مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

عدم دقت در تحلیل تاریخ: دکتر محمد معین

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۲، ۱۱:۴۹ ق.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی از متون پهلوی که به زمان ما رسیده متنیست که حاصل گفت و گوی شاه ساسانی با یکی از نجبای دربار و غلامان خودش می باشد (غلام به معنای برده نیست اینجا، همان خدمتگذار شاه مد نظر است). اینکه منظور ازین شاه ساسانی در متن خسرو انوشیروان یا خسرو پرویز است محل اختلاف برخی محققین شده است. در این پست نشان خواهم داد مراد از خسرو در این متن خسرو پرویز می باشد.

نام های مختلفی برای این متن در منابع درج شده است که بدین صورت می باشند:

«خسرو قبادان و ریدکی (1)» - «خسرو و ریدَگ (2)» - «خسرو اُد ریدک (3)» - «Ḵusraw ī Kawādān ud rēdak-ēw (4)» - «خسرو قبادان و ریدک وی (5)» - «خسرو کواتان و ریذک (ریتک) (6)» - «شاه خسرو و ریدک قبادی (7)» - «خسروای کَوادان اود ریدگی (8)» - «خسرو و ریدگ (9)».

حتی برای نام پهلوی این متن هم سه نام متفاوت مشاهده میشود: «هوسرَو اـوت ریِتَک (10)» - «هوسروی کواتان اریتک ی ا (11)» - «Xusraw ud redag (9)».

چنانچه در ابتدای پست گفته شد برخی شاه ساسانی و به طبع محتوای این متن را به دوران خسرو انوشیران یا خسرو اول یا خسرو قبادان (12) و برخی به خسرو اَبرویز (به فارسی پرویز) یا خسرو دوم منتسب کرده اند. بنظر میرسد آن دسته از محققینی که این متن را به خسرو انوشیروان منتسب کردند صرفاً بخاطر برداشت مستقیم از خوانش عنوان پهلوی این متن بدون توجه به محتوای آن بوده که بر این اساس احتمال میدهم یا این خوانش نیاز به تصحیح دارد و یا در نهایت باید از اطلاق عنوانی اشتباه بر این متن سخن گفت. یکی از دانشمندانی که این متن را به خسرو انوشیروان منتسب کرده دکتر محمد معین است چنانچه میگوید:

الف و نون علامت نسبت (فرزندی) است و مراد خسرو (انوشیروان) پور قبادست (5).

وقتی به بخشی از محتوای متن پهلوی خسرو و ریدگ نگاه می اندازیم متوجه شباهت قابل توجه شاه ساسانی این متن با خسرو پرویز میشویم چنانچه در بندهای 95 الی 99 آن میخوانیم:

دوازدهم فرماید پرسیدن که کدام زنی بهتر (است)؟

ریدک گوید که انوشه باشید. زن آن بهتر که با اندیشه (و) مرد دوست (باشد). او را افزونی (وزن) نباشد. (او را) بالا متوسط، سینه پهن، سن، کون، گردن موزون، پایش کوتاه و میان باریک و زیر پای گودی دار، انگشتان بلند، اندامش نرم و توپر، و به پستان و ناخنش برفین، گونه اش انار گون، چشمش بادامین، و لب بسدین و ابرو طاقدیس، دندان سپید، لطیف، و خوشاب و گیسو سیاه و براق (و) دراز (باشد) و به بستر مردان سخن بیشرمانه نگوید.

شاهنشاه گفت که تو بسیار ماده (=زن) دوست هستی.

ریدک گفت: که انوشه باشید (ای) برترین مردان. که آن ده هزار کنیزک را (که) اندر کوشک سلطنتی تو هستند ایشان را این (باید) کامه (و) ایشان را این چیز (باید) کمال برتری (باشد) که رامش شما را گفتن.

شاهنشاه پسندید و (آن سخن را) راست داشت (13).

چنانچه مشاهده میکنید به شاه ساسانی تعداد بسیار زیادی کنیز که مشخصاً بخش بزرگی از آنها در حرمسرای وی اقامت داشتند نسبت داده شده است چون مشخصه هایی که قبل از آن برای زنان بیان میشود بیشتر به زنان حرمسرا میخورد تا کنیزانی که در امور دیگر بنا بوده بکار گیری شوند و تماماً حول فیزیک جسمی هستند بجز مورد آخر، بخصوص آنکه برداشت شاه هم ازین توصیفات زن دوست بودن وی بود که بیشتر حول مقوله های جنسی است. تنها شاه ساسانی که به وی چند هزار کنیز نسبت داده شده خسرو پرویز است چنانچه حکیم ابوالقاسم فردوسی میگوید:

کنون از بزرگی خسرو سخن

بگویم کنم تازه روز کهن

بران سان بزرگی کس اندر جهان

ندارد بیاد از کهان و مهان

... به مشکوی زرین ده و دو هزار

کنیزک به کردار خرم بهار (14)

در اینجا حکیم فردوسی دوازده هزار کنیز را به خسرو پرویز نسبت داده است و در تأیید سخن ایشان محمد بن جریر طبری هم میگوید:

و هم از هشام بن محمد روایت کرده اند که خسرو پرویز چندان مال فراهم آورد که هیچیک از شاهان نداشته بود و سپاه وی تا قسطنطنیه و افریقیه رسید وی زمستان به مداین بود و تابستان را ما بین مداین و همدان به سر می کرد.

گویند: وی را دوازده هزار زن و کنیز بود و هزار فیل یکی کم و پنجاه هزار مرکوب داشت از اسب و یابو و استر، و به جواهر و ظروف و چیزهای دیگر بسیار دل بسته بود.

دیگری گوید که در مقر وی سه هزار زن بود که با آنها میخفت و برای خدمت و نغمه گری و کارهای دیگر هزارها کنیز داشت و سه هزار مرد به خدمت وی در بود و هشت هزار و پانصد اسب برای سواری داشت و هفتصد و شصت فیل و داوزده استر بنه او را می برد (15).

زنان زیادی که خسرو پرویز در حرمسرای خود داشت تا جایی مشهور بود که شیرویه فرزندش نیز که حکومت را از وی می ستاند یکی از گناهان پدرش را در انحصار نگهداشتن زنان زیاد برای خود میخواند و خطاب به فردی که بناست پیغام وی را پیش پدرش ببرد میگوید:

و چون خسرو در خانه مارسفند جای گرفت شیرویه همه بزرگان و سران خاندانها را که بردر بودند فراهم آورد و گفت: «بر سر آنیم که کس پیش پادشاه پدر خویش فرستیم و سوء تدبیر وی را بگوییم.»

آنگاه مردی را بخواست که اسفاذ جشنس نام داشت و از مردم اردشیر خره بود و سالار گروهی از سپاهیان بود و به تدبیر امور ملک می پرداخت و گفت: «پیش پادشاه پدر ما شود و با وی بگوی که نه ما و نه هیچکس از رعیت ما سبب این بلیه که بدان دچار شدی نبوده ایم ... و زنان بسیار خاص خویش کردی و با آنها دوستی و مهربانی نکردی و آنها را از کسان دیگر که فرزند و نسل از آنها توانستند داشت بداشتی و به نارضایی و ناخوشی چون زندانیان نگهداشتی...» (16).

در تاریخ طبری خسرو پرویز پاسخی به مواردی که فرزندش مطرح کرده میدهد لکن پیرامون مقوله زنان چیزی نمیگوید اما در تاریخ بلعمی جواب خسرو پرویز ناظر به این مقوله هم نقل شده است و وی میگوید:

اما آنچه از بهر زنان گفتی که بسیار [بسرای اندر] گرد کردم [و بهمه نرسیدم] و لذت مردان از ایشان بازداشتم، بدان که من ایشان را بداشتم بنعمت و کامرانی و خواسته بسیار، که ایشان هیچ مرد بر من نگزیدند و [نیز] هر سال شیرین* را بفرمودمی تا همه را گرد کردی و هر که از ایشان شوی خوستی و رغبت کردی که از سرای من بیرون [رفتی]، او را جهاز کردمی و بشوهر دادمی، و خود کس نخواست که از سرای من بیرون رود، از بسیاری نعمت من بر ایشان. و امروز که [من] هلاک شوم، و ایشان شوهران کنند، هم بدان حال که با من بوده اند، دوستر دارند (17).

*: شیرین همسر مسیحی خسرو پرویز و اهل خوزستان و معشوقه وی بود که در اوایل سلطنت خسرو پرویز به عقد او در می آید (18).

فارغ از صحت و سقم سخن خسرو پرویز که مقوله ای بنظر فاقد سابقه در میان شاهان ایران باستان است [زنی از حرمسرای شاه به میل خودش بخواهد خارج از شود] اما نکته تلویحی که در پاسخ خسرو پرویز بود این است که وی منکر تعداد بسیار زیاد آن زنان نشد و این آمار زنان حرمسرا که بنظر میرسد در تاریخ امپراطوری ساسانیان بی سابقه بوده است را منکر نمیشود.

شباهت بعدی توصیف زنان در این متن پهلوی است که با وصف زنان مد نظر خسرو پرویز شباهت در خور توجهی دارد چنانچه در تاریخ طبری میخوانیم:

و چنان بود که ملوک پارسیان را وصفی از زنان بود که نوشته بود و به نزد ایشان بود و آن وصف را به ولایتها می فرستادند ولی از دیار عرب چیزی نمی جستند و نمی خواستند.

و خسرو به طلب زنان برآمد و زید وصف مذکور را بنوشت و پیش وی شد و درباره کار خویش سخن کرد، آنگاه  گفت دیدم که شاه درباره زنانی که باید بجویند نامه فرستاد و وصف را بخواندم و از کار خاندان منذر خبر دادم و دانم که پیش بنده تو نعمان از دختران وی و عمانش و کسانش بیشتر از بیست زن بر این صفت هست.

خسرو گفت: «درباره آنها نامه بنویس.»

زید گفت: «ای پادشاه بدترین خوی عرب و نعمان آنست که خویشتن را از عجم برتر شمارند و من خوش ندارم که دختران را نهان کند و اگر به خویشتن روم فرصت این کار نیاید. مرا بفرست و یکی از نگهبانان خویش را که عربی داند همراه من کن.»

و خسرو چابک مردی همراه وی کرد و زید با وی حرمت و ملاطفت می کرد تا به حیره رسیدند و پیش نعمان شدند و به تعظیم وی پرداخت و گفت: «شاه را برای کسان و فرزندان خود زنان باید و ترا حرمت کرده که کس سوی تو فرستاده.»

نعمان گفت: «زنان چگونه باید باشند؟»

زید گفت: وصف آنها چنین است که با خویش آورده ایم و وصف از آنجا بود که منذر اکبر در جنگ حارث اکبر پسر ابو شمر غسانی کنیزی باسیری گرفته بود و هدیه انوشیروان کرد و در وصف وی چنین نوشت: راست خلقت، پاکیزه رنگ، سپید گردن و بنا گوش، سپید روی، درشت ابروی، درشت چشم، سیاه چشم، زیبا چشم، سرخگونه، باریک بینی، و کشیده ابرو، سپیدی و سیاهی دیده مشخص، کشیده چهره، نکو قد، سیاه گیسو، بزرگ سر، افتاده گوشواره، گشاده سینه، نارپستان، درشت بازو با ساق نکو و دست ظریف و انگشتان باریک، خوش شکم، میانه باریک، گردن باریک، درشت کفل، پیچیده روان، گرد زانو، سطبر ساق، مچ پر، ظریف پای، نرم رفتار، ناز پرور، ظریف پاشنه، فرمانبردار، نیکو نسبت، سختی ندیده، با آرزم، موقر، نیک سیرت، دل بسته به نسب پدر نه خاندان، و به خاندان نه قبیله، ادب آموخته، با رای مردم والا و رفتار مردم محتاج کار آزموده، کوتاه زبان، نرم صدا، که زینت خانه باشد و مایه رنج دشمن اگر او را بخواهی بخواهد و اگر نخواهی بس کند، باریک بین و شرمگین و لرزان لب و پذیرشگر.»

و کسری این وصف را بپسندید و بگفت تا آنرا به دیوان نویسند و از شاهی به شاهی می رسید تا به خسرو پسر هرمز رسید و زید این وصف را برای نعمان بخواند و بر او سخت آمد و به زید گفت و فرستاده می شنید که مگر در زیبا رویان سواد و دیارش حاجت خویش نمی یابید؟ و به جای زیبا روی کلمه عین به کار برد که استعاره از زیبا روی باشد.

فرستاده از زید پرسید: «عین چیست؟»

زید گفت: «به معنی گاو است.»

و به نعمان گفت: «خسرو از این طلب حرمت تو خواست و اگر می دانست که ترا سخت آید نمی نوشت.»

نعمان دو روز آنها را نگهداشت سپس به خسرو نوشت که آنکه شاه می خواهد به نزد من نیست و به زید گفت: «به نزد شاه عذر شایسته بگوی.»

و چون به نزد خسرو بازگشتند زید به فرستاده گفت: «آنچه شنیدی با شاه بگوی که من جز سخن تو نگویم و به خلاف تو نروم.» و چون پیش خسرو شدند زید گفت: «اینک نامه وی، و نامه را بخواند.»

خسرو گفت: «پس آنچه به من گفتی چه بود؟»

زید گفت: «گفته بودم که زن به دیگران ندهند، و این از تیره روزی آنها است که گرسنگی و برهنگی را بر سیری و پوشیدگی برگزیده اند و باد سموم را از خوشیهای دیار تو بهتر دانند و آنرا زندان شمارند. از این فرستاده که با من بود بپرس که چه گفت که من شاه را گرامی تر از آن می دانم که گفته او را به زبان آرم»

خسرو از فرستاده پرسید: «چه گفت؟»

فرستاده گفت که نعمان: «مگر گاوان سواد او را بس نیست که به طلب زنان ما بر آمده است؟»

و خسرو به سختی خشمگین شد و این سخن در دل وی کارگر افتاد ولی گفت: بسیار بنده که بدتر از این گوید و آنگاه توبه کند» و این سخن شایع شد و به نعمان رسید... (19).

چنانچه مشاهده میکنید اوصاف مذکور شباهت خوبی با اوصافی دارند که از متن پهلوی مد نظر نقل کردم بخصوص که تأکید هردو بر روی فیزیک جسمی زن بود گرچه در نقل طبری در انتها موارد دیگری هم غیر از مقوله ظاهر عنوان شده بود. ممکن است بخاطر اینکه این اوصاف از زمان خسرو انوشیروان باب شد آن را به وی منتسب کنید اما کاملاً اشتباه است این انتساب و بنابر دو دلیل این اوصاف برای خسرو پرویز می بایست در نظر گرفته شوند:

اول آنکه نقل این اوصاف مربوط به زمان وی است نه خسرو انوشیروان، بعبارتی این اشتیاق برای جمع آوری کنیزان و نیز مقوله صفات آنها صرفاً برای زمان خسرو پرویز بیان میشود. حتی در تاریخ بلعمی هم با آنکه این اوصاف به زمان انوشیروان برده و هم در زمان وی و هم پدر خسرو پرویز بواسطه این صفات کنیز میخریدند (20) اما باز کلیت این ماجرا مختص زمان خسرو پرویز و حول این شاه ساسانی بوده و در بخش مربوط به وی نقل میشود.

دوم آنکه اگر به روایت طبری توجه کنید در روایت انوشیروان فردی برای وی کنیزی آورده و اوصافی را هم برای شاه می فرستد اما در بخش مربوط به خسرو پرویز یکی از خدمتگزاران وی است که اوصاف را برای او بیان میکند و خسرو پرویز آنها را پسند کرده و دستور به گرفتن زن با آن اوصاف میدهد. حال کدام یک به بخش مد نظر در متن خسرو و ریدگ که نقل کردم و در آن هم غلام شاه اوصاف زن خوب را از منظر خویش بیان میکرد و شاه ساسانی آن اوصاف را می پسندد، شبیه است؟ پاسخ این پرسش را پروفسور کریستنسن میدهد چنانچه میگوید:

در نقش شکار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی که خسرو در حرم داشت، می بینیم. این شهریار هیچ گاه از این میل سیر نمی شد. دو شیزگان و بیوگان و زنان صاحب اولاد را، در هر جا نشانی می دادند، به حرم خود می آورد. هر زمان که میل تجدید حرم می کرد، نامه ای چند به فرمانروایان اطراف می فرستاد و در آن وصف زن کامل عیار را درج می کرد. پس عمال او هر جا زنی را با وصف نامه مناسب می دیدند، به خدمت می بردند. گویا وصفی که از زن تمام عیار در نامه های عجیب خسرو پرویز درج بوده، شباهتی با بیانات ریدک دارد؛ آن غلامی که گفتگوی او را با پادشاه در یک رساله پهلوی درج کرده اند و امروز در دست است و سابقاً عبارتی چند از آن نقل کرده ایم (21).

البته شباهت های این متن پهلوی با روایات مربوط به خسرو پرویز بهمین دو موردی که نقل کردم ختم نمیشود چنانچه یک شباهت دیگر را هم پروفسور کریستنسن بیان کرده و میگوید:

پرویز همه اقسام لذایذ را استقبال می کرد. ذوق او را نسبت به عطریات در روایت بلاذری دریافتیم، که چون بوی پوست های تحریر را دوست نداشت، مقرر فرمود که نامه ها را بر کاغذی که به گلاب و زعفران آغشته باشند، بنویسند. مسلماً در قصور و کاخ های خسرو بوی عود و عنبر اشهب و مشک و کافور و صندل پیوسته هوا را معطر میداشته است، چنانکه در عهد خلفا چنین بود. بنابر روایت ثعالی، خوش آرزوگ، ریدک (غلام) خسرو، که از لطایف عطرها وقوفی کامل داشت، در جواب خسرو گفت... (22).

بخش فوق مربوط به قسمتهایی است که ابومنصور عبدالملک ثَعالِبی از مورخین قرون چهارم و پنجم قمری ازین متن پهلوی نقل کرده است. نقل ثعالبی از طرفی نسبت به متن پهلوی خلاصه تر است و از طرفی دیگر مواردی اضافه تر دارد که البته دکتر تفضلی در یک مورد یعنی بهترین پوشاک حتی احتمال میدهد سخنانی که ثعالبی نقل کرده در متن اصلی بوده لکن بدست ما نرسیده است (23)، مواردی مثل برخی سخنانی که در رابطه با غذا و شیرینی بین خسرو پرویز و خوش آرزو رد و بدل میشود نیز هم در کتاب ثعالبی است و هم متن پهلوی که در اختیار پژوهشگران امروزی هست.

البته خسرو پرویز کلا در موارد این چنینی مرتبط با دربار و... از تمام شاهان ساسانی در مرتبه ای بالاتر قرار داشته است چنانکه پروفسور کریستنسن در اینباره میگوید:

اما هرچه درباره شکوه و جلال دربار بوده، در فصلی آمده است، که مخصوص خسرو دوم معروف به پرویز است، زیرا که هیچ یک از شهریاران ساسانی طرایف و ظرائف و جمال و جلال درباری را به پایه این پادشاه نرسانیده اند (24).

این شباهت ها سبب شده تا دانشمندی همچون پروفسور کریستنسن به صراحت مراد از خسرو در این متن را خسرو پرویز بداند چنانکه علاوه بر دو موردی که نقل کردم حتی از سخنان ریدک ناظر به بهترین غذاها برای دوران خسرو پرویز استفاده کرده و میگوید:

در قصر شاهنشاه غذاهای مطبوع و گوارا بسیار مورد توجه بود. از جمله طعام هایی که برای پادشاه ولاش مهیا می کردند، یکی «خورش شاهی» نام داشت...

... ریدک، خوش آرزوگ، در پاسخ خسرو بهترین طعام ها را چنین می شمارد.... (22).

بخش اول را خسرو پرویز به نقل از تاریخ ثعالبی بیان میکند و سپس در ادامه به سراغ سخنان آن ریدک میرود. با اینکه خسرو پرویز نام قبادان را هم برای این متن لحاظ کرده بود اما مشاهده میشود که بهیچ روی آنرا به خسرو انوشیروان منتسب نمیکند و بلا استثناء این متن را منسوب به خسرو پرویز میداند و از محتوای آن برای توصیف مقوله های مربوط به خسرو پرویز بهره میبرد چنانچه در سه مورد زنان و عطرها و غذاها مشاهده شد. ثعالبی هم که پروفسور کریستنسن از وی نام برد در تاریخ خود بعنوان اولین مترجم این متن آنرا به خسرو پرویز منتسب کرده و میگوید:

از جمله دیدنیهای دربار پرویز، درفش کاویان بود که شرح و وصف ان گذشت و از آن جمله نیز ریدک خوش آرزو بود. وی غلامی بود از فرزندان دهگانان که ویژه خدمت پرویز بود (25).

کولسنیکف اما بین سخن ثعالبی و متن پهلوی تفاوت قائل شده و متن را در دو زبان به هر دو شاه منتسب کرده و میگوید:

خسرو پسر قباد و ریدک او

(خسرو کواتان ات ریتک)

این اثر چندبار چاپ شده و فهرست چاپهای اصلی و ترجمه های آن در بررسی ادبیات پهلوی به وسیله تاوادیا آمده است. این اثر در دو روایت وجود دارد: یکی روایتی گسترده تر به زبان پهلوی است و دیگری متن عربی آن است که ترجمه متن پارسی میانه است و ثعالبی آن را در تاریخ ملوک عجم آورده است.

متن اصلی که پایه روایت عربی را تشکیل می دهد، ظاهراً با متن پارسی میانه مطابقت کامل ندارد: در روایت عربی، شرح داستان درباره فرمانروایی خسرو دوم پرویز است، در حالی که در متن پهلوی سخن از دوران خسرو اول انوشیروان  می رود. نام قهرمان اصلی نیز در دو روایت یکسان نیست (در متن پارسی میانه نوجوان وسپوهر نام دارد و در روایت عربی هوش آرزو). در تحریر عربی نکاتی هست که در متن پارسی میانه وجود ندارد و عکس آن نیز هست. مقایسه این دو متن به دانشمند پارسی [منظور پارسیان هند یا زرتشتیان اهل هندوستان است]، ج. اونوالا، امکان داد تا چنین نتیجه گیری کند که شالوده روایت عربی را متنی تشکیل میداد که به مراتب کامل تر از متن موجود پهلوی بوده است (26).

شباهت محتوای این متن پهلوی با روایات مربوط به خسرو پرویز آن قدر زیاد بوده که دکتر محمد تقی بهار با اینکه بخاطر عنوان متن آنرا به خسرو اول منتسب میکند اما در توصیفش میگوید:

این رساله ای است به زبان پهلوی قدیم و فصیح که در آن رساله آمدن جوانی از ویسپوران یعنی نجبای ایرانی را به پیشگاه شاهنشاه خسرو انوشیروان پسر قباد و سخنوری وی و پرسش های شاهنشاه را از او و پاسخ های جوان را گزارش می نماید.

... و ابومنصور ثعالبی در کتاب غرر اخبار ملوک الفرس شطری مختصر از این رساله را، (چنان که در حاشیه بدان اشاره خواهد رفت) به زبان عربی نقل کرده.

ملک الشعرای بهار در پاورقی مربوط به نقل فوق بیان میدارد:

این داستان را ثعالبی در غرر اخبار الملوک الفرس به نام خسرو پرویز آورده است و به کارها و دوره او هم شبیه تر است تا دوره انوشیروان و مختصری از آن را هم ثعالبی نقل کرده است (27).

مشابه سخن دکتر بهار را خانم دکتر مهنا معظمی در دانشنامه ایرانیکا بیان داشته و میگوید به احتمال زیاد خسرو در این متن خسرو پرویز است:

The treatise of Ḵusraw ī Kawādān ud rēdak-ēw is the story of an orphan of a priestly family who presents himself to the king of kings (Ḵosrow I, r. 531-579, or more probably Ḵosrow II... (4)

دکتر احمد تفضلی و دکتر ژاله آموزگار هم به صراحت مراد از خسرو در این متن را خسرو پرویز دانسته و میگویند:

رساله ای است که در آن ریدکی به نام خوش آرزو، که از نجبای دربار خسرو پرویز بوده، به سؤالات این پادشاه پاسخ می دهد (9).

نتیجتاً بنظرم جای انکاری باقی نمی ماند که متن پهلوی خسرو و ریدگ مربوط به گفت و گوی بین خسرو دوم یا خسرو پرویز با یکی از درباریان خود بنام (یا با لقب) خوش آرزو بوده است و امثال دکتر محمد معین که متن را منسوب به خسرو اول یا خسرو انوشیروان کردند در اینجا مرتکب اشتباه و عدم دقت در تحلیل این متن پهلوی که از اسناد تاریخی هست شده اند.

 

پانوشت ها

1. متون پهلوی، گرد آورنده: جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب - آسانا، ترجمه سعید عریان، چاپ اول (1371)، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، صفحه 72

2. شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، چاپ اول (1383)، انتشارات ققنوس، صفحه 156

سقوط ساسانیان، تورج دریایی، ترجمه منصوره اتحادیه (نظام مافی) و فرحناز امیرخانی (حسینک لو)، ویرایش روزبه زرین کوب، چاپ دوم (1383)، نشر تاریخ ایران، صفحه 29

3. تاریخ و فرهنگ ساسانی، تورج دریایی، ترجمه مهرداد قدرت دیزجی، چاپ چهارم (1392)، انتشارات ققنوس، صفحه 112

4. Mahnaz Moazami, "ḴUSRAW Ī KAWĀDĀN UD RĒDAK-ĒW, " Encyclopædia Iranica, online edition, 2014, available at http://www.iranicaonline.org/articles/kusraw-kawadan-ud-redak-ew (accessed on 07 October 2014).

5. خسرو قبادان و ریدک وی، محمد معین، ماهنامه آموزش و پرورش، اردیبهشت 1323، سال چهاردهم، شماره 2، صفحه 68

6. ترجمه چند متن پهلوی، محمد تقی بهار، به کوشش محمد گُلبن، چاپ اول (1379)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، صفحه 154

7. شاه خسرو و ریدک قبادی، ایرج ملکی، مجله موسیقی، تیر و مرداد 1343 شماره 89 و 90. از عنوانی که نویسنده برای مقاله خویش انتخاب کرده استنباط میشود عنوان «قبادی» را نه به خسرو که به ریدک برگردانده است گرچه در ابتدای مقاله پایین عنوان مذکور عبارت «خسرو قبادان و ریدک» را هم داخل پرانتز درج کرده است.

8. ایران در زمان ساسانیان، کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضائی باغ بیدی، چاپ پنجم (1385)، صدای معاصر، صفحه 37. البته کریستنسن در پاورقی مربوط به این متن میگوید: «متن پهلوی شاه خسرو اود ریدگی، ترجمه و طبع اونوالا، پاریس، 1921».

9. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، احمد تفضلی، به کوشش ژاله آموزگار، چاپ سوم (1387)، انتشارات سخن، صفحه 289. این کتاب حاوی نقطه نظرات دو دانشمند یعنی هم دکتر تفضلی و هم دکتر آموزگار است چنانچه دکتر آموزگار در قسمت پیشگفتار میگویند: «در کتاب هایی که با شادروان احمد تفضلی مشترکاً نوشته ایم، معمولاً نگارش مقدمه ها به من واگذار می شد. برای طرح اصلی مطالب آن با هم تصمیم می گرفتیم. من آن را می پروراندم و با دستکاری ها به صورتی در می آمد که در آمده است. ولی این بار کار از لونی دیگر است. من مقدمه بر کتاب ارزنده ای می نویسم که نویسنده دانشمند آن، دکتر احمد تفضلی، پیش از آن که کارهای پایانی کتاب به انجام رسد، نابهنگام چهره در خاک کشید.» و خب آنچنان که خود دکتر اشاره کرد این اثر هم یکی از همان اثرهای مشترک بوده است.

10. زبان و ادبیات پهلوی، جهانگیر تاوادیا، ترجمه سیف الدین نجم آبادی، چاپ اول (1348)، انتشارات دانشگاه تهران، صفحه 191.

11. خسرو قبادان و ریدک وی، محمد معین، ماهنامه آموزش و پرورش، اردیبهشت 1323، سال چهاردهم، شماره 2، صفحه 69

12. خسرو قبادان یا خسرو کَوادان به معنای خسرو پسر قباد اشاره به خسرو انوشیروان دارد که پدرش قباد یکم بود. نک: ایران در زمان ساسانیان، صفحه 36

13. متون پهلوی، سعید عریان، صفحه 79

14. شاهنامه، حکیم ابوالقاسم فردوسی، پادشاهی خسرو پرویز، بخش 72، بیت 29، بنگرید به اینجا

15. تاریخ الرسل و الملوک، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد دوم، چاپ دوم (1362)، انتشارات اساطیر، صفحه 766

16. همان، صفحات 769 و 770

17. تاریخ بلعمی، ابو علی محمد بن محمد بن بلعمی، به تصحیح محمد تقی بهار، جلد دوم، چاپ دوم (1353)، کتابفروشی زوار تهران شاه آباد، صفحات 1173 و 1174

18. ایران در زمان ساسانیان، صفحه 340

19. تاریخ الرسل و الملوک، صفحات 754 الی 756

20. تاریخ بلعمی، صفحات 1105 الی 1111

21. ایران در زمان ساسانیان، صفحه 339

22. همان، صفحه 341

23. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، صفحه 290

24. ایران در زمان ساسانیان، صفحه شانزده

25. تاریخ ثعالبی، عبدالملک بن محمد بن اسماعیل ثعالبی نیشابوری، ترجمه محمد فضائلی، چاپ اول (1368)، نشر نقره، صفحه 447

26. ایران در آستانه یورش تازیان، آ. ای. کولسنیکف، ترجمه محمد رفیق یحیایی، چاپ دوم (2537)، انتشارات آگاه، صفحات 31 و 32

27. ترجمه چند متن پهلوی، صفحه 151

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی