مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشتر طی سلسله پست هایی با بررسی بیش از پانصد اثر باستانی از دوران عیلام باستان تا ساسانیان مأخوذ از چندین مقاله و پایان نامه و کتاب و وبسایت هایی همچون موزه لوور فرانسه و موزه بریتانیا به ثبوت رسانیده بودم حجاب در ایران باستان نزدیک یا همسو با حجاب شرعی اسلام هم نبوده است و من حاضر به مناظره و دفاع تمام قد از تک تک کلمات آن پست ها با هر مخالفی هستم. در خلال یکی از آن پست ها اما متذکر شدم برخی سعی دارند تأییدیه ایدئولوژی خود را در تاریخ ایران باستان بیابند و برای اینکار دست به بیان روایت یکطرفه و دلخواه از تاریخ میزنند.

افرادی که مد نظرم هست رویکردهای جالبی در بررسی تاریخ ایران دارند، فی المثل در مقوله نقد هخامنشیان، پروفسور پیر بریان یکی از مستشرقین اصلی مورد استنادشان است اما وقتی به مقوله مردمی نبودن شورش های زمان داریوش یکم و... میرسیم اظهارات این دانشمند برایشان پشیزی ارزش ندارد!، افرادی که ترجمه کتیبه های هخامنشیان پروفسور پیر لوکوک جزء منابع مورد استناد اصلی شان هست اما دیدگاه همین مستشرق پیرامون مردمی نبودن شورش های زمان داریوش یکم بر اساس ترجمه ای که از کتیبه بیستون دارد برایشان ارزشی ندارد! افرادی که سخنان امثال پروفسور شاهپور شهبازی و... در مقوله حجاب در ایران باستان و تفسیر برخی آثار باستانی مورد استنادشان است اما وقتی بحث انتساب بنای پاسارگاد به کوروش دوم میشود از آستروناخ تا شهبازی و هرتسفلد و بریان و لوکوک و... صدر تا ذیل نظرات ایران شناسان شهیر بجز معدودی همچون عبدالمجید ارفعی برایشان بی ارزش و سخنانشان فاقد اعتبار میشود!.

ما نفهمیدیم اگر هدفشان بررسی محققانه ایران باستان است چرا وقتی بحث حجاب میشود به نقل های شخصی فلان مستشرق توسل میجویند که آثار باستانی را اشتباه تفسیر کرده؟ اگرم نقل دانشمندان برایشان ملاک است چرا وقتی بحث انتساب بنای پاسارگاد میشود یادشان می افتد که ممکن است اکثریت دانشمندان در اشتباه باشند که آن بنا را مقبره کوروش دوم پارسی خوانده اند؟!. این طرز نگرش را من مذهبی با نام تشیع باستانی میدانم، آیینی که پیروانش سعی میکنند در اجداد خود بدنبال تأییدیه احکام و... اش بگردند و اگر نیافتند یا بر ضدش چیزی دیدند بگویند این دلیل برتری دین ماست!. در هر صورت اگر از دینشان تأییدیه ای در ایران باستان مشابه حجاب ببینند میشود نقطه قوت مذهبی که دارند، اگر بر خلافش ببینند میشود عامل برتری دینشان!. این رویکرد مشخصاً پوپولیستی و جدلیست، عین باستان پرستی که بدنبال حقوق بشر عصر ما در چندین و چند قرن پیش میگردد و پیدایش کرد میشود نقطه قوت، اگر هم بر خلافش چیزی دید میشود عرف و سنت رایج در عهد باستان!. این دو گروه عین هم بوده و هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. دره باستان ستیزی یعنی افراط در کوبیدن ایران باستان نه بخاطر اینکه جای نقد دارد چون بر خلاف ایدئولوژی سیاسی من است، اینجا دیگر اهمیت ندارد ایدئولوژی من غلط باشد، هر قسمت که در تضاد بود باید کوبانده شود و هر قسمت را هم که میشود ولو به دروغ بولد و جز افتخارات ایدئولوژی من برشمرد که در آن قسمت ریشه در تاریخ باستان دارد!.

اساساً ایران باستان بعنوان یک موضوع در علم تاریخ با تمام افراد و ویژگی هایش چیزی نیست که بخواهد در مقابل دینی الهی قد علم کند، عبرتیست از تاریخ که مشرکات و بت پرستان و سفاکان و جباران و ظالمین چطور یا گورشان گم شده و مجبور به قبر تراشی برایشان شدند یا طوری اجساد و ثروتشان به ورطه اضمحلال کشیده شده که از آن قدرت و شکوه ادعایی جز خرابه ای باقی نمانده است. اما از آنطرف افرادی هم که در تأیید ایدئولوژی خود روی به کوبیدن ایران باستان می آورند در حقیقت مصداق آن سربازانی اند که تیر به دشمن می انداختند نه بخاطر جهاد که بخاطر غنیمتی که دوست داشتند بدان برسند در حالیکه غنیمت اصلی آخرت بود نه مال و اموال دشمنان!، اینها هم هدفشان فقط دفاع از ایدئولوژی سیاسی و حکومت حاکم به هر قیمتی است نه چیز دیگری.

اینکه در عنوان پست وبلاگ از کلمه مشروب استفاده کردم دلیلش این بود که چندی پیش یورو نیوز خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه برخی متخصصین از مصرف هرچه کمتر نوشیدنی های الکلی سخن گفته بودند (بنگرید به اینجا) و جایی در فضای مجازی دیدم پستی بر اساس گزارش یورو نیوز کار شده بود که در پاراگراف آخرش از حقانیت اسلام سخن گفته بود!. این سخن بقدری بی اعتبار است که بنظرم رسید باید در جهت نقد مبنایی این تفکرات دست به قلم ببرم.

در وهله اول، من متوجه نمیشوم بعنوان مثال الآن یک بودایی چون در یکی از متونشان مشروب بشدت مذمت شده میتواند از حقانیت دین خود سخن بگوید؟ این متن را بنگرید:

... این نوشابه مستکاره آذرگون، زیرا آن همه کردار (های) نیک را بسوزد و همه کردار (های) گَنده (= بد و زشت) را فروزان برافروزد. به واسطه مستی، بغان از بغستان (= جایگاه ایزدان) به دوزخ شوند و مردمان کالبد مردمی را (دوباره) نیابند ... نوشابه مستکاره نباید خوردن. همچنین نوشابه مستکاره چشم را خیره کند و زبان را تول (= سنگین، کج)، گوش را کر و دست را ناتوان و نیز پاها را هَماند و بی آگهی به مرگ راهبر شود. اکنون (آن نوشابه) از هر جهت نکوهیدنی است. از این رو نباید خوردن، درست تر (آنکه) مردم مسگ داخته را خورد که (= تا) نوشابه مستکاره، زیرا این مس گذاخته کالبرد یک زندگی را بسوزد، اما نوشابه مستکاره زندگی پس از زندگی را بسوزد.

شش متن سغدی (بخش نخست)، زهره زرشناس، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول 1380، صفحات 28 و 29. این متن بخش پایانی یک سوترَه و ترجمه ای به زبان سغدی از متنی به زبان چینی بوده که آن متن در حقیقت ترجمه ای از متنی به زبان سانسکریت بوده است (نک: همان، صفحه 23). تاریخ ترجمه این متن متعلق به نیمه اول قرن هشتم میلادیست (نک: واژه اهریمن در ادبیات سغدی بودایی، زهره زرشناس، نشریه نامه فرهنگستان سال 1377 شماره 16، صفحه 48 پاراگراف دوم و پاورقی 26).

از طرفی دیگر بنابر تصریح هرودوت (نک: تواریخ، کتاب یک، بند 133) و نیز الواح هخامنشی ما علاقه وافر ایرانیان باستان به مشروب بعنوان یک کالای مصرفی گسترده را مشاهده میکنیم و در صحت آن تردید نمیتوان کرد و نیز در آیین زرتشت نیز خوردن مشروب حرام نشده و صرفاً در برخی متون زیاده خوردن و مستی حاصل از آن مذمت شده است. اینجا بودیسم برتر از آیین زرتشت یا فرهنگ ایران باستان است؟ مشخصاً فقط یک مهمل گوی فاقد سواد میتواند این مقوله را دال بر برتری ولو مقطعی بودیسم نسبت به آیین زرتشت بداند. حال برگردیم به موضوع مورد بحث، دلیل آنکه مضرات شراب مرتبط با حقانیت اسلام هست چیست؟ اینکه اسلام چیزی را که ضرر جسمی دارد حرام کرده است؟ یعنی خداوند هرچه را بخواهد حرام کند باید ضرر جسمی برای آن مترتب سازد؟ چرا دخانیات که ضررشان بهیچ عنوان از مصرف شراب در حالت کم، کمتر عنوان نشده حرام نیستند؟ چرا خوردن فضله حیوانات حلال گوشت حرام نیست؟ آنها مضر نیستند؟.

ممکن است بگویید خب آن موارد مبتلا به جامعه اعراب نبودند و باید عرض کنم این یعنی قرآن منحصر در فضا-زمان چهارده قرن پیش حجاز است؟، در این صورت اگر سگی از نظر بهداشتی مشکلی نداشته باشد خوردنش حلال باید بشود همانطور که ما جوامعی را در عصر حاضر داریم که با خوردن نسل اندر نسل گوشت سگ دچار امراضی نشدند حتی بقایشان به خطر بیافتد (بعنوان نمونه در چین و کره جنوبی: بنگرید به اینجا و اینجا). همچنین در این صورت خوردن خرچنگ و لابستر باید حلال باشد چون به اندازه نیمی از مشروب هم برایشان ضرر عنوان نشده است!. این چه استدلال سخیف و جدلیست؟!.

این طرز استدلال یا مغالطه کنه و وجه است یا مغالطه مصادره به مطلوب. کنه و وجه ازین جهت که ضرر جسمی شراب را یکی از علل اصلی حرمتش بیان داشته (وگرنه دلیلی نداشته بخاطر انتشار تحقیقاتی در مضرات خوردن آن از حقانیت اسلام بگوید) و در اینصورت باید توضیح دهد چرا فی المثل دخانیات یا برخی موارد دیگر که ضرر جسمی شان مشهود است حرام نیستند؟ این نشان میدهد ضرر جسمی علت مُکفی جهت حرمت در دین مبین اسلام نیست فلذا بهیچ عنوان نمیتواند دلیلی مربوط به حقانیت این دین باشد. مصادره به مطلوب نیز ازین جهت که کلام الله در هیچ کجا به ضرر جسمی مشروب اشاره نکرده و قراینی همچون تیره شدن قلب و... که در قرآن کریم برشمرده شده اند مشخصاً اشاره به ضرر معنوی آن دارند مشابه خوردن گوشت حیوانی که هنگام قربانی نام خداوند بر آن برده نشده در حالیکه هیچ فرق مادی با گوشت حیوانی که بسم الله قبل از ذبح برایش گفته شده ندارد اما از نظر معنوی و اخروی یکی حرام است دیگری حلال و پاکیزه.

رویه افرادی که این مدل استدلال ها را مطرح میکنند بنظرم دچار آفت زدگی سیاسی و انحراف از تحقیق و پژوهش منصفانه شده است؛ ان شاءالله من هیچگاه به این آفت و انحراف دچار نشوم. به شخصه ترجیح میدهم وبلاگی با پنج نفر بازدید کننده منتقد اهل مطالعه داشته باشم تا کانالی با ده هزار نفر که هرچقدر ایران باستان را بکوبم و خود را ذوب در ولایت نشان بدهم به به و چه چه کنند! یا چند صد نفر باستانگرا که اوج مطالعه شان بازدید از وبسایت خردگان و... باشد و بعد از مدتی بحث با اینان یا حمایت بی حد و مرز برخی با خود فکر کنم چقدر دانشمندم در حالیکه در مرداب غرور غوطه ورم!. خداوند همه مان را از کبر و غرور بر حذر بدارد.

چندی پیش یکی از خداناباوران که در حد سلام و علیک با یکدیگر رابطه داشتیم (ایشان اشتباه نکنم دکترایی در زمینه منطق یا فلسفه دارند و ساکن خارج از کشورند) به من پیشنهاد هماهنگی یک مناظره با آقای وریا امیری از خداناباوران مشهور ایرانی فضای مجازی را دادند (چون نوعی تفسیر از تبیین وجود خدا در بحث هایی که با ایشان داشتم بکار میگرفتم که برایشان تازگی داشت تا حدی که به اشتباه در ابتدا فکر کردند برهان جدیدی ابداع کردم!)، لکن من بدون تأمل رد کردم [البته درخواست از طرف آقای امیری نبود، ایشان وعده داده بود در صورت رضایت من روی به هماهنگی مناظره می آورند]. رد کردم چون بعد از چند سال کار و پژوهش تا حدی که طی کنفرانسی در کلاس دانشگاه، استاد حاضر در کلاس از محتوای کنفرانس من حول خداباوری نوین یادداشت برداری میکرد! هنوز معتقدم نمیتوانم خود را بعنوان پرچمدار اسلام در هیچ مناظره و بحثی ببینم و فرسنگ ها با این چنین جایگاه رفیع و بزرگی فاصله دارم؛ لکن برخی گویا از رحم مادر طلبه و عالم و مجاهد راه دین بدنیا آمده اند!، من درک نمیکنم این اعتماد به نفس کاذب و غرور و کبر را. غروری که باعث میشود براحتی خود را کاشف علت احکام اسلام و پیرو اسلام محمدی بدانند و چندین میلیارد نفر را در جهل و گمراهی مطلق!.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۲/۲۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی