زنا در آیین زرتشت، از ابهام تا کیفیت حرمت
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر زنا را به معنایی که در فقه اسلام دارد ببریم یعنی انجام رابطه جنسی بصورت دخول بین زن و مردی که پیمان زناشویی یا ندارند و یا مورد تأیید اسلام نیست، متوجه میشویم بصورت کلی در پنج دسته میتوانیم تقسیمش بکنیم:
- زنا با محارم
- زنا با زن یا مرد متأهل [زنای محصن و محصنه]
- روسپی گری
- تجاوز به عنف
- زنا با زن مجرد
تذکر: منظور از زنا در عناوین فوق و نیز ادامه مقاله برقراری رابطه جنسی دخولی غیر شرعی توسط دو جنس مخالف هم با رضایت دو طرف است تا نسبت به تجاوز به عنف تمییز داده شود در حالیکه از نظر لغوی تجاوز به عنف هم مصداقی از زناست.
زنا کلمه ای عربیست و بنظر میرسد در آیین زرتشت معادل مستقیمی برای زنا در دست نداریم فلذا ناچاریم بر اساس پژوهش در منابع مختلف و تعیین یک چارچوب معادلی برای آن برسیم. سعی دارم با این همان انگاری یعنی تعیین انواع ازدواج شرعی در آیین زرتشت برای مواردی که داخل این چارچوب قرار نمیگیرند محدوده زنا را در این آیین تبیین کنم. پر واضح است که نتیجه نوعی فقه تطبیقی بین الادیانی خواهد بود نه اجتهاد درون دینی بخصوص که اساساً آیین زرتشت کلمه ای ندارد که بتواند منحصراً اقسام روابط مد نظر ما را مشابه کلمه زنا در اسلام پوشش بدهد یعنی اینجا هیچ عنوان معادلی نداریم.
رابطه غیر شرعی با محرم
چون این آیین ازدواج بین محارم را قبول داشته نمیتوان اینجا بعنوان زنا تعریفش کرد مگر آنکه آن زن متأهل باشد و آن مرد بدون رضایت شوهرش [یعنی ازدواج استقراضی نباشد] روی به انجام رابطه جنسی با مرد دیگری بیاورد که در قالب مورد دوم بررسی میشود.
زنای محصنه و تن فروشی
برای زنای محصن یا محصنه بنظر میرسد آیین زرتشت صرفاً زنای محصنه مد نظرش بوده [تأهل زن ملاک است و زنای محصن را باید از کانال زنا با زن مجرد دنبال کرد چون در متون زرتشتی چیزی در اینباره ندیدم] و میدانیم از نظر این آیین حرام است و بدین صورت میباشد که مردی بدون رضایت شوهر و صرفاً با رضایت زنش با وی زنا کند. هاشم رضی در این رابطه میگوید:
... و در یادداشت های فرگرد 8 بند 13 و سایر منابعی که قوانین و حقوق و احکام شرعی مطرح است، زنا و نزدیکی با زن شوهردار، از گناهان کبیره است و مرگ ارزانی (اعدام) در پی دارد. این چنین احکامی در جامعه زمان ساسانی، که اساس نظم اجتماعی بر پایه اصل نظام طبقاتی و نظام سرمایه داری و مالکیت فردی استوار بود، طبیعی است، چون زنی که شوهر دارد، در مالکیت خصوصی فردی است و تجاوز به چنین زنی، تجاوز به دارایی کسی و فراتر رفتن از نظام مالکیت است نه که بی حرمتی به خود زن. اما دخترانی که تحت سرپرستی و قیمومت نبودند، اگر مورد تجاوز واقع شده و آبستن می شدند، نباید شرمگین باشند از عمل خود و برای متجاوز نیز هیچ مجازات و حد شرعی و عرفی نیست.
ترجمه و شرح وندیداد، جلد 3، صفحه 1494، به نقل از وبسایت راه راستی
البته گناه مرگ ارزان برای زن متأهلی که با غیر زرتشتی زنا کند در هیچ متن زرتشتی عنوان نشده است و بنابراین می بایست بگوییم سخن هاشم رضی ناظر به تجاوز است نه زنا با رضایت دو طرف و اینجا وی اشتباه کرده است [البته برای عدم مجازات دانستن تجاوز به زنی که قیم ندارد بنظر میرسد سخنش صحیح میباشد]. ضمن اینکه مجازات نداشتن تجاوز به زنی که سالار ندارد زیاده رویست چون در متن مادیان به زنانی برمیخوریم که حتی میتوانند بشوند و در بند دوم فصل نوزدهم مادیان هزار دادستان که نقلش خواهم کرد ازین دسته از زنان سخن رانده شده و از آنها با زنانی که قیم دارند نام برده شده است.
در فرگرد هشتم بند سیزدهم وندیداد نیز من این چنین چیزی را ندیدم [البته هاشم رضی اشاره به یادداشت های آن بخش میکند، بهرطبع در اوستا یا منابع زرتشتی سخن وی تأیید نمیشود مگر اینکه منظورش تجاوز بوده باشد] و آن قسمت فرگرد هشتم که حول رابطه جنسی غیر ازدواج است یعنی بندهای 61 به بعد نیز ناظر به روسپی گریست که جلوتر بدان اشاره خواهم کرد. نکته مهم تر آنکه بنابر متن وندیداد کفالت فرزند بدنیا آمده از رابطه نامشروع با زن شوهردار بر عهده مردیست که اقدام به برقراری رابطه کرده و حال این سؤال پیش می آید اگر مجازات اعدام بوده پس چرا از برعهده گرفتن کفالت فرزند و مادرش سخن گفته شده است؟:
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان - خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه - همخوابگی کند و آن دختر از او آبستن شود، باید تا هنگامی کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.
اگر او آنچنان که سزاوار است از زن نگاهداری نکند و گزندی به کودک برسد، برای سر باز زدن از نگاهداری شایسته، پادافره گناه کشتن آگاهانه بر او رواست.
ای دادار جهان استومند! ای اشون!
اگر زمان زایمان آن زن فرا رسد و در گذرگاهی بزاید، کدام مزداپرستی باید از او نگاهداری کند؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
اگر مردی با دختری دوشیزه یا بانویی جوان - خواه آن دختر یا بانو وابسته به سالار خانواده باشد یا نه، خواه به شوهر داده شده باشد یا نه - همخوابگی کند و آن دختر از او آبستن شود، باید تا هنگامی کودک زاده شود، از آن زن نگاهداری کند.
اگر او از زن نگاهداری نکند...
این خویشکاری هر اشون مردی است که هر مادینه بارداری را - خواه دوپا، خواه چارپا، خواه زن، خواه ماده سگ - نگاهدار باشد.
وندیداد، فرگرد پانزدهم، بندهای پانزده الی نوزده
درباره نقطه چین هایی که بعد از «نکند» است، دکتر دوستخواه در پاورقی میگوید «جمله ناتمام رها شده است»؛ البته از بندهای دیگر میتوان یقین حاصل کرد که در ادامه همان متن بند شانزدهم منظور بوده است.
در رابطه با زنان بی سرپرست در گفتار هاشم رضی نیز بنظرم سخن ایشان ناظر به زنانیست که علاوه بر بی سرپرست بودن توانایی محافظت از خود را هم چه بخاطر جایگاه بشدت پست اجتماعی چه... نداشته اند؛ من نظرم این است مقوله زنان بی سرپرست که خود قیم نیز نمیباشند اشاره به کنیزان میتواند داشته باشد چون آنان هم مصداق زنانی اند بدون قیم و یا اینکه خود قیم باشند، البته میتوان دختران یتیم و یا خدمتکارانی بی سرپرست را هم لحاظ کرد و نیز متکدیان. بهرطبع از آنجا که کنیزان بیشتر غیر زرتشتی بودند [بعنوان مثال از آنجا که پدر نیز میتوانسته فرزند خود را به بردگی بفروشد فلذا وجود کنیز زرتشتی مقوله عجیبی نیست] و هاشم رضی نیز به رابطه با غیر بهدین اشاره نکرده به برداشت من خدشه وارد میشود. نیز در نظر داشته باشید ما در آیین زرتشت زنانی را داشتیم که بعنوان کفاره به موبدین داده میشدند (نک: وندیداد، فرگرد چهاردهم، بند پانزده) و حال آیا نمیتوانسته مصداق این مهم باشند؟ مشخصاً که بعد از کفاره داده شدن دیگر تحت قیمومیت پدر خود نبودند و دلیلی نداشته برای رابطه جنسی که طبیعتاً یکی از اصلی ترین دلایل کفاره دادنشان بوده رضایتشان چه بسا ملاک باشد.
در آیین زرتشت تجاوز تأیید نشده و فکر کنم استنباط هاشم رضی از لزوم پرداخت کفاره تجاوز به قیم زن در متون زرتشتی است که به تفسیری مبنی بر مجازات و گناه نبودن تجاوز به زنان بی سرپرست منتهی شده است (آقای رضی نتیجه گرفته اگر قیمی نباشد پس نه پرداخت کفاره ای هست نه گناهی رخ داده) که من منکر این تفسیر نمیشوم ولی در قبولش هم تردید دارم.
جدای از تجاوز، گویا برقراری رابطه با زن مجردی که سالار ندارد هم هیچ پادافره ای در آیین زرتشت نداشته است چنانچه در مادیان هزار دادستان هیچ مجازاتی برای انجام آن عمل بیان نشده و صرفاً تأمین نفقه آن زن و فرزند حاصل از رابطه را بر گردن مرد قرار داده شده است:
چنانچه مردی با زنی که او را سالار معنی (نیست و او نیز) قیم کسی نیست (رابطه) زناشویی داشته باشد و (زن) بواسطه آن (رابطه) زناشویی فرزندی بزاید و دارایی زن آنقدر نباشد که او بتواند خویشتن و نیز فرزند را نگهداری کند، آن مرد باید آن فرزند را تا (زمانی که) بالغ شود و آن زن را تا (زمانی که) آن فرزند بالغ شود (از نظر) پرورش، خورد و خوراک مورد انفاق قرار دهد.
مادیان هزار دادستان، فصل 19 بند دوم
در این مورد چون آن زن قیمی ندارد عدم رضایت او را دال بر غیر شرعی دانستن این رابطه نمیتوانیم بدانیم ولی شاید عدم بستن پیمان زناشویی را اینجا بتوان مد نظر قرار داد (چیزی مشابه خطبه عقد در اسلام، در پرسش صفحه 14 روایت آذرفرنبغ فرخزادان (که جلوتر بدان خواهم پرداخت) عنوان میشود «اگر زنی عهد کند تن به زنی تو دادم...» و این همان بستن پیمان زناشویی است)، البته در اینجا خبری از بستن یا عدم بستن پیمان نیست و نمیتوان جیزی استخراج کرد، فلذا معادل زنا نمیتواند باشد. نیز چنانچه مشاهده میکنید زنی که قیم خودش است با زنی که قیم دارد در یک دسته جدای از زنی که نه قیم دارد نه خودش قیم است قرار داده شدند و آقای هاشم رضی به این نکته بهتر بود توجه میکرد.
نیز بنظر میرسد این بند از مادیان با متن وندیداد در تضاد است که عنوان میداشت نفقه زن تا زمان وضع حمل بر عهده مردیست که با وی رابطه برقرار کرده، اینجا نفقه بر عهده سالار قرار داده شده و در صورت نبود آن تازه تا زمان بلوغ فرزند و نه تولد، بر عهده پدر فرزند حاصل رابطه.
در این قسمت از متن مادیان نفقه زن تا آخر عمر هم بر عهده مرد نیست و یا اینکه از طلاق سخن باشد، بلکه فقط تا زمان بلوغ فرزند نفقه اش بر عهده مرد میباشد که نکته در خور توجهی مبنی بر تضاد داشتن این رابطه با مدل رایج ازدواج در آیین زرتشت است که نفقه زن تا زمان طلاق برعهده مرد است فلذا بنظر میرسد ازدواج نبوده و زنا باشد یا اینکه چون آن زن بی سرپرست است ازدواج با وی بدین شکل انجام میشده و متفاوت از زن با سرپرست یا خود قیم بوده است. بر اساس گفته بارتلمه میتوان یتیمان بدون قیم و نیز برخی از بیوه زنان را جزء این دسته قلمداد کرد:
در یکی از کلمات قصار آمده است که: کسی که یتیم دو سره است - یعنی هم از طرف پدر و هم از طرف مادر یتیم است - وضعش مانند وضع زن بیوه است: همه چیز را از وی میگیرند، بدون آنکه او بتواند از خود دفاع کند؛ و نیز وی را مورد بی اعتنایی قرار میدهند. این جمله ظاهراً حاکی از آنست که طبق مقررات خاصی - که من بعداً بدآنها اشاره خواهم کرد - زن بیوه را از حقوق قبلی وی محروم میکرده اند.
زن در حقوق ساسانی، صفحه 53
کلمه ای که سعید عریان آنرا در بند مذکور از مادیان به رابطه زناشویی برگردانده gadan است که بسامد دیگرش gadar/گادار است و عریان در پاورقی مربوطه (نک: صفحه 187 ترجمه مادیان هزار دادستان) به پریخانیان ایراد میگیرد که چرا این کلمه را بطور کل به زنا یا ارتکاب به رابطه جنسی نامشروع برگردانده است. اما همانطور که بالاتر اشاره کردم به احتمال قوی این قسمت از مادیان اشاره به زناشویی خارج از ازدواج دارد چرا که بر اساس بند اول فصل هفدهم مادیان هزار دادستان پسر تا زمانی که بالغ شود و دختر تا زمانی که شوهر کند و زن از هنگام ازدواج بصورت پادشا زنی باید نفقه شان پرداخت و مورد حمایت [طبیعتاً توسط پدر یا شوهر] قرار بگیرند ولی در بند فوق الذکر بهیچ عنوان نفقه زن و فرزند بر عهده شوهر نیست و از قضا در صورت عدم توانایی زن صرفاً نفقه فرزند تا هنگام بلوغ بر عهده آن مرد قرار داده شده است؛ من در بخش بعدی حول گادار مفصل بحث خواهم کرد و در اینجا بهمین میزان اکتفا میکنم.
ممکن است ایرادی عنوان شود مبنی بر اینکه خب آن زن بصورت غیر پادشاه زنی به ازدواج درآمده لکن باید در نظر داشته باشید از مدل های دیگر مثل چکر زن و ایوگین و ستوری و ابدال در متون مربوط به خود نام برده شده (اشاره غیر مستقیم نداریم) و فی المثل برای ستوری زن از اموال مرد متوفی خرج خود میکرده یا ذکر نشده اینها نه خود توانایی پرداخت نفقه دارند نه فرد دیگری قیمشان است!، روایت داراب هرمزدیار چکرزن را پادشا زنی تعریف کرده که شوهرش می میرد و باصطلاح بیوه میشود و زن در ازدواج بعدی چکر زن است و کسی نمیتواند چکر زن را به پادشاه زنی بگیرد (نک: روایت داراب هرمزدیار، جلد اول، صفحه 186) اگر اینرا کنار گفته بارتلمه بگذاریم که بدان اشاره کردم شاید ما را به این سمت رهنمون سازد که پس سخن مادیان ناظر به چکر زنان بوده که نفقه ای فی النفسه به ایشان تعلق نمیگرفته است. اما باید توجه داشته باشید چکر زن اعم از بیوه زن است (البته اگر آن بیوه زن به ستوری در نیاید، برای بررسی تخصصی چکر زن بنگرید به مقاله قبلی ام در اینجا) و نمیتوان انتظار داشت محتوای روایت داراب هرمزدیار که متعلق به زمان صفویان است بطور کامل بر عقاید زرتشتیان صدر اسلام و یا ساسانیان صدق کند. در صد در نثر نیز میخوانیم «اگر کسی زنی چکر دارد...» (نک: Saddar Nasr & Saddar Bundeheshn, page 39) که بوضوح نشان دهنده تزویج با چکر زن است. روایت امید اشوهیشتان نیز به تزویج با چکر زن اشاره صریحی داشته و میگوید:
کاملاً جایز خواهد بود که مردی با وجود چگر بودن زنی او را به همسری اختیار نماید و هرگز گناهی در این امر نیست. از طرف دیگر همسر اختیار کردن مسئله ای است که تا روز قیامت باید دوام داشته باشد. به این جهت ضروری است که این اقدام با توجه و مداقه بسیار صورت گیرد. عقد ازدواج برای خانم ها به دو صورت میباشد یکی به صورت «پادشازنی» و دیگری به صورت «چگرزنی».
روایت امید اشوهیشتان، صفحه 191
تا بدینجا ممکن است با خود بگویید برداشت من اشتباه و در حقیقت مادیان هزار دادستان اشاره به ازدواج با چکر زن داشته است اما عجله نداشته باشید، اول از همه باید بدانید به چکر زن مهریه تعلق میگرفته است:
معمولاً زنان درجه دوم [اشاره بارتلمه به چکر زن است و درجه اول میشود پادشاه زن] از طبقاتی مادون طبقه خانوادگی شوهر خود بودند. البته زنان درجه دوم یا چکر زنان نیز مهریه دریافت میداشتند. لیکن از هر لحاظ تحت ریاست و اداره پادشا زن قرار داشتند. این زنان بیشتر نقش یک کمک کار و خادمه ی پادشا زن را در صحنه خانه و خانواده بازی میکردند. چکر زن یا زن مقام دوم مانند سایر اعضا خانواده از منزل و خوراک و پوشاک استفاده کرده و علاوه بر آن حداقل تا سن هفتاد سالگی یعنی تا زمانیکه می توانست کار کند و بحال خانه داری مفید باشد از یک مقرری سالیانه نیز برخوردار بود
زن در حقوق ساسانی، صفحه 54
و حال علاوه بر مهریه بر اساس روایت امید اشوهیشتان چکر زن نفقه هم در دوران ازدواج دریافت میداشته آنچنان که در پاسخ هفتم روایت امید اشوهیشتان میخوانیم:
... هرگاه زنی در منزلت چگر زنی باشد متأسفانه از مزایای حقوقی همسری بی بهره خواهد بود. بنابراین این مطلب را نباید به روی او آورد زیرا فعلا او به اندازه کافی خوار شده است. جز در موارد خاصی که قول و قرارهایی رسماً بین ایشان برقرار بوده، معمولاً پس از فوت شوهر، چگر زن از آنچه که از شوهرش باقی مانده از اموال گرفته تا غذا و سایر مایحتاج، فاقد هرگونه حقی است.
روایت امید اشوهیشتان، صفحات 47 و 48
چنانچه مشاهده میکنید در اینجا عنوان شده است که چکر زن بعد از مرگ شوهر برای نفقه خود از ارثیه سهمی ندارد و آیا این دال بر تأمین نفقه اش در زمان حیات شوهر نمیباشد؟! بعبارتی اینجا تأمین نفقه در زمان حیات شوهر بطریق اولی تأیید شده و این در حالیست که بر اساس بند دوم فصل نوزدهم مادیان که نقل کردم صرفاً تا زمان بلوغ فرزند حاصل از رابطه آن مرد موظف به تأمین نفقه زن بوده است. بنابراین مادیان هزار دادستان دارد از زناشویی خارج از چارچوب ازدواج سخن میگوید.
در پرسش و پاسخ شماره 29 روایت آذرفرنبغ فرخزادان موبد موبدان فارس در قرن سوم هجری قمری* نیز پیرامون زن متأهلی که با یک غیر زرتشتی زنا کرده است میخوانیم:
مردی که او را زنی بد و نافرمان است، آن مرد به جایی رود، (و) او (آن زن) تن به غیر بهدینان دهد، (و) چند بار با غیر بهدینان بخوابد، و گناه گران کند، (آیا) آن مرد مجاز است آن زن را نگاه دارد یا (باید او را) رها کند؟ و اگر آن زن گناه کند، آن مرد را گناه است یا نه؟
چنان که من می دانم: اگر گادن به غیر بهدینان داد، اگر زن موافق باشد، مجاز است که رها کند؛ و اگر رها نکند، برای حکم بزرگ تر، (یعنی) به این اندیشه نگاه دارد که کم تر گناه کند، (اگر بدین اندیشه) به زنی نگاه دارد، آن گاه مجاز است؛ و (در این صورت، زن) نمی تواند (آیینهای مربوط به) دشتان ماه را اجرا کند؛ (اما) اگر رها کند، از آن جا که گفته شده است که اگر اندکی هم بیم به تن یا (اندکی) بیم به روان باشد، مجاز است (که) که رها کند؛ یعنی، به ما نیز گفته شده است که اگر گادن یک بار به مرد کسان داد، یقیناً باید بیم تن و روان، هر دو، را داشت؛ و اگر پس از آن (نیز) زن گناه کند، (تقصیری) متوجه شوهر نباشد؛ مگر آنچه بتواند او را (از آن) باز دارد، و او را باز ندارد؛ اگر زن از گناه توبه کند، می تواند (آیینهای مربوط به) دشتان ماه را اجرا کند.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 25
تذکر: توجه داشته باشید بر اساس بند اول فصل هفتم مادیان هزار دادستان شوهر میتواند بصورت یکطرفه چکر زن را طلاق دهد فلذا روایت ها پیرامون طلاق دادن یکطرفه زنی که زنا کرده ناظر به پادشا زن است.
*: وی در میان زرتشتیان بشدت مشهور و بعبارتی مرجع در زمان خود بوده است چنانچه دکتر باغ بیدی در معرفی او میگوید:
آذرفرنبغ فرخزادان موبدان موبد فارس و رهبر زردشتیان در سده سوم هجری بود. اطلاعی از زمان و مکان تولد او در دست نیست، اما می دانیم که از بزرگ ترین مراجع زرتشتی بوده و بسیاری از دانشمندان و فقهای زردشتی به گفته های او استناد کرده اند. ... مردان فرخ اوهرمزددادان، فیلسوف و متکلم زرتشتی سده سوم هجری، در کتاب معروف خویش شکند گمانیک وزار از آذرفرنبغ فرخزادان با عناوینی چون «پیشوای بهدینان»، «بزرگترین فرزانه» و «اشو (= پارسا، پرهیزگار)» یاد کرده و به گفته های او استناد کرده است. منوچهر، پیشوای بهدینان فارس و کرمان در نیمه دوم سده سوم هجری، نیز در اثر فقهی خویش، دادِستان دینیگ، آذرفرنبغ فرخزادان را «برترین پیشوای بهدینان» خوانده و به یکی از فتواهای او استناد کرده است.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، بخش مقدمه، صفحات الف و ب
اگرچه تمام روایات کتاب مستقیماً از خود آذرفرنبغ نیست (نک: روایت آذرفرنبغ فرخزادان، بخش مقدمه، صفحه ه) اما هیچ دلیلی نداریم انتساب برخی روایات کتاب به وی (بجای صدور مستقیمشان) را ناقض اعتبار روایت ها بدانیم و بعنوان مثال میتوانسته روایت بصورت شفاهی به نویسنده رسیده باشد و او هم از زبان خود نقل کرده نه اینکه جعلشان بکند. بهرحال این کتاب یک منبع معتبر زرتشتی است. برمیگردیم به موضوع مقاله.
اگر گناه آن زن اعدام و یا تازیانه بود و یا حتی اینکه شوهرش میتوانست با قوه قهریه ازین اعمال وی جلوگیری کند [اعم از حبس و کتک و...] آیا اینطور سخن حول رها شدن یا نگاهداشتنش حرف زده میشد؟ بنظر نمیرسد. حال بطریق اولی زنای آن زن با مرد بهدین چه بسا فاقد مجازاتی باشد. در روایت امید اشوهیشتان نیز تأیید سخن آذرفرنبغ را می بینیم:
طلاق زن به علت گناه محرز گواهی شده ای بدون رضایت او جایز است. همان گونه که در مورد فحشا، جادوگری، یا عدم تمکین، حکم شرعی چنین خواهد بود. ... [هرگاه زن متأهل] خود را در اختیار مرد دیگری قرار دهد و یا مرتکب هر گناه دانسته دیگری که موجب عقوبت روح و جسم می شود، گردد، از حکم فوق الذکر مستثنی نخواهد بود.
روایت امید اشوهیشتان، صفحه 45
از آنجا که زنای زن متأهل مصداق ظلم در حق شوهر هست مشخصاً گناه همیملان است یعنی خطا و جرمی که نسبت به کسی انجام گرفته باشد یا آسیبی به فردی برسد که در مقابل گناه رُوانی است که خطا کردن و قصور در برگزاری آیین ها و آدابی است که دینیاران و روحانیان مقرر داشته اند یا گناهی که به روان شخص برمیگردد (نک: نمایی از فقه زرتشتی در دوران ساسانیان، صفحه 37 و شایست ناشایست، صفحه 104 توضیح پانوشت های 1 و 4) و ازین روست که در صورت جلب رضایت فردی که به وی ظلم شده [اینجا میشود شوهر] آن گناه بطور کامل بخشیده میشود، بر خلاف گناه روانی که علاوه بر توبه فرد باید روی به جبران هم بیاورد که میتوان این جبران کردن را همان کشتن خرفستران و یا خوردن تازیانه و...، ازین دست مجازات های رایج در آیین زرتشت دانست. در شایست ناشایست میخوانیم:
اگر گناه نسبت به همیمالان کرده باشد، ایدون میتوان عمل کرد که اگر شوهر دشمن (= بسیار خشمناک) نشود و زن را طلاق ندهد و با او در <زنی خود نیز> هم آغوشی نکند، که پس نزد همیمالان باید پتت کند؛ هرگاه نی (= چنین نباشد)، پیش ردان پتت کند، و همانند وام باشد و وام، مرد را دروند [= فاسق، بی دین] نکند و <چگونگی> کارش این باشد که در تن پسین آن <وام را> بهلند، و این <مرد> را شرمی گران باشد و رامش او را بکاهند.
گناه همیمالان را اگل اصل جبران شده باشد پس پایه (= میزان و درجه قانونی و شرعی گناه) آن جبران شده است؛ <قولی> هست که چنین گوید که از آن پس پایه <گناه> او را بر ذمه نیست؛ <قولی> هست که چنین گوید که ایدون <باشد> چون درختی که برگ بیفشاند.
گناه روانی را چون پتت (= توبه) کرده باشد پس <آن گناه> از وی باز ایستد (= بر آن افزوده نشود). اگر <آن را> جبران کند، پس درست <است>...
شایست ناشایست، صفحات 100 و 101
دکتر مزداپور در پاورقی های مربوط به این بخش از ترجمه فارسی شایست ناشایست میگوید:
... بر اساس این تصور گناه اصلی در روسپیگری و روسپی بارگی در آمیختن نطفه مردان است و به این جهت روسپی بارگی درجاتی دارد و سبکترین نوع آن هم آغوشی با زنی است که شوهر نداشته باشد و در طهر واحد با مرد دیگری هم به سر نبرده باشد (روایت امید اشاوهیشتان، ص155، س 4تا8 [من نهی از این چنین چیزی را در ترجمه فارسی روایت امید اشوهیشتان پیدا نکردم [اینکه صرف رابطه جنسی محکوم شده باشد] ولی در مذمت روسپی گری مطلب مشابه به چشم میخورد که در انتهای مقاله بدان خواهم پرداخت]). اگر زن شوهر داشته باشد زانی باید سیصد استیر به وی تاوان بپردازد، زیرا زنا «تن دزدی» است (نیرنگستان، ص13، س13 و 14 و جز آن) و این تاوان چونان وامی تلقی می شود. اما اگر شوهر با زن خود هم آغوشی کند، گناه آمیختگی نطفه روی میدهد که گناهی مستقل و مستوجب پادافراهی سنگینتر است [یعنی شوهر زنی که اقدام به برقراری رابطه خارج از ازدواج کرده با وی رابطه جنسی برقرار کند در حالیکه آن زن با مرد دیگری رابطه برقرار کرده بوده است] و اگر زن حامله نیز باشد، به جنین آسیب می رسد و طفل نیز همیمال زانی خواهد بود [یعنی آن مرد بواسطه زنایی که با زن حامله کرده در حق جنین ظلم و مرتکب همیمال شده است؛ البته احتمال میدهم اینجا گناه همیمال توسط شوهر زن نسبت به طفل انجام شده چون با برقراری رابطه بعد از حاملگی زن از آسیب رسیدن سخن گفته شده است نه آنچنان که مزداپور میگوید این گناه همیمال نیز به مرد زانی برگردد]. اگر شوهر زن را به دلیل زنا طلاق دهد و زن بیگناه باشد، وی نیز همیمال مرد زانی خواهد شد و گناه بزرگتر می گردد [منظور احتمالا تجاوز است که زن تقصیری ندارد].
... گناه همیمالان یا گناه خصمان به معنای اخص زنا نیز به کار رفته است [دکتر مزداپور سپس به در صدم صد در بندهش و در شصت و هفتم صد در نثر ارجاع میدهد که از کتاب مربوطه بجای کتاب ایشان متنشان را برایتان قرار میدهم].
شایست ناشایست، صفحات 107 و 108
در درهای صدم و شصت و هفتم صد در بندهش و صد در نثر میخوانیم:
[در شصت و هفتم صد در بندهش:] اینکه عظیم زنانرا پرهیز باید کردن از روسپی کردن که در دین بِه [آیین زرتشت] پیداست که هر زنیکه با مرد بیگانه بخفت او را جِه [بدکاره] باید خواند و جزای تقصیر آنست که با همه جادوان و گناهکاران یکسان باشد
و در زند جد دیو داد گوید که هر زنی که با دو مرد بیگانه گرد آید بر من که اورمزدم رنجست چه اگر در رود آب نگاه کند بکاهاند و اگر در دار و درخت نگاه کند بر درختان کم شود و اگر با مرد اشو سخن گوید خره و پاکی مردم بکاهاند. زرتشت از اورمزد پرسید برای او چه باید، دادار اورمزد گفت که او را زودتر بباید کشت که از اژدها و همه دام و دد زیرا که او در دام من زیانکارتر است.
پس چون چنین است زنانرا خویشتن عظیم کوشش باید داشتن تا بر شوهر خویش حرام نشوند که هرگاه که چهار بار تن بدیگر کس بدهد بعد آن چندان بخانه شوهر بود حرام باشد نو نو گناه با روانش می افزاید.
[در صدم صد در نثر:] و هر کس که در گیتی زنا کرده باشد و زنی را از راه ببرد و آن گناه همیمال خوانند چون بمیرد روانش بچینود پول رسد شمارش نکنند و اگرچه نیک کردار باشد تا همیمال رسیدن و عقوبت آن کارهاش دهند و پس شمارش بکنند ... گناه این کار که کرده بود همیمال رسیدن در بن چینود پل باز داشته بود و دشواری در دوزخ بدو میرسد، میداند که عقوبت این کارها گیرد و بدوزخ باید شدن و آن هول از همه عذابها او را بتر باشد و همیشه غمی و اندوهی بوی رسد تا آنکه شوهر آن زن که همیمال او بود رسید و بدان سبب عذابها دهندش و بعد از آن شمار کنند
Saddar Nasr & Saddar Bundeheshn, page 48 & 170-171
با وجود قراینی همچون «همیمال بودن» و «کوشش زنان برای حرام نشدن بر شوهران» و «تا آنکه شوهر آن زن رسید» و... میتوان فهمید منظور زنا با زن شوهردار و تن فروشی و احتمالاً تجاوز [بخاطر قرینه «زنی را از راه بردن»] است نه زنا با زن مجرد بی شوهر و یا بدون قیم که مصداق تجاوز هم نباشد. در تأیید سخن من می بایست به فرگرد هجدهم وندیداد رجوع کنیم چنانچه در آنجا عباراتی مشابه در شصت و هفتم صد در بندهش برای روسپیان بکار رفته است:
زرتشت از اهوره مزدا پرسید:
کیست که ترا به تلخ ترین اندوه دچار می کند؟
کیست که ترا با تلخ ترین درد، دردمند می کند؟
اهوره مزدا پاسخ داد:
ای سِپیتمان زرتشت!
چنین کسی «جَهی» است که به روسپیگری در پی اَشَوَن و نا اَشَوَن، مزداپرست و دیو پرست و نیکوکار می رود.
نگاه او یک سوم از سیلابهای روان کوهساران را می خشکاند.
نگاه او یک سوم از گیاهان رویان زیبای زرین فام را می پژمراند.
نگاه او یک سوم از رستنیهایی را که پوشش زمین است می پژمراند.
نزدیک شدن بدو یک سوم از اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک و یک سوم از نیرومندی و توان اَشَوَن مرد را می کاهد.
ای سِپیتمان زرتشت!
براستی من _اهوره مزدا_ میگویم: چنین آفریدگانی بیش از ماران شیبا، بیش از گرگان زوزه کش، بیش از ماده گرگی درنده که بر گله شبیخون زند، بیش از ماده غوکی که با هزار گله از تخمهایش بر آبها فرود آید، سزاوار کشتن اند.
اوستا، وندیداد، فرگرد هجدهم، بندهای 61 الی 65
آنچکه مزداپور در متن شایست ناشایست به هم آغوشی برگردانده بود و نیز اولین پانوشت را برای او نوشته بود و برایتان قرار دادم [آنجا که میگفت: بر اساس این تصور گناه اصلی در روسپیگری...] در آوانوشت بخش مربوطه از شایست ناشایست [نک: شایست ناشایست، صفحه 100 خط پنجم] کلمه «gad» است که اشاره به «گادار» دارد و البته برگرداندن آن به روسپی گری کاملاً باطل است و در بخش بعدی پیرامون آن توضیح خواهم داد.
زنا با زن مجرد
در اینجا بحث را معطوف به زنا با زنی میکنم که قیمی جز شوهر دارد و بنابراین می بایست بر روی خودسالار زنی و نیز بی اسپان متمرکز بشویم. ما میدانیم که رضایت قیم در ازدواج برای زن شرط است و پروفسور کریستین بارتلمه در تأیید آن میگوید:
پدر مجاز نبوده است که دختر خود را بازدواج مجبور کند، و یا حتی هنگام اجتناب دختر خود از ازدواج نمیتوانسته است او را از ارث محروم سازد و یا وبسیله دیگری او را کیفر دهد.
زن در حقوق ساسانی، صفحه 48
در تأیید سخن بارتلمه آذرفرنبغ فرخزادان نیز میگوید:
مردی که دختری بالغ را به زنی یا به سالاری مردی دهد، (و) دختر موافق نباشد، آیا سالاری به او داده می شود؟ یا سالاری اش با کیست؟
چنان که من می دانم: زنی (ازدواج) جز با موافقت دختر نباشد، اما سالاری بدون موافقت دختر می تواند باشد؛ تا پدر زنده است، هرگاه لازم باشد می تواند بازستاند، و پس از پدر، کسی نمی تواند باز ستاند.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 7
تنها ازدواجی که من دیدم بطور کل رضایت زن در آن شرط نیست خویدوده میباشد که احتمالاً ازدواجی موقت بوده یا میتوانسته به شکل موقت هم باشد:
مردی که باید دختر خویش یا خواهر خویش را به زنی درآورد (= به ازدواج درآورد)، (و) آنان موافق نباشند، (آیا) آن مرد می تواند ایشان را به زور زن کند؟ اگر بکند، صواب خویدوده باشد یا نه؟
چنان که من می دانم: خواهر یا دختر را آن گونه به زور میتوان زن کرد؛ اگر بکند، زنی (= ازدواج) درست است، صواب خویدوده (نیز) باشد؛ (اما) اگر شوهر موافق نباشد، نمی توان کرد، و گناه است.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 16
حال، بارتلمه پیرامون رابطه جنسی دختر مجرد با مردی غیر محرم بدون اذن پدر میگوید:
در حقوق ساسانی میخوانیم که: اگر دختری از قبول ازدواجی که پدر وی خواستار آن است، سرباز زند، همچنان پول «یومیه» و سهم ارثی پیش از مرگ پدر برای او باقی خواهد ماند. البته سهم طبیعی وی نیز از ارث برای او محفوظ خواهد بود.
همچنین میخوانیم که اگر پدری عمداً از انجام وظیفه خود نسبت به دخترش کوتاهی ورزد، مثلاً از روی امساک و یا بیم از دست دادن او، وی را بموقع شوهر ندهد، و یا اگر در اولین فرصت موفقیتی حاصل نگشت دیگر مجاهدتی در این باره نکند، در اینصورت دختر میتواند بمیل خود و بدون اجازه پدر حتی بیک ازدواج غیر مشروع تن در دهد. یعنی در این هنگام نیز حقوق پشتیبان دختر بوده و مانع از این میگشت که عمل او عواقب وخیمی را برای وی از پی داشته باشد. هزینه معاش و سهم ارث او برای وی باقی می ماند. فقط در صورتیکه دختر نمیتوانست از ادامه رابطه نامشروع خود، من بعد، اجتناب ورزد در این هنگام پدر مجاز بود که در مقدار سهم ارث وی تقلیل دهد.
ضمناً بنظر میرسد که چنین موردی زیاد نادر نبوده است. چونکه ما مقرراتی در این باره بویژه درباره کودکانی که در نتیجه چنین روابطی متولد شده اند و درباره مادران آنها در صورت تمایل بازدواج رسمی قانونی از عهد ساسانی در دست داریم.
کودکانی که فرزندان روابط آزاد بشمار میرفتند نخست در تحت سرپرستی مادر خود و در خانه پدر بزرگ مادری خویش رشد و تربیت می یافتند و در صورتیکه کودک دختر بود پدر بزرگ حتی وظیفه داشت که از سن معینی برای او وجهی بطور مقرری یومیه تعیین کند. این چنین دختری ضمناً دارای نصف سهم ارث یک دختر قانونی بود. تنها اگر مادر یک چنین کودکی که ثمره عشق آزاد بشمار میرفت شوهر میکرد دیگر خود مسئولیت پرستاری کامل از فرزند غیر قانونی خویش را بعهده داشت نه پسر بزرگ مادری کودک.
مسئله فرزندان روابط عشق آزاد در صورتیکه مادرشان از خانواده های سرشناس و اشرافی بودند سعی میگشت که محرمانه حل شود و این کودکان را نیز بلقب پر لطف «پیک خدایان» می نامیدند. در مواردی که مادر این پیک خدایان توانایی مالی نداشت که از آنان نگاهداری کند، تهیه وسائل و خوراک و پوشاک مادر فرزند تا زمان بلوغ او بعهده پدر بود.
زن در حقوق ساسانی، صفحات 48 الی 50
بارتولومه برای مقوله پیک خدایان به چند بخش در جلد پنجم کتاب خودش با عنوان «Zum Sasanidischen Recht» ارجاع میدهد. این کتاب معتبر شرح مفصلی از قوانین حقوقی زمان ساسانیان بوده و ظاهرا ترجمه به فارسی هم نشده است (من نسخه زبان اصلی اش را نیز نتوانستم بدست بیاورم):
پیرامون آن قسمت از سخن بارتلمه که گفت «اگر پدری عمداً از انجام وظیفه خود نسبت به دخترش کوتاهی ورزد» در پاسخ 43 روایت امید اشوهیشتان میخوانیم:
زن «خوسراین» از زن «ایوکن» به کلی متفاوت است. خصوصیت خوَسراینی این است که وقتی پدری دختر بالغی داشته باشد و در صدد شوهر دادن او بر نیاید، پدر گناهکار محسوب میشود. هرگاه دختر در اینمورد بدون تأیید پدر، مردی را انتخاب نماید چنین دختری «خوَسرای» نامیده می شود و آن مرد سرپرست او می گردد. حتی اگر این دختر لباس و غذا از شوهرش دریافت ننماید جایز خواهد بود. بر فرض این که فرزند پسری بدنیا آورد و آن پسر به سن بلوغ برسد، و مسؤولیت مادرش به عهده او قرار گیرد اگر آن مادر پسر دیگری نیز بدنیا آورد و او نیز به سن بلوغ رسید، مادر که تحت مسؤولیت پسر بزرگتر قرار دارد قانونا به «پادشا زنی» شوهر درخواهد آمد. اگر دختر یا پسری در حین آن 15 سال پسر اول بدنیا آیند آنها به منزله پسر و دختر آن پسر بزرگتر محسوب خواهند شد. آن پسر اولی نمی تواند پسر خوانده کسی شود.
روایت امید اشوهیشتان، صفحه 265
در مادیان هزار دادستان نیز میخوانیم:
چنانچه دختری به سبب خطای پدر شوهر کند، (در صورت چنین ازدواجی) باید تحت انفاق و حمایت قرار گیرد، و چنانچه او را از خود درآمدی باشد، از درآمد خویش و چنانچه او را درآمدی نباشد باید از (درآمد) متعلق به پدر (تحت انفاق) قرار گیرد.
مادیان هزار دادستان، فصل 17 بند پنجم
این بند از مادیان را کنار بند دوم فصل نوزدهم بگذارید که نفقه زن و فرزند حاصل رابطه خارج از ازدواج را در صورتی که زن قیم نداشته باشد تا زمان بلوغ فرزند بر گردن مرد قرار داده بود و اینجا که زن قیم دارد طبیعتاً نفقه وی (در رابطه با فرزند حرفی زده نشده ولی احتمالا آن هم بر گردن پدر زن است) بر عهده قیمش است و این هم تصریحی دیگر بر ازدواج نبودن این رابطه است. البته در بند دوم فصل نوزدهم هیچ خبری از قصور فرد سومی نیست چون آن زن اصلا قیمی نداشت و ازین جهت با این نوع رابطه در مادیان یکسان نیست. از طرفی دیگر محتوای مادیان در اینجا در تضاد با روایت اشوهیشتان است چون در آنجا نفقه این زن برعهده مرد است (منظور کسی است که زن از او حامله شده) ولی در مادیان برعهده پدر، ضمن اینکه اشوهیشتان بوضوح به گناه داشتن این رابطه اشاره و آنرا بر گردن پدر انداخته لکن مادیان از گناه داشتنش سخنی نگفته است.
البته اشوهیشتان هم اشاره کرده اگر این دختر لباس و غذا از آن مرد نگیرد باز مشکلی نیست و جایز است و همانطور که متذکر شدم در ازدواج بصورت چکر زنی و پادشاه زنی نفقه اختیاری نداریم و مدل های دیگر ازدواج مثل ایوگین و ستوری هم در حالاتی خاص و ربطی به این مورد نداشته است؛ بنابراین این مورد هم قرینه دیگری در تأیید ازدواج و غیر شرعی نبودن رابطه مذکور میباشد. اینکه در ترجمه کلمه شوهر آمده مبادا باعث شود آنرا ازدواج بدانید بلکه آوردن کلمه شوهر ناشی از ترجمه اشتباه آقای سعید عریان است، ایشان در توضیحات مربوط به کلمه شوهر در این بند میگوید:
در متن پهلوی: gadar. این واژه در این متن با معانی گوناگون بکار رفته است.
الف: ارتباط جنسی، نگاه کنید به فصل 14 بند 22 و یادداشت شماره 27 ترجمه حاضر.
ب: شوهری که فاقد هرگونه حقوق قانونی است به جز ارتباط جنسی با همسر؛ با این معنی با واژه «شوی soy» در تقابل قرار میگیرد. این واژه در بند مذکور با همین معنی به کار رفته است. در لاتین sine manu mariti. در این خصوص نگاه کنید به: مصطفوی 1372، صفحه 220.
مادیان هزار دادستان، صفحه 176
اگر این مرد از لحاظ فقه زرتشتی شوهر است پس مشخصاً عنوان شوهر هم نویسنده مادیان برایش بکار میبرد نه عنوانی که معنای کلی رابطه جنسی را در بهترین حالت میدهد بجای شوهر و ازدواج قانونی. چیزی که عریان به آن توجه نکرده همین است. چنانچه مشاهده میکنیم این زن نه نفقه ای از آن مرد دریافت میدارد و نه پادشاه زن خواهد بود و کماکان نفقه اش بر عهده پدرش است؛ از طرفی دیگر فقه زرتشتی در اینجا پدر را گناهکار خوانده و چیزی را متوجه آن زن و مرد نکرده است فلذا بنظر میرسد عمل آن زن را دارای حرمت نمیدانسته است.
گرچه این فعل در فقه اسلام برای یک مسلمان زناست چون پدر حتی جلوی ازدواج دختر را هم نگرفته صرفاً در جهت ازدواجش تلاش مُکفی نکرده است. اگر بگوییم این رابطه زناشویی در آیین زرتشت غیر شرعی برای آن زن محسوب نمیشده و گناه برای پدر زن عنوان شده که چرا برای ازدواج کردنش تلاش نکرده از آنطرف اما این چنین حکمی برای یک مرد عملاً فرق زیادی با آنچه در زنا بوقوع می افتد ندارد چنانچه وی مجبور نیست نفقه مادر فرزند حرام زاده خود را ولو اگر آن زن ناتوان در تأمین نفقه بود بدهد و بر عهده پدر آن زن میباشد (یا بنابر سخن اشوهیشتان بر عهده وی است اما میتواند ندهد).
سعید عریان برای آن قسمت از سخن خود که گفت شوهری هست که هیچ حق قانونی ندارد بجز ارتباط جنسی با همسر! به هیچ منبع دست اولی ارجاع نمیدهد مبنی بر شوهر خواندن این مرد (به شخصه در منبعی هم ندیدم شوهر خوانده شود) و صرفاً عنوان میکند «مصطفوی 1372، صفحه 220» و وقتی به قسمت منابع کتابش مراجعه میکنیم یک کتاب از فردی با نام «علی اصغر مصطفوی» به سال 1371 و با عنوان «زمان و زندگی استاد پورداود» درج شده است!. البته من به این کتاب هم برای اطمینان رجوع کردم لکن در صفحه 220 که عریان بدان ارجاع داده است سخن از ازدواج استقراضی و شوهر بدلی میباشد (نک: زمان و زندگی استاد پورداود، صفحات 219 الی 221) و ارجاع خود مصطفوی در آن قسمت هم صفحات 354 و 355 کتاب ایران در زمان ساسانیان کریستنسن است که در نسخه ترجمه فارسی کتاب ایران در زمان ساسانیان در صفحات 442 و 443 راجع به ازدواج استقراضی بحث میشود. ارجاع سعید عریان اینرا به ذهن متبادر میکند که میخواسته بگوید منظورش از بیان معنی دوم برای گادار همان ازدواج استقراضی بوده است که کاملاً اشتباه است و اشاره به تأهل زن در متن مادیان نشده است.
در متن مادیان اشاره به دختری بود که به سبب خطای پدر شوهر کرده و این در حالیست که ازدواج استقراضی به خواست شوهر اول انجام میشده و خطایی هم در کار نبوده است:
کسی زنش را در اختیار مردی قرار داد، اما آن مرد نیز زن را به مرد دیگری داد و زن به مرد آخر راضی باشد چنانچه این تخلف (که بدون اجازه شوهر اول بوده) یک سال طول بکشد، هر دو مرد و زن محکوم به اعدام می شوند.
روایت پهلوی، صفحه 17
از عبارت فوق که برگرفته از کتاب روایت پهلوی است استنباط میشود که مرد میتواند زنش را به مرد دیگری قرض بدهد. بارتلمه در رابطه با ازدواج استقراضی میگوید:
شایان توجه در مورد ازدواج استقراضی این نکته است که در انجام تشریفات آن به جهت «واگذاری موقت زن» بهدیگری، یک علت تعاونی و خیر خواهانه لازم بوده است؛ مانند نیازی که یک «هم کیش»، بدون تقصیر و گناه بخاطر کودکان خود داشته یعنی مثلا نیازی که بر اثر مرگ زن یا بیماری سخت او برای شوهر وی بوجود آمده بوده است ... علت فراوانی ازدواج استقراضی قطعاً این بوده است که بمناسبات دلخواه دیگری بجز علت «تعاونی و خیر خواهانه» ی آن، از آن استفاده می شده است. در یکی از قسمتهای کتاب فرخ میخوانیم که : «اگر شوهری بزن خود بگوید: « تو از این پس دیگر صاحب اختیار خود هستی »، با این سخن زن طلاق داده نشده است، ولی در نتیجه رخصت مییابد که به زناشوئی دومی بطور موازی با ازدواج نخستین خود تن در دهد» در اثر این حکم بهانه بسیار آسانی برای تعویض و مبادله «زن» به دست داده شده بود.
زن در حقوق ساسانی، صفحات 58 الی 60
در اوستا نیز بنظرم رد پای ازدواج استقراضی دیده میشود چنانچه جیمس دارمستتر در ترجمه وندیداد (فرگرد 4 بند 44) اشاره به داده شدن زن بواسطه بستن پیمان بین دو زرتشتی میکند [اگرچه منظور میتواند سالار زن و خواستگارش باشد]:
44 (118). If men of the same faith, either friends or brothers, come to an agreement together, that one may obtain from the other, either goods, or a wife, or knowledge, let him who wants to have goods have them delivered to him; let him who wants to have a wife receive and wed her ; let him who wants to have knowledge be taught the holy word.
THE VENDIDAD, FARGARD IV, page 45
دارمستتر در پاورقی مربوط به کلمه Wife در این بند میگوید:
Woman is an object of contract, like cattle or fields ; she is disposed of by contracts of the fifth sort, being more valuable than cattle and less so than fields. She is sold by her father or her guardian, often from the cradle. ' Instances are not wanting of the betrothal of a boy of three years of age to a girl of two
Ibid
چنانچه مشاهده میکنید دارمستتر بیان میدارد در اینجا زن بواسطه خواست پدر یا قیمش بعضاً از زمانی که در گهواره بوده مورد پیمان و قرارداد قرار میگرفته و ارزشش از گاو بیشتر و از کشتزار کمتر بوده است. چنانچه میدانیم سالار زن بعد از ازدواج شوهر اوست و این بند شاید حاوی اشاره غیر مستقیم به ازدواج استقراضی نیز باشد. البته این قسمت از وندیداد نباید ما را برآن بدارد رضایت زن در ازدواج بصورت پادشا زنی وقتی در خانه پدر است را نفی کنیم چون میدانیم شرط صحت ازدواج بوده است (بجز برخی استثنائات که برای ازدواج زن مجرد با مردی غیر از محارم اینجا مطرح نیستند). فلذا فارغ از استثنائاتی که در آنها رضایت زن شرط نیست جهت جمع بستن متن وندیداد و این مقوله رضایت دو راه بنظرم میرسد:
- تا قبل از بالغ شدن زن رضایت وی شرط نبوده است و پس از آن هم مبادله با رضایت زن صورت میپذیرفته است.
- منظور وندیداد فقط ازدواج استقراضی بوده که رضایت زن در آن شرط نیست.
بهرطبع ازدواج استقراضی هیچ ربطی به معنای دوم گادار نزد سعید عریان ندارد و در خودسالار زنی مد نظر وی با رابطه ای طرف هستیم که در صورت بدنیا آمدن و بزرگ شدن فرزند پسر و... باعث میشود آن زن به مقام پادشاه زنی [جایگاه همسران رسمی] برسد. بنابراین معنی دوم مد نظر وی را کماکان برای این بند از مادیان نمیتوانیم لحاظش کنیم و موجه می نماید بگوییم منظور برقراری زناست چون معنای اول (برقراری رابطه جنسی غیر شرعی = زنا) مد نظر مادیان بوده نه ازدواج و معنای دومی که عریان بیان میکند کاملاً بی سند و اعتبار است و البته توجه داشته باشید خودش هم اشاره میکند این کلمه در تقابل با کلمه شوهر soy قرار میگیرد و مشخص نمیدارد آیا نویسنده مادیان سواد نداشته از کلمه soy/شوی با قید دیگری استفاده کند نه gadar که بریان بخواهد آنرا به شوهر برگرداند و تخصیص برای مترتب سازد؟ پس منظور نویسنده مادیان نوعی خاص از رابطه ای که من آنرا شِبه ازدواج شِبه زنا میخوانم که میتوانسته به ازدواج پادشاه زنی در آینده تبدیل بشود ولی عنوان نمیشود قبل از آن این زن اگر پادشاه زن نیست پس چیست؟! آیا چکر زن محسوب میشود؟ لکن در منابع مربوط به چکر زن این چنین چیزی به چشم نمیخورد.
این چیزیست که از آن با عنوان خودسالار زنی (یا یکی از تعاریف آن) یاد میشود و بنظرم این تعریف مابین زنا و ازدواج است اما آنی که مد نظر من میباشد حول برخی تعاریف بی اسپان [بنابر روایت امید اشوهیشتان که جلوتر بدان اشاره خواهم کرد بی اسپان اعم از خودسالار زنی است] و تعریفی از گادار است که شبیه به خودسالار زنی میباشد لکن دیگر تخلفی از پدر سر نزده است [در متون اشاره به کوتاهی پدر یا قیم نمیشود] ولی باز زن بدون رضایت قیم خود با مردی رابطه جنسی که مصداق روسپی گری نیست برقرار میکند. در روایت آذرفرنبغ فرخزادان در اینباره میخوانیم:
زنی که بدون آگاهی پدر با مردی عهد کند که تن به زنی تو دادم، (و) پس از آن که پدر را آگاهی باشد، (بدو) گوید که از این مرد بازگردد، (آیا) می تواند به فرمان پدر بازایستد، (و) زن مرد دیگر شود؟ (و آیا) برای آن مرد آن زن پادشاه است یا نه؟
چنان که من می دانم: چون سالاری اش با پدر است، به جز آن که با موافقت پدر گوید، آن گاه می تواند بازگردد؛ چرا که اگر با موافقت پدر نگوید، پیمان زناشویی نباشد.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 14
همانطور که مشاهده میکنید اساساً پادشاه زنی برای این زن مطرح نیست به وی اطلاق بشود یا خیر بلکه کلاً ازدواجی صورت نگرفته است با اینکه زن عین ازدواج با مردی عهد بسته است فلذا زنا محسوب میشود بخصوص که سخن از عدم تأیید آن رابطه و پیمان زناشویی نبودنش بوده و اینجا از کوتاهی و تخلف پدر در تسهیل امر ازدواج آن زن نیز سخن رانده نشده است. بنابراین بر اساس بند اول فصل نوزدهم مادیان به صراحت عدم وجاهت قانونی داشتن ازدواج بدون اذن سالار یا قیم ذکر شد که نقلش کردم.
در مادیان هزار دادستان هم حول این موضوع میخوانیم:
در دادستان-نامه چنین نوشته است که چنانچه خواهر یا دختری بدون رضایت سالار (خود) تن به ازدواج دهد، (این ازدواج) قانونی نیست. و چنانچه او را بدون رضایت سالاران (او) بفریبند و (به ازدواج) وا دارند، (در این خصوص) برخی (از صاحبنظران) گفته اند که باید به او (برگزاری) دادرسی داده شود؛ اما (این حق را) برابر با قواعد (متعارف) دادرسی (به او) نمی دهند.
مادیان هزار دادستان، فصل 19 بند یکم
بنظر میرسد در متن فوق دو مدل رابطه جنسی غیر شرعی و خارج از چارچوب ازدواج تبیین شده، یکی اینکه زن با رضایت خود و بدون اذن قیمش بسراغ مردی برود [توجه داشته باشید هدف تن فروشی نیست] و با او به زعم خودش ازدواج کند که نویسنده مادیان میگوید قانونی [مشخصاً منظور شرعیست] نیست (از جهاتی مشابه ازدواج سفید در زمان حال) بر خلاف خود سالار زنی که در مادیان اشاره به غیر قانونی بودنش نشده بود و دوم آنکه زنی را فریب دهند و وادار به انجام زنا بکنند که بر خلاف اولی، برای این مقوله برخی گفته اند میتوان از طریق قضایی این مقوله را پیگیری کرد که بنظرم خود همین شاید بتواند قرینه ای باشد دال بر آنکه فریفتن در آنجا ذیل تجاوز قرار میگیرد تا رابطه ای خارج از چارچوب ازدواج شرعی با رضایت دو طرف که مد نظر من است. نیز از آنجا که هیچ یک ازین دو مورد رابطه تأیید نشده و برچسب رابطه ای قانونی ندارند مشخصاً با خودسالار زنی که منوط به کوتاهی پدر بود متفاوت اند و بر این اساس هم میتوان گفت این دو مورد مشخصاً زنا هستند.
سعید عریان برای معنی اولی که برای گادار بالاتر نقل کرده بود به بند 22 فصل چهاردهم مادیان ارجاع داد و در آن میخوانیم:
چنانچه دختر بدون اجازه پدر، تن به ارتباط جنسی بدهد، در این صورت چنانچه (این) ارتباط جنسی (از نوع) فحشا نباشد، آنگاه او از سالاری ارث رسیده از پدرش عزل نمی شود؛ اما اگر به ارتباط جنسی (از نوع) فحشا تن در دهد، آنگاه (نه قیمومت و نه) ارثیه پدر به او نمی رسد؛ و از پدر نیز باید حق اشراف بر درآمد دختر سلب شود.
مادیان هزار دادستان، صفحه 150
عریان در توضیحات خود برای کلمه فاحشه میگوید:
در متن پهلوی: gadar az an i hameylg، تحت اللفظی: «ارتباط جنسی از نوع پیوسته و بی وقفه» که منظور از آن فحشا است.
مادیان هزار دادستان، صفحه 154
توجه بفرمایید ما اینجا دختر مجردی را داریم که بدون اذن سالار یا قیم که پدرش بوده با اینکه ذکر نشده آن پدر کوتاهی در حق شوهر دادن دختر خود کرده باشد، اما روی به برقراری رابطه جنسی می آورد و متن مادیان در اینجا بر اساس ترجمه سعید عریان به صراحت از دو مدل رابطه جنسی سخن میگوید یکی روسپی گری و دیگری غیر آن و بعبارتی اینجا مراد از ارتباط جنسی صرفاً عمل جنسی نیست بلکه برقراری رابطه جنسی با فردی بدون رضایت قیم زن است فلذا نوع پیوسته و بی وقفه اش میتواند برقراری رابطه های مکرر با افراد مختلف در نظر گرفته شود. البته اینجا موبد رستم شهزادی کلاً ترجمه ای متفاوت کرده است:
دختری که در اثر سهل انگاری پدر مرتکب زناء شود هرگاه عمل خود را تکرار نکند از ارث پدر و منزل او محروم نخواهد شد ولی در صورت تکرار عمل منافی عفت از منزل و ارث پدر هر دو محروم خواهد شد.
قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان، صفحات 84 و 85
شهزادی در اینجا این بند را به خودسالار زنی برگردانده است چنانچه در ترجمه فصل هفدهم مادیان هزار دادستان نیز باز بدان اشاره میکند:
دختری که در اثر غفلت پدر مرتکب خلاف عفت شده باشد هرگاه نتواند بعداً از راه صحیح و آبرومندانه تحصیل معاش کند بازهم نفقه او بر عهده پدر است.
قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان، صفحه 90
ترجمه شهزادی بوضوح در تضاد با روایت امید اشوهیشتان است چون نه تنها جوازی دیده نمیشود بلکه از تحت فشار قرار دادن دختر به منظور دست کشیدن از آن رابطه به چشم میخورد. بر اساس ترجمه وی زنای دختر مجرد اگر تکرار نشود هیچ مجازاتی نخواهد داشت.
برای بحث حول گادار روایت آذرفرنبغ فرخزادان نیز راهگشاست چنانچه در آن میخوانیم:
زنی را به ستوری گمارند (آیا) مجاز است که در ستوری شوهر نکند؟ و اگر شوهر نکند و بمیرد، مال به کجا میرود؟ و اگر در هنگام ستوری شوهر کند، مال در میان فرزندان او به تملک می ماند یا به ستوری؟
چنان که من می دانم: اگر گادار کرده باشد، (و) شوهر نکرده باشد؛ مجاز است که شوهر نکند؛ اگر او را فرزند نباشد، و بمیرد، مال به سزاواری باز می گردد...
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 22
اینجا از زنی سخن گفته شده است که در عین انجام گادار شوهر نکرده و با در نظر گرفتن آنچکه پیش ازین گفتیم میتوان گفت گادار معنای برقراری رابطه جنسی با فردی خارج از چارچوب ازدواج قانونی و شرعی یا بطور کل برقراری رابطه جنسی را بر حسب متن میدهد [جمع بستن بین آراء پریخانیان و سعید عریان]. برای درک بهتر سخن آذرفرنبغ باید توضیحات عریان برای ستور زنی را مشاهده کنید:
ستور زنی: عبارتست از ازدواج دختری با مردی با این شرط که فرزند آنها به نام پسری که پیش از 15 سالگی و یا در سن بلوغ پیش ازدواج درگذشته باشد، نامزد گردد. البته کلیه هزینه ها و ایجاد امکانات این گونه ازدواج با والدین شخص از دست رفته بوده است. در واقع این نوع ازدواج با گونه ای فرزند خواندگی منجر میشد. در این گونه ازدواج ممکن بود دو حالت پیش بیاید: نخست اینکه جوان از دست رفته دارای خواهر یا خواهرانی باشد که در این صورت یکی از خواهران پس از ازدواج، فرزند خود را به نام برادر از دست رفته نامگذاری می کرد؛ دیگر اینکه جوان درگذشته دارای خواهری نبود که در این صورت نیز دختری را به ازدواج مردی درآورده و آنگاه فرزند او را به نام جوان متوفی نامزد می کردند. زنی که برای «ستور زنی» انتخاب میشد باید دارای شرایط زیر میبود:
شوهر نداشته باشد و در آستانه ازدواج هم نباشد - کنیز نباشد - از راه فساد امرار معاش نکند - در خانواده ای سمت فرزند خواندگی نداشته باشد
مادیان هزار دادستان، صفحه 105
اگر بخواهیم بین روایت آذرفرنبغ با توضیحات سعید عریان را جمع ببندیم باید بگوییم که ستور زنی یعنی از ارث مردی به خانمی بدهند تا فرزند پسر خود را بنام آن مرد بکند و اگر وی شوهر نخواهد بکند در صورتی که گادار کرده باشد [برقراری رابطه جنسی خارج از ازدواج] مشکلی نبوده چون بر اساس آن هم میتواند فرزند پسر بدنیا بیاورد. البته در صحت این برداشت کمی شک دارم ولی تفسیر دیگری از جمع بین این دو به ذهنم فی الحال نمیرسد. البته سعید عریان یک اشتباه کرده و آن اینکه خیال نموده ستوری منحصر در زنان است اما اینطور نبوده و مرد هم میتواند ستوری مردی دیگر بشود [بعبارتی زن یا مرد ستوری مرد مرده ای را که زن و فرزند ندارد میتوانند بر عهده بگیرند]:
مردی از دنیا می رود، و او را مال بسیار است، و او را زن و فرزند نیست، اگر برای او ستور گمارند، (آیا) همه مال متعلق به آن ستور است؟ یا چه مقدار متعلق به ستور است؟ بقیه را چه باید کرد؟ و اگر زن (را به ستوری) گمارند، همین گونه باشد چون مرد یا نه؟
چنان که من می دانم: همه مال را آن ستور باید تحت ستوری نگاه دارد، تا پسری زاده شود و به پانزده سالگی برسد [از آن ستور]؛ سپس مالی که در تملک اوست به آن پسر و دیگر فرزندانی که در زمان ستوری زاده می شوند می رسد، اگر مرد باشد؛ و اگر برای ستوری اش زنی (معین) کرده شده باشد، همین گونه باید پنداشت (ستوری) زن را.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 17
بر این اساس مورد ایوگین هم امکانش هست در مواردی با ستوری یکی شود:
مردی که از دنیا می رود، و او را دختری یا خواهری است، و او را مال بسیار است، (آیا) همه آن مال از آن ایشان است یا چه مقدار؟ بقیه آن را چه باید کرد؟ اگر از ایشان فرزند زاده شود، آن مال به ملکیت ایشان می ماند یا به ستوری؟
چنان که من می دانم: اگر دختر یا خواهر از نوع ایوگین باشد، همه مال را آن ایوگین باید تحت ستوری نگاه دارد، و آن پسر یا فرزندان که از آن ایوگین زاده می شوند، باید نگاه دارند؛ اگر هم دختر یا خواهر، از آن (گونه) باشد که ستوری به سزاواری بدو می رسد، (یا) اگر (به ستوری) گمارده شده بودند، همان گونه است.
روایت آذرفرنبغ فرخزادان، صفحه 18
بنابراین زنی مجرد میتواند ستوری شود در حالیکه شوهر نداشته اما از آنطرف گادار یعنی رابطه جنسی داشته باشد بگونه ای مردی که با وی رابطه برقرار کرده شوهر محسوب نشود. من فکر کنم این بیشتر نزدیک به زناست تا ازدواج. حال برای گزاره ای دیگر حول موضوع زنای دختر مجرد در آیین زرتشت می بایست به قسمتهای دیگری از مادیان هزار دادستان رجوع کنیم چنانچه در فصل 14 میخوانیم:
سوشیانس گفته است که: چنانچه کسی دختری را که bayaspan میشود طلاق دهد، آنگاه او باید قیم پدر شود، حتی اگر (آن دختر) پس از فوت پدر مطلقه شود.
مادیان هزار دادستان، فصل 14، بند دوم
نیز در فصل 23 میخوانیم:
چنانچه برادر دختر متولد شده از bayaspan که (در واقع) دختری است که (از ازدواج) خود سالار زنی زاده شده است، فوت کند و او دارای سه خواهر (دیگر) باشد و کس دیگری را نداشته باشد، آن (خواهری که) بزرگتر است برای قیمومیتی سزاوارتر است و...
مادیان هزار دادستان، فصل 23، بند دوم
در عبارت «(از ازدواج) خودسالار زنی...» قسمت داخل پرانتز اضافه مترجم متن به زبان فارسی است [کلاً تمامی کلمات داخل پرانتز اضافه مترجم میباشند که در مواردی بنظر میرسد تفسیری نادر هستند تا بسط ترجمه]. همچنین سعید عریان وقتی ازدواج های موجود در آیین زرتشت را در توضیحات ترجمه فارسی مادیان هزار دادستان خود شرح میدهد خود سالار زنی را یکی از انواع ازدواج در آیین زرتشت بیان کرده و در رابطه با آن میگوید:
خود سالار زنی که در منابع بصورت «خودسرای زن، خودشرای زن و خود سرزن» نیز آمده است: ازدواج دختری بدون رضایت و اجازه والدین. دختر پس از چنین ازدواجی از ارث پدر محروم میشد و تنها در صورت اخذ رضایت آنان میتوانست به پادشا زنی ارتقاء می یابد.
مادیان هزار دادستان، صفحات 105 و 106
چنانچه مشاهده میکنید وی قید کوتاهی پدر را اضافه نکرده فلذا تعریفش از خودسالار زنی علاوه بر اینکه مترادف گادار و بی اسپان است اضافه کردن معنا و مفهومی جدید نسبت به روایت امید اشوهیشتان از خودسالار زنی میباشد که در آن کوتاهی پدر در امر ازدواج دختر خود مطرح نیست و این بر اساس بند دوم فصل 23 مادیان هزار دادستان تأیید میشود. سعید عریان در یادداشت دوازدهم فصل بیست و سوم ترجمه مادیان هزار دادستان میگوید:
در متن پهلوی «خود سالار زنی». زنی که دارای اختیارات قانونی در زناشویی نیست، مترادف با bayaspan، نگاه کنید به بند 2 فصل 14 و نیز یادداشت شماره 4 آن در ترجمه حاضر.
عریان همچنین در توضیح شماره چهار فصل چهاردهم میگوید:
bayaspan از نظر لغوی یعنی قاصد، پیک و سفیر. پارتی و پارسی مانوی: by>sp>n در کتیبه پایکولی: by>spn (که البته هرتسفلد آنرا در واژه نامه پایان کتاب پایکولی خود نیاورده است)؛ صورت شمالی غربی از: dvaya-aspana- «دارنده دو اسب حمل کننده»؛ صورت جنوبی غربی: despan؛ ارمنی (وامواژه): despan؛ این واژه پس از معرب شدن بصورت «دسفان، الدُسفان» میانجی، قاصد و پیک، درآمده است.
پریخانیان آنرا بصورت احتمالی از صورت ایرانی bagaspana ... به معنی «داماد، دامادی، فرزند پسر حاصله از آیین baga میداند. وی bayaspan را نوع خاصی از ازدواج دانسته و ماتسوخ نیز ضمن بیان همین نظر معتقد است که ازدواج bayaspan عبارت است از ازدواج دختری که برای نخستین بار به خانه شوهر میرود.
با توجه معنی واژه که در بالا گفته شد و نیز با در نظر گرفتن اینکه این نوع ازدواج در هیچیک از منابع مربوطه (نگاه کنید به گزارش حاضر فصل 7، یادداشت 3،2 و نیز منابع مذکور) در ردیف انواع متعارف ازدواج در ایران دوره ساسانی نیامده و همچنین با ملاحظه عبارت پهلوی مربوطه: ... «... (چنانچه کسی) دختری را که bayaspan میشود، طلاق دهد...»، نظر نگارنده بر این است که منظور از bayaspan صرفا ازدواج است نه نوعی از ازدواج. البته بنابر مندرجات متن اینگونه بر می آید که دختر در این شرایط ظاهراً به سبب اقدام خود سرانه دارای اختیارات قانونی همسری نبوده است.
حال سخنان عریان و متن مادیان را کنار هم قرار میدهیم بدین صورت که:
- عریان در یادداشت فصل چهارده بی اسپان را از نظر لغوی پیک و سفیر معنا میکند و حال توجه شما را به گفته بارتلمه که پیشتر نقل کردم جلب میکنم و عنوان میداشت به فرزندان حاصله از زنا در آیین زرتشت میگفته اند پیک خدایان. گرچه این مهم دلیل نیست ولی بعنوان مؤید میتواند در نظر گرفته بشود.
- عریان میگوید خودسالار زنی «ازدواج» بدون رضایت قیم است ولی اگر اینرا کنار شرط رضایت قیم برای ازدواج بگذاریم بنظر به اجتماع نقیضین برمیخوریم و برای حلش ناچاریم بگوییم زنا بوده است نه ازدواج. سعید عریان مشخص نمیکند اگر این مدلی که در مادیان عنوان شده زنا نبوده و ازدواج است پس بالاخره زنا با دختری مجرد در حالیکه روسپی هم نباشد، در آیین زرتشت چگونه انجام میگرفته؟و نیز معلوم نمیدارد چرا باید به هر رابطه جنسی زن و مردی که همسر ندارند و زن، تن فروش هم نیست در آیین زرتشت قید ازدواج بدهیم؟.
- آنجا هم که عریان میگوید «صرفا ازدواج است نه نوعی از ازدواج» بنظر میرسد بخاطر عدم وجود هرگونه توجیه و توضیح ناچار به ابراز این سخن بی اعتبار شده است که هیچ سندی در تأییدش نیست.
لازم به تذکر است موبد زرتشتی اهل هندوستان دابار بامانجی نوسروانجی هم در تأیید دیدگاه عریان در بخش مقدمه کتاب خود یعنی روایات فارسی هرمزدیار فرامرز و دیگران [در حقیقت ترجمه انگلیسی روایات داراب هرمزدیار بعلاوه چند روایت دیگر است] در تعریف خودسالار زنی میگوید:
(5) Khudash-rai-zan : According to the Rivayats, a girl who in defiance of her parents' will marries a man of her own accord is called a khudash-rai zan {lit, a self • willed woman). In Pahlavi, such a woman is caUed usrain-zan. An usrain-zan, ac- cording to Pahlavi literature, is one whose father or guardian does not marry her to any one at the age of fifteen ; or, if her father tells her to marry a certain person, she goes against his will and repudiates the contract.
... Although five forms of marriage are declared in the Rivayats, the mahr or marriage-gift announced at the time of marriage is given only for two kinds of marriage, viz, for the pddshah-zan and the chagar-zan.
THE PERSIAN RIVAYATS OF HORMAZYAR FRAMARZ AND OTHERS, Introduction, page XXXV
در اینجا بامانجی میگوید از نظر روایت داراب هرمزدیار دختری که بر خلاف میل والدینش ازدواج کند و در متون پهلوی اوسرین نامیده شده خودسالار زن است [بنظر میرسد بامانجی هم مشابه سعید عریان صرفاً تعریف روایت اشوهیشتان را خودسالار زنی نمیداند و بدون قید کوتاهی پدر بطور کل ازدواج دختری مجرد بدون اذن وی را خودسالار زنی خوانده که بی اسپان را هم در برمیگیرد]. سپس بیان میدارد گرچه در روایت داراب هرمزدیار پنج مدل ازدواج وجود دارد لکن مهریه و هدایای عقد فقط برای پادشازن و چکرزن عنوان شده است. خود عریان در یادداشت فصل چهارده عنوان میکند که زن در بی اسپان دارای اختیارات قانونی همسری نبوده و دلیلش واضح است اختیارات و حقوق همسری برای وی لحاظ نشده چون ازدواجی صورت نگرفته است و اینجا هم می بینیم مهریه و هدایای عقدی هم نخواهد داشت در حالیکه مشابه ستور زنی یا ایوگین و... مأموریتی هم ندارد یا مشابه آن مدل از خودسالار زنی که پدر در تجرد دختر خود مقصر بود متنی زرتشتی جواز بدان داده باشد.
بندی که بنظرم در مادیان میتواند دلیل ازدواج نبودن بی اسپان باشد بند دوم فصل چهاردهم است که در آن از امکان طلاق دادن دختری که بی اسپان شده سخن میگویند، در اینجا مشخصاً بی اسپان شدن دختر بعد از ازدواج بوده و حال ازدواج داخل یک ازدواج دیگر بدون رضایت شوهر اصلاً مگر شدنیست در آیین زرتشت؟ ما این چنین چیزی نداریم مگر بحث ازدواج استقراضی که آنهم ربطی به این مقوله اصلاً ندارد و با رضایت شوهر برای مدتی معین زن قرض داده میشده به بهدینی دیگر. جایی که از طلاق دادن یکطرفه زنی توسط شوهرش سخن رانده شده وقتی است که آن زن مرتکب زنا میشود که در این مقاله بدان اشاره کردم فلذا این مقوله هم در رد تفسیر سعید عریان میتواند بکار گرفته شود.
ایضاً از متن برداشت میشود دختر بعد از طلاق شوهری دیگر ندارد و اگر داشت عنوان مطلقه نمی آمد بگونه ای که به ذهن متبادر بشود این زن شوهری ندارد بنابراین وقتی عنوان میشود شوهر زن را بخاطر بی اسپان شدن طلاق داده و خبری از ازدواج دیگری هم نیست و از طرفی بر اساس قراین دیگر [فی المثل مترادف خود سالار زنی بودن بی اسپان] میدانیم این عنوان مرتبط با رابطه جنسی بین یک زن و مرد است پس این موجه می نماید که مراد از بی اسپان ازدواج شرعی نیست.
در پاسخ 41 روایت امید اشوهیشتان از کفاره دادن بدلیل هم خوابگی سخن گفته شده و در آوانوشت متن اصلی از کلمه gadan [همانی که سعید عریان نیز بدان اشاره نمود و بسامد دیگرش گادار بود] برای اشاره به رابطه جنسی که طی آن مرد موظف به پرداخت کفاره میشود استفاده شده است:
هرگاه مرد [زرتشتی] مرتکب گناه هم خوابگی با زن مسلمانی شود و ثمره آن بسته شدن نطفه ای در رحم باشد در آن صورت میزان این گناه چه اندازه است؟ و اگر نطفه ای بسته نشد آن وقت حد گناه چه خواهد بود؟ هرگاه آن زن ازدواج نماید و آن فرزند به دنیا آید و مسلمان پرورش یابد آن وقت حد آن گناه چه خواهد بود؟ اگر آن فرزند چه در رحم و چه در خارج بمیرد آن وقت حد گناه چه خواهد بود؟ اگر آن زن، باکره و یا زرتشتی بوده باشد در هر یک از این موارد حکم شرعی چه خواهد بود؟
اگر نکته تلویحی دیگری در این پرسش نیست، مرد زرتشتی که با زن مسلمان هم خوابگی نماید و به علت این هم خوابگی آن زن حامله شود در دم گناه ایجاد فرزند در رحم زن مسلمان از جانب مرد زرتشتی، گناه «تناپوهل» محسوب میشود.
اگر این فرزند بدنیا آید و یا در رحم درگذرد و ایجاد نفاس نماید، هر گناهی که در اسلام برای اینگونه معصیت قائلند به روح مرد زرتشتی خواهد رسید. شمول این مقوله گناهان، زناهای گوناگون خواهد بود.
اگر آن فرزند به سن 15 سالگی برسد و همچنان مسلمان باقی بماند گناه نطفه گذارنده او «مرگ ارزان» است.
اگر آن زن شوهر داشته آن وقت آن مرد زناکار باید به شوهر او به خاطر این زناکاری کفاره دهد. کفاره چنین زنایی نهصد ستیر است، برابر با کفاره گناه «همی مالان [همانی که در ابتدای مقاله بدان اشاره کردم]».
و اما در مورد زن باکره، ازاله بکارت گناه «تناپوهل» است.
اگر زن زرتشتی بوده است، کفاره این زناکاری باید به شوهر یا سرپرست آن زن داده شود. کفاره ازاله بکارت نیز باید به همسر یا سرپرست دختر داده شود.
روایت امید اشوهیشتان، صفحات 259 الی 261
ذکر یک نکته در اینجا خالی از لطف نیست و آن اینکه اساساً در آیین زرتشت ازدواج یک زرتشتی با غیر زرتشتی کلا حرام است و این حرمت حتی در زمان حال هم وجود دارد چنانچه مرحوم موبد کوروش نیکنام در وبسایت خود بدان اشاره میکند (بنگرید به اسکرین شات وبسایت ایشان در اینجا) بنابراین چه بسا آن مرد زرتشتی به زعم خود خواسته ازدواج کرده باشد اما آیین زرتشت آنرا به رسمیت نمیشناسد و بنظر میرسد بطور کل آنرا گناه و حرام میداند.
از طرفی دیگر ما در اینجا عنوان جدیدی بنام «ازاله بکارت» را می بینیم که سابقه اش به منابع اسلامی برمیگردد نه زرتشتی، این قرینه در کنار تضادش با متون دیگر که متأخرتر بوده و خبری از کفاره بخاطر ازاله بکارت در آنها نیست بنظرم ما را برآن میدارد بگوییم امید اشوهیشتان بعنوان موبد موبدانی که در قرن چهارم هجری قمری میزیسته است تا حدی تحت تأثیر احکام اسلامی بوده تا جایی که حتی میزان گناه در دین اسلام را برای فرد زرتشتی بعنوان مجازات بیان میکند! [آنجا که گفت «هر گناهی که در اسلام برای اینگونه معصیت قائلند به روح مرد زرتشتی خواهد رسید» در حالیکه در هیچ یک از متون زرتشتی متأخرتر این چنین چیزی را من بخاطر ندارم دیده باشم]. بنابراین نمیتوان آنرا بعنوان سندی دال بر مجازات داشتن زنا در هر حالتی در آیین زرتشت عنوان کرد چنانچه بر این اساس زنا با زنی که سرپرست هم ندارد می بایست دارای کفاره عنوان شود که این هم مورد متضاد دیگری خواهد شد. نیز هیچ گناهی در اینجا گویا متوجه زن نیست در حالیکه در بی اسپان ما شاهد این بودیم خود زن به سمت انجام آن میرفت و بنابر تعاریف بی اسپان در روایت امید اشوهیشتان خبری از ازاله بکارت و پرداخت کفاره در صورت واقع شدنشان نیست و بر اساس تمام قراینی که ذکر کردم بنظر میرسد منظور از زنا در اینجا تجاوز بوده است. در بخشی از پاسخ 31 روایت امید اشوهیشتان میخوانیم:
در مورد دختر «بی اسپان» انواع مختلف است.
یکی این که وقتی پدری دخترش را به عنوان «پادشازن» شوهر میدهد و یا برادری خواهرش را به همان عنوان شوهر میدهد و او به خانه آن شوهر میرود. از زمانی که این دختر خانه پدر و یا برادر را به قصد خانه شوهر ترک می نماید به رده اجتماعی «بی اسپان» در می آید.
نوع دیگر این است که وقتی این دختر یا خواهر، بدون اجازه پدر یا برادر و پس از رسیدن به سن 15 سالگی، از خانه پدر یا برادر بیرون رود و برای خود مردی را انتخاب نماید و پدر و برادر با وجود عدم رضایتشان مع ذالک مانع او نشوند در این صورت آن دختر «بی اسپان» نامیده میشود.
نوع دیگر این است که دختری خلاف خواست و رضایت پدر یا برادر، خانه آنها را ترک می نماید و پدر و برادر قادر به ممانعت او نشده باشند و او رفته برای خود مردی را انتخاب نموده، آن دختر «بی اسپان» محسوب میشود.
نوع دیگر این است که دختری به سن 15 سالگی رسیده و لازم است که شوهر نماید ولی پدر و برادر او را شوهر نداده اند. همین قدر که آنها کوتاهی نموده و او را شوهر نداده اند خود گناهکارند و هرگاه تحت شرط موجود دختر، مردی را برای خود پیدا کند، «بی اسپان» محسوب خواهد شد.
روایت امید اشوهیشتان، صفحات 193 و 194
چنانچه مشاهده میکنید در اینجا بوضوح زنی که بخاطر کوتاهی قیمش روی به رابطه با مردی بدون رضایت وی آورده در تعریفی جداگانه از زنی قرار گرفته که مسئله کوتاهی قیم در چرایی عملش مطرح نبوده است.
پیرامون تعریف اول اشوهیشتان از بی اسپان باید بگویم بوضوح در تضاد با بند دوم فصل 14 مادیان هزار دادستان است که از طلاق دادن دختری که بی اسپان شده و محتملاً منظور این بوده که زنا کرده و بدان در این مقاله اشاره کردم سخن گفته شده است. اشوهیشتان این چنین تعریفی را اصلاً برای بی اسپان بیان نمیکند که حاکی از اختلاف آراء وی با فرخ مرد بهرامان (نویسنده مادیان) است و چه بسا دلیلش زمانی باشد که محتوای این روایت ها بدان تعلق دارند و امید اشوهیشتان متعلق به دوران تسلط اسلام بر ایران تألیف کرده است لکن بهرامان در دوران تسلط آیین زرتشت و زمان ساسانیان. بهرحال من در صورت اختلاف منابع متأخرتر را معتبر تر میدانم و هرچه جلوتر برویم احتمال اثر پذیری از احکام اسلام زیادتر میشود.
از طرفی دیگر در پاسخ 41 روایت امید اشوهیشتان ما علاوه بر پرداخت کفاره بواسطه انجام رابطه جنسی با زن شوهردار [مشابه پاسخ 42] مشاهده میکنیم که اینجا در آوانوشت بجای gadan از jeh استفاده و مترجم هم آنرا به فحشا برگردانده است:
لطفاً درباره کفاره بعضی گناهان دنیایی مانند هم خوابگی در دوران حیض، عمل لواط، فحشا و گناهانی از این قبیل که تابحال ضبط شده اند توضیحاتی بفرمایید تا در ذیل مکتوب گردد.
چه ثوابی میتواند گناه این اعمال را پاک سازد؟ توضیحات آن جناب مغتنم خواهد بود.
... فحشا انواع گوناگونی دارد. بعضی از انواع از بعض دیگر بدتر اند [در آوانوشت متن اصلی روایت برای این قسمت آمده: jehmarz vas evenag hast grantar]
آن نوع فحشا که گناهش از همه کمتر است این است که اگر زن در حین حیض با مردی هم خوابگی نکرده، از مردی حامله نشده و شوهر هم نداشته، اگر این سه شرط مراعات شده اما در عین حال با مردی هم خوابگی کرده، کفاره چنین گناهی 6 ستیر [stir] است [مقایسه کنید با نهصد ستیر کفاره ای که مرد در صورت زنا با زن شوهردار بر اساس پاسخ 42 روایت امید اشوهیشتان باید به شوهر او بدهد].
اگر با مردی در حین حیض هم خوابگی نموده باشد حداقل این گناه برای آن مرد گناه تناپوهل خواهد بود [اشوهیشتان تناپوهل بودن گناه را برای مرد زرتشتی که زن مسلمانی را باردار کند نیز برشمرده بود]*.
*: بنظر میرسد دلیل این سخت گیری مربوط بشود به گناه خراب کردن نطفه چنانچه در فرگرد هجدهم سوتگر نسک میخوانیم:
درباره متولد شدن دیو از او که آب و خوراک را خورد <و> به گناهکاری هرزه گویی کند. و <کسی که> در حال ایستادن ادرار کند. و کسی که نطفه را نابود کند... .
بررسی سوتگرنسک از کتاب نهم دینکرد، صفحه 64
گرچه دقیقاً مشخص نکرده منظور از خراب کردن نطفه چیست چنانچه در بخش دیگری ازین فرگرد اشاره به خواندن دعا هنگام دخول میکند که شاید مربوط به یکی از اقسام خراب کردن نطفه [در صورت نخواندن دعا] بوده باشد:
و هنگامی که به بانو بَر رَوی، نخست اهونور سرایی و پس <از آن> اشم وهو. هنگامی که در آلت مادینه کند، زیرا چنین تو را نیز آن است <که> به وسیله اشم وهو پرهیزگارتر و پیروزگرتر <شوی> که تو را فرزند پسر کند.
بررسی سوتگرنسک از کتاب نهم دینکرد، صفحه 65
با توجه به اشاره ای که برای بدنیا آمدن فرزند پسر کرده و میدانیم اگر زن در عادت ماهیانه باشد اساساً فرزندی بعید است بدنیا بیاید دعا نخواندن هم مصداق خراب کردن نطفه نباشد برقراری رابطه در دوران عادت ماهیانه باید باشد.
در دینکرد نهم مشابه روایت امید اشوهیشتان نیز برای اشاره به زن روسپی از کلمه ǰeh [جِه] استفاده شده چنانچه در فرگرد هجدهم و فرگرد نوزدهم سوتگر نسک میخوانیم:
... و زن بدکار که پس از غروب آفتاب چکامه (سورد) خواند (با تکان دادن اهریمنی دهان).
... چنین به تو گویم ای سپیتمان که مبادا <فرد> شایسته را راهنمایی کنی به کُنِش که او را که زن مگیر و با خوابیدن، با او مَخُفت و اگر زن بدکار را ترغیب کنی برای کنش و با خوابیدن او را [در آوانوشت متن اصلی این قسمت بدین صورت آمده است: ud agar ǰeh hāzē ō kunišn ud abāg nibēmišnīh که برگردانده شده به «و اگر زن بدکار را ترغیب کنی برای کنش و با خوابیدن او را»] سپس فراز هلی اش (رهایش کنی)، نه در تنگی (سختی) و نه در فراخی (آسایش)، نه با تن و نه <با> جان <پیمان را نشکن> برای عشق، زیرا کسی که زن بدکار را ترغیب میک ند به کنش با خوابیدن و او فرا گذاشته شود، برای دوستی تن یا جان، آن کس آسیب رساند مان و ده و قبیله و کشور را، پیمان شکنی ها که از آن باشد، همو روان را آسیب رساند.
بررسی سوتگرنسک از کتاب نهم دینکرد، صفحات 64 و 67 و 68
در متن فوق البته کلمه ای که معنای رابطه جنسی بدهد نیامده است و از متن میتوان فهمید منظور رابطه جنسی میباشد چنانچه مترجم برای عبارت «nibēmišnīh» میگوید:
ul- +nibēmišnīh: این واژه به معنی «خوابیدن و دراز کشیدن» است.
... nibēmišnīh [npdmšnyh] خوابیدن
بررسی سوتگرنسک از کتاب نهم دینکرد، صفحات 116 و 171
در پایان خالی از لطف نیست یادداشت دکتر نزهت صفای اصفهانی پیرامون معنی و مراد از کلمه گادار را مطالعه کنید:
در مورد کلمه پهلوی [...]* «گادار» مکنزی آن را در زبان انگلیسی «شوهر» ترجمه کرده اما مصدر آن را به آرامی [...] که در زبان انگلیسی بمعنی «جفت گیری» است، آورده. دمناژ در کتاب آتش و بنیاد آن در صفحه 39 این مطلب را چنین ترجمه نموده «اگر خانم خانه یک شوهر اختیار نماید قانونی خواهد بود» اما در همان صفحه در یادداشت شماره 5 میگوید: «این کلمه همان اصطلاح معمولی که به معنی «شوهر» می باشد نیست بلکه ظاهراً لفظ نامحجوبی است اما به اعتبار املایی آن از ریشه سامی و معنی آن به آن زبان، میتوان آن را به کلمه «معشوق» ترجمه نمود.
به کار رفتن این اصطلاح در یک متن حقوقی شایان توجه است. در کلیه لغت نامه های به زبان پهلوی که در اختیار داشته ام کلمه [...] همیشه «داتار» خوانده شده و در معنی خاص متدوال آن از قبیل خالق، دهنده، تهیه کننده به کار رفته است. اما زمانی که منظور هم خوابگی و یا جفت گیری است لغت آرامی [...] «سیلتوتن» به صورت مصدری یا وجه امری و یا دوم شخص مفرد آمده. تنها در لغت نامه مکنزی است که به صورت اسم مصدری به کار نرفته. نکته مورد نظر این است که در این متن [پرسش و پاسخ پنجم روایت امید اشوهیشتان منظور دکتر است] صورت غیر آرامی آن آمده و یقیناً «شوهر» منظور نظر نبوده. در وندیداد 18 و 61 حضرت زرتشت از اهورامزدا می پرسد [اینجا دکتر همان بخش از وندیداد را نقل میکند که در این مقاله ناظر به روسپی گری قرار دادم] ... در همان فصل [منظور فرگرد هشتم وندیداد است] بخش 62 یادداشت 2 [دکتر اینجا از ترجمه وندیداد دارمستتر دارد نقل میکند] چنین تفسیر آمده که:
«چه خودش را به مردی پاکدامن و چه غیر پاکدامن عرضه نماید گناهش همسان خواهد بود و هرگاه با سه مرد رابطه نامشروع داشته باشد مجازاتش مرگ خواهد بود.» در اینجا تصریح نشده که آیا رابطه با تعدادی کمتر از سه مرد جایز است یا نه. در کتاب R.HF** صفحه 208 این مسئله از دو پیشوای جلیل الشأن دینی آن عصر، دستور کاما بوهرا و دستور کاوس کاما پرسش شده که: «هرگاه مردی زنش را با مرد دیگری در روابط نامشروع دید حکم شرعی چه خواهد بود؟» پاسخ چنین آمده: «هر زنی که خلاف شرع، خود را چهار بار در اختیار مرد دیگری قرار دهد فاحشه محسوب می گردد و باید وادارش نمود که توبه نماید. و به منظور پیش گیری از سرپیچی وی از توبه ای که نموده ضروری است که همسرش او را تحت نظر داشته باشد تا از وسوسه های مجدد جلوگیری شود». در کتاب SD.B*** فصل 14 و در کتاب R.HF صفحه 514 ذکر شده که: «هر زنی که خود را در عرض یک ماه در اختیار دو مرد قرار دهد از لحاظ دینی «روسپی» محسوب می گردد و هرگاه زنی خود را در یک روز در اختیار دو مرد قرار دهد از لحاظ دینی «جِه» به شمار خواهد رفت.»
علت ارجاع به این چند عطف اوستایی و فارسی میانه، مطرح کردن نظریه دمناژ در ترجمه کلمه «گادار» به «همسر موقت» یا «دوست مرد [که همان زنا بنظرم باید محسوب بشود]» می باشد زیرا نه «جه» نه «روسپی» با خانم خانواده منطبق نمی باشد. مضافاً دو اصطلاح «روسپی و جه» به صراحت انگیزه و مبنای شهوت زن را در رابطه زن و مرد می رساند. ولی منظور از به کار بردن کلمه «گادار» شاید القای این مفهوم باشد که تحت شرایط موجود [از دست دادن همسر] یک خانم شرعاً مجاز است که «دوست مردی» داشته باشد.
ایضاً عطف دیگری به همین اصطلاح در همان مفهوم «دوست مرد» در پاسخ 31 بندهای 14/13/12 و همچنین پاسخ 42 بند 4 آمده.
نکته شایان توجه این است که بنابر محتوی بندهای فوق الذکر حتی برای خانم هایی که بدون تأیید و رضایت خانواده برای خود مردی را انتخاب می نمایند اصطلاح خاص «بی اسپان» و یا «خود رأی» ذکر شده که با مفهوم «جه» و یا روسپی کاملاً متفاوت است.
روایت امید اشوهیشتان، صفحات 36 الی 38
*. منظور از [...] املای کلمه ای به خط پهلوی یا آرامیست که دکتر نزهت آنرا قرار دادند و از آنجا که من فونتی برای نوشتنشان نداشتم به این شکل درج نمودم.
**. منظور از R.HF کتاب روایات فارسی هرمزدیار فرامرز (پدر داراب هرمزدیار) و دیگران است و در مقاله دکتر یزدانی راد و دکتر تشکری درباره آن میخوانیم:
در سدۀ یازده یزدگردی (یازده قمری/هفده میلادی) دستور برزو کامدین، از روحانیان پارسی که خود نیز از سال 1015 تا 1022 یزدگردی/1056 تا 1063ق/1646تا 1653م با دستوران ایران مکاتبههایی داشت، به گردآوری و پردازش تعدادی از این روایتها در قالب یک مجموعه اقدام کرد. کار او را برادرزادهاش هرمزدیار فرامرز دنبال کرد که حاصل آن، مجموعهای به نام «روایات هرمزدیار فرامرز» است و در 1932م به کوشش دابار به انگلیسی ترجمه و چاپ شد (Dhabhar, 1932). پس از او داراب هرمزدیار، پسر هرمزدیار فرامرز، در سال 1061یزدگردی/1103ق این میراث خانوادگی را تکمیل کرد. داراب کاملترین مجموعه از روایتها را همراه برخی دیگر از متون زرتشتی گرد آورد که به نام او، «روایات داراب هرمزدیار» نامیده میشود.
چرایی و چگونگی شکل گیری روابط میان پارسیان هند و زرتشتیان ایران (برپایۀ روایات داراب هرمزدیار)، علی یزدانی راد - علی اکبر تشکری، نشریه پژوهش های تاریخی، مهر 1399، شماره پیاپی 47، صفحه 67
اگرچه جای دیگری روایات هرمزدیار فرامرز ترجمه انگلیسی روایات داراب هرمزدیار خوانده شده است:
از معدود متون زرتشتی متأخر درباره دخمه های زرتشتی، یکی کتاب روایات فارسی است. این کتب در حقیقت حاوی نامه هایی مابین پارسیان با برادران دینی خود در ایران بر سرانجام برخی از آداب و سنن دینی از جمله ساخت دخمه است. مجموعه این نامه ها را پارسیان با نام روایات نگهداری میکردند. این نامه ها در 1922 به کورشش مانجکی رستم اونوالا با نام روایت داراب هرمزدیار به چاپ رسید و همچنین ترجمه انگلیسی آن با نام روایت هرمزدیار فرامرز که در 1932 توسط دابار چاپ شده است.
نگاهی تطبیقی به دخمه زرتشتیان در ایران و هند و جنبه های آیینی و دینی ساخت دخمه در سنت پارسیان، ایرج عنایتی زاده - ژاله آموزگار، نشریه پژوهش های ایرانشناسی، پاییز و زمستان 1396، سال 7 شماره 2، صفحه 96
سخن هردو مقاله به نحوی صحیح است و منظور از دابار هم ارواد بمانجی نوسروانجی دابار/Ervad Bamanji Nusserwanji Dhabhar میباشد که پیشتر از کتاب وی در این مقاله بهره جستم؛ در بخش پیش گفتار کتاب روایات فارسی هرمزدیار فرامرز و دیگران میخوانیم:
Hormazyar Framarz, father of Darab Hormazyar, has made a cdlection —in the manuscript heio called HF written by himself— of eight Rivayats sent from Persia at different times, besides a collection of some longer pieces, both in prose and veise, beaimg on the Zoroastrian religion. These Rivayats are, as under, of In addition to these eight Rivayats we fnd five more Rivayats, one prefixed and foul affixed to HF, in the handwriting of Hormazyar's son Darab. They comprise Compaimg the contents of HF with the two lithographed volumes of Darab Hormazyar volummous Compilation brought out by the late Ervad M R Unvala (here called MU)...
THE PERSIAN RIVAYATS OF HORMAZYAR FRAMARZ AND OTHERS, PREFACE, page V
چنانچه مشاهده میکنید روایات داراب هرمزدیار ادامه کار هرمزدیار فرامرز است اما دقیقا همان روایات هرمزدیار فرامرز نمیباشند. دابار در بخش فهرست/CONTENTS کتاب برای روایاتی که ترجمه کرده دو ارجاع قرار داده است که یکی صفحه روایت در روایات داراب هرمزدیار است و دیگری صفحه آن در این ترجمه، از طرفی دیگر در ابتدای نقل هر روایت ارجاعی برای آن هم در روایات داراب هرمزدیار که آنرا MU میخواند و هم روایات هرمزدیار فرامرز که آنرا HF میخواند قرار داده لکن برخی روایات یا فقط ارجاع داراب هرمزدیار را دارند و یا ارجاع هرمزدیار فرامرز را به تنهایی داشته و نویسنده برای این دومی ذکر کرده است «Not given in MU» یعنی در روایات داراب هرمزدیار نیستند (نک: THE PERSIAN RIVAYATS OF HORMAZYAR FRAMARZ AND OTHERS, page 627).
***. منظور صد در بندهش میباشد.
نتیجه گیری
کلمه زنا بنظر میرسد دال بر تأثیر پذیری زرتشتیان از دین اسلام بوده است و در هیچ یک از متون زرتشتی معادل یقینی و مطلقی برای آن به چشم نمیخورد. پیرامون مواردی همچون زنی که بعنوان پادشاه زن یا چکر زن به ازدواج مردی در بیاید و یا ایوگین و ستوری و... بصورت قاطع میدانیم ازدواجی قانونی صورت گرفته است اما در این بین سه عنوان هستند که بنظر میرسد در لب مرز ازدواج شرعی و رابطه زناشویی غیر شرعی در آیین زرتشت قرار گرفته اند و آنها «خودسالار زنی» و «بی اسپان» و «گادار» میباشند. مقوله تجاوز به عنف ذیل هیچ یک ازین عناوین نیست و نیز مورد روسپی گری هم مربوط به کلمه «جهی» میشود و باز به این عناوین ارتباطی ندارد. مورد گادار زن شوهردار هم ذیل بی اسپان تعریف شده و گناه همیمال خوانده شده است. بر این اساس ما حرمت سه مدل رابطه جنسی را در آیین زرتشت تا بدینجا مشاهده میکنیم: تجاوز به عنف - روسپی گری و برقراری رابطه جنسی توسط زن شوهردار با مردی غیر از شوهر خود.
از طرفی دیگر بنابر بررسی متون زرتشتی متوجه میشویم بر اساس برخی تعاریفی که برای بی اسپان و گادار و در موردی خودسالار زنی به چشم میخورد بوضوح ازدواجی شرعی صورت نگرفته و آیین زرتشت آن زناشویی ها را تأیید نمیکند اما از طرفی با ادبیاتی مشابه آنچه برای روسپی گری یا گادار با غیر شوهر زن شوهردار می بینیم آنها را نهی نکرده است که بدین صورت لیست میشوند:
- زنی که بواسطه کوتاهی پدر در شوهر دادنش بدون اذن وی با مردی رابطه جنسی برقرار میکند.
- زنی که هیچ سرپرستی ندارد و خود قیم نیز نبوده و روی به برقراری گادار با مردی می آورد.
- زن بی سرپرستی که خود قیم هم نبوده و به وی تجاوز میشود.
- زنی که پدرش در شوهر دادن وی کوتاهی نکرده ولی در دوران مجردی با مردی رابطه جنسی برقرار میکند.
اینکه کدام یک ازین رابطه ها را میتوان زنا نامید باید به فقه اسلامی برگردیم که بیان میدارد هرگونه رابطه جنسی مبتنی بر دخول با جنس مخالف چنانچه غیر شرعی باشد زنا است فلذا اینجا هم هر مدل زناشویی که در تأیید آن در متون زرتشتی تصریحی نیست زنا خواهد بود. البته این نیست هر رابطه زناشویی تأیید نشده ای در آیین زرتشت بنابر فقه اسلام هم زنا محسوب شود چنانچه بر این اساس حتی اگر زن زرتشتی با مرد مسلمانی از طریق خواندن خطبه عقد اسلامی ازدواج کند با اینکه ازدواجی کاملاً شرعی از منظر دین اسلام انجام دادند لکن از نظر آیین زرتشت این عمل ازدواج محسوب نشده و بار گناه دارد فلذا معادل زنا خواهد بود. اما برویم بسراغ بررسی چهار مورد رابطه ای که ذکر کردم:
اشوهیشتان برای مورد اول عنوان داشته بود که گناهش بر گردن پدر است و اینرا به ذهن متبادر میکند که پس فعل زن دارای بار گناه بوده [زناشویی بدون اذن پدر] و اینجا صرفاً بحث سر قرار دادن بار گناه بر یکی از افراد دخیل بوده است. اگرچه مادیان هزار دادستان اشاره به گناه بودن آن نمیکند اما براساس بسط سخن اشوهیشتان باید بگوییم در این صورت برقراری رابطه جنسی بدون اذن پدر [یعنی ازدواج شرعی نباشد] توسط زنی که پدرش کوتاهی هم نکرده باشد گناه ولی بجای پدر بر گردن آن زن بوده است [یعنی سخن اشوهیشتان را از مورد اول تعمیم بدهیم به مورد چهارم]. در اینجا مشخصاً گناه بودن رابطه بخاطر عدم رضایت قیم آن زن است نه صرف برقراری رابطه خارج از ازدواج شرعی. اما در نظر داشته باشید بر اساس سخن بارتلمه ناظر به مقوله پیک خدایان متوجه میشویم این روابط گرچه دارای قُبح و زشتی بوده اما مجازات یا... ای متوجه آن زن بهیچ روی نبوده است و حتی اشوهیشتان هم در همان متن که گناه را برای قیم زن بر میشمارد اشاره به پادافره ای برای وی نمیکند و صرفاً از گناه سخن گفته شده است. در هیچ متن دیگری هم اشاره به انجام مجازات یا... برای آن زن [در مورد چهارم] و یا پدرش [در مورد اول] نشده است. صرفاً محدودیت در ارث را می بینیم که آن هم در صورت تداوم رابطه توسط آن دختر با وجود نهی پدر بوده است.
پیرامون سخن هاشم رضی مبنی بر گناه نبودن تجاوز به زن بی سرپرست متذکر شدم زن خود قیم نیز معامله زن با سرپرست با وی شده و نیز چون ناشی از برداشت غیر مستقیم است قبولش کمی سخت میباشد بخصوص که برخی بیوه زنان هم جزء این دسته قرار میگرفته اند و این حکم در حقیقت یعنی به بیوه زنان هم ممکن بوده تجاوز شود بدون آنکه گناهی صورت گرفته باشد. من فی الحال این رأی را قبول نمیکنم. از طرفی دیگر بوضوح رابطه جنسی با رضایت دو طرفه برای زن بی سرپرست که خود قیم نیز خوانده نشده بدون هیچ گناهی خواهد بود اما اینجا مشخص نیست آیا منظور مادیان زناشویی خارج از ازدواج بوده است یا خیر بخصوص که این زن نیاز به رضایت کسی برای ازدواج خود نداشته. من احتمال دادم شاید عدم بستن عهد ازدواج مد نظر باشد لکن بود یا نبود این عهد هم در بند مربوطه در مادیان که نقل کردم ذکر نشده بود. اما توجه داشته باشید از آنجا که متن مادیان نفقه تا زمان طلاق برای این زن بیان نداشته بود و گفته بود تا زمان بالغ شدن فرزند حاصل از رابطه نفقه اش باید توسط آن مرد پرداخت شود میتوان گفت منظور زناشویی خارج از ازدواج بوده و میتوانیم آنرا معادل زنا بدانیم.
غالباً در این موارد بحث معطوف به زن و یا پدرش بوده لکن مردی که روی به انجام این رابطه می آورد چه؟ در اینجا بند 153 دینکرد ششم سخنی در خور توجه دارد:
آنها [منظور کهن دانایان است] هم چنین معتقد بودند که این سه ویژگی از ویژگی های بهشت است:
1. شخصی که آسیب و شر فراوانی از شخص دیگری دیده، در عین حال، دشمن و بدخواه او نشده است.
2. شخصی که در پیش روی او مقداری غذا قرار دارد و نه چیز دیگری و او امیدی به آینده ندارد، یعنی این که آرزو داشته باشد که بیش تر داشته باشد. در عین حال، اگر انسانی به او رسید و هیچ غذایی نداشت او غذایش را او تقسیم کند.
3. زمانی که زن و مردی در جای خلوتی به هم رسیدند پس از خوردن، سیر و شاد هستند و بسیار یکدیگر را تمنا کنند و اگر هوسشان ارضا شد بی آن که کسی بفهمد؛ در عین حال، مرد صرفاً به خاطر نفس با آن زن در نیامیزد.
از مورد سوم این بند دو برداشت میتوان داشت:
- با توجه به اینکه در انتها گفته «صرفاً به خاطر نفس با آن زن در نیامیزد» این بند یکجور خودداری از انجام رابطه جنسی با کراهت شدید را به ذهن متبادر میکند (شبیه به بوداییان یا کشیشان که از انجام ازدواج خودداری میکنند اما ازدواج را گناه بزرگی نمیدانند). نیز با در نظر گرفتن مورد اول که نه عملی واجب بلکه معادل عملی مستحب است [در هیچ منبع متأخر و متقدم و دست اول و دست چندم و مرجع و مأخذ زرتشتی گفته نمیشود اگر فردی در حقش گناه همیمال مرتکب شدند پس باید حتما فرد مرتکب را ببخشد تا به بهشت برود!] بنابراین این بند از دینکرد امری نیست بلکه دارد توصیه میکند. این برداشت شاذ و بدور از ظاهر متن است.
- با توجه به اینکه اشاره شده «اگر هوسشان ارضا شد بی آن که کسی بفهمد» مشخصاً دارد میگوید صرفاً بخاطر نفس با آن زن در نیامیزد نه اینکه زناشویی غیر شرعی را انجام ندهد [اگر غیر شرعی نیست چه دلیلی داشت بگوید بدون آنکه کسی بفهمد هوسشان ارضا بشود؟]. بنظرم این برداشت به متن نزدیک تر و در راستا و تکمیل کننده دیگر منابع زرتشتی است که در این مقاله آنها را مرور کردیم. از طرفی قرار دادن قید «بی آنکه کسی بفهمد» میتواند دال بر زشت بودن این عمل نزد جامعه زرتشتیان باشد و بدین طریق خواسته بگوید از ویژگی های بهشتیان این است که اگر در شرایطی قرار گرفتند که اصرار بر رابطه جنسی خارج از ازدواج با زن مجردی که وی نیز خواهانش است داشتند باید در خفا آنرا انجام دهند.
چنانچه میدانیم دینکرد در قرن سوم هجری قمری نوشته شده و دینکرد ششم هم گزارش نسکی از نسکهای اوستا نیست و حتی بنا بر گفته مترجم انگلیسی اش شائول شیکد (نک: کتاب ششم دینکرد، صفحات 19 و 20) متون این دینکرد نویسنده واحدی هم ندارد و اگر بخواهیم برداشت اول را مد نظر قرار داده و اضافه کنیم دارد حرمت رابطه جنسی غیر شرعی را آنجا بیان میکند [که فرض محال و باطلیست] برای تعمیم این حکم به زرتشتیان ساسانی تشکیک جدی وارد است و من نمیتوانم وقتی هیچ قرینه ای در دیگر منابع زرتشتی ندارد قبولش کنم و بنظرم حاکی از تأثیر پذیری از احکام اسلامیست (مشابه مورد اشوهیشتان که پیشتر متذکر شدم).
منابع
- اوستا، ترجمه جلیل دوستخواه، جلد دوم، انتشارات مروارید، چاپ دهم 1385
- ایران در زمان ساسانیان، آرتور امانوئل کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی، نشر دنیای کتاب، 1368
- بررسی سوتگرنسک از کتاب نهم دینکرد، پورچیستا گشتاسبی اردکانی، پایان نامه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد در رشته زبان های باستانی ایران، دانشگاه شهید بهشتی، شهریور 1398
- روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضایی باغ بیدی، انتشارات مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول 1384
- روایت امید اشوهیشتان، ترجمه نزهت صفای اصفهانی، نشر مرکز، چاپ اول 1376
- روایت داراب هرمزدیار، موبد مانک رستم اون والا، بمبئی (بی نام)، (بی تا)
- زمان و زندگی استاد پورداود، علی اصغر مصطفوی، نشر مولف، چاپ اول 1372
- زن در حقوق ساسانی، کریستیان بارتلمه، ترجمه ناصرالدین صاحبالزمانی، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، چاپ دوم 1337
- شایست ناشایست، ترجمه کتایون مزداپور، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول 1369
- قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان، رستم شهزادی، نشر فروهر، چاپ دوم 1387
- کتاب ششم دینکرد، آذرفرنبغ فرخزادان و آذرباد امیدان، ترجمه فرشته آهنگری، نشر صبا، چاپ اول 1392
- مادیان هزار دادستان، فرخ مرد بهرامان، ترجمه سعید عریان، انتشارات علمی، چاپ دوم 1393
- نمایی از فقه زرتشتی در دوران ساسانیان، کتایون مزداپور، نشریه ایران نامگ، شماره 3-4 پاییز و زمستان 1398
- وندیداد، ترجمه و شرح هاشم رضی، جلد سوم، نشر فکر روز، چاپ اول 1376
- THE PERSIAN RIVAYATS OF HORMAZYAR FRAMARZ AND OTHERS, Ervad Bamanii Nosserwanji Dhabhar, M.A. Pd-blished by THE K, R. CAMA ORIENTAL INSTITUTE. BOMBAY 1932
- Saddar Nasr & Saddar Bundeheshn, The trustees of the Parsee Punchayet Funds and Properties. Ed. Ervad Bamanji Nasarvji Dhabhar, M.A, Madressa 1909
- THE ZEND-AVESTA, PART I, THE VENDIDAD, Translated by James Darmesteter, The Sacred Books of the east, VOL IV, Oxford, Clarendon Press 1880
استفاده ازین مقاله (ولو بصورت جزئی) مشابه اکثر مقالات وبلاگ فقط با قرار دادن لینک آن مجاز است
یعنی در ایران باستان روابط جنسی آزاد وجود داشته است ؟