مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

عدم برتری امامت بر نبوت

يكشنبه, ۱۲ فروردين ۱۴۰۳، ۰۴:۵۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی از مواردی که بشدت دیده شده برخی فقها و مفسرین قرآن علی الخصوص در دوران معاصر از آن بشدت دفاع میکنند برتری مقام امامت ائمه مؤمنین نسبت به مقام نبوت است. در اینجا بر اساس ظاهر آیات قرآن به ثبوت میرسانم این دیدگاه کاملاً اشتباه بوده و ایشان مجبور به تأویل به رأی برای موجه نشان دادن این دیدگاه شده و به روایات مظنون به جعلی دست یازیده اند که در تضاد با کلام الله میباشند. تمام اینها هم بخاطر این است که ائمه اطهار (علیهم السلام) را در حالتی غلو گونه به سبب علاقه زیاد به ایشان در نهایت در جایگاهی برتر از تمام 123 هزار و 999 نبی نشان بدهند!. البته از جهاتی مشابه ازین دست عقاید در آیین های گذشتگان و یا حاضران هم بوده و هست، بعنوان مثال در نظر یک مسیحی حضرت عیسی یا یک یهودی حضرت موسی و یا یک بت پرست و بودیست و بهدین و... ایزدان هندو و بودا و حضرت زرتشت برتر از تمامی انسان های عالم اند!.

اینان نیز عوض اینکه ائمه را هم انسان های شایسته و معصومی در جایگاهی یکسان با انبیاء بزرگ ببینند [بالاترین جایگاهی که انسان میتواند بدان برسد؛ منظور از انبیاء بزرگ پیامبرانی هستند که خداوند ایشان را بر دیگر پیامبران برتری داده است (نک: آیه 253 سوره بقره) که بنابر محتوای آیه پیامبرانی در حد حضرت موسی کلیم الله (علیه السلام) و عیسی مسیح (علیه السلام) که معجزات و نشانه هایی همچون سخن گفتن با خدا و زنده کردن مردگان و... داشتند مصداق این انبیاء هستند فلذا پیامبر اسلام حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صل الله علیه و آله و سلم) نیز با نشانه هایی همچون معراج مشخصاً در اعلی درجه قابل دستیابی توسط یک بنده و مخلوق نزد خالق هستی بین تمامی انبیاء و بقیه مخلوقات هستند] ایشان را تا جایی بالا برده که کل هستی بخاطر ایشان خلق شده [نک: قسمت دوم حدیث شریف کساء؛ مضمون و کلیت قسمت اول این حدیث با کمی تفاوت در منابع اهل تسنن نیز هست اما بخصوص از بعد از «و طهر هم تطهیرا» و آغاز قسمت دوم با عبارت «فقال الله عزوجل» آن متن حتی در منابع شیعی دست اول با سند صحیح هم وجود خارجی ندارد و مشخصاً کذب و در تضاد با کلام الله مجید میباشد که این چنین تعبیری حتی بطور غیر مستقیم هم در آن نیست و خلقت عرش و زمین و آسمان هیچ ربطی به هیچ انسانی نداشته بخاطر وی بوده باشد، نهایتاً چهارپایان یا... بخاطر انسان آفریده شدند (نک: آیه 6 سوره زمر و 71 سوره یس) و آفرینش آسمانها اساساً از آفرینش جمیع انسان ها امری مهم تر است (نک: آیه 57 سوره غافر) [امر آفرینش اینجا شرح داده میشود همانگونه که در تفسیر نمونه ذیل آیه میخوانیم: «کسى که توانایى دارد این کرات عظیم و کهکشانهاى وسیع و گسترده را با آن همه عظمت بیافریند، و اداره و تدبیر کند چگونه از احیاى مردگان عاجز و ناتوان خواهد بود؟»، گرچه برخی مفسرین هم به این قول در رابطه با این آیه اعتنا داشته اند که «منظور پاسخى است به کبر متکبران مغرور که خود و افکار کوتاهشان را بزرگ مى‌پنداشتند، در حالى که در مقایسه با عظمت عالم هستى ذره ناچیزى بیش نبودند.» و این قول هم کاملاً با محتوای آیه منطبق است و میتواند در نظر گرفته شود. بهرحال در هر صورت آسمان ها بهیچ روی بر مبنای این آیه نمیتوانند برای انسان یا گروهی از انسان ها یا کل انسان ها آفریده شده باشند. نیز زمین هم برای خلایق آفریده شده و نه انسان یا گروهی از انسان ها (نک: آیه 10 سوره الرحمن) گرچه در معنای کلمه أنام اختلاف است اما بنظر میرسد مراد از آن در آیه دهم سوره الرحمن جن و انس باشد. هر تعبیری از آن استنتاج شود حتی بر اساس نهج البلاغه، نهایتاً جمیع انسان ها منظور میباشد و گروهی خاص از انسان ها را بهیچ عنوان شامل نشده و در تضاد با این برداشت است].

