلسله ای هم به نام هخامنشیان وجود خارجی ندارد .
دکتر محمد معین بررسی کاملی را درباره پادشاهان در آثارالباقیه انجام داده است و من قسمتهای مربوط به کورش آنرا در این جا قرار میدهم :
چنانچه دیده شد ، دکتر معین نیز بیان کرد ابوریحان بیرونی کورش را شاه ایران نمیدانسته و عامل بهمن بن اسفندیار میدانسته است . همچنین دکتر محمد معین یکسان پنداری کیخسرو و کورش را فاقد اعتبار و عاری از حقیقت میداند که البته بدیهی است [ چنانچه پروفسرو کریستین سن نیز کیخسرو را برای دوران پیش از تاریخ بیان کرد ] .
چنانچه دیده شد قورس که معرب اسم کورش است و در حقیقت این نام با نام کورش یکی است اما در جدولی که ابوریحان بیرونی در کتاب خود آورده است [ که ما تصویرش را در همین پست نشان داده ایم ] قورس و کورش را دو پادشاه جدا معرفی شده اند که دکتر معین نیز به این اشتباه اشاره کرد . بنابراین در کتاب آثار الباقیه کیخسرو هیچ ربطی به کورش نداشته است و نام کورش بصورت قورس جدای از کیخسرو نیز آمده است . دکتر معین همچنین تطبیق لهراسب با قورس [ و به طبع با کورش ] را نیز صحیح ندانسته و با دلیل آنرا رد میکند و نیز تصریح میکند که قومبسوس یا قمبوزس همان کمبوجیه دوم فرزند کورش دوم است .
استاد محمد تقی بهار (ملک الشعرا) نیز درباره دیدگاه ابوریحان بیرونی پیرامون کورش و داریوش و کمبوجیه میگوید :
چنانچه مشاهده میشود استاد محمد تقی بهار میگوید :
ابوریحان وی را [ کورش را ] و داریوش و کمبوجیه و غیره را از پادشاهان بابل دانسته است .
این بر طبق متن صریح آثار الباقیه است که استاد بهار بدان اشاره کرده است و در آن شکی نیست و آنچنان که در متن آثارالباقیه دیدیم ایشان پادشاه بابل بوده اند از جانب پادشاه ایران .
سلام و خسته نباشید
مقاله را خواندم ولی به جوابی که دنبالش بودم نرسیدم. در کلیپ زیر یک استاد دانشگاه میگه ابوریحان بیرونی هخامنشیان را شاهان کشور یهودیه دانسته. این موضوع در کجای کتاب ذکر شده و داستان چیست؟
https://www.aparat.com/v/Jd185