مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

چندی پیش یکی از دوستان در رابطه با شروین وکیلی گفته بود وی نظریه پردازی میکند و نظرش بر خلاف غالب دانشمندان حوزه تاریخ ایران و آیین زرتشت هست پس باطل می باشد (برداشتم از سخن ایشان این بود که نیاز به بررسی ادله نیست صرف اینکه بر خلاف سخن غالب دانشمندان حرف زده ادعایش باطل است). من از جهتی با این سخن مؤافقم در صورتی که حوزه نظریه پردازی از تخصص جدا شود، یعنی استنباط ازین سخن نشود که صرف نبود تخصص کلاً کسی حق ندارد خلاف سخن دانشمندان حرفی بزند یا نظر ایشان را نقد کند، و از جهتی خیر در صورتی که جداسازی که عرض کردم صورت نپذیرد، ابتدا وجه مخالفتم و سپس وجه مؤافقتم را بیان میکنم.

مخالفت

چون ایشان از منتقدین باستانگرایی بودند من پاسخی را بر این سخن در اینجا خطاب به منتقدین باستانگرایی مدافع این استدلال مطرح میکنم. آیا ایشان همین نظر رو راجع به آقای حسینی در برنامه تاریخ بدون روتوش هم دارند وقتی بعنوان مثال پیرامون پوریم نظریه پردازی می‌کند و خشایارشا در روایت استر را همان فرعون میخواند بگونه ای که یک نفر تاریخدان یا دانشمند حوزه تاریخ یهود این ادعا را تأیید نکرده است؟! حال آیا سخن آقای حسینی را باطل قلمداد میکنند یا معتقدند باید ادله اش سنجیده شود؟، اگر اینطور هست که با باستانگرایان هم همین معامله را میتوان کرد و باید ادله شان سنجیده و نقد شود. گرچه سابقه بشدت منفی که شروین وکیلی به شخصه دارد مشخص میدارد باید با دیده کاملاً منفی به سخنان این فرد معلوم الحال نگریست (برای نمونه بنگرید به اینجا) اما اینجا منظورم شروین وکیلی نیست بلکه کلاً باستانگرایان را بعنوان مخاطب استدلال دوستم قرار دادم.

خاطرم هست در مناظره صوتی در تلگرام بین یکی از منتقدین باستانگرایی با فرد شیعه ای که باستانگرا بود، وقتی فرد منتقد به سخنان ریچارد برگر در نقد کوروش و منشورش طی مصاحبه ای که داشته اشاره کرد ایشان هم در پاسخ دقیقا دست گذاشتند روی سخنان ریچارد برگر در تعریف از کوروش در همان مصاحبه!. نیز برخی از سخنان دانشمندان در بیان وجه مثبت کوروش در عین بیان برخی انتقادهاست که آن رویکرد مثبت عموماً در کانال منتقدین باستانگرایی نقل و تأیید نمیشود؛ مثلا نقدهایی را بیان میکنند اما در عین حال وجوه مثبتی را برای کوروش دوم بر میشمارند که مورد قبول منتقدین باستانگرایی نیست، نمونه اش پروفسور محمد داندامایف در تاریخ سیاسی هخامنشیان است. خب اگر ما نظریه پرداز نیستیم و صرفاً سخن دانشمندان را نقل میکنیم چرا با جهت گیری این نقل انجام می پذیرد؟ مگر متخصصیم که تشخیص دادیم کدام قسمتش غلط و کدام قسمت صحیح است؟!.

مثال دیگرش پیر بریان هست که با ارائه دلایلی مردمی بودن قیام های زمان داریوش یکم را زیر سؤال میبرد یا پیر لوکوک نیز بیان میکند ترجمه کلمه «کاره» در کتیبه بیستون به مردم اشتباه و باید به سپاه ترجمه شود، نتیجتا باز مردمی بودن این قیام ها زیر سوال میرود. چرا ما باید وقتی به اینجا میرسد نظر این دسته از دانشمندان این حوزه را دور بیاندازیم اگر متخصص و در پی بیان گزاره ای در تضاد با نظر برخی دانشمندان نیستیم؟!. یا مگر متخصصیم که تشخیص دادیم بین سخنان لوکوک و پیر بریان در مردمی نبودن، و ترجمه کتیبه بیستون توسط مثلا فلورانس ملبرن لابا که کاره را به مردم برگردانده، کدام صحیح تر است؟ چطور این تشخیص را ما انجام دادیم وقتی متخصص و به اصطلاح نظریه پرداز نیستیم؟.

ممکن است گفته شود اشکال به این سخن اینجاست که شروین وکیلی نظری را داده که هیچ دانشمندی تأییدش نکرده است لکن ما اگر نظری می دهیم بر اساس سخن برخی از دانشمندان است، یعنی تا این اندازه برای هم خودمان و هم باستانگرایان تخصص قائلیم که بتوانیم تشخیص بدهیم بین سخن دانشمندان کدام یک موجه تر است اما نه اینکه نظریه ای ارائه بدهیم بر خلاف سخن اکثریت غالب یا تمام دانشمندان. این اشکال تا بدینجا وارد است اما بر اساس مثالی دیگر خدشه ای جدی بدان وارد میکنم و آن مقوله انتساب مقبره پاسارگاد به کوروش هست که غالب دانشمندان این حوزه قبولش کردند، چرا ما اینجا ارجاع به متخصصین برایمان فاقد اعتبار تلقی میشود؟!. بنده حقیر به شخصه هیچ دانشمند تاریخ دان یا باستان شناسی را در حال حاضر نمیشناسم که انتساب مقبره پاسارگاد به کوروش دوم را قبول داشته باشد (گرچه با توجه به قراین و شواهدی احتمال میدهم در آینده حداقل برخی دانشمندان نظرشان برگردد ازین انتساب)، خب اینجا چطور ما منتقدین باستانگرایی نظریه ای را ارائه میدهیم که از طرفی روی صحتش اصرار داریم و از طرفی تأییدیه هیچ دانشمندی را هم فی الحال برایش نداریم؟ اما از آنطرف به فلان باستان پرست ایراد میگیریم نظری که ارائه داده تأییدیه هیچ دانشمندی را ندارد؟. این اگر تناقض نیست پس چیست؟!.

من عنوان نظریه پردازی را قبول ندارم برای رویکردی که ما منتقدین باستانگرایی یا حتی باستانگرایان در اکثر مواقع در پیش گرفتند. ما منتقدین باستانگرایی در حال تبیین صحیح تاریخ هستیم نه نظریه پردازی و سعی میکنیم بر اساس قوی ترین اسناد و موجه ترین قول ها این تبیین و شرح را انجام بدهیم نه اینکه نظریه ارائه کنیم، اما خطاب به منتقدین باستانگرایی که با بیان این چنین حرفهایی از استبداد تخصص بهره میبرند میگویم آیا شما آنی می نمایید که هستید؟! یا وقتی بحث مقبره پاسارگاد پیش می آید عقیده خود را نقض میکنید؟!. بنابراین مشخص است که ارائه نقد منطقی نیاز به تخصص و اجتهاد ندارد بلکه مطالعه و تحقیق در حد موضوع و آشنا به چهارچوب استدلالی منطقی کفایت میکند. در علم منطق چیزی با عنوان «وحدت نظر مراجع» یا «اجماع مراجع» وجود خارجی ندارد و از قضا مغالطه هایی با عنوان «توسل به مرجع» و «توسل به شخص» به چشم میخورد که نشان میدهد اساساً استدلالی که در این پست نوبلاگ قدش کردم جایگاهی در علم منطق هم ندارد.

 

مؤافقت

با عنایت به این گزاره منطقی که بالأخره فرد خاک خورده و متخصص در علمی، اطلاعات و آگاهی اش بطور نسبی و کلی بیش از فرد غیر متخصص است [مثلاً تاریخ دان بیش از یک جامعه شناس در زمینه تاریخ آگاهی دارد و یا یک پزشک بیش از یک بنا در علم پزشکی اطلاعات دارد] طبیعی است که اگر کسی نظری داد که در تضاد با نظر غالب دانشمندان یک علم بود [یعنی حتی نظر یک دانشمند هم مؤافق سخن وی نبود] میتوان نظر وی را باطل تلقی کرد مگر اینکه بتواند چهارچوب استدلالی و اعتباری قوی برای آن بچیند که مسلماً کار آسانی نیست. کاری که ما در بحث مربوط به مقبره پاسارگاد میکنیم با این رویکرد تفاوت ریزی دارد و آن این است که نشان میدهیم هیچ مورخی یا هیچ سند باستان شناسی در تأیید این انتساب وجود ندارد و دانشمندان بطور قراردادی این انتساب را پذیرفته اند، بعبارتی ما نظری جدید ارائه نمیدهیم بر خلاف سخن دانشمندان باشد، خیر، بلکه صرفاً میگوییم نظر دانشمندان توسط منابع مورد تأیید علم تاریخ و باستان شناسی، مهر صحت نمیخورد اما کاری که مثلاً شروین وکیلی کرده و میگوید برده در ایران باستان به آن معنا یونانی و مصری و یا حتی اسلامی نبوده یک تحلیل و تفسیر چند شاخه ای از متون اوستایی تا فارسی باستان و... است نه اینکه صرفاً نظر دانشمندان را به همان منابع خودش برگردانده باشد، این مشخصاً نظریه پردازی و من جمله مشخصه های یک دانشمند است که میدانیم شروین وکیلی دانشمند حوزه تاریخ نیست اصلاً.

دانشمندی که مثلاً چهل سال در این حوزه کار کرده ممکن است به نظر بدیعی برسد که سابقه نداشته باشد و خب آنرا بصورت فرضیه مطرح و روی به موجه سازی اش می آورد تا بشود نظریه، و شاید مورد قبول قرار بگیرد و نظریه غالب شود یا سند باستان شناسی در تأییدش کشف شود و چه بسا فکت/Fact تلقی شود، اما نه فردی که یکسال هم بصورت تمام وقت در حیطه تاریخ کار نکرده و اموراتش وجوه مختلفی از زیست شناسی و جامعه شناسی و فلسفه سیاسی و... را در بر میگیرد و در این اثنا گوشه ای از نوشته هایش را هم به تاریخ اختصاص داده، در عین اینکه فرضیه ای هم ارائه میدهد که هیچ خاک خورده ای در حیطه تاریخ و باستان شناسی تأییدش نمیکند! خب مشخصاً فرضیه وی خزعبل است.

بعبارتی یک وقتی است شما صرفاً منابع ادعایی نظر غالبی میان دانشمندان را بررسی و میگویید این منابع منجر به ارائه این نظر نمیشود، دیگر نظر جدیدی بهیچ روی ایراد نمیکنید صرفاً ابهام به نظر غالب تزریق میکنید، اما زمانی نه تنها نظر غالب دانشمندان را باطل تلقی میکنید که برداشته و فرض جدیدی هم ارائه و آنرا سعی میکنید مطابق واقع نشان دهید!! اینجا دیگر رسماً شما به کل علم تاریخ و باستان شناسی توهین کردید و اساساً گرفتن مدرک دکترا و نوشتن کتاب و مقاله و تحقیق و پژوهش های میدانی و کتابخانه ای را یکسره به دور انداخته دارید میگویید کل جامعه علمی این رشته به خطا بودند و من غیر متخصص بیسواد در این علم توانستم حقیقت را کشف کنم!! خب این رویکرد امثال شروین وکیلی مشخصاً باطل و مذموم و توهین به علم تاریخ و باستان شناسی و تمام دانشمندان این حوزه است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی