مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

مراد از صادقین در آیه 119 سوره توبه

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۲، ۱۱:۲۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

مراد از صادقین در آیه 119 سوره توبه با محوریت قیاس دو تفسیر قرآن «کبیر» از فخر رازی و «روض الجنان و روح الجنان» از شیخ ابوالفتوح رازی

سید محمد1

 

مقدمه

اهل بیت پیامبر اکرم (علیهم السلام) بعنوان یکی از دو رکن ثقلین جایگاه ویژه ای در دین مبین اسلام دارند و در این بین مشخصاً اشاره به ایشان در قرآن کریم بیش از پیش دال بر تبیین جایگاه والا و ارزنده شان در اسلام است. یکی از آیاتی که میتوان بدان برای اشاره به اهل بیت تمسک جست آیه 119 سوره توبه هست که در خطاب به مردان و زنان مؤمن گفته شده همراه صادقین باشید. در رابطه با مراد از صادقین در این آیه شریفه دیدگاه های متفاوتی مطرح هست و نیز روایات متعددی نقل شده است اما در این مقاله سعی شده با محوریت قرار دادن دو تفسیر روض الجنان و روح الجنان فی التفسیر القرآن از شیخ ابوالفتوح رازی از مفسرین شیعه و تفسیر کبیر از فخر رازی از مفسرین اهل تسنن پیرامون این آیه و ارائه نقدی مستدل نشان داده شود این دیدگاه که صادقین در اینجا اهل بیت هستند موجه تر از دیدگاه های دیگر میباشد.

در میان انبوه ادله نقلی و عقلی که در اثبات جایگاه والای اهل بیت در دین مبین اسلام بکار میروند آیه 119 سوره توبه هم به چشم میخورد. در این مقاله سعی شده با مقایسه یک تفسیر از اهل سنت و یک تفسیر قرآن از شیعه دو دیدگاه متفاوت پیرامون مراد از صادقین در این آیه را تبیین و سپس روی به موجه سازی و در نهایت اثبات دیدگاه تفسیر شیعی آورد و نشان داده خواهد شد تفسیر سنی مربوط به مراد از صادقین در این آیه نمیتواند موجه باشد.

در رابطه با پیشینه، سه مقاله مربوط به عنوان صادقین در قرآن کریم دیده شد:

- نخست مقاله جناب آقای مویدی در مقاله شان با عنوان «اثبات ضرورت امام معصوم در هر زمان بر اساس آیه صادقین»2 که به تبیین ضرورت وجود امام معصوم در هر زمان با استناد به آیه 119 سوره توبه پرداخته و گرچه به برخی تفاسیر در رابطه با این آیه اشاره کردند.

- دوم مقاله خانم زکیه زارع و آقایان عباس اسماعیلی زاده و حسن تقی زاده با عنوان «معنای «صدیقین» و مراد از آنان در قرآن کریم»3 که طی آن سعی در موجه سازی این دیدگاه داشته اند که مقام صدیقین، مقامی غیر اکتسابی، اما مترتب بر مقدمات و زمینه های اکتسابی و برخوردار از موهبت و نعمت ویژه الهی است و گرچه بطور مستقیم به این آیه در سوره توبه مرتبط نبوده و بدان اشاره ای هم نمیشود اما در آن روی به واکاوی عنوان صادقین هم آورده شده است.

- سوم مقاله آقایان کرم سیاوشی و محمد علی ایزدی با عنوان «بازکاوی مصداق «صادقین» در آیه «کونوا مع الصّادقین»»4 که در آن دیدگاه‌های مختلف پیرامون این عنوان در آیه 119 سوره توبه با روش توصیفی تحلیلی بررسی شده و با استناد به مستندهای نقلی و استدلال عقلی مصداق صادقین  امام علی علیه السّلام و اهل بیت معصوم پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم معرفی شده است.

اما هیچ یک ازین مقالات با محوریت این دو تفسیر به عنوان صادقین نپرداخته و اساساً در دو مورد اولی که ذکری از تفسیر شیخ ابولفتوح رازی نیست و در مقاله سومی هم صرفاً نام این تفسیر در میان تفاسیر شیعه که مصداق صادقین را اهل بیت دانسته اند بیان شده است که دیدگاه اشتباهی میباشد و در ادامه مقاله متن تفسیر شیخ رازی را خواهید دید که خود تصریحی بر این دیدگاه ندارد.

 

بیان اجمالی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ

بنابر اکثریت غالب ترجمه های فارسی از این آیه5 قسمت مد نظر ما یعنی «ُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ» به همراه بودن یا همراهی با صادقین یا راستگویان ترجمه شده است و بدین ترتیب در این آیه خداوند خطاب به مردان و زنان ایمان آورده توصیه میکند همراه با گروهی موسوم به صادقین باشند. کلمه صادقین از صدق می آید و به معنای کسانی هست که صدق و راستی در گفتارشان هست6 و بنابراین در اینجا زنان و مردان مؤمن به همراهی با افراد راستگو توصیه شده اند. اما این افراد در نظر خدا و رسولش چه کسانی بودند که تمام مردان و زنان مؤمن توصیه به همراهی با ایشان شدند؟!.

قبل از اینکه به بررسی تفاسیر مد نظر روی بیاورم ممکن است در اینجا این مقوله هم مطرح شود که مقصود آیه از همراه شدن با صادقین این است که مؤمنین هم راستگو شوند و در مقوله صادق بودن ازیشان پیروی کنند. این سخن با ظاهر آیه سازگار نیست و علامه طباطبایی گفتاری درخور توجه در اینجا دارند و میگویند:

کلمه صدق در اصل به معنای این است که گفتار و یا خبری که داده می شود با خارج مطابق باشد، و آدمی را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد صادق می گویند. ولیکن از آنجایی که بطور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیده اند در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده، انسانی را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کاری که می کند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، و شوخی نباشد، صادق نامیده اند.

و اطلاق امر به تقوی و اطلاق کلمه صادقین و همچنین اینکه بطور مطلق فرموده: با صادقین باشید با اینکه معیت و با کسی بودن به معنای همکاری کردن و پیروی نمودن است همه قرینه هایی هستند که دلالت می کنند بر اینکه مقصود از صدق، معنای مجازی و وسیع آن است، نه معنای لغوی و خاص آن.

بنابراین، آیه شریفه مؤمنین را دستور می دهد به اینکه تقوا پیشه نموده، صادقین را در گفتار و کردارشان پیروی کنند، و این غیر از آن است که بفرماید «شما نیز مانند صادقین متصف به وصف صدق باشید» زیرا اگر آن بود، می بایستی بفرماید «و از صادقین باشید» نه اینکه بفرماید «و با صادقین باشید»، و این پر واضح است  و احتیاج به توضیح ندارد7.

برای درک بهتر موضوع مختصراً حاصل بررسی لغوی کلمه صدق در قرآن بیان میشود:

واژه صدق در قرآن 14 مرتبه و از ریشه آن 155 کلمه استعمال شده است و مشتقات آن 50 کلمه هست.

گونه های صدق در قرآن: صاحب کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» کاربردهای مفهوم صدق را با توجه به قرآن به هفت مورد تقسیم نموده: 1- صدق در اعتقاد؛ 2- صدق در اظهار اعتقاد؛ 3- صدق در قول و خبر؛ 4- صدق در قول انشایی؛ 5- صدق در احساس؛ 6- صدق در عمل و 7-صدق در مطلق امور. در ادبیات قرآن، صدق مختص به گفتار نمی باشد بلکه در نیبت و عمل و... نیز نمود پیدا می کند. به همین خاطر مؤمنان و پرهیزکاران دارای «قدم صدق» و در «مقصد صدق» هستند و جایگاهشان بهشت است. به بیان علامه طباطبایی، صفت صدق جامع همه فضایل علمی و عملی است زیرا صدق صفتی است که تمام اخلاق فاضله از عفت، حکمت، عدالت، شجاعت تا فروع آن ها را شامل می شود. وقتی انسان راست گو باشد اعتقاد در عمل و گفتارش موافق هستند. در این آیه انحصاری که از جمله «اولئک الذین صدقوا» استفاده می شود مؤید این مطلب است «اگر راست گویان را بخواهید، آن ها همان نیکان و ابرار هستند»8.

با توجه به آنچکه قرآن کریم پیرامون افرادی که صفت صدق دارند در اختیار ما قرار میدهد بخوبی میتوان مشاهده کرد مقامی که قرآن به صادقین اختصاص داده بسیار مهم تر از چیزیست که گفته شود اجماع امت میتواند لایق آن بشود.

بنابراین در اینجا گروهی مد نظر هست که امت اسلام می­بایست ایشان را بنابر آیه شریفه قرآن کریم الگوی خود قرار بدهند و ازشان پیروی کنند، نیز بر اساس بررسی لغوی صدق و جمع آن صادقین این گروه دارای ویژگی ها و خصلت های ویژه ای هستند. در تفسیر نمونه هم در بخشی تفسیر قرآن با قرآنی از کلمه صادقین انجام شده و در آن عنوان میشود:

در سوره بقره می‌خوانیم: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولٰئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ‌ (بقره-177).

در این آیه آیه می‌بینیم پس از آنکه مسلمانان را از گفتگوهای اضافی درباره مساله تغییر قبله نهی می‌کند، حقیقت نیکوکاری را برای آن‌ها چنین تفسیر می‌کند: ایمان به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتب آسمانی و پیامبران، سپس انفاق در راه خدا به نیازمندان و محرومان، و بر پا داشتن نماز، و پرداختن زکات، و وفای به عهد و استقامت در برابر مشکلات به هنگام جهاد، و پس از ذکر همه این‌ها می‌گوید: کسانی که این صفات را دارا باشند، صادقان و پرهیزگارانند.

و به این ترتیب صادق کسی است که دارای ایمان به تمام مقدسات و به دنبال آن عمل در تمام زمینه‌ها باشد.

و در آیه 15 سوره حجرات می‌خوانیم: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ‌.

"مؤمنان تنها کسانی هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده، سپس شک و تردیدی به خود راه نداده‌اند (و علاوه بر این) با اموال و جان‌‌های خود در راه خدا جهاد کردند، اینها صادقان هستند."

این آیه نیز "صدق" را مجموعه‌ای از ایمان و عمل که در آن هیچگونه تردید و تخلفی نباشد معرفی می‌کند.

و در آیه 8 سوره حشر می‌خوانیم: لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّـهِ وَ رِضْوَاناً وَ یَنْصُرُونَ اللَّـهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ‌.

در این آیه مؤمنان محرومی که علی رغم همه مشکلات، استقامت به خرج دادند و از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، ‌و جز رضای خدا و یاری پیامبر‌ هدفی نداشتند، به عنوان صادقان معرفی شده‌اند.

از مجموع این آیات نتیجه می‌گیریم که "صادقین" آن‌هایی هستند که تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبی انجام می‌دهند، نه تردیدی به خود راه می‌دهند، نه عقب نشینی می‌کنند، نه از انبوه مشکلات می‌هراسند بلکه با انواع فداکاری‌ها، صدق ایمان خود را ثابت می‌کنند.

شک نیست که این صفات مراتبی دارد، بعضی ممکن است در قله آن قرار گرفته باشند که ما نام آنها را معصومان می گذاریم و بعضی در مراحل پائینتر9.

همانطور که مشاهده میشود بر اساس تفسیر قرآن با قرآن کلمه صادقین هم میتوان به جایگاه بالایی که افراد صاحب این عنوان دارند اشاره کرد. در اینجا البته وقتی عنوان میشود مصداق صادقین منظور این است که تمام مراد و تعریف مربوط به این کلمه که در قرآن مشهود است بر ایشان صدق کند نه مراحل پائین تری که آیت الله مکارم شیرازی هم از آن سخن گفتند.

 

اشاره اجمالی به متن تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی و فخر رازی از صادقین

فخر رازی پس از استدلال به لزوم وجود عصمت صادقان و ضرورت وجود صادقان در هر زمان می­گوید:

ما اعتراف می کنیم که در هر زمان وجود معصوم ضرورت دارد؛ ولی آن معصوم، «مجموع امت» است؛ یعنی «اجماع امت»، از خطا معصوم است و معصوم یک نفر از امت نیست؛ چون این امر در صورتی ممکن است که مؤمنان، شخص معصوم را بشناسند؛ ولی مؤمنان به وجود چنین شخصی جاهلند و فرد معصومی را نمی شناسند و اگر مؤمنان، به همراهی با او، امر شوند تکلیف ما لا یطاق است. پس مراد از صادقین، وقتی شخص معینی نبود، مجموع امت خواهد بود و دلالت دارد که سخن مجموع امت حق و صواب است10.

شیخ ابوالفتوح رازی نیز بحثی روایی را پیرامون صادقین انجام میدهد که بخش مربوط به مقاله در تفسیرش را در اینجا نقل میکنم11:

قوله تعالی: یا الها الذین امنوا اتقوا الله؛ خدای تعالی در این آیت خطاب کرد با مؤمنان و ایشان را امر کرد به آن که از خدای تعالی بترسند و با صادقان و راستیگران باشند. نافع گفت مع محمد و اصحابه. ابن جریج گفت: مع المهاجرین، دلیلش قوله: للفقراء المهاجرین؛ الی قوله: هم الصادقون (سوره حشر آیه 8). ضحاک گفت: مع النبیین و الصدیقین، گفت امروز با اینان باش تا فردا با ایشان باشی، ... فاؤلئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین. بعضی دگر گفتند مراد آنانند که در دگر آیت ذکر ایشان کرد فی قوله: رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر...، آنان که قضای نحب کردند: عبیده حارث بود و حمزه عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب. و آن کس که منتظر بود امیر المؤمنین علی است. کلبی گفت از ابوطالب از عبدالله عباس که او گفت ای مع علی بن ابی طالب و اصحابه؛ گفت: با علی ابوطالب باشی و اصحابان او. جابر ابن عبدالله انصاری روایت کرد از ابوجعفر الباقر -علیه السلام- که گفت: مع الصادقین [ای] مع آل محمد؛ با آل محمد باشی. یمان بن ریان گفت: راستگوی باشی چنان که آن سه کس بودند که خدای تعالی ذکر ایشان گفت: و علی الثلاثة الذین خلفوا- الایة.

عبدالله ابن عباس گفت: با آنان باشی که ایشان صادق النیة، خالص العمل، مستقیم القلوب باشند؛ راست نیت، خالص عمل، راست دل، آنان که با رسول به تبوک شدند دون آنان که نشدند. عبدالله مسعود گفت: و کونوا من الصادقین، و این قرائت اوست و قرائت عبدالله ابن عباس.

... و در خبر است که: یک روز ابوذر غفاری رحمة الله علیه حدیثی روایت میکرد از رسول علیه السلام جماعتی صحابه او را به دروغ می داشتند و تصدیق او نمی کردند. چون رسول علیه السلام درآمد او شکایت با رسول کرد، رسول علیه السلام گفت: ما اظلت الخضرا و لا اقلت الغبرا اصدق لهجة من ابی ذر، گفت: آسمان سایه بر کس نیفگند و زمین کس را بر نگرفت راستیگرتر از آن بوذر. چون این می گفت، امیر المومنین علی از در مسجد می درآمد، رسول گفت: الا هذا الرجل المقبل فانه الصدیق الاکبر و الفاروق الاعظم.

 

قیاس دو تفسیر

همانطور که مشاهده کردید گرچه ابوالفتوح رازی نظر شخصی خود را در اینباره عنوان نمیکند اما از جمیع روایاتی که نقل میکند پنج مصداق برای صادقین میتوان بیان کرد:

الف) مهاجرین

ب) افراد مصداق آیه 23 سوره احزاب (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا) که سپس در همان روایت عبیده حارث و حمزه عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب و علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بیان میشوند.

ج) امیر المؤمنین و اصحابشان.

د) آل محمد.

ه) سه نفری که در آیه 118 سوره توبه از آنها سخن به میان آورده شده (مرارة بن ربیع و هلال بن امیه و کعب بن مالک) و این سه تن افرادی بودند که از رفتن به جنگ تبوک بنابر دلایلی همچون گرما و... خودداری کرده لکن بعداً خدمت رسول اکرم (ص) آمده و توبه کردند.

روایت انتهایی هم که ابوالفتوح رازی بیان کرده بود و اشاره به ابوذر و سپس حضرت علی (ع) داشت مربوط به صدیقین بود چنانچه هم در روایت کلمه صدیق آمده و هم رازی ذیل آیه 69 سوره نساء هم که از صدیقین در آن سخن به میان آورده شده آنرا مطرح کرده است.

بنظر میرسد جمع بندی نتیجه روایاتی که شیخ رازی بیان داشته مورد د هست که مورد ج هم اعم از این مورد میباشد و میتوان آنان را پیامبر اکرم (ص) و سیزده معصوم بعد از ایشان نامید (بوسیله جمع بستن با مصادیق اهل بیت در روایت ثقلین و روایت دوازده خلیفه). پیرامون موارد دیگر مشخصاً با ظاهر آیه سازگار نیستند چه آنکه آیه نوعی توصیه به همراهی تمام ایمان آورندگان فارغ از قید زمانی و مکانی با صادقین است [فخر رازی هم همین برداشت را دارد که به آن اشاره کردیم] اما مهاجرینی که بینشان افرادی با سابقه ای نه چندان صداقت وار ماننده افراد تأثیر گذار در سقیفه بنی ساعده بودند و یا سه نفری که از جنگیدن همراه پیامبر برای جنگ تبوک خودداری کردند مشخصاً جزء مصادیق این آیه نمیتوانند باشند.

حجت الاسلام قرائتی هم در تفسیر نور خود به این مقوله اشاره میکنند که بنابر روایات شیعه و سنی مراد از صادقین در اینجا محمد و آل محمد (علیهم السلام) هستند12.

جمع بندی مناسبی را بین ظاهر آیه و این دو تفسیر میتوان انجام داد و به این سه گزاره رسید:

الف) توصیه به همراه بودن مردان و زنان مؤمن بدون لحاظ کردن قید زمان یا مکان با افرادی موسوم به صادقین.

ب) صادقین دارای عصمت اند و ضرورت وجود معصوم/معصومین در هر زمان برای امت پیامبر آخر الزمان در اینجا محسوس است تا مردان و زنان ایمان آورنده خود را همراه او کنند.

ج) مراد از صادقین محمد و آل محمد (ص) هستند.

تا بدینجای کار هیچ یک از دو تفسیر مشکلی ندارند اما نکته مفهومی در اینجا جمع بستن بین مورد ب و ج است. فخر رازی پیامبر و آلشان را به معنای عام آن [تمامی پیروان آیین محمد (صلوات الله علیه)] گرفته و اجماع امت را مصداق صادقین بیان میکند و در نتیجه کل امت را بهمراهی با آنچکه اجماع ایشان است میخواند اما بنابر روایاتی که شیخ رازی در تفسیر خود نقل کرده این دیدگاه موجه تر می نماید که آل پیامبر در اینجا به معنای خاصی استعمال شده است چنانچه در عمده روایات افراد مشخصی از پیروان دین اسلام یا همان معنای عام آل محمد مصداق صادقین بیان شده اند (بعنوان مثال سه نفر مربوط به جنگ تبوک یا...) و نه کل امت.

اگر در موضوع تعمق شود میتوان این دو پرسش را مطرح کرد:

- مراد از آیه آل محمد در معنای عام است یا خاص؟.

- اگر معنای خاص است، چه خواصی همراه پیامبر از آلشان مصداق صادقین محسوب میشوند؟.

نکته ای که میتواند در اینجا راهگشا باشد همراه بودن پیامبر با آلش در مراد از صادقین است، بعبارتی دیگر در اینجا عنوانی مطرح میباشد که همراستا با پیامبر جزء گروهی هست که مردان و زنان مؤمن میبایست با ایشان همراهی کنند. اولین نکته ای که در اینجا به ذهن آدمی میرسد آیه 59 سوره نساء هست که در آنجا هم عنوان اولی الأمر کنار رسول خدا (ص) آمده و مسلمانان به پیروی از او هماننده پیامبر فرا خوانده شدند.

برای برقراری پیوند میان این دو آیه میتوان بیان کرد که توصیه قرآن به همراهی کردن صادقین توسط مردان و زنان مؤمن در حقیقت پیروی ازیشان در تمامی جنبه های دینی هست که حتی مباحث سیاسی و... را هم بواسطه اطاعتی که در آیه 59 نساء از اولی الأمر بیان شده بود در بر میگیرد.

بواسطه نتیجه گیری فوق میتوان نکته مهم دیگری را هم بیان کرد و آن اینکه مگر قرآن جزء رهنمودهای امت اسلامی در تمامی جنبه ها نیست؟ پس مصادیق اولی الأمر و صادقین هم می­بایست همطراز قرآن باشند که در تمامی جنبه ها ازیشان می بایست پیروی شود و اینجا وقتی همطراز بودن قرآن مطرح میشود مشخصاً حدیث ثقلین به ذهن متبادر میشود. بنابراین همانطور که پیشتر هم به این حدیث در مقاله اشاره شده بود بواسطه نتیجه گیری ها و برداشت های دقیق از صادقین میتوان به اهل بیت پیامبر اسلام (علیهم السلام) رسید.

در نهایت با گره زدن نتایجی که از پاراگراف های بالایی گرفته شد با روایت متواتر و معتبر دوازده خلیفه میتوان بیان کرد منظور دوازده امام شیعه هست همانطور که قندوزی حنفی از عالمان اهل سنت پیرامون روایت دوازده خلیفه ائمه شیعه را مصداق آن بیان میکند13.

در اینجا نگاهی اجمالی به برخی تفاسیر اهل تسنن در اینباره انداخته و دو دیدگاه کلی غیر از دیدگاه فخر رازی مشاهده میشود:

- برخی ماننده زهیلی صاحب تفسیر المنیر14 و مراغی15 مصداق مشخصی برای آیه معرفی نکرده و از کنار آن گذشته اند.

- برخی دیگر ماننده سیوطی مصادیق مختلفی مثل پیامبر و اصحابش، ابوبکر و عمر و اصحاب آن دو و کعب بن مالک و مرارة بن ربیعة و هلال بن أمیة و علی بن ابی طالب (ع)، راذکرکرده اند16.

در راستای دیدگاه هایی که بیان شد حاکم حسکانی هم روایتی از ابن عباس نقل کرده که شأن نزول آیه را فقط حضرت علی(ع) می­داند:

عن ابن عباس فی قوله: اتَّقُوا اللَّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ قال: «نزلت فی علی بن أبی طالب خاصة»17.

در تأیید روایت فوق باز بنابر کتاب حسکانی در روایت دیگر از عبدالله بن عمر نقل شده است که منظور از آیه، «محمد واهل بیتش می­باشند»18.

در همین راستا جهت رسیدن به دیدگاه کامل تری به منظور مقایسه دو تفسیر مد نظر مقاله سه روایت هم از تفسیر نور الثقلین بعنوان منبعی شیعی نقل میشود تا جمع بندی کلی را بتوان از طریق روایات بدست آورد:

پیامبر (ص) فرمود: «خطاب آیه عام است و مخاطب، مومنان هستند که مامور به عمل به آیه می باشند، ولى صادقین خاص هستند و آن، مخصوص برادرم على(علیه السلام) و اوصیاى من تا روز قیامت است» جمع حاضر کلام رسول خدا را تایید کردند و همگی گفتند اللهم نعم19.

در روایت دیگر جابر از امام باقر علیه السلام نقل میشود که حضرت فرمودند «منظور از صادقین در آیه، علی بن ابی طالب علیه السلام است»20.

و در روایت دیگر شبیه به روایت فوق چنین آمده است که وقتی در باره قول خدا در این آیه سوال شد حضرت فرمودند: «خدا در این آیه ما را تنها قصد کرده است»21.

در اینجا جا دارد به تقریر علامه حلی هم اشاره شود چنانچه ایشان در شرح کلام محقق طوسى که آیه : (وَکُونُوا مَعَ الصّادِقین) را از دلایل امامت على (علیه السلام) دانسته، گفته اند:

خداوند متعال به بودن با «صادقین» امر کرده است و مقصود از «صادقین» کسانى اند که صادق بودن آنها معلوم است و این ویژگى جز در مورد معصوم تحقق نمى یابد، زیرا نمی­توان از صادق بودن غیر معصوم آگاه شد، و به اجماع مسلمانان از اصحاب پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) غیر از على (علیه السلام) کسى معصوم نیست22.

طبری از مفسرین مشهور اهل سنت هم شبیه به فخر رازی تفسیری کاملاً مطابق با مبنایی دارد که در این مقاله بیان شد چنانچه میگوید:

یقول تعالى ذکره: للمؤمنین، معرِّفَهم سبیل النجاة من عقابه، والخلاصِ من ألیم عذابه: «یا أیها الذین آمنوا»، بالله ورسوله. «اتقوا الله»، وراقبوه بأداء فرائضه، وتجنب حدوده، «وکونوا»، فی الدنیا، من أهل ولایة الله وطاعته، تکونوا فی الآخرة «مع الصادقین»، فی الجنة. یعنی: مع من صَدَق اللهَ الإیمانَ به، فحقَّق قوله بفعله، ولم یکن من أهل النفاق فیه، الذین یکذِّب قیلَهم فعلُهم.

وإنما معنى الکلام: وکونوا مع الصادقین فی الآخرة باتقاء الله فی الدنیا، کما قال جل ثناؤه: (ومن یطع الله والرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین) [النساء: ٦٩].

وإنما قلنا: ذلک معنى الکلام، لأن کون المنافق مع المؤمنین غیرُ نافعه بأیّ وجوه الکون کان معهم، إن لم یکن عاملا عملهم. وإذا عمل عملهم فهو منهم، وإذا کان منهم، کان وجْهُ الکلام أن یقال: «اتقوا الله وکونوا مع الصادقین»، ولتوجیه الکلام إلى ما وجَّهنا من تأویله، فسَّر ذلک من فسَّره من أهل التأویل بأن قال: معناه: وکونوا مع أبی بکر وعمر، أو: مع النبی صلى الله علیه وسلم، والمهاجرین رحمة الله علیهم23.

بطور خلاصه طبری بیان میکند این آیه میگوید کسی که خالصانه به خدا ایمان دارد از اهل نفاق او نیست که گفتارش اعمالش را تکذیب کند (بعبارتی بگوید مسلمانم اما اعمال خلاف دین انجام بدهد اهل نفاق است و افرادی که اهل نفاق نیستند مصداق صادقین هستند). در ادامه طبری به آیه 69 سوره نساء و عنوان صدیقین اشاره کرده و میگوید با ترس از خدا در دنیا همراه صادقین در آخرت باشید و در پایان به یکی از مصادیق این عنوان در نظر تفسیر کنندگان اشاره کرده و بیان میدارد معنای آن این است که مؤمنان با ابوبکر یا عمر و یا پیامبر (ص) و مهاجران باشند.

چنانچه مشاهده میشود در گفتار طبری هم شبیه به سخن آیت الله مکارم شیرازی به نوعی دو مرتبه برای این عنوان دیده میشود، مرتبه عام که افراد ثابت قدم در دین را نشان میدهد و مرتبه خاص که به صدیقین در سوره نساء هم برمیگردد و اینکه با تقوا پیشه کردن میتوان همراه ایشان در آخرت بود و در نهایت طبری بر اساس نقل قولی ابوبکر و عمر و یا مهاجرین را از مصادیق این مرتبه خاص صادقین بر میشمارد. البته همان معنای عام هم در نظر گرفته شود اگر صادق بودن در تمامی اعمال و... عنوان بشود طبیعتاً باید به معصوم بودن صادقین اعتراف بشود. بنابراین بر اساس سخنان طبری هم بنظر میرسد میتوان عصمت صادقین را برداشت کرد.

بنابراین با توجه به روایاتی که از منابع شیعه و سنی نقل شد و نیز تقریر در خور توجه علامه حلی اول این نتیجه گرفته میشود که تحلیل فخر رازی از اطلاق صادقین به امت غلط هست و دوم متوجه میشویم بین روایاتی که شیخ ابوالفتوح رازی نقل کرد هیچ یک از روایات کل مصادیق صادقین قرآن را در برنمیگیرند بلکه با جمع بستن بین آن روایات و دیگر روایات موجود اهل عصمت و طهارت (علیهم السلام) فقط میتوانند مصداق صادقین باشند.

اگر اینجا یک تحلیل چهار وجهی که سه وجه آن فقط با استناد به قرآن و منابع قرمنابع اهل سنت بیان شود انجام بپذیرد به نتایج خیلی خوبی با محوریت برداشت موجهی که از آیه صادقین انجام شد میتوان رسید:

وجه اول روایت ثقلین میباشد چنانچه صحیح مسلم یکی از صحاح سته اهل تسنن مشاهده میشود:

در صحیح مسلم از زید بن ارقم نقل میشود که: «...قَامَ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) یَوْماً فِینَا خَطِیباً بِمَاءٍ یُدْعَى خُمّاً بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ وَعَظَ ثُمَّ ذَکَرَ وَ قَالَ: أَمَّا بَعْدُ أَلَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا أُبَشَّرٌ یُوشِکُ أَنْ یَأْتِیَنِی رَسُولُ رَبِّی فَأُجِیبَ، وَ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ ثَقَلَیْنِ، أَوَّلُهُمَا کِتَابُ اللَّهِ، فِیهِ الْهُدَى وَ النُّورُ، فَخُذُوا بِکِتَابِ اللَّهِ وَ اسْتَمْسِکُوا بِهِ، فَحَثَّ عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ رَغَّبَ فِیهِ، ثُمَّ قَالَ وَ أَهْلُ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی، أُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ فِی أَهْلِ بَیْتِی...»24.

رسول خدا(صلى الله علیه و آله)، در میان ما برخاست و خطبه خواند؛ در محلى که آبى بود که خُم نامیده مى شد و در میان مکه و مدینه قرار داشت پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه کرد و پند و اندرز داد؛ سپس فرمود: اما بعد اى مردم من بشرى هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار مى گذارم نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید، و به آن تمسک جوئید، پیامبر(صلى الله علیه و آله) تشویق و ترغیب فراوانى درباره قرآن کرد، سپس فرمود: و اهل بیتم را به شما توصیه مى کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید، به شما توصیه مى کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید، به شما توصیه مى کنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید25.

وجه دوم حدیث کساء میباشد:

مسلم به سند خود از عایشه نقل مى کند: پیامبر (صلى الله علیه وآله) صبحگاهى از حجره خارج شد، در حالى که بر روى دوش او پارچه اى از پشم خیاطى نشده بود. حسن بن على بر او وارد شد، او را داخل کسا کرد; آن گاه حسین وارد شده، و او نیز داخل در کساء شد. سپس فاطمه وارد شد، او را نیز داخل کساء کرد، بعد على وارد شد او را نیز در آن داخل نمود; آن گاه این آیه را تلاوت کرد: «إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».

ترمذى به سند خود از ام سلمه نقل مى کند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) روى حسن، حسین، على و فاطمه پارچه اى کشید; آن گاه عرض کرد: بارخدایا! اینان اهل بیت(علیهم السلام) من و از خواصّ من هستند، رجس و پلیدى را از آنان دور کن و پاکشان گردان.

همو از عمر بن ابى سلمه، ربیب26 پیامبر(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: هنگامى که آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد، فاطمه و حسن و حسین را دعوت نمود و روى آنان کسائى کشید. على نیز پشت سرش بود; آن گاه کسا را بر روى همه کشید. سپس عرض کرد: بارخدایا! اینان اهل بیت(علیهم السلام) من هستند. رجس و پلیدى را از آنان دور کن و پاکشان گردان. امّ سلمه عرض کرد: اى رسول خدا! آیا من هم با آنانم؟ حضرت(صلى الله علیه وآله) فرمود: تو در جایگاه خود هستى، تو بر خیرى.

احمد در مسند به سندش از ام سلمه نقل مى کند: پیامبر (صلى الله علیه وآله) در حجره او بود، فاطمه(علیها السلام) با ظرفى از آبگوشت بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شد. پیامبر(صلى الله علیه وآله)، درحالى که بر رختخواب خود نشسته و بر چیزى تکیه داده بود، خطاب به فاطمه(علیها السلام) فرمود: همسر و دو فرزندت را نیز دعوت کن. أُمّ سلمه مى گوید: من در حجره نماز مى خواندم، در آن هنگام این آیه بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) نازل شد: «إِنَّما یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً».

أُمّ سلمه مى گوید: پیامبر(صلى الله علیه وآله) گوشه کسا را گرفت و بر روى همه کشاند؛ آن گاه دستانش را به آسمان بلند کرد و عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل بیت من و از خواص من هستند، رجس و پلیدى را از آنان دورساز و پاکشان گردان. امّ سلمه مى گوید: به رسول خدا (صلى الله علیه وآله) عرض کردم: آیا من با شما هستم؟ فرمود: تو بر خیرى، تو بر خیرى27.

وجه سوم آیه تطهیر میباشد چنانچه در قسمت انتهایی آیه سی و سوم سوره احزاب خوانده میشود:

اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا

در این تحلیل چهار وجهی از طرفی روایت ثقلین مشاهده میشود که اهل بیت پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) در کنار قرآن مطرح شده اند، از طرفی دیگر حدیث کساء مشاهده میشود که در آن امام علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) اهل بیت پیامبر خوانده شده اند و در نهایت آیه صادقین در قرآن به چشم میخورد که اشاره به جمعی معصوم به منظور پیروی ایمان آورندگان زن و مرد از ایشان است. در کنار تمام این قراین آیه تطهیر هست که اشاره به اراده خداوند برای معصوم نگاهداشتن اهل بیت پیامبر (ص) میباشد. این تحلیل در راستای برداشتی هست که پیشتر از آیه 119 سوره توبه و عنوان صادقین در همین مقاله انجام شد.

 

نتیجه گیری

در ابتدا بیان اجمالی از آیه 119 سوره توبه بیان کرده و جایگاه کلی صادقین را نشان داده سپس به قسمت مربوطه در هردو تفسیر مد نظر مقاله اشاره شد و مشاهده شد تفسیر فخر رازی حاوی تحلیل خود ایشان هم هست اما تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی صرفاً روایی بوده و نویسنده در پی یافتن مصداق صادقین نبوده است. در ادامه با اشاره به برخی قراین بخصوص بر اساس تعریف صادقین و صدق نشان داده شد میتوان جمع بندی بر اساس دو روایت مطروحه در تفسیر شیخ رازی کرد و اینجا دیدگاه موجه برای مصداق صادقین ائمه اطهار (ع) عنوان شد.

سپس روی به بررسی جامع تر صدق در قرآن و نیز اشاره به روایات و دیدگاه های دیگری نزد اهل تسنن و شیعه کرده و با بیان تقریر علامه حلی سعی شد به ثبوت برسد دیدگاه موجه تر همانیست که از دل روایات های تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی و ترجمه مفهومی و لغوی صدق و صادقین برآمده است و تحلیل فخر رازی در اینجا چه با اکثر روایات مطروحه و چه علم لغت شناسی تطبیق دارد.

در خلال این موارد سعی شد از ادله منطقی نیز استفاده شود همچون مقوله عصمت که مشخصاً اطلاقش بر امت کاری ناصواب است چه آنکه فارغ از عدم نبود قرینه ای در کلام الله دال بر بیان عصمت امت اساساً از همان دهه های آغازین اسلام اختلاف در امت اسلامی وجود داشته و چنانچه مشخص است در سقیفه و کربلا شاهد به اوج رسیدن این اختلافات و بر طرق باطل حرکت کردن بخشی از امت هستیم. نیز اگر امت مصون از خطا و دارای عصمت است خیلی خوب میشد فخر رازی برای مهدی روایات اهل تسنن هم نسخه امت را می­ پیچید بجای اینکه منتظر باشند خداوند فردی از امت اسلامی و از نسل پیامبر اکرم (ص) را برگزیند!.

در پایان هم با ارائه یک تحلیل چهار وجهی با محوریت قرآن و منابع اهل تسنن نشان داده شد تفسیری که از آیه صادقین طی قیاس دو تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی و فخر رازی در این مقاله انجام شد مطابق با قراین معتبر دیگری نیز میباشد که نتیجتاً بیش از پیش بر اعتبار این تفسیر می افزاید و آنرا به ثبوت میرساند.

 

1. مالک وبلاگ مکتب رئالیسم، پژوهشگر آزاد

2. نک: مویدی، علی، «اثبات ضرورت امام معصوم در هر زمان بر اساس آیه صادقین».

3. نک: زارع، زکیه؛ اسماعیلی زاده، عباس؛ تقی زاده، حسن، «معنای «صدیقین» و مراد از آنان در قرآن کریم»، ص66 و 69.

4. نک: سیاوشی، کرم؛ ایزدی، محمد علی، «بازکاوی مصداق «صادقین» در آیه «کونوا مع الصّادقین»»، ص54.

5. نک: مدخل آیه 119 سوره توبه در پایگاه جامع قرآنی نور که هفتاد ترجمه به زبان فارسی ازین آیه در آن درج شده است:

quran.inoor.ir/fa/ayah/9/119/

6. نک: خسروی حسینی، غلامرضا، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ القرآن، ج2، ص384

7. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج9، ص548

8. دیاری، سمانه؛ سیدی، سید حسین، «بررسی روابط معنایی واژه صدق در نهج البلاغه»، ص27 و 28

9. شیرازی، مکارم، تفسیر نمونه، ج8، ص179 و 180

10. نک: فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج16، ص167، به نقل از: مویدی، علی، «اثبات ضرورت امام معصوم در هر زمان بر اساس آیه صادقین»، ص17

11. نک: رازی، شیخ ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج10، ص75 الی 77

12. نک: قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج3، ص519

13. نک: قندوزی، ینابیع المودة، ج2، ص535

14. زحیلى، وهبة بن مصطفى‏، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج‏‏، ج11، ص68 و 69

15. مراغى، احمد بن مصطفى، تفسیر المراغى‏، ج11، ص43

16. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج3، ص289

17. حسکانى، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص342

18. همان، ص345

19. عروسی حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج2، ص280 و 281

20. همان، ص281

21. همان، ص280

22. قال: و لقوله تعالی: (و کونوا مع الصادقین).

أقول: هذا دلیل آخر علی إمامه علی علیه السلام و هو قوله تعالی: (یا أیها الذین آمنو اتقوا الله و کونوا مع الصادقین) أمر تعالی بالکون مع الصادقین أی المعلوم منهم الصدق و لا یتحق ذلک إلا فی حق المعصوم، إذ غیره لا یعلم صدقه و لا معصوم غیر علی علیه السلام بالاجماع.

قال: و لقوله تعالی: (و أولی الأمر منکم).

أقول: هذا دلیل آخر علی إمامه علی علیه السلام و هو قوله تعالی: (یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم) أمر بالاتباع و الطاعه لأولی الأمر، و المراد منه المعصوم إذ غیره لا أولویه له تقضی وجوب طاعته و لا معصوم غیر علی علیه السلام بالاجماع. حلی، حسن بن یوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص371

23. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، ج4، ص169 و 170

24. مسلم بن الحجاج، الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، ج4، ص1873، ح36

25. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج9، ص61

26. پسر همسر از شوهر قبلی را ربیب میگویند.

27. رضوانی، علی اصغر، امام شناسی در قرآن و پاسخ به شبهات، ص363 الی 365

 

منابع فارسی

- الخزاعی النیشابوری، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن (معروف به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازی)، ج10، تصحیح: محمد جعفر یاحقی، محمد مهدی ناصح، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1371 هـ ش.

- دیاری، سمانه؛ سیدی، سید حسین، «بررسی روابط معنایی واژه صدق در نهج البلاغه»، فصلنامه پژوهشنامه نهج البلاغه، شماره 30، 1399 هـ ش، صص19-36

- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه: غلامرضا خسروی حسینی، تهران: المکتبه المرتضویه لاحیاء آثار الجعفریه، چاپ چهارم، 1387 هـ ش.

- رضوانی، علی اصغر، امام شناسی در قرآن و پاسخ به شبهات، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم، 1386 هـ ش.

- زارع، زکیه؛ اسماعیلی زاده، عباس؛ نقی زاده، حسن، «معنای «صدیقین» و مراد از آنان در قرآن کریم»، نشریه مشکوة، شماره 124، 1393 هـ ش، صص60-73

- سیاوشی، کرم؛ ایزدی، محمد علی، «بازکاوی مصداق «صادقین» در آیه «کونوا مع الصادقین»»، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره 39، 1398 هـ ش، صص47-60

- طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، ج9، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374 هـ ش.

- مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهیه و تنظیم: جمعی از فضلاء، ج9، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ نهم، 1386 هـ ش.

- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه (بقلم جمعی از نویسندگان زیر نظر ناصر مکارم شیرازی)، ج8، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1353 هـ ش.

- مویدی، علی، «اثبات ضرورت امام معصوم در هر زمان بر اساس آیه صادقین»، فصلنامه علمی-تخصصی مطالعات مهدوی، شماره 45، 1398 هـ ش، صص9 الی 26

منابع عربی

قرآن کریم

- حسکانى، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمد باقر محمودى، تهران‏: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1411هـ ق.

- حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، مصحح: علامه حسن زاده آملی، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1413 هـ ق.

- حویزى، عبد على بن جمعه عروسى، تفسیر نور الثقلین، ج2، تحقیق: سید هاشم رسولى محلاتى، قم‌: انتشارات اسماعیلیان‌، چاپ چهارم، 1415هـ ق.

- زحیلى، وهبة بن مصطفى‏، التفسیر المنیر فى العقیدة و الشریعة و المنهج‏‏، ج11، بیروت: دار الفکر المعاصر، چاپ دوم، 1418 هـ ق‏.

- سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج3، قم‏: کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، 1404هـ ق.

- طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری من کتابة جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ج4، تصحیح: بشار عواد معروف و عصام فارس الحرستانی، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1415هـ ق.

- مراغى، احمد بن مصطفى، تفسیر المراغى، ج11، بیروت: داراحیاء التراث العربى‏ (بی تا).

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی