مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

۱۱۳ مطلب با موضوع «کوروش نامه» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشتر در سلسله پست هایی حاوی ادله منطقی یا اسناد باستان شناسی و تاریخی و نقل قول دانشمندان این حوزه مبنی بر عدم یکتاپرست بودن کوروش دوم برای هر فرد منصفی به ثبوت رسانیده ام که ادعای یکتاپرست بودن کوروش دوم فرزند کمبوجیه اول همان قدر از اعتبار برخوردار است که ادعای نبوت میرزا حسینعلی نوری!. اینجا اما میخواهم به رابطه این شاه با عقاید بابلیان پرداخته و بر اساس ارائه ادله ای منطقی این دیدگاه را موجه جلوه دهم که کوروش دوم نمیتوانسته پرستنده مردوک باشد و صرفاً به جهت تسلط راحت تر بر بابل روی به پرستش ظاهری خدایان بابلیان آورده است. بر این اساس محتملاً کوروش دوم باید پیرو چندگانه پرستی باشد که در رأس آن اهورامزدا جای داشته است آنچنان که داریوش پارسی بود.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۵۶

بسم الله الرحمن الرحیم

 

Legends never die
افسانه ها هیچوقت نمی میرند

They become a part of you
اونا تبدیل به بخشی از تو میشن


But you’ll never see the price it costs
اما تو هیچ وقت بهایی که از این بابت پرداخت کردن را نمیفهمی

شاید هیچگاه یک بت پرست سفاک متکبر فکر نمیکرد روزی عین بت از وزیر و روحانی دینی تا دانشمند و کارگر و کارمند و نوجوان و کودک چنان از وی یاد کنند که گویی تجلی الهه ای بر روی زمین بوده و بخش اصلی هویت خیل بزرگی از همنوعان خودش بشود.

۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۲ ، ۰۳:۲۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشتر از تضاد احتمالی استوانه کوروش دوم با منشور نبونئید و احتمال تاریخ سازی دروغین توسط کوروش دوم پارسی سخن گفته بودم (بنگرید به اینجا) و در این پست میخواهم به مورد مشابه دیگری بپردازم. در بندهای بیستم الی بیست و دوم استوانه کوروش دوم بر اساس ترجمه ای که موزه بریتانیا از آن قرار داده است میخوانیم:

I am Cyrus, king of the world, great king, legitimate king, king of Babylon, king of Sumer and Akkad, king of the four rims (of the earth), son of Cambyses (Ka-am-bu-zi-ia), great king, king of Anshan, grandson of Cyrus, great king, king of Anshan, descendant of Teispes (Si-iš-pi-iš), great king, king of Anshan, of a family (which) always (exercised) kingship

www.britishmuseum.org/collection/object/W_1880-0617-1941

کوروش دوم میگوید:

منم کورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، از نسل چَیش پیش، شاه بزرگ شاه شهر انشان. دودمان جاودانه پادشاهی

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۲ ، ۱۸:۳۷

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیرامون ماجرای پوریم بعضاً دیده شده برخی جریانات یا افراد از هر دو جبهه باستان پرستان و منتقدین باستانگرایی روی به تحریف و ارائه برداشتی غیر واقع ازین ماجرا میکنند. من ابتدا از ترجمه کتاب استر مندرج در وبسایت انجمن کلیمیان تهران بطور خلاصه بخش های مد نظر از این واقعه را نقل میکنم و سپس برداشت موجهی از آنرا تبیین خواهم کرد (فصل سوم الی نهم کتاب استر):

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۲ ، ۱۷:۲۹

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عمدتاً باستان پرستان دارای عناد با اسلام سعی میکنند از هر مقوله ای ولو با چاشنی تحریف و جعل بر علیه اسلام و در ستایش ایران باستان بهره ببرند و گرچه این دو گزاره لزوماً مقابل هم نیستند لکن رویکرد این افراد عموماً بر این منوال بوده است. یکی ازین موارد بحث شورش بر علیه حکومت و مشروعیت نظام است و جبهه فکری دشمن سعی میکند با بیان شورش هایی در دوره خلافت علی بن ابیطالب (علیه السلام) اولاً سرکوب خونین و گسترده آنها را بیان کند (حداقل در یک مورد شورش اصطخر) ثانیاً این مقوله را دال بر عدم رضایت ایرانیان از حکومت مسلمانان در آن زمان بیان کند و ثالثاً کشتار را دلیلی بر عدم معصومیت علی بن ابیطالب (ع) به سبب کشتن مردم عادی در نظر بگیرد. جدای ازین موارد بصورت پیش فرض هم تاریخ ایران باستان با محوریت هخامنشیان را دورانی پر از صلح و رضایتمندی مردم نسبت به حاکمان در نظر میگیرند بگونه ای که آنرا دوران طلایی ایران و ایران بعد از اسلام را دوران سیاهی بیان میکنند.

در این مقاله علاوه بر اثبات اشتباه بودن سه گزاره فوق با دست گذاشتن بر روی شورش های مردمی و کشتار گسترده ای که در زمان های ابتدایی سلسله هخامنشیان انجام گرفت نشان داده میشود اگر این شورش ها دال بر نارضایتی عمومی باشد بطریق اولی حکومت هخامنشیان از اعتبار ساقط و در نظر هر ایرانی حکومتی باطل می بایست تلقی بشود.

دریافت مقاله

 

اگر این مقاله ولو بخشیش برایتان مفید واقع شد سیزده صلوات بر محمد و آل محمد (یا بیشتر) برای نویسنده اش بفرستید.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۵۵

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیشتر در این پست گفته بودم احتمالاً کتیبه باستانی شعر نبونئید مورد توجه برخی تاریخ دانان قرار گرفته که از آن جمله اند: «سیدنی اسمیت (اولین ویرایشگر رویدادنامه نبونئید) - جان مانوئل کوک - آلبرت اومستد - والتر هینتس و پرویز رجبی» بدین صورت که در ترجمه خود از رویدادنامه وقتی به مقوله غارت و کشتار مردم توسط کوروش بعد از پیروزی در نبرد اپیس میرسند سخن از به آتش کشیده شدن مردم یا شهر اپیس بدست کوروش میزنند که ترجمه تمام این افراد را در این پست پیشتر بصورت مستند بیان کردیم.

این سخنم اشتباه بوده و مقوله به آتش کشیده شدن مردم یا شهر اپیس در نظر این تاریخ دانان الهام گرفته شده از کوروش نامه گزنفون است نه شعر نبونئید چه آنکه در آنجا کوروش دوم از به آتش کشیدن خانه ها قبل از حمله به شهر بابل سخن میگوید. گزنفون در کوروش نامه کتاب هفتم بخش پنجم بندهای بیست و دوم و بیست و سوم بیان میدارد کوروش دوم خطاب به سپاهیانش میگوید اگر در هنگام حمله به شهر بابل مردم از بالای خانه ها خواستند بهشان آسیب وارد کنند ایوان خانه های این مردم آتش زاست و درهایشان نیز از چوب نخل درست شده و با قیر پوشانده شده و هماننده فتیله آتش خواهد گرفت و آنها [کوروش و سپاهش] چراغ دان های فراوانی دارند و میتوانند آتش بزرگی را ایجاد بکنند نیز قیر و الیاف فراوانی از پنبه دارند که میتوانند آتش را به تندی گسترش بدهد.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۰۱

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنابر نقل دیودورس سیسیلی عنوان میشود اسکندر کبیر بنا به تحریک معشوقه ای بنام تائیس حین برگذاری جشن در تخت جمشید در حالت مستی اقدام به آتش زدن تخت جمشید بعنوان بنایی به یادگار مانده از امپراطوری که آنرا فتح کرد میکند (کتابخانه تاریخی، دیودورس سیسیلی، کتاب هفدهم، فصل هفتاد و دوم) باید بدانید رفتاری مشابه و در مقیاسی بزرگتر را کوروش دوم با بناهای بجا مانده از نبونئید انجام میدهد و نکته جالبتر آنکه گزارش این مقوله نه در روایت مورخین که در سند باستان شناسی هست که تازه بر علیه نبونئید و در زمان کوروش دوم به نگارش درآمده و بهیچ روی کاتبانش ذره ای عداوت نسبت به کوروش نداشته و بالعکس در جهت پروپاگاندای کوروش دوم بر علیه نبونئید آنهم در زمان خود کوروش دوم آنرا به نگارش درآورده اند اما نکاتی که در آن زمان از اعمال کوروش بر علیه نبونئید مثبت تلقی میشده ولی در زمان حال خیر، نیز در آن به چشم میخورد [مثل داریوش دوم که افتخار میکند مردم پارت را قتل عام کرده (در کتیبه بیستون) در حالیکه امروزه این مقوله امری منفی تلقی میشود].

از اسناد باستان شناسی همچون استوانه کوروش و کتیبه دیگری مربوط به اوروک بر می آید که وی معابدی همچون معبد سین خدای ماه را بازسازی کرده و نیز اقدام به تکمیل بازسازی دیوار دفاعی ایمگور-انلیل که شاه قبلی در پی بازسازی آن بود آورده است [بازسازی این دیوار طبیعی بود چون بابل دیگر جزء قلمرو کوروش شده بود و می بایست به فکر استحکامات آن نیز باشد] و هیچ خبری از اهتمام یا توجه به وی به بناهای سلطنتی نبونئید نیست که بگوییم محتوای شعر نبونئید در تضاد با دیگر اسناد هست [بازسازی معابد هم در راستای جلب نظر کاهنان و شاید اعتقادات خود وی بوده و ربطی به این ندارد بخواهیم تعمیمش بدهیم به بناهای سلطنتی و...].

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۰۲ ، ۲۰:۲۱

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی از هموطنان دو کامنت را در وبلاگ گذاشت و ابتدا قصد داشتم صرفاً به کامنت ها در بخش مربوطه پاسخ بدهم اما دیدم ممکن است برای برخی دیگر از مخاطبین وبلاگ هم شبهات مطروحه پیش آمده باشد. بهمین منظور ترجیح دادم با نتیجه ای که از پاسخ هایم خواهم گرفت در پستی جداگانه در وبلاگ [یعنی همین پست] بدان بپردازم. سخنان ناقدی که زحمت کشیده و از وبلاگ بازدید کرده و بنا به گفته خودشان برخی مقالات بنده حقیر را خوانده، نقل و پاسخم را با یک تورفتگی ذیلش درج میکنم:

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۰۲ ، ۱۸:۰۳

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اسکندر کبیر فرزند فیلیپ دوم مقدونی یکی از بزرگ ترین امپراطورانی میباشد که در گفتار مورخین یونانی و ایرانی و عربی و رومی فتوحات و... اش منعکس شده و بخصوص در برخی متون سریانی و خیلی از متون ایرانی ستایش شده است. از سرزمین های مهمی که وی بعد از نبرد گوگمل با داریوش سوم هخامنشی بدان دست پیدا کرد بابل بود و در بیست و دوم اکتبر سال 331 قبل از میلاد و بعد از شکست دادن داریوش در نبرد گوگمل در یکم اکتبر توسط اسکندر شهر بابل توسط ساتراپش یعنی مَزَئوس تسلیم این شاه مقدونی شد (بر اساس گاهشماری موجود در وبسایت لیویوس، بنگرید به اینجا) و از قضا اسکندر هم با استقبال و گلریزان و بدون هیچگونه مقاومتی (ولو از جانب مردم) وارد بابل شد! روایت ورود قهرمانانه و با دسته گل و و آوازه خوانی روحانیون زرتشتی برای اسکندر کبیر به بابل توسط کوینتوس کورتیوس روفوس مورخ رومی قرن یکم میلادی شرح داده شده (بنگرید به صفحه این مورخ مشهور در دانشنامه ایرانیکا: اینجا گزارش این مورخ پیرامون ورود اسکندر معتبر هست و وبسایت لیویوس حتی بیان داشته وی از گزارش شاهدی عینی بهره برده است: در اینجا بخش مربوط به بابل پاراگراف دوم، و نیز در صفحه مربوطه در دانشنامه ایرانیکا هم هیچ مطلبی نیست این قسمت از گزارش وی را بی اعتبار خوانده باشد) و نیز ورود بدون نبرد اسکندر به بابل توسط یک خاطرات نجومی بابلی/Babylonian Astronomical Diaries [عنوان رویدادنامه برای اشاره به این اسناد بنظرم صحیح نیست چون در اینصورت باید از عنوان «chronicle» استفاده میشد نه جمع «Diary»] که از نبرد گوگمل سخن گفته تأیید میشود چنانچه در انتهای این سند باستان شناسی هیچ خبری از نبرد به منظور فتح بابل توسط اسکندر نبوده و بعد از اشاره به امان نامه اسکندر و برخی مباحث دیگر بیان شده اسکندر پادشاه جهان (عنوانی بوده که کاتبان این رویدادنامه به وی دادند، شبیه عناوینی مثل شاه چهارگوشه جهان که نبونئید و کوروش دوم برای خود اختیار کردند و اینها جزء عناوین سنتی برای شاهان بابل بوده) به بابل آمد بدون اینکه به وقوع نبردی اشاره بکند و قسمت بعد از ورود اسکندر به بابل در این سند باستان شناسی هم از بین رفته و نمیتوان متوجه شد آیا از گلریزان و... هم سخن گفته بوده یا نه. حال برویم سراغ نقل اسناد:

۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۲ ، ۲۳:۳۰

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این پست میخواهم نتیجه گیری قسمت قبلی را بیان و داده ها را مرور بکنم. چیزی که محرز بود و اکثریت بدان اتفاق نظر داشتند این است که رویدادنامه در اختیار ما نسخه اصل رویدادنامه قرن ششم قبل از میلاد نیست و نسخه ای کپی میباشد که کاتبانش کاهنان معبد اساگیل (معبد مردوک در بابل) بوده اند و اختلاف سر این گزاره مهم نبوده بلکه سر وجود رویدادنامه اصلی و کم و کیف انتقال متن از اصلی به نسخه کپی و دخل و تصرفات کاهنان (و هدفشان ازین امر) و نیز زمان پدید آمدن رویدادنامه کپی می باشد. همچنین متذکر شدیم بر فرض وجود نسخه اصلی هم آن نسخه در زمان کوروش دوم و به فرمان وی نوشته شده و امثال پروفسور محمد داندامایف و عبدالمجید ارفعی به صراحت این مهم را بیان کردند. دانشمندی را ما ندیدیم بگوید این رویدادنامه سال به سال نوشته میشده بدین صورت که بخشیش در زمان نبونئید به کتابت درآمده باشد و اگرم این چنین ادعایی مطرح باشد باید جواب پارادوکس هایی را که بر اساس این ادعا پدید می آید بدهد و وقتی جوابی نیست که داده شود پس بهتر است ادعای شاذ و بی اعتبار هم عنوان نشود. حال موارد مهم را بیان میکنیم:

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۰۲ ، ۰۹:۲۲

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مقدمه

فضای تاریخ باستان کشور ما عموماً رویدادنامه را یک سند باستان شناسی معتبر تاریخی که سعی داشته وقایع تاریخی را بدون دخل و تصرف نقل کند در نظر گرفته لکن ابهامات جدی پیرامون این رویدادنامه هست که ندیدیم در هیچ یک از مقالات و... ای که مثلاً پژوهشگران حوزه تاریخ و اساتید و... کشور بصورت رسمی منتشر کردند بدان اشاره ساده ای حتی بکنند. پیشتر هم متذکر شدیم و بازهم متذکر میشویم فضای تاریخ ایران باستان و صدر اسلام کشور ما بهیچ عنوان آکادمیک نیست بلکه کاملاً ناسیونالیستی و نژاد پرستانه و تحت تأثیر پروپاگاندانی باستان پرستی است که از بالاترین رده های وزارت میراث فرهنگی تا اکثر رؤسای دانشگاه ها و دانشکده های مربوطه و اساتید دانشگاه برسد تا به خیلی از دبیران آموزش و پرورش به عمد سعی در زنده نگاهداشتن و گسترش این مقوله دارند، نتیجش هم عقب ماندگی علم تاریخ در ایران و سیرک محسوب شدن آن در برابر بخش های آکادمیک تاریخ جهان هست. یکی از نمونه های بارزش خدمتکاران جنسی بود که بطور مفصل اسنادش را در وبلاگ نشان دادیم و گرچه پتانسیل انتشار بصورت یک کتاب را داشت بخصوص آنکه هیچ کتاب یا مقاله ای با این جامعیت به این مبحث نپرداخته بود اما زحمت چندین روزه مان را به لطف خدا و مدد صاحب الزمان (عج) بطور رایگان در وبلاگ قرار دادیم تا کمکی باشد به بیشتر روشن شدن بخشی از فضای تاریخ ایران باستان که به عمد نمیخواهند بدان پرداخته شود. نمونه های متعدد دیگری را میتوانیم مثال بزنیم، مثلاً از تحریف گری و نقل ناقص توسط فلان استاد تمام دانشگاه در حوزه تاریخ که در مقالاتش موج میزند یا کتب تاریخ مقاطع تحصیلی که مثلاً افراد خبره در حوزه تاریخ باید تألیفش بکنند اما اشتباهات فاحشی در آن به چشم میخورد و... الخ.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۵۴

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

کورش در منابع یهود

(قسمت سوم)

کتاب منتسب به عَزرا نبی (علیه السلام)

 

در کتاب منتسب به عزرا نبی با اینکه اثری از هخامنشیان نیست و کوروش هم بنیانگذار سلسله ای نمیباشد اما سخن از چهار شاه فارس با نامهای کوروش و داریوش و خشایارشا و اردشیر یکم میباشد (نام اردشیر بصورت اَرتَحششتا (ارتخشستا) در این کتاب آمده و شبیه به نام ارتشخثر نیز هست که پلوتارک برای اردشیر یکم بیان میکند) و با توجه به سخن از کمبوجیه فرزند کوروش زدن توسط فلاویوس مورخ یهودی در کتاب خود و نیز سخن از داریوش فرزند اخشورش که مادی بوده و بر ملک کلدانیان حکمرانی میکرده در کتاب منتسب به دانیال نبی (علیه السلام) نشان میدهد یهودیان با تنی چند از شاهان ابتدایی سلسله هخامنشیان بخوبی آشنا بودند و از حافظه شفاهی ایرانیان مبنی بر وجود سلسله کیانیان و شاهانی همچون بهمن بن اسفندیار و... تبعیت نکردند [البته در نظر داشته باشید در متون عهد عتیق کمبوجیه وجود خارجی نداشته و پس از کوروش داریوش شاه میشود و بعد از او خشایارشا و بعد اردشیر اما در سخنان مورخ یهودی ژوزف فلاویوس سخن از کمبوجیه نامی بعنوان فرزند کوروش هست که شاه بوده اما فی المثل مشابه یک سخنی که فلاویوس به کوروش دوم از زبان کمبوجیه دوم نسبت میدهد اردشیر در همین کتاب عزرا بیان میدارد که در جای خود بدان اشاره خواهیم کرد]. شاهان مد نظر ما در متون عهد عتیق بر اساس دو کتاب عزرا و دانیال بدین صورت میباشند:

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۰۲ ، ۱۱:۱۷

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خیلی وقت پیش در پست مفصلی (بنگرید به اینجا) بت پرستی و نیز چندگانه پرستی کوروش دوم را به ثبوت رسانیده بودیم و در این یادداشت میخواهیم پوچ بودن ادعای تسامح مذهبی کوروش دوم در اعتقادات را بیان کنیم. برای درک منظور ما از تسامح در اینجا باید بدانید که قاعده ای در فقه اهل تسنن وجود دارد با عنوان «قاعده تسامح» و در این قاعده عنوان میشود بطور کل و خیلی خلاصه که روایات باید آسان تر مورد پذیرش واقع شوند. تسامح هم در اینجا یعنی اعتقادات مختلف راحت تر مورد پذیرش فرد واقع بشوند و بر دو قسم است:

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۰۱