مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

افسانه کتابسوزی خوارزم

چهارشنبه, ۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۴:۲۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن این پست برگرفته از کتاب «افسانه ی کتابسوزی (بررسی و نقد فرضه کتاب سوزی و امحا کتب به وسیله فاتحان مسلمان)» نوشته آقای «مجید شاکر سلماسی» و خانم «صفیه رضایی» صفحات ۷۴ الی ۸۲ می باشد. در اینجا بطور کامل و مستند افسانه کتابسوزی که ابوریحان بیرونی بدون ارائه سندی آنرا نقل میکند به چالش کشیده و ابطال میشود:

ادعای کتاب سوزی و امحای کتاب های خوارزم بیرونی در کتاب الاثار الباقیه

یکی از ادعاهای بیرونی در کتاب «آثار الباقیه عن القرون الخالیه کتاب سوزی و امحای کتابهای کتابخانه خوارزم بوده است.

ابوریحان بیرونی در «الآثار الباقیه» چنین میگوید: «چون قتیبه بن مسلم دگر بار خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی آن فتح کرد، اسکجموک پسر ازکاجوار را بر ایشان حاکم گردانید. قتیبه هر کس که به خط خوارزمی آگاه و از احوال ایشان مطلع بود به کلی معدوم الاثر کرد و ایشان را در نواحی مختلف متفرق ساخت و لذا اخبار و اوضاع ایشان به درجه ای مخفی و مستور مانده است که به هیچ وجه وسیله ای برای شناختن حقایق امور در آن کشور بعد از ظهور اسلام در دست نیست».

همچنین در ادامه میگوید: «و چون قتیبه بن مسلم نویسندگان ایشان (خوارزمیان) را هلاک کرد و هیربدان ایشان را بکشت و کتب و نوشته های آنان را به آتش کشید، اهل خوارزم بیسواد ماندند و در امور مورد نیاز فقط به محفوظات خود اتکا کردند، و چون روزگاری دراز برایشان بگذشت، امور جزئی مورد اختلاف را فراموش کردند و فقط مطالب کلی مورد اتفاق در حافظه آنان باقی ماند». (آثار الباقیه، ص۴۲ و ۵۷)

نقد و بررسی ادعای ابوریحان بیرونی در مساله کتاب سوزی و امحای کتب

نقد سندی

با نگاه دقیق به گزارش ابوریحان بیرونی و نیز مقایسه تطبیقی آنچه ابوریحان ارائه نموده است با گزارشات تاریخی، چنین به دست می آید که این گزارش تاریخی از سوی ابوریحان قابل استناد نباشد؛ چرا که علاوه بر اینکه گزارش ابوریحان درباره خوارزم مستند به سندی نیست و ابوریحان مدرک و مرجعی برای گزارش خود ذکر نکرده است؛ چنانکه گذشت ابوریحان در سال ۳۶۲ هجری در خوارزم به دنیا آمده و در سال ۴۴۲ هجری در غزنه از دنیا رفته است (سمعانی، الانساب، ج۲، ص۳۹۲ - یان ریپکا، تاریخ ادبیات ایران از دوران باستان تا قاجاریه، ص۲۱۹ - ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی، ج۱، ص۱۴۵-۱۴۶). این در حالی که خوارزم در سال ۹۳ ه.ق به دست قتیبة بن مسلم فتح شد (طبری، تاریخ طبری، ج۹، ص۳۸۵۲-۳۸۵۵).

این بدان معنی است که بین گزارش ابوریحان بیرونی و فتح خوارزم حدود ۳۰۰ سال فاصله زمانی وجود دارد و بدیهی است که گزارش تاریخی باید مستند به سند و مدرک تاریخی باشد و حال آنکه ابوریحان در گزارش خود بدون ذکر سند و مدرک قابل قبول به ارائه گزارش پرداخته و از نظر علم تاریخ نگاری این نوع گزارش فاقد اعتبار لازم خواهد بود.

نقد روشی

ابوریحان بیرونی برای شناخت مسایلی که برهان و استدلال نبوده و از منقولات به شمار می رفت، از شهرت زمان خویش پیروی می کرد. این منقولات نیز دو دسته هستند. دسته اول حوادث معاصر که خود شنیده است و با توجه به دقت علمی ابوریحان، اعتماد زیادی به این گزارشها می توان داشت. دسته ی دوم حوادثی که قرنها پیش از زمان ابوریحان اتفاق افتاده است و ابوریحان برای این حوادث مدرکی جز روایات سلف نداشته است.

شهیدی در این باره مینویسد:

«چنانچه میدانیم در طول بیش از دوازده قرن عموم دانشمندان اسلام برای شناخت حقایق جهان از قیاس برهانی استفاده میکردند، محصول قیاس برهانی (که عبارت از ترتیب مقدمتین است برای گرفتن نتیجه) استخراج حکم کلی عقلی است که بر مصداقهای خارجی منطبق شود، در گذشته و حال یا آینده. آنان در روشهای تحقیقی خود بآنچه با دنیای خارج مربوط است -تجربه- کمتر اعتماد داشتند و میگفتند تجربـه آزمـون حقیقت خارجی است و میدانیم که بحکم (الشیی اذا لم یتشخص لم یوجد) در خارج تنها جزئیات وجود دارد و حکم جزئی موجب اثبات حکمی برای جزئی دیگر نمیشود و بقول معروف (الجزئى لا یکون کاسبا ولا مکتسبا). تنها در این قلمرو وسیع -خاصه در منطقه شرقی سرزمینهای مسلمان نشین- چند دانشمند دیده می شود که برای شناخت حقیقت اشیاء از برهان و تجربه هر دو استفاده کرده اند. بدون شک ابوریحان بیرونی فرد شاخص این دسته است.

اما آنچه شایسته ذکر است اینکه وی این روش دقیق را هنگامی بکار می برد که زمینه بحث در حدود مقعولات و یا محسوسات است و هنگامی که مسائل مورد بحث وی بمرحله ی منقولات صرف میرسد، چون برای شناخت حقیقت مدرکی جز روایت ندارد، ناچار از شهرت زمان خویش پیروی می کند. این گونه وقایع باز دو دسته هستند: یکی حوادثی که در عصر وی رخ داده است و او آنرا از بازگوینده ای شنیده است؛ چون دقت علمی بیرونی بر ما مسلم است، بدرستی این وقایع می توان اعتماد بیشتری داشت اما درباره ی بازگویی حوادثی که قرنها پیش از زمان وی رخ داده است و ابوریحان برای این حوادث مدرکی جز روایات سلف نداشته است چنین وقایع را فقط به صرف اینکه بیرونی بازگوینده و ثبت کننده آن است نمی توان با قطعیتی تلقی کرد که اظهار نظر در مسایل معقول و یا محسوس را از ایـن عـالم بزرگ می پذیریم. بدیهی است که نقل این داستانها برای وی منقصتی ندارد زیرا او در عصر خود جز نقل، مدرکی نداشته است.» (شهیدی، سید جعفر، آثارالباقیه و کتاب سوزی در خوارزم، صص۵۸۳-۵۸۴)

گزارش ابوریحان بیرونی درباره خوارزم و زبان و خط خوارزمی است و این زبان، زبانی محلی بوده و زبان علمی آن روز ایران بی شک به این زبان نوشته نمی شده است (ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج۱، ص۴). و شایسته ذکر است که طبق پژوهشهای علمی درباره ابوریحان و آثار ایشان به دست می آید که خود ابوریحان بیرونی درباره زبان خوارزمی معتقد است این زبان به هیچ وجه قادر برای بیان مفاهیم علمی نیست (مینوی، مجتبی، بررسی هایی درباره ی ابوریحان بیرونی، تهران، شورای عالی فرهنگ و هنر، ۱۳۵۲، ص۸۲).

اضافه مدیر وبلاگ: اشاره نویسنده به این نقل قول از ابوریحان بیرونی باید باشد:

هرچند که هر ملتی گویش خود را زیبا می پندارد، به آن خو گرفته و به هنگام نیاز همراه معاشران و امثال خود آن را به کار می برد. من این را با خود قیاس می کنیم. اگر علمی به آن زبان (خوارزمی) که مطلوب طبع من است جاودانه شود، چنان بیگانه نماید که شتر بر ناودان و زرافه در آبراهه. (ابوریحان بیرونی، الصیانه فی الطب، ترجمه باقر مظفرزاده، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چاپ اول ۱۳۸۳، صفحه ۱۶۸۰)

بدیهی است که هرگز یک زبان محلی نمیتواند به صورت یک زبان علمی در آید و کتابخانه ای حاوی انواع کتب پزشکی، ریاضی، طبیعی، نجومی، ادبی و مذهبی با آن زبان تشکیل شود. و اگر زبانی به آن حد از وسعت برسد که بتواند کتابخانه ای از انواع علوم تشکیل دهد با یک حمله و یورش از بین نمی رود.

در این میان، گزارش ابوریحان نیز بسیار مهم است و باید با دید جامعه شناسی به آن نگریسته تا بررسی و نتیجه گیری دقیقی به دست آید. گزارش وی مبنی بر اینکه آثار مکتوب فرهنگی یک زبان، با حمله مهاجمین به کلی نابود شده و دانشمندان یک قوم یکسره به حال نادانی و بی سوادی در آیند، جای تامل دارد! چرا که با یک یورش، مردمی دانشمند یکباره تبدیل به مردمی بی سواد و بی خبر نمی گردند.

در طول تاریخ یورشهایی رخ داده است که کتاب ها و کتاب خانه های بزرگی از بین رفته است. برای نمونه در حمله ی مغول قتل عام و کتاب سوزی بزرگی رخ داد و کتابها و کتابخانه ها به آتش کشیده شدند ولی هرگز این حمله وحشتناک نتوانست آثار علمی به زبان عربی و فارسی را به کلی از میان ببرد و رابطه نسل بعد از مغول را با فرهنگ قبل از مغول قطع نماید. زیرا آثار علمی به زبان عربی و حتی به زبان فارسی گسترده تر از این بود که با چندین قتل عام مغول از بین برود.

می توان ادعا کرد که آنچه در خوارزم از میان رفته یک سلسله آثار ادبی و مذهبی زردشتی بود و ابوریحان هم همین مطلب را گزارش کرده است.

اضافه مدیر وبلاگ: دکتر تورج دریای هم در تأیید این سخن طی مصاحبه ای از سوزانده شدن کتاب های مغان که مشخصاً اشاره به روحانیون دینی آیین زرتشت دارد سخن میگویند:

اعراب مسلمان در خوارزم کتاب‌های مغان را سوزاندند که کار عجیب و نامعمولی بود و واقعه‌ای معمول در تاریخ فتوحات اعراب مسلمان در ایران زمین به‌شمار نمی‌آید. +

و نیز قتیبه بن مسلم یکی از سرداران حکومت بنی امیه بوده است و به اذعان تاریخ وی فردی تندخو و خونریز بوده است که رابطه تیره ای با اعراب داشت و برخی از روی دشمنی وی را ایرانی خطاب می کردند (بلاذری، احمد بن یحیی، جمل من انساب الاشراف، ص۳۰۷ - طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۳۸۶۶)؛ از این رو رفتار وی با مردم خوارزم را نمی توان به عنوان سیره مسلمانان و به حساب اسلام نوشت.

می توان چنین نتیجه گرفت که اگر کتاب سوزی و امحا کتاب ها از سوی وی اتفاق افتاده باشد، رفتاری ضد انسانی و اسلامی از سوی یکی از سرداران بنی امیه بوده است و این رفتار نمیتواند به حساب رفتار مسلمانان در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد. و شایان ذکر است که دکتر عبدالحسین زرین کوب، نیز گزارش ابوریحان بیرونی را مردود و یا حداقل مشکوک دانسته و می نویسد: «آنچه هم بیرونی راجع به نابود شدن کتب خوارزمی گفته است، مشکوک است» (عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، ص۳۶).

نقد محتوایی

مساله کتاب سوزی و امحا کتابها از سوی مسلمانان در جریان فتوحات اسلامی، از جمله مسائلی است که بسیار با غلو و بزرگ نمایی مطرح شده است؛ قبل از ورود به نقد محتوایی مساله مطرح شده از سوی ابوریحان بیرونی، که بسیاری نیز به استناد ایشان، به این مساله دامن زده اند، بیان این مساله ضرورت دارد که کتاب خانه بزرگ جندی شاپور در زمان خلیفه ی دوم بدون خونریزی و با صلح به دست فاتحان مسلمان افتاد و کسی در آن شهر آسیب ندید و هیچ کتاب و کتابخانه ای سوزانده نشد (طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۵ ص۱۹۰۹ - ابن اثیر جزری، تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران، ترجمه عباس خلیلی، ابوالقاسم حالت، ج۸ ص۳۹۴ - شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۳ ص۱۶۹ - احمد بن علی ابن مسکویه، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامی و علی نقی منزوی، ج۱ ص۳۴۲).

ولی در گزارشی که بیرونی ارائه میکند جریان «به آتش کشیده شدن کتابخانه ی خوارزم» قابل تامل و بررسی است.

مساله ی کتاب سوزی فاتحان صدر اسلام در منابع تاریخی مطرح نشده است. شهیدی معتقد است:

«تا آنجا که می دانیم سخن از کتاب سوزی فاتحان صدر اسلام در دو جا آمده است یکجا درباره ی کتابخانه اسکندریه و دیگری درباره ی کتاب های علمی خوارزم. علمای اسلام و دانشمندان غرب داستان کتاب سوزی فاتحان مسلمان را چه در اسکندریه و چه در خوارزم با دیده ی انکار و یا تردید نگریسته اند. .... کتابسوزی و عالم کشی قتیبة بن مسلم در خوارزم چنان که میبینیم در آثار الباقیه آمده است. این بنده در بیست و چند سال پیش که برای اولین بار این داستان را در آثار الباقیه خواندم تا به امروز در حدود توانائی خود درباره ی ماخذ آن به جستجو پرداختم و به قدر امکان اسناد قدیم و آرای دانشمندان جدید را از شرق و غرب بررسی کردم حاصل این کوشش آنست که برای این داستان نیز در کتب متقدمان سندی جز آنچه بیرونی نوشته است در دست نیست. محققان غرب چه آنانکه مستقیما درباره ی بیرونی تحقیقاتی دارند و چه آنان که درباره ی خوارزم مطالبی نوشته اند این قسمت از نوشته ی بیرونی را با تردید تلقی کرده اند چون آنان نیز برای آن هیچ گونه سندی یا مؤیدی نیافته اند. کتاب های فتوح یا تاریخ که تحریر و تألیف آن مقـدم بـر عـصـر بیرونی است با آنکه جزئیات بی ارزش را استقصا کرده است، اشارتی از کشته شدن عالمان خوارزم و سوختن کتابهای علمی این سرزمین بدست قتیبة بن مسلم را دربر ندارد.» (شهیدی سید جعفر، آثار الباقیه و کتاب سوزی در خوارزم، صص۵۸۵)

با قطع نظر از فقدان منبع معتبر در کتابسوزی، ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که در فتوحات اسلامی، تقابلی بین فاتحان و دانشمندان وجود نداشته است و چنین تقابلی ذکر نشده است. شهیدی به نقل از بارتولد مستشرق فقید، هیچ سندی در دست نیست که نشان دهد در فتوحات اسلامی مخالفتی از طرف عالمان دینی در مقابل عرب بعمل آمده است نه در خوارزم نه در جای دیگر. (شهیدی، سید جعفر، آثار الباقیه و کتاب سوزی در خوارزم، صص۵۸۵)

شناخت شخصیت قتیبه نیز به درک مساله کمک شایانی خواهد کرد. وی در سال ۴۹ هجری به دنیا آمده است و وی شخصیتی ضد عربی داشته و برخی محققین دلیل کشته شدن وی را، رفتار بد وی با قبایل عرب و تکیه بیشتر وی بر عنصر ایرانی وی میدانند. (بلاذری احمد بن یحیی، جمل من انساب الاشراف، صص۳۰۷ . ۴۱)

ضدیت قتیبه بن مسلم با اعراب به حدی بود که وی در حاکمیت خود بر خراسان از قبایل عرب استفاده نمی کرد و در فتوحات نیز عموما برادران خود یا ایرانیان را به فرماندهی نظامی بر می گزید. مسلم بن مسلم، صالح بن مسلم، عبد الرحمن و عمرو بن مسلم که برادرانش بودند و امیر ترمذ، فاتح کاشان و ادرشت در منطقه فرغانه، او را در فتوحات یاری میکردند (طبری محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۳۸۶۶). علاوه بر اینکه قتیبه شخصیتی کتاب دوست داشته است و شعر و ادب را می ستود. (شهیدی سید جعفر، آثار الباقیه و کتاب سوزی در خوارزم، صص۵۸۵)

از این رو قتیبه دلیلی ندارد که به جانبداری از اعراب دست به کتابسوزی بزند و احتمال اینکه حس انتقام جوئى قتیبة بن مسلم محرک او بر ارتکاب چنین کاری بوده است نیز منتفی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی