مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

صحت انتساب نقل قول مشهور هایزنبرگ

دوشنبه, ۱۰ مهر ۱۴۰۲، ۰۵:۵۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

جمله معروفی چه در رسانه های فارسی و چه انگلیسی و آلمانی به نقل از پروفسور هایزنبرگ بعنوان یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتوم و خداباور مسیحی مدت زیادیست که در حال انتشار است و مضمون آن بدین صورت میباشد: «اولین جرعه از لیوان علم تو را خداناباور خواهد کرد اما در انتهای لیوان خدا در انتظار تو نشسته است». این عبارت با تغییراتی مختصر در فضای مجازی به وفور از هایزنبرگ نقل شده و البته در یک مورد با همین مضمون از قول ماکس پلانک نقل شده است و نیز از قول فیزیکدان دیگری بنام کارل فون وایتسزکر. از طرفی این نقل قول در هیچ یک از آثار این دانشمند مشهور یافت نمیشود و ویکی گفتاورد هم (بنگرید به اینجا) به ایمیلی مرتبط با فرزندان هایزنبرگ اشاره میکند که در آن انتساب این نقل قول را رد کرده اند. اما حقیقت چیست؟، دکتر گونته بکلی (احتمالاً این بنده خدا همان دکتر گونته بکلی دیرین شناس و از اساتید دانشگاه آلمانیست) در وبسایت «evolution news» بحث مفصلی را در اینباره انجام داده (بنگرید به اینجا) و مشخص کرده که اولاً صحت آن ایمیل محل خدشه است و ثانیاً قدیمترین سندی که این نقل قول را از هایزنبرگ انجام داده کتاب لوئیز رینسر نویسنده آلمانی است که ملاقات هایی را هم با هایزنبرگ داشته. در نهایت اما بِکلی میگوید این نقل قول از کارل فون وایتسزکر فیزیکدان و فیلسوف آلمانی است. بنابراین بطور کل اعتبار انتساب این سخن به یک دانشمند فیزیکدان آلمانی مشهود است (چه ماکس پلانک چه هایزنبرگ چه وایتسزکر، هر سه فیزیکدان و اهل آلمان بودند) مسئله فرد فیزیکدانیست که این نقل قول فی الواقع از وی است که بنابر بررسی دکتر بکلی کارل فون وایتسزکر فرد صاحب این نقل قول میباشد.

شکل صحیح این نقل قول که پروفسور وایتسزکر در سخنرانی تابستانه خود به سال 1946 بعنوان یک ضرب المثل قدیمی نقل کرده بود به سه زبان بدین صورت است:

اصل نقل قول به آلمانی:

Trennt uns der erste Schluck aus dem Becher der Erkenntnis von Gott, aber auf dem Grunde des Bechers wartet Gott auf den, der ihn sucht.

به انگلیسی:

The first gulp from the cup of knowledge is separating us from God, but on the bottom of the cup God is waiting for those who search for him.

به فارسی:

اولین جرعه از جام دانش ما را از خدا جدا می کند، اما در انتهای جام خدا منتظر کسی است که او را می جوید.

ممکن است ذهن آشفته یک ملحد بگوید این نقل قول ها دال بر چیزی نیستند و استناد به آنها مصداق مغالطه توسل به مرجع است اما ذهن پریشان این جماعت نمی فهمد که نقل قول های این دانشمندان که به صراحت علم را وسیله ای برای رسیدن به خدا و یا در تأیید و اثبات جهان بینی تئیسم بیان میکنند در حقیقت استدلالی محکم بر علیه این گزاره است که علم با خدا و دین بیگانه است و یا علم در تضاد با خداباوری و یا دین است. برای همین است که خیلی از پیشتازان حوزه علم دیندارانی مقید بوده و به دیندار بودن خود هم علناً خواه در رفتار خواه در گفتار اقرار کرده اند و همین نقل قول بخوبی نشان میدهد اگر نگاه درست و بدون تعصب و جهل به علم باشد این ایمان به خداست که علم بطور کامل در راستای آن میباشد و آدمی را به آن خواهند رساند حتی اگر در ابتدای ورود و چشیدن از جام علم، علم و یقین به خدا جدا بنظر برسند.

نویسنده: سید الیاس امین

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۱۰

نظرات (۴)

۱۰ مهر ۰۲ ، ۱۹:۴۴ سایه های بیداری

با احترام 

 

مولانا در مثنوی داستانی عرضه میکند بدین شکل : 

مردی تشنه بر بلندای درخت گردو نشسته بود و دسترسی به آب نداشت . 

گردو ها را دانه دانه کنده و به آب نهر می انداخت . 

عاقلی از آنجا می گذشت . گفت : 

چه میکنی بنده خدا ؟ اولا گردو خود تشنگی می آورد . دوما تا تو از درخت فرود آیی ، آب نهر گردو ها را برده و تو به آنها دست نخواهی یافت . 

عاقلی گفتش که بگذار ای فتی 

جوزها خود تشنگی آرد تو را 

بیشتر در آب می افتد ثمر 

آب در پستیست ، از تو دورتر 

تا تو از بالاد فرو آیی به زور 

آب جویش برده باشد تا به دور 

 

مرد گفت :

قصدم به دست آوردن گردو نیست . خوب دقت کن که این ظاهر قضیه است . چون تشنه هستم ، به صدای آب خوشم و حبابی که از برخورد گردو و آب تولید می شود . 

گفت قصدم زین فشاندن جوز نیست 

تیزتر بنگر برین ظاهر مه ایست 

قصد من آنست که آید بانگ آب 

هم ببینم بر سر آب این حباب 

*

*

اون دانشمند آلمانی ، تشنۀ علم است نه تشنۀ خدا . وگرنه می رفت کشیش میشد . اما در حین جستن علم ، از یاد خدا هم غافل نمی شود . ولی هدف اصلی وی ، یافتن خدا نیست . چون از نظر وی خدا همیشه و همه جا هست و گم نشده است که زحمت یافتن آن را به خود تحمیل کند . 

اما امثال شما ، به جای نگریستن به هدف وی و بهره جستن از علوم او ، 

دل خوش کرده اید به صدای برخورد جوز با آب و حبابی که از آن برخورد تولید می شود . 

وقتی غرق در دلخوشی حبابها باشید ، 

بی شک ، آب جوز ها را با خود می برد 

رفع تشنگی که نمی کنید هیچ 

وقتی بیدار می شوید که اون دانشمند آلمانی ، هزار سال پیشی گرفته از ما . 

و شما ، همچنان دلخوش به یک جملۀ او 

که آیا گفته باشد ، یا نگفته باشد ؟ 

و گیریم که گفته باشد . که چی ؟ 

 

کاش شما که به یک جملۀ وی اینگونه شیفته و واله شدید 

کمی هم شیفتۀ علمش می شدید . 

وگرنه ما قبل از او ، خدای خود را داشتیم . 

 

پاسخ:
با سلام؛ و اما بعد:

حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) به خدای هستی الله میگوید به من معجزه نشان بده، نه ازین حیث که ایمان و یقین به حق بیاورد خیر که اساساً در آن زمان پیامبر بود، ازین حیث که بر ایمانش افزوده گردد و به بالاترین مراتب در یقین برسد. مقوله علم و دین هم برای طالبانش همین است، کنکاش میکنند تا بر یقینشان نسبت به اول و آخر و ظاهر و باطن افزوده گردد و بیش از پیش از روابط بین آفریده ها و کمیت و کیفیتشان به عظمت و قدرت و حکمت خالق آنها پی ببرند. کنار این شور و اشتیاق برای کنکاش در آفریده های خداوند میتوانند اهداف دیگر همچون پیشبرد علم به منظور دستیابی به تکنولوژی برای بشر یا کسب ثروت و شهرت یا... هم باشد و چند وجهی بودن هدفشان مقوله دخلی به سخن من ندارد.

اینکه شما از کجا نیت دانشمندان متدین مسیحی را فهمیدید بماند، اینم که طالب دین بودن را در روحانی دین شدن می بینید این هم بماند (بقدر کفایت مصداق سراغ دارم از روحانی و آخوند بیزار اما شیفته دین و علاقمند به رابطه بین علم و دین اند، فارغ ازینکه اساساً روحانی دینی عموماً به مواردی همچون تسلط بر فقه دین برمیگردد، وگرنه در حوزه هایی همچون فلسفه دین و فلسفه دینی و حوزه هایی مثل کلام و عقاید، بسیارند غیر روحانیونی که یک تنه در دانش و سواد می ارزند به فلان و بهمان مراجع تقلید، این در حالیست که فقاهت به فروع دین برمیگردد کلام و عقاید به اصول دین و عنوان روحانی بخصوص در عصر حاضر بیشتر تداعی کننده فردی مسلط در قسمت فقهی دین است)؛ اما اینکه میگویید من شیفته و واله شدم متوجه نیستم از کجای پست این مقوله را برداشت کردید!!. بنظر میرسد از قبل برای خود دستگاه اعتقادی چیده اید و هرکجا می بینید منطقی و مستدل تیشه به ریشه این دستگاه میخورد برآشفته شده و سعی میکنید هرطور شده چیزی در نقدش بگویید!!.

البته که من کاملا علاقمند به رابطه علم و دین بوده و علوم طبیعی را تأیید کننده الزامی دین میدانم و اساساً واقع گرایی هستم که علومی همچون فیزیک و زیست برایش با فلسفه دین کاملاً برابری میکند بنابراین مشخص است که دیدگاه های دانشمندان متدین برایم کاملا مهم بوده و جزء موارد قابل توجه در چهارچوب استدلالی بحثی منطقی بر میشمارمشان. بسیارند دانشمندانی که خدا را در آیینه فیزیک و زیست دیده و تبری هستند قطع کننده درخت الحادی که داعیه ضدیت علم با دین را دارد.
۱۱ مهر ۰۲ ، ۰۱:۲۰ سایه های بیداری

راستش از همانجایی که شما سعی فرمودید آسمان و ریسمان را به هم ببافید تا به مستند بودن یک نقل قول تاکید بفرمائید . 

حرف من در راست و غلط بودن اندیشۀ شما نبود . 

حرفم در این بود که اگر این دانشمند فیزیک آن جمله را نفرموده بودند ، اما عالمی بی مانند در علوم نوین بودند ، باز هم اینگونه مشتاقانه به سراغش می رفتید یا نه ؟ دهها و صدها دانشمند از همین نوع ، با کمی بیشتر یا کمتر از درجۀ علمی ، یا چنین جمله ای ندارند و یا در جهت عکس این جمله ، افاضات فرمودند . اما ندیدم همفکران شما ، بنویسند : با اینکه خدا ناشناس است ، اما انصافا دانشمند بی نظیری است . زیرا درجۀ اعتبار دانش یک دانشمند را با اندازۀ خداشناسی وی می سنجند . چه بسا شما نیز از همین طیف باشید . 

 

ممکن است در سخن ، علم زیست و فیزیک را در کنار فلسفۀ دین قرار دهید و آن دو را به یک چشم بنگرید . اما آیا در تضادها و تناقض های بین این دو نیز با همین دید نگاه میکنید ؟ 

جمع دو تضاد خلقت از نظر دین و آفریش از نظر علم را چگونه می بینید ؟ 

شاید شما نقطۀ اشتراکی معقول بین این دو برقرار کرده باشید . اما آیا دین و علم هم به چنین رابط ای رسیده اند ؟ 

آفرینش شش روز جهان را در مقابل تکامل میلیاردها سال ، چگونه به نقطۀ مدارای منطقی رسانده اید ؟ 

 

بنده قصدم وارد شدن به مقولاتی نبود که سواد و اطلاعات کافی در آن مورد نداشتم و ندارم . 

بلکه فقط میخواستم بر این نکته تاکید کنم که خداشناسی یک یا هزار دانشمند ، هیچ ربطی به نبوغ اون دانشمند ندارد .

اینکه شما نبوغ را از راستۀ دینداری می نگرید ، برایم عجیب بود . 

فرض کنیم این فیزیک دان محترم ، اون جمله را نگفته بود . آیا باز هم با این اشتیاق به سراغش می رفتید ؟ 

 

اینکه شما فکر میکنید علوم طبیعی برای تائید داستانهای دینی آمده اند و « الزام » به این کار دارند ، این نظر شخصی شماست . اما در حقیقت و در واقعیت در جهان امروز ، هر جا که دین پا به پای علوم طبیعی نرسیده ، آن را با احترام بوسیده اند و کنار گذاشته اند . 

فضا پیمای « جیمز وب » معطل نمیشود که نظر فلان پاپ و فلان مجتهد و فلان خاخام در مورد فلان موضوع را بپرسد و ببیند نظر حضرات چیست . 

این علم نیست که تعهد و الزام به تائید دین دارد . بلکه این دین است اگر نتواند در این رهگذر ، خود را با علم تطبیق دهد ، هر روز بیشتر از روز قبل ، در پستوی کلیساها و مساجد و کنشت ها ، خاک خواهد خورد . 

امروز شما با هیچ کدام از علوم طبیعی که داعیۀ علاقه مندی و رابطۀ آن با دین را دارید ، نمیتوانید در حوزۀ دانشگاهی ، به داستان ماهی و یونس بپردازید . مگر در علوم فلسفۀ دین و الهیات و عرفان و ... 

اگر من و شما « نرمتنانه » با هر گونه موضوع دینی ، چه علمی و چه غیر علمی ، با برخوردی انعطاف پذیر مواجه شدیم ، امروز بچۀ ده دوازده ساله ، تا پاسخی علمی و مستند و مستدل و منتطقی از سوال خود نگیرد ، دست از سر پدر و مادرش بر نمیدارد . 

اینکه شما در رویا و خیال رابطه ای بین دین و علم یافته اید ، خوشا به حالتان . اما پیشینیان شما ، همانند دکتر سروشها و ... تازه راه افتاده اند ، بافته های سالهای پیشین خود را نیز پنبه کنند . 

بیچاره پس از هفتاد سال هنوز نمیداند ، آنچه را که نمیتواند هضم کند ، وحی بنامد یا رویای صادقه ؟ 

پس کسی که هفتاد سال از عمر خود را برای دین و فلسفۀ دین گذاشته ، اینگونه مانند دراز گوش پای در گل مانده ، انتظاری از یک فیزیک دان نمی رود که با یک جملۀ کوتاه ، نقص فلسفه ای به طول تاریخ را جبران کند . با توجه به اینکه اصلا رشتۀ تخصصی وی چیز دیگری است . 

 

این توهم ضدیت علم با دین هم از اندیشه های فروغ جاویدان شماست . وگرنه ، علم همچنان به کار خودش مشغول است . حتی اگر کتب علوم طبیعی دانشگاه را تهی از تکامل بکنید یا نکنید . 

یک نمونه برای بنده بیاورید که فلان دانشگاه ، تمام فکر و ذکرش را گذاشته باشد برای نفی فلان موضوع دینی . 

اما میلیونها نمونه بارز و آشکار موجود است که حوزۀ دین ، همۀ هم و غمش را گذاشته برای بر انداختن فلان اثبات علمی . 

 

پس نه شما و نه بزرگان شما ، هرگز نخواهید توانست روند تاریخ را متوقف کنید . حتی با این ادا و اطوارهای تطبیق دین و علم . 

عذر خواهی میکنم اگر طولانی شد . 

پاسخ:
1. تجاهل تعارف میفرمایید، شما که این همه وقت میذاری کامنت مینویسی، یکم وقت میذاشتی متن پست و لینکی که در اون قرار دادم رو میخواندی، پروفسور وایتسزکر در سخنرانی خودش به صراحت ازین عبارت بعنوان یک مثل قدیمی یاد کرده، اون چیزی که محل ابهام بود انتساب این نقل قول به پروفسور هایزنبرگ بوده نه اصل گفتنش از فیزیکدان آلمانی وایتسزکر. ضمناً بقدر کافی از هایزنبرگ نقل قول در راستای اثبات و باور به دین و نفی تمام پایه های جهان بینی ملحدین فاقد سواد علمی هست که نیاز به این نقل قول هم نباشه. کدام آسمان به ریسمان بافتن؟ من میگم امثالهم یک دستگاه عقیدتی برای خود چیدید هرکجا نقدی بهش ببینید برآشفته شده سعی میکنید با جعل و تحریف و حرافی نفی اش کنید همین است.

2. شما و امثال شما حرف های باطل زیاد میزنید چراکه اکثر دانشمندان همواره خداباور بوده و هستند و خواهند بود، اکثرشان تضادی بین علم و دین نمیدیده و نمی بینند و نخواهند دید. بنیانگذاران علوم قدیم چه عصر طلایی یونان و چه عصر طلایی اسلام که همگی در بنیانگذاری علم جدید در غرب تأثیر شگرفی داشتند عموماً خداباورانی مقید و بخصوص در عصر طلایی اسلام دین باور بودند. بنیانگذاران علوم جدید هم از ماکس پلانک و نیوتون و هایزنبرگ و گالیله و شرودینگر و... و... برسد تا نود درصد برندگان جایزه نوبل در طول تاریخ همگی خداباور بوده اند. بنابراین این از توهمات ملحدین است که چشم خود را بر حقیقت بسته و غرق تعصب خویش شده اید.

3. شما گویا منبعت فقط کانال های زرد تلگرامیست، علم یک چیز است تکنولوژی یک چیز دیگر، فلسفه علم یک چیز است، برداشت فلسفی-منطقی و مبنایی از علم یک چیز است، فرمول ها و تکنولوژی برآمده از علم یک چیز دیگر. آنچکه اعتقادات آدمی را می بایست بسازد تکنولوژی نیست، فلذا دانشمندی ملحد باشد نباشد در زمینه تکنولوژی اعتقاداتش ربطی به ما ندارد، اما جزء پیشتازان علم بودن چرا، اینجاست که وقتی جهان بینی اش مبتنی بر باور به خدا و دین است استدلال هایش را دیده و مقایسه میکنیم با استدلال های دانشمند ملحد، و وقتی موجه سازی و اثبات جهان بینی وی و عدم تضاد علم و دین را نشان دادیم، در دهان ملحدین بیسوادی میزنیم که فکر میکنند دین با علم مشکل دارد، وقتی پرچمدار علم در عصر حاضر اعتقاد محرزی به دین دارد این یعنی ملحدین داعیه دار همراستا نبودن دین با علم نه از علم سر در می آورند نه از دین.

4. البته شخص هایزنبرگ با فیزیکدانان ملحد هم بحث داشته، لکن هیچ یک نتوانسته اند جلوی او تضاد بین علم و دین را نشان بدهند، نیلز بور هم بعنوان یک فیزیکدان مشهور دیگر باز باوری صریح و اعتقادی راسخ به خدا داشته، در عصری که فیزیکدان های ملحد مشهوری میزیستند و باز هیچ یک از آن ملحدین نتوانستند یک نمونه فقط مشکل داشتن دین با فلان گزاره علمی را نزد این دانشمندان به ثبوت برسانند. در زمان حال هم دانشمندان مشهوری همچون فرانسیس کالینز به صراحت از باور دینی خود میگویند و کسی نتوانسته باورشان را در تضاد با علم نشان دهد چه آنکه در مناظراتشان با دانشمندان ملحد این امر مشهود است.

5. این هم نشان از فاقد سواد علمی بودن شماست که میگویید «فضا پیمای « جیمز وب » معطل نمیشود که نظر فلان پاپ و فلان مجتهد و فلان خاخام» الآن چمشهایتان را باز میکردید پیام قبلی که راجع به رابطه بین روحانیون دینی و دین بود را میخواندید میفهمیدید اساساً نقش عمده روحانی دین در فقاهت است، و باز کمی مطالعه میکردید میفهمیدید دین قبل از پدید آمدن روحانیون دینی اش نازل شده! اول آخوند نبوده بعد اسلام باشد، اول کشیش نبوده بعد مسیحیت باشد، اول خاخام نبوده بعد یهودیت پدید بیاید!!! نمیدانم این بدیهیات را چرا من باید توضیح بدهم؟.

6. آنچکه دین میگفت و از زمان غالب شدن تئوری بیگ بنگ در کیهان شناسی ملحدین بدنبال دور زدن آن هستند حدوث جهان مادیست که جیمز وب هم از قضا کاملاً کشفیاتش در تأییدش بوده، در نقد آراء باطل ملحدین میتوان به این پست و  این پست اشاره کرد.

7. حتی نمیکنید ببینید دین چه میگوید علم چه میگوید بعد ادعای گزاف بکنید دال بر عدم بهره گیری جیمز وب از روحانیون دینی یا...! فارغ ازینکه علم جدید خصوصاً مدیون دو کشیش یعنی گرگور مندل پدر علم ژنتیک و ژرژ لومتر بنیانگذار نظریه بیگ بنگ است.

8. در حوزه دانشگاهی به واقعه حضرت یونس (ع) و نهنگ نمیتوان پرداخت؟ من میگویم فاقد سواد علمی هستید ناراحت نشوسد، امروزه در حوزه دانشگاهی نظریات عجیب و شگرف تر ارائه میشود آنهم توسط ملحدین، از بی نهایت جهانی که در هریک هر نوع فیزیکی ممکن است ولو در تضاد با فیزیک جهان ما تا... از بیان رابطه علم با فیلم های مارول ( :)))) ) تا برگشت به زمان!!!! نظریاتی که پشیزی ارزش در حیطه فکت های علمی و فلسفه علم ندارند اما یک ملحد به خودش اجازه میدهد آنرا مطرح کند چون ایمانش نه دینی و الهی که آتئیستی است. واقعه حضرت یونس (ع) و نهنگ که از قضا بدست خالق جهان و قوانین حاکم بر آن صورت گرفته و مشخصاً دارای تضاد نیست وقتی خالق آنرا انجام داده باشد. اگر کمی اطلاعات و بهره فلسفی و علمی داشتید میفهمیدید بحث سر انتساب واقعه به خالق و باور به خداست نه وقوع واقعه ای به فرمان خدا که اتفاقاتی هماننده واقعه حضرت یونس (ع) یا معجزات حضرات موسی (ع) و عیسی (ع) و... ذره ای شگفت تر و بزرگ تر از خلقت کیهان نیستند.

9. فلسفه و منطق بنیان علم است، نسبیت عام انیشتین که بواسطه ریاضیات و مباحث فلسفی و مشکلات منطقی گرانش نیوتونی ارائه شد و بواسطه آن سخن از امواج گرانشی زده شد، بعداً بواسطه گذر زمان و تجربیات علمی هرچه بیشتر موجه سازی شد و امواج گرانشی بطور مستقیم چندین سال بعد تأیید شد. اگر بنابر پیروی از تجربه محض بود و کنار گذاشتن کامل فلسفه و... انیشتین هیچگاه نمی بایست وجود امواج گرانشی را پیش بینی میکرد. و یا کوانتوم فیلد تئوری اصل و اساسش و اینکه ذراتی همچون الکترون میدان هستند و بواسطه اندازه گیری ذره میشوند مبحثی فلسفیست، تأیید تجربی ندارد، اما خیلی خوب توانسته در حیطه مکانیک کوانتومی عمل کند فلذا در نظر خیلی از دانشمندان هم موجه است. کوانتوم فیلد تئوری بدلیل آنکه قدرت تبیینی خوبی دارد و انسجام مناسبی فارغ از عدم تأیید قطعی تجربی، موجه در نظر گرفته میشود، این در حالیست که قدرت تبیینی اش فلسفی و ریاضیاتی است نه برآمده از آزمایشگاه.

10. اتفاقاً ملحدین امروز بخصوص در حوزه تکامل نئو داروینی چیزی بنام ایمان دارند، هیچ نقدی را بر نمی تابند و از هر گزاره ای در تأیید این مدل از تکامل که در تضاد با آموزه های دینی هست بهره میبرند. محیط دانشگاهی تأثیر پذیرفته از الحاد بخصوص در حیطه زیست شناسی و تکامل از قضا تمام سعی اش را میکند هرچیزی را که نشانی از خدا و دین دارد را منکر شده و مخالفت علمی را هم بر نمی تابد. این رفتار را در گروه های تلگرامی مثلاً علمی تحت سیطره ملحدین مشاهده میکنیم. نمونه اش دو گروه فلسفه علم و اروتسی که بخواهید از خدا سخن بگویید یا... سکوت میخورید یا اخراج میشوید حتی بخواهید تکامل نئوداروینی و پدید آمدن تصادفی گونه ها را نقد کنید هم اخراجتان میکنند [یعنی حتی اصل تکامل را هم بپذیرید صرفاً مدل ملحدین را بر نتابید] و یا حداقل روی به پاک کردن پیام هایتان می آورند. اتفاقی که طی مناظره دکتر جواد کریمزاد حق افتاد و بر اساس مقاله نیچر (بنگرید به اینجا) مناظره ای در گروه مثلا علمی و الحادی اروتسی در تلگرام داشتند لکن بعد ادمین های ملحد بی شرف تمام پیام هایشان را پاک کردند.

11. اما آنجا که فرد متعصب ما گفت: «با توجه به اینکه اصلا رشتۀ تخصصی وی چیز دیگری است» بر این اساس اگر یک فیزیکدان پیرامون علم و دین و باور به خدا حق حرف زدن ندارد پس بطریق اولی یک زیست شناس و شیمی دان و ریاضیدان هم ندارد، پس شما بیجا میکنید بگویید «حوزۀ دین ، همۀ هم و غمش را گذاشته برای بر انداختن فلان اثبات علمی» چون اساساً علم دخلی به دین نداشته و هیچ دانشمندی نمیتواند درباره آن اظهار نظر کند!! وقتی دانشمندی نمیتواند اظهار نظر کند پس بر چه اساس ادعای باطلی کرده و میگویید دین تلاشش را میکند برای برانداختن اثبات علمی؟ فارغ ازینکه اثبات در ساینس نداریم و متعلق به حوزه ریاضیات محض است اما تشخیص این امر بر عهده دانشمند است یا امثال شما؟ بنابراین وقتی فیزیکدانی همچون هایزنبرگ و ماکس پلانک یا... باور به خدا و تقید دینی خود را صریحاً ابراز داشته اند این یعنی امثالهم متعصبینی بیش نیستید که سعی در تحریف حقیقت دارید چه آنکه اگر دین در تضاد با علم و نفی اثبات علمی بود دانشمندان دیندار بطریق اولی باید بدان پی میبردند نه کسی همچون شما!!.

12. روند تاریخ علم مدیون دانشمندان خداباور بوده و هست و خواهد بود، چه آن زمان که اندیشه های افلاطون و... بود چه آن زمان که ابوعلی سیناها و ابوریحان بیرونی ها بودند و چه در عصر حاضر که هایزنبرگ ها و شرودینگر ها بودند.

13. چه آنچنان که ماکس پلانک و دونالد هنری پورتر میگفتند علم و دین به حوزه هایی جدا تعلق داشته باشند و دین به مفاهیم بنیادی چرایی بپردازد و علم چگونگی، و چه آنطور که وایتسزکر میگوید نوشیدن از جام علم انسان طالب حقیقت را به خدا برساند، در هر حال چیزی که مشهود است این است که خیل کثیری از پیشتازان علم به این حقیقت رسیده بودند که باور به خدا و دین در راستای باور با علم به هیچ تضاد و مشکل منطقی بر نمیخورد آنطور که بقول لئو شاهوفسکی در کانال تلگرامی خویش دانشجوی ترم دوم سهمیه ای از خرافات بودن دین و... سخن میگوید!.
۱۱ مهر ۰۲ ، ۱۵:۴۵ سایه های بیداری

عرض ادب 

 

بسیار فیض و بهره بردم از اطلاعات و اندوختۀ بسیار غنی شما . 

امیدوارم موفق و موید باشید در تمام مراحل زندگی . 

اما دوست گرامی ! شرط ادب در حوزۀ بحث ، پاسخ به شبهات طرف مباحثه است . نه توهین به وی . 

باشه ! بنده « بیجا » میکنم . 

شما « با جا » بکنید و در خواب خوش جهان بینی دینی خود ، خوابهای خوش ببینید . 

سلامت و محفوظ باشید از گزند روزگار . 

پاسخ:
سلام دوباره

متوجه نمیشوم چرا «بیجا کردن» را حمل بر توهین دانسته اید!! آوردن این کلمه دال بر بیان قید محدودیت و رد شقی بود که شما در پی ایجاد آن بودید، توجه میداشتید سعی بر آن بوده برای شما حتی از افعال جمع استفاده گردد. البته این شیوه بحث من در مواجه با افرادیست که از پیش عقاید طرف مقابل را مصداق خرافه و اعتقادات خود را صحیح و غیر توهم میدانند! چه شخص شما چه فلان دانشجوی مقطع دکترای فیزیک دانشگاه شریف که قبلاً با وی بحثی در حیطه فیزیک داشتم و خدا را شکر در گروهی که استاد دانشگاه امیر کبیر هم بود در انتها معلوم شد موضع صحیح را من اتخاذ کرده بودم.

البته پیش از همه اینها می بایست مخاطب بداند من مبلغ نیستم، محققم، اینکه افرادی تاب بحث های قوی و اصولی و تند را ندارند به این جهت هست که عمده طرفشان مبلغینی بوده که در پی جذب ایشان یا کاهش از عنادشان بوده اند، برای من اما مهم نبوده و نیست و نخواهد بود طرف مقابلم قانع بشود یا نشود یا مسلمان بشود یا... فقط برایم اهمیت دارد در بحث موضعی صحیح و اصولی و مبتنی بر منطق اتخاذ کنم و اگر هم نتوانم فساد استدلال و دستگاه طرف مقابل را نشان دهم عقیده خودم را اصلاح کنم. مصداق عبارتی که جزء سر لوحه های من بوده و خواهد بود «بجای اینکه بدنبال اثبات باورهایمان باشیم بدنبال باوری اثبات پذیر باشیم».

البته ازینکه جواب به نقدهای جدی من را نداده و در انتهای همین پیام گفتید «در خواب خوش جهان بینی دینی خود» معلوم میدارد از پیش رأی به ابطال هرآنچه داده اید که نام دین داشته باشد و اصلاً بدنبال بحث به منظور یافتن عقیده ای اثبات پذیر نیستید.

لهم قلوب لا یفقهون بِها و لهم أعین لا یبصِرون بِها و لهم ءاذان لا یسمعون بِهآ، وفقنا الله و ایاکم لما یحب و یرض

میشه لینک گروهی که با ملحدین مناظره شده رو بفرستین 

پاسخ:
با سلام؛ و اما بعد:

کدام گروه؟! اگر گروهی رو میگید که در کامنتم بدان اشاره کردم مال الآن نیست و متعلق به خیلی وقت پیش است. آخرین باری هم که خاطرم است آن بنده خدا دانشجوی دانشگاه شریف بعد از آن بحث از گروه رفت لکن فامیلشان مرادپور بود، البته مسلمان بودند. من خیلی وقت است در تلگرام مشابه قبل فعال نیستم، چند ماه هم که کلا تلگرام نبودم اما درست خاطرم باشد آن گروه تحت نظر یکی از اساتید دانشگاه امیرکبیر تهران بود.