شاید عنوان شود درجه برخی از ائمه اطهار در عین یکسان بودن جایگاهشان نسبت به انبیاء بزرگ بالاتر است که تفاوت درجه و جایگاه را در پایان توضیح خواهم داد اما گرچه این قول قابل رد نیست اما بنظر میرسد قابل اثبات هم نمیباشد، الله أعلم. و اما برویم به سراغ آیات مد نظر در کلام الله:

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ

و (به یاد آر) هنگامی که خدا ابراهیم را به اموری امتحان فرمود و او همه را به جای آورد، خدا به او گفت: من تو را به پیشوایی خلق برگزینم، ابراهیم عرض کرد: به فرزندان من چه؟ فرمود: (اگر شایسته باشند می‌دهم، زیرا) عهد من به مردم ستمکار نخواهد رسید. (۱۲۴) سوره بقره

 

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَلَا تَکُنْ فِی مِرْیَةٍ مِنْ لِقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِی إِسْرَائِیلَ

و به راستى [ما] به موسى کتاب دادیم پس در لقاى او [با خدا]تردید مکن و آن [کتاب] را براى فرزندان اسرائیل [مایه] هدایت قرار دادیم (۲۳)

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ

و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند برخى از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما [مردم را] هدایت میکردند (۲۴) سوره سجده

 

وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ نَافِلَةً وَکُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ

و اسحاق و یعقوب را [به عنوان نعمتى] افزون به او بخشودیم و همه را از شایستگان قرار دادیم (۷۲)

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِینَ

و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند (۷۳) سوره الأنبیاء

 

یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَئِکَ یَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا

به یاد آورید روزی را که هر گروهی را با امامشان می‏خوانیم، آنها که نامه عملشان به دست راستشان است آنرا (با شادی و سرور) می‏خوانند و سر سوزنی به آنها ظلم و ستم نمی‏شود. (۷۱) سوره الإسراء

در این لینک از ویکی فقه دیدگاه مورد تأیید شیعیانی که من ایشان را غالی* مینامم مندرج است (بنگرید به اینجا) اما آیات قرآن کاملاً در تضاد با این دیدگاه است. در ابتدا مشاهده میکنیم که حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) بعد از پشت سر گذاشتن آزمایشاتی امام قوم خود میشود این در راستای همان نبوت حضرت میتواند در نظر گرفته شود چون هیچ قرینه ای در آیات قبل و بعد و یا در کل قرآن نیست که امامت حضرت مقوله ای برتر از نبوتش باشد در اینجا حضرت ابراهیم خواسته بعد از رسالت و اینکه برگزیده خداوند به منظور ابلاغ پیام وحی به مردم قوم خود شده امام ایشان نیز بشود و مشخصاً این دال بر برتری امامت نیست و همانگونه که حضرت همچون سلیمان (علیه السلام) بعد از برگزیده شدن به نبوت و توبه بعد از آزمایش الهی از خداوند حکومتی بی همتا خواست (نک: آیات 34 و 35 سوره ص) و کسی نمیگوید مُلک سلیمان از نبوت و امامت برتر است و این صرفاً یکی از حاجات رسول خدا از پروردگار خود در دوران بعد از نبوت و پشت سر گذاردن آزمایشات الهی بوده؛ اینجا هم درخواست حضرت ابراهیم دال بر برتری نبوت نسبت به امامت بهیچ عنوان نیست و یکی از حاجات آن حضرت میتواند در نظر گرفته شود.

 

*. من کلمه بهتری برای تمایز قرار دادن بین این دسته از شیعیان و یا دیگر شیعیان مدافع اعمال و عقاید افراط گرایانه مثل قمه زنی با شیعیانی که هنوز متمایل به بنیاد گرایی و رویکرد دگماتیسم در دین نشدند نیافتم گرچه شاید عنوان غالی در نظر برخی دوستان زیاده روی بنظر برسد لکن صرفاً به منظور تمییز گذاشتن اینجا از آن استفاده کردم. برای عقاید خودم از اصطلاح شیعه اصلاح گرا/Reformism Shia یا ترمیم گرایی دینی Religious Restoration استفاده میکنم تا چه با نو اندیشان یا بازسازی گرایان دینی و چه با شیعیان غالی ذیل یک عنوان قرار نگیرم. البته در نهایت مسلمانی تسلیم در برابر خدای محمد بن عبدالله (صل الله علیه و آله و سلم) بیش نیستم و هر عنوانی غیر ازین اعتباریست.

 

نکته بعدی آنکه در ویکی فقه هم عنوان شده که امامت با تشکیل حکومت و... مرتبط است اما فارغ ازینکه انبیائی که به تصریح قرآن امام هستند همگی به مقام تشکیل حکومت نرسیدند مثل حضرت اسحاق (علیه السلام) موردی همچون طالوت را داریم که بوضوح امام و برگزیده الهی جهت حکومت و پیشوایی حاکمیتی قوم بنی اسرائیل بود اما نبی هم محسوب نمیشد. این مهم یعنی مورد حضرت طالوت (علیه السلام) غالباً در بحث های مربوط به امامت نادیده گرفته میشود در حالیکه قابل توجه است.

طالوت هم شاه بنی اسرائیل بود هم برگزیده خدا و هم بنی اسرائیل مکلف به اطاعت از وی و به خواست خدا از نظر دانش و جسم بنابر تصریح قرآن کریم برتر از ایشان بوده «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ/بخشی از آیه 247 سوره بقره»، مگر یک امام چه ویژگی و اختیارات دیگری باید داشته باشد؟ این دقیقاً مصداق امام بنی اسرائیل است. قرینه دیگری که وجود امام غیر نبی برای بنی اسرائیل را تأیید میکند آیه 24 سوره سجده است که بعد از ابلاغ نبوت موسی کلیم الله (علیه السلام) به افرادی از بنی اسرائیل اشاره میشود که صرف شکیبایی و یقین به آیات خداوند [نه اینکه چیزی بر ایشان مشابه نبی ابلاغ شود یا ابلاغ کننده پیام انبیاء حتی باشند (انبیائی که به ایشان وحی نمیشود)] به مقام امامت نائل می آیند و مشخصاً اینها الزاماً انبیائی نیستند که بنابر آیه 87 سوره بقره بعد از حضرت موسی تا دوران حضرت عیسی از بنی اسرائیل برگزیده میشدند چون اینجا هیچ اشاره ای به نبوت نشده است و نیز به برگزیده شدن به منظور ابلاغ دین توسط خداوند برای این ائمه، مشخصاً جایگاه امامت ایشان هم میتوانسته کنار نبوت و هم جدای از آن قرار بگیرد مشابه طالوت که امامت وی جدای از نبوت حضرت داوود (علیه السلام) بود.

باز دوباره قرینه محکم تر آیه 71 سوره اسراء است که به محشور شدن هر گروهی با امامشان اشاره میشود و خب فارغ ازینکه امام مشرک و گمراه هم داریم (نک: آیه 41 سوره قصص) مشخصاً در بازه زمانی چند قرنی میان حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) و نبی مکرم اسلام (صلوات الله علیه) ما نبی بهیچ روی نداریم حال کل این چند قرن تمام گروه های دنیا همگی یا بی امام بوده یا دارای ائمه ای جاهل و ظالم اند؟ مشخصاً پاسخ منفیست.

برای اهل کتابی که بنابر تصریح قرآن کریم در دوران بعد از اسلام شایسته بهشت هستند (نک: آیه 113 آل عمران) نیز نمیتوان امامی مسلمان فرض کرد، اگرم بگوییم امامشان همان حضرت عیسی هست که به دور باطل میخوریم و در این صورت امامت ائمه ما هم فاقد اهمیت و باطل باید تلقی شود چون هر نبی امام پیروان خود تا قیامت در اینصورت باید در نظر گرفته شود و اینجا به تضاد با آیات 72 و 73 سوره أنبیاء هم بر میخوریم چنانچه حضرات اسحاق (علیه السلام) و یعقوب (علیه السلام) امام نامیده شدند در حالیکه حضرت ابراهیم هم امام بود بنابراین صرف وجود پیامبر آورنده شریعت این نیست دیگر او امام کل ایمان آورندگان بعد از مرگ خود شود. خود نبی مکرم اسلام هم ایمان آورنده به شریعت ابراهیم بنابر تصریح آیه قرآن است (نک: آیه 135 سوره بقره، آیه 95 سوره آل عمران، آیه 161 سوره الأنعام) و در حقیقت اسلام نام آئین حضرت ابراهیم میباشد (نک: آیه 132 سوره بقره) لکن میدانیم پیامبر اسلام مسلماً امام قوم خویش بود. بر این اساس آیه 71 سوره اسراء تصریح به ائمه ای غیر نبی برای گروه های پرهیزکار نیز است که می بایست با امام خود در آخرت محشور شوند.

از موارد فوق الذکر که گذر کنیم به آیه تطهیر میرسیم و آنچنان که از آیات قبل وی بخوبی هویداست خطاب این آیات به اهل بیت پیامبر اسلام شامل تمام همسران و فرزندان ایشان بعلاوه امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و امام علی (علیه السلام) میباشد چنانچه پیامبر جدای از همسر و فرزندان، اینان [داماد و این دو نوه خاص] را هم اهل بیت خود خطاب کرده بوده است (برای مطالعه بیشتر بنگرید به قسمت انتهایی مقاله ام در اینجا). بر اساس روایات محکم از میان افرادی که آیه تطهیر خطاب به ایشان است فقط اهل کساء توانستند به جایگاه آیه تطهیر برسند و در طول ایشان نُه امام بعد از پیامبر (ص) نیز (بر اساس روایت دوازده خلیفه).

گرچه نزول و مصادیق آیه تطهیر متعلق به دوران اسلام بوده اما مشخصاً قبل از آن انبیائی همچون حضرات ابراهیم و یحیی و موسی و... به آن درجه رسیده بودند و این بر اساس متن صریح کلام الله است که از هیچ تعریفی نسبت به انبیائی همچون حضرت ابراهیم فرو گذار نکرده و بعنوان مثال ایشان را حتی به تنهایی یک امت و خالی از هرگونه کژی و کاملاً مطیع خوانده است (نک: آیه 120 سوره نحل) یا حضرت یحیی را در کودکی نبی خوانده است که مشخصاً کرامتی بزرگ میباشد (نک: آیه 12 سوره مریم) و یا حضرت عیسی که مرده را زنده میکرد و کور را شفا میداد و با کمک روح القدس در گهواره سخن میگفت (نک: آیه 110 سوره مائده) و از بدو تولد به نبوت برانگیخته شده بود و در مجسمه گلی میدمید و به اذن خداوند مجسمه زنده میشد و آگاه به علم غیب بود (نک: آیه 49 سوره آل عمران)، معجزاتی که حتی ائمه اطهار هم برخی از آنها را نداشتند [به روایات مجعول مربوط به بیان معجزات عجیب یا عین دیگر انبیاء برای ائمه چنگ نزنید، اینها ساخته چند قرن بعد از صدر اسلام و حاوی بعضا سلسله سندهای باطل اند و مشخصاً تلاش عده ای غالی در جهت اعطای کرامات دروغین به ائمه اند چرا که برای رسول الله هم قرآن بوضوح برخی ازین کرامات را تأیید نکرده که برای دیگر ائمه در روایات مجعول نقل شده اند، در حالیکه قرآن کریم ذکر معجزات مهم انبیائی که از آنها نام برده را فرو گذار نکرده است].

اینها بالاترین و بزرگترین تعاریف و جایگاه هایی هستند که در قرآن کریم به انسان های برگزیده داده شده است و ائمه ما هم بخصوص پیامبر اکرم و علی ابن ابیطالب بعنوان شهر علم و درب آن و حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بعنوان آخرین منجی و امیر مشروع مؤمنان البته دارای معجزات و یا کراماتی هستند که بقیه انبیاء دارای آن عنوان نشده اند (مثل شق القمر یا کندن درب خیبر یا حکومت جهانی با امکانات الهی که حضرت خواهند داشت) یا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دارای تعریفاتی از رسول خداست که بانویی جز او توسط آن حضرت با آن تعریفات بزرگ نشده است؛ کنار اینها سید جوانان اهل بهشت را اضافه کنید که فقط امام حسن و امام حسین هستند که مشخصاً اعلی درجه ایست که یک انسان میتواند بدان نائل شود. فلذا تمام این افراد (ائمه اطهار و انبیاء بزرگ) در یک جایگاه برترین مخلوقات خدا بوده و هستند و خواهند بود.

قرینه دیگری که اینجا به درک بهتر این مقوله کمک میکند جایگاه بهشتیان است. بر اساس قرآن کریم بهشتیان به دو دسته اصحاب یمین و مقربان تقسیم میشوند که مقربان بیشترشان از امتهای قبل از پیامبر (ثلة من الاولین) و اندکی ازیشان متعلق به قوم های بعد از نازل شدن قرآن اند (قلیل من الآخرین) لکن اصحاب یمین در قبل یا بعد از امت های پیش و پس از پیامبر اکرم تفاوت مشهودی از نظر تعداد ندارند (نک: آیات 11 و 13 و 14 و 27 و 39 و 40 سوره واقعه). علت اینکه مصداق آخرین را از زمان نزول قرآن به بعد دانستم این است که در آیه یکم سوره قمر به نزدیک شدن قیامت بواسطه شق القمر پیامبر اسلام اشاره شده است و در کنار این خاتم الأنبیاء بودن پیامبر در قرآن و نیز پیامبر آخر الزمان بودن در برخی روایات صحه میگذارد بر اینکه از بعد از نازل شدن قرآن وارد دوران «آخرین» در سوره واقعه شده ایم.

مقربان درگاه خدا از بالاترین و برترین نعمات بهشتی بهره مند هستند (نک: آیات 15 الی 23 و 89 سوره واقعه) و شاهد نامه اعمال در مکانی موسوم به علیین بوده و از چشمه تسنیم مینوشند و بر تخت هایی مقابل یکدیگر نشسته و از انواع نعمت متنعم اند (نک: آیات 18 الی 28 سوره مطففین) و همانگونه که در آیه دهم سوره واقعه از مقربان با عبارت «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» یاد شده یعنی «پیشتازانی که پیشگام تمامی انسان های بهشتی محسوب میشوند» در آیه 26 سوره مطففین هم بعد از ذکر مختصری از وضعیت والای ایشان در آخرت عنوان شده «وَفِی ذَلِکَ فَلْیَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ» یعنی برای بدست آوردن نعمات خاصه مقربان، باید خواهانش از دیگر ایمان آورندگان پیشی بگیرند (یا بیان نوعی رقابت بین ایمان آورندگان طالب مقربی درگاه خداوند) که مشخصاً اشاره به این دارد که در میان بهشتیان افرادی که از بقیه در ایمان و عمل صالح و عدم انجام محرمات پیشی گرفتند مقرب خواهند شد و طبیعتاً باید از پیشگامان در میان بهشتیان باشند. در آیه 45 سوره آل عمران نیز حضرت عیسی مسیح یکی از بزرگ ترین أنبیاء از مقربان خوانده شده است و از طرفی دیگر بنابر آیه 75 سوره طه برای مؤمنینی که عمل صالح انجام دهند درجات عالی خواهد بود که محتملاً منظور ازین درجالت عالی، برترین درجات یا درجات عالیه بهشت می بایست باشد که همان جایگاه مقربین است و باز بر اساس آیات 51 و 54 سوره دخان از آنجا که یکی از پاداش های پرهیزکاران ازدواج با حور العین است و حور العین پاداشی خاصه مقربان بیان شده پس اینان نیز همان مقربان درگاه خدا هستند. یکسان پنداری پرهیزکاران با مقربین بر اساس توصیف جایگاهی که در بهشت خواهند داشت بر اساس آیات 17 و 20 سوره طور و بیان حوری برای ایشان و نیز اینکه به تخت هایی کنار یکدیگر تکیه میزنند تأیید میشود. قرینه دیگر آنکه بر اساس آیه 24 سوره طور در اطراف پرهیزکاران در بهشت مردان جوان یا نوجوانی همچون مروارید در صدف به منظور خدمت گذاری حاضرند و چنانچه میدانیم این غلامان جزء نعمات خاص مقربین بر اساس آیه 17 سوره واقعه بوده است.

آیات 5 الی 22 سوره انسان هم گرچه مستقیماً عنوان «مقربان» را بیان نکرده است اما بر اساس توصیفاتی که در آن آیات مندرج است بوضوح عنوان «الْأَبْرَارَ/نیکوکاران» به مقربین درگاه خدا برمیگردد چنانچه بعنوان مثال ذکر شده اینان در بهشت بر تخت هایی تکیه زده اند و لباسشان از جنس حریر سبز رنگ و دیبای ضخیم است و اگر این توضیحات صحه نمیگذارند بر مقرب بودنشان اما وجود نوجوانانی که بر گرد ایشان هستند بنابر آیه 19 سوره انسان و همچون مروارید پراکنده اند یقین حاصل میکند که مقربین درگاه خدا میباشند.

اینجا سوره الرحمان هم به روشنی بر این امر صحه میگذارد بدین صورت که در این سوره تنها وجود چهار باغ در بهشت به صورت دو جایگاه که هریک شامل دو باغ است تأیید شده که یک جایگاه پایین جایگاه دیگر قرار دارد (دو بهشت پایین دو بهشت دیگر) (نک: آیات 46 و 62 سوره الرحمان). در نگاه اول دو بهشت اول بر اساس توصیفاتشان همچون وجود زنانی که ماننده یاقوت و مرجانند (نک: آیه 58 سوره الرحمن) با تشبیهی که در سوره واقعه بصورت مروارید داخل صدف برای حور العین بیان شده بود مغایرت دارد (نک: آیه 23 سوره واقعه، البته تعبیر مروارد در صدف برای غلامان جوان یا نوجوان هم در سوره طور بکار برده میشود که آنها هم البته نعمتی مختص مقربان درگاه خدا هستند) و نیز در توصیف تکیه بهشتیان جایگاه اول بر فرشهایی که ابریشم در آنها بکار رفته با تکیه زدن مقربان بر تخت های بهم پیوسته و روبروی یکدیگر (نک: آیه 15 سوره واقعه) نیز مغایرت به چشم میخورد و بر این اساس ممکن است عنوان شود جایگاه اول متعلق به اصحاب یمین بوده اما دو بهشت جایگاه دوم با عنایت به وجود حوری در خیمه های آنان (نک: آیه 72 سوره الرحمن) و تکیه زدن بهشتیان بر تخت هایی که با پارچه های سبز رنگ پوشانده شده است (نک: آیه 76 سوره الرحمن) شباهتی را با توصیفات نعمات مقربان درگاه خدا دارند و چه بسا جایگاه ایشان بوده است، اما اکثر تفاسیر این قول را نپذیرفته و بخاطر عبارت «وَمِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ» در آیه 62 سوره الرحمن که بیان داشته دو بهشت دوم پایین دو بهشت اول است، دو بهشت اول را جایگاه بالا و برتر نسبت به دو بهشت دوم دانسته اند (بنگرید به متن تفاسیر مختلف این آیه در اینجا) و بر این اساس همانطور که علامه طباطبایی در المیزان متذکر میشود جایگاه اول همان جایگاه مقربان است.

اینجا میتوان گفت منظور از حوری اشاره به یک انسان خاص نیست بلکه مقوله ای توصیفی است و همانگونه که در آیات 56 سوره الرحمن از عبارت «فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ/در آن بهشت ها زنانی هستند که فقط به همسرانشان عشق می ورزند، و پیش از آنان دست هیچ انس و جنی به آنان نرسیده است» و آیه 74 سوره الرحمن نیز از عبارت «لَمْ یَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ/زنانی که هیچ انس و جن قبلا با آنها تماس نگرفته» برای توصیف زنان هردو جایگاه استفاده میشود و نیز در آیه 37 سوره واقعه هم برای اصحاب یمین عنوان شده است «عُرُبًا أَتْرَابًا/همسر دوست و هم سن و سال» [آن قسمت همسر دوست که در آیه 56 سوره الرحمن برای زنان ساکن در بهشت مقربان بود و در آیه 74 برای زنان ساکن بهشت اصحاب یمین مطرح نشده بود در سوره واقعه برای زنان ساکن بهشت اصحاب یمین بیان شده است] و این مهم نشان دهنده مشترک بودن زنان ساکن هردو بهشت در برخی ویژگی هاست اینکه زنان هردو جایگاه در حوری بودن نیز مشترک باشند (کنار هم قرار دادن آیات سوره واقعه و الرحمن) مقوله عجیبی نیست. البته خود علامه طباطبایی هم به قولی اشاره میکند که منظور از دو بهشت پایین دو بهشت دیگر را پایین تر بودن درجه عنوان نمیشود و بر این اساس میتوان بخاطر شباهت ها و مغایرت هایی که عرض کردم بگوییم دو بهشت دوم جایگاه مقربان است.

آیات 5 الی 22 سوره انسان نیز در حل تبیین جایگاه چهار باغ سوره الرحمن راهگشا نیست چنانچه بالاتر بیان شد ناظر به توصیف جایگاه مقربان درگاه خداست و از طرفی دیگر در آیه 18 سوره انسان از وجود چشمه ای بنام سلسبیل در بهشت مقربین سخن گفته شده است و این در حالیست که بنابر آیات 27 و 28 سوره واقعه مقربان از چشمه ای بنام تسنیم مینوشند و بنابراین با کنار گذاشتن این دو قرینه متوجه میشویم بهشت مقربان حاوی یک نهر و یک چشمه یا دو چشمه بنام های تسنیم و سلسبیل است. حال برمیگردیم سراغ آیات سوره الرحمن و مشاهده میکنیم که هردو جایگاه بنابر آیه 55 سوره الرحمن برای بهشت اول و آیه 66 سوره الرحمن برای بهشت دوم حاوی دو چشمه هستند.

توصیف حوری های ساکن در بهشت مقربان همواره برتر از همسران اصحاب یمین بوده چنانچه در سوره واقعه حوری های مقربان به مروارید هایی داخل صدف تشبیه شده که این امتیاز برای حوری های ساکن بهشت اصحاب یمین بیان نشده است بهمین خاطر میتوان گفت چون در سوره الرحمن برای بهشت اول عنوان شده زنانی که شبیه به یاقوت اند اما این تعبیر برای همسران ساکن بهشت دوم ذکر نشده و فقط به حوری هایی که در خیمه مستورند اکتفا شده این هم قرینه دیگریست دال بر اینکه بهشت اول جایگاه مقربان درگاه خداست.

بهرحال آیات قرآن بطور کل صحه میگذارند بر اینکه بهشت دو جایگاه بیشتر ندارد و تمام توصیفات مربوط به بهشت با این مقوله مؤافقت می نمایند. بر این اساس بهشتیانی همچون اصحاب اعراف که در ابتدا جزء بهشتیان نیستند اما نا امید نیز نبوده، مورد رحمت خدا واقع شده و در نهایت داخل بهشت میشوند (نک: آیه 49 سروه اعراف) مشخصاً از لحاظ ایمان و عمل صالح در مرتبه ای پایین تر از تمام اهل بهشتی قرار دارند که مستقیم به بهشت میروند، فلذا نمیتوانند با مقربان در یک جایگاه باشند چنانچه این خلاف عدل الهی و دیگر آیات قرآن کریم خواهد بود.

البته یکسان بودن جایگاه به معنای یکسان بودن درجه نیست چنانچه بر اساس آیه 163 سوره آل عمران هریک از مؤمنین نزد خدا درجه و مقامی دارند و بر این اساس گرچه بنابر تصریح قرآن کریم انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام) همگی در جایگاه مقربین بر تخت هایی کنار و مقابل یکدیگر تکیه خواهند زد و بهیچ روی روایاتی که جایگاه خاصی و برتر از تمام بهشتیان در آخرت را برای ائمه ما بیان میکنند تأیید نشده و از قضا بواسطه تضاد ظاهری با قرآن کریم باطل بودنشان موجه تر است، اما این دال بر یکسان بودن درجه مقربان نزد خداوند نیست و ممکن است عنوان شود درجه نبی مکرم اسلام (صلوات الله علیه) بالاتر از درجه تمامی بهشتیان میتواند باشد بواسطه کرامات و ویژگی هایی که در روایات و نیز سنت آن حضرت برای ایشان می بینیم و بعد ازیشان علی ابن ابیطالب حائز درجه خواهد بود که این بر اساس سنت آن حضرت بیان میشود و نیز ائمه ای همچون حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به سبب ویژگی هایی که دارند دارای درجه ای نزدیک به جانشین پیامبر برشمرد. اما این نظریه تأییدیه قرآنی نداشته و نیز روایت محکم متواتر هم حداقل بنظر من در تأییدشان نیست فلذا قطعیت ندارد.

بنابراین مشخص شد امامت هیچ برتری نسبت به نبوت ندارد و نیز جایگاه ائمه اطهار در آخرت هم عین جایگاه انبیاء خواهد بود و در نهایت عنوان شد که درجه های مقربان نزد خداوند طبیعی است متفاوت باشد و برخی درجه بالاتری داشته باشند اما این اختلاف درجه در حدی نیست که جایگاه دیگری در بهشت داشته باشیم. بخواهم مثال قابل درک بزنم میتوانم به مقوله کنکور و پذیرش دانشجو اشاره کنم: فرض کنید دانشگاه علوم پزشکی تهران صد نفر پذیرش دانشجوی پزشکی در کنکور تجربی 1404 برای نوبت مهرماه دارد، بر این اساس از رتبه تک رقمی تا سه رقمی در این دانشگاه پذیرش خواهند شد. با اینکه جایگاه تمام این صد نفر از شروع ترم اول تحصیلی 1404-1405 یکسان خواهد بود (همگی بر روی صندلی های کلاس ترم یک رشته پزشکی خواهند نشست) اما رتبه های ایشان دارای اختلاف خواهد بود و مشخصاً درجه رتبه تک رقمی کنکور با سه رقمی یکسان نیست.

بنظرم این مثال میتواند تفاوت درجه مقربان درگاه خدا در عین یکسان بودن جایگاهشان در بهشت را برساند. البته در نظر داشته باشید آن قدری که ما از سنت پیامبر اسلام (ص) و امام علی (ع) مطلع هستیم برای انبیاء بزرگی همچون حضرت ابراهیم اینطور نیست و تنها آگاهی قطعی ما آیات قرآن درباره ایشان است که مشخصاً با پرداختن روایت گونه به سنت آن حضرت متفاوت است. بهرطبع اگر هم بگوییم درجه برخی از ائمه اطهار (ع) بالاتر از انبیاء بزرگ دیده میشود این برتری درجه ربطی به برتری مقام امامت نسبت به نبوت ندارد چنانچه بالاتر به ثبوت رساندم این برتری مؤافق ظاهر آیات قرآن نیست و بر خلاف آنها میباشد فلذا موجه است باطل تلقی گردد و نیز جایگاه ایشان در بهشت هم برتری نسبت به انبیاء بزرگ نخواهد داشت چنانچه قرآن کریم تنها وجود دو جایگاه در بهشت را تأیید کرده است که مشخصا جایگاه مقربین از آن ائمه و انبیاء بزرگ و... خواهد بود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۱/۱۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی