مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

عموماً نشان شیر و خورشید که در پرچم ایران از زمان شاه عباس یکم صفوی استفاده شد توسط برخی باستان پرستان نشانی باستانی-ملی معرفی شده و سعی در پیوند زدن آن با ایران باستان را دارند، در این نوشتار سعی داریم با بررسی اسناد و ارائه ادله منطقی و عقلی اثبات کنیم که این استفاده از شیر و خورشید در پرچم نه باستانی و مربوط به ایران باستان که کاملاً مرتبط با مسلمانان و عقیده حکام مسلمان است و هیچ ربطی به ایران باستان ندارد. در خلال این نوشتار هم از سخنان صحیح احمد کسروی استفاده و هم سخنان اشتباهش را مستند و با ارائه دلیل نقد میکنیم.

البته متذکر میشوم اینکه میگوییم «اسلامی-ملی» بیانگر ربط داشتن این نشان به دین مبین اسلام نیست بلکه بیانگر این است که ریشه و ماهیت این نشان را باید از مسلمانان دانست نه غیر مسلمانان وگرنه چنانچه میدانیم اسلام هیچ نشانی ندارد که بخواهیم از آن بر روی پرچم استفاده کنیم.

 

پرده اول: استفاده از نشان شیر و خورشید توسط ایرانیان در پرچم اولین بار بدست شاه عباس یکم انجام گرفت و تا قبل از آن ترک های سلجوقی و تیموریان غیر ایرانی را می بینیم که ازین نشان [شیر و خورشید باهم] استفاده میکردند و دلیل استفاده ازین نشان هم هیچ ربطی به ایران باستان یا هیچ یک از مفاهیم مرتبط با آن نداشته و اصلاً سلجوقیان یا تیموریان علاقه ای به حکومتهای ایران باستان نداشته اند و نکته قابل توجه دیگر این است که سلجوقیان روم و سلجوقیان ایران و تیموریان مسلمان بوده اند و هیچ سندی نیست نشان دهد غیر مسلمان بوده باشند. حتی احمد کسروی هم به این مهم اعتراف کرده و میگوید:

 

 

باید دانست که درباره چگونگی پیدایش شیر و خورشید، ما اگر سند تاریخی در دست نداشتیم و سر و کارمان با اندیشه و پندار بود، چندین راه می‌توانستیم پنداشت:

یکی اینکه پادشاهی طالعش برج اسد بوده، بدینسان که در هنگام زاییدن او خورشید از روی حساب علمی در برج اسد بوده و این پادشاه صورت طالع خود را بدینسان بر سکه‌ها بنگاشته و شیر و خورشید از اینجا پدید آمده. این پندار، دامنگیر برخی پادشاهان صفوی بوده و چنانکه خواهیم دید شاه طهماسب بزرگ که طالع او برج حمل (بره) بوده، در پاره سکه‌های خود خورشید را بر پشت بره نشانده.

راه دیگری اینکه بنیاد پیدایش شیر و خورشید آن ارتباط علمی بوده که میانه آفتاب و برج اسد نزد ستاره‌شناسان باستان معروف بوده. چه این ستاره‌شناسان دوازده برج آسمان را که نامهای آنها را همه میدانیم، میانه هفت ستاره‌گردان (سبعه سیاره) که بعقیده ایشان آفتاب هم یکی است، بخش نموده هر یک یا دو برج را خاص یکی از آن ستاره‌ها دانسته خانه آن ستاره می‌نامیدند که از جمله برج اسد را «خانه خورشید» می‌نامیدند. خواجه نصیرالدین توسی در منظومه خود درباره ستاره‌ها در اینموضوع میگوید:

 

 

 

 

 

 

 

 

اولین از بروج با هشتم

 

نام آن بره و دگر کژدم

 

 

هر دو مریخ را شدند بیوت

 

همچو برجیس را کمان با حوث

 

 

زهره را خانه ثور و هم میزان

 

شمس را شیر و ماه را سرطان

 

 

تیر را خانه خوشه و جوزا

 

مر زحل راست جدی و دلو عطا

 

شاعران ایران هم بدین معنی آشنا بوده و گاهی در شعرهای خود آورده‌اند. قطران تبریزی درباره رفتن پادشاه آذربایگان بدیدن پادشاه گنجه میگوید:

 

 

 

 

 

 

 

 

اگر بخانه شیر آمدست شید رواست

 

بدانکه خانه شید است شیر بر گردون

 

این پندار هم دامنگیر برخی دانشمندان بوده که درباره شیر و خورشید با نگارنده گفتگو داشته‌اند و چنانچه خواهیم دید شاید در زمان شاه عباس بزرگ هم این عقیده رواج داشته است.

راه سومین آنست که ایرانیان و ارمنیان پنداشته‌اند، بدینسان که شیر نشان ارمنیان و خورشید نشان ایرانیان بوده، شاه عباس بزرگ پس از برانداختن استقلال ارمنستان این دو نشان را یکی ساخته!.. برخی هم بجای ارمنستان، گرجستان را میگویند!..

 

ولی خوشبختانه ما ازین پندارها پاک بی‌نیازیم، زیرا یک سند معتبر تاریخی داستان پیدایش شیر و خورشید و زمان و تاریخ آن را برای ما آشکار می‌سازد. این سند نوشته ابن عبری، تاریخنگار دانشمند معروف است در کتاب «مختصر تاریخ‌الدول» و درخور همه گونه شگفت است که چنین سندی از چشمها پنهان مانده و کسی تا کنون به حل معمای شیر و خورشید برنخاسته و میدان برای آنگونه افسانه‌ها و پندارها باز شده است.

خاندان سلجوقیان روم که در بخشی از آسیای کوچک فرمانروا بودند، مشهور است. ابن عبری درباره غیاث‌الدین کیخسرو، پسر علاءالدین کیکاوس که از پادشاهان آنخاندان و دومین کیخسرو از ایشان است و در سال ۶۳۴ هجری بجای پدر خود پادشاهی یافته بود می‌نویسد که او دختر پادشاه گرجی را بزنی گرفت.

در آن زمانها زیبایی زنان گرجستان بویژه زیبایی خانم شاهزادگان گرجی در سراسر شرق و غرب شهرت یافته و بسیاری از فرمانروایان دور و نزدیک از مسلمان و ترسا، زن از آنخاندان می‌گرفتند. در این باره داستانهایی در تاریخ هست که در اینجا فرصت یاد کردن نداریم.

ابن عبری میگوید کیخسرو شیدای رخسار دلارای شاهزاده خانم گرجی گردیده دل و دین و تاب و توان از دست داد و بفرمان عشق میخواست روی درهم و دینار را با نقش آن رخسار دلارا بیاراید. نزدیکان کیخسرو بپاس اسلام رای بدین کار نمی‌دادند ولی چون او پافشاری داشت، چنین تدبیر اندیشیدند که صورت شیری نگاشته روی همچون خورشید آن شاهزاده گرجی را همچون خورشیدی بر فراز آن بنگارند که هم دلخواه کیخسرو انجام گرفته هم مردم پی بحقیقت کار نبرده چنین پندارند که مقصود نقش صورت طالع پادشاه است.

مقصود ابن عبری نکوهش کیخسروی است که چرا بدانسان زبون عشق زنی بوده. بر ابن عبری باید بخشود!.. زیرا او از زیر چرخشت استخوانسای عشق در نیامده بود و از اندیشه خام و دل بیدرد بهتر از این چه تراود؟!.. بلکه باید خورسند بود که او بدین نکوهش برخاسته که ما از سخنانش بدینسان سود برداشته دشوار تاریخی خود را آسان می‌سازیم. و چون او در آغاز جوانیش زمان کیخسرو را دریافته و زادگاهش نیز ملطیه یکی از شهرهای آسیای کوچک بوده، از اینرو در تاریخ سلجوقیان روم بویژه در سرگذشت و داستان کیخسرو و جانشینانش بینا و آگاه بوده. وانگاه او یکی از مؤلفان دانشمند است که پیرامون گزافه نمی‌گردد و از اینجا سخن او بسی استوار و از نظر تاریخ ایران درخور ارزش بسیار است.

 

چنانچه مشاهده کردید تمام چهار احتمالی که کسروی پیرامون پیدایش شیر و خورشید مطرح میکند ذره ای ربط به ایران باستان ندارد.

 

پرده دوم: بیایید بصورت تصویری تکامل این نشان را مشاهده کنیم:

 

سلجوقیان روم

 

صفویه

 

افشاریه (شیر و خورشید صرفاً در مهر نادرشاه بکار برده شده است نه پرچم)

 

زندیه:

سند معتبری ندیدم در این زمان از نشان شیر و خورشید در پرچم یا مهر پادشاه استفاده بشود.

 

قاجاریه

 

پهلوی

 

منبع تصاویر اینجا و اینجا. البته با چکی که در ویکی پدیای انگلیسی یا برخی سایت های دیگر نیز کردم تصاویر مشابه قرار داده شدند و چیزی بر خلاف این تصاویر موجود نبود. صرفاً ویکی پدیای انگلیسی در اینجا به وجود نشان شیر و خورشید در پرچم زندیه اشاره کرده بود که به رفرنسش مراجعه کردم دیدم سند معتبری ذکر نکرده است.

 

نتیجه ای که از تصاویر گرفته میشود این است که نشان شیر و خورشید قاجاریه به تبعیت و تقلید از صفویه و نشان شیر و خورشید پهلوی هم به تبعیت و تقلید از قاجاریه بوده. در اینجا صرفاً قاجار شمشیر را اضافه کرده به این نشان با کمی تغییرات بسیار جزئی که آنهم بی ربط به ایران باستان است و اساساً شمشیر در خیلی از درفش ها و پرچم ها استفاده شده و ایضاً دیده نشده دانشمندی وجود شمشیر را به ایران باستان ربط بدهد. برای صفویه هم که اصلاً هیچ تعلق خاطری به حکومت های ساسانی و هخامنشی و اشکانی نداشته اند یا هیچ دانشمندی دلیل استفاده ازین نشان در زمان صفویان را مرتبط با ایران باستان بیان نکرده است جدای ازینکه امثال شهبازی آنرا مرتبط با مفاهیم مذهبی شیعه دانسته اند. نکته جالب دیگر اینکه از سلجوقیان روم تا صفویه و افشاریه و قاجاریه و پهلوی، تمام حکومتهایی که این نشان را ابداع و تغییر داده یا استفاده کردند بلا استثناء مسلمان بودند و زرتشتیان یا غیر مسلمانان ایرانی در طول تاریخ هیچ گاه از شیر و خورشید در هیچ درفشی استفاده نکردند بنابراین این نشان نشانی اسلامی-ملی است.

اگر مخالفت جمهوری اسلامی با این نشان نبود ما هم اکنون شاهد استفاده از پرچم بی نشان توسط براندازان میبودیم، بدیهی است براندازان غیر مسلمان هیچ دلیلی جز مخالفت با جمهوری اسلامی در رابطه با استفاده ازین پرچم نداشته و نخواهند داشت.

 

پرده سوم:

حال میرویم سراغ سخنان کسروی پیرامون وجود نشان شیر و خورشید به تنهایی در ایران باستان:

 

یکی از عادتهای دیرینه آدمیان است که در کارهای خود از شکلهای جانوران و دیگر آفریده‌ها استفاده می‌جویند. چنانکه الفباهای گوناگون، ریشه هر کدام از آنها شکلهای جانوران و دیگر چیزها بوده که آدمیان دیرین برای فهمانیدن اندیشه‌های خود بکار می‌برده‌اند.

از جمله از روی دلیلهایی که خواهیم شمرد، در ایران و دیگر سرزمینها از قرنهای بسیار باستان پادشاهان و فرمانروایان شکلهای جانوران و ستاره‌های آسمانی - بویژه دو شکل شیر و آفتاب بر درفشها و سکه‌ها و دیگر ابزارهای شاهی می‌نگاشته‌اند.

خورشید درخشان‌ترین جرم آسمانی و پادشاه ستارگان است و می‌دانیم که نزد مردمان باستان جایگاه بس بلندی داشته که گاهی بپرستشش نیز برمیخاسته‌اند. شیر هم دلیرترین همه درندگان و پیش مردم بسنگینی و پابرجایی، بلکه بمردانگی نیز موصوف است که خود بهترین نمونه پهلوانی و برای نقش بر درفشها و سپرها و دیگر ابزارهای جنگ شایانترین شکل می‌باشد.

در ارجمندی شیر پیش مردمان این بس که نام او در هر زبان و هر سرزمین بکودکان می‌دهند و ما پادشاهان بسیاری بنام لئو یا شیر یا ارسلان در تاریخ داریم و از برخی از ایشان دلیل در دست هست که بشکل شیر علاقه داشته و برواج و شهرت آن می‌کوشیده‌اند.

از جمله خاندان روبنیان که گفتیم در کیلیکیا برای ارمنیان بنیاد پادشاهی نهاده بودند، شش تن از ایشان نام لوون (که شکل ارمنی لئو است) داشته‌اند و برخی از ایشان دلیلها هست که بمناسبت نام خویش علاقه به نقش شیر داشته‌اند. و چون از نشان ارمنستان نیز سخن بمیان آورده‌ایم و باید تحقیق نماییم که آیا شیر نشان آن سرزمین بوده یا نه، نخست از این حکمرانان و از علاقه‌شان به نقش شیر سخن میرانیم:

از لوون نخستین و لوون دومین سکه‌های فراوان در دست هست که همگی با نقش شیر است و سکه بی این نقش از این دو پادشاه بسیار اندک است بلکه از لوون دومین نگارنده تا کنون ندیده است. ولی از دیگر پادشاهان آنخاندان که نام لوون نداشته‌اند، سکه با نقش شیر بسیار کم و بی این نقش بسیار فراوانست.

در زمان لوون دوم که با سلطان صلاح‌الدین ایوبی همزمان بود، فردریک بارباروسا امپراتور آلمان بهمدستی پادشاه انگلستان و پادشاه فرانسه هر کدام با سپاهی انبوه و دست‌هایی از ترسایان داوطلب جهان از اروپا آهنگ شام و فلسطین کردند که آن شهرها را از چنگ صلاح‌الدین ایوبی بیرون آرند. این لشکرکشی در تاریخ بنام سومین لشکرکشی چلیپاییان معروف و از حادثه‌های مهم تاریخ اسلام و آسیاست و بمناسبت گفتگو از شیر این نکته را در اینجا یاد می‌نماییم که ریچارد پادشاه انگلستان در نتیجه مردانگیها و دلاوریها که در این جنگ آشکار ساخت، پیش ترسایان به لقب «دل شیر» معروف گردید.

لوون بعلت همکیشی با ترسایان و نزدیکی سرزمینش بشام و فلسطین، یاری و همراهی از آنمردم دریغ نداشت و بپاداش این نیکیهای او، فردریک وعده داد که چون باروپا بازگردد تاجی برای او گسیل دارد. ولی چون فردریک در یکی از رودهای آسیای کوچک آب از سرش گذشته باروپا بازگشتن نتوانست، پسر و جانشین او بانجام وعده پدر بهمدستی پاپ روم، تاجی و درفشی برای لوون آماده ساخته بدست فرستادگان خود نزد او فرستادند و «بر درفش بمناسبت نام لوون صورت شیری را نگارده بودند». درفش شاهی که پیش روی لوون می‌کشیدند و تا آنهنگام با نقش عقاب بود، از این سپس با نقش شیر گردید.

لوون ششم آخرین پادشاه ارمنی کیلیکیا که بدست سپاه مصر گرفتار شده و مدتها با زن و دختر خود در مصر در بند و زندان میزیست و پس از رهایی بپایمردی پادشاه اسپانیا از آنجا باروپا رفته و آخرین سالهای خویش را در پاریس بسر میداد، در سال ۱۴۹۳ میلادی در آن شهر بدرود زندگی گفته در کلیسای «سن دنیس» بخاک رفت و بر روی گور او که اکنون هم نمایان و برپاست، پیکرش را از مرمر تراشیده‌اند که با رخت ارغوانگون پادشاهی و با تاج بر روی گور او دراز کشیده (درست مانند پیکر ناصرالدین شاه که بر روی گورش در شاه عبدالعظیم تراشیده‌اند) و دو شیر پشت بهم در زیر پاهای او خوابیده‌اند. و همچنین بر سپر خاص او که فرانسویان «اکوسون» می‌خوانند و هنوز بر سر گورش نگاه داشته‌اند، شکل دو شیری با دهانهای دراز نمایان و پیداست.

از این داستانها دو مطلب بدست می‌آید: نخستین آنکه شکل شیر نزد ارمنیان کیلیکیا هم بر سکه‌ها و هم بر درفشها معروف بوده. دومین اینکه بیشتر بدست پادشاهان لوون نام بوده که این شکل در آنجا شهرت و رواج یافته است.

شاید این عقیده ایرانیان که شیر را میگویند نشان ارمنستان بوده از اینجا برخاسته. ولی چنانکه گفتیم این عقیده نادرست است. زیرا نخست آنکه کیلیکیا بیرون ارمنستان بوده و در خود ارمنستان که در زمان پادشاهان باکراتونی استقلال داشت، شکل شیر بسیار کم بکار میرفته و چندان معروف نبوده است. دوم آنکه در کیلیکیا نیز چنانکه گفتیم پادشاهانی که نام لوون نداشته‌اند شکل شیر را گاهی گاه بکار برده و نقشهای دیگر نیز فراوان بکار می‌برده‌اند. سوم آنکه چه در زمان این پادشاهان کیلیکیا و چه پیش یا پس از زمان ایشان، شکل شیر را در ایران و دیگر سرزمینها نیز فراوان بکار می‌برده‌اند و هیچگونه عنوان اختصاصی بارمنیان در میان نبوده است.

 

در ایران چه پیش از پیدایش اسلام و چه پس از پیدایش آن، نقش شیر معروف بوده که هم بر درفشها و سکه‌ها و خرگاه‌ها و دیگر ابزارهای شاهی می‌نگاشته‌اند و هم پیکر آن را بر روی دیوارها یا بر سر دروازه‌ها از سنگ می‌تراشیده‌اند.

نخستین دلیل این موضوع یکی سنگ شیر همدان است که از شاهکارهای فن سنگتراشی باستان و از بس سالخورده و پیر است، زمان و تاریخ آن از میان رفته. دیگری پیکر شیر و گاو است که در چندین جا بر دیوارهای کوشک هخامنشیان در استخر نگاشته شده. بدینسان که شیر چنگال بر کمر گاو فرو برده بدریدن آن پرداخته است.

تا بدینجا که کسروی در رابطه با ایران باستان سخن میگوید از ذکر سه نکته غافل است:

 

اولا کسروی این قدر سواد نداشته که بفهمد گاو حیوان مقدسی در آیین زرتشت و حتی در آیین های هندو بوده و هخامنشیان هم از تندیس های سر گاو در آپادانا و تخت جمشید بهره بردند و نه نقش و تندیس سر شیر، بنابراین نقش شیر که گاوی را میدرد اتفاقا میتواند دال بر منفور بودن شیر باشد (که اسنادش را جلوتر ارائه میدهیم).

ثانیا تمام اینها شیر به تنهاییست و اصلا هیچ خبری از شیر و خورشید نیست، برای همین شیر به تنهایی هم چرا کسروی یک سند فقط یک سند از یک درفش ارائه نمیدهد که در ایران باستان روی آن نقش شیر باشد؟ حیله گری کسروی اینجاست که میگوید «در ایران چه پیش از پیدایش اسلام و چه پس از پیدایش آن...» و این دو دوران را جمع زده است در حالیکه کذب محض است کسی این دو دوران کاملا متفاوت را باهم یکی بگیرد، بعبارتی کسروی باید ابتدا نقش شیر در ولو یک درفش زمان ایران قبل از ورود اسلام را نشان بدهد که هیچ سندی ارائه نمیکند.

ثالثا اگر بنا به دیدن تمام نقوش است که نقوش حیوانات مختلف و تصاویر مختلفی را ما در کل دوران ایران باستان شاهدیم، باید تمام آنها را ایرانی و باستانی بدانیم آنهم وقتی از خیلی ازین نشان ها ملت های دیگر هم استفاده میکردند؟ مثلا استفاده از خورشید در تمدن های دیگر هم بوده، بنابرابن این نیز یکی دیگر از حیله گری های کسروی است، اگر بنا به این باشد پس هرکجا شیر دیدیم بگوییم این نمادی ایرانیست هرکجا گراز و گاو و سگ و... هم دیدیم بگوییم این ایرانیست!! چه سخنی مضحک تر از این میتواند باشد؟ اولا بحث ما پیرامون شیر و خورشید باهم است، ثانیا بحث پیرامون این نقش در پرچم و بطور کل درفش است ثالثا بحث پیرامون دلیل استفاده ازین نماد و نشان ملی بودنش است و در اینجا:

I. هیچ سندی نیست بگوید شیر و خورشید باهم در ولو یک نقش مرتبط با ایران باستان بوده اند. 

II. هیچ سندی نیست که بگوید نقش شیر به تنهایی روی یک درفش یا پرچم مربوط به ایران باستان بوده باشد.

III. هیچ سندی نیست بگوید شیر و خورشید یا شیر یا خورشید به تنهایی جز نمادهای ملی یا پرکاربرد در هریک از حکومتهای ایران باستان اعم از ساسانیان و هخامنشیان و اشکانیان و مادها بوده باشد و بالعکس هیچ اثری از هریک از این دو نماد بعنوان نمادی ملی یا مقدس یا پرکاربرد نداریم، صرفا پیرامون تقدس خورشید در آیین زرتشت مطالبی هست لکن خورشید در بابل هم مقدس بوده و این کاملا بی ربط است.

 

بنابراین اینجا بیسوادی کسروی آشکار میشود بخصوص که هیچ سندی هم ارائه نمیدهد.

 

دومین دلیل سکه‌های فراوانی است که پادشاهان ایران از مغولان و صفویان و دیگران با نقش شیر در دست هست. نگارنده دانه‌هایی را از این سکه‌ها در تصرف دارم و گراور برخی از آنها را نیز خواهیم دید.

سومین دلیل یادهایی است که شاعران پارسی در قصیده‌ها و مثنویهای خود از درفشها و نقشهای گوناگون آنها نموده و چه بسا که نام شیر را برده‌اند. بلکه میتوان گفت که در زبان شاعران پارسی «شیر علم» یکی از ضرب‌المثلهای معروف بوده.

 

مغولان و صفویان که اصلا هیچ ربطی به ایران باستان ندارند، کسروی سپس پس از ذکر ابیاتی چند از شاعرانی که شعرهایشان هیچ ارتباطی به ایران باستان نداشته و زمان زیستشان هم چند قرن پس از فتح ایران بوده به اشعاری از دو شاعر یعنی فردوسی و  میرسد که اشعارشان مرتبط با وجود شیر در درفش های ایران است:

هرگاه کسی در این باره بجستجو پرداخته بگرد آوردن شعرها که شاعران پارسی زبان درباره درفش و شیر آن سروده‌اند کوشش نماید، شاید بیست صفحه بیشتر را پر سازد. ما تنها بگفته سه شاعر استاد که از گفته‌هایشان فائده‌های دیگر نیز بدست می‌آید بسنده می‌نماییم:

استاد ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در بسیار جاها یاد درفش می‌نماید و در دوجا درفشهای گوناگون سرداران ایران را یکایک می‌ستاید. نخستین جا در داستان رستم و سهراب است که هجیر در پاسخ پرسشهای سهراب از یکایک سرداران ایران نام برده و درفش هر کدام را جداگانه می‌ستاید. ما برای اینکه سخن بدرازا نیانجامد، از دیگر بخشهای داستان چشم پوشیده تنها بیتهایی را که در ستایش درفشهاست در اینجا می‌نگاریم:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

یکی زرد خورشید پیکر درفش

 

سرش ماه زرین غلافش بنفش

 

 

زده پیش او پیل پیکر درفش

 

بنزدش سواران زرینه کفش

 

 

یکی شیر پیکر درفش بنفش

 

درخشان گهر در میان درفش

 

 

درفشش ببین اژدها پیکر است

 

بر آن نیز بر شیر زرین سر است

 

 

یکی گرگ پیکر درفش از برش

 

به ابر اندر آورده زرین سرش

 

 

درفش پس پشت پیکر گراز

 

سرش ماه سیمین و بالا دراز

 

دومین جا در داستان «شمردن کیخسرو پهلوانان را» شعرهایی درباره درفشها دارد که برخی چون تکرار همان ستایشهاست که در شعرهای بالایین ستوده از یاد آنها چشم می‌پوشیم و برخی دیگر را که تکرار نیست در پایین می‌نگاریم:

 

 

 

 

 

 

 

 

یکی ماه پیکر درفش از برش

 

به ابر اندر آورده تابان سرش

 

 

درفشی برآورده پیکر پلنگ

 

همی از درفشش ببازید جنگ

 

 

یکی پیکر آهو درفش از برش

 

بدان سایه آهو اندر سرش (؟)

 

 

درفشی پس پشت پیکر همای

 

همی رفت چون کوه رفته ز جای

 

فردوسی شاهنامه را از روی نامه‌های باستان که از زمان ساسانیان بیادگار مانده بود سروده و این یقین است که این ستایشهای درفشها نیز از آن نامه‌های باستان است. و از سوی دیگر چون داستان رستم و سهراب و کیخسرو بنیاد تاریخی ندارد، ما میدانیم که افسانه‌سرایان دوره ساسانیان آن را ساخته و این ستایشها را هم درباره درفشها از روی درفشهای زمان و سرزمین خود درست کرده‌اند. پس نتیجه اینست که در زمان ساسانیان و پیش از آنان در ایران درفشهای گوناگون از زرد و سرخ و بنفش و سیاه بکار برده و بر پرچمهای دیبای آنها شکلهای گوناگون از خورشید و ماه و شیر و پلنگ و گرگ و گراز و پیل و اژدها و آهو و مرغ همای نگاشته و بر نوک آنها پیکرهایی از ماه و از شیر، از سیمین و از زرین نصب می‌نموده‌اند.

اولاً کسروی مشخص نمیکند به چه حقی ادعا کرده این قسمت از شاهنامه دقیقاً همانیست که در خدای نامه ها بوده و فردوسی از جای دیگری أخذ نکرده یا از خود نسروده است؟ این ادعای باطل که صفر تا صد شاهنامه از خدای نامه های ساسانی نوشته شده بر اساس کدام سند است؟.

ثانیاً خود کسروی اشاره میکند این داستان ها بنیاد تاریخی ندارند پس به چه حقی به ایران باستان ربطش میدهد؟ اگر ساسانیان علاقه داشتند خود از شیر در درفشی استفاده میکردند یا حداقل سکه ای، پس چرا استفاده نکردند؟.

ثالثاً در این اشعار از حیوانات مختلفی نام برده شده الآن ما گراز را هم حیوانی ملی و نمادش را باستانی-ملی بخوانیم چون در این اشعار بوده؟.

رابعاً شیر و خورشید در این اشعار کاملاً جدا از یک دیگر بوده و هیچ ربطی بهم ندارند.

خامساً از محبوبیت شیر در میان پادشاهان پیشدادی یا کیانی هم فردوسی سخنی نگفته بگوییم حداقل به نمادش علاقه داشته اند.

 

و اما ادامه متن کسروی:

 

پس از فردوسی، فخرالدین اسعد گرگانی که از شاعران زمان سلجوقیان است، در مثنوی ویس و رامین که اصل آن افسانه‌ای بخط و زبان پهلوی بوده و او بخواهش ابوالفتح المظفر پسر رییس‌الرؤساء از نزدیکان ملکشاه که حکمرانی سپاهان را داشته بپارسی آنزمان نظم نموده، در ستایش رزمی میگوید:

 

 

 

 

 

 

 

 

چو سروستان شده دشت از درفشان

 

چو دیبای درفشان مه درفشان

 

 

فراز هر یکی زرین یکی مرغ

 

عقاب و باز با طاوس و سیمرغ

 

 

بزیر ماه در شیر آبگون رنگ

 

تو گفتی شیر دارد ماه در چنگ

 

در اینجا هم باید باور کرد که این ستودن درفشان در اصل پهلوی افسانه نیز بوده و از پیرایه‌هایی نیست که شاعر و در نظم نمودن از خویشتن افزوده. زیرا اگر این ستودن از شاعر بود بایستی از روی درفشهای زمان خود ستوده باشد و در زمان سلجوقیان نصب مرغ زرین بر سر درفشها معمول نبوده. بلکه تا آنجا که ما میدانیم «ماه نو» که ماه سر علم می‌نامیدند نصب می‌نمودند. پس در اینجا نیز نتیجه اینست که در زمانهای پیش از اسلام در ایران بر درفشها شکلهای ماه و شیر می‌نگاشته‌اند.

 

اولاً محض اطلاع کسروی ماه در آیین زرتشت دارای تقدس بوده فلذا چیز عجیبی نیست سخن از ماه زدن در زمان ساسانیان.

ثانیاً ما در قرون پس از فتح ایران هم متون پهلوی داریم چه از باب تکلم چه از باب مکتوب کردن [حتی نسخه های دست نویس اوستا هم همگی مربوط به قرون پس از فتح ایران اند] بنابراین کسروی ابتدا مشخص کند با کدام سند این متن پهلوی را برده به زمان قبل از فتح ایران؟ با کدام سند؟ اصلاً این متن چه متنی است؟ از کجا مشخص راجع به درفش های یک حکومت ایرانی سخن میگوید و ارمنی یا... نیست؟.

ثالثاً باز در این شعر هم شیر هیچ ارتباطی به خورشید ندارد و اصلاً با ماه عنوان شده و ضمناً خود کسروی نیز به وجود ماه در سر علم های سلجوقی اشاره کرده و بعید نیست همین ماهم ابداعی شاعر با تأثیر گرفتن از درفش های زمان خود باشد.

رابعاً ما اولین پیدایش شیر و خورشید را بنا به گفته خود کسروی در میان سلجوقیان روم [از قرن هفتم هجری] می بینیم و با چه دلیلی کسروی به این نتیجه رسیده که سخن گفتن از شیر در این اشعار نه متأثر از افکار و آراء سلجوقیان که بدلیل متنی پهلوی بوده است؟! این طرز مبهم و بدون سند حرف زدن فردی مثل کسروی در اینجا یک دلیل بیشتر ندارد و آن اینکه خود وی نیز میداند نشان شیر و خورشید کاملاً بی اعتبار به ایران باستان است لکن دست و پا میزند که وصلش کند.

 

نکته جالبتر در اینجا این است که اساساً سلجوقیان حاکمینی سنی مذهب و سختگیر علیه شیعیان بوده اند و بنابراین استفاده صفویان شیعی مذهب که با اهل تسنن نیز رابطه خوبی نداشتند از نشان شیر و خورشید نمیتواند هیچ ارتباطی به سلجوقیان روم داشته و بنا به دلایل خودشان بوده است مثل پیوند مذهب و حکومت یا نماد دین و امام علی (ع) یا مرتبط با روز تولد شاه [پروفسور نجم آبادی و پروفسور شهبازی از مرتبط بودن شیر و خورشید با دین و مذهب سخن میگویند، رجوع کنید به پانویس 31 و 32 در اینجا].

 

پرده چهارم:

 

سرجان ملکم در اینباره میگوید:

 

«در جلد اول از این کتاب مرقوم شد که در قدیم الایام یکى از عَلَم‌ها (پرچم‌ها)ى معروف، دِرَفش کاویانى بود. بعد از اسلام، عَلَم‌ هاى مختلف به کار آوردند که بر پرچم هر یک، علامتى ثبت مى ‏‌کردند. لیکن با وجود تعلق ایرانیان به این صورت، سلاطین ایران هم از قرن‌هاى بسیار صورت شیر و خورشید را از مخصوصات خود شمرده‏ اند. سبب این درست معلوم نیست، لیکن دلیل هست بر اینکه نباید این رسم خیلى قدیم باشد.

این صورت در سکه یکى از سلاطین سلاجقه قونیه دیده شده است. چون هلاکو این سلسله را تمام کرد، احتمال دارد که خود یا اعقاب و انساب او این نقش را به علامت این فتح اختیار کرده و از آن به بعد یکى از نشانه‏‌هاى معروف ایران شده باشد.

یکى از افاضل احباب مؤلف که مبلغى از سکه‏‌ هاى سلاطین شرق داشت و به این واسطه سبب حدس مزبور شده، اعتقادش این است که اول کسى که نشان شیر و خورشید را اختیار کرد، غیاث الدین کیخسرو بن کیقباد بود، که در سنه‌ی ششصد و سى و چهار هجرى معادل با هزار و دویست و سى و شش عیسوى، بر تخت جلوس و در ششصد و چهل و دو هجرى وفات یافت و مى‏‌گوید که این نشان یا اشارت به وقت طالع خود یا زن اوست که یکى از والى‏‌ زادگان گرجستان بود.

بالجمله، این صورت را بر در سراهاى سلطنت نقش مى ‏‌کنند. بر در سراى شاه عباس بزرگ در اشرف مازندران این نقش دیده شده است. و همچنین به علاوه اینکه علامت علم است، نشان افتخار است که بر طلا و نقره به سرداران و صاحب منصبانى که در محاربه با اعداى مملکت از امثال امتیازى حاصل کرده‏‌اند، از جانب پادشاه عنایت مى‏‌شود».

سر جان مالکوم، تاریخ کامل ایران، ترجمه میرزا اسماعیل حیرت، تهران: نشر افسون، 1380، ج 2، ص 825

 

خلاصه‌ ی گفتار سِر جان مَلکوم از این قرار است که نماد شیر و خورشید، باستانی نیست. بلکه اولین بار توسط سلجوقیان و بعد توسط هولاکو خان مغول استفاده شد. حکومت‌های بعدی نیز هر یک به فراخور موقعیت، تغییراتی در پرچم شیر و خورشید صورت دادند تا اینکه در زمان قاجار، این نماد به سه رنگ سبز و سفید و قرمز، به عنوان پرچم ایران در مجامع بین المللی معرفی شد.

 

شیر در زمان ساسانیان موجودی اهریمنی و منفور بوده و ما نماد شیر و خورشید را در تمدن های باستانی غیر ایرانی می بینیم، بنگرید به کلیپی سه قسمتی بهمراه ارائه رفرنس های متعدد و معتبر:

 

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

 

در سه قسمت کلیپ فوق شیر و خورشید نمادی غیر ایرانی و بلکم ضد ایرانی عنوان شده که البته باید توجه داشته باشیم اگر شیر و خورشید صفوی را ملاک قرار بدهیم که قاجاریه از آن تقلید کرد و پهلوی هم عینا نماد قاجاریه را کپی کرد، دیگر نمادی غیر ایرانی نیست بلکه کاملا ملی و مذهبی هم هست چنانچه ذکر شد دو تن از دانشمندان اساساً نماد شیر و خورشید صفوی را مرتبط با حکومت و دین و مذهب عنوان میکنند و اصلا تا قبل از صفویان هم ایرانیان هیچ گاه از شیر و خورشید در پرچم استفاده نمیکردند و نماد شیر و خورشید باهم هیچ جایگاهی در ایران نداشته است. پس اگر ما مبدأ را صفویان قرار بدهیم (که همینطورم است و این نشان ریشه اش به زمان صفویان برمیگردد) دیگر ضد یا غیر ایرانی نیست. بنابراین:

استفاده از نشان شیر و خورشید در درفش بصورت همزمان توسط ترکان سلجوقی مسلمان غیر ایرانی برای اولین بار انجام گرفت و تا قبل از آن هیچ سند معتبری نیست که نشان بدهد بطور همزمان جایی از شیر و خورشید در پرچمی استفاده میشده است.

ایرانیان مسلمان صفوی بعنوان اولین حکومت ایرانی یا بطور کل اولین دسته از ایرانیان ازین نشان در پرچم خود استفاده کردند که البته ربطی به ترکان سلجوقی نداشت.

نادرشاه افشار که وی نیز مسلمان بود ازین نشان نه در پرچم بلکه در مهر خود صرفاً بهره برد.

در زمان قاجار نشانی مشابه صفویان استفاده شد که نشان از تقلید از صفویه دارد که البته قاجاریان هم تماماً شیعه بودند و باز آنها هم هیچ علاقه و ارتباطی به حکومتهای ایران باستان نداشته اند و اصلاً هیچ بهره ای از نمادهای باستانی نبردند که اگر میبردند باید از آتش یا گوسفند یا گاو استفاده میکردند حداقل.

در زمان محمد شاه قاجار شمشیر نیز اضافه گشت که آن هم هیچ ربطی به ایران باستان نداشت و حتی یک سند دست دوم هم نیست نشان بدهد اضافه کردن شمشیر مرتبط با ایران باستان بوده.

هیچ تعلق خاطری به هیچ یک از حکومتهای ایران باستان [ساسانیان - اشکانیان - هخامنشیان و مادها] و یا بطور کل اصلاً آیین زرتشت یا آریایی ها در اعتقادات و... صفویان و افشاریان و قاجاریه نیست.

پهلوی هم دقیقاً همان نشان زمان قاجار را استفاده کرد و بنابراین استفاده ازین نشان در زمان پهلوی هم هیچ ربطی به ایران باستان ندارد بلکه نشان از تبعیت ایشان از سنتی میدهد که از زمان صفویه باب شد یعنی استفاده از نشان شیر و خورشید در پرچم حکومت.

 

بنا باشد هرکجا شیر یا خورشید یا نشانی که در ایران باستان ولو به ندرت استفاده میشده را دیدیم ربطش بدهیم به ایران باستان پس چطور است نشان شیر در آرم لیگ برتر فوتبال انگلستان یا دو گاو نر در نشان کمپانی Red Bull را نیز به ایران باستان ربط بدهیم؟ چنانچه میدانیم هم از تندیس سر گاو در تخت جمشید استفاده شده و هم گاو حیوانی مقدس در آیین زرتشت بوده یا ورزاو اولین جاندار آفریده اهورامزدا یک گاو نر بوده که دارای تقدس در آیین زرتشت نیز میباشد. پس بدیهی است باید دلیل و مفهوم استفاده از شیر و خورشید را دید که چه بر اساس گفتار دانشمندانی همچون پروفسور شهبازی و پروفسور افسانه نجم آبادی که شیر و خورشید نماد پیوند دین و حکومت و یا دین و امام علی (ع) میباشد و چه بر اساس سخنان خود کسروی پیرامون دلیل پیدایش همزمان شیر و خورشید در یک نشان در هیچ یک از تفاسیر مختلف این نشان هیچ گزاره ای نیست ولو ذره ای آنرا مرتبط با ایران باستان بکند و از اساس باطل است کسی نشان شیر و خورشید را باستانی بداند.

 

پی نوشت:

 

رفرنس سخنانی را که در متن گفتم اینجا قرار میدهم:

 

برای تقدس ماه در آیین زرتشت بنگرید به:

ادبیات مزدیسنا، یشتها، نویسنده: دکتر ابراهیم پور داود، جلد اول، صفحات 316 الی 318 .

 

برای تقدس گاو در آیین زرتشت بنگرید به این فایل پی دی اف بهمراه رفرنس های متعدد.

 

برای اینکه گوسفند یعنی گاو مقدس بنگرید به:

HANDBUCH DER AWESTASPRACHE; VON: DR. WILHEM GEIGER; page 227HANDBUCH DER AWESTASPRACHE; VON: DR. WILHEM GEIGER; page 227.

دیانت زرتشتی، مجموعه سه مقاله از: پروفسور کای بار، پروفسور آسموسن و دکتر مری بویس، صفحات 112 و 113.

 

برای وجود تندیس سر گاو در تخت جمشید و کاخ آپادانای شوش بنگرید به اینجا و اینجا.

 

برای تقدس آتش در آیین زرتشت که خب احتیاج به سندی نیست و مسئله ای بس روشن و مشخص است.

 

برای تقدس سگ در آیین زرتشت بنگرید به اینجا و اینجا.

 

برای دیدن متن کامل کتاب احمد کسروی بنگرید به اینجا.

 

 

در نتیجه شایسته بود از سگ و گاو و گوسفند و آتش در پرچمی بهره برده میشد تا بلکم بگوییم مرتبط با آیین زرتشت و ایران باستان است [هخامنشیان و اشکانیان که اساساً نه زرتشتی بودند و نه از شیر و خورشید ولو به تنهایی در سکه یا آثار خود استفاده کردند]. ایضاً تقدس خورشید در تمدن های دیگری همچون بابل هم بوده [ایزد شمش خدای خورشید بوده است] بنابراین استفاده از خورشید به تنهایی مسبوق به سابق و دال بر هیچ چیز نیست چون در تمدن های مختلفی بوده، باید استفاده همزمان از شیر و خورشید ولو در نقشی یا سکه ای نشان داده شود که کل آثار ایران باستان و اشعار شعرا و گفتار مورخین ولو اسناد دست چندم هم به این چنین چیزی در ایران باستان اشاره نداشته و هویت شیر و خورشید پهلوی هم که اثبات کردیم به صفویه برمیگردد و صفویان هم اساساً حکومتی شیعی مذهب بدون تعلق خاطر به حکومتهای ساسانی و اشکانی و هخامنشی بوده، بنابراین کذب محض است کسی نشان شیر و خورشید را به ایران باستان ربط بدهد، این نشان یک نشان اسلامی-ملی متعلق به صفویان است و چه بسا آنچنان که پروفسور شهبازی اشاره میکند نشانی کاملاً مذهبی باشد چنانچه میدانیم دلیل استفاده صفویان ازین نشان بی ربط به ترکان سلجوقی و... بوده و بنابر اعتقادات خود از آن استفاده کردند.

 

جمع بندی:

این نماد الآن خیر، لکن اولین بار سلجوقیان روم شیر و خورشید را باهم استفاده کردند تا قبل از آن بهیچ وجه شیر و خورشید باهم استفاده نمیشد در درفشی، پس از آن صفویان در زمان شاه عباس کبیر در پرچم خود از آن بهره بردند که به گفته پروفسور شاهپور شهبازی شیر نماد حضرت علی علیه السلام و خورشید نماد دین است یا آنطور که دکتر نجم آبادی میگوید نماد دین و حکومت است (ارجاع سخن این دو نفر را پیشتر در این متن قرار دادیم). در هر صورت دلیلی که صفویان این نماد را بکار بردند مرتبط با حکومت و مذهب شیعه شان یا نهاینا مرتبط با خواست و علاقه پادشاه و غیر مرتبط با ایران باستان بوده و قاجاریان هم که از صفویان تقلید کردند و همان نماد ایشان را ابتدا أخذ و سپس به مرور تغییراتی دادند که باز آن تغییرات هم بی ارتباط به ایران باستان بوده مثل شمشیر که هیچ ربطی به ایران باستان ندارد و کلیت نمادشان همانی بود که صفویان ابداع کرده و بکار بردند پس ماهیت و دلیلش هم همان است، قاجاریه شیعه از صفویه شیعه تقلید میکند که چیز عچیبی نیست.

 

پهلوی هم عینا همان نماد قاجار را استفاده کرد.

 

در نهایت ریشه و ماهیت این شیر و خورشید پرچم به زمان صفویان شیعه برمیگردد نه ایران باستان و صفویان هم هیچ تعلق خاطری به ایران باستان نداشتند. صفویان شیعه بوده و دلیلی نداشتند از سنی های سلجوقی شیر و خورشید را تقلید کنند که با شیعیان رابطه خوبی نداشتند شاید نهایتا تأثیر گرفته باشند.

 

همچنین شیر در زمان ساسانیان حیوان منفوری بوده و بهیچ وجه از آن بعنوان نمادی ملی یا مقدس یا دارای اهمیت مثبت استفاده نمیکردند. 

 

نقش خورشید هم در تمدن های بابل و مصر و... بوده و وجودش دال بر هیچ چیز نیست، مسئله وجود شیر و خورشید باهم هست که اولین بار ترکان مسلمان غیر ایرانی (سلجوقیان روم) آنرا بکار بردند بعدا هم صفویان شیعه و قاجاریان شیعه ازش بهره بردند و پهلوی هم که عینا همان نشان اواخر قاجار را استفاده کرد.

 

بنابراین این نشان یک نشان کاملا مرتبط با مسلمانان و بی ربط به ایران باستان است.

 

تکلمه و پاسخ به دو شبهه:

 

الف) دلیل استفاده از شمشیر عربی (کج) در پرچم و نه شمشیر ایرانی هماهنگی آن با خطوط مربوط به تابش خورشید بوده!!.

پاسخ: اولاً خطوط مربوط به نور خورشید هم دست طراح بوده نه اینکه مجبور باشد یک شمشیر بهر صورتی اضافه کند فلذا کذب محض است عنوان شود ناچاراً شمشیر عربی بهتر بوده و طراح برای مقوله ای به مهمی نشان پرچم یک کشور بخاطر یک زیبایی ظاهری کذایی از یک گزاره غیر ایرانی استفاده کند!! ثانیاً بخصوص چه با استفاده از شمشیر صاف در همین حالت خدشه ای به زیبایی نماد وارد نمیشد و چه با تغییر دادن خطوط تابش نور خورشید برای جای دادن شمشیر صاف میتوانسته براحتی از شمشیر ایرانی استفاده کند لکن عدم اهمیت به این مورد نشان میدهد بدنبال نمادی صرفاً ایرانی نبوده است.

 

ب) شیر حیوان ملی بوده و وجود نقوش های گوناگون آن بر روی ظرف ها و... یا گزارش فلان گردشگر از وجود شیر در ایران علت این امر است!!.

پاسخ: اولاً ما ببر و پلنگ و یوزپلنگ هم در ایران داشتیم چطور است تمام اینها را ملی بخوانیم؟ ثانیاً نقوشی که از شیر بعنوان مثال در زمان ساسانیان حک شده نه تنها دال بر ملی بودن و محبوب بودنش نیست بلکه عموماً شاهان ساسانی در حال شکار و کشتن شیر هستند:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بنابراین آنچه که ما می بینیم اتفاقاً نفرت از شیر است تا محبوبیت و حیوان ملی!! از این هم که بگذریم یقیناً شاهان ببر و پلنگ و... هم شکار میکردند یا گورخر حتی، کدام یک را حیوان ملی معرفی بکنیم؟ به چه دلیل؟.

جدای از موارد فوق متذکر شدم در داخل متن که ما بعنوان مثال تقدس گاو و گوسفند را در آیین زرتشت داریم که برای شیر بهیچ عنوان این چنین چیزی نداریم و یا تندیس سر گاو را در تخت جمشید داریم که باز برای شیر استفاده از نمادش تا این اندازه بهره گیری از آن در سر ستون های تخت جمشید نبوده یا در مکان هایی از نقش شیر بعنوان حیوان یا نمادی محبوب بهره برده شود نیز نبوده است [برای مادها و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان] بنابراین کذب محض است کسی از حیوان ملی بودن سخن بگوید. از تمام اینها هم که بگذریم یک مورد فقط یک مورد درفش و یا پرچم سراغ نداریم در کل ایران باستان که از نقش شیر در آن استفاده شده باشد.

 

ج) خورشید نماد میترا بوده و میترا هم ایزد محبوب ایرانیان بوده است.

پاسخ: اولاً محض اطلاع کهن ترین سند که در آن از میترا نام برده شده ریگ ودای هندوهاست فلذا میترا در وهله اول جز عقاید آریایی های هندی بوده نه ایرانی ثانیاً ما در تمدن های بابل و مصر باستان هم تقدس خورشید و وجود ایزدی برای خورشید را داریم [بعنوان مثال شمش در بابل] این دال بر ملی بودن خورشید در مصر و بابل است؟ مشخصاً کذب محض است کسی بگوید پشیزی ربط به ملی بودن نماد دارد.

ثانیاً ماه هم در آیین زرتشت دارای تقدس بوده [مشابه میترا که در یشت های اوستا بعنوان ایزدی بزرگ و دارای تقدس عنوان شده] حال ماه هم نمادی ملی است؟ گاو چطور؟ مشخصاً این ادعا سخن کذبی بیش نیست. خورشید بعنوان ستاره ای که گرما و نور به کره زمین میدهد مشخصاً دارای تقدس در آیین های خرافی یا بهر طبع دارای اهمیت در تمدن های مختلف عنوان میشده این ربطی به این ندارد آنرا نمادی ملی بخوانیم بخصوص وقتی که در درفش یا پرچمی بهمراه شیر استفاده نشده.

 

د) تصویری را منتشر کرده و ادعا کردند که این نقش شیر و خورشید متعلق به زمان مادها بوده است:

 

متأسفانه در اینجا فردی که این ادعا را مطرح کرده بهیچ وجه به اصول باستان شناسی پایبند نبوده است و باید مشخص کند به چه حقی و با کدام سند این اثر را به زمان ایران باستان بخصوص مادها پیوند میدهد؟ به احتمال بسیار زیاد، این نماد مربوط به دوران قاجار هست، به گفته یکی از دوستان که شخصاً ازین موزه بازدید کرده است، در موزه همدان اکثر سنگ‌‌ نگاره‌ هایی که در حیاط و در معرض باد و باران و آفتاب و... بوده از آثار عصر اسلامی بوده به جز چند مورد که باستانی بودند و این شیر هم در بین آن آثار دیده نشده است.

در نهایت بر فرض محال هم که شیر و خورشید در ایران باستان بعنوان نماد بهره گرفته میشده است باز باید دید در حکومت های صفویان و افشاریان و قاجاریه بهمان دلیل ایران باستان ازین نماد استفاده میکردند یا دلیلش دین و مذهب و حکومت بوده که خب عنوان کردیم دلیلش دومی بوده است فلذا اگر هم نماد شیر و خورشیدی بود کاملاً بی ربط به این نماد فعلی بوده است چرا که این نماد شیر و خورشید را مسلمانان صفوی و قاجاری بخاطر عقاید خود ابداع یا تغییر و استفاده کردند، تمام.

 

نویسنده: سید آرش ابطحی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۷/۲۹

نظرات (۱)

با سلام من فقط یک سری نکاتی رو اشاره کنم  کاوه فرخ مقاله ای داره تحت عنوان "بررسی اجمالی نشان شیر و خورشید ایران"https://www.kavehfarrokh.com/in23/uploads/2009/07/lion-sun.pdf که مواردی رو اضافه بر اون چه اینجا اشاره شده ذکر کرده و در سایتش این تصویری که ادعا شده متعلق به مادها هست رو هم قرار داده https://www.kavehfarrokh.com/uncategorized/hegmataneh-hill-one-step-closer-to-be-world-heritage/به نظرم اگر جواب ایشون که شناخته شده است  داده بشه جواب بقیه هم داده میشه هم چنین در مورد دوره مغولی که ذکر شده به ایران باستان ارتباطی نداشتن وجود عناوینی مثل خسرو ایران و وارث ملک کیان در دوره مغولی نشون میده ارتباطاتی بوده اینها به کنار اگر پست های اخیر سایت خردگان رو این چند وقته دیده باشید  توهم سرنگونی جمهوری اسلامی داره و از ضحاک و آستیاگ و قیام مردمی کاوه و کوروش و لغو برده داری توسط کوروش حرف میزنه مقاله ای مشابه شما داره و تاکیدش رو درفش کاویان و استفاده از اونه و بهتره در مورد درفش کاویان هم مطلبی کار بشه برای مثال مدخل derafsh https://iranicaonline.org/articles/derafs#prettyPhotoدر دانشنامه ایرانیکا مطالب جالبی داره از جمله در سطرهای  ابتدایی مقاله تصویر plate xxva نشون میده درفش کاویان چه شباهتی با پرچمی از تمدن اورارتو داره در هر صورت اینها پرچم خودشون رو هم دارن با جعل تاریخ انتخاب میکنن

پاسخ:
با سلام؛ و اما بعد:

چند نکته را به متنم اضافه میکنم و با آن نکات + کلیپ های ادیان نت مقاله کاوه فرخ خواه ناخواه ابطال میشود. البته مستقیم این فرد را مورد خطاب قرار نمیدم چون ایشون کاملا آکادمیک بحث نکرده و فلذا بحث حالت جدلی پیدا میکند. گرچه این متن وبلاگ را افراد زیادی نمی بینند و تا همین الآن بازدیدش به صد مورد نرسیده. البته کلیپ های ادیان نت بازدید خیلی بیشتری دارند که سعی کرده اصلاً نشان شیر و خورشید را ضد ایرانی نشان بدهد و از آن هم برای پاسخ به کاوه فرخ میتوان بهره برد.

درفش کاویانی به شاهنامه فردوسی و خدای نامه ها در نهایت برمیگرده و هویت هخامنشی هم حتی نداره اگرم منظور دقیقا همان درفش ساسانیان باشه که ساسانیان حکومتی قابل دفاع نیستند و به قدر کافی خود ساسانیان را میتوان نقد کرد.

ببینید اینکه حکام مغولی [البته بحث پیرامون شیر و خورشید بیشتر مرتبط با سلجوقیان روم میشود که ترکان مسلمان سنی مذهب بودند] تأثیر پذیرفتند چیز تازه ای نیست مگر مسلمان نشدند؟ خب اینها چه ربطی دارد بگوییم پس صفر تا صد نماد ها و نشان ها و... شان هم ایرانی و یا اسلامی است؟! باید قراین بررسی شود اگر مشابه همین نام ها ارتباطی پیدا شد حرفی نیست اگر نشد که کسی حقی ندارد هرچه دوست داشت را بچسباند به ایران باستان.