مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

نقد فرقه ایلیا م رام الله (پیمان فتاحی)

جمعه, ۳ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

انحرافات وارده به پیمان فتاحی و جریان و عقایدش آنقدر زیاد است که می توان یک کتاب نوشت، اما تمام آن ها حول همین مطالب اند که در اینجا بدان پرداخته میشود. سابقه نقد نسبت به این فرقه و عقاید این فرد در فضای مجازی نسبتاً زیاد بوده و میتوان این موارد را بر شمرد:

فرضه رام الله یا رام الشیطان؟!، فروردین 1389، خبرگزاری دانشجو (به نقل از ادیان نیوز)

درباره فرقه رام الله، فروردین 1390، وبسایت راسخون،

از انتظار برای پیوند با روح خدا تا تجاوز و سو استفاده جنسی، دی ماه 1394، ادیان نیوز (به نقل از سدید)

نگاهی متفاوت به فرقه رام الله، دی ماه 1394، فرقه نیوز

فرقه ضاله رام الله، شهریور 1401، موسسه فرهنگی-قرآن و عترت اسوه تهران

اما بجز مواردی همچون وبسایت راسخون عمدتاً بر اساس منابع مکتوب یا... خود فرقه نقد نیمه تفصیلی مشابه این مقاله بیان نشده و ازین حیث بر اکثر نقدهایی که در فضای مجازی موجود هست برتری داشته و بطور نسبی جامع تر است.

نویسنده: سید الیاس امین1

شهریور 1396

بازبینی مختصر: آذرماه 1402

جمعیت آل یاسین (فرقه رام الله)

این تحقیق به بررسی فلسفی و منطقی این فرقه و نقاط مشترکش با عرفانهای کاذب دیگر، با پشتوانه قرآن و روایات معصومین و تاریخ می پردازد و ضرورت این تحقیق از این جهت است که همواره شاهد بروز عرفانها و فرق گوناگون در جهان اسلام بوده ایم که بعضا ناپایدار و بعضا پایدار بوده اند و در آینده نیز به طور حتم شاهد بروز این گونه انحرافات خواهیم بود؛ نتیجتاً نقد جامع آنها برای نشان دادن خالی از مبنای منطقی و دینی بودن و نیز پوشالی بودن ادعاهای سرکردگان این فرق و عرفان های کاذب لازم می باشد.

گذری بر تاریخچه این عرفان و مؤسس آن

پیمان فتاحی (زاده ۱۳۵۲ درغرب ایران) مشهور به ایلیا میم رام الله، بنیانگذار جمعیت آل یاسین در ایران و دارای همسر و دو فرزند پسر است. یکی دیگر از فرقه هایی که چند سال پیش در ایران رشد خوبی داشته و توانسته هواداران زیادی جذب نماید فرقه رام الله است. این فرقه مدعی وحدت ادیان بوده و پیمان فتاحی در عین اینکه خود را آورنده دین جدید معرفی نکرده است ولی بعنوان مُفَسِر واقعی ادیان و منجی انسانها معرفی نموده است. نام رام الله برگرفته از تفکر یکی از شعرای هند به نام "کبیر" است.

کبیر شاعری بود از اهل بنارس که شغل وی بافندگی بود. پدرش مسلمان و مادرش هندویی و برهمن زاده از مذهب ویشنوئیزم بود. -بَرَهمَن: واژه ‌ایست که از زبان هندی  به زبان فارسی آمده و به معنای پیشوا و روحانی برهمایی است. همچنین طبقه برهمنان جزء برجسته ‌ترین طبقات در میان گروههای مردم در هندوستان  بوده‌اند- او وظیفه خود می دانست که دین هندو را با اسلام بهم آمیخته و دین نوی را پدید آورد. در ضمن مسافرت هایش و با خواندن اشعار خود مردم را به سوی خدای یگانه دعوت می کرد. کبیر، خدای اسلام « الله» را با خدای هندو «رام» یکی میدانست (رام الله). از طرفی به تناسخ اعتقاد داشت و مانند هندوها دعا می کرد. هر چند در دین او -آمیخته ای از اسلام و هندو- نه رسم ختنه هست و نه مسجد و معبد و بتی وجود دارد اما وی هم در مساجد مسلمانان میرفت و هم در معابد هندوها. هنگامی که او در سال 1518 میلادی وفات یافت هندوها و مسلمانان بر سر جسد او نزاع کرده و هر کدام در پی دفن ایشان به روش آیین خود بوده اند.

ظهور شبه فرقه جدید رام الله، اساساً از کتاب «جریان هدایت اللهی (یا کتاب تعالیم حق)» است که در سال 1377 چاپ وتوزیع شد. این کتاب به عنوان مانیفست گروه به رازآلودگی رام الله افزود و تشنگی بیشتری در طرفدارانش برای شناخت بیشتر وی پدید آورد. باتورق - ورق زدن - در مقدمه کتاب از رام الله در قالب تجسد و تجسم الهی، آواتار، روح خدا و دیگر عناوین کفرآلود یاد می شود2.

مانیفست: نوشته‌ای است که در آن، یک گروه یا حزب، نظریات سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فلسفی یا ادبی خود را اعلام می‌کند.

آواتار (یا اَوَتار) [با کمک ویکی پدیا]: به معنی  حلولِ ( تجسد ) خداوند، در آیین هندو  عبارت است از تجسد (فرودآمدن و نازل‌ شدن) مادی ناشی از هبوط از آسمان به زمین ایزدان هندو است. در تعریف عمومی نیز کلمه آواتار به معنای حلول خداوند  در قالبی انسانی و تجسم عامل الهی می باشد. چیزی شبیه به عقاید شیخیه.

در ابتدای جلد اول این کتاب3 میخوانیم:

کتاب جریان هدایت الهی که هم اکنون جلد اول آن در اختیار خوانندگان قرار دارد، برگرفته از سخنرانی های استاد ایلیا «میم» رام الله می باشد که در سن 23 سالگی ایراد فرمودند.

ف.م با نام مستعار پیما الهی به عنوان نویسنده مقدمه کتاب، مطالبی در باره رام الله عنوان کرده است که خواننده با مطالعه آن در بهت فرو می رود. به عنوان مثال:

برخی از پیروان استاد، او را آواتار به معنی تجسم الهی نامیده اند... در باره تولدش حکایت شگفت انگیزی نقل می شود... آواتار معلم اعظم حق و قطب الهی در زمین می باشد... روح خدا در او حلول کرده و جاری است... .

کتاب «آمین» نیز یکی از کتاب های مهم در این جریان است:

 «آمین» عنوان کلی مجموعه‌ای چند جلدی از کتبی است که بعنوان پیوستهای کتاب جریان هدایت الهی معرفی شده (جلد اول میشود پیوست اول و جلد دوم پیوست دوم و...) و درباره زندگینامه پیمان فتاحی، دیدگاه‌ها و جمعیت تحت رهبری وی «جمعیت ال یاسین» تهیه شده است. تاکنون چهار جلد از مجموعه آمین توسط مؤسسه علم موفقیت و در قالب نشریه داخلی این مؤسسه منتشر شده ‌است.

مین نیز یکی بر

مطالبی نیز وجود داردکه اطرافیان پیمان فتاحی گفته اند و معرفی او از نظر شاگردان و مریدان است و مهمترین این مجموعه ها در سلسله کتابچه هایی موسوم به «اخبار مکتوم» گردآوری شده است و از جمله آنها میتوان به این مورد اشاره کرد -قضاوت به عهده خودتان-:

... او دارای قدرت و شعور خداست. هر چه پیش از این گفت، پس هر چه پس از این هم بگوید، می شود. او توسط ارواح و موجوداتی ناشناخته، کاملاً پشتیبانی می شود. از این نظر من او را زار روح نامیده ام. او برخوردار از روح هفتگانه خداست. من شخصاً تکان دادن و لرزاندن زمین را که به اراده او انجام شده است، تجربه کرده ام. ایجاد باد و وزاندن آن را توسط او شاهد بوده ام...

شهرت و ویژگی های رام الله به حدی رسید که وی ضرورت انجام هدفمند فعالیت را احساس و ساختار منسجم،گسترده و در عین حال حفاظت شده ای ایجاد کرد تا روابط مرید و مرادی، انقیاد بدون چون و چرای مریدان، تقدیس خود، بیگاری مریدان و دیگر ویژگی های مطرح در روابط فرقه ای، جایگاه خود را کسب و جریان رام الله به شکل یک فرقه ظاهر شود4.

درباره هندوئیسم ذکر دو عقیده آنان برای ثابت کردن کفرشان خالی از لطف نیست:

1: تناسخ بنابر مدلی که هندوان بدان اعتقاد دارند، عین شرک به اصول پنجم دین اسلام یعنی معاد است چون در آن تناسخ به امر الهی نیست.

2: هندوان به عده بی‌شماری از ایزدان آسمانی و زمینی با نام‌ها و صفات مختلف و بعضاً عجیب معتقدند و برای هر یک بتخانه‌های با شکوهی می‌سازند.بعنوان مثال تثلیث هندوان، برهما، ویشنو و شیوا است. که  براهما یعنی همان آفریننده اصلی، ویشنو: پاسدار و نگاهبان (البته وظایف و خصلت های دیگری نیز برای ویشنو است) و شیوا: نابودکننده اهریمنان است. هندوها و فرقه های مختلف آن، به تعداد زیادی ایزد باور دارند که این خدایان مثلاً ایزد باروری و... و یا مذکر یا مؤنث اند و بیشتر این خدایان همسر دارند. خدایان هندو شکل و قیافه های عجیبی دارند، مثلا بعضی چهار دست اند و بعضی دارای چند سر و... . مثلاً در پورانا آمده ‌است که ویشنو دارای رنگ ابرهای آبی تیره است، و او را چهار دست است، که در آن یک برگ نیلوفر آبی، یک گُرز، یک صدف حلزونی و یک حلقه گرفته‌ است. این آیه از قرآن کریم می تواند در عین بیان حال مسیحیانی که نسبت به خداوند شرک ورزیدند بیانگر حال هندوان هم باشد:

اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ (31)

(آنها) دانشمندان و راهبان (تارکان دنیا) را معبودهائی در برابر خدا قرار دادند و (همچنین) مسیح فرزند مریم را، در حالی که جز به عبادت معبود واحدی که هیچ معبودی جز او نیست دستور نداشتند، پاک و منزه است از آنچه شریک وی قرار می‏دهند. (31) سوره توبه

آنچه که دیده میشود این است که عقاید هندوها با رومیان و یونانیان باستان و همینطور ایرانیان باستان دارای شباهت های بسیاری است. این شباهت ها را در حالت کلی، بعضاً در آیین زرتشت و شیخیه نیز میتوان دید. جلوتر، هندوئیسم را بیشتر نقد خواهیم کرد.

رسوخ عقاید انحرافی در عقاید پیمان فتاحی

الف) یکی از اسم های او آواتار است.

ب) او معتقد پیوند میان تمامی ادیان یا به اصطلاح ازدواج میان ادیان است به عبارتی آنچه که میان اسلام و هندوها مشترک است را بسیار بزرگ می کند و اصل حرفش را روی اینها می گذارد و بقیه اصول دین و فروعات را یا اصلاً حرفی نمی زند یا به اینان ربط می دهد.

ج) گیج کردن افراد با استفاده از حرف هایی برگرفته از علوم باطنی و عقاید هندوها و بعضاً فرضیه هایی در علم فیزیک مثل زمان موازی و کرم چاله.

د) برخی عقاید او بسیار شبیه به ثنویت آیین زرتشت است:

دو جریان شعور و انرژی جهان را در بر گرفته، یکی جریان شعور خلاق و دیگری جریان مخرب، جریان خلاق همان جریان هدایت الهی یا روح خداست و جریان مخرب همان جریانی است که به عنوان شیطان یا شر خوانده می شود5.

ه) او خود را در حد یک پیامبر بلکه بالاتر معرفی می کند:

دوباره آمده. درهای وجودتان را باز کنید. کسی بر در خانه ی شما می کوبد. مگذارید پشت در بماند. مبادا برود. که اگر برود، خدا برود. در بگشایید و پذیرایش شوید. دیوارها را فرو ریزید و در آغوشش بگیرید. فریاد برآورید و بخوانیدش زیرا چه شب ها و روز ها شما را به سوی خود خوانده و خود را ناخوانده انگاشته اید... . او نگران شماست، بیمار و در انتظار شماست. برای شما ای عزیزان، سخت بی تاب و مشتاق است. دست او را بگیرید و در عشق بمیرید. خدا را خواندید و آن که او را بخواند، خدا را نزدیک خود خواهد یافت... ایمان آورندگان، وصل و یگانگی برای شماست ای تسلیم شدگان...6 .

به نظر شما کسی که نه امام، نه پیامبر و نه حتی یک مجتهد ساده در امور دین نیست، این حرف ها را برای چه می زند؟!.

و) او خود را مفسر باطنی قرآن معرفی می کند حال آنکه هیچگونه تحصیلات مذهبی نداشته و به گفته اطرافیان و همینطور خودش، در جوانی آن تحصیلاتی را هم که داشته سوزانده:

قبلا هم چند بار عرض کردم، من مثل شما مذهبی و متشرع نیستم و سواد مذهبی ندارم. از بزرگان که هیچ، بدون تعارف و تواضع از کوچکان حیطه دین هم نیستم7.

کلام خدا را آنطور که می دانستم و می توانستم برای خودم معنا و تفسیر می کردم نه طوری که مرسوم و متعارف بود. در این باره به آراء صاحب نظران هم رجوع نمی کردم. یک بار یک نفر به من گفت این تفسیر به رأی است و گفتم اگر این تفسیر به رأی است پس من این کار را کرده ام، اما معنای تفسیر به رأی، نه در شریعت و قانون این نیست. ولی لازم ندیدم که بیش از این برای او توضیح دهم.- پس تفسیر به رأی یعنی چه ؟ - تا به حال کتابی در باره تفسیر قرآن نخوانده ام اما در باره معانی باطنی آیات و تفسیر باطن گرای آنها عمیقا تفکر و تحقیق کرده ام... قصد داشتم تفسیر المیزان بخوانم اما وقتی شنیدم چند ده جلد است، جرأت نکردم نزدیکش بروم... نمی توانستم به معنی ظاهری آیات و احادیث و حکمتهای کهن اکتفا کنم بنابراین با استفاده از روشهای مختلف تفسیر که بعضی از آنها را بر اساس نظریه های بنیادی و نیز روش های علوم باطنی یافته بودم، به سراغ معانی باطنی باطنی آنها رفتم.

هسته اصلی قرآن در کتابی مخفی است و آن کتاب در کلماتی از قرآن پنهان است، آن کلمات جز بر اهل سر گشوده نمی شود...8 .

در نقد سخنان فوق، در ابتدا، آیاتی از قرآن را مرور می کنیم:

إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (3) سوره الزخرف

کسی که اصلاً تحصیلات مذهبی نداشته و از صرف و نحو عربی چیز زیادی، بلکم هیچ چیز نمی داند، پس چطور می تواند قرآن عربی را تفسیر باطنی کند؟!.

قُرْآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (28) سوره الزمر

قرآن به دور از کجی و نادرستی چطور می تواند با استفاده از علوم باطنی تفسیر شود که چندین شاخه و دارای اختلاف بسیار در نزد پیروان این علوم است (به عبارتی جزء کج ترین علوم است) و یک طرف آن را در تصوف و طرف دیگر آن را در علوم غریبه و بسیار از فرق منحرف از اسلام و قرآن می توانیم ببینیم (حتی در میان هندوها و یهودیان)، و نه در قرآن و نه در هیچ روایت و حدیث معتبری ردی از تفسیر قرآن به وسیله علوم باطنی دیده نمی شود. و چه بسا که علمایی که سالها خاک حوزه علمیه را خورده اند (بر فرض هم که چنین تفسیری باشد) سزاوارتر اند به این فرد بی سواد، حال آنکه هیچکدام از علما این گونه تفسیر را قبول ندارند.

کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

کتابى است که آیات آن به روشنى بیان شده قرآنى است به زبان عربى براى جمعیتی که آگاهند (3) سوره فصلت

وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا وَصَرَّفْنَا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرًا

و اینگونه آنرا قرآنی عربی (فصیح و گویا) نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذار) را در آن بازگو نمودیم، شاید آنها تقوا پیشه کنند، یا برای آنان تذکری ایجاد نماید! (113) سوره طه

وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا کِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ

در حالی که پیش از آن کتاب موسی پیشوا و رحمت بود، و این قرآن تصدیق کننده است در حالی که به زبان عربی [فصیح و گویا] ست تا ستمکاران را بیم دهد، و برای نیکوکاران بشارتی باشد. (12) سوره الأحقاف

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است [که دارای کلماتی صریح و مفاهیمی روشن است] آنها اصل و اساس کتاب اند، و بخشی دیگر آیات متشابه است ولی کسانی که در قلوبشان انحراف است برای فتنه انگیزی و طلب تفسیرِ [نادرست و به تردید انداختن مردم و گمراه کردن آنان] از آیات متشابهش پیروی می کنند، و حال آنکه تفسیر واقعی و حقیقی آنها را جز خدا نمی داند. و استواران در دانش [و چیره دستان در بینش] می گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه] از سوی پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکّر نمی شوند. (7) سوره آل عمران

قرآن دارای دو نوع آیات یعنی متشابه و محکم است، حال تفسیر باطنی مربوط به کدام است؟ اگر مربوط به آیات محکم است که اصلا تفسیر باطنی در آنها راهی ندارند زیرا طبق گفته خود قرآن این آیات فصیح و روشن بیان شده اند و اگر مربوط به آیات متشابه است که آنها را باید با استناد به آیات محکم تفسیر کرد و این همان روش تفسیر قرآن است. علمای اسلام نیز با توجه به مسئله ی مذکور و علوم زبان عربی و این که معصومین (علیهم السلام) قرآن ناطق اند از سنت و احادیث آنان در تفاسیر بهره گرفته اند. هدف از نزول قرآن این است که "تا ظالمان را انذار کند و نیکوکاران را بشارت دهد." و این گونه آیات بارها در قرآن به طرق مختلف آمده است، پس اگر هدف این است پس خداوند بر خلاف سخنش علوم باطنی و سحر را در قرآن جای داده که مورد استفاده مرتاضان و... است؟ (العیاذ بالله).

ز) زمان موازی: پیمان فتاحی در سخنرانی خود با عنوان "ارتباط میان دعا و تقدیر الهی" عنوان می کند که حضرت عزیر (علیه السلام) (که البته او اسم آن حضرت را به زبان نمی آورد و به گفتن این که ماجرایش در قرآن آمده اکتفا می کند) در واقع صد سال نمرده بلکه در زمان موازی به صد سال آینده سفر کرده و این سفر در همان روز اتفاق افتاده که این نغض صریح آیه قرآن است:

أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن، در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ، زنده می‏کند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میر‏اند، سپس زنده کرد، و به او گفت: «چه قدر درنگ کردی ؟» گفت: «یک روز، یا بخشی از یک روز.» فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین مواد فاسد شدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده این زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانهای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود) نگاه کن که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند می‏دهیم، و گوشت بر آن می‏پوشانیم. هنگامی که ( این حقایق ) بر او آشکار شد، گفت: «می دانم خدا بر هر کاری توانا است.» (2۵9) سوره بقره

حال سؤال پیش می آید که اگر او به قرآن اعتقاد دارد پس این سخنان خلاف آیات قرآن چیست و اگر قرآن را قبول ندارد پس چرا می گوید من آورنده هیچ دین و فرقه جدیدی نیستم و خود را مسلمان معرفی می کند؟.

 سفر در زمان [در اینجا از وبسایت ویکی پدیا کمک گرفته شده است]: به ایده حرکت بین لحظه‌های مختلف در زمان گفته می‌شود که مشابه حرکت بین مکان‌های مختلف در فضا صورت می‌گیرد و در آن امکان ارسال اشیاء (و در بعضی حالت‌ها فقط اطلاعات)  به زمان گذشته و آینده وجود دارد. به زمانی که سفر در آن صورت میگیرد، زمان موازی می گویند.

با توجه به اینکه بازگشت پذیر بودن زمان مردود است در نتیجه این مهم، سفر به آینده را نیز به مشکل اساسی میرساند چراکه در صورت سفر دیگر نمیتوان برگشت، از همین راه یعنی بازگشت ناپذیر بودن زمان، میتوان سفر به آینده را نیز غیر ممکن خواند اگر سفر به آینده را اینطور تعبیر کنیم که مثلاً هزار سال بگذرد و ما در فاصله یک خواب کوتاه یا چشم بر هم زدنی آنرا طی کنیم [مثلاً جسم ما فریز شود و...]، بله این نوع سفر میتواند وجود داشته باشد ولی اگر سفر در آینده را بدین صورت بیان کنیم که از زمان حال بطور کامل جدا شده و به یکباره به زمان هزار سال بعد برویم این غیر ممکن است.

دلیل اینکه سفر به گذشته غیر ممکن است این است که اتفاقی افتاده و این قابل برگشت نیست چرا که اتفاق به وقوع پیوسته است و نقض آن مستلزم وقوع اجتماع نقیضین (وقوع و عدم وقوع اتفاق) است. این نوع سفر در آینده نیز بهمین دلیل باطل است چرا که اصلاً اتفاقی نیافتاده که بخواهد آینده ای صورت بگیرد، به عبارتی دیگر باید زمین هزار دور دور خورشید بچرخد تا هزار سال بگذرد و انسان نهایتاً میتواند در این هزار دور مثلاً جسمش فریز باشد.

کرم چاله ها که یکی از فرضیه های راه های سفر به زمان دیگر است پدیده ‌هایی نظری هستند که بین دو نقطه از فضا و زمان پیوند ایجاد می‌کنند و تاکنون به صورت تجربی مشاهده نشده‌ و صرفاً فرضیه هستند. دقت کنید فقط یک گمان اند و توسط تجربه نشده اند و البته هیچ دلیل علمی و یا برهانی نیز آن را تأیید نمی کند، عین پلنگ صورتی. وجود زمان به فعل خداست چرا که تا وقتی که فعلی به وقوع نپیوندد نمیتوانیم بگوییم زمان گذشته است و از جمله این افعال خداوند، خلقت خورشید و ماه است. زمان بُعد جدایی نیست بلکه به حرکت و افعال مخلوقات است و این خداوند است که زمان را تعیین میکند. چون زمان برگرفته از مخلوقات و فعل خداوند و خداوند خالق هستی و مخلوقات و افعالش است.

در جواب این گونه حرف ها دو آیه از قرآن کفایت می کند:

وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا

آنها هرگز به این سخن یقین ندارند تنها از ظن و گمان بی پایه پیروی می‏نمایند، با اینکه گمان هرگز انسان را بی نیاز از حق نمی‏کند. (28) سوره نجم

وَمَا یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ

و بیشتر آنها جز از گمان ( و پندارهای بی اساس ) پیروی نمی‏کنند (در حالی که) گمان هرگز انسان را از حق بی نیاز نمی‏سازد (و به حق نمی‏رساند) خداوند به آنچه انجام می‏دهند آگاه است. (۳۶) سوره یونس

ح) دعا: پیمان فتاحی در سخنرانی اش پیرامون دعا و توکل9 بسیار زیاد به دعا تکیه دارد تا جایی که می گوید با دعا می توان هرچیزی را حتی تقدیر را تغییر داد -مشخصاً نه به خواست خدا بلکه به دعا و پیروی از رام الله- و یا اینکه خردمندان نه براساس قلبشان دعا میکردند و نه براساس بندگی شان بلکه با چشمهایشان و با قدرت مشار الیه شان (اشاره کردن) دعا می کردند.

اولاً تقدیر به خواست خداست و دعا فقط وسیله ای برای مطرح کردن خواسته و خواهش بنده پیش معبود خود است. و در رابطه با دعا و تقدیر، نمونه بارز آن در شب قدر است. واعجبا که این منحرف با وجود تمام حرف هایی که درباره دعا و تقدیر می زند یک بار به شب قدر حتی اشاره کوچکی هم نمی کند.

ثانیاً خردمند تر از پیامبران و معصومین در بین مخلوقات خدا نیست و به کرات دیده شده که دعا کردن در هنگام اوج بندگی یعنی نماز و یا در حال سجده های طولانی از نشانه های ائمه (علیهم السلام) بوده است (نه با چشم و مشارالیه) و آنها انسان را به دعای بر گرفته از قلب سفارش کرده اند. در قرآن نیز از ایمان قلبی سخن گفته شده است:

إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ

مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید. (89) سوره الشعراء

قُلْ مَنْ کَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ

بگو: هر که دشمن جیرئیل است [دشمن خداست] زیرا او قرآن را به فرمان خدا بر قلب تو نازل کرده است، در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیش از خود و هدایت وبشارت برای مؤمنان است. (97) سوره البقرة

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ

عربهای بادیه نشین گفتند: ایمان آورده‏ ایم، بگو شما ایمان نیاورده‏ اید ولی بگوئید اسلام آورده‏ ایم، اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است  و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید پاداش اعمال شما را به طور کامل می‏دهد، خداوند غفور و رحیم است. (14) سوره الحجرات

حال کسی که نه قلبی دعا می کند نه با بندگی کردن پروردگارش، پس چطور می تواند خردمند باشد و اصلا دعایش پذیرفته شود؟!.

براستی چرا اصلاً در سخنان و کتبهایش عموماً حرفی از ائمه و نبوت و امامت و فروعات دین نمی زند؟، فقط گاهی مختصری از آنها می گوید که آنهم معمولا بدون سند معتبری است. مثلا در کتاب آمین، احادیثی از امام صادق (علیه السلام) و امام علی (علیه السلام) است که هیچ گونه منبعی برای آنان ذکر نشده.

او در دو کتاب اصلی خود (جریان هدایت الهی و آمین) سعی در این دارد که خداوند به خاطر عشق و محبت به انسان او را آفرید. مثلا تشبیه مادر و فرزند، باغبان، ماهی رودخانه و کلماتی مثل عاشق و معشوق و... حال آنکه این نغض صریح آیه قرآن است:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ (۵۶) سوره الذاریات

دلیل خلقت  بندگی کردن انسان است ؛ نه این که بعد از 1400 سال یک نفر بیاید بگوید که راز قرآن را فهمیده و خود را روح بخش و خدا با من است و... معرفی کند. ادعاهایی می کند که ولی فقیه نیز این ادعاها را ندارد مثل همین که واسطه بین پیروان و خداست.

آن خدایی که این قدر او را دوست دارد:

پس چرا او را تنها گذاشت تا جایی که عملا منسوخ شده فرقه اش و پنج بار او را دستگیر کرده اند و حال که آزاد است فعالیت علنی مشهودی نمیتواند بکند و سایت ها و وبلاگ هایش راکد شده اند و دیگر خبری از سخنرانی هایش با حضور جمع کثیری از مردم نیست؟!.

 

پانویس ها

1. پژوهشگر آزاد

2. قبیله حیله، نویسنده: مدیریت سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، صفحات 74 و 75

3. جریان هدایت الهی، جلد اول، صفحه 3

4. قبیله حیله، نویسنده: مدیریت سیاسی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، صفحات 75 الی 78

5. جریان هدایت الهی، جلد اول، صفحه42

6. جریان هدایت الهی، جلد اول، صفحات 128 و 129

7. آمین، پیوست یکم، صفحه 471

8. آمین، پیوست یکم، صفحات 4۵4 و 4۵۵

www.youtube.com/watch?v=rvYFeKPe1EA9.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۳