مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

اولین معبد خدا و حفره عقیدتی-تاریخی گاتاها

جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳، ۰۹:۱۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بر اساس آیه 96 سوره آل عمران بیت الله الحرام در مکَّة المکرَّمة اولین معبدیست که خداوند برای نیایش و پرستش خود توسط مردم بر روی زمین قرار داد. در متن این آیه یک نکته نهفته است و آن اینکه بنابر آیات شریفه 127 سوره بقره و 37 سوره ابراهیم و 26 سوره حج، حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) بهمراه فرزندشان حضرت اسماعیل (علیه السلام) یا بنا کننده و یا تجدید بنا کننده کعبه بوده اند. این مقوله بطور مستقیم با زمان حضرت ابراهیم مرتبط است و اگر موجه شود که ایشان بنا کننده کعبه بوده اند چون خانه خدا اولین معبد مسلمانان بوده است بنابراین باید قائل بدین باشیم که حضرت ابراهیم مدت زمان خیلی زیادی مثلاً چند هزار سال یا... بعد از حضرات آدم (علیه السلام) و نوح (علیه السلام) زیست نمیکردند. از طرفی دیگر این مقوله بوضوح با محتوای آیین زرتشت در دو وجه دارای تضاد است.

پرده اول) تفسیر آیه 96 سوره آل عمران

مفسرین در اینجا به سه دسته تقسیم میشوند، عده ای همچون علامه طباطبایی (نک: ترجمه تفسیر المیزان، جلد 12، صفحه 110) معتقدند حضرت ابراهیم بنا کننده کعبه بوده و عده ای همچون آیت الله مکارم شیرازی (نک: تفسیر نمونه، جلد یکم صفحه 454) بر این عقیده اند که بنای کعبه از زمان قبل از آن حضرت حتی در دوران حضرت آدم وجود داشته و حضرت ابراهیم آنرا تجدید بنا و بازسازی کرده است و عده ای همچون محمد جواد مغنیه (نک: تفسیر الکاشف، جلد یکم، صفحات 203 و 204) نسبت به این موضوع اظهار ندانم گرایی کرده چنانچه نویسنده تفسیر الکاشف میگوید:

... روایات نیز تمامشان خبر واحدند و خبر واحد در امور تاریخی حجت نیست، مگر در مواردی که قرینهای برای اطمینان وجود داشته باشد. بنابراین، ما نسبت به این موضوع، تکلیفی نداریم. آیا این بیت قطعه ای از بهشت بوده است یا نه؟ آیا پیامبران سابق حج میکردند یا نه؟ آیا حجرالاسود از بهشت بوده است یا از «ابوقبیس»؟ آیا با گناه گناهکاران سیاه شده یا...؟ ما برای شناخت این موارد مسئول نیستیم، نه عقلا و نه شرعاً، و فایده ای هم بر این شناخت مترتّب نیست.

من بجای اینکه از مبنا شروع به بررسی دیدگاه ها بکنم یکراست میروم به سراغ پاسخ به پاسخ مدافعین دیدگاه دوم. دکتر سید جلال امام دارای دکترای تاریخ از دانشگاه مرکزی چین در مقاله ای با عنوان «کعبه و بررسى تاریخ بناى آن در قرآن، نشریه معرفت، سال 1386 شماره 114» [البته در زمان نگارش این مقاله دکترای خود را هنوز نگرفته بودند] سعی کرده دیدگاه دوم را تقویت و ادله مدافعین دیدگاه اول بخصوص علامه طباطبایی در تفسیر المیزان را رد کنند. من به جهت طویل نشدن متن صرفاً پاسخ های دکتر امام را در پاراگرافی با تو رفتگی نقل و بیان خودم را ذیلش در پاراگراف مستقلی بدون تو رفتگی مینویسم:

- همچنین یهود برای حضرت اسماعیل(علیه السلام)، که فرزند کنیز (هاجر) بود، قدر و منزلتی قایل نیست و ماجرای قربانی شدن را به حضرت اسحاق(علیه السلام)، فرزند دیگر حضرت ابراهیم(علیه السلام) نسبت میدهند.

اینکه حضرت اسحاق (علیه السلام) فرزندی بودند که خداوند امر به قربانی اش میدهد دیدگاه بخش قابل توجهی از مفسرین اسلامی در قرون اولیه هجری قمری نیز بوده و منحصر در آراء یهودیان نیست. البته این نکته ربطی به موضوع پست ندارد صرفاً بعنوان مؤیدی در تقویت نظرم مبنی بر اینکه آقای امام اساساً پژوهش نکرده و تحقیقی سو گیرانه و بدون بررسی جامع داشتند نقل کردم چنانچه مشخص است ایشان مطالعه کافی حول تفاسیر اسلامی نداشتند وگرنه این چنین مسئله اختلافی نه چندان کوچکی را منحصر در اختلاف بین یهودیان و مسلمانان نمیدانستند.

 

- در این آیات کلماتی وجود دارند که مفسّران، مصداقهای متفاوتی برای آنها بیان کرده اند. مصداقهای هر دو طرف ذکر میشوند تا خواننده محترم با اِشراف بیشتری وارد بحث شود:

(یَرفَع الْقَواعِد) (بالا آوردن پایه ها): آیا مراد بالا آوردن پایه های خانه است که قبلا وجود داشتند؟ یا هم پایه گذاری از ابتدا موردنظر است و هم بالا آوردن آنها؟

وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

و (یاد آر) وقتی که ابراهیم و اسماعیل دیوارهای خانه کعبه را بر می‌افراشتند عرض کردند: پروردگارا (این خدمت) از ما قبول فرما، که تویی که (دعای خلق را) شنوا و (به اسرار همه) دانایی.

(اَوَّلَ بَیْت) (اولین خانه): آیا مراد اولین خانه ای است که بر روی زمین ساخته شده و پیش از آن هیچ خانه ای وجود نداشته است؟ یا منظور اولین خانه مبارک ـ یعنی اولین عبادتگاه ـ است. وانگهی، اگر اولین عبادتگاه است، آیا حضرت ابراهیم (علیه السلام) آن را بنا کرده یا پیش از آن وجود داشته است؟

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًى لِلْعَالَمِینَ

یقیناً نخستین خانه ای که برای [نیایش و عبادت] مردم نهاده شد، همان است که در مکه است، که پر برکت و وسیله هدایت برای جهانیان است.

(رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ): (خدایا! من سکنا میدهم): آیا زمان صدور این دعا از زبان مبارک حضرت ابراهیم(علیه السلام)، پس از آن بود که وی کعبه را بنا کرد; یعنی زمانی که آن منطقه به یک آبادی تبدیل شد و هاجر و حضرت اسماعیل(علیه السلام) را در آنجا باقی گذاشت و به بیت المقدّس رفت؟ یا اینکه پیش از تجدید بنای کعبه ـ یعنی نخستین مرتبه ای که زن و فرزندش را در آن وادی خشک و بیآب و علف رها کرد و به بیت المقدّس رفت ـ به خاطر نگرانی از احوال ایشان، چنین دعایی کرد؟

رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاةَ

پروردگارا من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بیآب و علفی در کنار خانه‏ ای که حرم تو است ساکن ساختم تا نماز را بر پای دارند

(أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ) (دلهای گروهی از مردم): آیا منظور از کلمه «ناس»، قبیله «جُرهم» و مانند اینهاست که هاجر و حضرت اسماعیل (علیه السلام) را تنها دیدند و به سراغ آنها آمدند و با آنها زندگی کردند؟ یا مطلق مسلمانان و حج گزاران هستند که به طرف خانه خدا میروند و آن را گرامی میدارند؟

فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ

تو قلبهای گروهی از مردم را متوجه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزی ده شاید آنان شکر تو را بجای آورند.

(بوَّاْنا): (مهیّا کردیم): منظور از اینکه خدا میفرماید «مهیّا کردیم» چیست؟ آیا جای قبلی خانه را به او نشان داد و به او گفت: همانجا که قبلا خانه بوده، از نو خانه ای بساز; یعنی جای خانه قبلی را به ابراهیم نشان داد؟ یا اینکه همانند یک نقشه، جای بنای کعبه را برای او انتخاب کرد، در حالی که قبلا در آنجا خانه ای نبود؟.

وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ

و هنگامی را که جای خانه [کعبه] را برای ابراهیم آماده کردیم [و از او پیمان گرفتیم] که هیچ چیز را شریک من قرار مده و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه گردان.

 

- تفاسیر زیادی کلمه «یرفع» را نه به تمام بنا، بلکه به تعمیراتی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) بعدها انجام داد مربوط میدانند; یعنی زمانی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) پایه های کعبه را ـ که خراب و ویران شده بود ـ بالا برد.

... آیةاللّه جوادی آملی همچنین در ذیل همین آیه، بحث روایی را مطرح میکنند که عنوان آن «پیشینه کعبه» نامگذاری شده است و آیات ناظر به نظر مزبور را نقل میکنند. ایشان در ابتدای بحث تفسیر آیه 127 بقره مینویسند:
سابقه کعبه به دورانهای پیش از نبوّت ابراهیم خلیل باز میگردد و بر همین اساس، آن حضرت نخستین بنیانگذار کعبه نیست، بلکه خدای سبحان مکان پیشین کعبه و نیز نقشه بازسازی آن را به او نمایاند تا وی آن را مجدّداً بنا کند.

در اینجا کل استدلال آقای امامی بر نقل استوار شده است و نه دلیلی منطقی. تمام تفاسیر مد نظر ایشان هم کاملاً ذوقی [یکی بخاطر روایات مد نظر خویش دیگری بخاطر عقیده خود یا...] عبارت مربوطه را دال بر تعمیر و بنای مجدد دانسته اند. شاید اصلی ترین نقل مورد استناد آقای امامی همان سخن آیت الله جوادی آملی باشد که آنهم فاقد هرگونه دلیل عقلی و تاریخیست که قرارش دادم و جهت مطالعه کامل نقل قول ها میتوانید به متن مقاله شان رجوع کنید. پرسشی که اینجا پدید می آید این است که به چه دلیلی ایشان این نقل های یکطرفه را قرار داده است؟ چه برتری بر نقل های دیگر دارند؟ مثلاً سخن آیت الله آملی بر علامه طباطبایی برتری دارد؟ یا بواسطه «مغالطه توسل به اکثریت» خواستند ادعای خود را ثابت کنند؟!.

نکته بعدی آنکه این آیه مشخصاً دارد از ساخت یک بنایی که می بایست دست کم از نو ساخته شود سخن میگوید چرا که بهیچ روی از کلمه ای که معنی تعمیر بدهد استفاده نشده و از بالا آوردن دیوار و پایه سخن گفته شده است. شما وقتی بخواهید بنایی را تازه بسازید یا از قبل بوده اما قصد از نو ساختن دارید روی به بالا آوردن پایه و دیوار می آورید؛ فلذا اینجا کفه ترازو به نفع بنا کردن است تا تجدید بنا. بعبارتی اگر نو سازی را هم در نظر بگیریم باید بگوییم بگونه ای تخریب شده بود که به نوعی حضرت بنایی جدید داشت میساخت، گرچه این هم تفسیری ذوقی خواهد شد چون قرآن قرینه ای در تأیید این برداشت بدست نمیدهد. بنظرم فی الحال نزدیک ترین معنا به ذهن اینجا همان بنا کردن است تا تجدید بنا و یا از نو ساختن.

اینکه آقای امامی میگوید «بلکه به تعمیراتی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) بعدها انجام داد مربوط میدانند» مصداق «مغالطه مصادره به مطلوب» است. ایشان در حالی که می بایست تعمیر و تجدید بنا را موجه کنند آنرا بی هیچ دلیلی نتیجه آیه دانسته و ادعا کرده اند آیه میتواند دال بر تعمیر باشد!، بر چه اساس؟!. این دومین مغالطه ایست که ایشان مرتکب شدند.

 

- در حالی که به طور مسلّم، قبل از ابراهیم معبد و پرستشگاه در جهان وجود داشته است و انبیای پیشین همچون نوح از آن استفاده میکردند...

گفته فوق را آقای امامی به نقل از تفسیر نمونه بیان میکند و من نمی فهمم آیت الله مکارم شیرازی بر چه اساس این چنین حکمی دادند در حالیکه نه روایت محکم و متواتری در تأییدش است و نه قرینه تاریخی داریم [قرآن که بطریق اولی تأیید نمیکند].

 

- آیه واضح و آشکار بیان میکند که اولین خانه ای که برای مردم قرار داده شد، خانه کعبه است; چراکه روایاتی وجود دارند که کلمه (أَوَّلَ بَیْت) را به معنای اولین خانه گرفته اند.

ما بعنوان مثال دو روایت داریم که از مساجد به خانه خدا تعبیر شده است [از امام صادق (علیه السلام) در أمالی شیخ صدوق (اینجا) و نبی مکرم اسلام (صلوات الله علیه) در بحار الأنوار (اینجا)] حال منظور از خانه در اینجا نمیتواند معبدی عین مسجد باشد؟!، ضمن اینکه اولین خانه جهت سکونت انسان چه قداستی دارد بشود کعبه و قبله مسلمین؟!. ضمناً آقای امامی در اینجا مرتکب «مغالطه حذف استثناء» شدند چرا که بدون ارائه دلیل موجه اینکه بیت به معنای معبد و خانه خداست و نه الزاماً اولین خانه به معنای عام را کنار گذاشته اند.

 

- این موضوع کاملا روشن میگردد که موضعگیری آیه صرفاً برای بیان موضوع سابقه و قدمت کعبه است; چراکه دعوا و موضعگیری یهود نیز بر همین قدمت و سبقت بود.

 در اینصورت چه لزومی داشت قرآن از لفظ اولین استفاده کند؟، مشخصاً قرآن کریم وقتی در آیات 95 و 97 سوره آل عمران اشاره به آیین ابراهیم و وجود مقام حضرت ابراهیم در آن محل میکند و در آیه 96 از اولین خانه خدا بودن سخن میگوید و در آیات دیگر فقط به بنا کردن این خانه بدست حضرت ابراهیم اشاره کرده است فقط اینرا به ذهن متبادر میکند که در زمان آن حضرت کعبه برای اولین بار بنا شده بود. نکته دیگر آنکه قرآن حتی به دعاهای آن حضرت قبل و بعد از بنا کردن هم پرداخته لکن یک کلمه، مطلقاً یک کلمه از آن خانه قبل از زمان حضرت ابراهیم سخنی نگفته است، حتی یک قرینه محکم هم آیات قرآن در اینباره بدست نمیدهند. کاری که آقای امامی و دیگر مدافعین نظریه قدمت پیشا ابراهیمی کعبه میکنند تأویل هست بنظر تا حتی تفسیر.

 

- گروهی میخواهند اثبات کنند منظور از (أَوَّلَ بَیْت) اولین عبادتگاه است، نه خانه معمولی ... تفسیر من وحی القرآن نیز همین قول را اختیار کرده و با استفاده از کلمه (لِلنَّاسِ) نتیجه گرفته که کعبه اولین عبادتگاه جهانی است. اما نکته اینجاست که این، دلیلی بر آن نیست که حضرت ابراهیم (علیه السلام) آن را ساخته است. به عبارت دیگر، گرچه کعبه اولین خانه برای عبادت و طواف بوده، اما پیش از حضرت ابراهیم (علیه السلام) ساخته شده است.

بجز قسمت آخر متن فوق که مصداق مغالطه مصادره به مطلوب است، آقای امامی متوجه نشده در حقیقت معبد و بیت الله بودن بیت در آیه 96 در رد مسبوق کردن به زمان حضرت آدم یا پیش از حضرت ابراهیم کردن کعبه است. بدین صورت که اگر معنی خانه بطور عام اینجا بدهد مشخصاً قبل از زمان حضرت ابراهیم خانه وجود داشته است. بنابراین اینجا رویکردی تهاجمی مد نظر است نسبت به نظر امثال آقای امامی نه تدافعی که ایشان در مقام پاسخ بجای نقد و دفاع، هجمه کنند.

 

- منصور دوانیقی قصد داشت خانهه ای اطراف کعبه را خراب کند و فضای اطراف بیت اللّه را گسترش دهد، اما مردمی که در آن نزدیکی خانه داشتند، از این کار ممانعت کردند و اجازه ندادند خانه هایشان خراب شود. دعوا را به نزد امام صادق (علیه السلام)بردند، امام در جواب منصور فرمود: نگران نباش، آیه قرآن به نفع شماست. منصور پرسید: کدام آیه؟ امام فرمود: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً) چون به دلالت ظاهر قرآن، خانه خدا سابق بر همه خانه هاست، اولویت با خانه خداست و بقیه خانه ها بعدتر ساخته شده اند و میتوانید آنها را خراب کنید، و مردم نیز پذیرفتند. باید دقت شود که امام از این آیه چه استفاده ای کرد. اگر منظور امام اولین عبادتگاه بود، این قابل خدشه بود و ممکن بود کسی بگوید: پیش از آن، اینجا خانه های اجداد ما بوده است. روشن است که استدلال امام به گونه ای سبقت خانه خدا را به عقب بازمیگرداند که هیچکس را یارای مقابله نیست.

دکتر امامی اینجا ادعایی بس عجیب کردند، همین که خانه معبد خدا باشد کفایت میکند بر برتری، بعد هم چه کسی و بر اساس چه استدلالی در آن زمان میتوانست ادعا کند خانه اش به زمان قبل از حضرت ابراهیم و بنای کعبه میرسد که اگر منظور معصوم اولین عبادتگاه بوده باشد بخواهد خدشه بدان وارد سازد؟!.

 

- فخر رازی در تفسیر کبیر، ذیل این آیه بحث تحلیلی مفصّلی را بیان میکند و خلاصه استدلال ایشان چنین است:

اولا، به مقتضای آیه 58 سوره مریم، نماز در تمام ادیان امری لازم بوده و نیاز اصلی نماز، قبله است. حال اگر قبله حضرت آدم (علیه السلام) با حضرت نوح و شیث و ادریس (علیهم السلام) متفاوت باشد، قول خداوند که فرموده است: (وُضِعَ لِلنَّاسِ) ـ نعوذ باللّه ـ باطل میشود; یعنی ایشان از «ناس» استثنا میشوند. پس واجب است که گفته شود: قبله انبیای سابق بر ابراهیم (علیه السلام) نیز کعبه بوده است.

ثانیاً، مکّه در قرآن، «امّ القری» نامیده شده است و این اقتضا میکند که در شرافت و فضل بر دیگر بقاع متبرّکه سابق باشد.

ثالثاً، روایت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)است که در روز فتح مکّه فرمود: مکّه در روز خلقت زمین و آسمان، حرام (حرم) شد. و حرمت مکّه ممکن نمیشود، مگر پس از وجود کعبه.

رابعاً، آثاری که از قول صحابه و تابعان حکایت شده، دلالت میکنند بر اینکه کعبه پیش از حضرت ابراهیم(علیه السلام) وجود داشته است.

سه نقد مبنایی را بر متن فوق میتوان نوشت که بطور نیمه تفصیلی عرض میکنم:

1. در نقد وضع للناس و مورد اول ادعاهای فخر رازی قرآن بوضوح پاسخ داده و اساساً این مقوله در تضاد صریح با متن آیات قرآن است. اول اینکه چرا یهودیان رو به بیت المقدس نماز میگذاردند و خداوند بهیچ روی متعرض این عمل ایشان نبوده و آنرا تحریف نمیداند؟!، دوم آنکه پیامبر اکرم (ص) در زمانی تغییر قبله داد (سال اول یا دوم هجرت) که نه تنها کعبه بتخانه بود که مکه تحت تسلط مشرکین بود (مربوط به توجیه سبکسرانه برخی افراد فاقد سواد مبنی بر اینکه چون در کعبه بت بوده پس ابتدا قبله آنجا محسوب نمیشد) و این پرسش را بوجود می آورد که چرا قبل از آن کعبه قبله نبوده است اگر استدلال باطل فخر رازی در اینجا صحیح است؟!. آیه 143 سوره بقره هم صحه میگذارد بر اینکه نیازی نیست قبله تمام ادیان یکی باشد.

دوم آنکه خداوند در آیه شریفه 142 سوره بقره بوضوح واحد بودن قبله را رد کرده و میگوید:

سَیَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلَّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِی کَانُوا عَلَیْهَا قُلْ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ

به زودی سبک مغزان از مردم می‏گویند: چه چیز آنها را (مسلمانان را) از قبله ای که بر آن بودند باز گردانید؟ بگو مشرق و مغرب از آن خدا است هر کس را بخواهد به راه راست هدایت می‏کند.

این آیه بوضوح نشان دهنده این است که قبله هر مکانی که خدا اراده کند میتواند باشد و هیچ دلیلی ندارد قبله واحد برای تمامی امت ها قرار داده شود چنانچه خداوند در آیه 143 سوره بقره نیز به میانه بودن. نکته جالب دیگر در جریان تغییر قبله یک نکته دیگر مشهود است و آن اینکه حتی اگر کعبه در زمان حضرت ابراهیم بنا شده باشد بوضوح قدمتش از بیت المقدس کهن تر است و حال چرا کعبه برای یهودیان و مسیحیان قبله قرار داده نشده بود؟، این هم دلیل دیگریست مبنی بر اینکه استدلال فخر رازی اینجا هیچگونه وجاهت منطقی ندارد.

2. اینکه مکه ام القری نامیده شده باشد به این معنی نیست که از زمان خلقت زمین ام القری بوده چه بسا از همان دوران بنای کعبه ام القری خوانده شده باشد و یا از زمان وحی شدن بر حضرت محمد (ص). ضمن اینکه ام القری بودن ربطی ندارد که کعبه قدمتش به دوران حضرت آدم (ع) برسد! معلوم نیست فخر رازی بر چه اساس این ادعا را کرده است. ضمن اینکه اصلاً بر چه اساس ام القری نسبت به کل کره زمین عنوان شده باشد؟ چرا نسبت به منطقه حجاز آنرا ام القری در نظر نگیریم؟.

3. برای موارد سه و چهار ادله فخر رازی هم براحتی میتوان بحث اختلاف در روایات را پیش کشید که بهیچ روی توافق و وحدت ندارند که در ابتدای بررسی مقاله به نقل از صاحب تفسیر کاشف بدان اشاره کردم.

 

- در این آیات [منظور آیات 35 الی 41 سوره ابراهیم است] به گوشه هایی از داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) اشاره و ورود ایشان به همراه هاجر و حضرت اسماعیل (علیه السلام) به حجاز را نقل میکند; زمانی که حضرت ابراهیم(علیه السلام) به مکّه آمد، و اهل بیت خود را در آن سرزمین بی آب و علف وانهاد دست به دعا برداشت. محلّ اختلاف در این آیه، آنجاست که حضرت ابراهیم (علیه السلام) چه زمانی دست به دعا برداشت؟ آیا زمانی که هاجر و حضرت اسماعیل (علیه السلام) را برای اولین بار گذاشت و رفت؟ یا زمانی که کعبه را بنا کردند و برای آخرین بار، از مکّه رفت. المیزان بر این نظر است که این دعا، پس از بنای کعبه بر زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) جاری شده و اگر پیش از آن بوده باشد، معنا ندارد که آنجا را «کعبه» بنامد و بگوید: (عِندَ بَیْتِکَ الُْمحَرَّمِ.) به نظر میرسد عواملی موجب شده اند المیزان چنین نظری داشته باشد; از جمله اینکه ظاهراً المیزان با نگاه به سیر آیات و دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام)، به این نتیجه رسیده که دعاها به شکلی متحدند و یک جا از حضرت ابراهیم (علیه السلام) صادر شده و از اینرو، باید دعاها پس از بنای کعبه باشند تا وی بتواند بگوید: (عِندَ بَیْتِکَ الُْمحَرَّمِ) شاهد المیزان آیه (رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِناً) (ابراهیم: 35) است که زمان آن قطعاً پس از بنای کعبه بوده، و در صورتی که دعاها با هم باشند (إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی) نیز پس از بنای کعبه بوده است.

روشن است که این استدلال چیزی را به نفع قول المیزان ثابت نمیکند، بلکه قول کسانی که دعا را پیش از بنای کعبه میدانند، رد میکند. در جواب، باید سعی کنیم زمان صدور دعاها از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به پیش از بنای کعبه باز گردانیم.

ظاهر این هفت آیه مد نظر در کلام الله کریم کاملاً در یک راستا و نشانگر یک زمان برای دعا هستند چرا که بدون هیچ وقفه یا اشاره ای راز و نیاز حضرت ابراهیم با خداوند بطور کامل و پیوسته بیان شده است. بنظرم نکته ای که اینجا دکتر امامی و نویسنده المیزان از آن غافل شده است این است که این ادعیه میتوانند بعد از وحی به حضرت ابراهیم مبنی بر بنای کعبه و قبل از آغاز به ساخت آن باشند فلذا اگر بر فرض این دیدگاه موجه شود که این دعاها مربوط به قبل از آغاز ساخت کعبه بوده اند نمیتوانند دال بر وجود کعبه در زمان پیش از حضرت ابراهیم باشند.

البته این آیات بطور مستقیم زمان ساخت کعبه را بدست نمیدهند و دکتر امامی هم اشاره میکند که تفسیر المیزان ناظر به زمان این آیات چیزی را به نفع عقیده علامه طباطبایی ثابت نمیکند. بهمین خاطر در ادامه دکتر امامی روی به موجه ساختن نظر خود پیرامون زمان این آیات با استناد به ادله ای خارج ازین هفت آیه می آورند.

 

- دلیل اول. دقتی است که استاد جوادی آملی کرده اند:

سابقه داشتن کعبه را شاید بتوان از نیایش آن حضرت به هنگام اسکان خانوده اش در سرزمین مکّه استفاده کرد: (إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی...); زیرا در این زمان، حضرت اسماعیل (علیه السلام) کودکی خردسال بوده که نمیتوانسته پدر بزرگوار خویش را در بازسازی کعبه یاری دهد، در حالی که در آیه 127 بقره، وی (اسماعیل) نیز از بنیانگذاران کعبه به شمار آمده است. بنابراین، قبل از حضرت ابراهیم، در آن مکان، هم بیت بوده و هم آن خانه منسوب به خدا بوده و هم محترم بوده.

الف) آیت الله آملی به دو نکته توجه نداشتند، اول اینکه حضرت ابراهیم در این دعا از فرزندان خود سخن میگویند و نه فقط یک فرزند و دوم اینکه در آن زمان هم اسماعیل و هم اسحاق فرزندان ایشان بودند بنابر آیه 39 سوره بقره [که البته علامه طباطبایی به این دو نکته اشاره و خود دکتر امامی هم نقل میکند از تفسیر المیزان اما عجیب است هیچ نقدی بر این مقوله نمی نویسد]. حضرت اسحاق بر فرض صحت قطعی روایت های مربوط به دوران نوزادی حضرت اسماعیل و انتساب چشمه زمزم به ایشان و سعی صفا و مروه توسط مادرشان، در آن زمان بنابر همان روایات یا دیگر روایان مربوطه در منابع شیعه و اهل تسنن زنده بودند؟! بنابراین تمام روایاتی که سعی دارند زمان این دعاها را به نوزادی حضرت اسماعیل ببرند کذب محض اند.

ب) عرض شد بر اساس دعای حضرت ابراهیم ایشان در آنجا فرزندان خود را گذارده اند چنانچه علامه طباطبایی ذیل آیه 37 سوره ابراهیم میگویند:

کلمه " مِنْ ذُرِّیَّتِی " جانشین مفعول" اسکنت "است، و" من "در آن، تبعیض را مى‌رساند. و منظور ابراهیم (ع) از ذریه‌اش همان اسماعیل و فرزندانى است که از وى پدید مى‌آیند، نه اسماعیل به تنهایى، براى اینکه دنبالش گفته است: " رَبَّنٰا لِیُقِیمُوا اَلصَّلاٰةَ پروردگارا تا نماز بپاى دارند "،و اگر اسماعیل به تنهایى مقصود بود نمى‌بایست لفظ جمع بکار برد.

و از آنجا که فعل ماضیست اشاره به این دارد که حضرت اسماعیل تنها فرزند ایشان در آن زمان نبوده که آنجا گذارده شده است. فلذا ممکن است روایات مربوط به انتساب چشمه زمزم به آن زمان و تشنگی حضرت اسماعیل و... هم بر فرض صحت نه ناظر به ایشان که ناظر به فرزند دیگری از آن حضرت بوده که در آن زمان نوزاد بوده است. روایتی که از تشنگی حضرت اسماعیل و نوزادی شان در زمانی که حضرت ابراهیم ایشان و هاجر را در مکه میگذارد سخن گفته گرچه با متنی یکسان در سه کتاب «علل الشرائع/ منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها فی النجف جلد 2 ص432» و «الکافی/ط الاسلامیة جلد 4 ص202» و «بحار الأنوار به نقل از علل الشرائع/ ط مؤسسةالوفاء جلد 99 ص233» نقل شده اما یک سلسله سند بیشتر ندارد:

شیخ کلینی از علی ابن ابراهیم قمی به نقل از پدرش (ابراهیم بن هاشم قمی) به نقل از ابن ابی عمیر روایت را بیان میکند.

شیخ صدوق نیز روایت را از پدرش (علی بن حسین بابویه قمی) به نقل از محمد بن حسن بن ولید (بدلیل طریق شیخ صدوق به سعد بن عبدالله) به نقل از سعد بن عبدالله بن ابی ‌خلف به نقل از یعقوب بن یزید قمی به نقل از محمد بن ابی عمیر نقل میکند.

فلذا در نهایت ما با یک روایت و یک سلسله سند بیشتر طرف نیستیم که ابن ابی عمیر از معاویة بن عمار و وی از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است. نکته مهم دیگری که باعث خدشه به محتوای این روایت میشود این است که در این روایت میخوانیم: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ لَمَّا خَلَّفَ إِسْمَاعِیلَ بِمَکَّةَ عَطِشَ الصَّبِیُّ» و عنوان شده وقتی حضرت ابراهیم آن مکان را ترک کرد حضرت اسماعیل تشنه شد و این در حالیست که گویی از آن حضرت هیچ فرزند دیگری در آن مکان وجود نداشته و فقط نوزادی با نام اسماعیل بهمراه مادرش بانو هاجر (سلام الله علیها) بوده که تشنه شده است. البته این واقعه شباهت بشدت زیادی با متن تورات فعلی دارد (سفر پیدایش، باب بیست و یکم، بندهای نهم الی بیست و یکم) به نحوی که گویی باز نشر متن تورات با تفاوتهایی نه چندان زیاد است.

 

- دلیل دوم. ضمایری که در متن دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام) هستند به ما کمک میکنند که دریابیم زمان دعاها متفاوت بوده است. پیش از بنای کعبه، یعنی وقتی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به تنهایی عازم بیت المقدّس شد، فرمود: (إِنِّی أَسْکَنتُ); یعنی: «من» خانواده ام را در این وادی گذارده ام و میروم. اما زمان فارغ شدن از بنای کعبه، میفرماید: (رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا); یعنی: خدایا! از «ما» (من و اسماعیل)، قبول نما.

من متوجه نمیشوم این چه استدلالیست دکتر امامی کردند!؛ اول اینکه حضرت ابراهیم نمیگویند من خانواده ام را گذارده و میروم بلکه بیان میدارند من ذریه ام را در سرزمین بی آب و علفی در کنار خانه خدا ساکن ساختم، ممکن است چون ایشان در ادامه گفتند تا نماز را بر پای دارند و خدا قلبهای گروهی از مردم را متوجه آنها سازد و از ثمرات به آنها روزی دهد برداشت شود که پس حضرت در حال ترک آن محل بودند که خودشان را مشتمل نکردند اما شاید حضرت خواسته اند اینجا برای خانواده شان دعا کنند و الزامی نبوده حتماً نامی از خودشان بیاورند.

البته اگر این دعا بعد از فارغ شدن از بنای کعبه و ماجرای ذبح حضرت اسماعیل و... و قبل از ترک مکه توسط آن حضرت بوده باشد (یعنی حضرت سریعاً بعد از بنای کعبه مکه را ترک نکردند و مدت زمانی هرچند کوتاه آنجا ساکن بودند بگونه ای که دعای ایشان بعد از بنای کعبه با این دعایشان مربوط به دو بازه زمانی جدا هستند اما هردو متعلق به بعد از بنای کعبه میباشند، یکی به محض اتمام بنای کعبه و دیگری هنگام ترک مکه)، این مقوله، هم با ظاهر آیات انطباق خوبی دارد و هم نقد آقای امامی وارد نیست، بهمین خاطر متوجه وارد بودن این نقد نمیشوم چون براحتی میتوان پاسخ آنرا داد.

ضمن اینکه سخن حضرت مبنی بر سکونت دادن ذریه شان در وادی بی آب و علف میتواند ناظر به گذشته باشد اما در زمان بعد از بنای کعبه بیان شده باشد، یعنی حضرت با اشاره به گذشته به خداوند بگویند من زن و فرزندانم را در این سرزمین سکونت دادم یعنی عملی را که قبل از بنای کعبه انجام دادند متذکر شوند.

 

- سوم. علی بن ابراهیم قمی در تفسیر خود، ذیل آیات 127 سوره بقره، داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و بنای کعبه را به تفصیل بیان میکند. در روایتی که ایشان نقل میکند نیز زمان این قسمت از دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) پیش از بنای کعبه بوده است.

جدای ازینکه اعتبار تفسیر منتسب به علی بن ابراهیم قمی بشدت محل خدشه است بگونه ای که صرف وجود روایت در آن میتواند از قضا دال بر بی اعتباری باشد* اما در جواب براحتی میتوان به روایت هایی که بنای کعبه را توسط حضرت ابراهیم بیان میکنند استناد و بر این اساس چون این روایت با محتوای آن روایات بواسطه شأن نزولی که بیان میکند در تضاد است، باطل تلقی شود.

*: در اینباره خانم فتاحی زاده در مقاله خود میگویند:

با توجه به این که تفسیر قمیِ موجود، تلفیقی از روایات ابوالفضل‏ العباس از علی‏بن ابراهیم و ابوالجارود و روایات سایر مشایخ می‏باشد؛ و از طرف دیگر مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایات تفسیری متعددی از قول استاد خود علی‏بن ابراهیم آورده است؛ نویسنده به منظور بررسی میزان اعتبار تفسیر قمیِ موجود، روایات تفسیری علی‏بن ابراهیم در کتاب کافی را استخراج نموده و ضمن تطبیق تک‏ تک آنها با روایات تفسیر قمی، فقط به یک موردِ انطباق برخورد نموده است. لذا در این مقاله به این نتیجه دست می‏یابد که تفسیری که در اختیار شیخ کلینی بوده، متفاوت از تفسیری است که هم‏اکنون در دسترس ماست.

... در این که آیا کتاب معروف به تفسیر قمی که هم ‏اکنون در دست ماست، همان کتاب التفسیر است که نجاشی و شیخ طوسی و دیگران از آن یاد کرده ‏اند، تردیدی جدّی وجود دارد. برخی در انتساب مقدمه این تفسیر به علی‏بن ابراهیم تردید داشته، معتقدند این مقدمه از تفسیر نعمانی است. بنابراین، توثیق عام موجود در این مقدمه نسبت به راویان این تفسیر از ارزش و اعتبار ساقط است. علاوه بر آن که با تتبع در اسناد روایات این تفسیر، روشن می‏شود که افراد غالی، ضعیف و جاعل حدیث در سند بسیاری از این روایات حضور دارند، روشن است که این امر با توثیق آنها توسط شخصیتی چون علی‏بن ابراهیم قمی سازگار نیست. افزون بر این، مجموع این تفسیر توسط شخصی به نام ابوالفضل‏ العباس ‏بن محمد بن‏ القاسم‏بن حمزة‏ بن موسی‏ بن جعفر علیه ‏السلام گزارش شده است که در کتب رجالی یادی از وی نشده است.

مقایسه تفسیر قمی با روایات تفسیری علی بن ابراهیم در کافی، فتحیه فتاحی زاده، پژوهش های فلسفی-کلامی 1379 شماره 3

 

- چهارم. جمله (رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِناً) که المیزان به عنوان تأیید مدّعای خود آورده، کاملا تأیید مدّعای ماست. از نوشته های علّامه طباطبائی چنین برداشت میشود که چون این دعا مربوط به زمان پس از بنای کعبه است، پس جمله (رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ) هم پس از بنای کعبه بوده است! در حالی که این جمله دالّ بر پراکندگی دعاهاست; یعنی دعاها در زمانهای متفاوت بوده اند. جالبتر آنکه، هم در سوره بقره و هم در سوره ابراهیم جمله (رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِناً) پیش از آیات ناظر به بنای بیت آمده است. در سوره بقره آیه 127 ناظر به بنای کعبه است و عبارت (رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِناً) در آیه 126 است و در سوره ابراهیم، آیه 37 ناظر به بنای کعبه است و عبارت (رَبِّ اجْعَلْ هَـذَا الْبَلَدَ آمِناً) در آیه 35 است; یعنی حتی ظاهر آیات، ترتیبی را برای دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام) نشان نمیدهد.

بنظرم آقای امامی اگر به آیه 125 توجه میکرد متوجه میشد برداشتی که از آیه 126 سوره بقره داشته اعتبار لازم را ندارد و اگر هر سه آیه 125 الی 127 سوره بقره را باهم در نظر بگیریم میتوان پاسخی در خور توجه به نقد آقای امامی داد:

وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَنْ طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاکِفِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ

(و بخاطر بیاورید) هنگامی را که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم (و برای تجدید همین خاطره) از مقام ابراهیم نماز گاهی برای خود انتخاب کنید، و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید.

وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ

آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهری امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند از هر نوع میوه و محصول روزی بخش. خدا فرمود: [دعایت را درباره مؤمنان اجابت کردم، ولی] هر که کفر ورزد بهره اندکی به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش می کشانم و آن بد بازگشت گاهی است.

وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه ‏هاى خانه [کعبه] را بالا مى ‏بردند [مى گفتند] اى پروردگار ما از ما بپذیر که در حقیقت تو شنواى دانایى

بوضوح آیه اول (125 سوره بقره) متعلق به بعد از بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم است و حال اگر بگوییم بخاطر آیه سوم یعنی 127 که ناظر به زمان بالا آوردن پایه های کعبه توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل میباشد آیه 126 مربوط به قبل از بنای کعبه است پس با آیه 125 چکار کنیم که بوضوح متعلق به بعد از بنای کعبه میباشد؟. مشخصاً یا این آیه هم مربوط به بعد از بنای کعبه بوده و یا اینجا ترتیب زمانی مد نظر خداوند نبوده و پشیزی ربط به آیات سوره ابراهیم که پیوسته هستند ندارد.

شاید هم بتوان گفت آیه 126 میتواند مربوط به حین انجام بنای کعبه باشد همانگونه که آیه 127 نیز است. البته اگر این قول را قبول کنیم به سخن علامه طباطبایی خدشه وارد میشود که ذیل آیه 35 سوره ابراهیم بکار بردن عنوان «بلدا» یعنی شهر برای مکه توسط حضرت ابراهیم را دال بر این دانسته بود که کعبه بنا شده و آن منطقه بواسطه بنای کعبه و... به شهر تبدیل شده است. اینجا باید بگوییم یا چون حضرت ابراهیم میدانسته طی بنای کعبه مکه شهر میشود این عنوان را بکار برده (بخواهم مثالی جهت تقریب به ذهن بزنم ماننده وقتی هست که حیوانی را میخواهیم قربانی کنیم و میگوییم خداوندا این قربانی را از ما قبول بفرما با اینکه هنوز حیوان کشته و قربانی نشده است) و یا اینکه مکه پیش تر شهر بوده اما در آن زمان دیگر متروک شده بوده است یا... [بخاطر عبارتی که حضرت در آیه 37 ناظر به مکه بکار برده و آنرا «بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» میخوانند (سرزمینی بی آب و علف یا...)]. بهر طبع از این استدلال خروجی در تأیید عقیده دکتر امامی بنظر میرسد به چشم نمیخورد.

 

- پنجم. آقای یوسفی غروی در کتاب تاریخ تحقیقی اسلام، قول تفسیر علی بن ابراهیم قمی را اختیار کرده، مینویسد...

پیشتر ناظر به اعتبار روایت مندرج در این تفسیر سخن گفتم.

 

- ششم. علاوه بر اینها، باید بر روح حاکم بر دعا دقت کرد: حالت درخواست از خداوند همراه با نگرانی برای زن و فرزند. اگر حضرت ابراهیم (علیه السلام)، هاجر و حضرت اسماعیل (علیه السلام) را در شهر مکّه گذاشت، دیگر این دعا با این کلماتِ (بِوَاد غَیْرِ ذِی زَرْع) و (فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ) و (وَ ارْزُقْهُم مِنَ الَّثمَرَاتِ) برای چیست؟ آن زمان که آنها را در بیابان رها کرد اینچنین دعا نکرد، حال که به سر و سامانی رسیده اند و حضرت اسماعیل (علیه السلام) بزرگ شده و ازدواج کرده و داخل شهر مکّه قوم و خویشی دارند اینچنین دست به دعا بردارد؟!

در بیهوده بودن این استدلال همین بس که اصلاً در دعاهای حضرت هنگام رها کردن هاجر و اسماعیل در مکه (بر فرض صحت رها کردن اسماعیل در نوزادی و اینکه حضرت ابراهیم چند سال ایشان را رها کرده بعد برگشته و کعبه را بنا نهاده که از آیات قرآن این چنین چیزی بدست نمی آید و اینه مقوله بهمان روایتی که بیراه نیست خبر واحد بخوانیمش برمیگردد و خب نقد خود بر آن را بیان کردم) چه بوده که آقای امامی مدعی میشود «آن زمان که آنها را در بیابان رها کرد اینچنین دعا نکرد»؟!.

حالت نگرانی حضرت ابراهیم را نیز نمیدانم از کجای دعا برداشت کردند، برای مقوله وادی بی ذرع و بلد خواندن مکه در دو دعا که پیشتر توضیح دادم اما اینجا گویا آقای امامی فرض را بر صحت تمامی نقد های پیشین گذاشته و این مورد را در راستای همان ها بیان کرده است. ضمناً کسی مدعی نشده این آیه مربوط به چندین سال بعد از بنای کعبه و... هستند که دعای حضرت مبنی بر اینکه مردم به ذریه شان متمایل گردند و خداوند از رزقش ایشان را روزی دهد بی معنا بنظر برسد بلکه میتواند به پس روزهای پس از اتمام بنای کعبه که هنوز رونق کافی را مکه نداشته بود باشد.

 

- هفتم. حضرت ابراهیم(علیه السلام) پس از اینکه کعبه را تجدید بنا کرد، مأمور شد مردم را به حج فراخواند: (وَ أَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ) (حج: 27) واجب شدن فراخوانی مردم بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) و واجب شدن حج و طواف کعبه بر مردم با این دعا، چندان سازگار به نظر نمیرسد. اگر این جملات و آیات با این همه تأکید نمیبودند و حضرت ابراهیم(علیه السلام) ـ نعوذ باللّه ـ ترس از این داشت که خانه خدا و کعبه ای را که ساخته است متروک بماند، توجیهی داشت که دست به دعا بردارد.

بنظرم میرسد این نقد چیزی جز اضافه کردن حجم مقاله نیست، آیات 26 و 27 سوره حج ناظر به فرمان های خداوند بر حضرت ابراهیم پس از بنای کعبه هستند و چه بسا وحی خداوند بعد از دعای آن حضرت در سوره بقره بوده باشد و برای دعای ایشان در سوره ابراهیم میتواند ناظر به زمانی خیلی قبل تر باشد [فاصله زمانی بین اتمام بنای کعبه تا تصمیم حضرت مبنی بر ترک مکه] بهرحال من متوجه نمیشوم این نقد چه کار کردی در این بحث دارد چون هر منظوری را برایش متصور میشوم می بینم قابل رد است.

 

- آیه چهارم: (وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ) (حج: 26); آن زمان که ما مکان خانه کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم.
این آیه نیز سبب شده است تا عده ای حضرت ابراهیم(علیه السلام) را به عنوان بنیانگذار کعبه معرفی کنند. اختلاف در این آیه بر سر کلمه (بَوَّأْنَا)است که آیا بدین معناست که نقشه کعبه و محل بنای کعبه را به حضرت ابراهیم (علیه السلام) دادیم، یا اینکه محلّ قبلی کعبه را که بنا به دلایل طبیعی مفقود شده بود، به ابراهیم نشان دادیم؟

دکتر امامی در ادامه به بیان سه نقل از المیزان و تفسیر نمونه و مجمع البیان اکتفا میکند و من نمی فهمم اینکه نمونه و مجمع البیان سخنی مخالف المیزان بیان کرده باشند چه ربطی به اشتباه بودن محتوای تفسیر المیزان در اینباره دارد؟! این مصداق «مغالطه توسل به مرجع» است. دکتر امامی بعد از آن به سراغ بحث روایی این موضوع میروند.

 

- تا اینجا دیدگاه های مفسّران را در ذیل آیات چهارگانه دیدیم. اکنون در تأیید دلایل مزبور، روایاتی نیز ذکر میشوند. پیش از پرداختن به روایات، ذکر نکته ای ضروری است. با آن دسته از روایات که سخن از گذشته های بسیار دور نظیر بنای کعبه به میان آورده اند باید با احتیاط برخورد کرد. چرا که اولا بیشتر آنها به ضعف سند دچارند، ثانیاً با جعلیات و داستانسرایی ها مخلوط شده اند، و از اینرو، ضروری است با آیات قرآن محک بخورند. اما نباید دست از آنها کشیده و همه را کنار بگذاریم، چرا که در این صورت تاریخی باقی نمی ماند.

اینکه تاریخی نمی ماند آیا سبب میشود به اخبار جعلی و کذب [تمام این روایات را عرض نمیکنم بطور کلی ناظر به نقد سخن آقای امامی میگویم] متوسل شویم؟ یعنی چون حرف راستی نیست دروغ را بجای حرف راست به خورد مردم بدهیم؟ من نمی فهمم این سخن آقای امامی بر مبنای چه استدلالی است. ضمن اینکه ما کم روایات متواتر یا غیر متواتری که مؤافق قرآن باشد بدون داستان سرایی و ضعف سندی و... نداریم، آنها چه ربطی به این روایات دارند که با کنار گذاشتن اینها بگوییم تاریخی برایمان باقی نمی ماند؟.

 

- دسته اول روایاتی هستند که حضرت آدم (علیه السلام) را بناکننده و بنیانگذار آن میدانند

دسته دوم روایاتی هستند که درباره کعبه و عظمت و تقدّس آن سخن گفته اند که در خلال آنها، به زمان بنای آن نیز اشاره شده است.

دسته سوم روایاتی هستند که از حج گزاردن انبیای پیشین حکایت میکنند.

دسته چهارم روایاتی هستند که در ذیل آیات آمده اند

دسته پنجم روایاتی هستند که درباره حجرالاسود و شأن و منزلت آن سخن گفته اند. البته بحث در خصوص روایاتی است که به زمان نزول حجرالاسود به زمین اشاره کرده اند. روایات بسیار زیاد و با عبارات متفاوتی هستند.

دسته ششم روایات «دحوالارض» هستند.

دسته پنجم و ششم هیچ کمکی به آقای امامی نمیکنند. اول اینکه روایاتی هستند که بوضوح بیان میدارند حجر الأسود از ابتدا در محل کعبه نبوده است و آقای امامی ازین مهم غفلت کردند، ضمن اینکه چه بسا محل کعبه مشابه سرزمین طوی پیش از حضرت ابراهیم مکانی مقدس بوده اما بنایی در آنجا ساخته نشده بوده است؛ دوم آنکه کلیت روایات دحو الأرض هم میتوانند مربوط به اهمیت ذاتی این مکان باشند نه الزاماً وجود بنای کعبه از زمان حضرت آدم [منظور از کلیت، حفظ ارزش ذاتی داشتن این زمین در عین نبود بنایی در آن که بر اساس برخی جزئیات روایات دحو الأرض بیان میشود است، یعنی چارچوب کلی روایات بدون جزئیات تضادی با بنا شدن کعبه در زمان حضرت ابراهیم ندارند]. برای چهار دسته دیگر نیز نقد من همان هاییست که پیشتر ناظر به روایات عرض کردم.

البته بحث روایات شاید این را به ذهن متبادر کند که عیار وجود بنای کعبه در دوران پیش از حضرت ابراهیم نیز کم نیست و باید عرض کنم من نیز مؤافق این نظر هستم اما در این پست وبلاگ روی به نقد دیدگاه آقای امامی که به نوعی با قطعیت میخواهند بنا شدن کعبه بدست حضرت ابراهیم را رد کنند آوردم تا نشان بدهم اعتبار این نظر اگر بیشتر از نظر مخالف نباشد (که بنظرم فی الحال هست) کمتر هم نیست، حداقل تا زمان کشفی خاص و مربوط به این موضوع یا ظهور امام زمان (عج) و رفع ابهام توسط ایشان.

دکتر امامی در ادامه روی به بررسی سخنان مورخین آورده و از یعقوبی و ابن اثیر و ابن سعد و... نقل قولهایی در تأیید عقیده خود اقامه میکنند و در نهایت به قسمت نتیجه گیری مقاله خود میرسند. محض اطلاع بهتر است ایشان بدانند مورخین و مفسرین متأخری همچون طبری در مقوله ای مثل ذبیح بودن حضرت اسماعیل با مفسرین و... مسلمان عصر حاضر توافق نداشته و حضرت اسحاق را مشابه یهودیان فرزندی میدانند که بنا بود به فرمان خداوند ذبح شود. نکته جالبتر آنکه برخی حتی ادعا کرده اند اکثر متأخرین قائل بر این نظر بوده اند، یعنی ذبیح بودن حضرت اسماعیل قول اقلیت بوده و بعدها اکثریت شده است:

گلدزیهر به این نتیجه رسید که محمد (ص) خود احتمالاً اسحاق (ع) را به‌عنوان نامزد قربانی قلمداد می‌کرد و مفسّرین اولیه نیز در این مورد شکی نداشتند… فایرستون نیز بر اساس بررسی فراوان مفاد آثار اسلامی، به این نتیجه رسید که منابع اولیه، که مورد استناد آنها قرار می‌گرفت، تمایل داشتند که اسحاق (ع) را به‌عنوان نامزد قربانی به حساب آورند.

منبع:

Noort, Edward and Tigchelaar, Eibert(eds), The Sacrifice of Isaac, p.130

(به نقل از مقاله دو دیدگاه در مورد ذبیح ابراهیم (ع) در سنّت اسلامی مندرج در وبسایت اندیشکده مطالعات یهود)

به این مورد از آن جهت اشاره کردم که بیان کنم پیرامون موضوعی که بین مورخین و مفسرین اختلاف است دست یازیدن به دیدگاه های همراستا با عقیده خود دلیل نمیتواند تلقی شود. من فکر میکنم حق مطلب تا همین جا ادا شده و مخاطب میتواند علاوه بر مراجعه کردن به متن اصلی مقاله دکتر امامی که لینکش را در ابتدا بصورت هایپر لینک قرار دادم و مطالعه متن کامل روایات یا نقل قول ها و... با در نظر گرفتن سخنان علامه طباطبایی و نیز نقدهای من خود قضاوت کاملی را اینجا بتواند انجام دهد (کامل ازین حیث که فکر نکنم مورد خاصی پیرامون زمان بنای کعبه از قلم افتاده باشد که می بایست بررسی بشود).

 

پرده دوم) محتوای بند یازده هات 44 گاتاها

ترجمه دکتر دوستخواه:

ای اهوره !

این را از تو می‌پرسم؛ مرا بدرستی [پاسخ] گوی:

چگونه «آرمیتی» به [نهاد] دین آموختگان تو راه خواهد یافت ؟

منم نخستین [کسی] که بدین کار 1 برگزیده شدم. همه دیگران را2 دشمن مینوی می‌شناسم.

1 : دین آموزی و پیامبری .

2 : دین ستیزان را .

ترجمه اول دکتر پورداود (ترجمه فارسی از ترجمه گاتهای بارتولومه):

از تو میپرسم ای اهورا براستی مرا از آن آگاه فرما آیا خیال پاک نیز بنزد کسیکه دین ترا تبلیغ کرد ای مزدا مقام خواهد گرفت تو مرا در آغاز برگزیدی همه دیگران را بد خواه میپندارم1 .

1 : مقصود از همه دیگران دروغ پرستانند که بگزاف لاف پیشوائی میزنند.

ترجمه دوم دکتر پورداود (ترجمه خودشان):

* این از تو میپرسم ، درست بمن بگو، ای اهورا : چگونه بآنان پارسائی1 خواهد گرایید2 بکسانی که دین تو گفته خواهد شد3 ای مزدا ؟

منم آنکه از تو ، برای این4 در آغاز5 برگزیده شدم6 . همه دیگران را7 با خرد8 بدخواهی9 بنگرم10

* : در این بند مانند بند گذشته درباره پیروان پرسش رفته : پس از آنکه دین بآنان آموختم آیا آنچنان خواهد شد که پارسائی ( با فرمانبری و فروتنی و نرمخوئی = آرمئیتی ، سپندارمذ ) بآنان راه یابد ؟ در دومین بخش این بند پیغمبر گوید : منم نخستین کسی که تو ای مزدا مرا از برای پیامبری بر گزیدی چون چنین است ، کسانی را که دشمن دین را ستین ان من نیز بدیده بدخواهی بنگرم.

1 : پارسائی مانند شماره 4 از بند پیش و نیز میتوان بمعنی فرمانبری و فروتنی و نرمخویی گرفت در برابر خیره سری و برتنی و درشتخویی .

2 : گراییدن از مصدر گم gam  ( گامیدن،رفتن) ، با جزء وی = vi-gam یعنی راه یافتن و گستریدن و نفوذ کردن .

3 : گفتن از مصدر وچ .

4 : برای این یا «از اینرو» = آئیش ، یادداشت 6 بند 2 هات 31 .

5 : در آغاز یا نخست = پئواورویه ، یادداشت 1 بند 3 هات 30 [ و در این یادداشت هات 30 گفته است که در آغاز از ظروف زمان است ] .

6 : برگزیدن از مصدر وید vid جستن ، پیدا کردن ، بدست اوردن، با جزء fra  یعنی فراجستن ، برگزیدن، یادداشت 4 بند 6 هات 29 .

7 : دیگران = انیه anya ، یادداشت شماره 10 بند 7 هات 34 .

8 : بجای «خرد» مئینیو mainyu آمده که در فارسی مینو گوییم . این واژه را گاهی بمعنی خرد گرفتیم و گاهی بمعنی روان . یادداشت 2 بند 3 هات 30 .

9 : بد خواهی = دواشنگه ، یادداشت 6 بند 6 هات 28 .

10 : نگرستن = سپس spas ، دربند 6 از هات 52 نیز آمده ، در گزارش پهلوی پاسپانیتن ، پاسیدن ، پاسداشتن، پاسبانی کردن ، نگهبانی کردن . وازه سپس در اوستا بمعنی پاسبان نیز آمده چنانکه در مهر یشت در پاره های 45 - 46 و جز آن ، بهمین معنی است . سپشتر چنانکه در هزمزد یشت پاره 13 ، سپسن صفت است یعنی پاسدارنده چنانکه در فرگزد سیزدهم وندیداد پاره 28 آمده . ...

ترجمه دکتر ساسانفر:

این را از تو می پرسم ای اهورا برای من به درستی آشکار کن.

چگونه می شود آرمئیتی و پارسائی به سوی آنان فرا آید.

آنان که آئین تو به آنها آموخته شده.

من نخستین کسی هستم که با آنها آئین تو را دریافتم.

و دیگران همگی را با نفرت می نگرم.

ترجمه موبد فیروز آذرگشسب:

ای هستی بخش یکتا، پرسشی از تو دارم و خواستارم حقیقت را بر من آشکار سازی. چگونه ایمان بخدا و نرم خوئی و مهر ورزی در قلب کسانی که آئین الهام بخش تو بر ایشان اظهار شده است جای خواهد گرفت، پروردگارا میدانم که تو مرا برای انجام این کار بزرگ بعنوان نخستین آموزگار برگزیده ای. بنابراین تنها کسانی که ترا فرمانبردارند از دوسپتان [؟] و دیگران را دشمن خواهم شمرد.

بعید است منظور این بند اولین پرستنده اهورامزدا باشد آنطور که در ترجمه دکتر ساسانفر به ذهن متبادر میشود، بلکه مراد اولین پیامبر است چنانچه مشخصاً مزدا پرستانی که در سلسله پیشدادیان و کیانیان تا پیش از گشتاسب بودند قبل از دوران زرتشت میزیسته اند. بنظرم اگر منظور اولین مزدا پرست بود زرتشتیان ساسانی خود متوجه این تضاد با خدای نامه و تاریخ مد نظر خود برای ایران زمین شده و در زند گاتاها یا... یکجوری روی به رفع این تضاد می آوردند لکن من ندیدم جایی عنوان شود این چنین چیزی در متون زرتشتی است فلذا بنظر میرسد زرتشت اولین پیامبر است نه اولین انسان پرستنده اهورامزدا آنچنان که در ترجمه دکتر پورداود و... به چشم میخورد.

 

پرده سوم) نتیجه گیری

پیش در آمد: میدانیم که حضرت ابراهیم متعلق به دوران کهنی در تاریخ بشر بوده است ضمن اینکه ایشان بواسطه سازنده اولین معبد خداوند بودن چه بسا بیش از پیش به زمان حضرت نوح و آدم نزدیک تر می بایست در نظر گرفته شوند. از طرفی دیگر اینکه با توجه به قبله داشتن مسیحیان و یهودیان و مسلمانان عقل حکم میکند زرتشتیان نیز قبله ای داشته و آن قبله کعبه یا مکانی مقدس عین بیت المقدس باشد [اگر از اهل کتاب بوده اند] در حالیکه این چنین چیزی برای ایشان مطرح نیست و انگیزه ای هم برای تحریف متن دین تا جایی که مکان قبله را هم حذف کنند به ذهن متبادر نمیشود.

ممکن است عنوان شود مشابه تاریخ مصر بقدری زمان گذشته و تحریف و حذف متون الهی صورت گرفته که عملاً اثر قابل ملاحظه ای حتی از وجود پیامبر هم در تاریخی که از آن سرزمین به ما از رسیده نباشد اما این سخن دقیق نیست چون نبی و وحی شدن بر او و خدا و مقابله با بت پرستی و... در اوستای قدیم حفظ شده، بنابراین بعید است بتوان آنرا با بلایی که بر سر تاریخ مصر آمده قیاس کرد.

متن: جدای از مورد قبله، اولین پیامبر بودن زرتشت با نبوت حضرت ابراهیم سازگار نیست. زرتشت بنابر بند یازده هات چهل و چهارم گاتاها نقطه عطفی می بایست در رابطه خدا با انسان بر روی زمین باشد، وی اولین کسی است که تعالیمی خاص را دریافت میدارد. البته اینجا تضاد دیگری هم به چشم میخورد و آن اینکه متون زرتشتی کلیه پادشاهان پیشدادی و کیانی قبل از گشتاسب را کافر به اهورامزدا نخوانده اند و این سؤال را به ذهن متبادر میکند که پس پیامبر ایشان که بوده؟ آیا اهورامزدا بدون نبی با ایشان ارتباط داشته است؟ یا اینکه بدون وحی و متن مقدس پرستنده اهورامزدا بوده اند؟.

شاید بتوانیم برای پاسخ به پرسش فوق بگوییم منظور زرتشت این است که آورنده شریعت میباشد، یعنی پیامبری که شریعتی جدید (البته در ادامه شریعت های قبلی) بناست به وی داده شود که به فردی قبل از او داده نشده. بهرحال اگرچه میتوان این بند را بگونه ای تفسیر کرد که به تضاد با متون زرتشتی و یا وجود أنبیائی همچون حضرت نوح نخوریم اما با مقوله حضرت ابراهیم و بنای کعبه در تضاد است.

قرآن تمام شریعت های بعد از حضرت ابراهیم را پیرو آیین حنیف ایشان خوانده است (یهودیت - مسیحیت و اسلام) چنانچه در آیه 136 سوره بقره خداوند از ابراهیم به بعد از انبیاء نام میبرد و فی المثل نام حضرت نوح را نمی آورد و بر اساس آیه 26 سوره حدید أنبیائی که کتاب دارند از نسل حضرت نوح و ابراهیم هستند (با توجه به اینکه نام حضرت نوح غالباً بعد از حضرت آدم آمده و غالباً بر اساس روایات و... هم ایشان جزء پیامبران نه چندان خیلی دور به زمان آن حضرت بودند، میتوان برداشت کرد نسل کلیه انبیاء از دودمان ایشان و چه بسا در ادامه دودمان حضرت نوح بتوان گفت از نسل حضرت ابراهیم اند)؛ لکن در آیین زرتشت هیچ خبری از حضرت ابراهیم و حضرت نوح یا قرینه ای که مرتبط به این دو نبی باشد نیست. بر اساس آیه 78 سوره حج تصریح بر مسلمان بودن در تمام متون شریعت های پیش از اسلام آمده که ازین مورد هم در اوستای قدیم خبری نیست عنوانی به مسلمان بودن زرتشتیان برگردد.

هیچ دلیلی برای تحریف و حذف سهوی یا تعمدی برخی از این موارد فوق وجود ندارد کما اینکه یهودیان و مسیحیان نیز با وجود تحریف گسترده متون مقدس خود دلیلی نداشتند فی المثل حضرت ابراهیم را از متون خود حذف کنند که جایگاه ویژه ای در ادیان الهی داشتند تا جایی که نصاری و یهودی سعی میکردند ایشان را از خود بخوانند (نک: آیه 67 سوره آل عمران) و نمیتوان قبول کرد این چنین فردی با این مرتبه و مقام سهوا به فراموشی سپرده باشد اما شخصیت های کاملاً بی اهمیت تری همچون کیخسرو و لهراسب و... در متون زرتشتی حفظ شده باشند.

اینکه حضرت ابراهیم بنا کننده اولین معبد و بیت الله بر روی زمین باشد آدمی را بر آن میدارد بلا استثناء فاصله زمانی ایشان با حضرات نوح و آدم را بشدت کم و چه بسا به زمانی ببرد که هنوز انسان ها در سرتاسر کره زمین پراکنده نشده بودند، در تأیید این مقوله اگر به سیاق آیه 27 سوره حج نگاه کنید فرمان خداوند مبنی بر اینکه حضرت ابراهیم انسان ها را به حج فرا بخواند بنظر میرسد کاملاً عام و بدون انحصار پیروان آیین خاصی و مشمول تمام انسان های کره زمین میشود:

وَأَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَى کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ

و در میان مردم براى حج ندا در ده که پیاده و سوار بر هر شتر لاغرى -که از هر راه دورى مى‏ آیند رو به سوى تو آورند

در زمان آن حضرت مسلماً مشابه اسلام تعدد ادیان الهی تحریف شده وجود نداشته بهمین خاطر فرمان خداوند عام و شامل کلیه مردم از راه دور و نزدیک میشود. اگر پراکندگی انسان ها در کره زمین را بپذیریم غیر منطقی و بدور از عقل است پیام آن حضرت از حجاز به آمریکای شمالی یا جنوب آفریقا یا چین بخواهد برسد، فلذا اینجا تاریخنگاری عجیب و دور از ذهن یهودیان که بازه زندگی حضرت آدم حتی بر اساس آن به بالای دوازده هزار سال هم نخواهد رسید [بر خلاف زیست بسیار بیشتر از صد هزار سال انسان بر این کره خاکی که در علم دیرین انسان یا مردم شناسی/Paleoanthropology شواهد فسیلی و قدمت سنجی شان و... در تأیید آن عنوان میشود] باید دور انداخته شود.

بر همین اساس اقوامی که ایشان [حضرات نوح و ابراهیم] با آنها سر و کار داشتند کلیه انسان های روی زمین بوده اند. شاید اینجا بتوان عدم ذکر نام از پیامبران ایران و چین و آفریقای مرکزی و جنوبی و... را هم شرح داد که در حقیقت أنبیاء تمامی این مناطق بهمراه شریعتی که احیاناً برخی شان داشتند از نسل حضرات نوح و ابراهیم بوده اند و این اشکال که چرا خداوند فقط از پیامبران  بنی اسرائیل در قرآن سخن گفته باطل میشود چون حضرات نوح و ابراهیم پیامبر تمامی اقوام زمین بوده اند. اما برگردیم به اوستای قدیم، بر این اساس اگر مجوس و زرتشتیان را اهل کتاب بدانیم که قول موجهی هم هست باید بگوییم اوستای قدیم متن تحریف شده پیامبر مجوس نیست بلکه گزارشی از برخی پیروانش در زمان هایی بعد از آن حضرت بصورت پراکنده است، چیزی شبیه به اناجیل اربعه؛ این مقوله در کنار ناقص بودن و به تعبیر دکتر پورداود از هم پاشیده بودن بندهایی از گاتاها میتواند توجیه کننده خوبی جهت نبود یادی از حضرات نوح و ابراهیم و قبله و یا حتی کعبه نیز باشد چرا که ما با متنی کامل و تحریف شده طرف نیستیم بلکه با متنی ناقص و گزارشی دور از آیینی الهی طرف می باشیم.

نظری که در قسمت نتیجه گیری بدان اصرار ورزیدم مشخصاً یقین آور نیست، نمیتوان اصراری بر قطعیت یا اعتبار خیلی زیاد این چنین نظریاتی که دارای تأییدیه صریح الهی یا بنیه قوی علمی [علم تاریخ و باستان شناسی] نیستند کرد اما مادامی که قول جایگزین موجه تری نباشد [یا نظریات دیگر در حد آن اعتبار داشته باشند] منعی ندارد به این چنین نظریاتی پرداخته بشود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۱/۳۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی