مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (35): تاریخ هرودوت (2)

سه شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۱۲ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این قسمت میخواهیم تولد کورش را از زبان هرودوت بیان کنیم :

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

..........................................................................................................................

 

نتیجه گیری قسمت سی و دوم :

 

1 : چنانچه دیده شد گفته های هرودوت با افسانه سرایی ادغام شده است و سخنانی گفته است که بعضاً عین افسانه اند چه آنکه کسان دیگری همچون گزنفون و کتزیاس درباره این خواب آستیاگ سخنی نمیگویند . معلوم نیست هرودوت این سخنان را که برخی اش همچون خوابهای آستیاگ به اندرونی شاه مربوط میشده است را از کجا و چطور نقل کرده است [ البته اینگونه سخنان را که مربوط به اندرونی و ... میشده است ، گزنفون نیز بعضاً نقل کرده است ] .

2 : هرودوت درباره پدر کورش بیان میکند که از خاندان خوبی بود و اخلاق ملایمی داشت و از نظر هرودوت کمبوجیه آدم مطرحی نبوده است اما این در حالیست که گزنفون پدر کورش را پادشاه هخامنشیان میخواند که از زیر دستان پادشاهان ماد بوده اند و بر انشان حکومت میکرده اند همچنین است که در استوانه کورش و رویدادنامه نبونئید که پدر و پدربزرگ کورش پادشاه انشان خوانده شده اند بنابراین این گفته هرودوت با کورش نامه گزنفون و رویدادنامه نبونئید و استوانه کورش همخوانی ندارد .

3 : هرودوت همچنین بیان میکند که کمبوجیه ایرانی بود اما سپس میگوید بعد از ازدواج ماندانه [ دختر آستیاگ ] را به کشور خود برد و این در حالیست که منطقه ای که پارسها بر آن حکومت میکردند جزء سرزمین مادها بحساب می آمده است . البته ممکن است کسی بگوید منظور هرودوت در اینجا یک کشور مستقل نبوده است .

4 : هرودوت در بیان دو خواب آستیاگ میگوید که « نهر آبی که از دختر آستیاگ روان شده و کل آسیا را میگیرد و تاکی که از پستان دختر آستیاگ برآمده و بر کل آسیا سایه می افکند » ، این سخنان در حالیست که سرزمین تحت تصرف کورش [ که کوچکتر از سرزمین هخامنشیان در زمان داریوش یکم بوده است که معمولاً گسترده حکومت هخامنشیان در زمان داریوش یکم نمایش داده میشود ] با ارفاق نیمی از آسیا را نهایتاً در بر میگیرد . البته ممکن است کسی بگوید منطقه مد نظر هرودوت این آسیایی نیست که ما می شناسیم ، چنانچه سخنان هرودوت ناظر به بیش از بیست قرن پیش است ؛ به یقین در بیست قرن پیش قاره ای به نام آسیا وجود خارجی نداشته است به این شکلی که ما الآن می شناسیم.

بنابراین قسمتی از سخنان هرودوت درباره تولد کورش و نونهالی و نوجوانی اش را میتوان افسانه سرایی های وی نامید و همینطور برخی سخنانی که هرودوت نقل کرده که بعضاً ناظر به اندرونی شاه بوده است را باید در اعتبار آن تجدید نظر کرد چنانچه نه عین آنرا مورخ دیگری بیان کرده است [ گزنفون نیز سخنانی این چنین بیان میکند اما نه اینکه سخنان هرودوت باشد، بلکه او بعنوان مثال راجع به مسائل دیگری هماننده سخنان پدر کورش به وی که اینگونه سخنان مربوط به کورش و خانواده اش عملاً اندرونی آنان بوده است را نقل میکند ] و نه سند باستانی دال بر آن وجود دارد و نه خود هرودوت در آن زمان [ چه در زمان کورش و چه کمبوجیه ] اصلاً زنده نبوده است چه رسد به آنکه به اندرونی شاه دسترسی داشته باشد [ گزنفون نیز در زمانهای بعد از هرودوت می زیسته است ] و بدیهی است که یا خود اینها را افزوده است و یا سخنانی بوده که در آن زمان بین مردم جریان داشته است که البته به این نقل قولهای مختلف میان مردم که معلوم نیست چطور نشر پیدا کرده است نمیتوان اعتماد کرد . بعنوان نمونه گزنفون ماجرای تولد کورش و اینکه آستیاگ میخواسته او را بکشد و ... را نقل نمیکند و طوری سخن میگوید که کلاً ماجرا 180 درجه برعکس است :

چنانچه دیده میشود نه تنها آستیاگ هیچ گونه قصدی برای کشتن کورش نداشته است بلکه شوق دیدار او را نیز داشته است و ابداً کورش از اینکه نواده پادشاه ماد است بی خبر نبوده است در حالیکه در تاریخ هرودوت کورش توسط یک چوپان بزرگ میشود و نمیدانسته است که نواده پادشاه است تا اینکه بنا به ماجرایی متوجه میشود که بیان کردیم . این تناقض بین کورش نامه گزنفون و تاریخ هرودوت نشان میدهد که سند معتبری درباره کودکی و نوجوانی کورش وجود نداشته است و گویا این دو نفر یا از خود نوشته اند [ یا یک نفرشان ] و یا سخنانی که بین مردم وجود داشته و شاید هم حکایتهایی که بلکم در نوشته هایی در آن زمان موجود بوده است را به دلخواه آنچه را که خواستند نقل کردند چنانچه هرودوت میگوید :

چنانچه دیده میشود هرودوت ابداً حکایات دیگر را رد نکرده و بی اعتبار نمیخواند بلکه میگوید که وی یکی از آنها را در اینجا نقل کرده است و احتمالاً در زمان گزنفون نیز همینگونه بوده است و گزنفون هم یک حکایت دیگر را برگزیده است که این خوابهای آستیاگ و ... در آن نیست و ما نمیتوانیم معلوم کنیم کدام حکایت حداقل بخشی اش صحیح است و شاید هم هر دو حکایت اشتباه و باطل باشند یا قسمتی از هر دو حکایت صحیح باشد .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۰