مرگ تدریجی یک رؤیا: از تهران تا بیروت!
بسم الله الرحمن الرحیم
زمانیکه با افتخار از پیروزی برابر آمریکا و اروپا بواسطه حفظ بشار أسد سخن میگفتند و به تمام خون هایی که در این راه از جوانان و میانسالان و پیران این مملکت ریخته شد افتخار میکردند هیچگاه گمان نمی بردند روزی میرسد که مجبور میشوند برای توجیه این خون ها تمام تقصیرات سقوط حکومت أسدها در سوریه را به گردن بشار أسد انداخته تا بلکم اشتباه محاسباتی فاحش خود را بپوشانند. این بزرگ ترین شکست برای جمهوری اسلامی در یک دهه اخیر بود که میخواست قدرت اول منطقه شود و این قدرت اول شدن بدون نفوذ قوی نظامی در کشورهای همسایه طبیعتاً امکان پذیر نبود.
همه چیز با حمله گروه های مسلح فلسطینی در هفتم اکتبر 2023 (پاییز 1402) به اسرائیل و گروگان گرفتن نظامیان و غیر نظامیان شروع شد که به اسرائیل مجوز داد سنگین ترین حملات را علیه فلسطین و فلسطینی ترتیب دهد و ویرانی به بار آورد تا دیگر فلسطینیان نتوانند طعم زندگی قبل از هفتم اکتبر را تا چندین سال بچشند. در خلال این نبرد، گروه شبه نظامی حزب الله هم که یعنی به هواداری از حماس به پا خواسته بود بعد از متحمل شدن خسارات سنگین مادی و معنوی، لجستیکی و فردی، نه تنها قبل از اتمام جنگی که بخاطرش به نبرد علیه اسرائیل پرداخته بود به آتش بس تن در داد بلکه از جنوب رودخانه لیتانی هم عقب نشینی کرده و آن منطقه جزء مناطق تحت محافظت ارتش لبنان درآمد. گرچه رهبر جمهوری اسلامی آیت الله خامنه ای گفت:
آنها خیال کردند حالا که ضربه زدند، میتوانند وارد سرزمین لبنان بشوند، حزب الله را عقب بزنند مثلاً تا نهر لیتانی، و جلو بیایند؛ نتوانستند بیایند. حزبالله با کمال قدرت ایستاد؛ کاری کرد که خود آنها آمدند گفتند: آتشبس! مقاومت این است. اینجا
ولی حقیقت امر اینجاست که بنابر آتش بس حزب الله مجبور به عقب نشینی ازین رودخانه شد و این هم شکستی دیگر برای حزب الله و مادر مادی و معنوی اش جمهوری اسلامی است که با نگاهی به تنها بخشی از متن آتش بس میان اسرائیل و لبنان میتوان به عمق این شکست بزرگ [علیرغم ضربات و شکستی هم که اسرائیل متحمل شد] پی برد (برای درک بهتر محتوای متن زیر توجه داشته باشید که حزب الله لبنان یک گروه مسلح غیر دولتی محسوب میشود):
5. بدون خدشه به نیروهای موقت سازمان ملل در لبنان (یونیفل) و مسئولیتهای آن یا تعهدات قطعنامه ۱۷۰۱ و قطعنامههای پیشین، نیروهای نظامی و امنیتی رسمی لبنان، زیرساختها و تسلیحات آن تنها گروههای مسلح، تسلیحات و تجهیزات مرتبطی خواهند بود که در منطقه جنوبی لیتانی، مطابق با طرح استقرار ارتش لبنان (پیوست)، مستقر میشوند.
6.مطابق با قطعنامه ۱۷۰۱ و قطعنامههای پیشین، برای جلوگیری از بازسازی و مسلحسازی مجدد گروههای مسلح غیردولتی در لبنان، هرگونه فروش یا تأمین تسلیحات و تجهیزات مرتبط به داخل لبنان تحت نظارت و کنترل دولت لبنان خواهد بود. همچنین، تمام تولید تسلیحات و تجهیزات مرتبط در داخل لبنان نیز باید تحت نظارت و کنترل دولت لبنان باشد.
7.برای اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ و با آغاز آتشبس طبق بند اول، دولت لبنان تمام اختیارات لازم از جمله آزادی حرکت را به نیروهای نظامی و امنیتی رسمی لبنان اعطا خواهد کرد و مطابق با قطعنامه ۱۷۰۱ و قطعنامههای پیشین به آنها دستور خواهد داد:
الف. نظارت و جلوگیری از ورود غیرمجاز تسلیحات و تجهیزات مرتبط به لبنان و سراسر این کشور، از جمله از طریق گذرگاههای مرزی.
ب. از بین بردن تمام تأسیسات غیرمجاز تولید تسلیحات و تجهیزات مرتبط در منطقه جنوبی لیتانی و جلوگیری از ایجاد چنین تأسیساتی در آینده.
پ. برچیدن زیرساختها و مواضع نظامی غیرمجاز در منطقه جنوبی لیتانی و مصادره تمام تسلیحات غیرمجاز.
متن کامل توافق آتشبس لبنان و اسرائیل، سایت تحلیلی خبری عصر ایران: www.asriran.com/fa/news/1018658
در این بین صرفاً یک انصارالله یمن که حدوداً یک سوم سرزمین یمن را در اختیار دارد (دو سوم دیگر تحت تسلط عربستان و... هست) بر حمایت خود از فلسطین تا زمان آتش بس باقی ماند که آنهم تأثیرات خاصی نمیتوانست بگذارد و اساساً اهمیتی نداشت حمایت کردن یا نکردنش تا جایی که آمریکا به خود زحمت دهد فی المثل بمب های 14 تنی سنگرشکنش را علیه مواضع این گروه شبه نظامی یعنی انصارالله استفاده کند و ترجیح داد سطح تبادل آتش را در حد جنگی پراکنده و به اصطلاح بطور عامیانه پاره وقت نگاه دارد.
یکی از مهم ترین اتفاقاتی که اینجا افتاد سقوط سریع حکومت بشار أسد و عدم توانایی جمهوری اسلامی ایران در کمک به متحد دیرینه خود بود تا جایی که حتی نظامیان کشور ما هم بواسطه کمک روسیه توانستند به کشور برگردند (اینجا، گرچه باز مثل همیشه دروغگویانی سعی در سرپوش گذاشتن داشته و مدعی شدند مستشاران نظامی ما بودند اما غیر ایرانی: اینجا، ولی نتوانستند یک تأییدیه از فرماندهی ایرانی حاضر در سوریه دال بر این امر عنوان کنند و حتی رهبری و یا رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه یا فرمانده کل سپاه هم منکر ادعای رئیس جمهور روسیه نشدند و بطور کل در اظهارات مقام های داخلی کشور تناقض نیز دیده میشود که بیش از پیش تیشه به ریشه این دروغ های مقامات داخلی میزند: اینجا) یعنی حتی ما توانایی برگرداندن نظامیان خودمان را هم نداشتیم!!. البته از پشتوانه مردمی که باعث پیروزی 95 درصدی بشار أسد در انتخابات 2021 هم شد خبری نبود (اینجا).
طبق معمول از فردای سقوط ارائه اطلاعات کذب برای سرپوش گذاشتن بر این اشتباه محاسباتی و شکست سنگین شروع شد، یکی ازین ادعاها این بود که بشار أسد گفته است به کمک ایران نیاز ندارد در حالیکه کذب محض بوده و مشاور رهبری یعنی دکتر لاریجانی نیز آنرا به صراحت تکذیب کرد و به اتحاد قوی مابین بشار أسد و ایران نیز تصریح میکند (اینجا). همچنین در سخنان رهبری نیز هیچ نشانه ای دال بر خیانت بشار أسد به چشم نمیخورد و ابداً حتی تلویحاً هم به خیانت اشاره نمیشود (اینجا) بر خلاف کذابانی که مدعی خیانت شده بودند مثل سردار بهروز اثباتی مسئول قرارگاه فضای مجازی ستاد کل نیروهای مسلح (اینجا) و مشخص شد دروغگویان توجیه گری بیش نیستند، از سخنان رهبری صرفاً عدم جدی گرفتن مبارزه مسلحانه علیه این گروه ها با کمک گروه های بسیج مردمی و کمی خوش خیالی را میتوان استنباط کرد!. البته برخی نیز همچون شهبازی مجری برنامه پاورقی قبل از سقوط در حالیکه وزیر خارجه کشور ما نیز با اطمینان نمیگفت عدم سقوط محرز است با خوش خیالی خاص انسان های حرام لقمه دروغگو که مایه وهن جبهه انقلاب هستند از عدم سقوط بشار أسد با یک لحن کنایه آمیز و تمسخر آمیز خطاب به مخالفین دیدگاهش سخن میگفت که تکلیف این جاهلین البته روشن است و اعتبار مواضعشان به مثابه ارزش یک عروسک دخترانه وسط میدان جنگ است. این جماعت که آنان را متحجرین افراطی میخوانم تکلیفشان با خود و مخاطبین از قبل روشن است: تا میتوان باید دروغ گفت مبادا مخاطبین جاهلی که ما را قبول دارند به حقیقت امر واقف شوند.
اینی که رهبری میگوید ایران نقش کمک کننده صرفاً داشت نیز اشتباه هست و بخشی ازین بار شکست بر دوش جمهوری اسلامیست. وجود چند هزار نیروی نظامی یک کمک ساده نیست بعلاوه اینکه رهبری صراحتاً به کلیر شدن آسمان سوریه توسط اسرائیل و آمریکا اشاره میکنند و به طبع آن عدم امکان ارسال کمک برای حکومت أسدها نیز نشان دهنده عدم توانایی در دفاع از حکومت بشار أسد در عین تمایل داشتن و در نتیجه شکست است. سوریه تا جایی برای جمهوری اسلامی مهم بود که دبیر کل حزب الله لبنان شهید سید حسن نصرالله اشاره کردند که رهبری تصریح کرده است سوریه ستون خیمه مقاومت است (بماند که با وجود سقوط ستون کماکان مدعی عدم تضعیف محور مقاومت اند):
آقا گفتند «سوریه، ستون خیمه مقاومت است» دبیرکل حزبالله لبنان، سوریه را یکی از ستونهای مقاومت دانست و ضمن تمجید از مواضع بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه گفت: اگر بخواهم به یک عبارت دقیق دربارهی سوریه اشاره کنم، عبارتی است که السید القائد دربارهی این کشور به کار بردند و فرمودند: «سوریه، ستون خیمه است». امروز بدون سوریه، مقاومت در لبنان و فلسطین به حاشیه رانده خواهد شد. سوریه یکی از اجزای اصلی، بزرگ و مهم بدن و پیکر، عقل و فرهنگ و همچنین فکر و ارادهی مقاومت در منطقه است؛ این مسئله بهویژه پس از جنگ ۳۳روزه اثبات شد. درحالیکه آمریکا در عراق و مرزهای سوریه حضور داشت، اسرائیل میخواست دامنهی جنگ را گسترش دهد و به سوریه حمله کند و جنگ فراگیری علیه سوریه به راه افتد، اما آقای بشار اسد کوتاه نیامد و با موضعی قاطعانه و مقتدرانه در جریان جنگ ۳۳روزه در کنار مقاومت باقی ماند.
بخش سوم گفتگوی دبیرکل حزبالله لبنان با دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۹۸/۰۷/۰۲
البته وجود این تناقضات طبیعی و مسبوق به سابق است مثل این دو مورد دیگر از مواضع رهبری:
۱ فروردین ۱۳۹۲: اگر غلطی از اسرائیل سر بزند جمهوری اسلامی تلآویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد
۶ آبان ۱۴۰۳: خب، اسرائیل یک غلطی کرد. بزرگنمایی میکنند. بزرگنمایی اون ها غلطه
.......
ششم خرداد ۱۳۹۶: در دنیای اسلام یک عدّه انسانهای بیارزش و نالایق و پست، سرنوشت برخی از جوامع اسلامی را در دست گرفتهاند؛ مثل دولتهای سعودی و امثال اینها. اینها بهخاطر دوری از قرآن و عدم آشنایی با حقایق قرآنی است.
فروردین ۱۴۰۲: توافق ایران و عربستان سعودی برای صلح - از سال ۱۴۰۱ هیچ نقل قولی از رهبری که حتی شباهت صرفاً کلی با انتقادات شدید قبلی اش تا سال ۱۴۰۰ داشته باشد بر علیه حکومت سعودی پیدا نمیکنید گویی دیگر نه بناست براندازی بشوند نه ساقط بشوند نه بروند نه اساساً مشکل بزرگی برای ایران هستند و موضع رهبری تغییر کرده است! در حالیکه نه قسمت های تصرف شده یمن را آزاد کردند نه عذرخواهی کردند نه رابطه شان با آمریکا تیره تر شد.
رهبری معصوم نیست و حتی به اندازه امثال سلمان فارسی و... هم جایگاه درون دینی ندارد و این اشتباهات ازین چنین فردی طبیعی هست. خود حابگاه ولایت فقیه هم جایگاهی کاملا سیاسی هست و پشتوانه دینی ندارد و در عصر غیبت هم ولایت مقیده فقیه صرفا برقرار بود تا زمانی که برخی فقها همچون شیخ نفید ولایت مطلقه را مطرح کردند که البته مورد اقبال اکثریت فقها نیز قرار نگرفت. بهرحال یک تز من درآوردی هست، اما ثمرات سیاسی خوبی برای جمهوری اسلامی داشته و از منظر سیاسی قابل توجیه هست هرچند از منظر درون دینی حکمی فقهی محسوب نمیشود.
بهرحال رهبری یک سیاستمدار هست و مشابه سیاستمداران دیگر ممکن است در تحلیل ها و محاسبات خود اشتباه کند و تغییر موضع بدهد. این اشتباهات و تغییر موضع ها البته که به مشاوران و... ای هم برمیگردد که اطراف وی حضور دارند. بهرطبع کسی بدنبال بت ساختن از یک فرد عادی در دوران غیبت نیست. البته همین فرد عادی دست کم در خیلی از موارد برتری هایی نسبت به مردم عوام دارد و حتی خیلی از سیاستمداران کشور و نباید این موارد را کم اهمیت انگاشت. با وجود تمام این ناملایمات و... رهبر جمهوری اسلامی توانسته باقی بماند و البته نظام حاکم بر کشور ایران از بهمن 57 نیز بعد از عدم قرار گرفتن اراده الهی مبنی بر سقوط، بواسطه فعالیت مسئولین و پشتوانه مردمی (گرچه بنظر میرسد حالت نزولی دارد) سقوط نکرده است علیرغم اتفاقات و دشواری های زیادی که در راه رشد این نظام بوده است. کسی نباید این دستاوردها و نکات مثبت را نادیده بگیرد و یکسره زبان به بیان انتقاداتی منفی بگشاید.
ثبات امنیتی و اقتصادی که در ایران هست در عراق و سوریه و لبنان و افغانستان یافت نمیشود. البته که در مقابل کشورهایی همچون ترکیه که مشابه ما ناترازی شدید انرژی ندارند و یا کره جنوبی و ژاپن و... که اقتصاد و وضعیت رفاهی خیلی بهتری دارند ما بشدت عقب هستیم ولی میخواهم بگویم دیدی سرتاسر منفی نیز نباید داشت و نکات مثبتی هم در عملکرد رهبری و دیگر سران نظام جمهوری اسلامی به چشم میخورد که ارزش خوبی داشته باشند.
همچنین ضربه بزرگ دیگری برای جمهوری اسلامی که علاوه بر از دست رفتن متحدی قوی و قطع مسیر تهران-دمشق-بیروت آنرا نیز نباید در پس سقوط حکومت بشار أسد نادیده انگاشت، از بین رفتن امکان وصول طلب چندین میلیارد دلاری ایران از سوریه بنابر اظهار یکی از بلند پایه ترین مقام های حکومت بشار أسد یعنی آخرین نخست وزیر حکومت سابق سوریه هست (بنگرید به اینجا) و البته هیچگاه بطور رسمی این رقم نجومی تکذیب نشد در عین اینکه مقدار دقیق بدهی توسط مسئولین وزارت امور خارجه کشور نیز اعلام نشد. دیگر پس گرفتن این بدهی محلی از اعراب ندارد و بالعکس، برخی از تلاش حاکمان جدید سوریه برای دریافت غرامت از ایران سخن رانده اند (اینجا). طبیعتاً بنا نیست یک دلار ازین بدهی توسط حکومت جدید سوریه پرداخت شود. با در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی که ما داریم عدم وصول چندین میلیارد دلار بدهی، ضربه ای قوی بر پیکره جمهوری اسلامی محسوب میشود.