مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یک باستان پرست افراطی اخیراً ادعایی شگفت و گفته است که دخمه گذاری در وندیداد نیست!! همچنین ادعایی بس شگفت تر کرده و گفته هیچ شاهدی دال بر دخمه گذاری در زمان ساسانیان نیست!!، و اما پاسخی مستند و محکم به ادعای وی:

 

الف: به قلم پروفسور کریستن سن (یکی از مشهور ترین دانشمندان حوزه ایران باستان و البته صاحب یکی از معتبر ترین کتب تاریخی درباره ایران ساسانی، یعنی ایران در زمان ساسانیان):

 

 

 

 

 

 

 

 

 

باستان پرست ما پس از ارجاعمان به این نسخه از ترجمه ایران در زمان ساسانیان اعتبار نسخه ویراستاری شده را مورد پرسش قرار داد اما این بندگان خدا باید بدانند که نسخه ویراستاری ایران در زمان ساسانیان هیچ فرقی با نسخه ویراستار نشده آن ندارد. دکتر حسن رضایی باغ بیدی ویراستار کتاب میگوید:

براستی عجیب و مایه شگفتی است سخنان باستان پرستان، خیلی جاهلند کسانیکه برای به کرسی نشاندن ادعای پوچ خود، دکتر باغ بیدی را براحتی میبرند زیر سؤال. والله لایهدی القوم الجاهلین. برای نمونه، مطلب اولی را که از نسخه ویراستاری شده ایران در زمان ساسانیان نقل کردم از نسخه ویراستاری نشده هم نقل میکنم تا بدانید تنها تعداد صفحات فرق دارد و متن این دو کتاب کاملاً عین هم است:

 

 

 

 

 

حال که میدانید یکی از معتبر ترین مأخذها گواهی میدهد که در وندیداد دخمه گذاری آمده و در زمان ساسانیان زرتشتیان این عمل را انجام میداده اند، تا همین جا هم مشخص است که فقط یک بی مطالعه میتواند منکر دخمه گذاری در وندیداد و میان زرتشتیان ساسانی شود.

 

ب : دخمه گذاری در وندیداد :

 

 

 

 

 

این باستان پرست مدعی شد در فرگرد دوم وندیداد بندهای 14 و 16 و 18 سخن از آب رفتن بر دخمه است اما در فرگرد دوم بندهای 14 تا 18 وندیداد اصلاً خبری از این موارد نیست:

 

فرگرد اول:

خاکسپاری مردگان گناهی نابخشودنی و اهریمنی است:

 

 

فرگرد سوم:

در این فرگرد می بینیم که خاکسپاری کاملا نهی شده است و دخمه هایی هم که از مرده انباشته شده اند را باید فروریزند [خودشان مرده را در دخمه میگذارند و فرمان به اینکار میدهند، بعدهم که پر و انباشته از مرده شد میگویند دخمه را فروریزید، چقدر جاهل بودند]:

 

 

 

 

فرگرد پنجم:

یکی از جهل گونه ترین و شگفت ترین احکام درباره مرده در این فرگرد است:

در فرگرد پنجم میخوانیم که اگر زمستان شد و کسی مرد ، باید کده بسازند و مرده را در آن گذارند تا وقتیکه پرندگان به پرواز در آیند و گیاهان برویند ، و حال باید مرده را در دخمه قرار دهند و سپس با آوردن قرینه در آفتاب اشاره به سر باز بودن دخمه کرده است چنانچه در ادامه نشان خواهیم داد که سگان و لاشخوران مرده را میخورند و این یعنی دخمه باید سر باز باشد تا سگان و لاشخوران بتوانند مرده را بخورند . در فرگرد پنجم همینطور میخوانیم که تا یکسال باید مرده را در دخمه نهند و احتمالاً این زمانی بوده است که مرده طول میکشد تا با خاک یکی شود و سپس وقتیکه دخمه پر از جسد شد و اجساد نیز با خاک یکی شدند و البته قسمتهای زیادی شان را نیز احتمالا سگان و لاشخوران خوردند و استخوانها با خاک یکی شده است ، دخمه را طبق دستور فرگرد هفتم باید خراب کنند و دخمه ای دیگر برای مردگان بعدی بسازند:

 

 

 

 

فرگرد ششم:

جسد را باید به کوه برد تا خوراک سگان و لاشخوران شود (برجهای دخمه هم معمولا اینگونه بودند) و جسد را باید محکم کرد تا استخوان جسد را سگان و لاشخوران جابجا نکنند و اگر کسی این کار را نکند جسد را محکم نکند چهارصد ضربه شلاق خواهد خورد؛ بنابراین جسد باید خوراک سگان و لاشخوران شود:

 

 

فرگرد هفتم:

جسد مرده را باید در دخمه گذاشت و وقتی که آنقدر زمان گذشت تا جسد با خاک یکی شد و دخمه نیز از جسد پر شد  آنگاه دخمه را فرو ریزند:

 

 

 

خرافات شگفت در دخمه گذاری این است که زرتشتیان عقیده دارند که جسد یک مزدا پرست پس از مردن در آن دیو نفوذ میکند و بنابراین دخمه ها را پر از دیو خواندند ولی بازهم فرمان به دخمه سازی و جای دادن مردگان در دخمه میدهند (چقدر زرتشتیان ساسانی جاهل بودند):

 

 

 

برای همین است که در فرگرد هفتم می بینیم:

 

فرگرد هشتم:

هرگاه کسی مرد باید بدنبال دخمه گشت که معلوم است چون میخواهند دفنش کنند ، همچنین اهمیت دخمه گذاری آنقدر بوده است که وقتی کسی می میرد و باران و ... می بارد نباید وی را در دخمه گذاشت و تا وقتیکه شرایط مهیا شود با در مکانی خاص نگاهداری شود و سپس وی را در دخمه بگذارند:

 

 

 

 

 

 

آیا تابحال دروغگوتر و تحریف کننده تر از این باستان ستای افراطی در عمرتان دیده اید ؟ .

 

 

 

این باستان ستا نخست گفت که در فرگرد پنجم وندیداد سخن از آفتاب دید کردن است نه دخمه گذاری!! این دروغ آشکار در حالیست که فرگرد پنجم صراحتا دال بر دخمه گذاری است:

ترجمه دکتر دوستخواه که پیشتر در همین پست تصویر آنرا گذاشته ام اما حال ترجمه دیگری از وندیداد جیمس دارمستتر [ مترجم دکتر موسی جوان، لازم به ذکر است که ترجمه وندیداد دکتر دوستخواه در حقیقت ترجمه وندیداد دارمستتر است] را در اینجا نشان میدهم:

در ترجمه استاد هاشم رضی هم در این فرگرد و این بند سخن از دخمه گذاری است.

 

این فرد آنقدر بی اطلاع است که تنها آفتاب را دیده است ! کلمه دخمه قبل از آفتاب را در ترجمه دکتر دوستخواه و کلمه دخمه بعد از خورشید را در ترجمه جیمس دارمستتر ندیده است و خود را به بی اطلاعی زده و حتی خوانندگان را نیز سعی داشته فریب بدهد.

2 : گفت که در فرگرد دوم سخن از آب رفتن بر دخمه ها است که ابداً این چنین چیزی در فرگرد دوم وجود ندارد و ترجمه دوستخواه را نشان دادم و در ترجمه موسی جوان هم این چنین چیزی نیست [نتیجتاً بطور کل در ترجمه دارمستتر این مقوله تأیید نشده است].

3 : گفت که در فرگرد هفتم و بندهای 58 و 59 سخن از مذمت دخمه گذاران است در حالیکه در ترجمه های دکتر موسی جوان (اولی) و دوستخواه (دومی) این چنین چیزی نیست:

 

 

 

 

 

3 دروغ ... برای پوشاندن یک دروغ بزرگ دیگر توسط یک باستان ستای افراطی

 

اینان چطور به خود اجازه میدهند این چنین دروغ و تهمتهایی را بیان کنند و ذهن خوانندگان را به بازی بگیرند؟.

 

چه کسی و با کدام دلیل میتواند این افراد برجسته و کتابهای معتبرشان را زیر سؤال ببرد که صراحتاً دخمه گذاری در اوستا و میان زرتشتیان ساسانی را بیان کرده اند:

 

1 : پروفسور کریستین سن و کتاب ایران در زمان ساسانیان .

2 : جیمس دارمستتر و ترجمه وندیدادش .

3 : دکتر جلیل دوستخواه و ترجمه اوستایش .

4 : استاد هاشم رضی و ترجمه وندیدادش .

 

برای مطالعه بیشتر، حال ترجمه وندیداد به زبان انگلیسی جیمس دارمستتر را نیز می آوریم و برای خواندن بهتر برخی قسمتها را مشخص کرده ایم [ برای ترجمه، میتوانید با ترجمه های فارسی وندیدادی که در این پست گذاشتیم قیاس کنید ]:

 

فرگرد اول :

 

 

فرگرد سوم :

 

 

 

 

 

فرگرد پنجم :

 

 

 

 

فرگرد ششم :

 

 

 

 

فرگرد هفتم :

 

 

 

 

 

 

 

فرگرد هشتم :

 

 

 

 

 

 

 

..........................................................................................................................

 

دکتر محمد جواد شکور نیز میگوید:

 

 

 

چنانچه مشاهده میکنید، گفته های دکتر شکور دقیقاً مطابق با وندیداد است.

همچنین بقایای دخمه و استودان از زمان ساسانیان در محدوده شهر اصطخر در حدفاصل پاسارگاد به تخت جمشید موجود می باشد که دخمه ها در بالای کوه و استودان ها نیز در دل کوه کنده شده اند [ استودان جایی است که وقتی جسد را در دخمه میگذارند و جسد از بین میرود و استخوان هایش باقی می ماند، استخوان ها را در استودان قرار می دهند ]. بنابراین هیچ کس جز یک انسان نابینا و ناشنوای محض، نمیتواند منکر دخمه گذاری در زمان ساسانیان شود.

البته در رابطه با تدفین در زمان ساسانیان برای مطالعه بیشتر میتوانید بنگرید به این مقاله که نشان دهنده انواع تدفین ها در زمان ساسانیان است. ممکن است این سؤال پیش بیاید که پس وقتی وندیداد صراحتاً به زرتشتیان دستور میدهد مرده را در دخمه قرار دهند پس این مقدار روش های تدفین دلیلش چه بوده است؟ پاسخ را در قسمت ابتدایی از نتیجه گیری این مقاله میتوان پیدا کرد:

نتیجه گیری
به منظور بازسازیِ واقعی شیوه های تدفین در دوران ساسانی، شواهد باستان شناسی میبایست با احتیاط بیشتری تفسیر شوند. تنوع سبکی در شیوه های تدفین در واقع بازتابی از وضعیت مذهبی و اجتماعی مردمان عصر ساسانی است که یا بر سنت های پیشین خود مبن یبر نوع تدفین پایدار بوده اند و سنت های جدید آیین و حکومت ساسانی در ارتباط با عرضه داشت اجساد در برابر حیوانات را نمی پذیرفته اند و یا اینکه در راستای اهداف و باورهای حکومتی عمل میکردند.
تا مدتها تصور کلی بر این بود که تدفین در این دوران بیشتر براساس عرضه ی جسد در فضای باز بوده است، اما انجام مطالعات گسترده ی علمی نمایان ساخت که ساسانیان علاوه بر سنت عرضه داشت جسد در هوای باز، دیگر شیوه های تدفین ازجمله تدفینهای چاله ای، خمره ای، خشتی و آجری و سنگ چین را نیز به کار می بردند که این مسئله میتواند در ارتباط باوجود اجتماعات دینی در گستره ی امپراتوری ساسانی و شاید مرتبط با تقسیم طبقاتی جامعه در این دوران تفسیر گردد. همزیستی جوامع مذهبی ازجمله: مسیحیان، یهودیان، مانویان، بوداییان و دیگر فرقه های دینی در جامعه ی ساسانی، از دلایل عمده در تنوع شیوه های دفن اجساد در این دوران است. در اواخر عهد شاپور اول درحالیکه آیین زردشت دین رسمی کشور بود، باتوجه به تبلیغات فراوان آیین مانوی، در سراسر شاهنشاهی این آیین پایگاهی استوار یافت. در سالهای بعدی، آیین مزدک که درواقع نهضتی زرتشتی- گنوسی بود و طرف دار تحولات اجتماعی گسترده ای بود، در عصر قباد رشد کرد و قدرت یافت. در کنار این آیینهای نوظهور، گسترش آیین بودایی در مشرق و مسیحیت و یهودیت در بخشهای غربی را نباید از نظر دور داشت. با روی کار آمدن ساسانیان، عیسویان که از دوره ی اشکانی در این قلمرو می زیستند، مرکز تبلیغی مهمی در شهر الرها داشتند. شاهان ساسانی در جنگ های خود با روم و در لشکرکشی های خود به سوریه، گاهی تمام سکنه ی یک شهر را کوچ داده و در یکی از نقاط داخلی کشور مقیم میکردند و قسمت اعظم این مهاجرین عیسوی بودند. سیاست شاهان ساسانی نسبت به عیسویان، اغلب با آزار و اذیت آنان همراه بود، اما گاهی همچون یزدگرد اول نسبت به مسیحیان با ملاطفت گزارش شده است. در هر صورت، مسیحیت در اواخر قرن ششم میلادی در ایران رواج بسیاری داشت و به گونه ای با دین زردشتی در رقابت بود، اما سابقه ی حضور یهودیان در ایران بسیار کهن تر از مسیحیان بود و در زمان اشکانی نیز به دلیل روحیه ی تسامح موجود در قلمرو آنان، یهودیان در کنار پیروان دیگر ادیان به فعالیت می پرداختند؛ اما در عصر ساسانی و به ویژه در زمان کرتیر فشارهای بسیاری بر آنان وارد شد و با فراز و فرودهایی تا اواخر این دوره ادامه داشت. بنابراین باتوجه به شرایط سیاسی حاکم بر جامعه و تعدد نگرش های مذهبی موجود، بدیهیست که نمود این گوناگونی در بسیاری از ابعاد زندگی ازجمله باورهای تدفینی نمایان گردد بدیهی ست براساس اطلاعات موجود نمیتوان گونه های تدفینی ذکر شده را مشخصاً به گروه خاصی منسوب کرد، اما برمبنای آموزه های مکتب زردشت از منع دفن اجساد به منظور نیالودن آب وخاک آگاهیم؛ بنابراین گونه های تدفینی به صورت استخوان دان، حاکی از وجود باورهای زردشتی در این شیوه ی تدفین است که بیشتر نیز به صورت صخره ای گزارش شده است.

 

در رابطه با اینکه آیین زرتشت نظر مساعدی نسبت به پیروان ادیان دیگر ندارد بحثی نیست لکن به این صورت نبوده است که هیچ یک از پیروان آن آیین ها نتوانند در ایران حیاتی ولو خاموش داشته باشند.

مشخص است که تعداد انواع تدفین های کشف شده بسیار کم و ناچیز است، مثلاً صد یا حتی هفتاد مورد از یک نوع تدفین کشف نشده و تنها دخمه ها بودند که بیشترین جسد را دریافت میداشتند (مثلاً هفتاد مورد خمره ای که بمنظور قبر بوده باشد کشف نشده) که نشان دهنده این مهم است که از منظر کشفیات باستان شناسی نمیتوان این روش ها را ولو به اکثریت جامعه تعمیم داد و یا حتی به گروه خاصی بلکه با پژوهشهای تاریخی باید کشف کرد که دلیل این مدل تدفین ها چیست و تنها دلیلی که برای آن میتوان بر شمرد وجود مذاهب گوناگون است؛ نه پیروان زیاد داشتن آن مذاهب [چنانچه کشفیات هم بسیار اندک است] بلکه تنها وجود مذاهب گوناگون.

البته اختلاف طبقاتی نیز در برخی موارد میتواند وجود داشته باشد، مثلا جسد پادشاه را کنار جسد مردم عادی در دخمه هیچگاه قرار نمیداده اند و به طبع موبدان بزرگ و ... را؛ اما اختلاف طبقاتی باعث خلاف دستور اوستا عمل کردن نمیشده است، دلیلش را میتوانیم در پیدا نکردن یک مقبره از شاهان ساسانی پیدا کنیم که نشان میدهد جسد آنها را ولو اینکه اگر در دخمه ای جدا قرار میداده اند ولی تابوت و خمره و ... برای این شاهان وجود خارجی ندارد*. چنانچه در کتیبه هایی که معمولاً در ارتباط با برخی از این روش های تدفین کشف شده است هیچ نشانه ای از مرتبط بودن محتوای کتیبه با خانواده سلطنتی ساسانی و یا یک بزرگ دینی مثلا موبدان موبد آن زمان نیست که اینها نشان میدهد تدفین شدگان حداقل آدم های مهمی در حکومت زرتشتی آن زمان نبوده اند و خب پس چرا هماننده مردم عادی دفن نشده اند؟ پاسخ تفاوت مذهب آنها با مردمان عادی میتواند باشد که بقایای اسکلت ایشان و خمره و یا تابوتشان وجود دارد اما بقایای اسکلت شاه ساسانی را نتوانستیم هنوز پیدا کنیم و اثری از خمره و تابوت برای بزرگان دینی آیین زرتشت و یا شاهان ساسانی نیست.

حتی سندی در دست نیست که بگوید مسیحیانی که توسط زرتشتیان کشته میشدند را در دخمه قرار میدادند و به یقین روش دفن ایشان با زرتشتیان تفاوت داشته است.

 

*: حکیم ابوالقاسم فردوسی در اینباره میگوید:

به هشتاد شد سالیان قباد

نبد روز پیری هم از مرگ شاد

بمرد و جهان مردری ماند از اوی

شد از چهر و بیناییش رنگ و بوی

تنش را بدیبا بیاراستند

گل و مشک و کافور و می خواستند

یکی دخمه کردند شاهنشهی

یکی تاج شاهی و تخت مهی

نهادند بر تخت زر شاه را

ببستند تا جاودان راه را

چو موبد بپردخت از سوگ شاه

نهاد آن کیی نامه بر پیشگاه

بران انجمن نامه برخواندند

ولیعهد را شاد بنشاندند

چو کسری نشست از بر گاه نو

همی‌خواندندی ورا شاه نو

به شاهی برو آفرین خواندند

به سر برش گوهر برافشاندند

ورا نام کردند نوشین روان

که مهتر جوان بود و دولت جوان

به سر شد کنون داستان قباد

ز کسری کنم زین سپس نام یاد  +

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۷/۰۴/۱۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی