مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

دروغ، مولود فتنه باستان پرستی!

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۴۰۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بواسطه پیام یکی از دوستان مطلع شدم چندی پیش (اسفندماه 1403) یکی از پایگاه های مجازی باستان پرستان اقدام به انتشار مطلبی در نقد وبلاگ من کرده است. من با اشاره به ادعاهایی که نویسنده این متن طرح کرده ثبوتاً مشخص میدارم اولاً اقدام به نشر اکاذیب کرده و ثانیاً مطالب وبلاگ را اصلاً بطور کامل مطالعه نکرده است. دست اندر کاران اصلی آن پایگاه که پیشتر ردیه بر اظهاراتشان نوشته بودم (مجید خالقیان و شرکا) شجاعت نداشتند نام خود را پای این نوشته درج کنند فرد گمنامی را فرستادند جلو تا جوابی که مینویسم متوجه آن بنده خدا چه بسا از همه جا بی خبر باشد (اگر خودشان با نام مستعار نیستند) نه افراد به اصطلاح پشت پرده که حتی نکردند از مطالب خود که ردیه بر آنها به نگارش درآوردم دفاع کنند!. سخنان نویسنده را در پاراگرافی با تو رفتگی نقل و ردیه را ذیلش در پاراگرافی بدون تو رفتگی مینویسم.

نویسنده مطلب با نام مستعار یا واقعی ایرانمهر آریایی میگوید:

در یکی از نوشته‌های این تارنگار، نویسنده محترم اذعان کرده که ابتدا رویکرد متفاوتی داشته است (مشابه سایت‌های ادیان نت و راه راستی) ولی به سبب درک مشکلات اقتصادی ایران، حدود 3 سال است که تغییر رویکرد داده است.

مشکلات اقتصادی هیچ ربطی به ادیان نت و راه راستی ندارد!، من کجا این چنین ادعایی کردم؟، بنظر میرسد نویسنده دو گفتار از من را به اشتباه همراه یکدیگر در نظر گرفته است. آنچه گفتم مربوط به دو تغییر عقیده است، یکی ناظر به تغییر دیدگاه سیاسی بوده نه رویکرد نسبت به ایران باستان و مربوط به ادیان نت که بله این قسمت مربوط به وضعیت اقتصادی و... می باشد و دیگری عدول موضع افراطی نسبت به باستان پرستی که مربوط به ادیان نت می باشد.

وبسایت ادیان نت را بر آن موضع می دیدم و کماکان منتقد جدی رویکرد کلی و برخی از مطالب منتشره در وبسایت ادیان نت حول نقد باستان پرستی و آیین زرتشت هستم و شخصاً خیلی ازین نقدها را به سمع مسئول مربوطه در آن وبسایت رسانیدم لکن این دلیل نمیشود نقاط قوت دیده نشود و هنوز هم وبسایت ادیان نت در قسمت معرفی وبسایت های مفید وبلاگم هست و کماکان توصیه ام به افراد علاقمند به این حوزه داشتن نیم نگاهی به مطالب تولیدی بخش مربوط به باستان گرایی این وبسایت می باشد و همچنین مالک وبسایت راه راستی اساساً رویکرد متعادلی از ابتدا داشته است.

 

ولی در نوشته‌های تارنگار مکتب رئالیسم ضعف آشکار تاریخ پژوهی دیده می‌شود و نویسنده محترم گفته‌های تحریف‌گران و ایران‌ستیزان را تکرار کرده است.

من از ابتدا تا انتهای متن این بنده خدا را نگاه کردم یک مورد را نقل و نقد نکرده بود صرفاً چند لینک به صف کرده بود که آری به این ادعاها پاسخ داده ایم!. خب بفرما این هم لینک یک دسته از مطالب وبلاگ من که میتوانم بجای یک صف چند صف از آنها را ایجاد کنم!:

(بی) خردگان جواب دهد: ادعای دروغ با کدامین سند؟!

دروغ بعد از دروغ، پاسخ به پاسخ (بی) خردگان (1)

دروغ بعد از دروغ، پاسخ به پاسخ (بی) خردگان (2)

من تا زمانی که نیزارهای رودخانه کارون گل دهند وقت میدهم نویسنده ما وبسایت باستان پرستان را زیر و رو کند ببیند یک پاسخ به مطالب ما در آن پیدا میشود؟!. نتیجتاً این ادعای نویسنده مصداق سخن دروغ محسوب میشود.

 

یکی از تارنگارهایی که سال‌هاست فعالیت ایران‌ستیرانه می کند.

ایران ستیزانه یعنی چه؟ الآن منتقد چنگیزخان مغول، مغول ستیز است؟ بعد فی المثل ایران اسلامی ایران نیست؟ ایرانی که در آن ازدواج با محارم و شراب خواری و چندگانه پرستی و پرستش خدایی با پیکر گراز و... بوده (ورهرام که در بهرام یشت گراز نر یکی از پیکرهای وی خوانده شده است) فقط ایران است که نقدش شده است ایران ستیزی؟. در آن زمان پیشا اسلام که فی المثل دست کم یهودیان خدای یکتا را در زمان ساسانیان می پرستیدند عده ای به نبرد میان خدای باران و دیو خشکسالی طی فصول سال باور داشتند و بخاطرش نماز میخواندند تا خدای باران پیروز شود*، بعد نقد این تفکرات شده است ایران ستیزی؟ عجبا!. با این اوصاف که کوچکترین سخنی نسبت به فرهنگ و عقاید و اسطوره ها و... مربوط به ایران که از گل نازک تر باشد را دال بر ایران ستیزی میدانند فکر کنم اولین ایران ستیز هم شخص زرتشت بوده که اهورامزدا خدای بخش بزرگی از مردم ایران زمین را تلویحاً تهدید میکند:

این را از تو می پرسم، به من راست بگو، ای اهورا، چگونه در پرتو راستی، این پاداش را به دست آورم:

ده مادیان، با نرینه آن، و شتر را،

که به من وعده کرده بودی، ای مزدا،

به همراه تندرستی و عمر دراز،

حتی اگر آنها را ویژه خودت دانسته باشی».

«این را از تو می پرسم، به من راست بگو، ای اهورا، او که پاداشی را که سزاوار کسی است،

به او ارزانی ندارد،

آن که آن را به خود ببخشد،

که وعده داده شده است،

در ابتدا چه کیفری او را خواهد بود؟

چرا که از کیفر انجامین او آگاهم».

گاتاها، اشتودگاه، هات 44، بندهای 18 و 19، مارتین وست، ترجمه خشایار بهاری

*. تیشتر که شکست خورده بود به سوی اهورامزدا فریاد زد که ناتوانیش به این خاطر است که مردم برای او نماز نگذارده اند. آن وقت خداوند بزرگ و همه مردم او را در نمازی ستودند و نیروی اسب ها، شترها، گاوها، رودها و کوه ها در تیشتر دمیده شد. این بار که تیشتر و اپوش رودرروی هم قرار گرفتند تیشتر از جنگ پیروز بیرون آمد.

 

بیشتر نقدهای این تارنگار مربوط به گفتگوها در بخش دیدگاه‌ها و پرسش و پاسخ در نسخه قدیمی پایگاه خردگان است.

فی المثل ایمیل های آقای مجید خالقیان قدیمی و صرفاً دیدگاه های یک فرد بی اهمیت توسط نویسنده محسوب میشوند که عیناً نقل و نقد کردم و لینک آن نقد را نیز قرار دادم؟.

 

برای نمونه چند پاسخ نویسنده‌های پایگاه خِرَدگان در بخش دیدگاه‌ها درباره کشتار و جنایات خلفا را گزینش کرده است.

خیلی خوب میشد فقط یک نمونه گزینش دارای سو گیری و ارتکاب مغالطاتی همچون پهلوان پنبه یا... را در این وبلاگ نشان میدادند!.

 

به طور کلی گویا همفکر کسانی مانند علی شریعتی است ولی در دفاع از همفکرانش دچار ضعف است.

مثلاً مطلبی با عنوان «علی شریعتی، مطرود امت گرایان و مغضوب باستان‌گرایان»، تنها حرفش این است که بگوید هم باستان‌گرایان و هم امت گرایان با علی شریعتی ضدیت دارند. ولی اصلا دفاع قانع کننده‌ای از افکار شریعتی ارائه نمی‌دهد!!

مگر من مدافع دکتر شریعتی هستم؟، حتی در وبلاگ به صراحت گفتم نو اندیش دینی و مدافع تزهای خاص ایشان در آن زمینه نیستم. آنچه مد نظرم بوده دیدگاه انتقادی ایشان نسبت به ایران باستان است که در بخشی از آنها با ایشان مؤافقم و نه تنها دفاع که ردیه نسبت به پاسخ باستان پرستان هم به نگارش درآوردم. در همان پست وبلاگی که مد نظر نویسنده است متذکر شدم:

مسئله من اینجا سنجیدن باورهای دکتر شریعتی یا دیگر اساتید حوزه جامعه شناسی که در عین اعتقاد به اسلام، چارچوب متفاوتی از دین ترسیم میکنند نیست، بلکه این همان انگاری واکنش تند باستان پرستان و این عده قلیل از شیعیان دارای نفوذ در جمهوری اسلامی نسبت به امثال دکتر شریعتی است.

 

این موضوع وقتی آشکار می‌شود که در آن نوشته، لینک نوشتار پایگاه خِرَدگان در نقد علی شریعتی است را قرار داده و تنها ایرادی که گرفت لفظ «بی سواد» است که او آن را توهین پایگاه خِرَدگان به علی شریعتی می‌داند!!

...  جالب است که همان نوشته شریعتی را که ما نقد کردیم، قبلا این سایت در نوشته‌های خود به آن ارجاع داده بود ولی در اینجا نقد دانشورانه و مستندی ارائه نداده است

... لازم به ذکر است که عبارت «بی سواد» در نوشته پایگاه خردگان در واکنش به این نوشته علی شریعی آمده است:

این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او به اسم چند طبیب و حکیم بر می‌خوریم اما چه زود دماغ سوخته می‌خرند!

... عبارت بی سواد یک صفت منفی است و توهین نیست.

فارغ از آنکه باز پاسخی به مطلب مربوطه در وبلاگ ندادند و مشخص نیست چرا از یک مطلبی که به زعم ایشان دانشورانه و مستند نمی باشد باید این قدر هراس داشته باشند که حتی سمت نقدش هم نروند:

ایران باستان و دانشمندان نداشته اش

صفت منفی بودن را چطور از توهین متمایز ساختند؟ چون شریعتی با ذکر عبارت «دماغ سوخته خریدن» توهین کرده پس بیسواد است؟!؛ یا اگر بخاطر اشتباهی در نقل تاریخ یا تحلیل آن مدعی بیسوادی اند (زمان زیست بختیشوع) که توصیه میکنم اینکار را نکنند چون در آن صورت برای توصیف خودشان با این میزان اشتباهات فاحش کلمه مناسب تری که صفت منفی (؟!) باشد نه توهین، ممکن است پیدا نشود!.

 

برای مثال نویسنده این تارنگار در مطلبی که اقتصاد ایران را با ایتالیا مقایسه می کرد، از الفاظی چون «یاوه گویان جیره خوار حکومتی» و «متحجرین افراطی» استفاده کرده است!! (ما فقط به الفاظی که نوشته اشاره می کنیم و قصد نقد محتوای این نوشته‌های حوزه اقتصاد را نداریم).

بله من هم ازین صفات منفی استفاده و از انتساب آنها در جای خود دفاع میکنم (البته اکثراً در یادداشت های کوتاه و... نه مقالات مهم وبلاگ) لکن مدعی نیستم کمال مطلق و نهایت ادب را رعایت کردم در عین بکار بردن آن صفات برای یک همنوع!.

 

در نوشته‌های این تارنگار نوعی حمایت از خلفای نخستین (یا به قول خودشان راشدین) به چشم می‌خورد؛ خلفایی مانند ابوبکر و عمر. از سوی دیگر منتقد «متحجرین» است!.

الآن در نقد این قسمت چه باید گفت؟ بگویم روایات کذب و جعلی را باید پذیرفت چون بر علیه سه خلیفه اول راشدین هستند؟! مگر متعصب هستم که فی المثل چشمم را بر جنایت جنگی آن بنده خدا کوروش دوم در اپیس ببندم؟ بعنوان یک شیعه در وهله اول یاد گرفتم در تحلیل تاریخ منصف باشم ولو نسبت به دشمنم!.

 

چند گردی گرد این بیچارگان 

بی‌کسان را جویی از بس بی‌کسی

تا توانستی ربودی چون عقاب

چون شدی عاجز گرفتی کرکسی 

فاسقی بودی به وقت دسترس 

پارسا گشتی کنون از مفلسی!

شاعر: ناصر خسرو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴/۰۳/۰۸

نظرات (۱)

۱۱ خرداد ۰۴ ، ۰۹:۵۸ مسعود حاتمی

باستان‌پرستی سگش شرف دارد به تازی‌پرستی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی