شر - حکومت و دین گریزی، از سنت تا اعتقاد
بسم الله الرحمن الرحیم
مقوله شر که در فضای مجازی بعضاً از آن به غلط با عنوان «برهان شر» یاد میشود [برهان در فلسفه خدشه پذیر نیست بگونه ای که باطل شود] یکی از قدیمی ترین ادله ملحدین دال بر عدم وجود خداوند و یا در بهترین حالت عدم وجود واجب الوجودی با صفات ادیان است. کنار آن مباحثی همچون وضعیت اقتصادی و... جامعه تحت لوای حاکمیت دینی هم بیان میشود و آنرا هم به دین گریزی ربط میدهند. ساده بگویم معضلات رایجی که در دنیا هست اعم از قحطی و جنگ و... خواه به اختیار انسان مربوط باشد [مشابه تحریم و جنگ و قتل] خواه نه و بر حسب نظامی باشد که خدا آفریده [مشابه قحطی و زلزله و...] به مقوله شر ربط داده میشود. مدل رفتاری حکومت دینی هم چون عمدتاً حداقل در نظر عوام به پای دین نوشته میشود در کنار شر میتواند در بحث دین گریزی تأثیر خود را بگذارد. اینجا از شما میخواهم خانواده ای با این مشخصات را فرض کنید:
در دورترین روستای مرزی در خانه ای محقر [به نسبت خیلی از خانه های کلان شهرها] خانواده ای دو نفره زندگی میکنند. پدر این خانواده علی الظاهر شاغل است لکن بدلیل وضعیت بد اشتغال و اقتصاد کار ثابتی ندارد و بصورت کارگری تن به کارهای مختلفی میدهد. جاده این روستا به شهرستان در قسمتی بشدت بد است، خاکی و دارای سنگریزه های زیاد و... که عدم اهتمام حکومت نسبت به راه سازی درست را میرساند. خانواده بچه دار نمیشوند، بعد از چند سال دوا و درمان و نذر و نیاز بالأخره صاحب فرزند میشوند اما یک سال نشده فرزندشان بدون دلیلی که مشخص باشد دچار تشنج و نهایتاً فوت میکند!. عنوان میشود اگر میتوانستند زودتر فرزند را به بیمارستان برسانند بچه خوب میشد لکن مسئله اینجاست در روستا که اصلاً امکاناتی نبود، در شهرستانی هم که این روستا از توابعش هست باز توانایی معالجه نبود و نهایتاً در بیمارستان مرکز استان هم حتی امکانات لازم نبوده و در نتیجهً فرزندشان به بیمارستان یک کلان شهر برای درمان برده میشود که مؤفقیت آمیز نبوده و در نهایت فوت میکند.
خب این خانواده در مقوله هایی مثل «نازایی - بیماری فرزند - بدنیا آمدن در مکانی بدون امکانات لازم» متحمل خسارت شدیدی از جانب نظامی شدند که خداوند قرار داده و در مقوله هایی مثل «راه افتضاح روستا - نبود بیمارستان مناسب حتی در شهرستان - عدم رسیدگی به وضعیت اشتغال و...» هم متحمل خسارت شدیدی از جانب حکومت دینی جمهوری اسلامی شدند. انتظار میرود این زوج بعد از فوت فرزند خردسالشان اگر بی دین نشدند مثل خیلی ازین افرادی که در فضای مجازی در کلان شهر و نعمات مختلفی زندگی کرده لکن بازهم متعرض آسمان و زمین اند، حداقل برانداز بشوند و در نظر شما هم بعید میدانم برانداز شدنشان دور از انتظار بوده و حتی حق بدهید از روی عصبانیت و... مربوط به فوت فرزند این تفکرات حتی تا مرز الحاد در ایشان بوجود بیاید [چیزی شبیه به رفتار برخی لرها که وقتی عصبانی میشوند با فحاشی از خدا و... یاد میکنند (از نزدیک خودم شاهدش بودم)].
مسئله اما اینجاست که همچین خانواده ای با این مشخصات واقعاً وجود دارد (بنگرید به اینجا) لکن نه تنها ذره ای زوج جوان در اعتقادات خود شک نکردند بلکه حتی برانداز حکومت هم نشده و با خبرگزاری ارزشی مدافع حکومت هم مصاحبه میکنند! شما متن مصاحبه را هم نگاه کنید ذره ای تشکیک در اعتقادات و... را نمی بینید با اینکه میدانیم در آن مناطق بنیه اعتقادی مردم بهیچ عنوان قویتر از شهر نیست ضمن آنکه بعنوان مثال در یک مورد روستایی در کرمانشاه که خودم شاهدش بودم اصلاً وضعیت اهتمام مردم به احکام اسلامی جالب نبود. از آنطرف هم خانواده هایی را داریم که حاضرند فرزند خودشان را برای رفاه بیشتر [نه فرار از فقر مطلق بلکه رفاه بیشتر] بفروشند (بعنوان نمونه بنگرید به اینجا).
بله کرمانشاه ربطی به خراسان شمالی محل بحث ما که استان آن زوج جوان است ندارد اما ازین حیث گفتم اینکه گزاره قویتر بودن اعتقادات افراد روستایی نسبت به شهری بهتر تلقی شود اشتباه است. نیز اینکه گفته شود چون روستاییان با فضای مجازی و شبهات دینی و... به اندازه شهری ها آشنایی ندارند یا دانشگاه رفته و بعضاً دارای تحصیلات مقطع متوسطه دوم نیستند دلیل بر بی ایمانی نمیشود و فارغ از غلط بودن این گزاره (بعضاً ماهواره هم پیدا میشود) اتفاقاً عدم دسترسی به تحصیلات آکادمیک و... میتواند بنیان اعتقادی فرد را متزلزل کند چون دیگر منبع قوی برای ساختن چهارچوب اعتقادی خود در دسترس ندارد. این مورد مشت نمونه خروار افرادیست که بخوبی متوجه موقعیت و وضعیتی که در هستی دارند هستند و علیرغم اینکه طبق طبق ادعای اشتیاق و آگاهی به علم نجوم و کیهان شناسی و... ندارند [مشابه برخی ملحدین] هیچگاه دنیای خود را منحصر در کره زمین و شر رسیده به خود نمی بینند و می فهمند برای هدف و زندگی ورای این دنیا آفریده شدند.
این همان بحث «سنت» یا «اعتقاد» است، براستی ما مشابه قبایل آفریقایی که بعضاً برهنه اقدام به انجام برخی مناسک میکنند در حالیکه هیچ توجیه عقلی-منطقی پشت آن نیست و صرفاً در سنتشان این چنین رسم و رسوماتی بوده بهمان دلیل نماز میخوانیم و روزه میگیریم و عزاداری میکنیم لکن کنارش عرق هم میخوریم با نامحرم هم ارتباط قوی داریم و در یوتیوب و توییتر و اینستاگرام علاقه ای به خط قرمز کشیدن به دور محتوای مستهجن نداریم و با افراد ضد دین رابطه دوستانه ای داریم*؟ یا حالا دیگر مباحث مثل دروغ و غیبت و عدم اهتمام به حجاب دینی و... که إلی ماشاءالله در جامعه دینی به وفور دیده میشود. نگفتم همه شان باهم، یک موردشان را هم رعایت کنیم [مثل نماز خواندن در کنار فی المثل عدم رعایت حجاب یا عدم حساسیت روی محتواهای فضای مجازی که رصد میکنیم یا نخوردن مشروبات الکی در محرم لکن اهتمام به خوردنشان در طول سال یا...] کفایت میکند. یا اینکه ما بنابر واقعاً اعتقادی که به دین داریم عمل میکنیم؟. بگذارید جور دیگری پرسشم را مطرح کنم، اگر من و شما در آمریکا و خانواده ای مسیحی یا آتئیست بدنیا می آمدیم و یا در قبیله ای در آمازون، آیا بازهم در نیمه دوم دهه دوم یا دهه سوم یا حتی چهارم زندگی مان شیعه میشدیم یا نهایتاً یک مسیحی مقید و یا یک فرد جنگلی باورمند به سنت و رفتارهای قبیله ای خویش؟.
وقتی به سرگذشت پیامبران نگاه میکنیم قطعاً پاسخ این است که در هرکجا و هر زمان بدنیا می آمدند به ریسمان حق چنگ میزدند و مسلمان میشدند چه آنکه همواره بر خلاف عرف و سنت به عقاید نادری در زمان خود باور داشتند که بعضاً خرافات و... توسط مردم خوانده میشد و آن اعتقادات جایگاهی در جامعه آن زمان یا نداشته یا خیلی کمرنگ بوده لکن از نظر بنیه عقلی-منطقی قوی بوده است اما وقتی به خودمان نگاه میکنیم چه؟!.
این زوج روستایی اهل خراسان شمالی هم مشخصاً بر اساس اعتقادات خویش بوده که با وجود این مصیبت ها بازهم شیعه باقی مانده اند و نه تبعیت کور کورانه از اعتقادات پدر و یا سنت رایج.
*: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ/ ای اهل ایمان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید، شما با آنان اظهار دوستی می کنید، در حالی که آنان به طور یقین به آنچه از حق برای شما آمده کافرند.
شاید عبارت فوق که بخشی از آیه شماره یک سوره ممتحنه هست کمی بحث برانگیز باشد اما اینطور نیست واقعیت همینگونه است، دوستی و هم نشینی با افراد ضد دین و استهزاء کننده آن جایز نیست و حرام الهیست**. فرد ضد دین جلوی شما هم چیزی نگوید اعتقادات شما را مضحک میداند لکن اعتقادات شما سخن خداست نه برآمده از هوای نفس.
**: درست است که بنابر آیات 68 سوره أنعام و 140 سوره نساء و 57 سوره مائده هم نشینی با ضد دینان [که شامل اهل کتاب ضد اسلام هم میشود] در صورتی که روی به استهزاء دین نیاورند مشکلی ندارد اما با کنار قرار دادن آن با همین آیه سوره ممتحنه برداشت میشود که منظور مراواده و هم نشینی ساده صرفاً در مواقعیست که استهزائی صورت نگیرد نه جواز دوستی که آیه یک سوره ممتحنه آنرا نهی میکند.
در نظر داشته باشید هر غیر مسلمانی ضد دین یا استهزاء کننده آن محسوب نمیشود.