مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

نقد کامل شبهه بت ا... (قسمت اول)

جمعه, ۲۴ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنظر میرسد اصولاً بسیاری از سایتهایی که در زمینه رد شبهات و بیان حقانیت دین مبین اسلام فعالیت میکنند و مبلغین فارسی زبان دین اسلام هم تا جایی که رصد کردم از این شبهه اطلاعات کاملی ندارند، حتی خود سایتهای ضد اسلامی فارسی هم بطور کامل از این شبهه که یعنی میخواهند به اسلام آنرا وارد کنند بعضاً خاطرم هست اطلاع کافی نداشتند. به لطف خداوند و مدد صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، این مقاله اولین ردیه کامل و جامع به این شبهه به زبان فارسی است.

مالک وبلاگ مکتب رئالیسم،  آذرماه 1402

متن مقاله

از مشهور ترین ایراداتی که باستان پرستان ضد دین و بعضاً برخی مسیحیان نسبت به دین مبین اسلام بیان میکنند مسئله بت ا... است و من فقط یک ردیه تخصصی مربوط به این شبهه آنهم به زبان انگلیسی در این لینک دیدم:

www.islamic-awareness.org/Quran/Sources/Allah/moongod.html

لینکی که معرفی کردم آمده و بیشتر این شبهه را از نظر پژوهشگران مختلف و مسائلی از این دست مورد نقد قرار داده است اما من میخواهم بیشتر از منظر فلسفی و منطقی وارد این قضیه بشوم و ازین حیث ردیه ای متفاوت بر این شبهه بیان کنم.

حتماً تابحال در سایتهای ضد اسلام یا سخنان ملحدین اشاره به بت ا... را شنیده اید، این بت که در سایتهایی بعضاً انگلیسی هم از آن مطلب می بینیم و مورخان درجه چندمی چون رام لاندو [ از افسران نیروی هوایی بریتانیا در جنگ جهانی دوم ] از آن حرف میزنند که خود، منبعی برای آن ذکر نمیکنند، به پشتوانه یک کتاب و یک کشیش مسیحی است، اولین کسی که این نظریه را با یک کتاب بیست صفحه ای مطرح ساخت کسی نبود جز کشیش دکتر رابرت موری:

 The Moon-god Allah: In the Archeology of the Middle East

[خدای ماه، ا...: خدای ماه ا... در باستان‌شناسی خاورمیانه]

نویسنده:  Robert A. Morey
ویرایشگر:  Rudolf J. Michalke
سال انتشار: ۱۹۹۴ میلادی
تعداد صفحات: ۲۰ صفحه!.
زبان: انگلیسی

این کشیش مسیحی یک ضد اسلام است چنانچه از آثار دیگرش این مقوله مشخص میشود:

نام کتاب:  

The Islamic Invasion

[تهاجم اسلامی]

نویسنده: Robert A. Morey
سال انتشار: ۲۰۱۱
تعداد صفحات: ۳۴۰ صفحه .

 درباره کتاب فوق و این که چقدر رابرت موری از قرآن و اسلام کم اطلاع است، مطالعه متن این لینک توصیه میشود:

iqna.ir/fa/news/1451058

رابرت موری آگاهی درستی از اسلام ندارد و دارای نوعی عناد کور کورانه هم هست و آیا از فردی که نسبت به اسلام غرض ورزی دارد میتوان انتظار تحقیقی منصفانه داشت؟.

نام کتاب:

 Islam Unveiled: The True Desert Storm

[اسلام آشکار شد: طوفان بیابان حقیقی]

نویسنده:  Robert A. Morey
سال انتشار: ۱۹۹۱
تعداد صفحات: ۱۷۹ صفحه.

درباره بت ا... این دو هدف از جمله اهداف برخی از مسیحیان و ضد اسلام ها برای بها دادن به این مسئله است:

1: اینکه بگویند خدای اسلام خدای مسیحیان نیست.
۲: زیر سؤال بردن خدای اسلام از این جهت که بگویند یک بت بوده است که اسلام آنرا بدین جا رساند و الله خالق هستی نیست.

خدا و ایزد ماهی در بین اعراب منطقه حجاز نبوده است اما در بین مردم سومر، اکد، بابل و آشور بوده است و کسانی که میخواهند بت ا را اثبات کنند از اعراب جاهلی حرف نمیزنند بلکه خدای ماهی که مربوط به تمدنی در یمن است را به الله ربط داده و سپس بت آن خدای ماه را نیز به الله مرتبط میکنند. اینرا نیز باید بدانید که ایده اولیه این شبهه را فردی دانمارکی به نام Ditlef Nielsen مطرح کرده است، اما بدین صورت کتاب و نظریه رابرت موری را میتوان اولین فرد مطرح کننده دانست. به عبارتی نیلسن دانمارکی یک بذر پاشید اما رابرت موری آمد و آنرا تا سر حد یک درخت و نظریه پرورش داد.

وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لَا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلَا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ (37)

از نشانه های [ربوبیت و قدرت] او شب و روز و خورشید و ماه است؛ نه برای خورشید سجده کنید و نه برای ماه، برای خدایی که آنان را آفرید، سجده کنید، اگر می خواهید فقط او را بپرستید. (37) سوره فصلت

رابرت موری ابداً مورخ نبوده است و هیچ مدرک آکادمیکی در زمینه باستان شناسی و تاریخ و... نداشته و صرفاً منتقد اسلام است. اینکه چطور کسی که نه مورخ است و نه باستان شناس می آید و در مسائل تاریخی نظریه ای ارائه میدهد که در محافل آکادمیک پشتوانه قوی ندارد محل سؤال است بنظرم. نام الله این اقتضا را میکند که در درجه اول باید اسم علم باشد تا بتوان آنرا بر روی بتی گذاشت، برخی ادعا میکنند این نام بر اثر کثرت استعمال اسم علم شده است لکن هیچ مدرکی نیست که نشان دهد در آن زمانی که اینان از وجود خدای ماه و بت ا... حرف میزنند نیز این اسم، اسم علم شده باشد. الله یعنی ال تعریف بیاید بر روی کلمه خدا، یعنی یک خدای مشخص نزد گوینده که خب هر دین و آیینی میتواند به خدایان مد نظر خود عنوان الله را اطلاق کند و هیچ منعی در اینباره وجود ندارد یا اصلاً نه، من بردارم متنی عربی بنویسم پیرامون یکی از خدایان یونان باستان، میتوانم بجای آوردن مکرر اسم او از الله برای اشاره به آن خدا استفاده کنم. این نکته ای است که امثال رابرت موری عموماً از آن تعمداً یا سهواً غفلت کرده اند. قرآن هیچ اسم علمی را به خدا نسبت نداده بلکه به صراحت تمام اسماء حسنی را از برای خداوند خوانده است. خدایی که قرآن از آن سخن میگوید شکل و اسم و رنگ و جنس و عمر و... ندارد، فقط صفات متعددی به وی نسبت داده شده و خدا خوانده شده است و به جهت اینکه با خدایان باطل لفظاً اشتباه گرفته نشود ال تعریف بر ابتدای نام آمده است تا مشخص شود منظور خدای خالق هستی است.

الأصنام که یعنی جزء معدود کتبی است که درباره این بتها حرف میزند هیچ حرفی درباره بت ا... نمیزند و اثری از آن بت و یا حتی بتی مربوط به ایزد ماه بین اعراب جاهلی نیست. دقت کنید ابداً هیچ سندی نیست که اعراب جاهلی بتی به نام ا... و یا ایزد ماه و یا بتی برای ایزد ماه داشته اند. اصل بحث درباره اعراب جاهلی و منطقه حجاز نیست، اکثر اسناد و دلایلی که رابرت موری ارائه میدهد برای زمانی قبل از اعراب جاهلی و تمدنی دیگر است اما او میخواهد اینان را به الله و اعراب حجاز ربط دهد.

ما در تاریخ و البته در همین خاورمیانه خورشید پرست و ستاره پرست و ماه پرست داشته ایم، پس وجود معبد و یا بتی مربوط به ماه پرستان چیز عجیبی نیست:  

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَی کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ (76) فَلَمَّا رَأَی الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ (77) فَلَمَّا رَأَی الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ  (78)
پس چون [تاریکی] شب او را پوشانید، ستاره ای دید [حضرت ابراهیم (ع) برای محکوم کردن ستاره پرستان با تظاهر به ستاره پرستی] گفت: این پروردگار من است؛ هنگامی که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم. هنگامی که ماه را در حال طلوع دید [برای محکوم کردن ماه پرستان با تظاهر به ماه پرستی]، گفت: این پروردگار من است؛ چون ماه غروب کرد، گفت: یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود. وقتی خورشید را در حال طلوع دید [برای محکوم کردن خورشیدپرستان با تظاهر به خورشید پرستی] گفت: این پروردگار من است، این بزرگ تر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من [با همه وجود] از آنچه شریک خدا قرار می دهید، بیزارم. سوره الأنعام

باید متوجه شده باشید که بحث سر وجود ماه پرستی و... نیست، ادعای اصلی رابرت موری که در کتابش هم بدان اشاره میکند این است که دین اصلی مردم عربستان در زمانی ماه پرستی بوده است و این خدا به مرور زمان تغییر پیدا کرده و الله هم همان خدای ماه بوده که تمام مردم عربستان می پرستیده اند و به مرور زمان بدین شکل در آمده است. هر انسان عاقلی تحقیق کند کذب بودن این ادعا را خواهد فهمید که در هیچ زمانی آیین اصلی مردم عربستان ماه پرستی نبوده بلکه آیین های مختلفی در عربستان جریان داشتند که البته یکتاپرستی هم جزء آنان بوده است. رابرت موری و مدافعین این شبهه این ادعاها را باید به ثبوت برسانند:

1:  وجود ماه پرستی در منطقه عربستان و یمن.

2: اینکه خالق و خدای اصلیشان را ماه بدانند.

3: برای آن ماه بت داشته باشند.

4: نام آن بت یا خدای ماه ا... باشد، و یا سندی دال بر تغییر نام آن بت یا خدای ماه به الله باشد.

لکن موارد دوم الی چهارم برای منطقه حجاز ذره ای اعتبار ندارد. یکی از دلایل نه چندان معتبر که برای خدای ماه و بت آن ارائه میدهند و سعی دارند بگویند که این بعدها شده است الله در نزد اعراب جاهلی [که البته استناد اصلی خود رابرت مور هم به این مورد نیست اما بدان اشاره میکند]، این بت و درباره پرستش ماه عکس بعدی آن است (این دو تصویر متعلق به یک منطقه ان):

یک نکته در این عکسها مشهود است و آن سیاه و سفید بودن آنهاست. رابرت موری در کتاب خود برای اثبات بت ا... از عکسهایی سیاه و سفید استفاده کرده و این در حالیست که کتاب او در سال 1994 انتشار پیدا کرده است، این مسئله حکایت از این دارد که این عکسها از این مجسمه ها در سالهایی قبل از کتاب رابرت گرفته شده اند، اما چرا در آن سالها و بعد از آن تا چندین سال کسی حرف از خدای ماه بودن مجسمه عکس اول و ماه پرستی در عکس دوم و ربط دادن اینها به بت ا... نزد؟!.

 باید بدانید تصاویر نه مربوط به منطقه حجاز اند و نه مربوط به زمان پیامبر اسلام (ص)، بلکه برای زمانی بسیار قبل تر از پیامبر اسلام و مربوط به شهر قدیمی «هازور» در شمال فلسطین اند. پس بازهم این دلیلی بر وجود ماه پرستی در اعراب منطقه حجاز که طبق قرآن، آنها خالقشان را الله میدانستند نیست.

رابرت موری ادعا میکند که چند مجسمه کوچک هم که دختران این خدا بودند همراه اینان کشف شده است [اشاره به دختران خدا در قرآن دارد] اما اصلاً در هیچ کاوش و هیچ موزه ای این چنین چیزی نیست (حداقل من هرچه گشتم چیزی پیدا نکردم) و رابرت موری حتی یک سند هم برای وجود داشتن این مجسمه ها نشان نمیدهد.

اگر به عکس دوم نگاه کنید، دو دست را می بینید که به حالتی شبیه قنوت رو به یک شکلی شبیه هلال ماه است، از این استفاده شده و اینرا دلیلی بر وجود ماه پرستی در آن محل دانسته اند. در عکس اول نیز یک هلال ماه بر روی آن مجسمه نقش بسته است و آنرا دلیل بر بت خدای ماه بودن آن مجسمه دانسته اند. پس:

الف: با عکس دوم میگویند که ماه پرستی بوده است.

ب: با عکس اول میگویند که بت این خدای ماه این مجسمه بوده است.

اما معلوم نیست که آیا در تمام شهر ماه پرستی بوده یا نه و اینکه ماه ایزدی بوده است و یا خدای اصلی (همان خدای خدایان) شان بوده است، هیچکدام از اینها معلوم نیست. حتی نام این بت هم معلوم نیست و یا اینکه اطلاع زیادی از مردم مربوط به آن منطقه هم در دست نیست. این مجسمه عکس اول که ارتفاع آن به نیم متر هم نمیرسد، نشان دهنده یک مرد است بخاطر وجود هلال ماهی در روی سینه اش میگویند که پس مربوط به بت خدای ماه است.

مقوله مهم این شبهه مربوط به معبد ماه در یمن است و در این مجسمه ها صرفاً بت خدای ماه را میخواهند نشان دهند. در عکس دوم فقط با استناد به یک نقشی شبیه به هلال ماه و دو کف دست آمده و گفته اند که این مربوط به ماه پرستی است و آن منطقه هم ماه پرست بوده اند و سپس وقتی نقشی شبیه به آن و نه عین آنرا روی مجسمه ی کوچک دیگری دیدند گفتند پس این هم مربوط به خدای ماه است !، اینها در حالیست که نه ماه پرستی آن منطقه اثبات شده و نه اصلاً میتوان با قطعیت عکس دوم را به ماه پرستی ربط داد در حالیکه هیچ محذوریت منطقی نیست که بر اساس آن بگوییم که اگر دو کف دست با یک نقشی شبیه به هلال ماه بود همین به تنهایی یعنی ماه پرستی و همینطور ربط دادن عکس اول هم به خدای ماه با این شکل [هماننده انسانی که دارد می خندد] و اندازه [کمتر از نیم متر] و نقشی که دارد [شبیه هلال ماه] موجه نیست. همه اینها در صورتی است که معلوم نیست در آن منطقه خدای ماه خدای خدایان بوده است و یا ایزدی برای ماه قائل بودند که دون خدای بزرگ بوده.

اگر هم بپذیریم این دلایل را، اما بازهم نام این ایزد ماه معلوم نیست و بهتر است بگوییم اصلاً چیزی درباره پرستش ماه در آن منطقه معلوم نیست که بعد از آن تازه بتوان ارتباط آنرا با آیین اعراب منطقه حجاز بررسی کرد.

یک نکته را راجع به تمدن ها و آیین های خرافی باستانی بدانید و آن این است که در آن تمدن ها عموماً یک ایزد، خدای خدایان یا خدای بزرگ بوده و ایزدان دیگری در رده های پایین تر از این خدا وجود داشتند. به عنوان مثال:

در آیین زرتشت ایزدانی چون سپنته آرمیتی و اشه وهیشته و آذر را می بینیم که اهورامزدا پدر تمام اینهاست و هر کدام وظیفه ای را بر عهده دارند، مثلا نگهبانی آتش با اشه وهیشته و موکلی زمین با سپنته آرمیتی است که تمام اینها را پیشتر بیان کردیم.

در آیین روم و یونان باستان نیز خدای اصلی و آفریبننده ژوپیتر و زئوس اند و همسران و فرزندان و ایزدان رده پایین تری چون دیانا و آپولو و هرا و آفرودیت و هرکول و... وجود دارد که آنان نیز یا مثل هرکول فرزند خدای اصلی اند و یا مثل دیانا ایزدی اند که مسئول شکار است.

در بین اعراب جاهلی نیز خدای اصلی و خالق الله بوده است اما بتهایی واسطه بین این خدا و اعراب بوده اند که اعراب جاهلی برای تقرب به خدا از این بتان استفاده میکردند و مثلاً برخی از آنان را دختران خدا میخواندند هماننده منات و عزی و یا برخی همچون بت هبل برترین و بالاترین بت بین آنان بوده است. گرچه در آیین های زرتشت و روم و یونان باستان خدای خالقی بعنوان خدای خدایان نداریم خالق هستی باشد. آیه قرآن این مهم را بخوبی اثبات میکند:

أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّار  (3): آگاه باشید! که دین خالص ویژه خداست، و آنان که به جای خدا، سرپرستان و معبودانی برگزیده اند [و می گویند:] ما آنان را جز برای اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک کنند، نمی پرستیم. بی تردید خدا میان آنان [و مؤمنان] درباره آنچه که اختلاف می کنند [و آن آیین توحید و شرک است] داوری خواهد کرد؛ قطعاً خدا آن کس را که دروغگو و بسیار ناسپاس است، هدایت نمی کند. (3) سوره زمر

طبق قرآن و البته اسناد و منابع تاریخی خبری از بت ا... ابداً نبوده و مشکل اینجاست که اصولاً مدافعین این شبهه هیچ سندی دال بر اینکه اعراب منطقه حجاز خدای ماه داشته اند ندارند و دلیلهایشان مربوط به یمن است.

نتیجتاً اگر اثبات شود که پرستش ماه در شهر تاریخی هازور فلسطین رواج داشته بازهم این مجسمه این مرد ربطی به بت آن خدا نداشته است چرا که در قرآن هم اشاره میشود که همواره الله را به عنوان خالق و خدای اصلی میشناختند و معبودان دیگری را به عنوان واسطه او می پرستیدند، پس در این صورت هم این ربطی به ا... ندارد:

وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَفَرَأَیْتُم مَّا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُ رٍّهَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ (38)

اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ بی تردید می گویند: خدا. بگو: پس مرا درباره معبودانی که به جای خدا می پرستید خبر دهید، که اگر خدا آسیبی را برای من بخواهد، آیا آنها می توانند آسیب او را از من برطرف کنند؟ یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا می توانند رحمتش را باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است. توکل کنندگان فقط بر او توکل می کنند. (38) سوره زمر

در صورت ماه پرستی باید نه تنها یک معبد بلکه معابد و بتهای مختلفی در آن شهر باشد که البته همین یک معبد هم مختص ماه پرستی بوده باشد، اما معبدی برای ماه پرستی نه در آن شهر و یا کل فلسطین، بلکه در یمن پیدا شده است، پس در این مورد هم وجود خدای ماه حداقل با مقام خدای خدایان و رواج داشتن ماه پرستی در شهر هزاره باطل است.

هلال ماه همواره در تاریخ، نماد نیز بوده است و حتی همین الآن هم در پرچم پاکستان و ترکیه این نماد را میتوان دید و البته در میان ایرانیان باستان نیز ماه داری تقدس بوده است؛ در اینجا معلوم نیست که آیا نمادی ساده است و یا نماد خدای ماه می باشد، رابرت موری از عکس دوم و آن دو کف دست بغل هم استفاده کرده و این هلال را دال بر نماد خدای ماه بودن میداند و این در حالیست که این فقط یک هلال است و میتواند نهایتاً تقدس ماه را برساند نه ایزد ماه بودن را [چنانچه در ایران باستان هم ماه دارای تقدس بود ولی ایزد ماهی وجود ندارد].

نقد بعدی که به ذهن من میرسد این است که همین هلال ماه که یعنی نماد خدای ماه است [بنابر استدلال رابرت موری] در حقیقت وجود این بر روی بت نشان دهنده معبود بودن آن بت و واسطه بودن آن بین مردم و خدای ماه می باشد. این مسئله را میتوانید در نمادهای تمدن های مصر و یا تمدنهای باستانی دیگر نیز ببینید که معمولا نمادی را در مجسمه ای میگذارند که نشان دهنده ارتباط آن با خدای اصلی است (آیات قرآن هم به این مقوله اشاره کرده بود که بتان را برای قرب به خدا می پرستیده اند). پس وجود هلال ماه میتواند دال بر این باشد که این بت نهایتاً یک معبودی بین مردم و خدای اصلی بوده است چرا که در عکس دوم که میگویند دال بر ماه پرستی است همان هلال را بر سینه این بت حک کردند و این یعنی با فرض قبول تفسیر امثال رابرت موری، این بت نماد و واسطه ای بین خدای ماه و مردم است نه اینکه بت آن خدای ماه باشد. پس در هر صورت این مجسمه ابداً نمیتواند ربطی به خدای خدایان آن قوم داشته باشد.

ویل دورانت درباره سین «خدای ماه» که موری میخواهد مجسمه ها را به او ربط دهد [و جلوتر بطور مفصل بدان خواهم پرداخت] میگوید:

سین خدای ماه بود،  و او  را  به  صورت  انسانی  نمایش  می دادند  که  بر  بالای  سرش  هلالی  بود  شبیه  به هاله  هایی  که  بر گرد  سر  قدیسان  در قرون  وسطی  نمایش  می دادند.

(تاریخ تمدن، نویسنده: ویل دورانت، جلد اول (مشرق زمین)، صفحه 154)

حال واضح است که مجسمه های کوچک هیچ ربطی به سین و به طبع خدای ماه مد نظر رابرت موری ندارند.

 نه تنها در منطقه مربوط به این مجسمه ها، بلکه در کل فلسطین هم اثری از وجود یک ارتباطی هر چند کوچک بین خدای هستی ا... و خدایی که مربوط به ماه باشد نمی بینیم.

اما مسئله اصلی معبد ماه در یمن است و کل ادعای رابرت موری درباره معبد یمن را میتوان در این متن که البته برخی از سایتهای انگلیسی زبان هم برای این شبهه بعضاً همین متن را گفته اند، بیان کرد:

 During the nineteenth century, Amaud, Halevy and Glaser went to Southern Arabia and dug up thousands of Sabean, Minaean, and Qatabanian inscriptions which were subsequently translated. In the 1940's, the archeologists G. Caton Thompson and Carleton S. Coon made some amazing discoveries in Arabia. During the 1950's, Wendell Phillips, W.F. Albright, Richard Bower and others excavated sites at Qataban, Timna, and Marib (the ancient capital of Sheba)

    The archeological evidence demonstrates that the dominant religion of Arabia was the cult of the Moon-god

    In 1944, G. Caton Thompson revealed in her book, The Tombs and Moon Temple of Hureidha, that she had uncovered a temple of the Moon-god in southern Arabia. The symbols of the crescent moon and no less than twenty-one inscriptions with the name Sin were found in this temple. An idol which may be the Moon-god himself was also discovered. This was later confirmed by other well-known archeologists.

(منبع: www.islamic-awareness.org/Quran/Sources/Allah/moongod.html، به نقل از: کتاب «The Moon-god Allah: In the Archeology of the Middle East», نویسنده: Robert A. Morey, صفحات 7 الی 10)

ترجمه تحت اللفظی:

در طول قرن نوزدهم  Amaud، Halevy  و Glaser  به جنوب عربستان رفتند و هزاران کتیبه سبایی، مَعَینی [مَعَین: دولتی باستانی در کشور یمن]  و  قتبانی [قتبان از حکومتهای باستانی جنوب عربستان که در یمن و در جنوب دولت سبا واقع است] را که بعدا ترجمه شده بودند، کشف کردند. در دهه 1940، باستان شناسان  G. Caton Thompson  [Gertrude] و Carleton S. Coon  برخی از اکتشافات شگفت انگیز را در عربستان انجام دادند. در طول دهه 1950، وندل فیلیپسW.F. ،آلبرایت، ریچارد بئور و دیگران، سایت های حفاری در قتبان، تمنع [تمنع، منطقه ای در کشور یمن، البته دهکده ای نیز با همین نام در فلسطین است اما در اینجا منظور مربوط به کشور یمن است] و مأرب (پاییتخت باستانی سبا بوده است)... ایجاد کردند. [مأرب شهری باستانی و مرکز استان مأرب در کشور یمن، مرکز دولت سبا بوده است.]
 شواهد باستان شناسی نشان می دهد که دین مسلط عربستان دین خدای ماه بوده است.
در سال 1944، G. Caton Thompson در کتاب خود: The Tombs and Moon Temple of Hureidha  ، نشان داد که او معبدی از ماه و خورشید را در جنوب عربستان کشف کرده است.  نمادهای ماه هلال و کمتر از بیست و یک کتیبه با نام سین  [SIN، ایزد ماه در تمدنهای بین النهرین] در این معبد یافت شد. یک بت است که ممکن است خدای ماه نیز کشف شود. این بعدها توسط دیگر باستان شناسان مشهور تأیید شد... .

و اما نقد:

1: اثری از باستان شناسانی با نامهای Amaud، Halevy  و Glaser من نتوانستم پیدا کنم. این فرد یعنی رابرت موری حتی نام خانوادگی آنها را ذکر نمیکند تا بتوان دقیقتر بررسی کرد.

2: اثری از هزاران کتیبه وجود ندارد و این فرد هیچ نشانی به هیچ موزه یا پژوهشکده ای نمیدهد، بلکه فقط میگوید هزاران کتیبه تا بخیال خود، خوانند را گمراه کند، رابرت موری حتیز هیچ اشاره ای به محل نگهداری این کتیبه ها نمیکند.

3: من بر اساس جست و جویی که کردم ندیدم این خانم باستان شناس یعنی Gertrude Caton Thompson خدای ماه را به ا... ربط داده باشد.

4: مرد انسان شناس یعنی Carleton Stevens Coon [کارلتون استیونز کون] به عربستان سفر کرده و ظاهراً کاوشهایی هم انجام داده است اما رشته و فعالیت کاری وی کاملاً غیر مرتبط با این طور مسائل است. رشته فعالیت این فرد مربوط به کشف گونه های انسان بوده است، مثلا انسان نئانتدرال و... نه معبد و کاوشهای مربوط به علم تاریخ، ولی خب با این همه اظهار نظرهایی بس عجیب درباره این مسئله داشته، مثلاً نام ال إله [ AL-ILAH] را به عنوان اسم علم، با خدای ماه یکسان می پندارد. که در انتهای رد این شبهه به این مسئله دقیقتر خواهم پرداخت (نام الله) گرچه اشاره ای را در ابتدای این مقاله داشتم. معلوم نیست رابرت موری به چه استنادی اینها را اکتشاف شگفت انگیز خوانده است.

5: پیرامون آن قسمت که رابرت موری گفت در طول دهه 1950، وندل فیلیپس، آلبرایت، ریچارد بئور و دیگران...:

 من از بین این افراد درباره آلبرایت که به احتمال قریب به یقین، منظور فردی با نام فرانک آلبرایت بوده است سندی درباره معتبر بودن این باستان شناس که نشان دهد باستان شناسی مشهور معتبر بوده است ندیدیم و درباره ریچارد بئور هم اثری از معتبر بودن وی و پژوهشهایش ندیدم!!، تنها کسی که در این جمع میتوانم با یقین بگویم که در یمن کاوش کرده و ظاهراً درباره معبد ماه در یمن هم کشف هایی کرده است، وندل فیلیپس بوده و درباره بقیه نتوانستم چیزی درباره پژوهشها و کشفهایشان بفهمم. «دیگران» در سخن رابرت موری هم که اصلاً اسمی ندارند که تازه بعد از فهمیدن اسم آنان بتوان درباره شان تحقیق کرد.

6: آنجا که رابرت موری گفت این بعدها توسط دیگر باستان شناسان مشهور تأیید شد:

هیچ یک از باستان شناسانی که رابرت موری از آنان یاد کرد عموماً نه تنها مشهور نبودند بلکه برخی را اصلا ما نتوانستیم درباره آنان چیزی بفهمیم چه رسد به اعتبار پزوهشهایشان، پس این باستان شناسان مشهور دیگر چه کسانی اند؟ آیا حجم خاصی به یک کتابچه 20 صفحه ای اضافه میشد اگر نام آنان را مینوشت تا ما هم بتوانیم این گفته را تأیید کنیم؟ معلوم میشود رابرت موری در اینجا هم روی به کلی گویی آورده و خبری از باستان شناسان مشهور نیست.

7: رابرت موری به چند منطقه اشاره میکند:

الف: قتبان که مربوط به یمن است.

ب: تمنع که این هم مربوط به یمن است.

ج: مأرب که این نیز مربوط به یمن است .

د: کتیبه های مَعَینی که معین نیز مربوط به کشور یمن است.

نتیجه گیری: کل بحث بت ا... مربوط به اکتشافاتی در کشور یمن و البته معبد ماه در این کشور است. نزدیکی سه منطقه قتبان و مأرب و معین به هم نشان میدهد اصل بحث روی خدای ماهی است که بین این تمدن ها رواج داشته و این در حالیست که اصلاً محل ظهور اسلام، منطقه حجاز در عربستان بوده و مردم آن منطقه بودند که طبق قرآن، الله را خالق خود میدانستند، پس میتوان گفت که ادعای رابرت موری این است که این خدای ماه در این سه منطقه بعدها شده ا... در نزد اعراب جاهلی آنهم بسیار پیش از ظهور اسلام و اگر به تمام سخنان رابرت موری نگاه کنیم [که جلوتر نقل خواهم کرد] میگوید که دین عربستان ماه پرستی بوده و اعراب تا قبل از ظهور اسلام خدای ماه را میپرستیده اند!!. این با آیه قرآن بعنوان متنی برجای مانده از هزار و چهارصد سال پیش که صراحتاً بیان میدارد الله نزد اعراب آن سرزمین قبل از ظهور اسلام خالق بوده است مباینت آشکاری دارد. نمیتوان تحلیل را بر متنی که از چهارده قرن پیش برجای مانده ارجحیت داد.

8: اینکه رابرت موری میگوید شواهد باستان شناسی نشان می دهد که دین مسلط عربستان فرقه خدای ماه بود:

نه تنها در زمان پیامبر، بلکه بسیار قبل تر از آن یعنی در زمان  حضرت ابراهیم (ع) نیز یکتاپرستی در میان مردمان عربستان رواج داشته است [خود حضرت ابراهیم (ع) که خدایش الله بوده است طبق آیه صریح قرآن و البته یکتاپرستی او نیز مشهود است بنابر کتب عهد عتیقی که رابرت موری هم بخاطر مسیحی بودنش کامل قبولشان دارد] و همچنین همزمان با آن خورشید پرستی و ماه پرستی و ستاره پرستی نیز رواج داشته است  طبق آیه قرآن و ایضاً شواهد تاریخی مثل وجود خورشید پرستی در سبا]. پس این حضرت که در عربستان بوده است یکتاپرست بوده. نه تنها این معبد و مدارک موجود فقط در یمن اند، بلکه در تمدن های بین النهرین و یا همین منطقه حجاز نیز اثری از ماه پرستی نمیتوانیم ببینیم. مثلاً در بین النهرین ایزد ماه، خدای خدایان نبوده است و با این همه در منطقه حجاز حتی همین ایزد دون خدای خدایان ماه هم وجود نداشته است. پس رابرت موری با کدام استدلال این معبد ماه را به کل عربستان ربط داده است؟. این ادعای وی در حالیست که ابدا نمیتوان گفت که تمدن در عربستان از منطقه یمن شروع شده و در زمانی فقط یمن تمدن داشته است که بعد بخواهیم بگوییم خب، انسانها ابتدا در یمن بودند و همگی هم ماه پرست بوده اند و سپس مهاجرت کردند به منطقه حجاز و خدایشان تغییر کرد و شد الله. هیچ نشانه ای از مبدأ پیدایش تمدن بودن یمن برای سرزمین عربستان نیست که بگوییم اولین منطقه دارای تمدن اینجا بوده است. بله، میتوان این دولت های سبا و قتبان را جزء اولین دولتهای تجاری و اولین شهرها در عربستان دانست اما اینطور نیست که در همان حجاز در آن زمان خالی از سکنه باشد، بلکه عشایر و قبیله های عرب در آن زمان نیز در منطقه حجاز بوده اند و طبیعتاً اعتقادات الهیاتی خود را داشته اند.

ما حتی نامی از بتهایی مربوط به زمانی بسیار دور در میان اعراب جاهلی میتوانیم ببینیم، هماننده بت ود که مربوط به زمان حضرت نوح (ع) است و نام او را در میان بتهای اعراب منطقه حجاز می بینیم، برخی میگویند این بت در زمان خودش مربوط به ماه بوده است نام این بت در قرآن آمده است [آیه 23 سوره نوح] اما این بت ابداً در همان زمان خودش هم یعنی دوران حضرت نوح (ع) خدای اصلی نبوده است و مشخصاً هماننده بتهای دیگر واسطه ای برای قرب به خدای هستی الله بوده است که البته همان آیه 23 سوره نوح نام بتهای دیگری را هم همراه این بت می آورد و بیان میکند که مشرکین اینها را با هم می پرستیده اند و این نشان دهنده همرده بودن این بتها با هم است، طبق کتاب الأصنام [ترجمه کتاب، صفحه 106] که یکی از معتبر ترین منابع برای بتهای عرب است، پرستش آن در میان تمام مردم عربستان هم رواج نداشته و از یک قبیله سخن گفته میشود که «ود» را به خدایی میگیرند:

و قبیله « کلب » در « دومة الجندل »، « ودّ » را به خدایى گرفتند.

 نام این بت را پیش از اسلام هم میتوانیم ببینیم و این در حالیست که در همان زمان، الله خدای خالق نزد اعراب جاهلی بوده است اما ود نه، و حتی درجه بتهایی چون عزی و لات و... هم بین اعراب منطقه حجاز بطور کل نداشته است.

به تاریخچه و ریشه بت پرستی در مکه طبق کتاب الأصنام بنگرید (در متن زیر، نوشته های بین کروشه و خط تیره از کتاب است):

خبر داد ما را [طبق پاورقی مترجم در کتاب، ظاهراً منظور هشام از فردی که او را خبر داده است، ابو منصور موهوب پسر احمد جوالیقی، مشهور به امام جوالیقی است] شیخ «ابو الحسین مبارک» پسر «عبد الجبار» پسر «احمد صیرفی» [ پاورقی مترجم در کتاب: ابو الحسین، پسر طیوری مبارک، پسر عبد الجبار پسر احمد پسر قاسم صیرفی بغدادی از محدثین و علمای سده پنجم. ] که خبر بر او خوانده شد، و من گوش می دادم، گفت:

خبر داد ما را «ابو جعفر محمد» پسر «احمد» پسر «مسلمة» در سال 463، گفت:

خبر داد ما را «ابو عبید الله محمد» پسر «عمران» پسر «موسی مرزبانی»، بعنوان اجازه، گفت:

حدیث کرد مرا « ابو بکر احمد » پسر « محمد » پسر « عبد الله جوهرى »، گفت:

حدیث کرد ما را « ابو على حسن » پسر « علیل عَنَزى »، گفت:

حدیث کرد ما را « ابو الحسن على » پسر « صبّاح » پسر « فرات کاتب » [ پاورقی مترجم در کتاب: ابو الحسن على پسر صباح پسر فرات کاتب یکی از افراد خاندان مشهور فرات می باشد، و او غیر از وزیر شهیر ابو الحسن محمد پسر فرات، و غیر از محمد پسر عباس پسر فرات است ]، گفت:

خواندم بر « هشام » پسر « محمد کلبى » در سال 201، گفت:

حدیث کرد ما را پدرم - وغیر او [از راویان] - و من حدیث همه آنان را ثبت کردم - که «اسماعیل» پسر «ابراهیم» (-صلی الله علیهما-) چون در «مکه» ساکن شد، و فرزندان بسیاری برای او در مکه زاییده شد تا آن اندازه که مکه را پر کردند، و «عمالیق» را که در آنجا ساکن بودند، بیرون راندند، «مکه» تنگ شد بر ایشان و میان آنان جنگها و دشمنیها در گرفت و برخی از ایشان برخی دیگر را بیرون کردند (پس آن دسته ای که بیرون رانده شد) در بلاد در پی امر معاش بپراکندند.

و چیزى که باعث شد آنان از دین « ابراهیم » به پرستش بتان و سنگها پردازند، این بود که کوچ نمی کرد از مکه هیچ کوچ کننده ای مگر اینکه سنگی از سنگهای «حرم» را با خود می برد- از لحاظ بزرگداشت «حرم» و دلبستگی به «مکه». پس هر جا وارد می شدند، آن سنگ را می نهادند و دور آن به طواف می پرداختند، همچنان که دور «کعبه» طواف مى کردند، براى تیمن و تبرک به «کعبه» و دلبستگی و دوستی به «حرم». و در عین حال هنوز «کعبه» و «مکه» را بزرگ می شمردند، و بنا بر عادت موروثی که از «ابراهیم» و «اسماعیل» (-علیهما السلام-) به ایشان رسیده بود، حج و عمره بجا می آوردند. [ پاورقی مترجم در کتاب: بغدادى و آلوسى این روایت را چنین ثبت کرده اند: «علی ارث أبیهم إسماعیل من تعظیم الکعبة و الحج و الأعمار» و ترجمه آن، این است: «بنابر ارثی که در بزرگداشت کعبه و حج و عمره از پدرشان اسماعیل برده بودند. » ] سپس رفته رفته این عمل آنان را به پرستش آنچه دوست داشتند (و مى پسندیدند) کشانید و فراموش کردند آنچه را که بر آن بودند، و دین «ابراهیم» و «اسماعیل» را دگرگون ساختند. و بتان را پرستیدند و بازگشتند به آنچه امتهای پیش از ایشان بر آن بودند.

(منبع: الأصنام (بتهای عرب)، نویسنده: هشام بن محمد کلبی، مترجم: سید محمد رضا جلالی نائینی، صفحات 101 الی 103)

مشخصاً تنها زمان انتقال ایزد ماه مربوط به زمانی بسیار زیاد بعد از حضرت ابراهیم (ع) و البته بعد از حضرت سلیمان (ع) است [چرا که در زمان حضرت سلیمان دولت سبا پابرجا بوده است و به طبع، آفتاب پرستی و ماه پرستی و... در آن سرزمین نیز] و این متن از الأصنام دقیقاً این مهم را بیان میکند که اصلاً بت پرستی ربطی به ایزد ماه و... نداشته است بلکه بخاطر الله خدای حضرت ابراهیم (ع) و قرب به او روی به بت پرستی آورده اند، یعنی خدای خالقشان همان الله حضرت ابراهیم (ع) بوده که خدای مورد پرستش حضرات موسی و عیسی (ع) بنابر عهدین مورد قبول رابرت موری است. در زمان آن حضرت ماه پرستان وجود داشتند و آنان خدای ماه خویش را می پرستیده اند و حضرت ابراهیم هم الله را. نهایتاً انتقال مد نظر رابرت موری فقط میتواند بسیار بعد از زمان آن حضرت و از بین رفتن ماه پرستی در میان اعراب و نیز دین حنیف ابراهیم باشد تا این ایزد ماه بتواند در نظر اعراب حجاز بعنوان الله پرستیده شود لکن در عمل می بینیم این چنین چیزی وجود خارجی ندارد و اعراب هیچ گاه بطرو کامل دین حنیف ابراهیم از یادشان نرفته بود، نمونه بارز این از یاد نرفتن رسوماتی مثل حج و... بود که اسلام آنرا امضاء کرد. بنابراین اختلاط ممکن نیست وقتی خدای مد نظر اعراب همان خدای حضرت ابراهیم بوده است.

درباره ماجرای فرد بنیان گذار بت پرستی در مکه نیز به شواهدی میرسیم که بازهم بیان میکند ابدا خبری از ایزد ماه یا مقوله مشابهی نبوده است:

پس اولین کسی که دین «إسماعیل» - علیه السلام- را دگرگون ساخت، و بتان را بپا داشت، و «سائبه»، و « وصیله »، و « بحیره »، و « حامیه » را رسم کرد، «عمرو» پسر «ربیعه» بود، و او «لحی» پسر « حارثة » پسر « عمرو » پسر « عامر ازدی » است که نیای قبیله «خزاعة» بوده است.

و مادر «عمرو» پسر «لحی»، «فهیره» دختر «عمرو» پسر «حارث» است. بعضی گفتند: (مادر وی) «قمعه» دختر «مضاض جرهمی» است.

و «حارث» همان است که تولیت امور «کعبه» را بر عهده داشت.

پس چون « عمرو » پسر « لحى » به حد بلوغ رسید با « حارث » در امر تولیت خانه [خدا] به نزاع برخاست، و با کمک «بنی إسماعیل» با قبیله «جرهم» جنگید و بر ایشان پیروز شد و آنان را از کعبه راند و از نواحی مکه دور ساخت و پرده داری خانه را بعد از آنان به دست گرفت. آنگاه «عمرو» پسر «لحی» به بیماری سختی دچار شد، و به او گفتند که در «بلقاء شام» چشمه آب گرمی است که اگر به آنجا روی ( و در آن آب شستشو کنی ) بهبود خواهی یافت. پس به آنجا رفت و در آن چشمه حمام گرفت و بهبود یافت. ( در آنجا ) اهالی «بلقاء» را دید که بتانی می پرستند، پرسید اینها چیستند ؟ گفتند: به شفاعت آنها طلب باران می کنیم، و با توسل به آنان بر دشمن چیره می شویم. از آنها درخواست که به او نیز بتهایی چند ببخشند، و بخشودند. و آن بتها را وی با خود به «مکه» آورد، و در پیرامون «کعبه» نصب کرد.

(الأصنام (بتهای عرب)، نویسنده: هشام بن محمد کلبی، مترجم: سید محمد رضا جلالی نائینی، صفحات 104 و 105)

احمد بن اسحاق یعقوبی در اینباره میگوید:

عمرو بن لحی - و نام لحی، ربیعة بن حارثة بن عمرو بن عامر است - بسر زمین شام رفت و آنجا مردمی از عمالقه بودند که بت می پرستیدند، پس بآنها گفت: این بتهایی که شما میپرستید چیستند؟ گفتند اینها بتهایی هستند که آنها را پرستش میکنیم و از آنها یاری میخواهیم پس یاری کرده میشویم و بوسیله آنها باران میخواهیم پس سیراب میشویم. عمربن لحی گفت: یکی از این بتها را بمن نمی بخشید آنرا بزمین عرب برم، همانجا که عرب برای زیارت خانه خدا می آیند ؟ پس بتی به نام «هبل» باو دادند و آنرا به مکه آورد و نزد کعبه نهاد و اول بتی بود که در مکه نهاده شد. سپس اساف و نائله را آورد و نزد کعبه نهاد و اول بتی بود که در مکه نهاده شد. سپس اساف و نائله را آوردند و هرکدام را بر یکی از ارکان کعبه نهادند و طواف کننده طواف خود را از اساف شروع میکرد و آن را میبوسید و نیز بآن ختم میکرد.نرا

بر کوه صفا بتی بنام «مجاور الریح» و بر کوه مروه بتی بنام «مطعم الطیر» نصب کردند و چون اعراب برای زیارت خانه خدا می آمدند و این بتها را میدیدند از قریش و خزاعه جویا میشدند و آنها در جواب میگفتند: اینها را پرستش می کنیم تا ما را به خدا نزدیک کنند. پس اعراب که آن را دیدند بتهایی گرفتند و هر قبیله ای برای خود بتی قرار داد، و این بتها را عبادت می کردند تا به گمان خود به خدا نزدیک شوند.

(تاریخ یعقوبی، نویسنده: احمد بن اسحاق یعقوبی، مترجم: محمد ابراهیم آیتی، جلد اول، صفحات 331 و 332 )

دو مطلبی که بیان کردم دو نکته داشتند:

1: نخست آنکه بت پرستی از منطقه شام به مکه آمد و اینکه اصلاً در آن منطقه و در آن زمان ماه پرستی وجود نداشته است و دوم آنکه در همان منطقه هم بتها را برای شفاعت و توسل می پرستیده اند و بازهم برای خدای اصلی و خالق ابداً بتی نداشته اند. در مکه هم خود قرآن صراحتاً بیان میکند که الله را به عنوان خالق میشناختند و البته این را نیز میتوانیم ببینیم که هیچ گاه بتی در مکه و در بلقاء شام برای خدای خالق تراشیده نشده است.

2: اعراب برای قرب به خدا بت می پرستیده اند و قبل از آن نیز خانه خدا را زیارت می کرده و هیچ خبری هم از بتی نبوده است، پس اعراب الله را می شناخته و می پرستیده اند و از زمانی به بعد تنها برای قرب به او بت پرست شده اند.

خدای هستی الله همان خدایی است که اعراب او را به عنوان خالق میشناختند و این به خوبی در قرآن مشهود است، با این اوصاف ابداً نمیتوانسته هیچ بت ا... ای وجود داشته باشد.

رابرت موری درباره ریشه بت پرستی و این که چطور این ایزد شد خدای اصلی اعراب حجاز هیچ سند و مدرکی ارائه نمیدهد و البته در هیچ یک از اسناد و یا اشعار اعراب جاهلی هم نه به نام این ایزد و نه به تبدیل و انتقال خدای ماه بر میخوریم و یا اینکه اصلاً زمانی اعراب حجاز ماه پرست بوده باشند و اینها در حالیست که اصلاً بت پرستی را هم از بلقاء شام گرفتند که در آنجا اثری از ماه پرستی نبوده است و نه یمن که بگوییم محتمل بوده حداقل بت ایزد ماه آن منطقه هم به سرزمین حجاز راه پیدا کرده باشد.

بطور کل اگر به سخنان رابرت موری دقت کنید می بینید که او نه با قطعیت، بلکه به نوعی از یک نظریه حرف میزند تا یک مقوله معتبر و به اصطلاح فکت و البته از این دست نظریه ها در تاریخ و علوم مختلف بسیار زیاد اند و دلیلی نیست بدون شواهد متقن رأی به اعتبار آنها داده شود (فارغ از نقدهای جدی وارده).

در تاریخ داریم که ماه پرستی و... در عربستان رواج داشته است و آیه قرآن اینرا بخوبی بیان میکند و حضرت ابراهیم (ع) نیز بین آنها بوده است و بدان اشاره کردم، حتی درباره شهر مأرب هم که در زمان حضرت سلیمان (ع)، ملکه بلقیس بر آن حکومت میکرده است پرستش آفتاب را می بینیم، خود رابرت موری نیز از کشف معبد خورشید حرف میزند و همینطور معبد ماه، حال پس چطور این فرد خدای خدایان را به ماه ربط داده و نه به آفتاب؟، پاسخ در این است که خدای اعراب با ضمیر مذکر بکار میرود اما آفتاب با ضمیر مؤنث و رابرت موری با این استدلال شبهه خود را به خدای ماه ربط داده است. اما تکلیف ستاره پرستان که آنها هم در همان زمانها و البته زمان حضرت ابراهیم (ع) به همراه خورشید پرستان و ماه پرستان بوده اند چه میشود؟ چرا رابرت موری خدای آنان را به ا... ربط نداده است؟ نه تنها رابرت موری، بلکه هیچ یک از کسانیکه این نظریه را دادند پاسخی برای این پرسش ندارند إلا اینکه آمده اند و ستاره را پسر خدای مادر یعنی خورشید و خدای پدر یعنی ماه خوانده اند، به کدام استدلال؟ استدلال آنان این است که وجود خدای خورشید قطعی است و حال چون خورشید مؤنث است پس باید خدای مذکری هم باشد و آن خدای مذکر، خدای ماه است و حال وجود ستاره پرستی هم که قطعی است پس باید خدای ستاره پرستان پسر این دو خدا باشد و این پسر همان است که ستاره پرستان می پرستند. این در حالیست که اگر خدای پسری بود پس چرا خورشید پرستان به آن اشاره نکردند و او را همراه خدای خود نمی پرستیده اند و آنرا باید در میان افرادی دیگر دید که ستاره می پرستیدند؟. از آیات قرآن میتوان فهمید که خورشید و ماه و ستاره پرستان گروه هایی جدای از هم بوده اند و حضرت ابراهیم (ع) با هرکدام بصورت جداگانه برخورد داشته است.
و اما میرسیم به مهمترین و اصلی ترین ادعا یعنی ایزد ماه بین النهرین و تمدن بابل که نامش SIN  [سین] بوده است و این کشیش سعی دارد نشان دهد معبد ماه مربوط به این ایزد بوده و این ایزد همان است که بعدها در نزد اعراب شده ا...:

در لینکی که پیشتر به سمع شما خواننده گرامی آنرا رسانیدم و بزبان انگلیسی این شبهه را رد کرده بود سعی شده بود از این مبحث وارد شود که نامی که کشف شده است SIN  نبوده و SYN  بوده است و ربطی به این ایزد ماه ندارد که البته مستند سخن گفته شده بود اما من فرض را بر این میگیرم که این معبد مربوط به این ایزد ماه یعنی سین بوده است و نقدی محکم دیگری بر این مبحث دارم:

سین ابداً خالق نبوده بلکه ایزدی بوده در میان چندین ایزد دیگر که وظیفه اش بیشتر مرتبط با کشاورزان و آب و... بوده است و این در حالیست که اصلا خداوند خالق بوده و بازهم اثری از این ایزد بین اعراب حجاز ابدا نبوده است و بعضا بسیار قبل تر از پیامبر ما نامی از این ایزد در میان اعراب جاهلی نمی بینیم و آنان با این ایزد بیگانه بودند در حالیکه خدای هستی الله را میشناختند.

سین، خدای ماه تمدن های سومر، اَکَّد، بابل و آشور است. در این تمدن ها همسری داشته است به نام نینگوال (یا نین گال) و نمادش هم هلال ماه است. نکته ای که است این است که در آن تمدن ها خدای خورشید ایزد بانویی به نام شمش بوده است که اصلاً همسر سین خوانده نمیشده است و این هم خود دلیلی دیگر بر ابطال این فرضیه رابرت موری است که میگوید خدای خورشید همسر خدای ماه در تمدن سبا بوده است چرا که این مهم نشان میدهد سین حتی در سرزمین پیدایش خود هم همسرش خدای خورشید نبوده است. طبق منشور نبونئید [آخرین پادشاه تمدن بابل] درباره سین می بینیم که شَمش یا همان خدای خورشید تمدن بابل فرزند او خوانده شده است، حال، این متن را از اواسط ستون دوم منشور نبونئید بخوانید؛ این منشور نشان از علاقه زیاد نبونئید به خدای ماه سین دارد، البته که زمان این منشور هم به موقع اتمام ساخت معبدی برای سین برمیگردد و برای همین این اندازه ستایش تا حدی قابل توجیه است، این متن نشان میدهد سین، نه سه دختر دارد و نه فرزندانش ربطی به ستاره پرستی دارند و نه همسر او خدای خورشید است:

من با هدایت سین، نینگال، نوسکو (خدایی در پیوند با آتش) و سَدَرنونّا (خدای شراب)- سروران من- و به همراهی مشایعت‌کنندگانی از بابل، شهر سلطنتی من، به شادمانی و خرمی، بسوی قلب آن منزلگاه رفتم. یک اقامتگاه خوشایند. من در پیشگاه آنان یک قربانی پاک اهدا نمودم و ارمغان‌هایم را پیشکش کردم. من اِهولهول [ نام یک معبد است ] را آکنده ساختم از بهترین فرآورده‌ها. من تمامی شهر حَرّان [ شهری بسیار قدیمی در آسیای صغیر ] را چنان ساختم که می‌درخشد، چنانکه مهتاب تابناک می‌درخشد.

آه ای سین! شاه خدایان سرای والای آسمانی و جهان زیرین زمینی، بدون تو هیچ کسی و هیچ شهر یا کشوری نمی‌تواند پایدار بماند. هیچکدام بر جای نمی‌مانند.

بشود تا هنگامی که تو به اهولهول وارد می‌شوی، به آن منزلگاهی که سرشار از تو است، با سخنان خود برای نیکی و پایداری آن شهر و آن نیایشگاه اندرز بدهی.

بشود که آن خدایانی که در سرای والای آسمانی و جهان زیرین زمینی اقامت دارند، وفادار و ستایشگر نیایشگاه سین باشند. چون او یک پدر است، او آفریننده خودشان است. چنانکه برای من هست، برای نَبونید، شاه بابل که ساخت نیایشگاه را به انجام رسانده است.

بشود که سین، شاه خدایان سرای والای آسمانی و جهان زیرین زمینی، از آن بالا و با شادی و خرمی به دوست ‌داشته‌های من بنگرد.

بشود که در همه ماه‌ها و به هنگام طلوع کردن و غروب کردن، بدشگونی‌های مرا به نیکبختی بازگرداند.

بشود که او روزها مرا و سال‌های مرا دراز گرداند. پادشاهی مرا پایدار کند. بر دشمنانم پیروز شوم. مهاجمان نابود شوند و فرو کوبم بدخواهانم را.

بشود که نینگال، مادر خدایان بزرگ، از سوی من و پیش از من، سخن دل مرا به سین فرا گوید، به آن محبوب من.

بشود که شَمَش و ایشْتَر، فرزندان درخشنده و تابناک او، سخن دل مرا به سین فرا گویند. به آن پدر، به آن آفریدگار خودشان.

(منبع ترجمه: ghiasabadi.com/nabonidus.html)

در تمدنهای بین النهرین، سین ابداً خدای اصلی و خالق نبوده و مثلاً در تمدن بابل، خدای اصلی و بزرگ همچنان که در استوانه کورش هم مشهود میباشد، مردوک (مردوخ) بوده است. نکته جالب اینجاست که در استوانه کورش ما اثری از سین نمی بینیم و مردوک به عنوان سرور خدایان ستاییده شده است. در کل باید بگویم که سین، ابدا خدای اصلی و خالق در نزد تمدنهای بین النهرین نبوده است چه رسد به تمدن مأرب. در افسانه گیلگمش هم [حماسه گیلگمش از قدیمی ترین آثار ادبی حماسی دوران باستان بوده که مربوط به بین النهرین است و بر روی لوح های گلی به زبان میخی نوشته شده] ابداً سخنی از سین به عنوان خالق و یا خدای اصلی نبوده و خدای خورشید هم همسر او نیست چنانچه در آن میخوانیم:

تو ای ارورو - ارورو: الهه ی قالب پرداز -، به همراهی مردوک پهلوان آدم و جانوران را آفریدی... .

(افسانه گیلگمش، مترجم لوحه های میخی: جرج اسمیت، ترجمه به آلمانی: گئورگ بورکهارت، ترجمه به فارسی: دکتر داوود منشی زاده، صفحه 23)

از این متن بخوبی بر می آید که سین در اساطیر بین النهرین خالق نبوده است، البته درباره این افسانه گیلگمش باید بگویم که هیچ اثر خاصی از سین در این افسانه نیست اما از شمش، خدای خورشید در این افسانه مطالبی مشاهده میشود، این بیش از پیش به جایگاه سین لطمه میرساند.

سین، معبدی هم در شهر حران داشته است و جدای از کتیبه های مربوط به حماسه ی گیلگمش، در کتیبه های اِنوما اِلیش «Enuma Elish » هم [انوما الیش حماسه ای مربوط به آفرینش و خدایان بابلی است که بر لوحهای گلی به زبان اکدی حک شده است] ابداً سین خدای خدایان و یا خالق نیست و تنها خدای ماهی را می بینیم که هماننده ایزدان دون پایه دیگر است.

سرور خدایان بابلی ها در زمان نبونئید مردوک بوده است، لکن مردوک هم حتی تطابقی با الله نزد اعراب قبل از ظهور اسلام ندارد. در انوما الیش، مردوک در ابتدا هماننده بسیاری از ایزدان دیگر، پدر و مادر داشته و ایزدی ساده بوده است، اما بعنوان خدای شهر بابل کم کم وارث ویژگی های برخی خدایان دیگر شده و بعنوان مثال سرور خدایان بودن را از آنو به ارث برده و خدای خدایان میشود، بنابراین مشخصاً خدایان دیگر و البته پدر و مادرش را او نیافریده و خالق نبوده. همچنین در بند نهم از کتیبه هفتم کتیبه های انوما الیش میخوانیم:

Tutu [is] "He who created them anew

ترجمه: توتو [هست] او کسی است که آنها را از نو می آفریند؛"

(منبع: The Seven Table of Creation، نویسنده:Leonard William King، صفحه 93)

توتو خدای آفریننده در آیین بین النهرین است که در زمان حمورابی (از پادشاهان مشهور بابل) وجود داشته، بنابراین در کتیبه های انوما الیش مشاهده میشود که توتوآفریننده است ولی مردوک در کتیبه های انوما الیش این قدرت توتو را هم دارا نیست و در کتیبه گیلگمش صرفاً یکی از خدایانی است که در آفرینش انسان دخیل بوده است. در کل، در میان خدایان آیین بین النهرین هیچ خدایی خالق هستی نبوده و همچنین سین نیز هیچ گاه خدایی نبوده است که آفریننده باشد.

همانطور که در حماسه ی گیلگمش و حماسه ی انوما الیش نیز مشهود است، در هیچ زمانی و هیچ موقعیتی، خدای ماه یا سین، سرور خدایان نبوده است. پس تمام این فرضهای رابرت موری باطل است. چطور ممکن است یک ایزد که خالق و سرور خدایان نیست و همسرش هم ایزدی به نام نینگال است که ربطی به خورشید ندارد، بیاید و در تمدنی دیگر یعنی مأرب، به یکباره خدای خورشید همسرش بشود؟، آنهم در صورتیکه نه در تمدن بین النهرین و نه در تمدن مأرب اثری از همسر بودن او با خدای خورشید نمی بینیم و حتی در همین افسانه گیلگمش هم وقتی از خدای خورشید یعنی شمش سخن گفته میشود هیچ نامی از سین به میان آورده نمیشود و اثری از ارتباط بین این دو در افسانه گیلگمش نیست [اینکه این الواح ناقص به زمان حال رسیده باشند دخلی به بحث ندارد چون قرینه ای در اختیارمان نیست حکم بدهیم فلان گزاره در این الواح بوده بدست ما نرسیده].

پس خدای خورشید هیچ ربطی به خدای ماه نداشته است إلا همان نقشی که در منشور نبونئید دیدیم که خدای خورشید را فرزند سین خوانده است [در حالیکه این کاملاً در تضاد با باوریست که رابرت موری برای تمدن یمن بیان میکند که خدای خورشید همسر خدای ماه بوده].

حال به قسمت دیگر فرضیه رابرت موری میرسیم که میگفت خدای ستاره پرستان فرزند آنها (خدای خورشید و ماه) بوده است:

در افسانه ی گیلگمش که اثری از چنین چیزی نیست و در منشور نبونئید هم دو ایزد فرزند سین خوانده شده اند، نخست شمش که خدای خورشید بوده است و دوم ایشتر. نماد این ایزد یعنی ایشتر ستاره هشت پر بوده است (بنگرید به اینجا قسمت Iconography)، نیز در نقش باستانی مربوط به تمدن بابل در قرن دوازدهم قبل از میلاد سه نماد خورشید و ماه و ستاره هشت پر را مشاهده میکنیم (اینجا) اما ایشتر طبق صفحه ی 18 کتاب افسانه ی گیلگمش الهه ی عشق است و مادر او انتو و پدر او آنو (خدای آسمان) است. نتیجتاً پدر و مادر او قبلاً خدایان دیگری بوده اند و خدای خدایان نبوده و صرفاً ایزد عشق بوده و دون خدای خدایان تمدن بابل قرار میگرفته است نه اینکه خدای مورد پرستش گروهی بخواهد باشد که بگوییم خدای خدایانشان ایشتر است و ستاره پرست هستند. ممکن است کنار هم آمدن سه نماد ماه و خورشید و ستاره وسوسه برانگیز باشد لکن باید در نظر داشته باشید کارکرد و مراد ازین سه نماد با آنچه رابرت موری ادعا میکند کاملاً متفاوت است ضمن اینکه زمانش هم بشدت قدیم تر نسبت به ظهور اسلام می باشد. حال چهار نکته روشن شد:

1: سین، سرور خدایان و خالق هیچ گاه نبوده است.

2: همسر سین هیچ گاه خدای خورشید نبوده است.

3: در مأرب اثری از همسر بودن خدای خورشید با خدای ماه نمی بینیم.

4: سین هیچ گاه سه دختر نداشته است.

رابرت موری حرف از کشفیاتی مربوط به دختران ا... با یک نقش هلال ماه در بالای سر آنان میزند و میگوید:

هنر و کاسه های مورد استفاده در عبادت از "دختران خدا" نیز یافت شده است. سه دختر، ال لات، عزی و ال منات گاهی اوقات همراه با خدا، خدای ماه ارائه شده توسط یک هلال ماه در بالا به آنها به تصویر کشیده. شواهد باستان شناسی نشان می دهد که مذهب غالب عربستان سعودیmon god skulten [ بت خدای ماه ] شد، گاهی اوقات همراه با خدا، خدای ماه ارائه شده توسط یک هلال ماه در بالا به آنها به تصویر کشیده.

(منبع: www.apg29.nu/allah-manguden-som-var-gift-med-solgudinnan-med-stjarnorna-som-sina-dottrar-9415 به نقل از: www.biblebelievers.org.au/moongod.htm و www.allahuakbar.se/2010/06/bluffen-om-allah/)

سخن رابرت موری راجع به کشف کاسه و... فاقد ارجاع دهی هست فلذا نمیتوان اعتباری برای آن قائل شد.

لات و منات و عزی هیچ ربطی به ماه ندارند و رابرت موری هیچ سندی برای این مسئله ارائه نمیکند. در الأصنام و منابع دیگر اثری از ارتباط بین این سه بت با ماه، خورشید و یا ستاره نیست.

هیچ اثری از وجود نماد هلال ماه با این دختران خدا نبوده و هیچ سندی این گفته رابرت موری را تأیید نمیکند.

کدام شواهد باستان شناسی نشان میدهد که دین اصلی مردم عربستان ماه پرستی بوده است؟ در منطقه حجاز اثری از ماه پرستی نیست و هیچ چیزی مربوط به ماه پرستی در آن منطقه کشف نشده است که صراحتاً بتوان گفت ماه پرستی در آن منطقه بوده است، بلکه شواهد این ماه پرستی در یمن و... است و البته در همان یمن هم ماه پرستی به تنهایی وجود نداشته و خورشید پرستی هم بعنوان مثال رایج بوده است.

در کجای تمدن و آثار اعراب حجاز ما نماد هلال ماه را با خدای هستی الله می بینیم؟ خدای هستی الله که در میان 360 بت مکه، هیچ بتی برای او نبوده است پس این حرف را این فرد برای چه میزند؟ این نماد الله با هلال ماه کجاست؟ نماد هلال ماه از زمان امپراطوری عثمانی ابه میان تمدنهای اسلامی راه یافت و تا قبل از آن این نماد در هیچ کجای اسلام وجود نداشته است و همچنین در قبل از اسلام و در میان اعراب حجاز هم نماد هلالی برای خدای هستی الله ابداً قرار نمیدادند و البته اعراب، نه تنها بتی برای ایزد ماه نداشته اند بلکه اصلاً ایزد ماهی هم  ولو به عنوان ایزدی در رده های پایین تر از خدای هستی الله در عقاید آنان وجود نداشت:

در افسانه ها آمده است، شبی سلطان عثمان اول (1326 - 1288)، که پیشتر به افتخار او ترکیه را «امپراتوری عثمانی» می نامیدند، در رؤیا منطقه وسیعی را دید که هلال ماهی بر فراز آن گسترش یافته بود. او این رؤیا را به معنای چنین فرمانی از جانب خداوند تعبیر کرد که تمام کشورهای غیر مسلمان را، چه در غرب و چه در شرق، فتح کند و به دین اسلام درآورد. کشور گشایی های ترکیه در دوره سلطان عثمان اول شروع شد، که در سال 1683 میلادی تا دروازه های شهر وین پیشروی کرد.

از قرن سوم پیش از میلاد، در بیزانس، هلال ماه نماد هِکاته، الهه محافظ و نگهبان شهر بیزانس بود. در سال 1453 پس از تسخیر بیزانس (استانبول امروزی) به دست سلطان محمد دوم، هلال ماه به نشانه فرمانروایی و پیروزی امپراتوری عثمانی برگزیده شد. سلطان سلیم اول (1520 - 1512) نیز هلال ماه را تا حد نشان عالی و اصلی ترکیه ترفیع داد.

قرمز، رنگ امپراتوری ترکیه است. ستاره، که نخستین بار در قرن 18 میلادی روی پرچم ترکیه ظاهر شد، به نشانه وحدت و یکپارچگی تمام بخش های مملکت است. ستاره با سوره 53 قرآن، نجم، نیز مناسبت دارد. [ در اینجا واضح است که ستاره نیز هیچ گاه نسبتی با هلال ماه نداشته است ]

هلال ماه (با ستاره یا بدون آن) مانند رنگ سبز مشخصه ای اسلامی شناخته می شود [ آنچنان که بیان شد، در امپراتوری عثمانی و پس از تصرف بیزانس، هلال ماه مشخصه یکی از بزرگ ترین امپراتوری های اسلامی یعنی عثمانی شد و به طبع، پس از آن جزء نمادهای اسلامی شد، اما نه برای شیعیان ]. در سرزمین های اسلامی هلال احمر (سرخ) معادل صلیب سرخ کشورهای اروپایی است [ دارد این مقایسه را انجام میدهد که صلیب برای مسیحیان مقدس است، هلال ماه نیز برای مسلمانان نماد و مقدس شده است و صلیب سرخ و هلال سرخ نقش مشابهی در کشورهای اسلامی و کشورهای اروپایی دارد، البته ذکر این نکته خالی از لطف نیست که فلسفه این هلال ماه ربطی به صلیب ندارد ].

(تاریخ درفش ها و پرچم ها، نویسندگان: هانس رایشهارت و هاری د. شوردل، مترجم: بهروز بیضایی محمدآبادی، ویراستار: فرزانه کریمی، صفحه 32)

حال، این مهم روشن شد که هلال ماه هیچ ربطی به اعراب حجاز ندارد و آیا خدای ماه که به گفته رابرت موری پرستش آن یعنی آیین غالب مردم عربستان بوده است نباید نشانه ای و یا نامی از او باشد؟ چرا در مکه و بتهای آن زمان و نقش ها و نمادهای صدر اسلام ما ایزد ماه و یا اثری از هلال ماه بعنوان نمادی مقدس نمی بینیم؟ پرواضح است که مذهب اعراب حجاز هیچ گاه ماه پرستی نبوده و الله خدای آنان هیچ ربطی به خدای ماه نداشته است چرا که هیچ شباهتی با هم ندارند حتی یک نماد هلال ماه هم برای الله در قبل از اسلام نبوده است و رابرت موری سندی ارائه نمیدهد.

نتیجتاً نه سین سه دختر داشته بلکه در منشور نبونئید دو ایزد فرزندان او خوانده شده اند که یکی خدای خورشید و دیگری الهه ی عشق بوده که صرفاً ستاره هشت پر نماد او بوده و البته هیچ یک از دختران ا... در نزد اعراب جاهلی هم هیچ ربطی به خورشید و الهه عشق بودن یا مرتبط با ستاره نداشتند. در اینجا این مهم مشخص میشود که نه فرضیه رابرت موری درست است و نه اصلاً دخترانی که اعراب جاهلی برای الله قائل بودند ربطی به دختران سین دارند و از قضا در ویکی پدیای انگلیسی با درج ارجاعاتی در رابطه با توضیحات پیرامون فرزندان سین اصلاً دو ایزد فرزند سین مذکر بیان شدند نه مؤنث. این مقوله بیش از پیش بی اعتباری این شبهه را نشان میدهد.

عده ای من جمله خود رابرت موری به این ایزد «نانا» هم میگویند، اما این حرف غلط است، چرا که نانا با نام سامی ننه ی [ننه ی نام سامی مام است] ایزد - مادر بوده و ربطی هم به ماه نداشته است و مؤنث بوده اما ایزد سین مذکر بوده است. همه ی اینها جدای از این است که اساساً نانا نامی برای ایزدان مؤنث بوده:

ننه ی Nanai نام سامی مام - ایزد بزرگ Magna Mater است که در روزگار باستان آیینش از کرانه های مدیترانه تا سواحل دجله و فرات و دره سند و مرزهای خاوری ایران بزرگ گسترده بود و با نامهای ارتمس، اردوی، اناهید و ایشتر و ننه ی در میان یونانیان و ایرانیان و بابلی ها و لودیها و مردمان آسیای صغیر پرستیده می شد.

ستایش ننه ی پیشینه درازی دارد و به پندار کومون [ فرانس والری ماری کومونت، به فرانسوی Franz Valéry Marie Cumont: متولد سال 1868 میلادی ؛ مورخ و باستان شناس اهل بلژیک بود ] او شاید یک زمان الهه شهر در جنوب بابل بوده است که از دیر باز با ایشتر یکسان انگاشته شده بود و علاوه بر بین النهرین در ایلام و ایران نیز ستایش می شد. آیین ننه ی در هزاره دوم پیش از میلاد در شوش رواج داشت و معبد او در آن شهر تا زمان اسکندر برپا بوده است و بعدها آیین ننه ی - اناهید به دهیوهای خاوری ایران رفته و نام ننه ی در سکه های شاهان هند و سکایی در سده اول میلادی نقش شده است.

نام ننه ی در سنگ نبشته ها به صورت Nana نگارده شده و برخی محققان چنان انگاشته اند که ننه ی نیز مانند ماما و غیره یکی از لال نامها بوده که مردمان برای نامیدن مادر و مام - ایزد به کار می بردند و بعدها با اضافه کردن پسوند ندایی یا اضافی به صورت Nanai در آمده است. [البته آنطور که من دیدم معمولاً برای نوشتن نام نانا برای سین از یک n اضافه استفاده میکنند ( Nanna ) اما nana با nanna از لحاظ معنی ابداً فرقی ندارد و این نمیتواند دلیل تمایز بین این دو نام باشد]

از سوی دیگر به گمان پرزیلوسکی Nanai [جین پرزیلوسکی «Jean  Przyluski»: متولد سال 1885 میلادی؛ محقق و زبان شناس فرانسوی بود] شاید به گونه اصلی نام زن - ایزد نزدیکتر باشد که بعدها به صورت عامیانه Nana در آمده است. در ایران از دیر باز مراسم نیایشی ننه ی با اناهید در آمیخته بود و آیین این دو زن - ایزد نه تنها در باختر ایران بلکه در مرزهای خاوری کشور نیز رواج داشت چنانکه معبد او در نسای پارت در سده دوم پیش از میلاد و نام سغدی «بنده ننه ی» که در اسناد سده چهارم میلادی بدست آمده شاهد این مدعاست.

(مدخل ننه ی در بخش یادداشت های مترجم در کتاب دین ایرانی (برپایه متنهای معتبر یونانی)؛ نویسنده: امیل بنونیست، مترجم: دکتر بهمن سرکاراتی)

آنچکه معلوم شد این است که نام نانا یک نام مؤنث بوده و همچنین نام ایزد مادری کهن و تاریخی در تمدن بین النهرین است اما سین ابداً مؤنث نبوده و این در منشور نبونئید واضح است. ایضاً ایزد دیگری نیز با همین نام نانا در اساطیر نورس و بین مردم اسکاندیناوی می بینیم [اسکاندیناوی منطقه ای جغرافیایی در شمال اروپا است] که آن ایزد هم مؤنث بوده است پس نام نانا هیچ ربطی به سین ندارد. البته همین پنداشتن نام نانا برای سین باعث شده است تا بیایند و بزرگی و کهن بودن نانا را به سین ربط بدهند که با توضیحاتی که دادم این کار کاملاً باطل میشود.

حال این فرضیه مطرح میشود که تمدن بین النهرین از قدیمی ترین و از اولین تمدن هاست و حال آیا الله میتواند در این تمدن خدای ماه بوده باشد و سپس بعد از سالها در تمدن مأرب رفته و بعد از طی مدت زمانی هم خالق شده و در بین اعراب حجاز پدیدار شود؟ پاسخ کاملاً منفی است، یکتاپرستی حضرت ابراهیم (ع) بازهم وجود سین و ربط دادن آن به الله را باطل میکند چرا که یا قبل از پیدایش سین و یا همزمان با وجود سین، حضرت ابراهیم (ع) الله را می پرستیده است و اما دومین دلیل این است که سین هیچ گاه خدای اصلی و یا سرور خدایان نبوده اما الله در نزد اعراب خدای خالق بوده است و البته اگر بر فرض هم این چنین اتفاقی بیفتد و انتقال صورت بگیرد باید اثری از نام سین و یا حداقل هلال ماه در میان اعراب حجاز می دیدیم در حالیکه ابداً این چنین اثری نیست. سوم اینکه سین دو فرزند داشته که یکی خدای خورشید و دیگری الهه عشق بوده است، اما اعراب برای الله سه دختر قائل بودند که هیچ کدام به خورشید یا الهه عشق و یا حتی ماه هم هیچ ربطی نداشته اند. براستی تمام دلایلی که برای یکسان شماری ایزد خرافی چون سین با الله شمرده میشود وقتی بررسی میکنیم می فهمیم اعتباری ندارند. 

رابرت موری در مهمترین و اصلی ترین ادعایش از وجود این ایزد یعنی سین، در منطقه مأرب حرف میزند و مأرب هم مرکز سبا بوده است و ربط ایزد سین تمدن بین النهرین به تمدن مأرب که یعنی مرکز سبا بوده است و بت و معبدی که در آنجا کشف شد این است که میگویند این تمدن از بین النهرین تأثیر گرفته است و به همین دلیل میگویند این معبد مربوط به ایزد سین و بت هم مربوط به این ایزد و سپس میگویند ا... هم همین ایزد است. این را میتوان یکی از دلایل اصلی رابرت موری دانست. اما براستی این ایزد سین که نه نامش و نه خصوصیاتش ربطی به الله ندارد و یک ایزد است عین ایزدان دیگر پس چرا او را به ا... ربط میدهند؟ پاسخ اینجاست:

قبلاً پیشتر بیان کردم که فرضیه ای داشتند که میگفتند چون خدای خورشید در میان مردم سبا بوده است و آفتاب پرست بوده اند و این خدا مؤنث بوده است پس باید خدای مذکری هم باشد و حال که معبد ماهی کشف شد، گفتند که پس ایزد سین که در آنجا بوده همان خدای ماه و همسر خدای خورشید استه:

مردم شبام خدایی مؤنث به عنوان خدای خورشید داشتند.

وقتی خدایی مؤنث است باید خدایی مذکر هم، هم رده و شوهر این خدا باشد .

در کشفیات آن منطقه، معبد و بتی مربوط به ایزد ماه کشف شد.

این ایزد ماه همین سین بوده است و در کتیبه ها این نام سین وجود دارد [لینکی که بزبان انگلیسی بود و آنرا در ابتدای این مبحث قرار دادم این مسئله را بصورت مستند رد میکند] که در تمدن های بین النهرین میتوانیم او را ببینیم، پس همتای خدای خورشید پیدا شد و این معبد و بت هم مربوط به این ایزد است.

از آنجا که خدای اسلام قبل از پیدایش این دین خدای اصلی در میان اعراب بوده است و دین غالب مردم عربستان هم ماه پرستی بوده پس این ایزد ماه هم همین خدا بوده است که از یمن به حجاز آمده، چون خدای خورشید که مؤنث است و فقط همین خدا می ماند که مذکر بوده و همتای این خدای خورشید بوده باشد تا بتواند با عنوان خدای خدایان به نزد اعراب حجاز راه یابد و سپس خالق شود.

پس الله هم همین ایزد سین منطقه شبام است که زمانی بت و معبد داشته است [البته در قسمتهای پایانی کتابش مدعی میشود که تا زمان پیامبر اسلام (ص) هم اعراب، الله را خدای ماه میدانستند که این ادعا را جلوتر بیان خواهم کرد].

و اما نقد ادعاهای فوق:

- پیشتر این ادعا که دین اصلی مردم عربستان ماه پرستی بوده است را رد کردم.

 - نام این خدا هیچ ربطی به الله نداشته است، پس اگر هم منتقل شده باید نام این خدا بطور کل عوض شده باشد که این چنین سند تاریخی نیست و بلکه اگر هم منتقل میشد باید حداقل در میان اسناد مربوط به اعراب حجاز نامی از سین یا نامهای دیگر این ایزد و یا مربوط به این ایزد می دیدیم در حالیکه حتی یک کلمه هم نیست، پس اگر تغییر نامی بود باید سندی میبود و اگر تغییر نامی هم نیست که پس هیچ انتقالی صورت نگرفته است و الله هیچ گونه ربطی به سین ندارد، پس سین خدای دیگری است و الله قرآن یا خالق هم هیچ گاه نبوده است.

- مسئله حضرت ابراهیم (ع) یکتا پرست که تمام مسلمانان خود را پیرو خدای او میدانند کاملاً این فرضیه را باطل میکند. چرا که در زمان آن حضرت خدای ماه پرستیده میشده است و حضرت ابراهیم (ع) از پرستش این خدا سرباز میزند پس سین در میان اعراب حجاز نیامده است چرا که همزمان با وجود الله و پرستش او توسط حضرت ابراهیم (ع)، ماه پرستان وجود داشتند و چه خدایشان بر فرض صحت این حرف رابرت موری مبنی بر اینکه سین، خدای ماه پرستان است باشد و یا هر نام دیگری خدایشان داشته باشد، سین یا بطور کل خدای آنان هر چه که بوده است به عنوان خدای ماه در آن زمان پرستیده میشده در نتیجه امکان تغییر و انتقال ابداً وجود نداشته است. خدای خدایان اعراب حجاز همواره همان خدای حضرت ابراهیم (ع) بوده است. به عبارتی اعراب حجاز همیشه خدای خالق خود را از زمان حضرت ابراهیم (ع) میشناختند. پس نه تنها هیچ تغییری در خدای اعراب منطقه حجاز رخ نداده است بلکه اصلاً خدای ماهی هم در هیچ زمانی بین آنان نبوده و این خدای ماه همواره در همان منطقه خود پرستیده میشده است و حتی به عنوان همان ایزد ماه هم در بین اعراب حجاز نرفته است چه رسد به این که به عنوان خدای اصلی برود.

- سین، ایزد ماه بوده است و نه خدایی خالق انسان  و آفریننده و یا حداقل سرور خدایان، در تمدن بین النهرین و مأرب هم ابداً او خالق نیست پس چطور ممکن است انتقال پیدا کرده و خالق بشود در حالیکه هیچ کجا او را خالق نمی خواندند؟ رابرت موری این پرسش را نمیتواند جواب دهد که این ایزد چطور شد که در نزد اعراب جاهلی خالق و خدای اصلی شد در حالیکه در نزد مردم یمن و سرزمین پیدایشش یعنی بین النهرین نه تنها خالق نبوده است بلکه او را سرور خدایان هم نمی خواندند؟، پس قبل از انتقال سین از مأرب به نزد اعراب حجاز، اعراب کدام خدا را خالق میخواندند؟ تنها پاسخ این است که اعراب خالق نداشتند تا سین بین آنان راه پیدا کرد، پوچی این حرف اینجاست که سین اصلاً در میان مردم مأرب و یا حتی بین النهرین هم خالق نبوده که بخواهد اینجا خالق بشود و همینطور این فاقد سند موجهی است که اعراب قبل از ظهور اسلام که طبق قرآن خالق خود را میشناختند در زمانی خالق نداشته باشند [اگر عنوان کنید سخن قرآن قابل قبول نیست باید سندی ارائه بدهید که مشرکان مکه متعرض این امر شده باشند که چرا قرآن نماد ماه و مرتبط با ماه بودن را از الله گرفته است در حالیکه نه تنها این چنین چیزی نیست بلکه اصلاً خطاب قرآن هم بهمان مشرکین است که میگوید الله را خالق خودتان میدانید اما چرا منحرف میشوید از حق و... یعنی این قدر این مقوله واضح بوده که خداوند در قرآن خطاب به خود مشرکین آنرا متذکر میشود، بنابراین اگر این چنین چیزی نبود مشخصاً مشرکین اعتراض شدیدی میکردند].

- چطور ممکن است ایزدی که در محل پیدایشش یعنی بین النهرین و سپس در مأرب، خالق و خدای اصلی ویا حتی بطور کل سرور خدایان نبوده به یکباره به میان اعراب جاهلی حجاز بیاید در زمانی قبل از پیامبر اسلام (ص) آنهم بدون معبد و بت و تازه خالق و خدای اصلی هم بشود؟!.

- خدای ماه سین در زمانی بت و معبد داشته است و این در حالیست که خداوند هیچ گاه در قرآن نمیگوید که ولو در زمانی بسیار دور بتی برای او مشرکین تراشیده باشند و هیچ اشاره ای نیست که بتی برای خداوند میتراشیدند.

در اینجا خلاصهی رد خود را بر این شبهه رابرت موری می آورم:

رابرت موری آمد و این استناد را کرد که دین اصلی مردم عربستان در زمانی پرستش خدای ماه بوده است و با همین استدلال، آمده و گفته بود پس این اعراب که زمانی خدای ماه را می پرستیدند حال که الله را میپرستند پس ا... همان خدای ماه است که قبلاً می پرستیدند.

 و من متذکر شدم:

خورشید پرستی و ماه پرستی و ستاره پرستی باهم رواج داشته اند، و البته بت پرستی هم بوده است.

رابرت موری درباره گفته فوق نظریه ای داد و گفت:

خورشید خدای مادر و مؤنث بوده و ماه، خدای مذکر و همتا و همسر او و ستاره، فرزند آنها، پس چون ماه مذکر بوده و خدای همتای خورشید، پس همین خدا شده است الله و لات هم همان خدای خورشید بوده که در نزد اعراب شده است همسر الله. شباهت جالب در گفته رابرت موری و برخی از ضد اسلامهای فارسی زبان این است که در فضای مجازی هم درباره سه بت لات و منات و عزی تصویری را نمایش میدهند که در آن سه زن اند که لات و منات و عزی اند، بالای سر لات خورشید است و بالای سر آن دو زن دیگر یکی هلال ماه و دیگری ستاره است، به عبارتی میخواهند این شبهه را القا کنند که لات را همسر ا... میخوانده اند و الهه خورشید بوده است و سپس منات و عزی را نیز که اعراب دختران ا... میخواندند به ماه و ستاره ربط داده، و این مسئله را بیان کنند که پس ا... هم قبلاً خدای ماه و همسر لات بوده که خدای خورشید است اما بعدها هر سه شدند دختران ا... .

کذب بودن این مسئله اینجاست که اولاً بتهای لات و منات و عزی هیچ ربطی به ماه و خورشید و ستاره ندارند و اینان حرفی را میزنند که هیچ سندی برای آن ندارند و البته در فرهنگ و عقاید اعراب حجاز هم هیچ ارتباطی بین این بتان با ماه و ستاره و خورشید نمی بینیم و دوم اینکه اعراب جاهلی اصلاً لات را همسر خدا نمی خواندند بلکه او را نیز همواره دختر خدا میخواندند و هیچ سندی نیست که نشان دهد او را در زمانی همسر ا... میخوانده اند. رابرت موری نیز سخن از کشف مجسمه های دختران ا... در هزاره فلسطین میزد اما هیچ سندی برای آن ذکر نمیکرد به علاوه اینکه من نتوانستم سندی دال بر وجود این چنین اشیائی پیدا کنم.

اگر مردم آن زمان این عقاید را داشتند باید خدای مادر را با خدای پدر می ستاییدند و این که در آثار مربوط به تمدن سبا و خورشید پرستی شان هماننده عرش بلقیس و... از خدای خورشید اثری ببینیم اما از شوهر و فرزندش اثری نباشد باعث خدشه وارد شدن به شبهه رابرت موری میشود. بت لات هم نه همسر خداوند بلکه دختر او بوده است و نه خدا، بلکه صرفا یک بت بوده است، این در الأصنام نیز مشهود است که هیچ بتی همسر خدا نبوده است.

خدای تمامی مسلمانان طبق قرآن خدای حضرت ابراهیم و سلیمان (علیهم السلام) است و این در حالیست که در زمان آن حضرات پرستش خورشید و ماه بوده و دولت سبا در زمان حضرت سلیمان پابرجا بوده است و ربطی به خدای هستی الله نداشتند.

در اینجا اثبات شد که خدای حضرت ابراهیم (ع) خدای ماه نبوده پس خدای پیامبر ما هم که خدای حضرت ابراهیم است و خدای هستی الله می باشد ابدا ربطی به خدای ماه نداشته است، پس ایزد ماهی در کار نبوده. آیا بر فرض بودن انتقال [که ابدا نمیتواند انتقالی باشد]، انتقال خدایی که خالق است و یکتا است و فرزند و... ندارد و بت و معبدی هم ندارد [خدای حضرت ابراهیم (ع)] منطقی تر است تا به همان شکل و خالق بودن، توسط اعراب پرستیده شود و فقط بتهایی را واسطه قرار دهند و یا انتقال ایزدی ساده که نه نامش تطابق دارد و نه خالق است و بت و معبدهم دارد و اصلا مربوط به بین النهرین است و همینطور همسر و فرزند هم دارد؟ پس به یقین این چنین ایزد ساده و دارای این اختلافات فاحش با الله، ابدا نمیتوانسته انتقال پیدا کند.

طبق قرآن الله در نزد پرستندگان خود به عنوان خالق شناخته میشده است اما این ایزد ماه حتی در تمدن اصلی خود یعنی بین النهرین هم هیچ گاه خالق نبوده و در هیچ کجا خالق خوانده نشده است.

نام سین هیچ ربطی به الله ندارد و برای این تغییر نام باید رابرت مور سند ارائه کند که این چنین سندی وجود ندارد، نه تنها نام سین، بلکه نامهای دیگر این ایزد چون نانا و... هم در نزد اعراب جاهلی منطقه حجاز ابداً نبوده است و در هیچ متن و اشعار اعراب جاهلی نه تنها سخن از این نامها بلکه حتی از ایزد ماه هم سخنی نیست.

نام الله یعنی ترکیبی از الف و لام تعریف با إ ل ه [ برخی میگویند با و ل ه ] و این یعنی الله اسم علم نیست، اما نام ایزد ماه همواره اسم علم بوده و اگر هم در نزد اعراب می آمده باید با اسم علم می آمده است در حالیکه بنابر قول برخی اسم الله بنا به کثرت استعمال و در طول زمان اسم علم شده است و این قول هم درست باشد باز در حقیقت الله اسم علم نیست و این در حالیست که حتی اگر این ایزد سین میخواسته منتقل بشود باید با اسم علم می آمده در حالیکه ابدا الله اسم علم نیست. دقت کنید، وقتی ایزد ماهی را می آورند یقیناً او را یا با همان نام خود که از تمدنی دیگر آمده است میخوانند و یا برای او اسم علم انتخاب میکنند. وقتی میخواهند از بتی حرف بزنند برای او اسم علم انتخاب میکنند [هماننده هبل و مناف و...]، اما اعراب، الله را خالق خودشان میدانستند و بتی هم که نداشته است، برای همین به او میگفتند معبود [با ال تعریف عهد ذهنی میشود معبودی مشخص که در نزد مخاطب حضور دارد و او را می شناسد] (از آنجایی که تنها الله در نزد اعراب خالق بوده پس وقتی با ال تعریف می آمده است یعنی معبودی مشخص که خالق است) پس این نمیتواند اصلاً خدای ماه باشد چرا که خدای ماه را نمیتوان با الله خطاب کرد چون در اینصورت معلوم نیست منظور ایزد ماه است و یا ایزدی دیگر، چون این خدا حتی در سرزمین اصلی خود یعنی بین النهرین هم خالق و متمایز نبوده و ایزدی بوده هماننده بسیاری از ایزدان دیگر و یا در همین سبا هم خدای بزرگشان مربوط به خورشید بوده است و نه سین و یا مربوط به ماه، پس در هر صورت، اعراب فقط اسم علم میتوانستند برای او بگذارند و حال آنکه الله اسم علم نیست و بقیه ویژگی ها و صفاتی هم که در قرآن برای خدای هستی الله بیان شده یعنی اینکه خداوند خالق کل هستی و عالم و قاهر و عزیز و حکیم و عادل و... است صفاتی اند که هیچ ربطی به خدای ماه سین یا هر خدای باطل دیگری ندارند.

برخی آمده و توجیهاتی بس شگرف و عجیب کرده و نام الله را با نام خدایان و بعضاً بتهایی با نام الاهه [و یا ایلاه و نامهایی شبیه به این] یکسان شمرده اند و حتی این نام الله را هماننده همان نامهایی که میخواهند به الله آنرا ربط بدهند به زبان سامی و بعضاً تمدن نبطیان (در شمال عربستان و جنوب فلسطین)... ربط داده اند!!، زبان سامی ریشه زبان عربیست و البته در زبان و نامهای تمدن نبطی ها نیز شباهت هایی با زبان عربی می بینیم اما مسئله اینجاست که اصلاً نام الله هیچ ربطی به هیچ نامی در زبان سامی و تمدن نبطیان ندارد و این افراد بجای مطالعه کردن درباره لغت الله در زبان عربی رفته و از خود و بعضاً مسشترقینی که سند معتبری ارائه نداده حرف زده اند، آنهم بدون توجه به لغت الله در زبان عربی. در قسمت تکلمه الأصنام، نام بتهایی است که مترجم میگوید این بتان وجود دارند اما هشام بن کلبی آنها را در الأصنام نیاورده است، جدای از اینکه یقیناً اعتبار این قسمت به اندازه خود الأصنام نیست، اما از بتانی با نام الاهه در آن سخن گفته شده است:

الاهه: « الالاهة »:

بتانی بودند. در سایر نسخه های قاموس الاهه ضبط است، ولی صحیح آن در این معنی «آلهه» به صیغه جمع است، و بر همین وجه است قرائت قول خدای تعالی: و یدرک و آلهتک 7: 127 ( تاج العروس )

(الأصنام (بتهای عرب)، نویسنده: هشام بن محمد کلبی، مترجم: سید محمد رضا جلالی نائینی، صفحه 162)

متن فوق اشاره به این آیه از قرآن داشت:

وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَیَذَرَکَ وَآلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ (127)

و سران قوم فرعون گفتند آیا موسى و قومش را رها مى ‏کنى تا در این سرزمین فساد کنند و [موسى] تو و خدایانت را رها کند [فرعون] گفت بزودى پسرانشان را مى ‏کشیم و زنانشان را زنده نگاه مى داریم و ما بر آنان مسلطیم. ( 127 ) سوره الأعراف

همچنین در آیه دیگر قرآن کریم خداوند میفرماید:

أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ (5)

آیا او بجای اینهمه خدایان خدای واحدی قرار داده ؟ این راستی چیز عجیبی است؟! ( 7 ) سوره صاد

همانطور که می بینید لفظه آلهة در قرآن برای خدایان بکار برده شده است و این یعنی هیچ ارتباطی به یک خدای مشخص ندارد و خدایان هر قوم و تمدنی را با این لفظ میتوان خطاب کرد. الهه خدایی بوده است که پرستش میشده است و کفار زمان پیامبر که این آیه سخن این جماعت را نقل کرده است الهه های زیادی را می پرستیدند که پیامبر اسلام (صلوات الله علیه) در اطاعت از فرمان خدای هستی الله، پرستش تمام آنها را ملغی و ستایش و پرستش را لایق وجود مقدس تنها یک الهه مشخص و روشن در نظر جمیع مردم که در نتیجه ال میگیرد یعنی الله اعلام کرد.

پایان قسمت اول مقاله

لینک قسمت دوم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۲۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی