مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

زنان گمشده چیست؟!

جمعه, ۶ آبان ۱۴۰۱، ۰۱:۳۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

زنان گمشده (Missing Women) چیست؟!.

 

توجه: این مقاله ممکن است بواسطه دیدن رفرنس های جدید یا قدیمی مهم اما  لحاظ نشده (گرچه بعید است رفرنس مهمی باشد لحاظ نکرده باشیم) و یا به جهت پاسخ به انتقادات احتمالی وارد به آن بروز رسانی شود که البته در اینصورت اطلاعیه بروز رسانی در انتهای مقاله درج خواهد شد.

 

مقدمه

خلاصه کلی این عنوان که فمینیست ها بعضاً روی آن مانور میدهند این است که اگر فرض بگیریم شانس بدنیا آمدن زنان و مردان در جامعه ای پنجاه پنجاه باشد [به ازای هر نوزاد پسر یک نوزاد دختر بدنیا بیاید] ما در آمار ثبت شده تولد هر منطقه و کشوری باید شاهد این برابری یک به یک یا صد به صد باشیم اما در برخی جوامع شاهد این هستیم که میزان نوزادان ثبت شده دختر به میزان زیادی کمتر از نوزادان مرد است بگونه ای که این میزان تا 115 یا بیشتر نوزاد مرد به ازای هر 100 نوزاد زن میرسد. دلیل این امر هم تبعیض علیه زنان مثل سقط جنین های دختر یا اهمیت ندادن به ایشان وقتی بیمار میشوند (تبعیض منفی در ارائه خدمات پزشکی) و... در بعنوان مثال سنین خردسالی عنوان میشود. البته این مقوله منحصر به زنان در بدو تولد یا خرد سالی نیست و برای بزرگسالی هم عنوان میشود لکن عمده توجه و ادله ها به تفاوت نرخ جنسیت در میان نوزادان است.

ردیه ما بر شش مقوله کلی استوار است:

اولاً در برخی جامعه ها شاهد نسبت منفی بر علیه مردها هستیم چرا آنها را کسی لحاظ نمیکند؟.

ثانیاً عمدتاً نسبت تولد پسران به دختران بیشتر است و بهیچ وجه به اصطلاح صد به صد نیست (که اختلاف این میانگین با مبنای صد به صد از آمار ادعایی باید کسر شود).

ثالثاً عواملی مشابه برخی بیماری ها (مثل هپاتیت B) وجود دارند که میتوانند در این امر و بیشتر شدن جمعیت نوزادان پسر مؤثر باشند (هرچند تأثیرشان بسیار ناچیز عنوان میشود ولی صفر نیست).

رابعاً ما تولدهای ثبت نشده را نیز داریم (زنانی که در چین بدنیا آمدند ولی در هنگام تولد و یا حتی دوران خردسالی بدنیا آمدنشان پنهان شده است که دلیلش را توضیح خواهیم داد) بخصوص آنکه این آمار بعضاً در مناطقی هستند که توسعه نیافته یا کمتر توسعه یافته میباشند (که برای این مهم هم مقالاتی بدان اذعان داشته اند).

خامساً بطور کل در مناطق محدودی از جهان این مقوله عنوان میشود و نه حتی اکثریت کشورها (بیشتر به دو کشور چین و هند برمیگردد که در همین دو کشور هم اخیراً این نرخ به میزان طبیعی خودش کاملاً نزدیک شده است).

سادساً اصلاً در میزان همین آمار هم اختلاف است، مثلاً از بیست و خورده ای میلیون تا بالای صد میلیون [طی مقالات مختلف از دهه آخر قرن بیستم الی دهه دوم قرن بیست و یکم میلادی] عنوان شده است که مشخصاً غلو و کذب گویی فمینیست ها در این آمار را میتوان دید.

 

روش نوشتن مقاله

در نوشتن این مقاله من توضیحات ویکی پدیای انگلیسی را بعنوان سیر تحقیقات در این رابطه و پی بردن به ادله و اسناد فمینیست ها ملاک قرار داده (en.wikipedia.org/wiki/Missing_women) و عمدتاً رفرنس های ویکی پدیا را مورد بررسی و نقد قرار دادم (البته نه بر اساس توضیحات ویکی پدیا بلکه بر اساس مشاهده متن خود رفرنس) بجز چند مورد از رفرنس ها که خودم آنها را پیدا و بررسی کردم (مشابه لینک مؤسسه پیو). البته توضیحات پیرامون رفرنس های ویکی پدیا را از خود رفرنس سعی کردم بردارم و در اکثر موارد اینگونه بوده [از قسمت های خلاصه یا بدنه اصلی متن و یا نتیجه گیری مقاله] مگر اینکه یا رفرنس قابل دسترس نبوده [بعنوان مثال کتابی که داخل نت نباشد یا مقاله ای که پولی باشد که خب امکان خریدش را نداشتم] و یا اینکه ویکی پدیا قسمت مد نظرم از رفرنس را خودش نقل کرده باشد.

 

پرده اول) بررسی ادعا و اسناد فمینیست ها

در سال 1990 میلادی اقتصاد دان هندی برنده جایزه نوبل بنام «Amartya Kumar Sen» (1) اعلام کرد که بیش از صد میلیون نفر زن مفقود [و طبیعتاً مرده] هستند (2). اساس استدلال وی بر این پایه بود که چون نسبت جمعیت زنان به مردان در منطقه یا کشوری آنطور که انتظار میرود [50-50] نیست بنابراین زنان در هنگام نوزادی یا بطور کل قبل از اینکه در آمار جمعیتی لحاظ شوند بهر دلیلی (سقط جنین یا تبعیض در ارائه خدمات بهداشتی یا...) کشته میشوند (در متن انگلیسی از عنوان « missing or gone» استفاده شده است که البته تفاوتی با مردن نمیکند، در هر حال اثری از زنان ادعایی این فرد نیست). دو تحقیق دیگر یکی در سال 2003 و دیگری در سال 2005 نیز به تخمین های 90 و 101 میلیون زن رسیدند:

الف) تحقیق سال 2003 که در سال 2011 بصورت آنلاین انتشار یافت (3) در مجله « Feminist Economics» منتشر شده و به قلم استفان کلاسن و کلودیا ولینک است و ادعا میکند آمار زنان گمشده بصورت مطلق افزایش داشته و سقط جنین بر اثر تعصب جنسیتی افزایش داشته [بخاطر دختر بودن جنینی را سقط کنند] لکن بهبودی هایی نیز در این امر حاصل شده است اما سهم زنان گمشده از جمعیت زنان زنده کمتر شده است به نسبت آنچه که آمارتیا سن در اواخر دهه هشتاد قرن بیستم میلادی گفته بود. این مقاله پولی است ولی میتوانید از اینجا بطور رایگان دریافتش کنید. من در اینجا مقاله بعدی را بررسی میکنم بجای این [هردو حاوی ادعای فمینیست هان و بررسی هردو متن را بیهوده خیلی طولانی میکرد] این مقاله حاوی ادعاهایی مزخرف و بی اساس است، مثلاً:


سوال مهم در محاسبه تعداد "زنان گمشده" نسبت جنسی مورد انتظار در غیاب تبعیض است. از آنجایی که هیچ جامعه ای در جهان، چه در گذشته و چه در حال حاضر، در تخصیص منابع، فرصت ها و الگوهای رفتاری کاملاً بی طرف جنسیتی نبوده است، حدس زدن در مورد نسبت جنسیتی در غیاب تبعیض جنسیتی بسیار دشوار است. به عنوان مثال، افراط بالای زنان در کشورهای اروپایی نشانه تبعیض علیه مردان در تخصیص منابع نیست، بلکه تا حدی به الگوهای رفتاری مردان، عمدتاً سیگار کشیدن، مشروبات الکلی، رانندگی خطرناک، و بروز بیشتر خشونت مرتبط است. علیه خود و دیگران، که امید به زندگی آنها را به میزان قابل توجهی در مقابل زنان کاهش می دهد (اینگرید والدرون 1993). علاوه بر این، همانطور که در زیر مشخص خواهد شد، نسبت جنسی مورد انتظار در یک جامعه به ساختار جمعیتی آن جامعه، از جمله ساختار سنی و شرایط کلی مرگ و میر آن بستگی دارد.

The critical question in the calculation of the number of ‘‘missing women’’ is the expected sex ratio in the absence of discrimination. Since no society in the world, past or present, has been entirely gender neutral in the allocation of resources, opportunities, and behavioral patterns, it is quite difficult to speculate on what the sex ratio would be in the absence of gender discrimination. For example, the high female excess in European countries is not a sign of discrimination against males in the allocation of resources, but is, in part, related to male behavioral patterns, mainly smoking, drinking, dangerous driving, and a higher incidence of violence against oneself and others, that reduce their life expectancy considerably vis-a`-vis females (Ingrid Waldron 1993). Moreover, as will be clear below, the expected sex ratio in a society depends on the demographic make-up of that society, including its age structure and its overall mortality conditions.

سخن فوق مصداق سخنی کذب و بدون سند است، نویسنده جامعه غرب در زمان خود (2003 و پس از موج دوم فمینیسم با زن سالاری که داشته) را بازهم دارای تبعیض میخواند، بدون ارائه هیچ گونه سندی و البته مشخص نمیکند در جامعه ای که اکثر کارگران ساختمان و معدن و نیروهای نظامی مرد هستند اساساً فمینیست ها دنبال چه برابری دیگر میباشند؟ همین نشان میدهد با دو نویسنده بیسواد طرف هستیم که با سند و منبع معتبر اصلا میانه خوبی ندارند. برای قسمت دوم متنش نیز باید بگوییم پس دلیل اختلاف در نرخ تولد و بالاتر بودن زنان در برخی از آن جوامع دال بر چیست؟ یقیناً ربطی به امید به زندگی ندارد و معیار 50 50 که امثال این جماعت فرض کرده اند غلط است. البته بیسوادی این افراد بهمین جا ختم نمیشود چنانچه در جای دیگری از مقاله میگویند:

... این تا حدی نتیجه افزایش نسبت جنسی مورد انتظار به دلیل بهبود طول عمر (و تأثیر آن بر نسبت جنسیتی در هنگام تولد و الگوهای مرگ و میر) همانطور که در بالا بحث شد، و تا حدی نتیجه تشدید کلی سوگیری جنسیتی برای سطح معینی از زنان است. سواد، اشتغال و شهرنشینی. اخیراً ممکن است این موضوع با تأثیر گسترش سقط جنین‌های انتخابی جنسیت مشخص شود. پیش از این، این ممکن است تأثیرات «سانسکریت‌سازی» یا تأثیر تقلید فزاینده الگوهای ازدواج و مکان (به‌ویژه مهریه‌ها) را در میان طبقات اجتماعی و مناطقی که برای زنان زیان‌آور است را در بر بگیرد (Basu 1999). بنابراین، مجموع شواهد را می‌توان اینگونه تفسیر کرد که نشان می‌دهد بهبود آموزش زنان و مشارکت نیروی کار در سال‌های اخیر به کاهش نسبت جنسیتی کمک کرده است، در حالی که روش‌های تبعیض‌آمیز بهبود یافته (مانند سقط جنین بر اساس جنسیت) و گسترش شیوه‌های ازدواج نامطلوب برای زنان باعث شده است. بدتر شدن اوضاع، که در روند زمانی بدتر خود را نشان می دهد.

... This is partly a result of a rising expected sex ratio due to improved longevity (and its impact on the sex ratio at birth and mortality patterns) as discussed above, and partly a result of a general intensification of gender bias for a given level of female literacy, employment, and urbanization. More recently this may be captured by the effect of the spread of sex-selective abortions. Earlier, this may capture the effects of ‘‘sanskritization,’’ or the effect of the increasing emulation of marriage and location patterns (especially dowries) across social classes and regions that are disadvantageous to females (Basu 1999). The aggregate evidence could thus be interpreted as suggesting that improving female education and labor force participation in recent years has helped reduce the sex ratio, while improved methods of discrimination (such as sex- selective abortions) and the spread of marriage practices unfavorable to women have worsened matters, which shows up in the worsening time trend.

این ادعای کذب که در متن فوق شده یعنی «بنابراین، مجموع شواهد را می‌توان اینگونه تفسیر کرد که نشان می‌دهد بهبود آموزش زنان و مشارکت نیروی کار در سال‌های اخیر به کاهش نسبت جنسیتی کمک کرده است» را بر اساس تحقیقات جدیدتر که تازه در جهت مواضع فمینیست ها منتشر شده [نویسندگانش دیدگاه های فمینیستی داشتند] نشان خواهیم داد کذب محض است و اتفاقاً بعضاً شاهد بیشتر بودن این پدیده در میان زنان شاغل و یا تحصیلکرده هستیم.

ادعای کذب دیگر این مقاله هم در بخش نتیجه اش است که میگوید:

... مقاله ما یک بررسی کوتاه از آن بحث و همچنین روندهای فعلی در سوگیری جنسیتی در مرگ و میر ارائه کرده ایم. ما متوجه شدیم که تعداد "زنان گمشده" بر اساس روش مورد نظر ما به صورت مطلق به بیش از 100 میلیون افزایش یافته است.

... paper we have presented a short review of that debate as well as discussed current trends in gender bias in mortality. We find that the number of ‘‘missing women’’ has increased in absolute terms to over 100 million, based on our preferred methodology.

ادعای فوق هم بر خلاف بسیاری از رفرنس هاست و به شما نشان خواهیم داد که چه نقدهای اساسی به هر فردی که این آمارهای صد میلیون و یا بیشتر را مطرح کند وارد است [به طبع صفر تا صد ادعاهای این مقاله ابطال خواهد شد]. از آنجایی که نمیخواهیم این مقاله را کامل بررسی کنیم و بناست مقاله دو سال بعد را نقد کنیم به بیان همین سه مورد اکتفا میکنیم که بیسوادی نویسندگان مقاله نشان داده شود.

ب) تحقیق سال 2005 به قلم والرین هادسون و آندره آ دن بوئر (4) که در آسیا به آمار نود میلیون نفر میرسد طبق این جدول:

این مقاله دو سال جدیدتر است و یکی از افراد نویسنده اش پروفسور هادسون هم گویا فرد بی اعتباری نیست، بنابراین این مقاله را کامل بررسی و نقد میکنم سپس بر میگردیم به متن اصلی:

1. نویسنده میگوید: «زنان گمشده در دو منطقه از جهان چنین عدم تعادلی در نیم قرن اخیر نسبتاً قابل توجه بوده است: 1) روسیه و چندین کشور سابق پیمان ورشو (5)، که در آنها کمبود مردان بالغ پیدا میکنیم؛ و 2) آسیا - به ویژه هند، چین و پاکستان - جایی که ما کمبود زنان، از جمله نوزادان و کودکان دختر را می بینیم. ما به سایر محققان اجازه خواهیم داد تا در مورد ارتباط بین کمبود مردان و امنیت ملی تحقیق کنند. تحقیقات ما، همانطور که در شاخه های برهنه: پیامدهای امنیتی جمعیت مردان مازاد آسیا (MIT Press، 2004) توضیح داده شد، بر کمبود زنان در آسیا متمرکز است.»

گفته فوق دو نکته داشت: اولاً این عدم تعادل عملی نسبت جنسیتی نسبت به تعادل تئوری جنسیتی منحصر در زنان نیست و در برخی کشورها برای مردان و در برخی کشورها برای زنان است ولی نکته قابل توجه اینجاست که به اندازه نصف مطالبی که برای زنان گمشده نوشتند برای مردان گمشده نوشته نشده است، این جنسیت زدگی جامعه به اصطلاح علمی را نشان میدهد. ثانیاً زنان گمشده نه پدیده ای جهانی که صرفاً منحصر در چند کشور خاص است که هند و چین دارای بیشترین میزان زنان گمشده هستند (و بعد پاکستان).

2. نویسنده میگوید: «اگر نسبت های جنسیتی جمعیت را با هم مقایسه کنیم، نسبت مثلاً برای آمریکای لاتین 98 مرد به ازای هر 100 زن است (با استفاده از 2000 ارقام اداره سرشماری ایالات متحده)، اما رقم مربوط به آسیا 104.4 مرد در ازای هر 100 زن است. لکن باید بزرگی جمعیت آسیا را نیز در نظر داشت: هند و چین به تنهایی تقریباً 38 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهند. بنابراین، نسبت جنسی کلی در جهان 101.3 است. علیرغم این واقعیت که این نسبت برای بقیه جهان (به استثنای اقیانوسیه) از 93.1 (اروپا) تا 98.9 (آفریقا) متغیر است. نسبت جنسیت تولد در چندین کشور آسیایی خارج از هنجار تعیین شده 105-107 نوزاد پسر به ازای هر 100 نوزاد دختر است. تخمین دولت هند از نسبت جنسیت تولد تقریباً 113 نوزاد پسر به ازای هر 100 نوزاد دختر است که در برخی مناطق این نسبت 156 و بالاتر ثبت شده است (دفتر ثبت عمومی هند، 2001). دولت چین بیان می کند که نسبت جنسیت هنگام تولد تقریباً 119 است، اگرچه برخی از محققان چینی گزارش داده اند که نسبت جنسیت هنگام تولد حداقل 121 است (اداره آمار دولتی چین، 2001). ; برای مثال، نسبت جنسیت تولد در جزیره هاینان 135 است. سایر کشورهای مورد نگرانی عبارتند از: پاکستان، بنگلادش، نپال، بوتان، تایوان، افغانستان و کره جنوبی [البته سند معتبری نیست برای افغانستان که آنرا زیاد نشان دهد و در برخی مقالات اصلاً به این کشور اشاره نمیشود].»

و اما نقد گفته فوق:

1. در متن ما مناطقی در جهان را شاهدیم که نسبت مردان به زنان کمتر است. 2. این نسبت های جنسیتی صرفاً آمار ثبت شده تولد هستند. 3.  برای چین هم از قضا ما فی الحال شاهد آمار 105.07 مرد به ازای هر 100 زن هستیم و از قضا این آمار طی سالهای 2000 الی 2020 کاهشی هم بوده از 106.74 سال 2000 به 105 2020 رسیده است (6) و در این آمار [البته این آمار تولد نیستند کلی ان] هیچ تناقض و مورد عجیبی نیست. اما این جماعت به سراغ آمار ثبت شده تولد میروند که در این آمار هم ما شاهد تجاوز از میزان 1.2 نیستیم و برای چین و هند فی الحال از سال 2007 تا به 2020 روند کاهشی را داشتیم (7) تا جایی که در سال 2020 نسبت بدنیا آمدن فرزند پسر به ازای یک فرزند دختر به یک رسیده است. البته آماری که در رفرنس شماره هفت عنوان کردیم ممکن است کمی عجیب بنظر برسد چون بعنوان مثال برای هند در چند سال متوالی یک یا همان نسبت صد به صد را درج کرده است [در ازای صد نوزاد پسر صد نوزاد دختر ثبت شده است]. در رفرنس دیگری که نرخ تولد در چین و کره جنوبی مقایسه شده است نیز باز شاهد کاهش چشمگیر این نرخ از سال 2002 الی 2015 هستیم (8) که البته کمی متفاوت از داده های رفرنس شماره هفت است اما بهرحال تا سال 2015 این نرخ به 105 تولد نوزاد پسر به ازای هر صد تولد نوزاد دختر میرسیم. این داده ها هم از اصول مشخصی پیروی نمیکنند بعنوان مثال در همین رفرنس شماره هشت ما شاهد کاهش چشمگیر این نرخ بین سالهای 1995 الی 1997 هستیم و توجیه خاصی هم برای آن نیست، اگر چنانچه دلیل این عوامل زن ستیزی یا بها دادن زیاد به مرد بود هیچ دلیلی نداشت در یک بازه دو ساله شاهد سقوط این نرخ باشیم. البته این نرخ 119 در سال 2001 برای چین که در متن مقاله مورد نقد ما (رفرنس شماره 4) در رفرنس شماره هشت تأیید نمیشود و اختلاف دارند. در رفرنس دیگری نرخ نسبت تولد نوزادان پسر و دختر چین در سال 2020 1.13 و 2015 1.15 عنوان شده (9) که این رفرنس هم نشان دهنده کاهش شدید این نرخ طی این دهه اخیر است. بنابراین در رفرنس های مختلف گرچه نرخ های مختلفی درج شده (که بیان میکند نباید یک رفرنس را ملاک قرار داد بر خلاف مقاله مورد نقد ما) ولی همگی اتفاق نظر دارند که این روند بشدت این اواخر کاهش داشته است. در اینجا (10) هم به صراحت اشاره شده که از سال 2010 به اینور این نرخ در چین کاهش داشته است که این نرخ را برای فرزندان اول و دوم و بالاتر بررسی کرده است:

اما باز به مقاله دیگری برخوردیم که گرچه آمارش کمی متفاوت و زیادتر بوده و صرفاً تا سال 2015 را بررسی کرده بود (11) اما اولاً به کاهش این نرخ اشاره داشته و ثانیاً داده هایش نشان دهنده عدم پیروی این نرخ از ارقام ثابت و بعضاً با اختلاف فاحشی است [بعنوان مثال همان سالهای 1995 الی 1997] و همین نشان دهنده عدم مقوله سیستماتیک و ثابتی در جهت بالا نگهداشتن نرخ فرزندان پسر است [اگر واقعاً این چنین چیزی بود باید شاهد یک نرخ متعادل تر حداقل میبودیم و نه با این فراز و نشیب های زیاد]، جدول این رفرنس برای چین و کره جنوبی بدین صورت است:

نکته قابل توجه دیگر نرخ نسبت جمعیتی مرد و زن در چین است که ترکیب کلی جمعیتی چین از سال 1953 الی 2020 گرچه همواره برتری مردان در جمعیت را شاهد بوده است (12) اما نرخ این برتری با نرخ تولد اختلاف دارد که نشان دهنده مرگ و میر بیشتر مردان است.

2. برای دیگر آماری که ارائه داده هم فارغ ازینکه همواره شاهد کاهش بوده ایم بخصوص طی این دهه اخیر لکن برخی بشدت غلو آمیز اند. در این مقاله که بصورت جامع داده ها از سال 1970 الی 2017 بررسی شده اند کل زنان گمشده جهان صرفاً 23.1 میلیون نفر برآورد شده است که برای هند 10.6 و چین 11.9 میلیون نفر عنوان شده است (13) این مقاله هم جدیدتر است و هم داده هایش گسترده تر و جامع تر. مشخص نیست جامعه جنسیت زده فمینیستی به چه دلیل آمار را غلو آمیز عنوان کرده است بهر طبع این تحقیق میزان زنان گمشده را بسیار کمتر از آن چیزی بدست آورده که فمینیست ها عنوان میکنند.

البته داده های رفرنس شماره سیزده باز با آمار our world data در اینجا (14) هم تناقض دارد و البته ویکی پدیای انگلیسی هم در صفحه مربوطه برداشته همین آمار our world data را باز نشر داده (15) و نه آمارهای دیگر را!! البته از آنجایی که رفرنس شماره چهارده صرفاً جمع آوریست و نه تحلیل و تجزیه داده ها  و بر خلاف روند کاهشی رفرنس های مختلف آمار را افزایشی نشان داده فلذا مشخص است اعتباری نمیتوان برای این آمار قائل شد. البته این رفتار دوگانه هم قابل توجه است که این وبسایت هیچ آمار و داده ای برای مردان گمشده قرار نداده است!! گویا پیش فرض خود را قرار داده اند که زنان فقط باید از روی کاغذ تا واقعیت گم شوند [تخمین تئوری نوزادان زن و بدنیا آمدن زنان در عمل]، همین قدر بی اعتبار و مضحک.

و اما برویم سراغ هند:

بر اساس داده های ارائه شده توسط مؤسسه تحقیقاتی معتبر پیو علت بیشتر بودن نرخ تولد پسران نسبت به دختران صرفاً سقط جنین انتخابی [و نه حتی اجباری] عنوان میشود و البته در این گزارش هم به کاهش پیدا کردن این نرخ طی سالهای اخیر اشاره میشود. توجه داشته باشید اینکه در گزارش جامع و مفصل و مستند مؤسسه PW صرفاً سقط جنین انتخابی عامل فعلی این کمتر بودن نرخ تولد عنوان میشود (16) بشدت قابل توجه است چون فمینیست های فاقد سواد بدون هیچگونه سندی در همین مقاله که نقدش داریم میکنیم عنوان میکنند تبعیض جنسیتی در ارائه خدمات درمانی یا... هم از دلایل این تفاوت است!! سخنی کذب تر از این نداریم که در هیچ کجای رفرنس های معتبر تأیید نمیشود. نکته جالب دیگر در مقاله پیو این است که در آن به صراحت نرخ 105 به 100 (105 نوزاد پسر در ازای 100 نوزاد دختر) در محدوده نرخ طبیعی عنوان میشود، این در تأیید این سخن است که همواره نرخ جنین پسر بطور طبیعی باید کمی بیشتر از نوزاد دختر باشد. در ادامه تصاویری چند از مقاله پیو را قرار میدهیم تا صحت سخنان ما را ببینید [نقشه کشورهای دنیا را که پیو برای این نرخ گذاشته به حافظه بسپارید چون بسیار مهم است و در ادامه بدان ارجاع خواهیم داد (تصویر چهارم)، برخی تصاویر را دیدم همان ترجمه گوگل ترانسلیت را بگذارم کفایت میکند (متن نه تخصصی است و نه خیلی مهم) بجز نقشه ها و یک مورد اسکرین شات که به جهت اهمیت متنش ترجیح دادم متن اصلی را ببینید]:

 

 

توجه داشته باشید، اینکه می بینید ما روی چین و هند فقط در اینجا مانور دادیم این است که بیشترین میزان زنان گمشده متعلق به این دو کشور است و برای کشورهای دیگر حتی پاکستان آماری به اندازه این دو کشور عنوان نمیشود و حتی در مقیاس جهانی هم اصل این زنان گمشده مرتبط با این دو کشور است، طبعیست با خدشه وارد کردن به آمار ادعایی فمینیست ها برای این دو کشور آمار جهانی ادعایی هم بشدت کاهش پیدا کرده و ایضاً صحت ادعایی این جماعت برای بقیه کشورها نیز زیر سؤال میرود.

3. نویسنده میگوید: «یکی دیگر از شاخص های عدم تعادل جنسیتی، مرگ و میر در دوران کودکی است. پسران معمولاً نرخ مرگ و میر زودرس کودکی بالاتری دارند، که عملاً مزیت عددی آنها را تا سن پنج سالگی از بین می برد. مرگ و میر بیشتر پسران به جهش های ژنتیکی مرتبط با جنسی، مانند هموفیلی و همچنین میزان مرگ و میر بیشتر در اثر بیماری های رایج دوران کودکی، مانند اسهال خونی، مرتبط است. با این حال، در برخی از کشورهای آسیایی که در بالا ذکر شد، نرخ مرگ و میر در دوران کودکی برای دختران وجود دارد

در واقع بالاتر از پسران (بخش جمعیت ملل متحد، 1998). علاوه بر این، یتیم خانه ها در این کشورها بیشتر از پسران دختر را در خود جای می دهند.»

نقد ادعای فوق:

نویسنده یک بیسواد تمام عیار است، بعنوان مثال بر اساس آمار جهانی سال 2021 ما شاهد مرگ و میر دختران در سنین خردسالی به میزان زیاد هستیم (17) بدین صورت که از بد تولد (سن 0) الی 19 سالگی در جهان حدود 31 میلیون نفر دختر مردند و 29 میلیون نفر مرد، در چه سالی؟ در همین سال 2021 که شاهد کمترین میزان اختلاف بین زن و مرد در چین و هند بهنگام تولد هستیم (چنانچه آمار مختلف را ارائه دادیم که بشدت کاهشی بودند طی دهه اخیر). نکته دیگری که در این آمار جهانی قابل توجه است این است که گرچه مرگ و میر دختران از 0 الی 19 سالگی بیشتر از مردان است اما از 20 الی مثبت صد سالگی مرگ و میر مردان بیشتر بوده و روند کاهشی به خود میگیرد تا جایی که از سال 50 سالگی به بعد نسبت جنسیتی به زیر 100 میرسد [به ازای مثلاً هر 99 مرد 101 زن هست]، نویسنده برای این مقوله احیاناً بدنبال علت و دلیل نگشته است؟ (منحصر در 2021 نیست بطور کلی آمار مرگ و میر برای مردان همواره بیشتر بوده است) ممکن است بگویید خب علت این مقوله جنگ و یا وقوع خودکشی بیشتر بین مردان و... است و در پاسخ باید بگوییم سقط جنینی که برای زنان گمشده عنوان میشود دال بر زن ستیزی است ولی جنگ و... دال بر مرد ستیزی نیست؟. بعبارتی سقط جنینی که هیچ سندی نیست آنرا برای مادر اجباری هم بدانیم و در رفرنس شماره 13 یکی از دلایل اصلی زنان گمشده عنوان شده بود را دال بر زن ستیزی میگیرند [که عامل خیلی اش یقیناً خود زنان هستند] ولی جنگی را که در اوکراین و روسیه مردان باید برای آن اعزام شوند دال بر مرد ستیزی نمیدانند؟ اینجا ما به یک استاندارد دوگانه میرسیم [بر فرض قبول همین نسبت های جنسیتی در هنگام تولد].

برای یتیم خانه ها هم که نویسنده رفرنسی ارائه نمیدهد (در متن ارجاع داده به پاورقی پنجم لکن در پاورقی پنجم بجای ارائه رفرنس میگوید اشاره میکند نرخ خودکشی زنان در این جوامع بیشتر از مردان است با اینکه جمعیتشان کمتر است:

سایر آمارها نیز در عدم تعادل جنسیتی مشاهده شده نقش دارند. برای مثال، در غرب، خودکشی مردان گزارشECSP  شماره 11 2005 24 بسیار بیشتر از خودکشی زنان است. اما در کشورهایی با کمبود زنان، تعداد خودکشی زنان بیشتر از مردان است.

باز برای این هم متأسفانه آمار بر خلاف این ادعا بوده و نرخ خودکشی مردان را بیشتر بیان میکنند. از سال 1998 الی 2017 نرخ خودکشی مردان در چین بیشتر از زنان بوده است و صرفاً از سال 1990 الی 1997 نرخ خودکشی مردان کمتر بوده است. برای هند هم صرفاً در سال 1992 نرخ خودکشی زنان بیشتر بوده و غیر از آن از 1990 الی 2017 نرخ خودکشی مردان بیشتر بوده است (18)، در ویکی پدیای انگلیسی هم نرخ خودکشی زنان و مردان در چین تقریباً برابر عنوان شده ولی در هند مردان بیشتر هستند (19). بنابر داده دیگری نرخ خودکشی مردان طی سالهای 2000 الی 2019 در چین صرفاً در سال 2000 از زنان پایین تر بوده و در بقیه سالها از زنان همواره بالاتر بوده است باز برای هند هم در کل سالهای 2000 الی 2019 نرخ خودکشی زنان بیشتر بوده است (20). ما با استناد به سه رفرنس نشان دادیم که سخن نویسنده کذب محض بوده است.

4. نویسنده میگوید: « چه نیروهایی باعث کسری زنان در کشورهای آسیایی مانند هند و چین می شوند؟ چرا نسبت جنسی آنها در هنگام تولد تا این حد غیر طبیعی است؟ چرا میزان مرگ و میر در دوران کودکی برای دختران بیشتر از پسران است؟ چرا اکثر کودکان در

دختران یتیم خانه؟ چگونه می‌توان ناپدید شدن این همه زن را توضیح داد - که به طور محافظه‌کارانه بیش از 90 میلیون زن گمشده تنها در هفت کشور آسیایی تخمین زده می‌شود (جدول 1 را ببینید)؟

برخی از محققان ادعا می‌کنند که ممکن است یک علت فیزیکی در کار مانع از تولد دختران شود، مانند بیماری هپاتیت B، که آنتی‌ژن‌های آن با نسبت جنسی بالاتر هنگام تولد مرتبط است در حالی که این ممکن است یک عامل کمک کننده باشد، باید تجربه شهرداری شنژن در جنوب چین را در نظر گرفت. مقامات محلی با نگرانی از افزایش نسبت جنسیت هنگام تولد که در سال 2002 به 118 رسید، سرکوب شدید کلینیک های سونوگرافی بازار سیاه را آغاز کردند. مقامات با ارائه حداکثر 2000 یوان برای انعام، صاحبان و تکنسین ها را به شدت تحت تعقیب قرار دادند و زندانی کردند. در سال 2004، نسبت جنسیت هنگام تولد به 108 کاهش یافت.

گزارش‌هایی از این دست این نظریه را تأیید می‌کند که عدم تعادل جنسیتی مدرن در آسیا، مانند عدم تعادل جنسیتی تاریخی در آسیا و جاهای دیگر، عمدتاً پدیده‌ای ساخته دست بشر است. دختران از جمعیت حذف می‌شوند، چه از طریق شناسایی جنسیت قبل از تولد و چه از طریق جنسیت زن. - سقط جنین انتخابی، یا از طریق غفلت نسبی در مقایسه با فرزندان پسر در اوایل کودکی (از جمله رها شدن)، یا از طریق شرایط ناامید کننده زندگی که ممکن است منجر به خودکشی شود.»

و اما نقد: 1. منظورش از جدول یک همان جدولیست که در ابتدای رشتو قرار دادیم و گفتیم این مقاله منتشرش کرده است. 2. بوضوح نشان دادیم این آمار نود میلیون در تضاد با آمار معتبر دیگر است. 3. نویسنده خودش به تأثیر بیماری هپاتیت اشاره کرده [البته هپاتیت بی داشتن مادر مد نظر است و تأثیرش بسیار ناچیز عنوان میشود، در این مقاله که زنان گمشده در تایوان را بررسی کرده تأثیر آنرا یک چهارم یک درصد عنوان میکند: « pubs.aeaweb.org/doi/10.1257/aer.98.5.2259»] و بنابراین فارغ از اینکه نسبت نوزاد پسر به دختر همواره بطور طبیعی کمی بیشتر است و باید ازین آمار کسر شود تأثیر این بیماری را هم باید در نظر گرفت و کسر کرد (هرچند ناچیز ولی در مقیاس مثلاً یک دوره سی ساله یا نیم قرنی میتواند قابل توجه باشد البته در منطقه ای که این بیماری به نسبت بیشتر برای مادران شایع است]. 4. نویسنده به کرات به نقش سقط جنین انتخابی اشاره میکند ولی بطور زیرکانه ای سعی میکند «رها شدن» یا... را نیز در اوایل کودکی عنوان کند که هیچ سندی برای آن نیست و باید برای این مهم داده های معتبری از تغییر نسبت جنسیت بدو تولد به نسبت سالهای اولیه تولد ارائه دهد که اینکار را نمیکند فلذا ادعایش از اساس باطل است. 5. در ادامه هم باز به نقش سقط جنین [که متذکر میشویم سقط جنین به اختیار مادر هم هست و سندی ارائه نمیشود که بدون رضایت مادر بوده] اشاره میکند که نقش اصلی را در این جریان ایفا میکند.

ادامه سخنان این مقاله حول همین مباحث است و اصل و کلیتش همینی بود که نقل کردیم [کل مقاله 6 صفحه است که یک صفحه و خورده ایش هم یادداشت و ارجاعات است و ما تا صفحه چهارم را نقل و نقد کردیم، بقیه سخنانش در ادامه همین پیش فرض های کذب است که بیان کردیم].

حال یکی از اصلی ترین نقدهایمان به این عنوان زنان گمشده را بیان میکنیم:

مگر فمینیست ها از سقط جنین آزاد حمایت نمیکنند؟ مگر سازمان بهداشت جهانی هم حتی آنرا توصیه نکرده است؟ در اینجا هم ما با پدیده ای به نام سقط جنین انتخابی روبرو هستیم [بخصوص برای هند که در گزارش پیو به صراحت عنوان میشود] و دلیل اصلی این تفاوت همین سقط جنین است، تمام. حالاً لطفی کنند و موضع خود را مشخص کنند چون اگر سقط جنین بدون ضرورت پزشکی لغو شود این آمار در هند و چین هم طبیعتاً کاملاً طبیعی میشود حال اینجاست که باید گفت «هرچه کنی به خودکنی، گرهمه نیک و بد کنی» و به این مثل میرسیم که «خودم کردم که لعنت بر خودم باد». فمینیست ها یا باید عقیده شان پیرامون سقط جنین آزاد [با رضایت مادر یا پدر و مادر] را باطل کنند و یا دیگر از عنوان زنان گمشده بعنوان مظلوم نمایی و بیان زن ستیزی استفاده نکنند [بعنوان مثال در هند سقط جنین آزاد بوده است گرچه ممکن است الآنه با محدودیت هایی روبرویش کرده باشند].

 

پرده دوم) انتقادات و پاسخ ها و یا دیگر موارد مرتبط مطرح شده

1. بر اساس تحقیق اقتصاد دانی بنام امیلی اوستر (21) برای چین عنوان شد که شیوع ویروس هپاتیت بی تأثیر ناچیزی در این مقوله دارد (که پیشتر درباره تأثیر هپاتیت بی داشتن مادران سخن گفتیم، اوستر در ابتدا مدافع تأثیر داشتن این بیماری بود که در نهایت بواسطه تحقیقات بعدی ازین دیدگاه عقب نشینی میکند) (22) جالب است نتوانسته اند منکر تأثیرش بشوند.

2. در مقاله دیگری که با پوشش بیش از هشتصد هزار تولد در دانمارک طی یک دوره چهارده ساله انجام گرفته عنوان میشود که نسبت [طبیعی] نوزادان پسر به دختر 1.5 به 1 است (23):

نتایج

کل جمعیت کودکان زنده متولد شده ثبت شده در دوره 1980-1993 815891 نفر با نسبت مرد %51.3 و 105 مرد به نسبت 100 زن بود.

Results

The whole population of registered live-born children in the period 1980–1993 was 815 891 with a male proportion of 51.3% corresponding to 105 males per 100 females.

اگر نتیجه فوق را ملاک قرار دهیم بجای نسبت صد به صد باید صد به صد و پنج مبنا قرار داده شود، گرچه انتشار این مقاله به سال 1999 هست و ما هم انتظار نداریم نتیجه اش فکتی علمی لحاظ شود لکن حداقل این را میرساند مبنای نسبت یک به یک هم فکتی علمی نیست.

3. در مقاله دیگری (24) بیماری در جنوب صحرای آفریقا از علل مرگ و میر بیشتر زنان عنوان شده و گرچه نویسندگان مقاله میگویند قصد به چالش کشیدن ادعاهای فمینیست ها را ندارند [مبنی بر زن ستیزی و...] لکن سخنشان پیرامون وجود بیماری بعنوان علت مرگ و میر زنان البته نه در سنین خردسالی یا بدو تولد بلکه در سنین بالاتر است و البته از آنجایی که در خلاصه این مقاله به آمار کذب صد میلیون اشاره میشود از همینجا مشخص است نویسندگان این مقاله هم دقت توجه کافی را ندارند گرچه بنظر ما کلیت ادعایشان دخلی به تأیید دیدگاه های فمینیستی ندارد ما بخواهیم روی به نقد و بررسی کامل آن بیاوریم صرفاً یک قسمت این مقاله به نوعی در نقد ادعای فمینیست هاست که عنوان میشود که در هند بیماری های قلبی عروقی و سپس جراحات دومین عامل مرگ و میر زنان هستند و هر دوی این علل به مراتب بیشتر از مرگ و میر مادران و سقط جنین میباشند، اگرچه "آسیب" ممکن است مستقیماً با تبعیض جنسیتی مرتبط باشد و نویسندگان مقاله همچنین برای سرزمین اصلی چین زنان گمشده در سنین بالاتر را به بیماری‌های قلبی عروقی و سایر بیماری‌های غیر واگیر نسبت میدهد [پرواضح است استفاده از لفظ هایی مثل امکان و... نشان میدهد سند معتبری در تأیید این ادعا ندارند] و برای چین اما اکثریت همان عوامل مرتبط با نرخ تولد هستند نه سنین بالاتر [در این مقاله عنوان نمیشود برای چین اکثریت زنان گمشده در سنین غیر مرتبط با SRB هستند]. این مقاله برای آفریقا هم دلیل مرگ و میر و زنان گمشده را عموماً بیماری هایی مثل ایدز بیان میکند. بهرطبع برای مورد هندوستان بر خلاف ادعای برخی مقالات فمینیستی است که سعی دارند بگویند تبعیض مثبت به نفع نوزادان پسر دلیل اصلی میباشد. البته خود این مقوله مرگ و میر زنان در سنین بالاتر و اینکه آنرا به زنان گمشده ربط بدهیم بنظر ما عجیب است چون قاعدتاً از بدو تولد تا چند سال باید آمار این زنان جایی ثبت شده باشد و زنان گمشده یعنی زنی مرده ولی هیچ آماری از وی ثبت نشده است!! و البته این مقوله ربطی به SRB هم که مورد توجه ماست ندارد چون این نرخ مرتبط با آمار تولد است [مقایسه بین آمار تولد نوزادان پسر و نوزادان دختر که در اینجا عموماً زنان گمشده عنوان میشود در چین و هند نه بزرگسالی، ولی خب این مقاله سعی کرده حداقل برای هند تعمیمش بدهد به بزرگسالی، فی الحال محوریت متن ما و البته عمدتاٌ ادعای فمینیست ها SRB است که این مقاله بی ربط به آن میباشد].

4. در مقاله صد و پنج صفحه دیگری که منحصراً پیرامون زنان گمشده در ایالت های مادیا پرادش، راجستان، هیماچال پرادش، هاریانا و پنجاب هندوستان در سال 2008 منتشر شده (25) پس از ارائه آمارهای مختلف پیرامون تفاوت نسبت نرخ جنسیتی مردان و زنان [که البته نیاز به بررسی ندارند چون ما آمار جدیدتر و البته کاملاً معتبر پیو را برای شما قرار دادیم که آمار این مقاله بهیچ وجه از پیو معتبرتر نمیتواند باشد و به آمار پیو در متن های آکادمیک هم بنظرم میتوان ارجاع داد (بالاترین اعتبار برای یک سند آماری)] در نتیجه گیری خود گرچه به علل اصلی یعنی سقط جنین انتخابی اشاره کرده و دلیل آنرا بعنوان مثال فایده اقتصادی بیشتر داشتن پسر برای خانواده یا برخی ضررهای اقتصادی فرزند دختر بواسطه جهیزیه اش بیان کرده است [البته متأسفانه نویسندگان مقاله اسیر دست تعصبات فمینیستی هستند (صرفاً بدنبال مظلوم نمایی و بیان زن ستیزی) و یک نکته مهم را که پیو بدان توجه کرد را از قلم انداخته و فراموش کردند لحاظ کنند] اما یک بخشی دارد در صفحه 82 با عنوان « Access to Health Care and Nutrition » نویسندگان در این بخش سعی کرده بگویند پس از تولد و حین بزرگ شدن کودک هم بین کودک دختر و پسر در خانواده ها بعضاً تبعیض قائل میشوند. این قسمت که در صفحات 82 و 83 هست دو بخش دارد، یکی متن اصلی و دیگری حاشیه های کنار صفحه، در متن اصلی که نویسندگان بدون حتی یک ارجاع به سندی ادعای خود را شرح میدهند مبنی بر اینکه فرزندان پسر را ضعیف تر میدانند و بیشتر حمایت میکنند و در این مقوله بین زن و شوهرها دعوا میشود و... [در مقوله حمایت پزشکی از فرزند دختر، که البته همین نشان میدهد تبعیض سیستماتیک بهیچ وجه نیست بلکه از جانب خود خانواده هاست (تازه اگر رأی به صحت گفته های نویسندگان بدهیم و بگوییم این چنین تبعیضی هست)] و در حاشیه ها هم چند مورد ماجرا از چند خانواده را پیرامون این موضوع نقل کرده است. ایراد اینجاست که هیچ بررسی آماری و سیستماتیکی صورت نگرفته و ماجراها هم مشخص نیست اگر واقعاً صد درصد صحت داشته باشند [نقل قول گوینده و...] آیا میتوان آنها را تعمیم به کل این ایالت ها و سپس کل هندوستان داد؟! پاسخ مطلقاً منفیست. از این هم که بگذریم در بخش نتیجه گیری « Conclusion» و در قسمت « Interventions» (صفحات 89 الی 91) مقاله نیز نویسنده به شرح و البته حمایت ضمنی و در خلالش برخی پیشنهادات در حمایت هرچه تمام تر دولت و... از زنان روی می آورد بدون اینکه اشاره کند چرا این تبعیض مثبت [در برخی جنبه ها بنظر میرسد تبعیض مثبتی برای زنان عنوان شده است] که با جلوگیری از سقط جنین اختیاری و ایضاً بر فرض تبعیض در حمایت های بهداشتی با تخلف دانستن و افزایش نظارت میتواند جایگزین شود باید برقرار باشد؟!. در این مقاله همچنین اشاره میشود که زنان مرفه و دارای جایگاه اجتماعی بهتر چون فرزند کمتری میتوانند بدنیا بیاورند بیشتر تحت فشار بدنیا آوردن فرزند پسر هستند و سقط جنین در این قشر بیشتر واقع میشود [البته نه سقط جنین اجباری، چنین چیزی در متن نیست، سقط جنین با میل مادر همان چیزی که فمینیست ها در کل دنیا بدنبالش هستند].

برای پیو هم که در خلال نقد خلاصه مان به این مقاله بدان اشاره کردیم منظور همان تفاوت نرخ جنسیتی در بین مذاهب بود، پیو بوضوح اشاره کرده بود که این نرخ در میان هندوها بیشترین میزان و در میان مسیحیان و بعد مسلمانان کمترین میزان را دارد که نزدیک به نرخ طبیعی هستند، این مقاله اشاره نکرده بود که بعنوان مثال برخی رسوم و... ای که برای دختران اشاره کرده بود [مثل جهیزیه سنگین یا... که برای علل فایده اقتصادی بیشتر داشتن فرزند پسر عنوان میشود] از رسوم هندوهاست و یا اصلاً در اسلام بعنوان مثال سقط جنین حرام است و... الخ، طبیعتاً تمام این موارد در سقط جنین تأثیر میگذارند. بهرطبع نویسندگان ازین مهم غفلت کردند که جامعه مورد بررسی شان عموماً هندو هستند.

5. در سالهای 1991 و 1994 برای زنان گمشده دو آمار 60 میلیون و 69 میلیون هم عنوان شده است (26) که البته مقاله 2003 که در ابتدای متن بدان اشاره کردیم به این دو مقاله ایراد وارد کرده است و آمار 101 میلیون را عنوان میکند.

6. در تحقیق دیگری که به سال 2010 انجام شد آمار زنان گمشده برای دختران صفر [بدو تولد] الی نوزده سالگی در جهان بسیار کمتر از داده های 60 و 101 میلیون (1991 الی 2003) بیان شد (27).

7. برای چین هم ویکی پدیای انگلیسی سیاست تک فرزندی را به نقل از این منبع (28) به نوعی علت ترجیح دادن فرزند پسر عنوان کرده و میگوید:

از سوی دیگر، در سرزمین اصلی چین، مناطق روستایی نسبت به مناطق شهری مشکل زنان گمشده بیشتری دارند. تفاوت های منطقه ای سرزمین اصلی چین منجر به نگرش های متفاوت نسبت به سیاست تک فرزندی می شود. به دلیل سیستم دانوی، که عموماً جمعیت شهری تحصیلکرده‌تری دارد، اجرای این سیاست آسان‌تر از مناطق شهری است - درک اینکه مراقبت از یک کودک و حفظ سلامت آن راحت ‌تر از دو کودک است. در مناطق روستایی بیشتر که کشاورزی کار فشرده است و زوج‌ها برای مراقبت از فرزندان پسر در سنین پیری به فرزندان پسر وابسته هستند، فرزندان پسر به دختران ترجیح داده می‌شوند.

البته این سخن فارغ از اصل میزان تفاوت این نرخ که طی این چند سال نزدیک به نرخ طبیعی شده بر فرض اینکه بگوییم همان سالهایی که بالا بود مد نظر است اما خود این ادعا نیاز به سند دارد [اینکه سیاست تک فرزندی بالاجبار و با نظارت شدید اجرا میشود و اکثریت خانواده ها از آن تبعیت [سعی نکنند به نحوی آنرا دور بزنند یا...] و برای یک فرزند هم پسر را میخواهند].

8. نیویورک تایمز هم به سال 2009 در گزارشی به قلم تینا روزنبرگ (29) از تحقیقات دکتر مونیکا داس گوپتا (30) [انسان شناس و جمعیت شناس] سخن میگوید [البته در زمان آغاز تحقیقات دانشجوی دکتری بوده است] که وی در ایالت های هاریانا و پنجاب انجام داده است. خلاصه این لینک بدین صورت است:

در اواخر دهه 1970، یک دانشجوی دکتری به نام مونیکا داس گوپتا مشغول انجام کار میدانی مردم شناسی در هاریانا، ایالتی در شمال هند بود. او در آنجا چیز قابل توجهی در مورد خانواده ها مشاهده کرد: والدین علاقه شدیدی به فرزندان پسر داشتند. زنانی که تنها دختر به دنیا آورده بودند به دنبال پسر بودند و تا زمانی که یک یا دو پسر به دنیا بیاورند به بچه دار شدن ادامه می دادند. حتی وقتی دختری به دنیا می آمد، ماماها دستمزد کمتری می گرفتند. داس گوپتا، که امروزه در گروه تحقیقات توسعه بانک جهانی به مطالعه جمعیت و سلامت عمومی می پردازد، می گوید: «این چیزی است که شما متوجه می شوید که از بیرون می آید. "این فقط به سمت شما می رود."

داس گوپتا دید که زنان تحصیلکرده و مستقل در این تعصب در هاریانا، ایالتی که یکی از ثروتمندترین و توسعه یافته ترین ایالت های هند بود، شریک بودند. در واقع، تعصب علیه دختران در آنجا بسیار بیشتر از منطقه فقیرتر در شرق هند بود که داس گوپتا از آنجا بود. او تصمیم گرفت این موضوع را در پنجاب، ثروتمندترین ایالت هند که در آن زمان سواد زنان و میانگین سن ازدواج بالایی داشت، مطالعه کند. در آنجا نیز تعصب برای پسران شکوفا شد. در کنار هاریانا، پنجاب بالاترین درصد دختران به اصطلاح مفقودی را در کشور داشت - آنهایی که سقط شدند، در نوزادی کشته شدند یا در چند سال اول زندگی خود به دلیل بی توجهی مرده بودند.

متن فوق همان سخنان مقاله صد و پنج صفحه ای را زده است که برای شما نقل و نقدش کردیم البته مورد دستمزد کمتر گرفتن ماماها [که به خانواده برمیگردد نه دولت] را در آن مقاله ندیده بودم [شاید هم بوده من چون کامل نخواندم ندیدم]. این مقاله البته حاوی یک نکته مهم نیز هست و آن اینکه عنوان شده خانواده ها تا زمانی که یک یا دو پسر بدنیا آورند به بچه دار شدن ادامه میداده اند و نه اینکه بچه را سقط کنند [دقت کنید میگوید به بچه دار شدن ادامه میدادند یعنی دختران را هم نگه میداشتند]:

parents had a fervent preference for male offspring. Women who had given birth to only daughters were desperate for sons and would keep having children until they had one or two.

چنانچه میگوید زنانی که تنها دختر بدنیا آورده بودند و این یعنی سقطی در کار نبوده است، حال به این نتیجه میرسیم که اولاً این عقیده که فرزند پسر بهتر است و باید در خانواده باشد مطلق نیست [در هیچ رفرنسی عنوان نشده تمام هندوها یا مثلاً تمام خانواده های هندی این عقیده را دارند] ثانیاً بین همان هایی هم که این عقیده را دارند سقط یا... رایج نیست بلکه فرزند دختر را نگه میدارند لکن در ادامه بازم فرزند دار میشوند تا پسر بدنیا بیاورند.

این هم که زنان تحصیلکرده و بعضاً شاغل هندی نیز این عقیده را دارند قابل توجه است، یعنی فمینیست ها این را نمیتوانند گردن صرفاً سنت آن مردم هم بیاندازند چرا که زنان مدرنیته شده هم بعضاً بدنبال فرزند پسر هستند [بیشتر از مناطق فقیر و توسعه نیافته که شاید انتظار برود بیشتر سنتی باشند] و البته این کار را هم جدای از ادامه دادن به بچه دار شدن ممکن است بواسطه حق سقط جنین انتخابی انجام دهند که اینجا هم فمینیست ها نمیتوانند ایراد بگیرند. البته حمل بر صحت ادعاهای این مقاله نذاشتیم و بر فرض صحت نیز نمیتوان تعمیم جزء به کل داد [چه کل جمعیت دو ایالت چه کل هند و چه جهان] ولی بر فرض صحت کامل، این انتقادات هم وارد است.

در این مقاله البته یک ایراد کلی دیگر هم هست و آن ادعای کذب نویسنده میباشد که این کشورها را از مناطق زنان گمشده معرفی [علاوه بر هند و چین] و مهاجرین آسیاسی در آمریکا و بریتانیا را نیز عامل زنان گمشده معرفی میکند:

Taiwan, South Korea, Singapore, Armenia, Azerbaijan, Georgia and the immigrant Asian communities in the United States and Britain.

اولاً کشور آسیایی مثل ایران یا عراق و افغانستان (عراق و افغانستان در مقوله زنان گمشده کمی آمارشان بیشتر از کشورهایی مثل ایران و آمریکا و عربستان و... بود که نرمال محسوب میشوند (از لحاظ درجه بندی نقشه ای که پیو منتشر کرده بود و برایتان قرار دادیم)) و کشورهای عربی هم جز این کشورها نیست و همین نشان دهنده این مهم میباشد که دلیل این زنان گمشده هرچه باشد آسیایی بودن و توسعه نیافتگی نیست چنانچه کره جنوبی را هم جز مناطق مربوطه معرفی کرده است.

ثانیاً این همه مهاجر ایرانی و عرب در غرب داریم چرا بین آنان زنان گمشده [در این حد نگران کننده که نویسنده سعی دارد آنرا مهم جلوه بدهد] وجود ندارد؟.

ثالثاً این مناطق نشان دهنده یک نکته مهم نیز میباشند [که مؤسسه پیو هم به نوعی بدان اشاره کرد] و آن اینکه بین جمعیت مسلمانان [مشابه کشورهای مسلمان آسیا] این عنوان زنان گمشده موضوعیت خاصی ندارد [در کشورهای مسلمان آسیا که اصلاً موضوعیت ندارد در جمعیت مسلمانان هند هم پس از مسیحیون آمار در رتبه دوم کمترین میزان زنان گمشده قرار داشت].

رابعاً برای تک تک این کشورها و جمعیت ها باید تمامی آمار و ادله بررسی شود که ما نشان دادیم در آمارهای مقالات فمینیستی اغراق هایی وجود دارد که در تضاد با برخی آمارهای دیگر است.

9. در مقاله ای که به سال 2000 منتشر شده (31) عنوان شده است که بخاطر سیاست های تنظیم خانواده در چین برخی تولد ها گزارش نمیشوند [مثلاً تولد فرزندی دختر به امید اینکه فرزند بعدی پسر باشد گزارش نمیشود] و بنابراین میتوان گفت برخی ازین مفقودی ها هم بدلیل سقط جنین یا... نیستند و صرفاً تولد نوزاد دختر گزارش نشده است. در سه پاراگراف اول صفحه 14 فایل پی دی اف این مقاله [صفحه 122 مجله] گفته میشود:

بحث و نتایج

بر اساس سیاست فعلی جمعیت چین، همه طرف های درگیر در سیستم برنامه ریزی تولد با تضاد منافع جدی روبرو هستند. کادرهای برنامه ریزی تولد باید اهداف از پیش تعیین شده را برآورده کنند و داده هایی را جمع آوری کنند که برای ارزیابی عملکرد آنها، همکاران و حتی سرپرستان آنها استفاده می شود، در حالی که مایلند روابط خوبی با جمعیتی که کنترل باروری آنها وظیفه آنهاست حفظ کنند. زوج‌ها با تضاد بین فشار خانواده و همسایه‌ها برای زایمان در اسرع وقت و محدودیت ‌های اداری اعمال شده بر اولویت‌های باروری آن‌ها در زمانی که تنها یک یا حداکثر دو فرصت برای پسردار شدن به آنها داده می‌شود، مواجه می‌شوند.

در این زمینه، گزارش نکردن تولدهایی که از نظر اداری و/یا فردی مورد نظر نیستند، عوارض مربوط به الزامات برنامه‌های زایمان محلی و مجازات‌های مربوط به تولدهای خارج از برنامه را به حداقل می‌رساند. گزارش ناکافی از تولد، کادرها را قادر می‌سازد تا باروری را در محدوده سهمیه تولد حفظ کنند و به زوج‌ها اجازه می‌دهد تا به اهداف اندازه خانواده و ترکیب جنسی فرزندان خود دست یابند.

ما گزارش کمتر تولدها و ارتباط آن با اجرای سیاست های برنامه ریزی تولد را در چهار شهرستان شمال چین بررسی می کنیم. SFPC این شهرستان ها را برای پشتیبانی از آزمایش بعدی انتخاب کرد. سه شهرستان - پانگکسی، سیکیکسیان، و شانشوی- برای عملکرد تنظیم خانواده در سیستمی که به کار موفق تنظیم خانواده با «نقاط سیاسی» پاداش می‌دهد، برجسته هستند. بخش چهارم، هوآشنگ، ارتباطات سیاسی امنی را با سطوح بالاتر اداری نشان می دهد.

سپس در انتهای همان صفحه و ابتدای صفحه بعد میگوید:

ما چندین توضیح مرتبط با اجرای سیاست های جمعیتی را در نظر می گیریم. به ویژه، فصلی بودن ازدواج و تمرکز ازدواج ها در ماه های زمستان ممکن است منجر به به تعویق افتادن واقعی فرزندآوری یا تاخیر در گزارش اولین تولدها تا زمانی مطابق با مقررات محلی برنامه ریزی تولد شود که سقفی را برای تعداد سالانه تعیین می کند. تعداد تولدهای مجاز در هر منطقه ممکن است از زنانی که زود ازدواج می کنند خواسته شود که اولین زایمان خود را تا رسیدن به حداقل سن قانونی در ازدواج یا رسیدن به سن ازدواج دیرهنگام به تعویق بیاندازند. به طور مشابه، زنانی که در دوره‌های تشدید سیاست‌ها به اولین تولد می‌رسند ممکن است فواصل تولد اول طولانی‌تری نسبت به زنانی که به اولین تولد در دوره‌های کاهش سیاست پیش می‌روند، داشته باشند، زیرا اجرای شدید سیاست‌ها ممکن است منجر به تأخیر در گزارش‌دهی تولد شود. برعکس، طبق این فرضیه که گزارش ناکافی از تولدها مستقیماً بر فاصله تولد اول تأثیر می گذارد، اولین تولدهای ناخواسته (زنان و/یا تولدهای خارج از برنامه) ممکن است گزارش نشود، اما بعداً با تولد دوم که به عنوان اولین تولد گزارش شده است جایگزین شود.

متن اصلی قسمت مد نظر ما:

Conversely, according to the hypothesis that underreporting of births directly affects the first-birth interval, unwanted first births (females and/or out- of-plan births) may go unreported, only to be replaced later by second births reported as “first” births.

ممکن است بگویید این یک فرض است صرفاً و باید عرض کنیم برای این فرضیه مقاله ای 18 صفحه ای نوشته شده نه اینکه صرفاً در یک خبرگزاری بعنوان یک گزارش بی اهمیت نوشته شود و بعلاوه داده های این مقاله در رابطه با اشکالی که به آمار گرفته بی اعتبار نیستند و لینک دانلود پی دی اف مقاله هم در ارجاعی که قرار دادیم هست تا بتوانید خودتان مشاهده کنید. البته این دلیل نمیشود بگوییم پس تمام زنان گمشده را با تولد های گزارش نشده جایگزین کنیم ولی میتوانیم بخشی از آنرا به این مهم در کشور چین نسبت بدهیم [البته متذکر میشویم این مقاله کل کشور چین را بررسی نکرده است که تقریباً ناممکن است در یک مقاله این چنین بررسی لکن سیاست های تنظیم خانواده چین و فرضی که مطرح کرده هم بر اساس اسنادیست که امکان وقوع این اتفاق را هم نتوان رد کرد اگر نتوان تعمیم جزء به کل داد].

10. در دو مقاله دیگر هم که در سالهای 2009 (32) و 2011 (33) منتشر شده اند OCP یا قانون تک فرزندی در چین از جمله عوامل اصلی پیدایش زنان گمشده دانسته شده است. در اولی گفته میشود:

در سال 1979، سیاست یک فرزند برای هر زوج در سراسر کشور معرفی شد. با تدوین این خط مشی و انتشار سیاست در سراسر کشور در دهه 1980، والدین ناراضی از چشم انداز پسر دار نشدن به پدیده ای رایج تبدیل شد. برای بسیاری از والدین، ترجیح شدید پسر و معرفی سقط جنین بر اساس جنسیت - که با قانونی شدن سقط جنین پس از سال 1979 و معرفی فناوری اولتراسوند در اوایل دهه 1980 ممکن شد - منجر به "ادغام فلسفه شرق و فناوری غرب" شد. در نتیجه، گروه‌هایی که بین سال‌های 1980 و 2000 متولد شده‌اند، 22 میلیون مرد بیشتر از زنان را شامل می‌شود، پدیده‌ای که به عنوان «دختران گمشده» چین شناخته می‌شود. طبق پیش‌بینی‌های این مقاله، تقریباً 10.4 درصد از مردان در این گروه‌ها می‌توان انتظار داشت که ازدواج نکنند.

In 1979, a countrywide one child per couple policy was introduced. As the policy was codified and policy enforcement diffused throughout the country over the 1980s, parents unhappy with the prospect of never having a son became an increasingly common phenomenon. For many parents, intense son preference and the introduction of sex-selective abortion— made possible by the legalization of abortion after 1979 and the introduction of ultrasound technology in the early 1980s—led to a “merger of Eastern philosophy and Western technology.” As a consequence, cohorts born between 1980 and 2000 included 22 million more men than women, a phenomenon known as the “missing girls” of China.

به قانونی شدن سقط جنین توجه کردید؟ دقیقاً چیزی که فمینیست ها دنبالش بودند در چین بوقوع پیوسته و کنار هم قرار گرفتن این مهم و OCP باعث بوجود آمدن این اختلاف در نرخ تولد شده است [بر اساس این مقاله]. مقاله دومی هم ما نتوانستیم به متنش دسترسی پیدا کنیم [پولی بود و حداقل دوازده دلار نیاز داشت] فلذا صرفاً خلاصه اش را برای شما قرار میدهم:

برآوردهای اخیر حاکی از آن است که حدود 40 میلیون زن در چین "مفقود" هستند. ما از یک ماده خاص در سیاست تک فرزندی چین (OCP، اجازه رفتار ترجیحی با گروه‌های اقلیت قومی) برای بازبینی رمز و راز این زنان گمشده، و به ویژه برای بررسی سهم OCP چین در تحریف نسبت ‌های جنسی استفاده می‌کنیم. نتایج ما حاکی از آن است که ترجیح فرزند پسر محرک اصلی شکاف جنسیتی است و OCP مسئول حدود نیمی از آن است. این حتی قبل از اینکه فناوری‌های اولتراسوند برای تعیین جنسیت قبل از تولد در دسترس باشد، صادق است. جای تعجب نیست که تعامل بین OCP و فناوری های اولتراسوند به شکاف جنسیتی کمک کرده است.

Recent estimates suggest that as many as 40 million women are ‘missing’ in China. We exploit a special provision in the Chinese one-child policy (OCP; allowing for preferential treatment of ethnic minority groups) to revisit the mystery of these missing women, and in particular to explore the contribution of China's OCP in distorting sex ratios. Our results imply that preference for boys is the main driver of the gender gap, and that the OCP is responsible for about half of it. This is true even before ultrasound technologies for prenatal gender determination were available. Not surprisingly, interaction between the OCP and ultrasound technologies has contributed to the gender gap.

یک نکته ای که در این دو مقاله آخری بود اختلافشان در آمارها بود، اولی میگوید از 1980 الی 2000 بیست و دو میلیون زن مفقود شدند دومی میگوید 40 میلیون زن!! اگر فرض بگیریم دومی تا سال 2010 را لحاظ کرده (به متن اصلی دسترسی ندارم ببینم تا چه سالی را میگوید 40 میلیون) بازهم چون این نرخ از 2000 الی 2010 افزایش زیادی نسبت به قبل 2000 نداشته و ایضاً در سالهای انتهایی این دهه کاهش محسوسی هم داشته بازهم افزایش 18 میلیونی ممکن نیست و در اینجا هم باز ما تضاد فاحش بین این آمارها را می بینیم (اگرم گفته شود آمار 1970 الی 1980 را نیز لحاظ کرده است (مشابه our world data که از 1970 آمار زنان گمشده را ارائه میدهد) و البته با مقایسه این آمار چهل میلیون با مقاله فمینیستی سال 2005 که ابتدای همین متن نقدش کردیم متوجه شدیم این مقاله گویا همان آمار را برای چین عنوان کرده است (در آن مقاله هم آمار 40 میلیون برای چین بیان شده بود)] در این مقاله نکته جالب دیگری هم به چشم میخورد، در توضیحات منتشره پیرامون این مقاله در لینکی که برایش قرار دادیم عنوان میشود که نویسندگان از دو داور ناشناس «anonymous referees» [یا داور خیلی معتبری نبودند یا وبسایت مرجع با آنها آشنایی نداشته که گفته ناشناس] که یکی از آنها استفان کلاسن بوده تشکر کردند، کلاسن کیست؟ کلاسن از نویسنگان همان تحقیق فمینیستی سال 2003 است که در مجله « Feminist Economics» منتشر شد و از آن در ابتدای متن سخن گفتیم.

11. در مقاله دیگری که به سال 2011 منتشر شده (34) نیز مشابه مقاله سال 2000 رفرنس سی و یکم ادعا شده پنهان کاری در زمینه آمار تولد من جمله دلایل این اختلاف در نرخ تولد نوزادان زن و مرد است:

در مطالعات مربوط به باروری و عدم تعادل نسبت جنسی در چین، گزارش کمتر کودک اغلب نادیده گرفته می شود. برای بهبود تخمین‌های این اقدامات، من از مقایسه‌های بین‌افزایی برای شناسایی افزایش کم گزارش‌دهی استفاده می‌کنم که به دنبال افزایش اجرا و مجازات تحت سیستم برنامه‌ریزی تولد در سال 1991 بود. یک مثلث‌بندی جدید از شواهد نشان می‌دهد که حدود 19 درصد از کودکان در سنین 0 تا 4 سالگی در سرشماری سال 2000 گزارش نشده بود که بیش از دو برابر سرشماری سال 1990 بود. این شواهد با مفروضات زیربنای تخمین های باروری در اکثر مطالعات اخیر در تناقض است. با این حال، تجزیه و تحلیل همچنین نشان می دهد که باروری چین در اواخر دهه 1990 (و شاید فراتر از آن) کمتر از سطح تنظیم شده رسمی بود. سپس من یک تجزیه و تحلیل بینابینی مشابهی از نسبت‌های جنسی در تولدها و کودکان انجام می‌دهم، که در درجه اول به دلیل انتخاب جنسیت قبل از تولد، بالاترین نسبت جنسی در جهان است. با این حال، با توجه به عدم گزارش بیش از حد دختران جوان، به ویژه پس از سال 1990، نسبت های تخمینی کمتر از نسبت های گزارش شده است. نسبت‌های جنسی در مناطقی با خط‌مشی «1.5 فرزند» به‌ویژه به دلیل گزارش‌دهی بیش از حد دختر، و همچنین قوانین توقف مرتبط با جنسیت و سایر عوامل، تحریف شده است، اگرچه مشخص نیست که آیا چنین سیاست‌هایی استفاده از انتخاب جنسیت قبل از تولد را افزایش می‌دهند یا خیر. نسبت جنسی در چین در هنگام تولد، زمانی که بر اساس ترتیب تولد استاندارد شد، بین سال‌های 2000 تا 2005 کاهش یافت و در چین شهری، نه روستایی چین، افزایش مداوم را نشان داد.

در بخش نتیجه گیری « Conclusions» مقاله فوق همچنین اشاره شده است که دولت چین در اصلاح OCP اجازه فرزند دوم در صورتی که فرزند اول دختر باشد را داده بوده است «It also opened local loopholes, such as the 1.5-child rule, allowing for a second birth after a first-born daughter. ».

این مقاله یک قسمت در خور توجه دیگر هم در نتیجه گیری خود داشته چنانچه میگوید:

من همچنین به بررسی پویایی تغییر گزارش کم بر اساس جنسیت می پردازم. تجزیه و تحلیل بینابینی من تأیید می کند که علت اصلی تحریفات جنسی در دهه 1980 گزارش ناکافی بیش از حد دختران بود. در طول دهه 1990، افزایش شدید عدم تعادل جنسی در چین عمدتاً به دلیل استفاده فزاینده از سقط جنین انتخابی بود، اگرچه گزارش ناکافی بیش از حد دختران نیز تا سال 1995 شدیدتر شد و هنوز هم بخشی از عدم تعادل گزارش شده را به حساب می آورد. الگوهای متقاطع قلاب ماهی نشان می دهد که بخشی از زنان گم شده در سنین جوانی وقتی در سرشماری های بعدی یا سرشماری های نمونه شمارش می شوند در سنین بالاتر پیدا می شوند. شکل متمایز و بزرگی این تحریفات پس از فرمان 1991 آشکار شد. با توجه به افزایش مجازات‌ها، ظاهراً والدین حتی کمتر از قبل تمایل داشتند که دختران خارج از سهمیه را نسبت به پسران خارج از سهمیه گزارش کنند. همچنین به نظر می رسد که راه گریز 1.5 فرزندی برای والدینی که از هر جنس یک فرزند می خواهند، استراتژی ها را تغییر داده است. اگرچه این شکاف باعث می‌شود دختر اول‌زاده‌ها ارزشمندتر شوند (زیرا آنها به والدین امکان داشتن فرزند دوم را می‌دهند)، والدین ممکن است مانند سایر کشورها از انتخاب قبل از تولد برای اطمینان از اینکه فرزند بعدی پسر خواهد بود استفاده کنند. با این حال، برای والدینی که می‌خواهند پس از تولد پسر، دختری داشته باشند، یک گزینه محتمل در صورتی که می‌خواهند از مجازات اجتناب کنند، گزارش نکردن او بود، حتی اگر از انتخاب جنسیت برای به دست آوردن او استفاده کنند.

... این تجزیه و تحلیل علاوه بر افزایش درک کم گزارش دهی بیش از حد دختران، چهار یافته جدید مهم را ایجاد کرد. اولین مورد این است که تمایل به استفاده از انتخاب جنسیت ممکن است قبلاً در چین کاهش یافته باشد. پس از اینکه آنها بر اساس ترتیب تولد استاندارد شدند، نسبت های جنسی گزارش شده در هنگام تولد بین سرشماری 2000 (نمونه طولانی) و سرشماری نمونه 2005 کاهش یافت. مطالعات آینده می تواند بهتر تعیین کند که آیا این کاهش مشاهده شده ممکن است تا حدی به دلیل برنامه مراقبت از دختران چین باشد یا خیر. دوم، استانداردسازی بر اساس ترتیب تولد نشان می‌دهد که نسبت جنسی در بدو تولد که مدت‌ها تصور می‌شد در روستاهای چین بالاتر است در عوض در چین شهری بالاتر است. مناطق روستایی نسبت‌های غیر استاندارد بالاتری را نشان می‌دهند زیرا نسبت ‌های بیشتری از تولد های مرتبه بالاتر دارند (جایی که انتخاب جنسیت اغلب مورد استفاده قرار می‌گیرد)، نه زیرا والدین روستایی احتمال بیشتری برای انتخاب جنسیت در هر ترتیب تولد دارند. سوم، به‌نظر می‌رسد نسبت ‌های جنسی تحریف‌شده در مناطق 1.5 کودک، عمدتاً به دلیل گزارش ‌دهی بیش از حد از دختران، پیروی از قوانین توقف مرتبط با جنسیت (که بر توانایی والدین برای داشتن پسر و دختر تأثیر می‌گذارد)، تأثیرات انتخاب سیاست، ترکیب قومیتی است. و عوامل دیگر این توضیحات باید قبل از تعیین اینکه آیا سیاست های 1.5 کودک منجر به انتخاب جنسیت قبل از تولد بیشتر از سایر زمینه ها می شود در نظر گرفته شود. در نهایت، اگر سیستم برنامه ریزی تولد در چین از طریق قانون توقف 1.5 فرزند و عدم گزارش بیش از حد دختر به تحریف نسبت جنسی کمک نمی کرد، آثار ناشی از انتخاب جنسیت قبل از تولد ممکن بود به اوج خود برسد.

متن فوق [اگر کمی ترجمه برای شما نامفهوم است بدین خاطر است که بواسطه گوگل ترانسلیت انجام شده و صرفاً ترجمه متن های کوتاه را خودم ویرایش میکنم یا برخی اصطلاحات را سعی میکنم شرح بدهم (اگر در ترجمه نامفهوم باشد)، بهر طبع متن اصلی در رفرنس در دسترس میباشد و میتوانید به آن رجوع کنید (دسترسی به مقاله رایگان است). با عرض معذرت از شما خواننده گرامی ولی اگر برای تمام این متن ها بخواهم به منظور ترجمه بهتر و غیر تحت اللفظی وقت بگذارم نوشتن همین متن دست کم یکماه به طول می انجامید] چند نکته مهم داشت:

اول اینکه این اعلام نکردن فرزند از قضا مرتبط با فرزند پسر هم بوده به این دلیل که در سیاست یک و نیم فرزند فقط کسانی مؤفق به داشتن فرزند دوم میشدند که فرزند اولشان دختر بوده باشد اما بهرحال آنچنان که نویسنده هم میگوید خیلی از نوزادان دختر بواسطه این پنهان کاری گزارش نشده اند.

دوم اینکه این متن در صدد نادیده گرفتن سقط جنین نوزادان دختر نیست چنانچه در بخش قبل از نتیجه گیری گفته میشود:

بحث قبلی نباید به عنوان انکار تبعیض آمیز بودن انتخاب جنسیت قبل از تولد یا اینکه رویکرد سیاست 2 فرزند منصفانه تر است و ممکن است به سیاست 1.5 فرزند ارجحیت داشته باشد سوء تعبیر شود. نگرانی اصلی من این بود که توضیح دهم چرا چین بالاترین نسبت جنسی را در جهان گزارش کرده است. سیستم برنامه ریزی تولد در چین از دو جهت به عدم تعادل جنسی کودکان کمک کرده است: عدم تعادل واقعی ناشی از قانون توقف 1.5 فرزند [قانون توقف 1.5 فرزند یا the 1.5 child stopping rule میگوید اگر فرزند اول پسر باشد خانواده حق فرزند آوری دیگر ندارند] و عدم تعادل اسمی به دلیل عدم گزارش متفاوت دختران.

The preceding discussion should not be misconstrued as denying that prenatal sex selection is discriminatory or that a 2-child policy approach is more equitable and might be preferable to a 1.5-child policy. My primary concern has been to explain why China has reported the highest sex ratios in the world. China’s birth planning system has contributed to child sex imbalance in two ways: actual imbalances resulting from the 1.5-child stopping rule and nominal imbalances due to differential underreporting of daughters.

بنابراین صرفاً پنهان کاری در زمینه اعلام آمار نوزادان دختر بعنوان یکی از علل زنان گمشده در چین عنوان شده است. ما نمیخواهیم شما را خیلی درگیر این مقاله کنیم چون در این صورت اولً باید تاریخچه این قانون تک فرزندی و مناطقی که در آن بالاجبار اجرایی شده است و حواشی آنرا بیان کنیم و سپس داده های همین مقاله و مقاله مربوطه سال 2000 اعم از اعتبار رفرنس هایشان و مقایسه داده ها با منابع دیگر را بررسی کنیم [مشابه کاری که با مقاله فمینیست ها کردیم] که جدای ازینکه اینکار از حوصله این متن و موضوعش خارج است دخلی هم به سخن ما ندارد چنانچه بهرحال این ادعا که پنهان کردن آمار دختران بخشی از این زنان گمشده را تشکیل میدهد غیر قابل ابطال است و عموماً در کنار موارد دیگر مثل سقط جنین مطرح است و نشان میدهد این زنان گمشده همگی کشته نشدند و بخش بزرگی شان میتواند بدلایلی غیر از سقط جنین و یا حتی مرگ بدلیل اهمیت ندادن به سلامت و بهداشت کودک (آنطور که برخی برای بعضی ایالت های هند از آن سخن گفتند) باشد و بنابراین در اینجا ادعای فمینیست ها مبنی بر اینکه این زنان در دوران جنینی کشته شدند یا... رد میشود [نهایتاً بخشی از این زنان گمشده واقعاً از دنیا رفتند].

12. طی گزارشی که در سال 2016 خانم Zhuang Pinghui در روزنامه ساوت چاینا مورنینگ پست (35) منتشر کرد (36) به ادعای محققین مبنی بر اینکه ثبت نشدن تولد دختران بدلیل خواست والدین بخاطر سیاست تک فرزندی از جمله علل زنان گمشده هست پرداخته میشود. خواندن مطلب این روزنامه نگار خالی از لطف نیست بخصوص اینکه از مطالعات مختلف تأیید کننده این ادعا نیز سخن گفته است. ما به نقل همین جملات از این خبر اکتفا میکنیم:

بر اساس یک مطالعه جدید که نشان می دهد تولد بسیاری از دختران به سادگی بسیار دیرتر ثبت شده است یا خیر، ممکن است آماری که معمولاً ذکر می شود مبنی بر اینکه حدود 30 میلیون دختر کمتر از پسر در چین به دلیل چندین دهه سیاست سختگیرانه تک فرزندی متولد شده اند اغراق آمیز باشد.

جان کندی، دانشیار علوم سیاسی در دانشگاه کانزاس و شی یائوجیانگ، از دانشگاه عادی شانشی در چین، داده‌های تولد را بررسی کردند و دریافتند که ترکیبی از ثبت نام‌های دیرهنگام و تولدهای گزارش نشده می‌تواند بخش بزرگی از به اصطلاح گمشده‌ها را تشکیل دهد. دختران قبلاً در آمار نسبت جنسیتی چینی در هنگام تولد گزارش شده بودند.

محققان تعداد کودکان متولد شده در سال 1990 را با تعداد مردان و زنان 20 ساله چینی در سال 2010 مقایسه کردند. آنها کشف کردند که این گروه در طی دو دهه حدود 4 میلیون نفر افزایش یافته است. افراد اضافی شامل حدود 1 میلیون زن بیشتر از مردان بودند.

کندی در بیانیه‌ای در وب‌سایت دانشگاه کانزاس گفت: «اگر یک دوره 25 ساله را طی کنیم، ممکن است حدود 25 میلیون زن در این آمار وجود داشته باشند که در بدو تولد وجود نداشته ‌اند.»

The commonly cited figure that about 30 million fewer girls than boys were born in China due to decades of a strict one-child policy might be exaggerated, according to a new study that has found the births of many girls were simply registered much later or not at all.

John Kennedy, associate professor of political science at the University of Kansas and Shi Yaojiang, from Shaanxi Normal University in China, combed birth data and found that a combination of late registrations and unreported births could account for a large portion of the so-called missing girls reported previously in Chinese sex ratio at birth statistics.

The researchers compared the number of children born in 1990 with the number of 20-year-old Chinese men and women in 2010. The cohort, they discovered, grew by about 4 million people over two decades. The additional people included about 1 million more women than men.

If we go over a course of 25 years, it’s possible there are about 25 million women in the statistics that weren’t there at birth,” Kennedy said in a statement on the website of the University of Kansas.

توجه داشته باشید که چین یکی از اصلی ترین کشورهای مرتبط با زنان گمشده هست [بیشترین آمار را چنانچه عنوان شد چین و هند دارند در این زمینه و در کل دنیا] و جدید ترین تحقیقات در نقد ادعاهای فمینیست هاست تا تأیید آن.

13. ویکی پدیای انگلیسی در ادامه شرح استدلال ها و سخنان سن به نکاتی اشاره میکند که پیشتر ما در متن تا همین جا تماماً آنها را رد کردیم [از بخش Sen's original argument تا انتهای Missing women: children در قسمت Causes] خلاصه این ادعاها بدین شرح میباشد:

1. محرومیت های عمدی تغذیه ای و بهداشتی علیه زنان و کودکان دختر.

هیچگونه سند معتبری در تأیید این ادعا وجود ندارد مشخصاً برآمده از توهمات فمینیست های بیسواد است، ویکی پدیای انگلیسی هم صرفاً بعنوان ادعای سن مطرحش میکند همین.

2. تعصب ذاتی مثبت نسبت به کودکان پسر

اولاً این تعصب بین هندوها بیشترین نمود را داشته ثانیاً ذاتی نیست عواملی مثل فواید اقتصادی و... مطرح میشود [حتی در مقاله های بعضاً منعکس کننده دیدگاه های فمینیستی هم به این مقوله اشاره شده مثل همان مقاله 105 صفحه ای که بدان اشاره کردیم] ثالثاً نشان دادیم این مقوله های فواید اقتصادی لزوماً منجر به اهمیت ندادن به فرزند دختر در حد عدم فراهم آوردن امکانات پزشکی که بخواهد منجر به مرگشان شود و... نیست.

3. تبعیض در مراقبت‌ های پزشکی که به مردان و زنان داده می‌شود.

فارغ ازینکه در قوانین هندوستان این چنین چیزی وجود ندارد و ایضاً قوانین محلی و... و باز برای چین هم که اصلاً این چنین چیزی عنوان نمیشود در این مقوله ما نهایتاً به رفتار تبعیض آمیز خانواده میرسیم و تمام و این زن ستیزی سیستماتیک را نمیرساند [بر فرض صحت قطعی اش که بهیچ وجه این چنین رفتاری غالب نیست و سند معتبری در تأییدش وجود ندارد، البته متذکر میشویم مقاله سن قدیمی است و الآنه ارزشی ندارد در این مقوله کسی به آن استناد کند بخصوص اینکه بسیاری مقالات و تحقیقات جدیدتر انجام شد و آمارها جابجا شده و فرضیات مختلفی برای علل زنان گمشده بیان شده است].

 4. زمانی که زنان فاقد ادراک از علایق شخصی و نگرانی بیشتری نسبت به رفاه خانواده خود باشند، نابرابری های جنسیتی تداوم می یابد. سن استدلال می‌کند که قدرت چانه‌ زنی کمتر زنان در تصمیم‌گیری ‌های خانگی به کمبود جمعیت زنان در سراسر آسیای شرقی کمک می‌کند.

ادعای فوق در خانواده هایی که زن تحصیلکرده و شاغل نباشد ممکن است صحیح بنظر برسد ولی چنانچه اشاره شد ما بعنوان مثال در هند شاهد نرخ بیشتر فرزندان پسر متولد شده در مناطق مرفه که بعضاً مادرانی شاغل و تحصیلکرده هم دارند هستیم [طی بررسی که کردیم به این مورد اشاره شد]. بنابراین این ادعا هم فرض تأیید نشده ای بیشتر نیست که از قضا مثال نقضش هم وجود دارد.

5. در مناطقی با نسبت‌های بالای زنان گمشده، مراقبت و تغذیه کودکان دختر با دیدگاه جامعه در مورد اهمیت آنها گره خورده است. والدین، حتی مادران، به دلیل فرهنگ سنتی مردسالارانه در کشورهایی که حذف زنان در آن صورت می گیرد، اغلب از دختران دوری می کنند. 6. پسران در این مناطق بیشتر مورد توجه هستند، زیرا به آنها به عنوان آینده ای سازنده نگاه می شود، در حالی که زنان اینگونه نیستند. همانطور که والدین بزرگتر می شوند، می توانند از پسران مستقل خود انتظار کمک و حمایت بسیار بیشتری داشته باشند تا از دخترانی که پس از ازدواج به طور عملکردی به مالکیت خانواده شوهرانشان تبدیل می شوند. حتی اگر این دختران تحصیل کرده و درآمد قابل توجهی داشته باشند، توانایی محدودی برای تعامل با خانواده های مادرزادی خود دارند. زنان نیز اغلب عملاً قادر به ارث بردن املاک و مستغلات نیستند، بنابراین یک مادر بیوه اگر تنها دختر داشته باشد، قطعه زمین خانواده خود (در واقع شوهر مرحومش) را از دست می دهد و فقیر می شود. خانواده های فقیر روستایی منابع ناچیزی برای توزیع بین فرزندان خود دارند که فرصت تبعیض علیه دختران را کاهش می دهد.

مادرانی که تحصیلکرده و شاغل و در مناطق نسبتاً مرفه نشین هندوستان بودند چرا باید این کار را بکنند؟ کدام فرهنگ مردسالارانه ای به آنها فشار می آورد که جبراً مجبور به انجام کاری شوند؟ فرهنگ مردسالارانه باشد خود این مادران به اختیار از آن تبعیت میکنند.

 7. به دلیل ارزش گذاری انتخابی والدین برای دختران، حتی در شرایطی که زنان می توانند مراقبت های بهداشتی و فرصت های اقتصادی بهتری در خارج از خانه داشته باشند، مشکل زنان گمشده همچنان پابرجاست. قابل ذکر است که فناوری اولتراسوند مشکل گم شدن کودکان دختر را تشدید کرده است. درمان اولتراسوند به والدین اجازه می دهد تا جنین های دختر ناخواسته را قبل از تولد بررسی کنند.

مشکل فناوری اولتراسوند هست یا سقط جنین قانونی غیر پزشکی؟ (منظور از غیر پزشکی این است که برای مادر ضرری نداشته باشد زایمان یا فرزند ناقص و... نباشد، سقط جنین هایی که علم پزشکی توصیه به آن نمیکند). اینکه بر اساس اولتراسوند بفهمند نوزادشان چیست که برای پدر و مادر بد نیست اما اینکه بر اساس سقط جنین آزاد بتوانند جنین را سقط کنند مشکل اصلی نیست؟ چرا سن بجای اینکه نوک پیکان انتقادش را به سمت حق سقط جنین که مورد دفاع توسط فمینیست هاست بگیرد از اولتراسوند سخن میگوید؟ مشخصاً وی در این مقوله فاقد سواد بودن خودش را نشان داده است. برای ارزش گذاری والدین هم که توضیح دادیم پیشتر [مرتبط با همان تبعیض ادعایی است].

 8. سن استدلال کرد که به جای افزایش حقوق اقتصادی زنان و فرصت‌های خارج از خانه، باید بر افزایش آگاهی برای ریشه‌کن کردن تعصبات شدید علیه کودکان دختر تأکید بیشتری شود.

این قسمت تا حدی درست است [به منظور اصلاح عقاید هندوها و نه قسمت اولش که در همین متن توضیح دادیم بی اعتبار است (ایجاد تبعیض مثبت برای زنان)] لکن باید یک قید هم اضافه شود و آن ممنوعیت سقط جنین انتخابی است (سقط جنین غیر پزشکی صرفاً با رضایت والدین) خواه ناخواه همین سقط جنین انتخابی عامل بسیاری ازین سقط ها بوده است.

در انتها هم ذکر این نکته را ضروری میدانیم که اصلاً خیلی از ادعاهای سن برای صرفاً برخی ایالت های هندوستان که برخی تحقیق ها از تبعیض در آنها سخن میگفتند در بهترین حالت صادق است [که ادعاهای خود آن تحقیقات را نقل و نقد کردیم] و نه بعنوان مثال چین که عللی غیر از تبعیض و سقط جنین در آن مطرح است. نکته جالب دیگری که در بررسی تمام این مقالات به چشم میخورد این است که اگرچه سعی دارند این مقوله را به مباحث زن ستیزی پیوند بزنند اما در بسیاری از کشورها که فمینیست ها زن ستیزی را عنوان میکنند ما بهیچ وجه اساساً شاهد این مشکل نیستیم [مثل همین ایران و یمن (خاطرتان باشد بنابر داده های پیو هردو این کشورها در محدوده نرمال محسوب میشوند)، حالا ممکن است بگویید خب پاکستان هست و در پاسخ باید بگوییم اولاً پاکستان در برخی مقالات از نظر آمار زنان گمشده خیلی بد معرفی شده و بنابر داده های پیو از نظر درجه بندی مشابه عراق بوده و کمتر از چین و هند و برخی کشورهای دیگر درگیر این نرخ است. ثانیاً وقتی اکثریت غالب کشورهای اسلامی درگیر این مقوله نیستند منطق حکم میکند رأی به این مهم بدهیم که شاهد این مشکل نیستیم] این موارد ما را بر آن میدارد دلایل این مسائل را مواردی جدای از مباحث فمینیستی و غیر زن ستیزانه در مقیاس جهانی بدانیم که هیچ نیازی به تبعیض مثبت ندارند بلکه باید اعتقادات و بعضاً قوانین و رسم و رسومات خرافی اصلاح شوند [مثل قانون تک فرزندی در چین یا عقاید و رسم و رسومات غلط هندوها که خانواده را ترغیب به داشتن فرزند پسر کرده و سقط جنین را حرام نمیداند و...].

14. برخی مقالات مثل رفرنس شماره سی و هفت (37) نرخ طبیعی تولد مردان نسبت به زنان را 105 به 100 عنوان میکنند و نه 100 یا 1 به 100 و یک: « normal SRB posits a constant SRB of 105» [SRB مخفف Sex Ratio Birth است، اگر جایی مثلاً SRB2 دیدید منظور همین نرخ جنسیت نوزادان متولد شده اما برای فرزند دوم است و یا مثلاً برای SRB3 هم بهمین صورت]. در مقاله ای دیگری هم (38) علاوه بر اینکه اشاره میشود بطور کلی در نسبت جنسی تولد نرخ مردان بیشتر است اما میزان این نرخ بواسطه عوامل جغرافیایی و هورمونی و... مختلف متفاوت است و در کل اس آر بی طبیعی چیزی بین 102 الی 108 است [102 الی 108 مرد به ازای هر 100 زن]. در این مقاله میخوانیم:

به طور متعارف اعتقاد بر این بود که

تعداد مساوی X و Y در اسپرم پستانداران وجود دارد،

 X و Y شانس مساوی برای رسیدن به لقاح داشتند،

بنابراین تعداد مساوی زیگوت نر و ماده تشکیل شد

بنابراین هرگونه تغییر نسبت جنسی در بدو تولد به دلیل هدر رفتن خودبخودی جنین انتخابی است.

شواهدی علیه این نتایج ارائه شده است. به راحتی می توان پذیرفت که برخی از تغییرات نسبت جنسی به دلیل تلف شدن جنین و انتخاب جنسی و استرس روانی در دوران بارداری است. با این حال، تقریباً به طور قطع برخی از تغییرات نسبت جنسی در زمان تشکیل زیگورات ها وجود دارد.

اگرچه در این مقاله به صراحت نرخ طبیعی در محدوده 105 به 100 عنوان میشود اما ادعاهای مقاله پیرامون علت وجود این نرخ یک فرضیه صرفاً بیان میشود چنانچه در انتها گفته میشود:

فرضیه حاضر تقریباً سه دهه پیش مورد بررسی قرار گرفت. اما تلاش های عمدی برای آزمایش آن به تازگی آغاز شده است. خوانندگان همچنین باید سرمقاله همراه را مطالعه کنند تا دیدگاه بهتری از این فرضیه به دست آورند. نویسنده به عنوان یک اپیدمیولوژیست بازنشسته واجد شرایط آزمایش آن نیست و امیدوار است که شرح فوق دیگران را برای آزمایش این فرضیه تحریک کند.

The present hypothesis was adumbrated nearly three decades ago. But deliberate attempts to test it have only recently been initiated. Readers should also read the accompanying editorial (Clark & Davis 2008) to gain a better perspective of this hypothesis article. As a retired armchair epidemiologist and not qualified to test it experimentally, the author hopes that the foregoing account will stimulate others to test the hypothesis.

البته توجه داشته باشید که این نرخ 105 نرخ ثابت اصلاً نیست صرفاً نرخ طبیعی فرض میشود [توجه کنید فکت علمی نیست، فرض میشود نرخ طبیعی بدین صورت است چون شواهد عموماً به نفع این فرض هستند ولی مثال های مغایر هم وجود دارد] و بنا به رفرنسی که ویکی پدیای انگلیسی قرار میدهد (39) در برخی کشورهای آفریقایی ما حتی شاهد نرخ زیر صد هم هستیم [دقت کنید عددی که برای این SRB عنوان میشود تعداد نوزادان مرد متولد شده است و بطور خودکار این عدد مقابل صد یا یک نوزاد دختر قرار میگیرد، مثلاً اگر گفته شد نرخ 107 هست یعنی بدنیا آمدن 107 مرد در مقابل 100 زن].

15. در مقالات دیگری قاچاق زنان بعنوان مثال توسط داعش (40) یا فروش نوزادان دختر در چین و تمایل کمتر خانواده ها به فروش نوزاد پسر [فروش نوزاد از خانواده فقیر به خانواده ثروتمند] (41) و قاچاق نوزادان (42) از جمله عوامل مرتبط که باعث مفقود شدن زنان میشود عنوان شده است که اگرچه خود ویکی پدیای انگلیسی به جزئی بودن این گزارشات اقرار میکند: « Accordingly, underreporting and trafficking are minor but crucial factors» ولی میگوید حیاتی هستند [که پرواضح است برای زنان گمشده حیاتی نیستند چون کاملاً جزئی و ناچیزن]. در نقد این سه مقاله [اینکه کسی بخواهد آنها را با زنان گمشده پیوند بدهد] میتوان گفت:

اولاً در مناطق مرتبط با داعش در زمان اوج قدرتش [سوریه و عراق] بهیچ وجه زنان گمشده مقوله مهم و در خور توجهی نیست (سوریه بنابر داده های پیو در محدوده نرمال است عراق البته کمی این نرخ در آن بیشتر است) و آمارش اصلاً زیاد نیست [فارغ ازینکه اصلاً کل دوره قدرت گرفتن داعش به دو دهه هم نرسید و هم زنانی که به کنیزی گرفته شدند و هم مردانی که سر بریده شدند و یا به اشکال دیگر کشته و شهید شدند مورد ظلم قرار گرفتند و بهیچ وجه مقوله جنسیت زده ای نبود [هیچ سند معتبری نیست بگوید زنان بیشتر تحت ظلم قرار گرفتند، یقیناً مردان همان خانواده های ایزدی که زنانشان به کنیزی گرفته میشدند آزاد نمی گشتند. بنابراین از این مورد برای مقوله ای در جهت بیان تبعیض علیه زنان یا زن ستیزی بهیچ وجه نمیتوان استفاده کرد چرا که داعش بین زن و مرد ایزدی تفاوتی نمیگذاشت یک طرف را آزاد کند بعنوان مثال!!] و ثانیاً در رابطه با فروش نوزادان دختر اینها نه می میرند نه مورد تبعیض اند بلکه آمارشان ثبت شده و صرفاً خانواده شان عوض میشود و از طرفی دیگر صرفاً عنوان میشود تمایل به فروش نوزاد پسر کمتر است بازم نه اینکه نیست بلکه کمتر است [بر فرض صحت مطلق این ادعا که ارزش بررسی هم بنظر ما ندارد چون اساساً فروش نوزاد اگر هم بیشتر نوزادان زن را در بر بگیرد به SRB ربطی ندارد که فمینیست ها عنوان میکنند این زنان مفقود شده و در آمار نیستند و بواسطه سقط جنین یا تبعیض کشته شده اند] ثالثاً قاچاق نوزاد هم بهیچ وجه جنسیت اکثریت غالب دختر ندارد و هیچ سند معتبری در تأیید این امر نیست [قاچاق نوزاد در چین یا حتی کل جهان، البته در این مقاله (43) که در سال 2014 منتشر شده است نویسندگان سعی داشته بگویند در هند قاچاق دختران بیشتر از پسران و به نوعی یکی از دلایل زنان گمشده است ولی در همین مقاله صرفاً به رشد 0.635 درصدی قاچاق دختران طی سالهای 1980 الی 2011 در 29 ایالت هند اشاره شده است!! در حالیکه آمار زنان گمشده فراز و فرودهای بسیاری را طی این سالها داشته، همین مهم نشان میدهد اساساً این مورد قاچاق بی ربط به زنان گمشده است و در بهترین حالت تأثیر بشدت ناچیزی دارد و اساساً به SRB هم مرتبط نیست].

اسناد و مقالات در اینجا تمام میشوند [البته حجم مقالات موجود در نت پیرامون این موضوع زیاد است لکن کلیت موضوع همینی بود که بیان کردیم و البته نزدیک به نرخ نرمال شدن این نرخ جنسیتی در این اواخر هم مقوله ایست که عمده رفرنس ها تأیید میکردند] و ویکی پدیای انگلیسی هم پس از این سراغ موضوعات « عواقب پدیده زنان گمشده در جامعه Consequences» و «راه حل های سیاسی  Policy solutions» و «فرصت های شغلی (اشتغال زنان در بیرون از خانه)  Employment opportunities» میرود که تمام اینها بر فرض صحت کامل ادعاهای فمینیست ها در رابطه با میزان زنان گمشده اعتبار پیدا میکنند که نشان دادیم اینطور نیست. مثلاً در بخش عواقب گفته میشود «زنان باردار از بی‌توجهی به تغذیه رنج می‌برند که منجر به وزن کم هنگام تولد برای نوزادان پسر و همچنین نوزادان دختر می‌شود.» که خب مشخصاً این سخن از اساس کذب است به زنان گمشده ربطش بدهیم و البته رفرنس ویکی پدیا برای این قسمت را نتوانستیم پیدا کنیم (44) [وارد لینک میشدیم به صفحه اول هدایت میشد و گویا مطلب حذف شده است] تا ببینیم این متن که از همان سن [اقتصاد دانی که ابتدای مقاله این عنوان زنان گمشده را اشاره کردیم مطرح کرده است] است ادله اش برای این ادعای بی اعتبار چه بوده است که زنان باردار بدلیل تبعیض جنسیتی و نه فقر از سوء تغذیه رنج میبرند. اما بر فرض محال که سن ادله ای هم ارائه کرده مقالات دیگر که از تبعیض سخن گفتند این چنین مقوله ای را تأیید نکردند. اما با این همه اگر فرض را بر صحت نسبی تمام این اظهارات بگذاریم باز نه با زن ستیزی سیستماتیک که صرفاً با تبعیض در برخی مناطق هندوستان طرف هستیم، همین که البته حرکت به سمت نرمالایز شدن SRB در هندوستان بنا به گزارش پیو نشان دهنده رفع و کاهش چشمگیر همین تبعیض ها باید در نظر گرفته شود [با توجه به اینکه فمینیست ها SRB را دلیل خود برای وجود اثر تبعیض ها قرار میدهند پس کاهش این نرخ هم دال بر کاهش تبعیض ادعایی این جماعت باید لحاظ شود]. البته فارغ از این موارد ادعاهای سن در این مورد آخری که ویکی پدیای انگلیسی از آن سخن گفت مثل تبعیض بر علیه مادران باردار به ضرر هم نوزاد دختر و هم نوزاد پسر است، گرچه مشخص نیست در خانواده ای مرد سالار که به فرزند پسر قاعدتاً باید اهمیت بدهند چرا برای مادر بارداری که حداقل متوجه شدند فرزند پسر دارد تبعیض قائل شوند؟.

 

References

 

1. en.wikipedia.org/wiki/Amartya_Sen

2. web.archive.org/web/20130504072819/http://ucatlas.ucsc.edu/gender/Sen100M.html

3. www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/1354570022000077999

4. kar.kent.ac.uk/11409/1/WW-missingwomen-05.pdf

5. The Warsaw Pact was a collective defence treaty established by the Soviet Union and seven other Soviet satellite states in Central and Eastern Europe: Albania, Bulgaria, Czechoslovakia, East Germany, Hungary, Poland and Romania (Albania withdrew in 1968).

6. www.stats.gov.cn/xxgk/sjfb/zxfb2020/202105/t20210511_1817199.html

7. data.worldbank.org/indicator/SP.POP.BRTH.MF?contextual=default&end=2020&locations=CN-IN&start=1962&view=chart

8. pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/27834160/

9. knoema.com/atlas/China/topics/Demographics/Fertility/Male-to-female-ratio-at-birth

10. pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/34006519/

11. doi.org/10.1017/S0021932016000547

12. www.stats.gov.cn/xxgk/sjfb/zxfb2020/202105/t20210511_1817199.html

13. www.pnas.org/doi/abs/10.1073/pnas.1812593116

14. ourworldindata.org/grapher/global-number-of-missing-women

15. en.wikipedia.org/wiki/Missing_women

16. www.pewresearch.org/religion/2022/08/23/indias-sex-ratio-at-birth-begins-to-normalize/

17. statisticstimes.com/demographics/world-sex-ratio.php

18. ourworldindata.org/grapher/male-vs-female-suicide?tab=table&zoomToSelection=true&time=2003&country=CHN~IND

19. en.wikipedia.org/wiki/Gender_differences_in_suicide

20. data.worldbank.org/indicator/SH.STA.SUIC.MA.P5?locations=CN-IN

data.worldbank.org/indicator/SH.STA.SUIC.FE.P5?locations=CN-IN

21. en.wikipedia.org/wiki/Emily_Oster

22. web.archive.org/web/20100118130724/http://home.uchicago.edu/~eoster/hbvnotecon.pdf

23. academic.oup.com/humrep/article/14/12/3120/2913108

24. academic.oup.com/restud/article-abstract/77/4/1262/1642790

25. idl-bnc-idrc.dspacedirect.org/handle/10625/39996

26. www.jstor.org/stable/1971953?origin=crossref

www.sciencedirect.com/science/article/abs/pii/0305750X94901481?via%3Dihub

27. wayback.archive-it.org/all/20120604063319/https://www.unfpa.org/webdav/site/global/shared/documents/Guilmoto_Revised_presentation_Hanoi_Oct2011.pdf

28. Pearson, Veronica (2006). "A Broken Compact." China's Deep Reform: Domestic Politics in Transition. p. 431.

29. www.nytimes.com/2009/08/23/magazine/23FOB-idealab-t.html?_r=1&scp=1&sq=The Daughter Deficit&st=cse

30. www.popcenter.umd.edu/mprc-associates/mdasgupt

31. read.dukeupress.edu/demography/article/37/1/109/170477/Are-births-underreported-in-rural-China

32. documents1.worldbank.org/curated/en/498661468221674913/pdf/776250JRN020090UBLIC00Missing0Girls.pdf

33. onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1111/j.1468-0084.2010.00601.x

34. read.dukeupress.edu/demography/article/48/1/291/169727/Child-Underreporting-Fertility-and-Sex-Ratio

35. en.wikipedia.org/wiki/South_China_Morning_Post

36. www.scmp.com/news/china/policies-politics/article/2050444/chinas-missing-girls-theory-likely-be-overblown-study

37. read.dukeupress.edu/demography/article/49/1/77/169706/Skewed-Sex-Ratios-at-Birth-and-Future-Marriage

38. joe.bioscientifica.com/view/journals/joe/198/1/3.xml

39. Michel Garenne, Southern African Journal of Demography, Vol. 9, No. 1 (June 2004), pp. 91-96

40. giwps.georgetown.edu/wp-content/uploads/2017/10/Human-Trafficking-and-ISISs-Recruitment-of-Women-from-the-West.pdf

41. Pearson, Veronica (2006). "A Broken Compact." China's Deep Reform: Domestic Politics in Transition. p. 431.

42. www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2006/03/11/AR2006031100942.html

43. www.iza.org/publications/dp/8293/girls-for-sale-child-sex-ratio-and-girls-trafficking-in-india

44. www.frontline.in/static/html/fl1822/18220040.htm

 

نویسنده: سید آرش ابطحی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۶