میترائیسم و نقش مشهور به درفش کاویانی
بسم الله الرحمن الرحیم
میترائیسم یا آیین پرستش میترا/مِهر یکی از خدایان بزرگ عهد باستان تاریخ بشر در روم باستان حداقل تا قبل از سلطه کامل مسیحیت رواج داشته است. ریشه های باور به میترا را میتوان تا قرن پانزدهم قبل از میلاد مشاهده کرد (1)، نیز در ریگ ودا بعنوان کهن ترین مکتوب نظم تاریخ نام میترا به چشم میخورد و ستایش شده است (2). معابد یا پرستشگاه های میترا را «مهرابه/Mithraeum» می نامند که از دو جزء مهر + آبه تشکیل شده و برای وجه تسمیه «آبه» دو قول را بر شمردند نخست آنکه به معنی جای گود بوده و اشاره به مکان مهرابه در غارهای صخره ای یا زیر زمینی است، دوم آنکه سقف مهرابه ها عموماً به شکل گنبد بوده و گنبد را در فارسی آبه یا آوه نیز میگویند و ازین خاطر است که نام گرمابه یا گورابه را هم داریم. نیز ذکر شده «محراب» دوره اسلامی از «مهراب» آمده و مهراب مربوط به گنبد مهر است و سقف مهرابه ها عموماً مقعر بوده (3). در کشورهای اروپایی همچون انگلستان در شهر لندن (4) نیز مهرابه هایی باقی مانده از دوران امپراطوری روم باستان به چشم میخورد.
یکی از مواردی که در رابطه با مهرابه ها قابل توجه میباشد این است که برخی کلیساها در مکانی بنا شدند که پیشتر مهرابه بودند و از آن جمله است کلیسای سنت استپانوس در آذربایجان شرقی (5) و سنت کلمنته در شهر رم ایتالیا (6). امید شریفی دانا چند سال پیش از مهرابه کلیسای سنت کلمنته بازدید کرده و طی بازدید خود اشاره به کاشی های منقش به نقشی میکند که در حال حاضر با عنوان «درفش کاویانی» شناخته میشود:
فرید وحیدی در دویچه وله آلمان در رابطه با مهرابه این کلیسا میگوید:
در اواسط سدهی نوزدهم کشیش کلیسای "سن کلمنته" گمان برد که زیر طبقهی تحتاتی کلیسا بنای دیگری نیز هست. پس از حفاریها، کلیسای دیگری از سدهی چهارم میلادی دهان گشود که روی آن را به تمامی پوشانده و کلیسای جدید را بر روی این طبقهی سوم زیرین افراشته بودند. از کلیسای زیرین هیچگونه نشانی در طبقات فوقانی دیده نمیشد.
ولی در سالهای 1912 تا 1914 لایهی چهارمی در زیر طبقهی سوم کلیسا کشف شد که پیشینهی آن به سدهی نخست میلادی میرسید. این لایه از آسیبهای ناشی از آتشسوزی رم در زمان قیصر رُم، "نرون" در سال 64 میلادی در امان مانده بود. دالانهای تاریک و نمور آن امروز بر روی گردشگران گشوده است. از حاشیهی کف دالانها کاریزهایی میگذرد که به آب قناتشهر رم شهرتی جهانی بخشیدهاند.
در یکی از این دالانها سردابی را میبینیم که میلههای آهنین مانع از ورود به آن میشوند. با نورافکنی کمسو میتوان درون را دید. سه سکوی سنگی سه ضلع سرداب را پوشاندهاند. در میانهی سرداب سنگی مرمرین قرار دارد که شمایل "میترا" با خنجری نشانده بر گردن گاوی نر، بر آن نقش بسته است.
این سرداب نمونهای است از بسیاری ایزدکدههای پیروان آیین میترا که در سدههای اول تا چهارم میلادی در بخش بزرگی از امپراتوری رُمی گسترش یافت. در سدههای دوم و سوم میلادی بود که رواج این کیش سری ایرانی در امپراتوری رم به اوج خود رسید، به گونهای که قیصر "کومودوس" به این آیین گروید.
با گسترش دین مسیحیت در سرزمینهای امپراتوری رُمی آیین میترا رو به افول گذارد. با قدرت گرفتن مسیحیت، ایزدکده های میترا به کلی ویران شدند و یا آنجا که در قلب شهرهای رُمی بودند، زیر بنای کلیساهایی که بر روی آنها افراشته شدند، مدفون گشتند.
در آیین میترا دو عنصر "گاو نر" و "ستارگان" چشمگیر است. این دو عنصر در آیین میترا معنایی کاملا نمادین دارند. پیروان میترا سرنوشت گرا نبودند. حتی مخالفان و رقیبان مسیحی آنها نیز نگفتهاند که پیروان میترا اعتقاد به ستارگان داشتهاند. ولی عنصر گاو قدیم تر از عنصر ستارگان است (7).
در متن فوق از مهرابه با عنوان ایزدکده میترا یاد شده، البته «مهرکده» را هم دیدم بعضاً بکار برده شود. تصویر نماد موسوم به درفش کاویانی را در زمان های قبل تر از این مهرابه که متعلق به قرون ابتدایی میلادیست در دو مورد از سکه های فرترکه ها نیز مشاهده میکنیم که قدمت این سکه ها به عصر سلطه سلوکیان بر ایران در قرون دوم و سوم قبل از میلاد میرسد (8):
و البته این درفش بر نقش سکه ها تا زمان اشکانیان هم وجود داشته است (9) برخی از پژوهشگران درفش موجود بر این سکه ها را همان درفش کاویانی خوانده و آنطور که پروفسور کریستنس اشاره میکند این قول مقبول واقع شده است، اما فی الواقع در تأیید نظر خود کریستنسن ما از کیفیت دقیق نقش درفش کاویانی بی اطلاعیم.
برخی میگویند بر اساس سخنان فردوسی نقش ستاره (اختر) در آن وجود داشته است (10) لکن عبارت «اختر افگند پی» به معنای تفأل کردن است (11). اما اگر همین نقش موجود بر سکه ها را ملاک قرار داده و آنطور که پروفسور کریستنسن هم احتمال میدهد نقش این درفش را ستاره بدانیم (9) مشاهده میکنیم ستارگان در کنار دیگر اجرام سماوی در آیین میترا اهمیت داشته اند گرچه اهمیت خورشید از دیگر اجرام بیشتر بود، چنانچه در ایرانیکا میخوانیم:
Mithraism was an astral religion. The perceivable heavens and the celestial bodies (sun, moon, the other five planets, stars) all played a part in the mysteries — the sun necessarily a very large part, since Mithras himself was the Sun god... (12).
در دانشنامه بریتانیکا هم عنوان میشود که در میترائیسم روح انسان باید در نهایت به قلمرو ابدی ستارگان ثابت برسد:
The task of human life is to liberate one’s divine part (the soul) from the shackles of the body and to reascend through the seven spheres to the eternal, unchanging realm of the fixed stars. This ascent to the sky was prefigured by Mithra himself, when he left the earth in the chariot of the sun god (13).
سند معتبر و قوی نیست وجود درفش کاویانی در دوران هخامنشیان و اشکانیان را به ثبوت برساند، نیز در اوستا هم اشاره ای به این درفش نشده است (14) اما اگر نقش سکه های مذکور را درفش کاویانی در نظر بگیریم باید سابقه بکار گیری درفش کاویانی توسط شاهان ایران را به دوره سلوکی ببریم.
آیا میتوانیم نقش درفش کاویانی را متأثر از میترائیسم بدانیم؟، ممکن است بگویید سکه ها قدیم تر از مهرابه های دوران امپراطوری روم اند لکن باید در نظر داشته باشید اگر این نقش بیانگر ستاره و دارای ارتباط مستقیم با مفاهیمی همچون قلمرو ستارگان ثابت در میترائیسم یا دیگر نقش های تقدس مآب مرتبط با ستارگان در این آیین باشد چه بسا بتوان قدمت آنرا به قدمت میترائیسم گره زد. البته این سخن یک فرضیه بیشتر نیست لکن علت بکارگیری نقش مد نظر در مهرابه کلیسای سنت کلمنته هم قابل توجه است. آیا صرفاً سازندگان آن کلیسا از این نقش که برگرفته از یونان باستان بوده تأثیر پذیرفته اند؟ یا این نقش دارای ریشه در متیرائیسم بوده است؟، از آنجا که گویا نقش غالبی در مهرابه ها نیست در وهله اول بتوانیم ارتباط مستقیم و خدشه ناپذیری بین میترائیسم با آن برقرار کنیم نمیتوان رأی به صحت این فرضیه داد.
بخش آیین زرتشت و باستانگرایی ادیان نت پیشتر به وجود مشابه این نماد در برخی نقوش مربوط به آثار باستانی برجای مانده از تمدن آشور اشاره کرده و تصاویری را در این رابطه قرار داده بود که مربوط به نقش نیلوفر آبی هستند لکن به گونه ای شبیه به چارچوب نقش درون مربع درفش کاویانی بنظر میرسند (15) اما این نظر کاملاً اشتباه است چون نقوشی که در تمدن آشور به چشم میخورد هیچ ربطی به درفش و کارکرد مذهبی یا... ندارد و مشابهش بعنوان مثال در هزاره سوم قبل از میلاد در شوش به چشم میخورد:
توضیحات موزه لوور: SB 1209، محل کشف شوش، دوران نیا ایلامی یا شوش سوم (2600 الی 3100 قبل از میلاد)، جنس: سنگ آهک، حکاکی شده، ارتفاع 2.2 سانتی متر و قطر 1.4 سانتی متر
بطور کل میتوانیم یک سیر از تمدن اورارتو (16 - نک: پیوست) تا برسد به یونان باستان و سپس سلوکیان و اشکانیان و در نهایت معبد میترائیسم در روم باستان برای این نقش ترسیم کنیم و بنابراین اگر این نقش همان درفش کاویانی زمان ساسانیان باشد با توجه به اینکه این سلسله از قرن سوم بعد از میلاد حکومتشان بر ایران زمین آغاز میشود جایگاهی بعد از سیر تاریخی استفاده ازین نقش در مهرابه کلیسای سنت کلمنته را به خود اختصاص خواهد داد.
پی نوشت ها:
1. در مدخل «Mithraism» در دانشنامه بریتانیکا، بنگرید به اینجا، میخوانیم:
In a cuneiform tablet of the 15th century bce that contains a treaty between the Hittites and the Mitanni, Mithra is invoked as the god of oath.
2. نک: گزیده سرودهای ریگ ودا، سید محمد رضا جلالی نایینی، نشر نقره، 1372 هـ ش، صفحه 27.
3. تحلیل ساختار منظر ستایشگاه های مهری، سارا علی پور-محمد رضا نصیر سلامی-محمد منصور فلامکی، نشریه علمی باغ نظر، 1398 هـ ش، صفحه 34.
4. نک: مدخل «London Mithraeum» در ویکی پدیای انگلیسی، بنگرید به اینجا.
5. نک: کلیسای سنت استپانوس با پیشینه نیایشگاه باستانی ایران، گلناز کشاورز، فصلنامه هنر و تمدن شرق، 1394 هـ ش.
6. www.turismoroma.it/en/places/mithraeum-saint-clemente
7. آئین میترا و تأثیر آن بر آموزه های مسیحی، فرید وحیدی، جمعه 23 مرداد 1388، دویچه وله فارسی، بنگرید به اینجا.
8. مدخل «Derafsh Kaviani» در ویکی پدیای انگلیسی، بنگرید به اینجا.
9. پروفسور کریستنسن در اینجا گفتار در خور توجهی داشته و میگوید:
این سکه ها، که نوشته هایی نیز به خط پهلوی اشکانی دارند، توسط یک سلسله ی محلی ضرب شده اند که نخست خراجگزار سلوکیان و سپس اشکانیان بودند. شکل این سکه ها کاملاً مشابه است. روی سکه سر شاه را نشان میدهد و در پشت سکه در وسط آتشدانی قرار گرفته که در بالای آن نقش هرمزد در اهتزاز است. در سمت چپ آتشدان، شاه در حال عبادت ایستاده است و در سمت راست پرچمی قرار دارد. پرچم متشکل از یک نیزه ی متصل به یک شئی مربع شکل است، همراه با قاب یا بدون آن و مزین به زینتی به شکل صلیب آندریاس یا ستاره ای که تمام فضای مربع را پر کرده است. از پایین ترین ضلع مربع دو سه - معمولاً چهار منگوله آویزان است. در برخی از سکه ها منگوله ای وجود ندارد. در پشت یک سکه آتشدان نیست، بلکه در اینجا شاه با میله ی بلندی - احتمالاً گرز شاهی-، در دست چپ، بر تخت نشسته، جامی در دست راست دارد و رو به روی او پرچمی نیز به نیزه نصب شده است. اندکی از سکه ها تصویر پرنده دارند که زاره در اینجا نیز آن را خروس میداند، که در بالای درفش یا روی یک ستون جایگزین درفش شده است.
استاد م آ لوی که پژوهش های گسترده ای در مورد این سکه ها کرده است، دریافته که درفش بایستی نماد مذهبی بوده باشد، اما اطلاع دقیقی در این باره نداریم. تا آن جا که من اطلاع دارم، یوستی نخستین پژوهشگری است که ادعا می کند، این پرچم همان درفش کاویان است. او حتی این نظریه را به عنوان یک امر مسلم ارائه می دهد. او در شرح «تاریخ باستان»، در کتاب دانشنامه ی زبان شناسی ایرانی، چنین می نویسد: کنار آتشدان «درفش کاوه» یا «درفش ملی» قرار دارد...»
البته این نظریه مورد قبول واقع شده است.
... اما آیا این تشخیص واقعاً درست است؟ ... فردوسی روایت میکند که فریدون دستور داد پیشبند را با پارچه ی زربفت یونانی رو دوزی کنند، با سنگ های گرانبها در زمینه ی طلایی بیارایند، کره ای مانند ماه بالای آن نصب کنند و منگوله های قرمز، زرد و بنفش از آن بیاویزند.
... با این توصیفات، چنین پیداست که درفش کاوه در اواخر دوره ی ساسانی پرچمی چرمین، به عرض هشت ارش و طول دوازده ارش بوده، که پوشیده از زری دوزی، نشانده به سنگ های گرانبها و احتمالاً اشکالی داشته که دارای مفاهیم ستاره شناسی بوده است. بدین ترتیب، شباهت چشمگیری میان این درفش و نشان جنگی «نبرد اسکند» و درفش های مسکوکات ایرانی وجود ندارد. بدون شک، امکان دارد که این درفش در طول سده ها به شکل دیگری در آمده باشد، اما، از نظر من به هیچ وجه دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که این درفش آخر را با درفش کاویان یکی بدانم.
... سنت وجود درفش ملی، در نشان های پادشاهان بزرگ، به دوره ی هخامنشیان باز می گردد. اما درفش چرمین مزین به جواهرات، یعنی درفش کاویان، به احتمال زیاد از دوره ی پادشاهان پارتی پیدا شده است. شاید این درفش را از وطن شمالی شان آورده بودند و از آن پس مورد استفاده ای ساسانیان قرار گرفته است.
کاوه آهنگر و درفش کاویانی، آرتور کریستنسن، ترجمه منیژه احدزادگان آهنی، نشر طهوری، 1387 هـ ش، صفحات 57 الی 66 و صفحه 73
10. چو آن پوست بر نیزه بر دید کی . به نیکی یکی اختر افگند پی (شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی، ضحاک، بخش هفتم، بیت 56، قابل دسترس در وبسایت گنجور: بنگرید به اینجا)
12. مدخل «Mithraism» در دانشنامه ایرانیکا بقلم Roger Beck، بنگرید به اینجا.
13. پاراگراف دوم بخش «Mythology and theology» در منبع شماره یک.
14. استاد جلال خالقی مطلق در ایرانیکا میگوید در اوستا و منابع هخامنشی و اشکانی اشاره مستقیمی به این درفش نیست:
There is no direct mention of the Derafš-e Kāvīān in the Avesta or in Achaemenid or Parthian sources...
مدخل «DERAFŠ-E KĀVĪĀN» در دانشنامه ایرانیکا به قلم جلال خالقی مطلق، بنگرید به اینجا.
15. www.adyannet.com/fa/news/41258
16. پروفسور شاهپور شهبازی در مدخل «DERAFŠ» دانشنامه ایرانیکا ریشه درفش کاویانی را به تمدن اورارتو برمیگرداند:
www.iranicaonline.org/articles/derafs
پیوست
سه شنبه 17 بهمن ماه 1402
اورارتو نام تمدنی است در غرب آذربایجان امروز که حدود هزار سال قبل از میلاد قدرت گرفت. این تمدن همزمان با آشوری ها در شمال عراق و تمدن عیلام نو در غرب ایران بود. سلطنت اورارتو در قرن هشتم قبل از میلاد از بین رفت و باقیمانده آن، به زیر قدرت مادها درآمد (I). اورارتو یکجورایی پیشینه باستانی ارمنستان محسوب میشود. در آثار باستانی که ازین تمدن کهن برجای مانده مواردی مشاهده میشود که بنظر میرسد درفش کاویانی اساساً از آن نشأت گرفته است. قبل از پرداختن به نقوش مد نظر در این تمدن ابتدا باید نکته ای را پیرامون میترا عرض کنم. چنانچه میدانیم در طاق بستان میترا عموماً در شمایل مردی ظاهر گشته که در پشت سر وی انوار خورشید مشاهده میشود:
میترا در این نقش تاجگذاری کنار اردشیر دوم و اهورامزدا قرار گرفته که در پی انتقال حکومت هستند و به نوعی تداعی کننده اتحاد و یا پیمان شاه با اهورامزدا است. میترا اساساً چه در وداها و چه روم باستان و چه ایران باستان مرتبط با اتحاد یا پیمان بوده و بعنوان مثال دانشنامه بریتانیکا در این رابطه میگوید:
چنانچه مشاهده میکنید در روم باستان هم میترا عین سند میتانی مرتبط با دوران پیشا زرتشتی مرتبط با اتحاد و پیمان بوده است. از طرفی دیگر به پیوند محکم میترا با خورشید هم واقفیم چه ایران باستان که گرچه میترا خدای خورشید نبود اما حتی اسم «مهر» که یکی از معانی اش خورشید میشود از نامهای وی بوده و این ایزد در پیوند با خورشید و به نوعی انوار و روشنایی آن محسوب میشود و در روم باستان هم گرچه خدای خورشید سول/Sol بوده اما در بسیاری از نقوش میترا کنار او دیده میشود تا جایی که پیوند میترا با خورشید غیر قابل انکار است. حتی در زمان اشکانیان هم میترا با خدای خورشید بابل یعنی شمش یکسان پنداری میشده است که بوضوح اهمیت و رابطه مستقیم با خورشید میترا رابه ثبوت میرسانند:
نکته بعدی رابطه میترا با شیر است چنانچه در برخی نقوش مشاهده میکنیم:
حال در نقش مهری مربوط به اردشیر دوم هخامنشی خدایی را سوار بر شیر می بینیم که نقشی شبیه به انوار خورشید از پشت وی میدرخشد:
Fourth Century Cylinder Seal. Courtesy of The State Hermitage Museum, St. Petersburg
پروفسور ماریا بروسیوس ایزد این نقش را آناهیتا خوانده و درباره این نقش میگوید:
یکی از مهرها - مهر گورگیپا (آناپا) - شاهی را با جامه ای بلند بر تن و تاج کنگره دار بر سر نشان میدهد؛ شاه دو دستش را به سوی زنی دراز کرده است که او نیز تاج کنگره دار به سر دارد؛ این زن با هاله ای نورانی احاطه شده و بر پشت شیری ایستاده است؛ به دست راست گلی و به دست چپ عصایی دارد.
... روابط او [آناهیتا] را با شیر، حکایت کوتاهی از الیانوس ثابت میکند. الیانوس شرح میدهد که در پرستشگاه آنائیتیس در الومائید، شیرهای رام شده به آزادی در رفت و آمدند، وانگهی ما سندی در اختیار داریم که تاریخ آن مطمئنتر است و آن مهر الواح خزانه است که در آن زن یا الهه ای را می بینیم که هاله ای از نور او را احاطه کرده است (PTS 91).
... نکته جالب دیگر اینکه تصویر مهر اول به شدت یادآور بازنماییهای اورارتویی و بین النهرینی است: پیداست که در اینجا آناهیتا بسیاری چیزها را از ایشتار بین النهرین گرفته است (II).
آنائیتیس نامی بوده که منابع یونانی با آن آناهیتا را مورد خطاب قرار میدادند (III) لکن بروسیوس مشخص نمیدارد قول یک نویسنده رومی متعلق به قرن سوم میلادی که هیچ اشاره ای به سواره بودن آناهیتا بر شیر هم نکرده چه ربطی به این نقش در شش قرن قبل دارد؟. پیرامون مهری که بروسیوس بدان اشاره کرد، کلمه PTS مخفف Persepolis Treasury Seal به معنای مهرهای خزانه تخت جمشید است و در مهر شماره 91 ازین گروه تصویر زنی به چشم میخورد که Nimbus دارد:
... a seal found in the Persepolis Fortification Archive (PTS 91) shows a woman surrounded by a nimbus, typically associated with Anahita/Ištar (IV).
در اینجا نقش برجسته ای حاوی نقش اینانا یا ایشتار ایزد عشق و باروری و ملکه بهشت در تمدن بین النهرین باستان هست که شباهت قابل توجهی با این مهر دارد:
توضیحات وبسایت موزه لوور فرانسه: AO 11503 - AO 16083، محل کشف: تل برسیپ در استان حلب سوریه، قرن هشتم الی نهم قبل از میلاد
در اینجا ایشتار را مشاهده میکنیم که بر روی شیری سوار شده و افسار آنرا به دست گرفته است [شیر از نمادهای ایشتار بوده]. از طرفی دیگر در بالای این نقش بنظر میرسد نشان ستاره هشت پر یا نماد ایشتار را مشاهده میکنیم. ایشتار در کنار برادرش شمش و پدرش سین تثلیث معروفی را در بین النهرین تشکیل میداده است (سین یا نانا خدای ماه و شمش یا اوتو خدای خورشید) که در این نقش نماد هر سه ایزد را میتوانید مشاهده کنید:
از چپ به راست: نماد اینانا - نماد سین - نماد شمش
آناهیتا مشخصاً با ایشتار پیوند خوبی داشته است مثل مرتبط بودن هردو به ناهید که در قدیم ستاره خوانده میشده است و یا مقوله هایی مثل باروری؛ اما در نظر داشته باشید اینجا باز میتوان دو نقد را بیان کرد:
الف) ارتباط آناهیتا با شیر سند محکمی ندارد نسبت به رابطه میترا با این حیوان.
ب) آناهیتا ارتباط قوی با خورشید ندارد. مگر اینکه گفته شود نقش مهر اردشیر دوم خورشید یا نماد انوار خورشید نیست.
در تصویر مهر اردشیر دوم هم چنانچه دقت کنید آن ایزد افسار شیر را گرفته بود مشابه نقش ایشتار اما در تصاویر مربوط به تمدن اورارتو افسار شیر در دست ایزد سوار بر شیر نیست و این میتواند دلیلی جهت وام گیری این نقش از ایشتار باشد و از آنطرف بدلیل ارتباط ایشتار با آناهیتا آن ایزد هم آناهیتا معرفی شود. اینجا از قضا میتوان همین مهر را بعنوان سندی دال بر ارتباط آناهیتا با شیر در دوران هخامنشیان معرفی کرد. بنابراین بین دو قول انتساب این نقش به میترا یا آناهیتا بنظر میرسد قول آناهیتا موجه تر است. حال نقش خدای ایستاده بر شیر را در دو نقش مربوط به تمدن اورارتو مشاهده میکنیم و اولین مورد یک صفحه برنزیست:
There are mostly god depictions on the “Bronze Votive Plates”, which are frequently encountered in the Urartian geography and are probably formed by reworking the belt pieces. In these depictions, the depiction of god is usually standard. The god, who is standing on an animal, usually holds a weapon in his hand, and also has a bow. He bent his other hand at the elbow and stretched it slightly forward. A female figure in a “praying position” with her hands raised is carved opposite the depiction of the god on the votive plate. As in similar examples, the head of the woman wearing a long geometric patterned tunic is covered with another horizontal patterned knitted cover that goes down to the waist. The goat in front of the woman probably depicts the sacrificed animal (V).
Adoration of a deity riding on a lion’s back, Drawn K. Warecka (VI).
تصویر دیگری از نقش فوق بدین صورت میباشد:
این درفش با علامت ضربدر مانند را در نقوش دیگری هم مربوط به تمدن اورارتو مشاهده میکنیم:
نقش فوق شبیه به مورد اولیست چون ستایشگر بزی را همراه خود دارد که احتمالاً برای قربانی کردن است، از طرفی چون درفش دست ستایشگر است (و نه ایزد) شبیه به نقش دومیست.
حال گریزی میزنم به چندین قرن بعد از فروپاشی تمدن اورارتو؛ دکتر کاوه فرخ در وبلاگ خودش تصویری از کلیسای مهر مقدس در تفلیس گرجستان (VII) قرار داده است که در آن نشانی شبیه به نقش مشهور به درفش کاویانی به چشم میخورد (VIII):
این نقش بر روی سکه های امپراطوران ارمنی کیلیکیه هم به چشم میخورد:
این پادشاهی در دوران قرون وسطی قرار داشته و مشخصاً صلیب بخاطر عقاید مسیحی در این سکه ها قرار گرفته است اما اگر صلیب را حذف کنیم به چه چیزی میرسیم؟! بله مشخص است همان نقشی که در مهرابه کلیسای سنت کلمنته قرار داشت، نقشی که در عصر حاضر به درفش کاویانی مشهور شده است. گرچه کاوه فرخ به غلط بخاطر عدم آگاهی این نقش را متأثر از ایران باستان دانسته اما بر اساس اسنادی که اینجا برای شما قرار دادم فکر نکنم جای شکی باقی بماند که این نقش مرتبط با میترائیسم بوده است. حالا برویم سراغ خدای ایستاده بر شیر تمدن اورارتو که بنظر میرسد ریشه درفش کاویانی به وی برمیگردد، این خدا کیست؟! آیا واقعاً ارتباطی بین وی و میترا به چشم میخورد؟.
نام این خدا «خالدی/Ḫaldi» بوده (IX) و خدای خدایان تمدن اورارتو محسوب میشده است. خالدی مذکر بوده و در یکی از آثار باستانی مربوط به تمدن اورارتو یعنی دروازه مهر/Mheri-Dur در شهر وان نیز ازین خدا نام برده میشود و جالب است بدانید این دروازه اساساً متعلق به این خداست. دروازه مهر یکی از معروف ترین مناطق باستانی مرتبط با تمدن اورارتو است. در رابطه با خالدی خواندن این متن خالی از لطف نیست:
کتیبه های میخی اورارتویی معمولاً در سطور اولیه جملاتی در ستایش خدایان دارند، ولی در اکثر مواقع این ستایش ها مخصوص خالدی، بزرگ ترین خدای ایزدستان (پانتئون) اورارتویی، و گاهی همراه با نام دو خدای اصلی دیگر اورارتوها، یعنی تیشبا و شیوینی است. در واقع در ایزدستان اورارتویی هیچ خدایی به منزلت و اهمیت خالدی نمیرسد و کتیبه ها یا فقط به او تقدیم میشدند یا او را در ابتدای فهرست دیگر خدایان یاد میکردند. منوا تنها شاهی بود که کتیبه های یادمانی به خدایان دیگری به جز خالدی تقدیم کرده است، ولی هیچ یک از جانشینان او تا سقوط امپراطوری اورارتو چنین نکردند.
... خالدی یا حالدی یکی از سه ایزد اصلی اورارتوهاست. ریشه شناسی دقیق نام خالدی نامشخص است. ... خالدی به شکل مردی با یا بدون ریش و با تاج کنگره دار به تصویر درآمده که معمولاً بر روی شیری ایستاده است. او «خدای جنگ» بود و زمانی که یکی از شاهان اورارتو به جنگ میرفت، خالدی به او خیر می بخشید، چون این خدا همه مسئولیت موفقیت های نظامی را عهده دار بود و در معابدش آئین مذهبی مرتبط با جنگ و درخواست پیروزی برگذار میشد.
... خالدی را «خدای پیروزی» نیز میدانند: در استل قاسم اوغلو آمده است که خالدی و جنگ افزارش پیروز هستند. ... البته باید ذکر کرد که عده ای از پژوهشگران «هوتواینی»، خدای اقبال و سرنوشت، را نیز «قدرت پیروزی» و «خدای جنگ» میدانند.
خالدی عناوین «خدای برکت» و «خدای جنگجو» و القاب دیگری از این قبیل را نیز به خود اختصاص داده بود، و از این رو خدای برکت بخش به شمار می رفت که با فربانی و گوشت آن و همچنین شراب سازی و احداث تاکستان ارتباط داشت.
... شاهان اورارتو برای محافظت شدن و قدرت گرفتن از خالدی دعا میکردند و خود را سایشگران خالدی و خدمت گذاران او نامیده اند. مرکز پرستش خالدی در جنوب قلمرو اورارتوها بوده است و زمانی که قلمرو اورارتوها در حال گسترش بود تا دره زاب بزرگ و دریاچه ارومیه تحت کنترل آنان درآمد، ایشپوینی و پسرش منوا مذهب را تغییر داند و مرکز مذهبی جدیدی با عنوان شهر آردینی، که در منابع آشوری موصصیر نامیده میشد (منتهی الیه شمال شرقی عراق امروزی)، پایه گذاری گردید و خالدی بزرگ ترین مقام را در میان خدایان اورارتویی کسب کرد. با انضمام موصصیر به اورارتو خالدی خدای خدایان شد. این موضوع باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرد، ولی موضوع اصلی این است که در موصصیر بود که پرستش خالدی رشد کرد. امکان دارد خالدی در سرتاسر شمال غرب ایران پرستیده میشده است، چون معبد اصلی او در موصصیر قرار دارد و این مکان خارج از مرزهای اورارتو بود. لومر بر این نظر است که خالدی را در جنوب شرق و جنوب غرب دریاچه ارومیه پرستش میکردند. بنابراین، خالدی در خارج از مرزهای اورارتو نیز پرستیده میشد. اورارتوها مردم را به پذیرفتن آیین خالدی، به عنوان خدای برتر، مجبور می ساختند و این یکی از تفاوت های اورارتوها و دیگر امپراطوری های خاور نزدیک بوده است. همان گونه که پیشتر آورد شد، حتی برخی پژوهشگران بر این باورند که خالدی خدای بومی اورارتوها (جامعه ای که به زبان اورارتویی سخن میگفت) نبود.
... تقریباً تمام شاهان بزرگ اورارتو بعد از منوا در کتیبه های خود از خالدی یاد کرده اند. ... همچنین «دروازه های خالدی» که نامی است برای درهایی که در صخره ها به نام خالدی تراشیده می شدند. این دروازه ها مفهوم مذهبی و آیینی داشتند، چون شاهان اورارتویی در کتیبه های روی این دروازه ها به قربانی هایی اشاره می کردند که به خدایان پیشکش میشدند. این دروازه ها معمولاً صفت «متعلق به خالدی» داشتند. زیمانسکی بر این نظر است که تعداد درهای خالدی بیش از دیگر خدایان بوده است و بهترین نمونه از این دروازه های خدایان در مهر یا مهر کاپوسی، در صخره های اطراف دریاچه وان است. .... در مهر کاپوشی خالدی می بایستی پرستش میشد و برای او در کوه خدای خورشید قربانی تقدیم میکردند (X).
اگر به قسمت های بولد شده توجه کنید متوجه این همانی این نقش با نقش خدای مهر مربوط به اردشیر دوم میشوید چه آنکه خالدی اولاً بدون ریش هم به تصویر کشیده میشده ثانیاً مشابه خدای آن مهر تاج کنگره دار دارد ثالثاً سوار بر شیر بودن در تمدن اورارتو منحصر در وی است و رابعاً دارای ارتباط با خورشید هم میباشد (دو مورد دروازه مهر و کوه خدای خورشید). گرچه خدای خورشید در تمدن اورارتو شیوینی/Šiuini بوده (XI) اما ارتباط خالدی هم با خورشید قابل انکار نیست گرچه در حد میترا پر رنگ نبوده است. از آنجایی که ما هیچ سندی نداریم هخامنشیان خالدی را بپرستند و از طرفی دیگر نیز میدانیم پرستش خالدی در بخش هایی از ایران که بعداً تحت سلطه هخامنشیان در می آید وجود داشته است شاید بتوانیم بواسطه باستان شناسی تطبیقی نقش آن مهر را میترایی بدانیم آمیخته با اعتقادات مرتبط با خالدی بخصوص بخاطر شباهت های میترا با این ایزد. اگر خاطرتان باشد بروسیوس گفته بود در دست راست ایزد ایستاده بر شیر هخامنشی گل است و در دست چپ او یک عصا، در دو نقش مرتبط با خالدی هم مشاهده میکنیم در یکی از دستان او گل است، در نقشی دست چپ و دیگری دست راست (البته در گل بودن نقش مربوط به تصویر اول شک دارم):
ما سندی در دست نداریم رابطه مستقیمی را بین میترا و خالدی نشان بدهد، باز سندی هم در دست نداریم از پرستش میترا در تمدن اورارتو سخن گفته باشد و بنابراین هر آنچه در این رابطه بیان شود فی الحال چیزی جز حدس و گمان نیست. اما آنچکه من در پی تبیین آن بودم این مهم بود که نماد درفش کاویانی احتمالاً وام گرفته شده از میترائیسم هست و ریشه ای هم که در تمدن اورارتو دارد بی ارتباط با میترا نیست. ضمن اینکه درفش های تمدن اورارتو هم جنبه مذهبی داشته اند مشابه درفش کاویانی در سکه فرترکه که نماد اهورامزدا (فروهر) و آتشدان در نقش یکی از آن سکه ها به چشم میخورد.
در لینکی هم (بنگرید به اینجا) دیدم سعی شده بود با استناد به اسناد باستان شناسی تمدن اورارتو سخن دکتر کاوه فرخ نقد و ریشه داشتن این درفش در تمدن اورارتو موجه بیان شود که گرچه برای اسنادش رفرنسی قرار داده نشده بود و لینک دیگری هم عیناً مطالبش را باز نشر داده بود (اینجا) لکن برخی اسناد این لینک را نتوانستم راستی آزمایی کنم که در همین پست وبلاگ مشاهده میکنید. البته مقوله ارتباط بین میترائیسم و درفش کاویانی برای اولین بار است مطرح میشود و در آن لینک هم اثری از آن به چشم نمیخورد لکن بخاطر سخت گیری که باید باشد آنرا چیزی بیشتر از یک حدس ساده نمیدانم، حداقل مادامی که به تأییدیه یک باستان شناس یا تاریخدان بر آن برنخوردم. اما ریشه داشتن درفش کاویانی در تمدن اورارتو بخصوص با در نظر گرفتن نظر پروفسور علیرضا شهبازی در ایرانیکا مقوله معتبریست.
بر خی با ارجاع به پانوشت آقای گنابادی در مقدمه ابن خلدون (نک: مقدمه ابن خلدون، جلد دوم، صفحه صفحه 1050 پاورقی چهارم) عنوان میکنند بر روی درفش کاویانی طلسم وفق مئینی بوده که مربع شکل بوده است و نیز برای شکل این طلسم به کتاب الواح الذهب نیز ارجاع میدهند که در آنجا نیز لوحی از الواح وفقی بر درفش کاویانی عنوان شده است از زمان کاوه آهنگر بر درفش وجود داشته است. اما باید عرض کنم این کتاب یعنی الواح الذهب جدای از ناشناس بودن نویسنده اش اساساً کتابی مرتبط با رمالیست و ذره ای عیار تاریخی ندارد و البته خود کتاب هم دارد از شمس المعارف الکبری در قرن هفتم میلادی نقل میکند! وضعیت این کتاب گرچه نویسنده اش مشخص هست (احمد بن علی البونی) اما از نظر تاریخی افتضاح است، آنهم کتابی مرتبط با رمالی و علوم غریبه بدون هیچ عیار تاریخی هست تا جایی که در لغت نامه دهخدا پیرامونش میخوانیم:
این کتاب تألیف شیخ عارف احمد بن علی البونی ۶۲۲ بنا به آنچه در کشفالظنون آمده. در کتاب یاد شده مطالبی عجیب و غریب و اعمال و ادعیهای آمده که هیچکدام مآخذ و مستندی ندارد و در برخی از این ادعیه صلوات بر آل پیامبر نیز آمده، کسانی که در مورد بونی شرح حال نوشتهاند هیچکدام او را به یکی از مذاهب اربعه اهل سنت یا دیگر مذاهب نسبت ندادهاند.
دروغش هم از همان ابتدای متن مشخص میگردد چه آنکه بنابر روایات متأخر درفش کاویانی در ابتدا که توسط کاوه استفاده شد نقشی نداشت و پیش بندش بود، بعدا تغییر پیدا کرده. فلذا مشخص نیست اگر طلسمی در این درفش بوده، آن طلسم چه شکلی بوده است، کتاب مذکور در دوران اسلامی و بنابر زعم اطلاعات شخصی خودش دارد طلسم را شرح میدهد و محتوایش نشان میدهد هیچ دسترسی به منبع معتبر تاریخی یا نداشته و یا اگرم داشته با تحریف نقل میکرده است. ابن خلدون هم مدعی میشود «مورخان آورده اند...» و مشخص نمیکند منظورش کدام مورخان است و اگر واقعاً به سخن خود اعتماد داشته چرا در بخش تاریخی کتابش بدان نمیپردازد؟ جدای ازینکه بر اساس صرف گفته ابن خلدون دقیقاً مشخص نیست نقش درفش چه بوده است. همچنین توجه داشته باشید ما کلیت نقش درفش مد نظرمان است نه جواهرات و احیاناً حاشیه ها و... دیگر، میدانیم آن نقش مرتبط با نجوم بوده است و اطلاعات بیشتری در دست نداریم و بر اساس استفاده این نقش بر درفش های فرترکه ها که کنار آتشدان قرار داده شده کاربرد آیینی و نجومی این نقش هم بعید نیست. اینی هم که میگویند در نبردها حمل نمیشده اشتباه است و درفشی آیینی برای حمایت خدایان هم که شده کاملاً منطقیست در نبردها حمل بشود.
ایده نوشتن این پیوست حین بحث با یکی از بازدید کنندگان اهل مطالعه و با سواد وبلاگ بنام آقای «یکی» به ذهنم رسید و گرچه در ابتدا مخالف وام گیری درفش کاویانی از تمدن اورارتو بودم لکن با دقت بیشتر دریافتم نمیتوان منکر این تأثیر پذیری شد.
پی نوشت ها:
I. نک: بررسی میزان تأثیر گذاری معماری اورارتو بر معماری هخامنشی (نمونه موردی کاخ آپادانای شوش)، امیر اکبری-آمنه سادات فتاحی معصوم، فصلنامه علمی-پژوهشی پژوهشنامه تاریخ، سال یازدهم، پاییز 1395، شماره 44، صفحه 15.
II. امپراطوری هخامنشی، ماریا بروسیوس، ترجمه هایده مشایخ، صفحات 390 و 391.
III. «ناهید» مظهر قدس است یا هوس؟، لیلا امینی لاری-خیرالله محمودی، پژوهش های زبان و ادبیات فارسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، سال دوم، شماره 3، پاییز 1389، صفحه 53.
IV. The Use of Treaties in the Achaemenid Empire, Daniel Beckman, UNIVERSITY OF CALIFORNIA Los Angeles, 2017, page 145
V. GENERAL DIRECTORATE FOR CULTURAL ASSETS AND MUSEUMS, VAN MUSEUM, Votive Plate (Bronze), Download Link.
VI. Urartian Priestesses, How Important They Were? Some Observations of the Iconographic Features, Krzysztof Jakubiak, 2023, Systemizing the Past YERVAND GREKYAN (EDITOR), ARSEN BOBOKHYAN (EDITOR), Faculty of Archaeology, University of Warsaw, Poland, page 210, According to: Merhav, R. (ed.) 1991, Urartu. A Metalworking Center in the First Millennium B.C.E. (Israel Museum Catalog 324). Jerusalem, Sabinsky Press, page 291.
VII. en.wikipedia.org/wiki/Surb_Nshan_Church,_Tbilisi
IX. en.wikipedia.org/wiki/%E1%B8%AAaldi
X. خالدی خدای آتش پیروزی اورارتوها، مریم دارا، مجله پیام باستان شناس، سال نهم، شماره هجدهم، پاییز و زمستان 1391، صفحات 126 الی 128
XI. من جمله دلایلی که شیوینی را خدای خورشید بیان میدارد نقشی است که این ایزد در آن دیسک خورشید بالدار (نقشی که فروهر هخامنشیان از آن ایجاد شده است) را بلند کرده است:
این نماد دیسک بالدار خورشید در تمدن آشور و بابل هم مرتبط با شمش ایزد خورشید بوده است و البته ارتباط شوینی با آن به همین یک نقش منحصر نمیشود. نک:
Šiuini: The Urartian Sun god, Miqayel Badalyan, ‘Erebuni’ Historical and Archaeological Museum-Reserve, Yerevan, 2019, page 53.
سلام البته میترا در فرهنگ هند و ایرانی و فرهنگ رومی تفاوت قابل ملاحظه ای داشتن مقاله راجر بک در ایرانیکا هم به این اشاره داره میترای رومی به عنوان خدای خورشید با میترای هند و ایرانی که این عنوان رو نداشته تفاوت داره آیین میترای رومی یک آیین سری ایرانی نبوده به نظرم گزارش دویچه وله فارسی رویکرد قدیمی فرانتس کمون رو دنبال میکنه خداداد رضاخانی مطلبی در مورد شب یلدا داره که خوندنش خالی از لطف نیست در مورد درفش کاویانی مقاله درفش شاهپور شهبازی در ایرانیکا جالب توجهه با اشاره به دو تصویر ابتدایی مقاله قدمت منشا پرچم ادعایی به دوره پادشاهی اورارتو بر میگرده البته به تاثیر اورارتو بر ایران باستان میشه در مقاله ارزشمند wolfram kleiss تحت عنوان urartu in iran در ایرانیکا بیشتر پی برد