یادداشت کوتاه: ایمان به خداوند
بسم الله الرحمن الرحیم
ریچارد داوکینز (آتئیست، زیست شناس و ضد دین معروف) در صفحات ابتدایی کتاب پندار خدا اشاره میکند که ما وقتی میگیم خدا باید مشخص کنیم منظورمون چه خدایی هست و... وریا امیری هم در مناظره اخیرش با دکتر بیژن عبدالکریمی در همون جلسه اول ابتدای کار به این ادعا اشاره میکنه و ملحدین هم در بحث هاشون عموماً خیلی علاقه به این ادعا نشان دادند. می پرسید ملحدین با طرح این چنین مقوله ای در بحث با خداباوران بدنبال چه چیزی هستند؟ بنگرید:
برداشت مفهومی که این جماعت بدنبالش هستند اینه که بگن خدایی که فرد خداباور داره ازش دفاع میکنه صرفاً یک چیزی شبیه به وجودهای دیگری هست که در طول تاریخ توسط اقوام مختلف با عنوان خدا پرستیده میشدند!. بعبارتی این ادعای جدل آمیز در پی این هست که بگه برای خدا یک تبیین واحد نیست و از همان اول این خدشه رو وارد بکنه که فرد خداباور با خداباوران دیگر هم تبیین واحدی ندارند در اصلی ترین موضوع مورد بحث یعنی خداوند. اما این ادعا از اساس کذب است و در این پست ان شاءالله در پی نوشتن ردیه ای کامل بر این ادعا که البته چون بر پایه استدلال یا برهانی نیست اساساً در بحثی علمی-منطقی بکار نمیاد و کاملاً جدلیه:
مفهوم خدا/ایزد/God بر خلاف تصور عُرفی الآن حتی به پادشاهان هم اطلاق میشده، مثلا از شهریاری پنجم به بعد در مصر ما شاهد حالت های خدا گونه برای فراعنه هستیم تا حدی که پسر خدا محسوب میشده و طبیعتاً می بایست ذات خدایی داشته باشند (بنگرید به اینجا)، یا در چین امپراطور پسر خدا و طبیعتا چیزی ورای بشر و حالت خدا گونه ای داشته است (بنگرید به اینجا) فردوسی در شاهنامه به کرات از عنوان فغفور که معنی اش میشود پسر خدا برای اشاره به امپراطور چین استفاده کرده است (بنگرید به اینجا). کرزوس شاه لیدی هم وقتی اسیر دست کوروش دوم هخامنشی میشه وی رو از خانواده خدایان میخونه و بعنوان مؤید، هرودوت هم میگه کوروش خود را فوق بشر عادی تصور میکرد (بنگرید به اینجا). بعبارتی دیگر خدایان و لفظ خدا مختص وجودهای ماورایی نبوده، بلکه انسان ها هم میتوانسته خدا بشوند. این اعتباری بودن اطلاق واژه خدا را میدهد، برای همین هست که قرآن در ابتدای اولین و اصلی ترین شعارش میگوید «لا إله...» (هیچ خدایی نیست) اعتباری بودن یعنی صرف اطلاق عنوان باعث صدق اطلاق نیست، بلکه باید کم و کیف صدق اطلاق هم بررسی شود [مثلاً اگر من بگویم دانشمند هستم پذیرفتنی نیست بلکه باید دید ادله ام چیست و چرا این ادعا را کردم تا راستی آزمایی شود که آیا واقعاً دانشمند هستم یا خیر یا منظورم از دانشمند بودن چیست، خدا هم کلمه ای اعتباریست و باید دید چرا به فلان انسان یا وجود خیالی یا واقعی اطلاق شده و دلیل خدا خواندن آن چیست تا بعد بررسی شود که آیا خدایان متعددی وجود دارد یا مشابه عنوان اتومبیل مثلاً منظور یک نفر ممکن است ماشین اسباب بازی باشد منظور فرد دیگری اتومبیل سوپر اسپورت دو میلیون دلاری، و خب این دو هیچ ربطی بهم ندارند].
بنابراین کذب بودن برخی اطلاق های عنوان خدا خدشه به مغز مطلب وارد نمیسازد. مگر نه اینکه در همین زمان عده ای داریم خود را پزشک و دندانپزشک و یا جراح زیبایی خوانده لکن در عمل اشتباهات فاحش و کلاهبرداری انجام میدهند؟ مگر نه اینکه افرادی خود را دانشمند و یا عالم خوانده و دکتر و... اما فی الواقع کلاهبردار هستند؟ مثال به اصطلاح دم دستی تر بزنم مبحث مأمور نماهاست، ما خیلی ازین پرونده های کلاهبرداری و... داشتیم افرادی خود را مأمور نیروی انتظامی معرفی کردند و از مردم سرقت کردند یا... خب حالا تمام مثال های فوق را در نظر بگیرید و عرض کنید پس باید بگوییم پزشک واقعی نداریم؟ جراح درست نداریم؟ مأمور غیر کلاهبردار یا دانشمند غیر متقلب نداریم؟!. ما خداوند را بعنوان واجب الوجودی دارای اراده بیان میکنیم، نه نمیدانم خدای کشاورزی یا خدای آتش یا خدای جنگ یا پادشاه یا...، حالا ادیان به خدا صفاتی را اطلاق میکنند که خب بررسی شان مقوله جدایی هست.
در عهد باستان عنوان خدا را به پادشاهان اطلاق میکردند که آنهم مقوله کذبی بود و بخاطر اعتباری بودن این واژه هست . بنابراین اول بیان میشود دین مسیحیت و اسلام و یهودیت و... همان واجب الوجود را خدا میدانند و اطلاق عنوان خدا را فقط بر واجب الوجود روا دانسته اند اما صفاتی که اطلاق میکنند متفاوت است، خدا در معنای ادیان ابراهیمی أحد و واحد است و اصلاً خدایانی در کار نبوده و هیچ همتایی در طول تاریخ نداشته اما در عهد باستان بدلیل اعتباری بودن کلمه خدا، این عنوان بر وجود های مختلفی اطلاق میشده است، چه ماورایی مثل خدای کشاورزی یا الهه عشق و... چه پادشاهان اما چیزی که خدا شناسی ادیان ابراهیمی عرض میکند فقط خدا بودن واجب الوجود است، واجب الوجود در هر مکتبی باشد با واجب الوجود مکتب دیگر که تفاوت و اختلافی ندارد، تعریفش مشخص است. آنچکه متفاوت بود و کذبیات داشت، اطلاق عنوان خدا بعنوان کلمه ای اعتباری بر وجودهای مختلف از پادشاهان تا... بوده است. تعمق بفرمایید، همین قدر ادعایشان پوچ است.
برای همین است که اسلام برای اشاره به پروردگار هستی نه از عنوان اله که از الله با ال تعریف استفاده میکند این اعتباری بودن عنوان خدا را میرساند برای همین ال در قرآن برای اشاره به واجب الوجود بکار رفته وگرنه اگر لفظ خدا یک اسم یا نام غیر اعتباری بود همان اله می بایست بکار میرفت. بنابراین اساساً کلمه خدا اعتباری بوده در طول تاریخ، از اطلاقش به موجودات ماورایی مختلف تا پادشاهان و... از کوروش دوم هخامنشی تا فراعنه مصر و امپراطوران چین باستان، همه خدا یا از خانواده خدایان یا دارای ماهیتی خداگونه دانسته شده اند. بنابراین وقتی عنوان میشه «خدا» مشابه اینکه بگیم «دانشمند» باید دید منظور چیست؟ دانشمند فیزیکه، دانشمند زیسته، دانشمند زن یا مرده و... الخ.
سلام خدمت شما
نظرتون در مورد تناسخ چیه ؟