مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ویرایش شده در فروردین ماه 1403

اصل بقا و بقای بهتر (کیفیت بقا) انگیزه عمل به اخلاقیات و تولید آنها در تفکرات مبتنی بر ادیان غیر الهی و یا لائیک (بی دین) هست. تفاوت اخلاقیات دینی و غیر دینی در اینجاست که در دین چهارچوب/چارچوب اخلاقیات توسط اصل بقا تولید نمیشود و خالق تعیین کننده هست نتیجتاً مطلق اند (میتوان آنها را همان احکام اولیه در نظر گرفت) اما در داخل چهارچوب انسان آزاد است بنابر عقل و منطق و اصل بقا و... اخلاقیات را تعیین بکند، لکن در جهان بینی غیر دینی بقا و بقای بهتر تولید کننده اخلاقیات هستند و بطور کل نسبی بنظر میرسند. اما در فلسفه اخلاق دینی هم یکی از وجوه مهم عمل به اخلاقیات همان بقا و بقای بهتر خواهد بود، مگر نه اینکه بهشت و جهنم هم هردو بقای انسان را تحت الشعاع قرار میدهند؟! یا اساسا اینکه خداوند به کرات در قرآن از عناوین «سریع العقاب» یا «یوم الحساب» یا... استفاده کرده جز این نیست که خواسته انگیزه بقای بهتر در بهشت، در مقابل بقایی به بدترین شکل ممکن در جهنم را بواسطه اعمال آدمی به او بدهد و بقای انسان را برای موجه بودن عمل به انجام اعمال دینی مطرح کند؟!؛ نیز اضافه کنید آیات متعدد کلام الله کریم که از انسان هایی که خدا ترس هستند به کرات یاد کرده است، ترس از خداوند دلیلی جز این دارد که بقا و بطور کل هستی انسان در گرو خواست و اراده ذات أقدس الهیست؟.

نکته دیگر آنکه بعنوان مثال وقتی ذلِکَ مَتاعُ الْحَیوةِ الدُّنْیا و اللّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (نک: آیه 14 سوره آل عمران) مقابل هم قرار میگیرند مگر چیزی جز بقای انسان در اینجا محوریت دارد که بقای پست تر بواسطه زندگی خوب اما فانی در دنیا و زندگی بد اما ابدی در جهنم در مقابل بقای بهتر بواسطه زندگی سخت اما فانی در دنیا لکن ابدی در بهشت قرار میگیرد؟!. بعبارتی اینجا بهتر بودن کیفیت بقا در بهشت عامل ارجحیت داشتنش بر دنیا و نتیجتاً علت الزام رعایت اخلاقیات دینی نیست؟!، اساساً ترس از خدایی که توان عذاب کردن نداشته و طبیعتاً بقای انسان بهیچ روی توسط آن خدا نمیتواند تحت الشعاع قرار بگیرد چه معنا و دلیلی دارد؟!. نتیجتاً عقل انسان اینجا وظیفه استنباط اخلاقیات را بواسطه اصل بقا و بقای بهتر برعهده دارد و همانطور که در کلام الله هم به کرات میخوانیم متاع پایدار آخرت و زندگی ابدی بهتر از متاع ناپایدار و زندگی موقت دنیاست عقل و منطق حکم میکند بقای دائمی در بهترین شرایط برگزیده و بواسطه آن چارچوب دین برای اخلاقیات تعیین گردد. خداوند در کلام الله حتی راغبین به نعمات جایگاه مقربین در بهشت را برای رسیدن به نعمات بهشتی تشویق به رقابت با یکدیگر میکند که مشخصاً یک وجه این نعمات کیفیت بقای انسان در زندگی ابدی آخرت است و البته وجه دیگرش علاقه او نسبت به پروردگار که باعث قوت ایمانش میشود.

حال در نقد فلسفه اخلاق غیر دینی باگ های همین گزاره فوق نشان داده میشود و اینکه نمی‌تواند تولید کننده قوانین و هنجارهای خوبی برای اخلاقیات باشد و البته یکی از مهم ترین این باگ ها مطلق نبودن است که باعث نتایج فاجعه باری خواهد شد و در ادامه بدان اشاره خواهم کرد. تشدد آرا در فلسفه اخلاقیات غیر دینی محرز هست اینجا، درست است که اصل بقا انسان را مجبور میکند امور اخلاقی را در پیش بگیرد، مثلا کشتن همنوع را ممنوع کند، اما در عین حال میتواند بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را هم بدلیل بقای سربازان نظامی خودی (آمریکایی) کاملا توجیه کند چنانچه اندرو کنی روزنامه‌نگار اهل آفریقای جنوبی که زمانی از مسئولان ارشد تحقیق در انستیتوی تحقیقات انرژی دانشگاه کیپ تاون بوده و در سال 2005 از هیروشیما بازدید کرد پس ازین‌ بازدید مقاله‌ ای در توجیه بمباران اتمی با عنوان «نجات زندگی‌های بسیار» نوشت و در آن مقاله گفت هری ترومن (رئیس جمهور وقت آمریکا در زمان بمباران اتمی) در بمباران اتمی ژاپن مُحِق بوده و همچنین وقتی آمریکا پس از جنگ دموکراسی را بر ژاپن تحمیل کرد، کارش اثر خوبی داشت چون ژاپنی‌ های امروز مردمی صلح‌جو، مرفه و سالم‌ اند و آثار تشعشع مزمن ناشی از بمباران هم بسیار اندک بوده و اثر ژنتیکی روی ژاپنی‌ ها نداشته است (منبع: بنگرید به اینجا).

گرچه مشابه مشکل فوق در اخلاقیات دینی بصورت اختلاف در برداشت از متن دین و... هم هست، اما بنظرم این اشکال مبنایی مشابه فلسفه اخلاق غیر دینی نیست. حال بواسطه بکار بستن عقلانیت و پدید آوردن مفاهیمی همچون حقوق بشر و... به یک درک و مبنایی جهان در عصر حاضر رسیده است ولی به همان هم پایبند نیستند و نمونه بارزش جنگ غزه. این هم بنظرم یکی دیگر از مصداقیات ناکافی بودن اصل بقا برای تولید اخلاقیات است. دین، اصل بقا و کیفیت آن را انگیزه برای رعایت اخلاقیات دینی بیان میکند، اما تولید آنرا بر عهده شارع مقدس قرار داده، مشخصا خالق، بهترین فلسفه اخلاق را تبیین میکند، ضمن اینکه ضامن عمل به آن هم خواهد بود [از لحاظ مجازات در دنیا و آخرت].

بنابراین اینجا یک تولید اخلاقیات یا مبنا داریم و یک انگیزه برای رعایت آنها. بی دینان تمام و دینداران هم بخش قابل توجهی از انگیزه شان برای رعایت اخلاقیات اصل بقا و کیفیت بقای انسان هست، خواه این دنیا خواه آن دنیا؛ اما در مقوله مبنا، بی دینان همان انگیزه را لحاظ کردند که این نتیجش شده تشدد آرا و باگ های مختلف در فلسفه اخلاق. بعبارتی همان «هدف وسیله را توجیه میکند» شده است «انگیزه مبنا را تبیین میکند»! و خب مشخص میباشد انگیزه به تعداد انسان ها متفاوت و بنابر شرایط مختلف انسان ها و احوالات و افکار شخصی و امیالشان متضاد هم میتواند باشد. برای همین است که فیلسوف معروف آتئیست پروفسور پیتر سینگر میگوید رابطه جنسی با حیوانات منعی ندارد یا فیزیکدان آتئیست پروفسور لاورنس کراوس قبح ذاتی برای رابطه جنسی با محارم نمی بیند. نتیجتاً فلسفه اخلاق در جهان بینی هایی که بر مبنای ادیان الهی نیستند فی النفسه دارای اشکالات متعددی هست اما در جهان بینی ادیان الهی ممکن است بر اساس برداشت غلط از متن دین مشابه داعش و... دارای اشکال باشد اما فی النفسه مشکل مبنایی بهیچ عنوان ندارد.

ولئک الّذین اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم و ما کانوا مهتدین

منافقان کسانى هستند که هدایت را به گمراهى فروخته‌اند و این تجارت آنها سودى ندارد و هدایت نیافته‌اند.

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ

ای کسانی که ایمان آورده‏ اید آیا شما را به تجارتی کنم که از عذاب از عذاب دردناک شما را رهائی می‏بخشد؟!

 

تمام ما در حال تجارت هستیم، کار میکنیم برای خوردن، پوشیدن، ازدواج میکنیم برای رفع نیاز عاطفی، جنسی، تشکیل خانواده و... تمام اینها حول اصل بقاست. دین میگوید اینها به بهترین وجه در اختیار انسان قرار خواهد گرفت به شرط تسلیم شدن در برابر امر خداوند و رعایت چارچوب اخلاقی که خالق در نظر گرفته است، در جهان بینی غیر دینی که باور به زندگی پس از مرگ نیز نباشد اخلاقیات فقط برای این دنیا و بقا و کیفیت بقای انسان در این دنیا هست و همین سبب باگ های متعدد فلسفه اخلاق غیر دینی شده است.

بنابراین همانطور که اشاره کردم ما دو وجه داریم‌: مبنای تولید اخلاقیات - انگیزه عمل به اخلاقیات. در دین این دو جدا هستند، اولی چارچوبش را شارع مقدس تعیین میکند، در داخلش انسان آزاد است با عقل و منطق خویش. دومی همان اصل بقا و کیفیت بقاست، معمولاً انگیزه هر جانداری به اصل بقا برمیگردد، نعمات بهشت و عذاب های جهنم نیز دقیقا بهمین اصل برمی‌گردند. در روانشناسی تکاملی رفتارهای جزئی را هم بعضا با اصل بقا توجیه میکنند، حتی علاقه به ادویه هایی همچون پودر سیر!، بنابراین اینکه چون در دین میل به زندگی در بهشت باعث عمل به اخلاقیات هست بعنوان یک اشکال مطرح شود این میل در تمام جانداران اعم از حیوان ناطق و صامت هست که به بقا میل دارند، کل علم تکاملی الآن روی اصل بقاست، اینجا خرده به مقوله بهشت و نعمات آن گرفته شود مشخصاً نقد باطلی است.

ممکنه بگویید خب یک ملحد هم انگیزه اش همین اصل بقا و ترس از نابودی آن است از عمل به اخلاقیات، چه فرقی با دیندارانی دارد که بخاطر ترس از خدا او را عبادت میکنند؟ جواب واضح هست، بحث در اینجا سر انگیزه نیست سر مبنا و تولید اخلاقیات هست؛ در الحاد همان اصل و کیفیت بقا شده مبنای تولید اخلاقیات لکن در دین خیر، شارع مقدس چارچوب اخلاقیات را تعیین میکند. این که آیا دین به شارع مقدس یعنی خالق هستی برمیگردد یا خیر بحثش جداست، اما اینکه خالق باید تعیین کند یا اصل بقا، خب مسلم است که خالق.

برای همین هست می بینیم اصل بقا میگوید همنوع خود را نکش اما همین اصل بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی به منظور عدم کشته شدن بیشتر سربازان آمریکایی و بقای بهتر آنها را میتواند توجیه کند!!، یا برای رابطه جنسی با حیوانات این اصل منعی ندارد برای همین پیتر سینگر فیلسوف مشهور آتئیست میگوید اشکالی ندارد و... الخ. تماماً نه تنها موجه که اخلاقی محسوب خواهند شد. توجه داشته باشید در بحث منطقی احساس دخیل نباید باشد، نمیتوانید بگویید احساس میکنید فلان فعل درست نیست، خیر، بحث منطقیست و می بایست دلیل منطقی اقامه کنید که نشان دادم در فلسفه اخلاق آتئیسم این چنین دلیلی وجود خارجی نمیتواند داشته باشد چون در تضاد با همان اصل بقا و کیفیت بقا (بقای بهتر) خواهد بود.

در جهان بینی غیر دینی فردی که بقای خود یا خانواده اش بواسطه فقر به خطر افتاده براحتی اگر ببیند دچار ضرر بواسطه دستگیری و... نمیشود می بایست دست به دزدی یا حتی قتل بزند، این که توجیه کنید فرد باید طوری زندگی کند که اگر فعلی که انجام میدهد را بقیه بدان مبادرت بورزند مشکل جمعی دید نیاید (بقای فرد در گرو بقای اجتماع) یک توصیه نظریست و بار عملی ندارد.

توضیح بیشتر آنکه اولاً در جهان بینی غیر دینی بالأخص نوع ماتریالیسم مقوله هایی مثل کارما و... وجود ندارد فلذا عمل منفی فرد نسبت به دیگران ربطی به وقوع عمل مشابه در آینده به ضرر او نخواهد داشت. ثانیاً در جامعه ای که قانون و حاکمیت سیاسی جریان دارد دیگر دزدی کردن یا نکردن فرد در صورتی که ضرر به او نرساند بقای او را تحت هیچ شرایطی به خطر نمی اندازد و نیز بقای اجتماع را؛ مثل دزدی های بعضاً دسته جمعی از فروشگاه های ایالات متحده آمریکا. اینجا دزدی کردن این افراد بقای جمعی را بدین صورت که دزدی عملی قانونی تلقی شود یا جامعه دچار فروپاشی مدنی شود تحت الشعاع قرار نخواهد داد. ثالثاً اینجا اگر فرد دست به دزدی یا... نزند بقا یا کیفیت بقایش تحت الشعاع قرار میگیرد بنابراین نمیتواند به بهانه تحت الشعاع قرار نگرفتن بقای جمعی که مبادا بقای فردی وی را تحت تأثیر قرار دهد دست به این اعمال نزند! این دور باطل است. فلذا هرطور نگاه شود یک فرد پیرو چارچوب اخلاقی بدون دین اگر بقای خود و یا خانواده اش به خطر افتاد می بایست از هیچ کاری به منظور رفع آن فرو گذار نکند ولو دزدی یا غارت و قتل. اما برای فرد دیندار از آنجایی که بقا در اصل زندگی اخروی وی میباشد و زندگی دنیوی آزمایش و دوران گذار موقتی بیش نیست فلذا تحت هیچ شرایطی نمی بایست از دستورات دینی تخطی کند ولو جان خود و خانواده اش در خطر باشد مگر اینکه دین اجازه داده باشد.

اینجاست که تصریح دین به حرام بودن اعمالی چون زنا و دزدی و تجاوز به عنف و دریافت رشوه و... تحت هر شرایطی و یا اعمالی همچون قتل صرفاً تحت شرایط خاصی نقطه قوت دینداری نسبت به بی دینی در فلسفه اخلاق محسوب شده و فارغ از برتری منطقی محرز فلسفه ادیان ابراهیمی/Philsophy of Abrahamic Religions دینداری بوضوح مطلوب تر بوده و بر اساس پراگماتیسم هم باور عملی به آن [ایمان و عمل به آنچه دین آنرا فعل صالح میداند] موجه میشود.

 

پیوست

علاوه بر مقوله ترس از خداوند، چه در قرآن کریم و چه در روایات شاهد نوعی علاقه و شکرگذاری نسبت به خداوند نیز هستیم که این مقوله میتواند به علاقه فرد نسبت به خداوند برگردد. مشخصاً آیاتی از کلام الله که به شکر گذاری و اهتمام ایمان آورندگان به حرکت در راه رضای خدا دارند نمیتوانند فقط با مقوله بهشت و جهنم توجیه شوند چون اگر این چنین بود باید همواره ازین افراد بعنوان مؤمنین بدنبال کسب نعمت یاد شود تا اینکه برخی اوقات از افرادی نام برده شود که حتی در بهشت نیز عبادت کننده خداوند هستند در حالیکه جبری هم بر ایشان نیست [یعنی وقتی که دیگر بقای انسان تضمین شده است] این مقوله مشخصاً حاکی از علاقه و عشق ماحصل دینداریست. چیزی که از آن با عنوان امتیاز خارج از چارچوب خداباوری نسبت به خداناباوری میتواند یاد شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی