مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

یادداشتی بر برده داری (2)

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۵۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ما ز قرآن مغز را برداشتیم

پوست آن را بهر خران بگذاشتیم

 

در این یادداشت میخواهم چند خطی راجع به مقوله تجاوز جنسی سخن بگویم. خلاصه موضوع این است که بعضاً ملحدین ایراد میگیرند که اسلام تجاوز جنسی به زنی که اسیر شده است را روا داشته و میخواهند نتیجه بگیرند که این دین فرمانی خلاف اخلاق داده است پس الهی نیست!. من ابتدا نتیجه گیری را بطور کل رد میکنم و سپس روی به بررسی موضوع خواهم آورد. منظور از تجاوز جنسی در اینجا مقوله «برقراری اجباری رابطه جنسی بدون رضایت یکی از طرفین» است که دلیل اطلاق عنوان تجاوز نیز همین مقوله عدم رضایت و اجبار میباشد؛ اما از چند جهت میتوان خدشه های جدی به این ادعا وارد ساخت:

 

نقد اول

الف) الآن در خیلی از تمدن ها و فرهنگ ها هم پیرامون مقوله برقراری رابطه جنسی میان زن و شوهر بحث رضایت زن مطرح نیست. گرچه در غرب غیر قانونیست که این بخاطر مدل ازدواج رایج میباشد [مثلاً اینکه نفقه زن بر عهده مرد نیست و...] اما در بسیاری از فرهنگ ها بخصوص در گذشته شما چنین چیزی را مشاهده نمیکنید و مرد در عین اینکه عهده دار تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و لوازم زندگی و امنیت و هزینه های درمان همسرش بوده حق برقراری رابطه جنسی را هم بصورت یکطرفه داشته است. اسلام هم این چنین حقی را برای مرد محفوظ میدارد که البته در ازای تأمین نفقه هست. حال چرا در اینجا رضایت زن برای فرد ملحد مهم نیست؟ چون نفقه هست؟ پس نتیجه میگیریم «برقراری رابطه جنسی بدون رضایت یکی از طرفین» بخودی خود تجاوز و عملی غیر اخلاقی محسوب نمیشود. این نتیجه گیری اول.

ب) وقتی کسی زندانی میشود آیا میگویند به حریم وی تجاوز شده؟ یا وقتی دادگاه حکم به اعدام فردی میدهد میگویند به حق حیاتش تجاوز شده است؟ مسلماً خیر، از قضا این عمل را ولو تجاوز هم در نظر بگیریم کاملاً صحیح و اخلاقی قلمداد میکنند. پس نتیجه میگیریم «ورود به حریم شخصی فردی بدون رضایت او» بخودی خود تجاوز و عملی غیر اخلاقی محسوب نمیشود. این نتیجه گیری دوم.

ج) در همین زمان حال برخی کشورها حکم اعدام دارند و برخی از کشورها بطور کل حکم اعدام را لغو کردند، آیا کشورهایی که حکم اعدام را لغو کردند، اعدام کردن مجرمان بقیه کشورها را مصداق تجاوز به حق حیاتشان میدانند؟ پاسخ منفیست و قطعاً تجاوز به حق حیات از تجاوز به حق رابطه جنسی مهم تر است. حتی خیلی از ملحدین هم در کشورهایی زندگی میکنند که حکم اعدام بطور کل وجود دارد و بهیچ روی معترض آن نیستند، نهایتاً در مصادیق این حکم شاید اعتراض داشته باشند نه کلیتش. البته هستند افرادی که بطور کل مخالف حکم اعدام در کشور خود هستند اما این ربطی به الحاد ندارد یا اینکه از دلش بتوان مطلقاً منفی بودن مقوله تجاوز به حق حیات را درآورد. بعنوان مثال بدلیل مخالفت با اعدام هفده سال در آمریکا شاهد اعدام فدرال نبودیم اما در سال 2020 شمسی سخن از چهار اعدام فدرال در آمریکا به میان آمد (بنگرید به اینجا) که همین بخوبی نسبی بودن را به ثبوت میرساند.

پس نتیجه میگیریم اطلاق عنوان تجاوز به گرفتن حقی از فردی خواه حق حیات خواه حق رابطه جنسی یک گزاره نسبی هست و مطلق نیست [وابسته به شرایط مد نظر فرد/افراد که عنوان تجاوز را میخواهد اطلاق کند] در هرحال عملی منفی قلمداد شود. این نتیجه گیری سوم.

د) تا بدینجا مشخص شد برقراری رابطه جنسی بدون رضایت یک طرف فی النفسه تجاوز نیست و بطور کل ورود به حریم شخصی فردی بدون رضایت او تجاوز محسوب نمیشود و نیز اساساً اطلاق عنوان تجاوز به رفتاری نسبی میتواند باشد و همیشه مطلق نیست. بنابراین برای اینکه متوجه بشویم آیا عنوان تجاوز در موضوع مد نظر ما صدق میکند یا خیر باید شرایط فرعی مسئله را سنجید و صرف رابطه اجباری جنسی تجاوز محسوب نمیشود.

بر این اساس به چه دلیل دادن این چنین فرمانی دال بر غیر الهی بودن دین تلقی میشود؟ خداوند در آیه آخر سوره انعام گفتار در خور توجهی داشته و میگوید:

وَهُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ إِنَّ رَبَّکَ سَرِیعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۱۶۵﴾

اوست کسی که شما را در زمین، جانشینان [نسل های گذشته] قرار داد، و [پایه های مادی و معنوی] برخی از شما را بر برخی دیگر به درجاتی بالا برد تا شما را در آنچه به شما عطا کرده، بیازماید؛ قطعاً پروردگارت زود کیفر است، و یقیناً بسیار آمرزنده و مهربان است. سوره الأنعام

چه فردی برده باشد چه تاجری بین المللی و چه پادشاه، فقط به این خاطر در این دنیا زندگی میکند که آزمایش شود و تسلیم امر خالقش باشد. کل زندگی دنیا همین است، تمام رنجش طبیعتاً با بهشت أبدی و آن نعمات اخروی از بین خواهد رفت بشرطی که فردی بندگی پروردگار خویش را بکند. شبیه به یک محیط شبیه سازی شده که عده ای بازیکن را در آن قرار داده و به هریک جایگاه هایی متفاوت بدهند و در خور جایگاهشان خواسته ای کلی ازیشان داشته باشند تا ببیند در بندگی کردن خداوند چقدر ثابت قدم اند. البته که هر کسی که در راه این بندگی رنج بیشتری بکشد و مثلاً در عین فقر و یا بردگی، بندگی اش را بکند ثوابی در خور تلاشش به او اعطا خواهد شد. برده ای هم که جاهل قاصر باشد طبیعتاً بعد از زندگی زودگذر دنیا بنا نیست دچار عذاب دائمی اخروی بشود و جایگاه مناسبی خواه داشت [البته اینجا بحث تناسخ هم مطرح میشود و اینکه شاید انسانی در شرایط مختلف چندبار در این دنیا زندگی داشته باشد و... مثلاً یکبار در شرایط برده مورد آزمایش واقع شود بار دیگر در شرایطی متفاوت و... که نمیخواهم پیرامونش بحث کنم].

بنابراین کل زندگی دنیا صرفاً یک آزمایش زودگذر است و هدف محک خوردن انسان ها در شرایط مختلف زندگی و ثابت قدمی شان در صراط مستقیم است. نتیجتاً بر فرض اینکه آن عمل تجاوز محسوب میشده و اسلام هم آنرا امضاء کرده است [کما اینکه در تمامی ملل آن زمان که تاریخشان بدست ما رسیده این مقوله برقراری اجباری رابطه جنسی وجود داشت و عمل غیر اخلاقی تلقی نمیشد] خللی به الهی بودن دین وارد نمیسازد، صرفاً حکمی کلی و شایع بواسطه کلیت برده داری امضاء شده و هدف بندگی کردن خداوند در شرایط مختلف است.

 

نقد دوم

پرده اول) بنابر آیه شریفه قرآن فقط افرادی را که در میدان جنگ و لشکرگاه دشمن بودند میتوان به اسارت گرفت [کفار حربی]:

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۴﴾

هنگامی که با کافران در میدان جنگ رو به رو می‏شوید گردنهایشان را بزنید، و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی دشمن را درهم بکوبید، در این هنگام اسیران را محکم ببندید، سپس یا بر آنها منت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادی از آنها فدیه بگیرید، و این وضع همچنان ادامه یابد تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، برنامه این است، و هر گاه خدا می‏خواست خودش آنها را مجازات می‏کرد، اما می‏خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید، و کسانی که در راه خدا کشته شدند خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمی‏کند. سوره محمد (صل الله علیه و آله و سلم)

بر این اساس زنانی که در لشکرگاه دشمن نبودند و بر علیه سپاه اسلام شمشیر نکشیدند بهیچ روی نمی بایست اسیر بشوند. البته در اینجا کنیزان [برده های زن] مشرکین هم که در لشکرگاه دشمن بودند (مثل فرمانده ای که حرمسرای خودش را هم به سفر میبرد) برده مسلمین خواهند شد چون ایشان جزء غنایم مشرکین بوده و اموال کفار حربی در قسمت غنایم جنگی مورد استفاده لشکر اسلام قرار خواهد گرفت (استثنایی برای کنیزان و غلامانی که در لشکر دشمن هستند حداقل من ندیدم، گرچه از ظاهر آیه این چنین إذنی برداشت نمیشود اما چون در سنت مسبوق به سابق نیست (آزاد سازی برده هایی که در لشکر دشمن بودند) و یا شاید روایتش بدست ما نرسیده، بنظر میرسد اسلام آنرا مجاز دانسته است). گرچه توصیه های فراوانی که اسلام به آزاد سازی برده ها کرده در هیچ مکتب و دین و نظام قانونی تا قبل از الغای برده داری وجود خارجی نداشت و همین یکی از دلایل محکمی میباشد که امضای حکم برده داری در اسلام با تبصره هایی به نفع برده ها در جهت اصلاح این مقوله همراه بوده است (برای نمونه بنگرید به اینجا و اینجا). البته الغایش ممکن نبوده و من به شخصه از برده داری در آن زمان تمام قد دفاع میکنم (پیشتر راجع به آن حرف زدم، بنگرید به اینجا).

 

پرده دوم) اسلام سفارش های زیادی به رفتار مناسب با برده ها داشته است، بعنوان مثال از آنجا که برده جزء املاک اربابش قرار داشته تأمین نفقه اش توسط ارباب در اسلام واجب است بدلیل آنکه تأمین نفقه مملوک کنار تأمین نفقه فرزند و همسر جزء احکام دین میباشد (فصل فی النفقات إنما تجب النفقة بأحد أسباب ثلاثة: الزوجیة والقرابة والملک). این در حالیست که این چنین چیزی در هیچ یک از ادیان مثل آیین زرتشت و یا قوانین کشورهای مختلف تا قبل از الغای برده داری حداقل من ندیدم. موارد دیگری هم هست که به چند موردش اشاره میکنم:

1. توصیه به رفتار نیکو در مقابل بردگان بنابر آیه شریفه قرآن کریم:

وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَ بِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَى وَ الْجَارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا ﴿۳۶﴾
و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید! و به پدر و مادر، نیکی کنید؛ و همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان، و همسایه نزدیک، و همسایه دور، و دوست و همنشین و واماندگان در سفر و بردگانی که مالک آنها هستید، زیرا خداوند، کسی را که متکبر و فخر فروش است، (و از ادای حقوق دیگران سرباز می‏زند،) دوست نمی‏دارد.
سوره النساء

 بر این اساس محرز است که بهیچ روی یک مسلمان در رفتار با برده خود آزاد نبوده و همانطور که نسبت به پدر و مادرش نیکی میکند موظف است نسبت به برده هم نیکی روا بدارد. این در کدام قانون کدام یک از کشورهایی که برده داری را تا قرن نوزدهم میلادی غیر قانونی نمی شمردند وجود داشت؟ این چنین توصیه ای در متن کتاب دینی در کدام یک از ادیان وجود دارد؟ این در حالیست که پیامبر اکرم (ص) اگر فرستاده خداوند نبود هیچ الزامی به آوردن این آیه برایشان مطرح نبوده و از قضا چه بسا نیاوردنش در آن دوران رواج شدید برده داری بهتر میبود. اما وقتی متن دینی الهی باشد و برده بودن صرفاً جایگاهی برای آزمایش انسان در این دنیا بوده و معیار برتری هرکس تقوای او باشد، طبیعی هست که سفارش به نیکی کردن به بردگان شود.

2. این سه روایت هم در راستای آیه فوق از کلام الله میباشد:

پیغمبر اسلام (ص) می‏فرمود: کسی که برادرش زیر دست او است باید، از آنچه می‏خورد به او بخوراند و از آنچه می‏پوشد به او بپوشاند، و زیادتر از توانایی به او تکلیف نکند.

امام صادق (ع) می‏فرماید:" هنگامی که پدرم به غلامی دستور انجام کاری می‏داد ملاحظه می‏کرد اگر کار سنگینی بود بسم اللَّه می‏گفت و خودش وارد عمل می‏شد و به آنها کمک می‏کرد".

امام علی (ع) به غلام خود" قنبر" می‏فرمود:" من از خدای خود شرم دارم که لباسی بهتر از تو بپوشم، زیرا رسول خدا (ص) می‏فرمود: از آنچه خودتان می‏پوشید بر آنها بپوشانید و از آنچه خود می‏خورید به آنها غذا دهید.

منبع: بحار الأنوار، جلد 74، صفحات 141 و 142 و 144.

3. و کنار تمام اینها مقوله آزاد سازی برده ها بعنوان زکات یا کفاره روزه و... را داریم که در هیچ دین و... ای در آن زمان یا زمان های بعد سابقه نداشته است.

 

پرده سوم) برای مقوله رابطه جنسی با برده توجه داشته باشید یا مالک میتوانسته با او رابطه برقرار کند و یا فردی که کنیز با اذن مالک به عقد او درآمده، و بهیچ روی این نبوده بیش از یک مرد در یک زمان اجازه داشته باشد با یک کنیز رابطه جنسی برقرار کند. این هم من جمله احکام اصلاحی نظام برده داری در دین مبین اسلام است که در ادیان و یا قوانین دیگر من ندیدم. همچنین توجه داشته باشید در اسلام بطور کل برقراری رابطه جنسی با زنی که در عادت ماهیانه باشد حرام است، بنابراین فرد مسلمان بهیچ عنوان نمیتوانسته در محدوده یک هفته در ماه اصلاً روی به برقراری رابطه جنسی با کنیز خود بیاورد. باز این نکته را هم در نظر داشته باشید فرزندی هم بدنیا می آمد فرزند مشروع مالک برده تلقی میشد و حتی مادرش بعد از مرگ پدر آن فرزند از او ارث میبرد (به این دسته از کنیزان ام ولد میگفتند که مادر برخی ائمه اطهار (ع) هم بودند). نیز در سنت رسول خدا (صلوات الله علیه) هم دو مورد ازدواج ایشان با جویریه و صفیه را داریم که با رضایت خودشان بوده و حضرت ایشان را قبل از ارائه پیشنهاد ازدواج آزاد میکند. اهتمام ویژه ای که پیامبر اسلام در آزاد سازی بردگان در این دو مورد داشته و در کنارش جمعیت زیادی از برده ها مجموعاً آزاد میشوند در خور توجه است.

 

پرده چهارم) وقتی فقط کفار حربی و یا برده هایی ازیشان که در لشکرگاه دشمن حضور داشتند به بردگی گرفته میشدند و نه مردمان عادی و یا حتی برده هایی که در لشکرگاه دشمن نبودند، وقتی خوراک و پوشاک و... برده بر عهده مالکش قرار داشته و واجب بوده است و مالک نمیتوانسته آنرا تأمین نکند، وقتی مالک موظف بوده به نیکی با بردگان خود رفتار کند، وقتی در یک زمان فقط یک نفر میتوانسته با آن کنیز رابطه جنسی داشته باشد و در عادت ماهیانه هم بهیچ روی رابطه جنسی نباید باشد، این دیگر چه جای ایراد است؟!. توجه داشته باشید اساساً مقوله ارضای نیاز جنسی مالک برده یکی از دلایل اصلی نظام برده داری هست، مشابه پختن غذا [ارضای نیاز غذایی مالک] و... . اگر این مقوله رابطه جنسی نباشد دیگر برده داری زنان معنایی ندارد چون یکی از اصلی ترین وظایفشان از بین میرود. اینکه ادعا شود با رضایت برده باشد اساساً سخن خزعبلیست چون برده شدن با رضایت نیست بخواهد وظایفی که در قبل این برده شدن بهمراه می آید رضایت در آن دخیل شود!. بعبارتی وقتی عنوان میشود زنی کنیز است یکی از اصلی ترین مقوله هایی که در پی آن می آید همین ارضای نیاز جنسی ارباب است.

 

نقد پایانی

بنابراین اصلاً چیزی با عنوان تجاوز در اینجا مطرح نیست چون برده شدن مشابه زندانی شدن و... بوده و مقوله ارضای نیاز جنسی من جمله اموریست که بر عهده برده قرار میگرفته و با برده شدن عجین بوده است. از طرفی وقتی نفقه برده بر عهده مالک است و دیگر شرایط و نکاتی که بیان کردیم و نشان میدهد یک مقوله دو طرفه بوده گرچه رضایت زن دخیل نبوده است و در اینجا هم قابل قیاس با تجاوز جنسی که بر عهده داشتن نفقه و... در آن مطرح نیست نمیباشد.

تمام نقدی که تا بدینجا بیان کردم براساس این گزاره بود که اسلام اجازه داده است مالک با کنیزش بدون رضایت او و در غیر زمان عادت ماهیانه رابطه جنسی برقرار کند در عین اینکه نفقه اش را تأمین میکند و... اما یک دیدگاه دیگری هم در اینباره مطرح است:

بنابر یکی از آیات قرآن کریم میتوان این حکم را مطرح کرد که برقراری رابطه جنسی با کنیز فقط در صورت ازدواج ممکن بوده است:

وَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلًا أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۲۵﴾

و آنها که توانایی ازدواج با زنان (آزاد) پاکدامن با ایمان ندارند می‏توانند با زنان پاکدامن از بردگانی با ایمان که در اختیار دارید ازدواج کنند، خدا آگاه به ایمان شماست، و همگی اعضای یک پیکرید، و آنها را به اجازه صاحبان آنان ازدواج نمایید و مهر آنها را به خودشان بدهید، مشروط بر اینکه پاکدامن باشند نه مرتکب زنا بطور آشکار شوند و نه دوست پنهانی بگیرند، و در صورتی که محصنه باشند و مرتکب عمل منافی عفت شوند نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت، این اجازه (ازدواج با کنیزان) برای آنها است که (از نظر غریزه جنسی) شدیدا در زحمت باشند و اگر خودداری کنید (از ازدواج با آنان) برای شما بهتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. سوره النساء

جریان این آیه چیست؟ این است که در آن حرف از ازدواج با کنیز برای ارضای نیاز جنسی زده شده است. در ازدواج هم میدانیم رضایت هردو طرف شرط است و استثنایی در اسلام برای کنیز بیان نشده. فقط بجای اذن پدر، اذن قیم نیاز بوده و پرداخت مهریه به کنیز هم واجب بیان شده و اینکه مهریه به خود کنیز خواهد رسید نه مالکش که این نشان میدهد مالک بهیچ روی حق دخل و تصرف در مهریه را نداشته است (چون آیه تأکید میکند مهر به خودشان باید داده شود) [این هم یکی دیگر از اصلاحات نظام برده داری خاصه دین بر حق اسلام است].

اگر مالک میتواند بدون رضایت کنیز با او رابطه جنسی برقرار کند پس میتواند کنیز را با رضایت خود به فرد دیگری بفروشد و او با کنیز رابطه برقرار کند، یا اصلاً نفروشد، تحت مدت مشخصی کنیز را تحت تملک آن فرد قرار بدهد، دیگر چه جای پرداخت مهریه و ازدواج است؟. در سنت رسول خدا (ص) و امامان (ع) هم رفتاری که دال بر برقراری رابطه جنسی یا ازدواج بدون رضایت کنیز باشد را نداریم [یا حداقل من در سند معتبری ندیدم]. بنابراین این دیدگاه را هم گوشه ذهن داشته باشید که برقراری رابطه جنسی با کنیز با رضایت خود او بوده است.

نکته ای دیگر که در این آیه جلب توجه میکند اشاره به کنیزان زنا کار است، یعنی چه که کنیزی زنا میکند؟ کسی که اختیاری برای برقراری رابطه جنسی با خود ندارد دیگر زنا کردن یا نکردنش معنا نمیتواند داشته باشد چون مالک وی اراده کرده با او رابطه جنسی برقرار میکند یا او را موقتاً به فرد دیگری داده آن مرد با او رابطه جنسی برقرار میکند. اگر این عمل مشروع هست پس زنا کار بودن یا نبودن کنیز چه معنایی میتواند داشته باشد؟ اساساً دیگر پاکدامنی کنیز دست خودش نیست. توجه بفرمایید زنا یعنی رابطه جنسی خارج از ازدواج، اگر زنا بر کنیز حرام است چطور مالک میتواند بدون رضایت او با وی رابطه جنسی برقرار کند؟ اگرم حرام نیست پس چرا در این آیه قرآن از کنیزان پاکدامن سخن گفته شده به نوعی که ویژگی مثبتی هست؟ وقتی پاکدامنی دست خود کنیز نبوده دیگر پاکدامن یا نبودنش محلی از اعراب ندارد.

در کل بنظر میرسد برقراری رابطه جنسی با کنیز بدون رضایت او ولو توسط مالک باشد در اسلام مجاز شمرده نشده و مصداق زنا هست. برخی در اینجا از باب مبحث حائل شدن مالک کنیز ازدواج کرده سعی دارند به این برداشت خدشه وارد سازند. علامه طباطبایی در تفسیر آیه 24 سوره نساء در این رابطه میگویند:

و بنا بر این جمله:(إِلَّا ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ) در این مقام خواهد بود که حکم منعى که در محصنات بود از کنیزان محصنه بردارد، یعنى بفرماید زنانى که ازدواج کرده‌اند، و یا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثناى کنیزان که در عین اینکه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به این معنا که صاحب کنیز که او را شوهر داده مى‌تواند بین کنیز و شوهرش حائل شود، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگیرد، و آن گاه خودش با او همخوابگى نموده، دوباره به شوهرش تحویل دهد، که سنت هم بر این معنا وارد شده است. (منبع: ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، جلد 4، صفحه 425)

برای اینکه متوجه اشتباه ایشان بشوید به آیات 23 و 24 سوره نساء نگاهی بیاندازید:

 

حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَاتُکُمْ وَبَنَاتُکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ وَعَمَّاتُکُمْ وَخَالَاتُکُمْ وَبَنَاتُ الْأَخِ وَبَنَاتُ الْأُخْتِ وَأُمَّهَاتُکُمُ اللَّاتِی أَرْضَعْنَکُمْ وَأَخَوَاتُکُمْ مِنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَائِکُمْ وَرَبَائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ مِنْ نِسَائِکُمُ اللَّاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَکُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَحَلَائِلُ أَبْنَائِکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَأَنْ تَجْمَعُوا بَیْنَ الْأُخْتَیْنِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَحِیمًا ﴿۲۳﴾
حرام شده است بر شما، مادرانتان، و دختران، و خواهران، و عمه‏ ها، و خاله‏ ها، و دختران برادر، و دختران خواهر شما، و مادرانی که شما را شیر داده‏ اند، و خواهران رضاعی شما، و مادران همسرانتان، و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته‏ اند از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته‏ اید - و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته‏ اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد - و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (- نه پسر خوانده‏ ها -) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید؛ مگر آنچه در گذشته واقع شده؛ چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است.


وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ کِتَابَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَأُحِلَّ لَکُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ فِیمَا تَرَاضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَةِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿۲۴﴾
و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را که مالک شده‏ اید، اینها احکامی است که خداوند بر شما مقرر داشته و زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد) برای شما حلال است، که با اموال خود آنها را اختیار کنید در حالی که پاکدامن باشید و از زنا خودداری نمایید، و زنانی را که متعه می‏کنید مهر آنها را، واجب است بپردازید و گناهی بر شما نیست نسبت به آنچه با یکدیگر توافق کرده‏ اید بعد از تعیین مهر، خداوند دانا و حکیم است. سوره النساء

همانطور که مشاهده میکنید این دو آیه که پیرامون یک موضوع دارند سخن میگویند در رابطه با مقوله ازدواج کردن هستند نه برقراری رابطه جنسی بدون رضایت زن! اصلاً کلمه ای در اینباره در آیه حرف زده نمیشود. علامه طباطبایی اما با پیش فرض اینکه این چنین مقوله ای طبیعی بوده آیه را تفسیر کرده که کار غلطیست [البته همانطور که خود علامه اشاره میکند برخی دیگر از فقها هم به این مقوله رأی داده اند که طبیعتاً بدلیل رواجش در حکومتهای اسلامی غیر معصوم بوده]. اینکه ایراد بگیرید چرا معصوم روی به مبارزه با این عمل نیاورد شبیه به این است که بگویید چرا همین کار را با نماز تراویح و طرز وضو گرفتن و یا دیگر بدعت های دینی انجام نداد! سنت و سیره معصوم مشخص بود، آنانی که قبله شان نه کعبه بلکه افراد باطلی بوده می بایست متوجه حقیقت امر میشدند که خب مشخصاً بخاطر منفعت داشتن این عمل نشدند.

علامه طباطبایی پیرامون برداشت هایی که از آیه 25 سوره نساء تبیین کردم چیزی نمیگوید و در صفحات 442 الی 446 همان جلد چهارم ترجمه تفسیرشان راجع به عبارت «بعضکم ببعض» در همان آیه 25 سخن میگویند و یا اینکه چرا خداوند گفته با کنیزان ازدواج نکنید بهتر است و دیگر نکات تفسیری مربوط به آیه 25، اما اشاره ای به نکاتی که عرض کردم و در تضاد با برداشت خودشان بود ندیدم بکنند جز اینکه در ص445 احتمال دادند کنیزان چه بسا در زنا کردن یا نکردن مختار نبودند و مالک ایشان را وادار میکرده که خب این ادعای باطلیست نه از آیه این چنین چیزی برداشت میشود نه در سنت معصوم این چنین عملی هست پس ایشان اجازه ندارند این عمل را با جواز دین بیان کنند. البته علامه طباطبایی به نکته عجیب دیگری هم اشاره کرده و میگویند مهریه کنیزان را باید به مالکشان پرداخت که خب این هم در آیه قرآن و یا حتی سند معتبری در سنت معصوم ندیدم باشد و بنظر میرسد بجای استنباط حکم فقهی از قرآن سعی کرده اند قرآن را با حکم فقهی تفسیر کنند!.

در نهایت می ماند این پرسش که چرا خداوند توصیه کرده اگر صبر کنید و با کنیزان ازدواج نکنید برای شما بهتر است «وَأَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ» در حالیکه در همان آیه 25 با آوردن عبارت «بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ» تصریح شده انسان ها همه باهم برابرند؟، اینجا همانطور که علامه طباطبایی هم بدان اشاره میکنند (در ص446 ج4 ترجمه تفسیر المیزان) دو احتمال مطرح است، اول آنکه صبر کردن به زنا نکردن برمیگردد و دوم آنکه به ازدواج با کنیزان برمیگردد و دلیلش هم مخاطراتی بوده که ازدواج با کنیزان بهمراه داشت در مواقعی که فردی غیر از مالک با کنیز ازدواج میکند. بنظرم اگر شما هم دقیق به آیه نگاه کنید اساساً صبر کردن به زنا نکردن برمیگردد بخصوص آنکه خود آیه بدون آوردن هیچ ایرادی ازدواج با کنیزان را کاملاً مجاز بدون آوردن قیدی که کراهت را برساند بیان کرده اما در اینجا صبر کردن به نوعی کراهت را میرساند در حالیکه در سنت معصوم هم تأییدی بر این امر نیست ازدواج با کنیز کراهت داشته باشد.

گرچه گزاره فوق مورد قبول تمام فقها نبوده و عموماً رأی به برقراری رابطه جنسی بدون رضایت کنیز داده اند و همانطور که گفتیم اساساً یکی از ارکان اصلی برده داری زنان در طول تاریخ همین مقوله رابطه جنسی بوده است و اسلام هم البته با احکامی عادلانه چهارچوبی برای کنیز و مالک تعیین نمود؛ اما بهرحال این چنین دیدگاهی رو هم میتوان مطرح نمود.

 

نتیجه گیری

عنوان تجاوز یک کلمه کاملاً نسبی و وابسته به شرایط زمانی و مکانی و نیز باورهای شخص گوینده است. بهمین خاطر صحت انتساب آن به عملی باید شرایط موجود سنجیده تا متوجه شویم آیا تهمتی بیجا و باطل است یا خیر که در اینجا به خزعبل بودن اطلاق این عنوان پی بردیم. از طرفی دیگر به دیدگاه متفاوتی هم در رابطه با موضوع مورد بحث اشاره شد و بطور کل سعی شد با بهره گیری از قرآن و عقل و منطق موضوع به روشنی تبیین بشود.

برای آیات سوره مؤمنون و معارج هم که از دو عنوان زوج [اشاره به همسری که زن آزاد هست] و ملک یمین [اشاره به کنیز] شده میتوان گفت اینکه قرآن در سوره مومنون و معارج، ملکت ایمانهم را در کنار همسران ذکر کرده، با توجه به اینکه این سور مکی هستند و در هنگام نزول آنان هنوز جنگی رخ نداده بود، مقصود از "ملکت ایمانهم" زنانی نیست که در جنگ اسیر شده‌اند بلکه زنانی است که از پیش از اسلام به صورت «کنیز» در بین مسلمان‌ها بودند و علی رغم حکم «فک رقبة = آزاد ساختن گردن‌ها(بردگان)»(سوره بلد آیه 13) اربابانشان را ترک نکرده و با رضایت ترجیح داده بودند که با آنها بمانند [این قسمت به نقل از یکی از دوستانم در فضای مجازیست]. از طرفی هم زنا برای کنیز مطرح شده و اگر عنوان شود رابطه جنسی با کنیز توسط مالک آزاد بوده و نیز میتوانسته به هرکسی میخواهد او را بدهد زنا دیگر هیچ محلی از اعراب ندارد. مگر اینکه گفته شود فردی بدون رضایت مالک با کنیز رابطه جنسی برقرار کند که این هم کذب است چون مالک قیم کنیز نیست مشابه پدر و مادر و این چنین چیزی در اسلام نداریم. از طرفی دیگر خواندن یک صیغه عقد موقت هم هیچ کار سخت و دشواری نیست (بر فرض مالک بخواهد کنیز را موقتاً در اختیار فردی قرار بدهد) و اینکه مالک بدون خواندن صیغه کنیز را وادار به رابطه جنسی با فرد دیگری کند هم مضحک است چون میتواند کنیز را موقتاً به ملک او در بیاورد و نتیجتاً نیاز به خواندن صیغه و... هم نیست.

این اشکالات فوق در صورتی هست که بگوییم برقراری رابطه جنسی با کنیز جز با خواندن صیغه عقد ممکن بوده است، گرچه شاید بنظر برسد نمیتوان در اینباره حکم قطعی داد بخصوص که روایت تاریخی محکمی هم نداریم از رفتار و سنت معصوم (علیهم السلام) و البته بنابراین آیه شریفه از کلام الله:

وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولَئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ یَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (221) البقره

و با زنان مشرک ازدواج نکنید تا زمانی که ایمان بیاورند...

مشخصاً ازدواج با کنیزان مشرک هم حرام است، البته دوستمان در اینباره گفته اند:

بنابر اعتقاد علامه (و بنظر من اعتقاد درست)، مشرک (به اسم فاعل) در بیان قرآن فقط بت‌ پرست را شامل می‌شود. در نتیجه، نهایت این‌ که بت‌ پرستان از این قاعده خارج می‌شوند و با ایشان نمی‌شود ازدواج کرد، و الّا قابلیت ازدواج با کنیزان مثلاً اهل‌ کتاب وجود دارد. من به دو ایراد نسبت به اعتقاد خودم پاسخ دادم:

۱.براساس آیه ۲۵ سوره نساء، نکاح کنیز فقط برای حرّ غیر متمکن است که توانایی ازدواج با زنان آزاده را ندارد.

۲.براساس همین آیه، فقط نکاح کنیزان مومن جایز است.
بفرض پذیرش این که حر متمکن نمی‌تواند ازدواج کند، حر غیر متمکن هم برای ازدواج باید اول او را مسلمان کند، باز خلاف فقه است. چون در فقه، نکاح مالک با مملوکش جایز نیست.
یک قدم جلو‌تر می‌رویم و بنابر استدلالی که آورده‌ام، می‌گوییم چون قرآن جواز عقد نکاح را صادر کرده پس وطی با کنیز ممنوع است، حتی اگر این حکم اختصاص به مسلمان‌ها داشته باشد، و این هم باز خلاف فقه است.

پس تا همینجا هم [مشخصاً] فتاوی فقها معتبر نیست.

اما در مقام بحث، می‌گوییم از آیه ۲۵ سوره نساء ابداً و بهیچ شکل حرمت عقد نکاح حر متمکن با کنیز برداشت نمی‌شود.

من ابتدا استدلال افرادی که از آیه حرمت ازدواج حر متمکن با کنیز را برداشت کرده‌اند ذکر می‌کنم و سپس از آن جواب می‌دهم:

﴿ومَن لَمْ یَسْتَطِعْ مِنکم طَوْلًا أنْ یَنْکِحَ المُحْصَناتِ المُؤْمِناتِ﴾

گفته‌اند: مفهوم شرط ظاهر در نفی ازدواج متمکن با کنیز است.

جواب: می‌دانیم باید موضوع نفی و اثبات یکی باشد، ولی بنده معتقدم یکی نیست.

آیه مورد بحث، درباره کسانی صحبت می‌کند که قصد ازدواج با زنان آزاده را داشتند -چون هنوز حکم ازدواج با کنیزان سایر مومنین صادر نشده بود- اما استطاعت مالی نداشتند. در این حال خداوند می‌فرماید به جایش با کنیز سایر مومنین ازدواج کنید.

اما در مفهومی که برای آیه گرفته‌اند، موضوع شرط کسی است که قصد ازدواج دارد، فارغ از اینکه قصد ازدواج با زنان آزاده را داشته باشد یا زنان کنیز را، بنابراین می‌گویند حتی اگر خودش بخواهد با آزاده ازدواج نکند بلکه با کنیز ازدواج کند نمی‌تواند و بر او حرام است، و مشخص است که اینجا موضوع منطوق و مفهوم یکی نیست. بنابراین مفهوم ندارد و حرمت عقد نکاح حر متمکن با کنیز استنباط نمی‌شود.

شبیه این موضوع در آیات دیگر هم وجود دارد. مثلا قرآن می‌گوید وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ = و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید. و این نه به این معنا است که کشتن فرزندان بغیر قصد تنگدستی مباح است! بلکه موضوع خطاب آیه، کسانی است که قصد قتل فرزندان خود را از بیم تنگدستی دارند، نه هرکسی که قصد قتل فرزندش را دارد.

یا می‌گوید: لَا تَأْکُلُوا الرِّبَا أَضْعَافًا مُضَاعَفَةً = ربا مخورید به افزودنهاى پى در پى. و این نه به این معنا است که اگر بخاطر سود‌های مضاعف نباشد، ربا حلال است! بلکه مخاطب آیه، کسانی است که از ربا سود‌های کلان کسب می‌کنند.

عقد نکاح با کنیز، منحصر به کنیز مومن نیست‌.
باز هم استدلال کسانی که بنابر آیه ۲۵ سوره نساء، جواز نکاح را فقط برای کنیز مسلمان می‌دانند ذکر می‌کنم و از آن جواب می‌دهم.

﴿ومَن لَمْ یَسْتَطِعْ مِنکم طَوْلًا أنْ یَنْکِحَ المُحْصَناتِ المُؤْمِناتِ فَمِنْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ مِنْ فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ﴾

گفته‌اند: از وصف مومنات برای فتیاتکم، درمیابیم که عقد نکاح با غیر مومنات ممنوع است.

جواب: می‌گویم "المومنات" از جهت وصف فاضل است نه از جهت شرط کردن آن برای عقد نکاح و مجاز نبودن غیر آن.

این قول با عمومات کتاب هم سازگار‌تر است. مانند آیه ﴿فانْکِحُوا ما طابَ لَکم مِنَ النِّساءِ﴾ و آیه ﴿وأنْکِحُوا الأیامى مِنکُمْ﴾ و آیه ﴿وأُحِلَّ لَکم ما وراءَ ذَلِکُمْ﴾ و آیه ﴿والمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الکِتابَ﴾. آیه آخر صریح‌تر است چرا که اگر محصنات در آیه زنان عفیف باشند، نه حرائر، در این صورت کنیزان هم در آن داخل‌اند چنانکه مفسران توضیح داده‌اند.

این مورد هم در آیات دیگر قرآن یافت می‌شود، مثلا قرآن می‌گوید: فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً = و اگر بیم آن دارید که به عدالت رفتار نکنید تنها یک زن بگیرید. و چنانکه گفته‌اند اگر بیم عدالت نکردن بود گرفتن بیش از یک همسر مجاز است اما افضل اکتفا به یک همسر است.

آیا دلیلی قرآنی بر صحت وطی بلانکاح دارید؟ بفرض که بپذیریم عقد نکاح فقط با کنیز مومن جایز است، آن هم فقط برای غیر متمکن، اما این دلیل نمی‌شود که چون عقد نکاح در غیر این صورت باطل باشد، وطی بلانکاح جایز باشد و درواقع وطی بلانکاح خودش دلیل جداگانه‌ای می‌خواهد.

ما هم جز روایات هیچ دلیلی از قرآن نداریم... و کما اینکه می‌دانید بنده در حجیت این روایات تشکیک کرده‌ام...

 

نتیجتاً چه عنوان شود رابطه جنسی با کنیز بالاجبار و غیر از نکاح [خواندن خطبه عقد دائم یا موقت و نتیجتاً رضایت کنیز] در اسلام مجاز شمرده شده و چه عنوان شود مصداق زنا بوده و حرام است چیزی با عنوان تجاوز جنسی در اینجا نداریم و این مهم در یادداشت به ثبوت رسانیده شد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی