مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیرامون مغان بحث بسیار است لکن در این پست ما با بررسی سخنان هرودوت و استرابو و دو نقل قول از دستور دهالا و موبد کوروش نیکنام میخواهیم رابطه بین مغان و آیین زرتشت را بصورت اجمالی بررسی کنیم و در پایان ببینیم سخن دستور دهالا معتبر است یا موبد نیکنام.

هرودوت میگوید:

آنچه تاکنون درباره پارس ها گفتم بآن اعتماد کامل دارم، زیرا اطلاعات دقیقی در این باره بدست آورده ام، ولی آنچه بعد از این شرح میدهم مسائل محرمانه و مکتوم است که چندان بآن اطمینان ندارم. صحبت من درباره مردگان است.

معروف است که جسد مردگان باید قبل از دفن کردن بوسیله سگی یا پرنده شکاری قطعه قطعه شود تا در مورد مغان من اطمینان دارم که آنها با مردگان خود چنین میکنند، زیرا آنها این عمل را در منظر عام انجام میدهند. در هر حال پارس ها جسد مردگان خود را قبل از مدفون کردن در خاک با موم اندوده میکنند. مغان با دیگر مردم و بخصوص با کاهنان مصری بکلی اختلاف دارند. کاهنان مصری کشتن هرنوع حیوان را عملی زشت و ناپاک میدانند و از آن اجتناب میکنند مگر در مواردی که برای خدایان قربانی میکنند، در حالیکه مغان برعکس، انواع موجودات را باستثنای سگ و انسان با دست خود میکشند و باین کار علاقه ای خاص دارند و باهم رقابت میکنند و بدون هیچگونه امتیاز مورچگان را در ردیف ماران و دیگر حیوانات وحشی و زمینی و هوائی بقتل میرسانند. هرودوت، تواریخ، کتاب اول (کلی یو)، ترجمه هادی هدایتی، بند 140، انتشارات دانشگاه تهران.

در متن فوق هرودوت مواردی را از احکام آیینی مغان بر شمرد که با زرتشتیان ساسانی منطبق می نماید، مثل روش دفن اموات که شبیه دخمه گذاری است (اینجا) یا کشتن حیوانات وحشی و حشراتی همچون مورچه که شبیه وجوب کشتن خرفستران در آیین زرتشت است (اینجا) یا اهمیت خاصی که مغان برای سگ قائل بوده اند [استثناء قائل شدن برای سگ و آوردنش کنار عنوان انسان در متنی که از ترجمه تاریخ هرودوت نقل کردیم] چنانچه این مقوله نیز شبیه تقدس سگ در آیین زرتشت زمان ساسانیان است (اینجا و اینجا). خب این موارد را در خاطر داشته باشید تا برویم سراغ استرابو.

استرابو نیز که در زمان حکومت اشکانیان بر ایران زندگی میکرده از سخنان هرودوت بهره برده لکن خود نیز مشاهداتی داشته است، بخشی از سخنان وی در قسمت مربوط به عادات پارسها را میخواهیم نقل کنیم که به مغان مربوط میشود نه پارسها چه آنکه استرابو عنوان میکند «مغی که مراسم قربانی را انجام میدهد (صفحه 323)» و بنابراین آداب و احکام قربانی کردن مرتبط با مغان بوده نه پارسها چنانچه اصلا در ادامه به صراحت عنوان میکند فرقه ای از مغان در کاپادوکیه وجود دارند و احکامشان چنین است و... نتیجتاً سخنانش در این بخش بیشتر مرتبط با مغهاست علی الخصوص قسمتی که ما از وی در اینجا نقل میکنیم.

سخنان استرابو در رابطه با شیوه قربانی کردن و برخی دیگر از احکام مغان چنین است:

مغی است که مراسم قربانی را انجام میدهد گوشت قربانی را میان مردم تقسیم میکند مردم گوشت را با خود می برند و سهمی برای ایزد به جا نمی گذارند. زیرا بر این باورند که ایزد تنها خواهان روح قربانی است و نه چیز دیگر. اما هستند مؤلفینی که می گویند اندکی از گوشت قربانی را نیز بر آتش می نهند.

مخصوصاً برای آتش و آب قربانی میکنند. قربانی که تقدیم آتش می شود چوب خشکی است که پوست آن را کنده اند و اندکی پیه روی آن می نهند. آنگاه روغن روی آن ریخته و آن را از زیر روشن می نمایند. با دهان آتش را پف نمی کنند بلکه آن را باد می زنند. اگر کسی بر آتش پف کند یا چیزی مرده و کثیف روی آن بگذارد به قتل میرسد. اگر بخواهند برای آب قربانی کنند نزدیک دریاچه یا رودخانه و یا چشمه ای میروند و نزدیک آن گودالی حفر می کنند و آنگاه قربانی را سر می برند و سخت مراقب اند تا آب با خون آلوده نشود. سپس قطعات گوشت را روی مورد یا دسته گل گذاشته و مغ با ترکه های باریک بر گوشت زده و دعا زمزمه میکند. روغن آغشته با شیر و عسل روی آن می ریزند اما نه روی آتش و یا در آب بلکه روی زمین. مدت های مدید زمزمه میکنند و در دست خود دسته ای از ترکه های نازک مورد می گیرند.

در کاپادوکیه (فرقه بزرگی از مغان وجود دارند که پیریتی [= آتش افروزان] خوانده می شوند و آنجا معابد فراوانی برای ایزدان پارسیان برپاست) حیوان نذری را مردم با شمشیر نمی کشند بلکه او را با چماقی هلاک می کنند. آتشکده های وسیع بزرگ آتش پرستی دارند. در وسط این محوطه های محصور محرابی است که روی آن مقادیر زیادی خاکستر است و مغان آتش را در آنجا همیشه فروزان نگاه می دارند. هر روز بدان جا می روند و حدود یکساعت زمزمه می کنند. دسته ترکه خود را در برابر آتش می گیرند و بدور سر خود عمامه های بزرگ نمدی می پیچند بطوریکه روی صورت آنها آویزان باشد و لب هایشان را بپوشاند. همین گونه مراسم را در پرستشگاه های اومانوس و انایتیس انجام می دهند. این پرستشگاه ها نیز محوطه های محصور مقدس دارد. به هنگام انجام مراسم مردمه مجسمه چوبی اومانوس را حمل می کنند. این است آنچه با چشم خود دیده ام. اما دیگر نکات و آنچه که خواهد آمد نقل قول از دیگر مورخین است. جغرافیای استرابو، ترجمه از انگلیسی به فارس همایون صنعتی زاده، صفحات 323 الی 325، مجموعه انتشارات ادبی و تاریخی.

قربانی کردن در آیین زرتشت وجود داشته و حتی در متنی زرتشتی (شایست ناشایست) تقسیم بندی گوشت قربانی برای ایزدان زرتشتی نیز بیان شده است (اینجا) گرچه استرابو گفت گوشت قربانی را برای ایزدان کنار نمیگذاشتند لکن با توجه به اینکه شایست ناشایست اکثر اندام های قربانی را گفته نتیجتاً برای موبدان و آتشکده مثلا بر میداشتند لکن بنام ایزدان غیر اینصورت باید کلا قربانی را در آتش می انداختند که همچین سندی در دست نداریم برای زمان ساسانیان یا فرهنگ زرتشتیان پس از فتح ایران. البته برخی احکامی هم که استرابو بیان کرد مثل شیوه قربانی کردن برای آب یا... در میان زرتشتیان ساسانی نبود ولی خب برخی مثل با ترکه زدن روی گوشت بصورت چوب زدن به قربانی قبل از ذبحش در آیین زرتشت ساسانی وجود داشته است (اینجا) ممکن است بگویید زدن قربانی با چوب قبل از ذبح با ترکه زدن روی گوشت قربانی شده متفاوت است و باید عرض کنیم ما صرفاً بدنبال شباهتیم در اینجا طبیعی است که از زمان اشکانیان تا چند قرن بعد احکام زرتشتی دستخوش تغییر بشود. همچنین توجه داشته باشید استرابو گفت مغان بدین صورت برای آتش قربانی میکنند که مقدای چربی را روی چوب خشکی که پوستش را کنده مالیده و سپس روغن روی آن ریخته و آنرا از زیر روشن میکنند، در عصر حاضر هم آنچنان که مری بویس میگوید زرتشتیان مقداری از چربی قربانی را نثار آتش مقدس میکنند (اینجا) در گفتار استرابو هم تنها قسمتی از قربانی که برای آتش صرف میشد مقدای از چربی اش بود و چوب خشک و روغن ربطی به قربانی نداشتند. خب تا بدینجا شباهت های متعددی را بین احکامی که هرودوت و استرابو به مغان مادی نسبت میدهند با زرتشتیان ساسانی دیدیم، حال این به ذهن متبادر میشود که پس اگر نمود برخی ازین احکام هماننده تقدس سگ و دخمه گذاری و... در وندیداد زرتشتیان ساسانی است بنابراین مغان همان روحانیون دینی آیین زرتشت بوده اند که در حقیقت به احکام وندیداد داشتند عمل میکردند. اشاره استرابو به اومانوس و انایتیس هم مرتبط با تطابق ایزدان ایرانی با ایزدان یونانی است چه آنکه هرودوت هم فی المثل زئوس را از خدایان ایرانی ها خواند. البته در زمان اشکانیان فرهنگ یونانی [هلنیسم] بخصوص بخاطر دوران حاکمیت سلوکیان نفوذ زیادی در ایران داشته است (برای نمونه بنگرید به اینجا و اینجا و اینجا) و بنابراین حتی اگرم واقعا اومانوس را فی المثل کنار دیگر ایزدان ایرانی میپرستیدند خیلی چیز عجیبی نیست.

موبد کوروش نیکنام اما پیرامون مغان مادی ایشان را بدعت گذاران آیین زرتشت بواسطه وندیداد دانسته و عنوان میکند (اینجا):

اگر خوانش متن های تصویر سخت است برای بهتر دیدن تصویر روی آن کلیک راست کرده و گزینه باز کردن تصویر یا View Image را انتخاب نمایید.

 

گرچه موبد نیکنام مشخص نمیکند کجای وندیداد با کدام یک از دستورات زرتشت در تضاد است لکن ترجیح دادیم پاسخ وی را به نقل از یکی از زرتشتیان معروف هم عصر یعنی دستور مانکجی نوشیروانجی دهالا بدهیم. دستور دهالا نظری کاملاً خلاف موبد نیکنام داشته و مغان را ضد زرتشتی یا بدعت گذار نمیداند که بالعکس اشاعه دهنده احکام و اعمال روحانیون زرتشتی عنوان میکند. وی ابتدا این نظر که آیین زرتشت مخالف مغان مادی بوده را مطرح میکند لکن در نهایت بطور کل آنرا ابطال و نتیجه گیری کاملاً خلاف موبد نیکنام انجام میدهد و حتی وندیداد را کار روحانیون زرتشتی میخواند:

 

نکته قابل توجه دیگر ریشه عنوان مغ است که کلمه جادو در زبان لاتین ازین کلمه گرفته شده است:

 

 

اینکه زرتشتیان کتاب دینی هم تا زمان ساسانیان نداشتند (اوستای زرتشتیان تا زمان ساسانیان بصورت شفاهی انتقال پیدا میکرده، پیشتر وجود اوستای هخامنشی و اوستای اشکانی را دانشمندان حوزه آیین زرتشت رد کرده اند، بنگرید به اینجا و اینجا) و نیز احکام و اعمال عجیب و مختلفشان میتوانسته در اینکه کلمه جادو که از مغ وام گرفته شده مؤثر باشد [یعنی این اسرار آمیز و... بودن مغ ها نزد غربیان را ربط بدهیم به آیین زرتشت]. در نهایت با توجه به قراینی که در آثار هرودوت و استرابو برای زمان هخامنشیان و اشکانیان می بینیم که ایشان اجرا کننده برخی از احکام زرتشتی بودند که در زمان ساسانیان موبدین انجام میدادند شاید بتوانیم بگوییم آنها نزد یونانیان و... یک عنوان داشتند و بین خودشان همان عنوان «آترون» را داشتند که دستور دهالا برای روحانیون زرتشتی بر اساس اوستا تعریف میکند. نکته قابل توجه اینکه هاتی که در آن مغ آزار نفرین شده بهیچ وجه هات الحاقی در زمان ساسانیان توسط اوستا شناسان عنوان نشده است بنابراین این هم من جمله دلایلی میتواند باشد که مغان روحانیون این دین بوده اند. اما اینکه فردی بگوید چرا یک بار این عنوان مغان آمده در پاسخ باید عرض کنیم جدای ازینکه اکثر اوستای ساسانی بدست ما نرسیده لکن چرا فرض میکنید روحانیون زرتشتی یک عنوان فقط داشتند؟ همان عنوان آترون و موبد هم به این مغان اطلاق میشده است آنهم وقتی قراین دیگر روحانی زرتشتی بودن ایشان را تأیید می نماید چرا که برای زمان هخامنشیان و اشکانیان هیچ گروه روحانی را سراغ نداریم در گفتار مورخین یونانی و رومی که احکامشان شبیه به زرتشتیان ساسانی بوده باشد و برای قبل از هخامنشیان هم که دسترسی به اثر مورخی یا... نداریم.

چه ادله ای که در پاراگرف فوق برشمردیم و چه سخنان دستور دهالا همگی در رد ادعای موبد نیکنام هستند که وی نیز سعی کرده از سخن دکتر پرویز رجبی در تأیید مدعای خودش بهره ببرد لکن دلیلی ارائه نمیدهد جز اینکه زرتشت خوب بوده و با آموزه هایش در تضاد بوده و... که این سخنان مصداق شانتاژ و فرار از ارائه سند هستند.

نتیجتاً اینکه:

الف) وندیداد متعلق به روحانیون زرتشتی است و نه بدعت گذارانی بیگانه.

ب) محتمل است مغان همان روحانیون زرتشتی باشند در زمان های هخامنشیان و اشکانیان تا غیر زرتشتی. البته این نتیجه گیری دوم اعتبارش به اندازه اولی نیست بدلیل آنکه اولاً بر اساس سخن استرابو و هرودوت مغایرت های هرچند ناچیزی دیده میشود در احکام بین مغان با آیین زرتشت زمان ساسانی و خب نمیتوان هرکجا مغایرتی دیده شد براحتی آنرا گردن گذر زمان انداخت (بخصوص آنکه سخنان استرابو ناظر به زمان اشکانیان است که نزدیک به ساسانیان میباشد) و ثانیاً چرا حتی در زمان ساسانیان نیز عنوان مغان کثیر الاستعمال برای روحانیون زرتشتی نبوده؟ (نه اینکه کلا استعمال نشود خیر کثیر الاستعمال نبوده) در حالیکه در نظر امثال هرودوت و... اساساًً ما عنوان مغ را صرفا می بینیم نه عنوانی دیگر. خب اینجا ممکن است دلیل ما در همین پست مبنی بر اینکه یونانیان به این عنوان صرفا روحانیون را میشناختند توجه شود لکن این ادعا در صورتی صحیح است که بین خود زرتشتیان ساسانی عنوان مغان ناشناخته باشد [یعنی صرفا توسط بیگانگان یونانی و... بر ایشان اطلاق بشود] نه اینکه شناخته شده و استعمال هم بشود که نشان میدهد عنوان مغ گرچه شناخته شده لکن عنوان اصلی روحانیون زرتشتی نبوده و میتوانسته برای گروهی باشد که به مرور خود را داخل آیین زرتشت کردند ولی نه اینکه دست در اوستا ببرند یا... که این صحیح نیست [اگر اینطور بود اتفاقا زمان ساسانیان فی المثل مغ میشد عنوان اصلی روحانیون زرتشتی به جهت اینکه اوستا را ایشان نوشتند و در جای جای این 5 نسک باقی مانده از 21 نسک اوستا عنوان مغان را باید می دیدیم (حداقل بیشتر ازین یکباری که الآن هست)]. اما در تأیید این مورد دوم میتوانیم بگوییم پس روحانیون زرتشتی در زمان های هخامنشیان و اشکانیان چه عنوانی داشتند اگر مغان خوانده نمیشدند؟ نمیتوانیم بگوییم به یکباره در زمان ساسانیان سر بر آورده و با سلطنت پیوند تشکیل داده و حکومتی دینی شکل گرفت! و تنها عنوان برای گروهی که با چیزی که از احکام زرتشتیان در زمان ساسانیان سراغ داریم تا حد زیادی منطبق باشند مغان است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۰۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی