مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در رابطه با جاعل و کذاب بودن پایگاه (بی) خردگان پیشتر سخن گفته ایم (بنگرید به اینجا، اینجا و اینجا) اما در این پست به یکی دیگر از ادعاهای سراسر کذب آقایان اداره کننده این پایگاه میخواهیم بپردازیم.

ادعای سراسر بدون سند و پوچی که از آن سخن میگوییم مربوط میشود به اظهارات دو تن از نویسندگان اصلی این پایگاه یعنی مجید خالقیان و اشکان دهقان در رابطه با فتح ایران در زمان خلفای راشدین. در ابتدا سخنان مربوطه از این دو نفر را عیناً نقل میکنیم:

الف) مجید خالقیان:

وی در متن این پست میگوید:

«سوال آنجاست که اگر کشته شدن ایرانیان تا این حد برای این افراد اهمیت دارد چرا به دیگر دوره‌های تاریخی ایران از جمله تهاجم خلفای نخستین و اموی و… به ایران نمی‌پردازند که بر اساس اسناد و مدارک فراوان کشتار و جنایات زیادی صورت گرفته است؟!»

همچنین در قسمتی از متن یکی از کامنتهای خود ذیل همان پست به تاریخ (08/04/2020 00:56) بیان میکند:

«اما اگر قرار است به خاطر قتل عام اجداد ما به ما بر بخورد، موارد بسیار وقیحانه تری در کشورهای دیگر وجود دارد. برای مثال قادسیه برای برخی از دولت‌های عربی بسیار مهم است. قادسیه عنوان بسیار محبوبی در آن کشورهاست که بر روی باشگاه‌ها و… می‌گذارند. جنگی که برای کشور گشایی رقم زدند و پس از آن بی گناهان زیادی را کشتند و اسیر کردند و به بردگی گرفتند. امروز برخی از دولت‌های عربی به آن افتخار می‌کنند.»

خالقیان باز در کامنتی به تاریخ (24/02/2021 12:54) ذیل این پست میگوید:

«درباره حس میهن پرستی همیشه برای من پرسش است که چرا این آقایان برای ایرانیانی که در یورش اعراب به ایران جان باختند هیچ نمی گویند؟! از جنایات سپاهیان عمر هیچ نمی گویند؟ درباره برده گیری و تجاوز و کشتار آنها ساکت هستند؟! آیا آنها ایرانی نبودند یا ایرانی بودنشان کمتر بود؟!»

ب) اشکان دهقان:

وی در متن این پست میگوید:

«در هنگام سلطه اعراب بر ایران به ویژه در دوره اموی تردیدی نداریم که نابودی‌های فراوانی رخ داده است. حکومت اموی یک حکومت نژاد‌پرست بود و غیر عرب‌ها را پست می‌دانست (۲) درباره نابودی علم و دانش در این دوره روایات معتبر داریم و هچنین شواهد نشان می‌دهد که نابودی‌ها و کتاب‌سوزی‌ها رخ داده است (۳)

۲- در دوران امویان، سردمداران این حکومت اعتقاد داشتند که عرب به دیگر اقوام برتری دارد و حتی این اعتقاد وجود داشت که «من ابغض العرب ابغضه الله» (ابن عبد ربه، احمد بن محمد. ۱۹۸۷. العقد الفرید. بتحقیق مفید محمد قمیحه. لبنان: دار الکتب العلمیه. ج ۳/ ص ۲۷۸).

۳- یکی از منابع معتبر در این باره آثارالباقیه ابورحان بیرونی است. در دوران امویان و پس از آنکه خوارزم برای بار دوم توسط عرب‌ها فتح شد، نابودی بزرگی رخ داد به طوری که دانستن از گذشته خوارزم دشوار شد. ابوریحان بیرونی در این باره نوشته است: «قتبه بن مسلم [سردار عرب] هر کس را که خط خوارزمی می‌دانست از دم شمشیر گذرانید و آنانکه از اخبار خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس می کردند را نیز به دسته پیشین ملحق ساخت بدین سبب اخبار خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمی شود آنها را دانست…» (بیرونی، ابوریحان. ١۳۸۹. آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: امیرکبیر. ص ۵۷).»

وی همچنین در کامنتی به تاریخ (23/04/2020 00:23) ذیل همان پست میگوید:

«اصلی‌ترین تفاوت اعراب و یونانی‌ها با مغول‌‌ها. نابودی در دراز مدت بود. اعراب و یونانی ها در بلند مدت به نابودی علم و دانش پرداختند. ما نباید توقع داشته باشیم فقط در کشورگشایی‌های الکساندر یا عمر نابودی رخ داده باشد بلکه دهه ها این نابودی ادامه پیدا کرد ... تفاوت مغول‌ها با اعراب و یونانی‌ها این بود که آنها کتاب‌های پیشین را خطری برای خود نمی‌دانستند در حالی که یونانی‌ها و اعراب چنین آثاری را خطری برای ایدئولوژی خود می‌دانستند»

و اما پاسخ:

1: درباره کتابسوزی در سخن ابوریحان بیرونی بنگرید به اینجا و اینجا. شهید مطهری در اینباره میگوید:

آنچه ابوریحان نقل کرده، اولًا مربوط به خوارزم و زبان خوارزمى است نه به کتب ایرانى که [به‏] زبان پهلوى یا اوستایى بوده است.
و ثانیاً خود ابوریحان در مقدمه کتاب صیدله یا صیدنه که هنوز چاپ نشده، درباره زبان ها و استعداد آنها براى بیان مفاهیم علمى بحث مى‏ کند و زبان عربى را بر فارسى و خوارزمى ترجیح مى‏ دهد و مخصوصاً درباره زبان خوارزمى مى‏ گوید: این زبان به هیچ وجه قادر براى بیان مفاهیم علمى نیست؛ اگر انسان بخواهد مطلبى علمى با این زبان بیان کند، مثل این است که شترى بر ناودان آشکار شود. بنابراین اگر واقعاً یک سلسله کتب علمى قابل توجه به زبان خوارزمى وجود داشت، امکان نداشت که ابوریحان تا این اندازه این زبان را غیروافى معرفى کند.
کتاب هایى که ابوریحان اشاره کرده، یک عده کتب تاریخى بود و بس. رفتار قتیبه بن مسلم با مردم خوارزم - که در دوره ولید بن عبد الملک (سال ۹۳ ق) صورت گرفته نه در دوره خلفاى راشدین - اگر داستان اصل داشته باشد و خالى از مبالغه باشد (آقاى دکتر زرین کوب در کارنامه اسلام، ص ۳۶ اصل قصه را مشکوک دانسته‏ اند)، رفتارى ضدانسانى و ضداسلامى بوده و با رفتار سایر فاتحان اسلامى که ایران و روم را فتح کردند و غالباً صحابه رسول خدا و تحت تأثیر تعلیمات آن حضرت بودند تباین دارد. علی هذا کار او را که در بدترین دوره‏ هاى خلافت اسلامى (دوره امویان) صورت گرفته نمى‏ توان مقیاس رفتار مسلمین در صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد.
به هرحال آنجا که احتمال مى‏ رود که در ایران تأسیسات علمى و کتابخانه وجود داشته است، تیسفون یا همدان یا نهاوند یا اصفهان یا استخر یا رى یا نیشابور یا آذربایجان است، نه خوارزم؛ زبانى که احتمال مى‏ رود به آن زبان کتاب هاى علمى‏ وجود داشته زبان پهلوى است نه زبان خوارزمى. در دوره اسلام کتاب هاى ایرانى که به عربى ترجمه شد از قبیل کلیله ودمنه وسیله ابن مقفّع و قسمتى از منطق ارسطو وسیله او یا پسرش، از زبان پهلوى بوده نه زبان خوارزمى یا زبان محلى دیگر.
(مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۱۴، ۲۸۳ ـ ۲۸۴)

 

ما نمیدانیم آقایان بی خرد به چه حقی دوران امویان را به دوران خلفای راشدین ربط داده اند و مدام سخن از جنایت و ... اعراب مسلمان در زمان خلفای راشدین میزنند. اینکه جنگی در گرفته باشد و خب به طبع عده ای از دو طرف کشته شوند چیز غیر عادی نیست اما اینکه سخن از قتل و غارت غیر نظامیان و کتابسوزی بشود این است که سند میخواهد.

 

2: درباره کتابسوزی در تاریخ ابن خلدون بنگرید به اینجا (البته نقد به تاریخ ابن خلدون جدای از مقدمه اش که کتابسوزی را در آن آورده است، به کلیت کتابش نیز وارد است، بنگرید به اینجا) و همچنین برای اصل کتاب سوزی در ایران بنگرید به اینجا. شهید مطهری میگوید:

اگر به اصل عبارت ابن خلدون مراجعه نکنیم و به نقل پورداود در یشتها که آقاى دکتر معین از آنجا نقل کرده ‏اند اعتماد کنیم، باید بگوییم ابن خلدون که خود یک مورخ است و او را با عبد اللطیف که صرفاً یک طبیب است و مى‏ خواسته سفرنامه بنویسد یا ابوالفرج که او نیز طبیب است و یا حاج خلیفه فهرست نویس و حتى با قفطى تاریخ الحکما نویس نباید مقایسه کرد، او خود یک مورخ و مؤلف تاریخ عمومى است، بنابراین اگر به ضرس قاطع اظهار نظر کند ولو مدرک نشان ندهد باید گفت سند و مأخذى در کار بوده است.
ولى متأسفانه ابن خلدون نیز اظهار نظر نکرده و به صورت فعل مجهول بیان کرده است. او هم سخن خود را با جمله «و لقد یقال» آغاز کرده است (همانا چنین گفته مى‏ شود).
بعلاوه، ابن خلدون در صدر سخنش جمله‏ اى اضافه کرده که بیشتر موجب ضعف قضیه مى‏ شود. او بعد از آنکه طبق اصل اجتماعى خاص خودش (که مورد قبول دیگران نیست و آن اینکه: هر جا که ملک و عمران گسترش یافته باشد علوم عقلى خواه ناخواه گسترش مى‏ یابد) نتیجه مى‏ گیرد که در ایران که ملک و عمران گسترش عظیم یافته بوده است نمى‏ تواند علوم عقلى گسترش نیافته باشد، مى‏ گوید:
«و همانا گفته مى‏ شود که این علوم از ایرانیان به یونانیان رسید آنگاه که اسکندر دارا را کشت و بر ملک کیانى تسلط یافت و بر کتابها و علوم بى ‏حد و حصر آنها استیلا یافت و چون سرزمین ایران فتح شد و در آنجا کتب فراوان دیدند، سعد وقاص به عمر نامه نوشت...
(مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏۱۴، ص ۳۰۶)

 

 

شهید مطهری همچنین در جای دیگری میگوید:

نبود کتابخانه ای برای آتش زدن
این پزشک محترم که مانند عده اى دیگر طوطى وار مى گویند: «فاتحین عرب کتابخانه ملى ما را آتش زدند و تمام تأسیسات علمى ما را بر باد دادند»، بهتر بود تعیین مى فرمودند که آن کتابخانه ملى در کجا بوده؟ در همدان بوده؟ در اصفهان بوده؟ در شیراز بوده؟ در آذربایجان بوده؟ در نیشابور بوده؟ در تیسفون بوده؟ در آسمان بوده؟ در زیر زمین بوده؟ در کجا بوده است؟ چگونه است که ایشان و کسانى دیگر مانند ایشان که این جمله ها را تکرار مى فرمایند، از کتابخانه اى ملى که به آتش کشیده شد اطلاع دارند اما از محل آن اطلاع ندارند؟
نه تنها در هیچ مدرکى چنین مطلبى ذکر نشده و با وجود اینکه جزئیات حوادث فتوحات اسلامى در ایران و روم ضبط شده، نامى از کتابخانه اى در ایران اعم از اینکه به آتش کشیده شده باشد و یا به آتش کشیده نشده باشد در هیچ مدرک تاریخى وجود ندارد. (ص ۳۱۱)

شعوبیگری و ثبت سوزاندن کتابخانه
در میان ایرانیان یک جریان خاص پدید آمد که ایجاب مى کرد اگر کتابسوزى در ایران رخ داده باشد حتماً ضبط شود و با آب و تاب فراوان هم ضبط شود و آن جریان شعوبیگرى است. شعوبیگرى هر چند در ابتدا یک نهضت مقدس اسلامى عدالتخواهانه و ضدتبعیض بود، ولى بعدها تبدیل شد به یک حرکت نژادپرستانه و ضدعرب. ایرانیان شعوبى مسلک، کتابها در مثالب و معایب عرب نوشتند و هرجا نقطه ضعفى از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان مى نوشتند و پخش مى کردند؛ جزئیاتى از لابلاى تاریخ پیدا مى کردند و از سیر تا پیاز فروگذار نمى کردند.
اگر عرب چنین نقطه ضعف بزرگى داشت که کتابخانه ها را آتش زده بود خصوصاً کتابخانه ایران را، محال و ممتنع بود که شعوبیه که در قرن دوم هجرى اوج گرفته بودند و بنى العباس به حکم سیاست ضداموى و ضدعربى که داشتند به آنها پروبال مى دادند درباره اش سکوت کنند، بلکه یک کلاغ را صدکلاغ کرده و جار و جنجال راه مى انداختند، و حال آنکه شعوبیه تفوّه به این مطلب نکرده اند (چیزی نگفته اند) و این خود دلیل قاطعى است بر افسانه بودن قصه کتابسوزى ایران. (ص ۳۴۹ ـ ۳۵۰)

علت از بین رفتن کتابهای ایران باستان
بدون شک در ایران ساسانى آثار علمى و ادبى کمابیش بوده است. بسیارى از آنها در دوره اسلامى به عربى ترجمه شد و باقى ماند و بدون شک بسیارى از آن آثار علمى و ادبى از بین رفته است ولى نه به علت کتابسوزى یا حادثه اى از این قبیل، بلکه به این علت طبیعى و عادى که هرگاه تحولى در فکر و اندیشه مردم پدید آید و فرهنگى به فرهنگ دیگر هجوم آورد و افکار و اذهان را متوجه خود سازد، به نحو افراط و زیانبار فرهنگ کهن مورد بى مهرى و بى توجهى واقع مى گردد و آثار علمى و ادبى متعلق به آن فرهنگ در اثر بى توجهى و بى علاقگى مردم تدریجاً از بین مى رود.
نمونه این را امروز در هجوم فرهنگ غربى به فرهنگ اسلامى مى بینیم. فرهنگ غربى در میان مردم ایران «مد» شده و فرهنگ اسلامى از «مد» افتاده است (زمان تالیف کتاب)، و به همین دلیل در حفظ و نگهدارى آنها اهتمام نمى شود. نسخه هاى با ارزشى در علوم طبیعى، ریاضى، ادبى، فلسفى، دینى در کتابخانه هاى خصوصى تا چند سال پیش موجود بوده و اکنون معلوم نیست چه شده و کجاست…
على القاعده هنگام فتح ایران کتابهایى که بعضى از آنها نفیس بوده، در کتابخانه هاى خصوصى افراد وجود داشته است و شاید تا دو سه قرن بعد از فتح ایران هم نگهدارى مى شده است، ولى بعد از فتح ایران و اسلام ایرانیان و رواج خط عربى و فراموش شدن خط پهلوى که آن کتابها به آن خط بوده است، آن کتابها براى اکثریت قریب به اتفاق مردم بلااستفاده بوده و تدریجاً از بین رفته است. اما اینکه کتابخانه یا کتابخانه هایى بوده و تأسیسات علمى وجود داشته است و اعراب فاتح هنگام فتح ایران آنها را به عمد از بین برده باشند افسانه اى بیش نیست. (ص ۳۱۲ ـ ۳۱۳)
خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، ۱۳۷۰

 

3: در رابطه با سخن طبری پیرامون طبرستان و قتل و غارتی که توسط اعراب انجام شد و همچنین حضور امام حسین (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام) در سپاه اعراب بنگرید به اینجا. در روایت طبری در اینباره، راوی جاعل و کذابی به نام علی بن مجاهد وجود دارد و راوی مجهولی به نام حنش بن مالک فلذا روایت از اساس باطل است.

 

4: در رابطه با فتح آذربایجان و عدم وجود قتل و غارت بنگرید به اینجا.

 

5: درباره دانشمندان نداشته ایران باستان در اینجا پیشتر سخن گفته ایم و لازم نمی بینیم که تکرار کنیم و از آقایان مجید خالقیان و اشکان دهقان سند دال بر کشتار و تجاوز و ... توسط اعراب در دوره خلفای راشدین را درخواست میکنیم (جدای از اینکه اصولاً کتابسوزی ابن خلدون و ابوریحان بیرونی هیچ ربطی به کشتاری که ایشان در سخنانشان از آن دم میزنند ندارد و اینرا هر انسان عاقلی که سخنان ابن خلدون و ابوریحان بیرونی را بخواند متوجه میشود) و همچنین ایشان را به این سخن پروفسور آرتور امانوئل کریستین سن یکی از مشاهیر و دانشمندان برتر ایران باستان جلب میکنیم:

 

می دانم که مسلمانان زردشتیان را اهل کتاب می شمرده اند، بنابراین نابود شدن کتب مقدس آن طایفه را نمی توان به تعصب اسلامیان منسوب کرد و چنانکه دیدیم بیشتر قسمت های اوستای ساسانی در قرن نهم میلادی هنوز موجود بوده، یا لا اقل ترجمه پهلوی آنها به انضمام تفسیر معروف به زند را در دست داشته اند. (ایران در زمان ساسانیان‏، آرتور کریستن سن (درگذشت ۱۹۴۵ م)، ترجمه: رشید یاسمی‏، تهران، دنیای کتاب‏، چاپ ششم، ۱۳۶۸ ش، ص ۲۰۸)

 

همچنین دیده شده است که بعضاً باستان پرستان سخن از دانش نجوم در زمان ساسانیان و سپس وجود آثاری در این زمینه زده اند. در اینکه دانش نجوم تا چه حد در زمان ساسانیان وجود داشته بحثی نداریم اما درباره آثار مهمی که وجود داشته باشد تنها کتابی با نام زیج شهریار را میتوانیم مشاهده کنیم:

زیج شهریار: کتابی است که بزبان پهلوی بوده اما اصل آن ابدا در دسترس نیست و تنها گزارشاتی از آن موجود هست. همچنین این کتاب بهترین کتاب ستاره شناسی نهایتاً تنها در ایران آنهم در زمان خود بوده است، همین. باستان پرستان طوری سخن میگویند که انگار در تمام دوران ساسانیان و بعد از اسلام تا چندین قرن بهترین کتاب در زمینه نجوم بوده است!!. جدای از این، زمان نگارش این کتاب هم با قطعیت معلوم نیست و پرویز سپیتمان در بخش دیباچه ترجمه کتاب آثار باقیه (از مردمان گذشته) زمان آنرا اینطور بیان میکند:
نالینو گوید که تألیف زیج شهریاران در زمان یزدگرد سوم ساسانی بوده ، لیکن باستی مقصود وی تحریر یا تهذیبی از آن براساس تاریخ و سالماه بزدگردی باشد؛ بسا که اصل زیج شهریار در عهد شاپور یکم ساسانی (شاید به سال ۲۶۳ م) تدوین شده، از آنرو که حسب روایت دینکرد و اخبار (مورخان) در گردآوری متون اوستایی و کتب علمی و طبی و نجومی اقدام کرد.

بنابراین با کتابی طرف هستیم که تنها گزارشاتی از آن به ما رسیده و هیچ سندی هم نیست که نشان دهد بهترین کتاب ستاره شناسی دنیا در زمان خود بوده است. براستی چرا باستان پرستان با کلماتی همچون پژوهش و سند و مدرک بیگانه اند؟.

در پایان اسناد این ادعاها را از آقایان خالقیان و دهقان خواستاریم:

الف: سند مبنی بر کتابسوزی در زمان فتح ایران توسط اعراب در دوران خلفای راشدین؟.

ب: سند مبنی بر قتل و غارت و تجاوز به غیر نظامیان در زمان فتح ایران توسط اعراب در دوران خلفای راشدین؟.

ج: سند مبنی بر گسترده تر بودن و شدید تر بودن حمله اعراب به ایران در زمان خلفای راشدین نسبت به حمله مغول ها به منظور از بین بردن تمدن و فرهنگ و نابودی کتب و دانشمندان [آنچنان که اشکان دهقان در سخنانش بیان میکند]؟.

د: سند مبنی بر وجود افرادی همتای ارسطو و بقراط در ایران باستان بهمراه آثار علمی شان که اعراب مسلمان در زمان خلفای راشدین نیز آثار آنها را از بین برده باشند؟.

ه: سند دال بر وجود کتابی علمی به خط خوارزمی [چون استنادشان به ابوریحان بیرونی است و ابوریحان نیز میگوید کتبی که از بین رفتند به خط خوارزمی بوده است] که بعد این کتاب علمی توسط اعراب مسلمان از بین رفته باشد؟.

 

متن فوق پاسخ مستدل و نه بر آمده از تعصب و احساسات افراطی باستان پرستان (بی) خردگان را می طلبد و ما آماده هرگونه نقد و پاسخ بدان إلا بما شاءالله هستیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۱۲/۰۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی