مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

یادداشت کوتاه: ایمان به خداوند

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ریچارد داوکینز (آتئیست، زیست شناس و ضد دین معروف) در صفحات ابتدایی کتاب پندار خدا اشاره میکند که ما وقتی میگیم خدا باید مشخص کنیم منظورمون چه خدایی هست و... وریا امیری هم در مناظره اخیرش با دکتر بیژن عبدالکریمی در همون جلسه اول ابتدای کار به این ادعا اشاره میکنه و ملحدین هم در بحث هاشون عموماً خیلی علاقه به این ادعا نشان دادند. می پرسید ملحدین با طرح این چنین مقوله ای در بحث با خداباوران بدنبال چه چیزی هستند؟ بنگرید:

برداشت مفهومی که این جماعت بدنبالش هستند اینه که بگن خدایی که فرد خداباور داره ازش دفاع میکنه صرفاً یک چیزی شبیه به وجودهای دیگری هست که در طول تاریخ توسط اقوام مختلف با عنوان خدا پرستیده میشدند!. بعبارتی این ادعای جدل آمیز در پی این هست که بگه برای خدا یک تبیین واحد نیست و از همان اول این خدشه رو وارد بکنه که فرد خداباور با خداباوران دیگر هم تبیین واحدی ندارند در اصلی ترین موضوع مورد بحث یعنی خداوند. اما این ادعا از اساس کذب است و در این پست ان شاءالله در پی نوشتن ردیه ای کامل بر این ادعا که البته چون بر پایه استدلال یا برهانی نیست اساساً در بحثی علمی-منطقی بکار نمیاد و کاملاً جدلیه:

مفهوم خدا/ایزد/God بر خلاف تصور عُرفی الآن حتی به پادشاهان هم اطلاق میشده، مثلا از شهریاری پنجم به بعد در مصر ما شاهد حالت های خدا گونه برای فراعنه هستیم تا حدی که پسر خدا محسوب میشده و طبیعتاً می بایست ذات خدایی داشته باشند (بنگرید به اینجا)، یا در چین امپراطور پسر خدا و طبیعتا چیزی ورای بشر و حالت خدا گونه ای داشته است (بنگرید به اینجا) فردوسی در شاهنامه به کرات از عنوان فغفور که معنی اش میشود پسر خدا برای اشاره به امپراطور چین استفاده کرده است (بنگرید به اینجا). کرزوس شاه لیدی هم وقتی اسیر دست کوروش دوم هخامنشی میشه وی رو از خانواده خدایان میخونه و بعنوان مؤید، هرودوت هم میگه کوروش خود را فوق بشر عادی تصور میکرد (بنگرید به اینجا). بعبارتی دیگر خدایان و لفظ خدا مختص وجودهای ماورایی نبوده، بلکه انسان ها هم میتوانسته خدا بشوند. این اعتباری بودن اطلاق واژه خدا را میدهد، برای همین هست که قرآن در ابتدای اولین و اصلی ترین شعارش میگوید «لا إله...» (هیچ خدایی نیست) اعتباری بودن یعنی صرف اطلاق عنوان باعث صدق اطلاق نیست، بلکه باید کم و کیف صدق اطلاق هم بررسی شود [مثلاً اگر من بگویم دانشمند هستم پذیرفتنی نیست بلکه باید دید ادله ام چیست و چرا این ادعا را کردم تا راستی آزمایی شود که آیا واقعاً دانشمند هستم یا خیر یا منظورم از دانشمند بودن چیست، خدا هم کلمه ای اعتباریست و باید دید چرا به فلان انسان یا وجود خیالی یا واقعی اطلاق شده و دلیل خدا خواندن آن چیست تا بعد بررسی شود که آیا خدایان متعددی وجود دارد یا مشابه عنوان اتومبیل مثلاً منظور یک نفر ممکن است ماشین اسباب بازی باشد منظور فرد دیگری اتومبیل سوپر اسپورت دو میلیون دلاری، و خب این دو هیچ ربطی بهم ندارند].

بنابراین کذب بودن برخی اطلاق های عنوان خدا خدشه به مغز مطلب وارد نمیسازد. مگر نه اینکه در همین زمان عده ای داریم خود را پزشک و دندانپزشک و یا جراح زیبایی خوانده لکن در عمل اشتباهات فاحش و کلاهبرداری انجام میدهند؟ مگر نه اینکه افرادی خود را دانشمند و یا عالم خوانده و دکتر و... اما فی الواقع کلاهبردار هستند؟ مثال به اصطلاح دم دستی تر بزنم مبحث مأمور نماهاست، ما خیلی ازین پرونده های کلاهبرداری و... داشتیم افرادی خود را مأمور نیروی انتظامی معرفی کردند و از مردم سرقت کردند یا... خب حالا تمام مثال های فوق را در نظر بگیرید و عرض کنید پس باید بگوییم پزشک واقعی نداریم؟ جراح درست نداریم؟ مأمور غیر کلاهبردار یا دانشمند غیر متقلب نداریم؟!. ما خداوند را بعنوان واجب الوجودی دارای اراده بیان میکنیم، نه نمیدانم خدای کشاورزی یا خدای آتش یا خدای جنگ یا پادشاه یا...، حالا ادیان به خدا صفاتی را اطلاق میکنند که خب بررسی شان مقوله جدایی هست.

در عهد باستان عنوان خدا را به پادشاهان اطلاق میکردند که آنهم مقوله کذبی بود و بخاطر اعتباری بودن این واژه هست . بنابراین اول بیان میشود دین مسیحیت و اسلام و یهودیت و... همان واجب الوجود را خدا میدانند و اطلاق عنوان خدا را فقط بر واجب الوجود روا دانسته اند اما صفاتی که اطلاق میکنند متفاوت است، خدا در معنای ادیان ابراهیمی أحد و واحد است و اصلاً خدایانی در کار نبوده و هیچ همتایی در طول تاریخ نداشته اما در عهد باستان بدلیل اعتباری بودن کلمه خدا، این عنوان بر وجود های مختلفی اطلاق میشده است، چه ماورایی مثل خدای کشاورزی یا الهه عشق و... چه پادشاهان اما چیزی که خدا شناسی ادیان ابراهیمی عرض میکند فقط خدا بودن واجب الوجود است، واجب الوجود در هر مکتبی باشد با واجب الوجود مکتب دیگر که تفاوت و اختلافی ندارد، تعریفش مشخص است. آنچکه متفاوت بود و کذبیات داشت، اطلاق عنوان خدا بعنوان کلمه ای اعتباری بر وجودهای مختلف از پادشاهان تا... بوده است. تعمق بفرمایید، همین قدر ادعایشان پوچ است.

برای همین است که اسلام برای اشاره به پروردگار هستی نه از عنوان اله که از الله با ال تعریف استفاده میکند این اعتباری بودن عنوان خدا را میرساند برای همین ال در قرآن برای اشاره به واجب الوجود بکار رفته وگرنه اگر لفظ خدا یک اسم یا نام غیر اعتباری بود همان اله می بایست بکار میرفت. بنابراین اساساً کلمه خدا اعتباری بوده در طول تاریخ، از اطلاقش به موجودات ماورایی مختلف تا پادشاهان و... از کوروش دوم هخامنشی تا فراعنه مصر و امپراطوران چین باستان، همه خدا یا از خانواده خدایان یا دارای ماهیتی خداگونه دانسته شده اند. بنابراین وقتی عنوان میشه «خدا» مشابه اینکه بگیم «دانشمند» باید دید منظور چیست؟ دانشمند فیزیکه، دانشمند زیسته، دانشمند زن یا مرده و... الخ.

وجودی که ادیان ابراهیمی عنوان خدا رو بر اون اطلاق میکنند واجب الوجود هست، یعنی وجودی که پاسخ سؤال «چرا بجای هیچ، چیزی وجود دارد» است، وجودی که خالق همه چیز و مبدأ و پدید آورنده فضا-زمان است. بعبارتی هستی بعنوان وجودی آگاه و دارای اراده تعریف اولیه واجب الوجود است که ادیان ابراهیمی عنوان خدا را بر آن اطلاق کردند، همانطور که اروین شرودینگر ERWIN SCHROEDINGER فیزیکدان مطرح قرن بیستم میگوید:
Science is reticent too when it is a question of the great Unity.
علم نیز هنگامی که بحث وحدت بزرگ باشد ساکت است.
– the One of Parmenides – of which we all somehow form part, to which we belong. The most popular name for it in our time is God.
- یکی از پارمنیدس - که همه ما به نوعی بخشی از آن هستیم و به آن تعلق داریم. محبوب ترین نام آن در زمان ما خدا است.
Reference: Schroedinger, Erwin. 1954. Nature and the Greeks. Cambridge University Press. 95-96.
حال آیا تمام این خدایان مختلفی که ملحدین ازون سخن میگن واجب الوجود های مختلف بودند؟ مشخصه که خیر، چه موجودات ماورایی مثل زئوس و هرا و ژوپیتر و ثور و کراتوس و اردیبهشت و اسفندارمذ و... و چه موجودات فیزیکی مثل شاهان باستان و اجنه و... اینها هیچ یک واجب الوجود حتی در نظر پیروانشان نبودند اصلا، هستی و مبدأ و خالق همه چیز نبودند، بنابراین سخن ملحدین کاملا کذب هست چون یک واجب الوجود تنها بیان شده. حالا دست میذارن روی اختلافات ادیان، خب باید دید آنها در واجب الوجود اختلاف دارند یا صفات آن؟ مشخصا در مورد خاصه ادیان ابراهیمی بحث سر صفات واجب الوجود هست، اعم از حکیم و علیم و صادق و قهار و جبار و... اینها صفات اند، می‌توانند بر واجب الوجود اطلاق بشوند، میتوانند نشوند، بحثش جداست، آنچکه مشخص است این است که واجب الوجود یک وجود خالق و لازم برای پدید آمدن مخلوقات اعم از قوانین فیزیک و... برسد به گونه های جانداران و... و دارای اراده و آگاهی هست، این ها ذاتی ان. در این هم اختلاف هست؟ واجب الوجود های متعدد و متضاد که نداشتیم در طول تاریخ، اگر هست ملحدین نشان بدهند، پس مسلماً خیر، تلقی کلی یک مسیحی، یک مسلمان، یک یهودی همینه، اما در رابطه با صفاتی که به واجب الوجود اطلاق میشه بله، اختلاف هست. ادیانی همچون زرتشتیت هم اساساً اهورامزدا را واجب الوجود نمیدانند بخواهیم بدان بپردازیم [بخاطر وجود زروان و نیز برخی آفریده ها با عنوان خودآفریده و... که نشان میدهند اهورامزدا مبدأ و خالق بکل شیء نبوده است.
بحث ما اینجا این است که خداباوران در عصر حاضر در واجب الوجود سخن میگویند که در ادیان ابراهیمی نمود واضحی دارد، حال ملحدین که میگویند صحبت از کدام خداست ادعای کذبی میکنند چون اگر معنای خدا را واجب الوجود در نظر بگیریم یک مصداق بیشتر ندارد بدون هیچگونه همتایی که ادیان ابراهیمی هم از آن سخن میگویند. فقط در صفاتی که بدان اطلاق میشود اختلاف هست که هیچ ربطی به بحث پیرامون باور به واجب الوجود ندارد چون تماماً واجب الوجود را خالق دارای اراده بیان میکنند، این مبناست و بحث هم بر روی همین است.

 

حال بسراغ براهین عقلی میرویم که باعث ایمان ما به وجود خداوند میشوند و در ابتدا می بایست ذکر کنم بهره بردن ازین براهین بستگی به خود شخص داره چه رویکردی رو میخواهد اتخاذ بکند و یا با چه برهانی بیشتر ارتباط میگیرد. من اینجا لیستی از مهمترین آنها را ارائه میدهم:

 

برهان کیهان شناختی کلام/Kalam cosmological argument (این برهان دو مدل جدید و قدیم داره، مدل جدیدش بیشتر مد نظرم هست، برای مطالعه مدل قدیمش که کمی ساده تر هست میتوانید به این لینک رجوع کنید، مقاله ای به زبان فارسی برای مدل جدیدش پیدا نکردم. نوع ساده ترش میشه همان برهان حدوث، جزء براهین جدید در اثبات خداست که مدل جدیدش در قرن بیست و یکم توسط پروفسور ویلیام کریگ تبیین شد)، این برهان مربوط به آغاز داشتن جهان مادیست، و از آنجایی که ماده نمیتونه پدید آورنده ماده باشه یک وجود ماوراء الطبیعه خالق دارای اراده ازش نتیجه گرفته میشه).

 

برهان نظم (این برهان دو قسمت داره، یکی تنظیم دقیق/Fine Tuning که بیشتر در حوزه فیزیک هست و دیگری نظم در رابطه با تئوری اطلاعات که در حوزه زیست شناسی هست. از دل این برهان وجودی بیان میشه که نظارت کاملی بر آفرینش هستی داشته و خواسته حیات شکل بگیره و گونه های جانوری بدین صورت پدید بیایند و...).

 

برهان امکان و وجوب (مدل پیچیده ترش برهان صدیقین هست (تا جایی که من در همان مقاله ای که جهت تبیین مدل قدیمی برهان کیهان شناختی کلام بصورت هایپر لینک قرار دادم خواندم، تقریر ابن سینا بر این برهان نامش برهان صدیقین میباشد). این برهان مختص فلسفه اسلامیست (فلسفه اسلامی فلسفه دین اسلام نیست، فلسفه ای هست که برخی مسلمانان با تأثیر پذیری از ارسطو و... ایجادش کردند، چون مسلمان بودند و بعضا از روایات دینی و قرآن درش استفاده میکنند بهش میگن فلسفه اسلامی). خلاصه این برهان اینه که موجودات رو به دو دسته ممکن الوجود و واجب الوجود تقسیم میکنه و سعی میکنه بگه ممکن الوجود که ما مخلوقات هستیم بدون وجودی که واجب الوجود هست نمیتونن وجود داشته باشند و...).

 

برهان فطرت (این برهان هم مخصوص فلسفه اسلامیست، بیان میشود تمامی انسان ها در آغاز خداباور هستند و صرفا در معرض القائات و... خارج که قرار می‌گیرند خداناباور می‌شوند).

 

کنار براهین فوق مباحث دیگری مثل «اگاهی فرا مغزی» و «برهان علیت» و «برهان تکاملی علیه طبیعت گرایی (از فیلسوف مشهور الوین پلانتینگا)» و... نیز هست که مکمل براهین فوق میتوانند در نظر گرفته شوند.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۱۸

نظرات (۱)

سلام خدمت شما 

نظرتون در مورد تناسخ چیه ؟

پاسخ:
سلام بر شما، آقای احمد بهزادی شواهد علمی دال بر تناسخ را در کتابی گردآوری و شرح دادند:
من با این مدل تناسخ مشکلی ندارم چون تام نیست و در موارد خاصی اتفاق می افته و این هم نیست مدام تناسخ اتفاق بیافته کاملاً محدوده. بهرطبع قدرت خدا محدود نیست و تناسخ هم جزء محالات ذاتی نیست پس حقی نداریم برای خداوند تعیین تکلیف کنیم بگوییم محال است تناسخ اتفاق بیافتد! از طرفی سندی هم در قرآن یا روایت معتبری ندیدم بشه ازش برداشت کرد خداوند فقط یک بار تمام انسان ها را در این دنیا برای زندگی کردن میفرسته بتوان استنباط کرد خداوند وعده داده بهیچ روی تناسخی در هیچ صورتی در کار نیست. اما میتوان گفت در حال حاضر کاملاً قبولش کردم؟ خیر، لکن موضع منفی هم نسبت به این مدل از تناسخ ندارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی