مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

ثنویت در اوستای قدیم بقلم پروفسور ژان کلنز

شنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ۱۱:۲۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

یکی از مباحث مبنایی که در آیین زرتشت چه اوستای قدیم و چه اوستای جدید و متون پهلوی همواره دیده میشود مقوله دوگانه انگاری یا ثنویت [اعتقاد به دو واجب الوجود خیر و شر] است و در این راستا برخی برآن شدند با طرح توجیهاتی ثنویت در اوستای قدیم را منکر شوند. بر خلاف تصور رایج که ثنویت در اوستای قدیم حول سپند مئینو و انگره مئینو شکل میگیرد پروفسور ژان کلنز اوستا شناس مشهور فرانسوی ثنویت را با استناد به خدای اشه و خدای دروج در گاتاها طرح میکند و در عین حال ثنویت بر اساس سپند مینو و انگره مینو را علیرغم تأییدیه امثال پروفسور جیمس دارمستتر و پروفسور آرتور کریستن سن قبول ندارد. توضیحات ایشان در این خصوص را اینجا نقل میکنم:

بنابراین، مشخصه اصلی مجموعه اوستای قدیم عقیده به دو گانگی پایداری است که در زنجیره کیهانی حوادث از خلقت کیهان تا سرانجام کار افراد وجود دارد. کلبه کیهانی نیک و بدی هست که آیین نیک و بد از آن نتیجه می شود و این یکی خود وضع نیک و بد فرد را در جهان دیگر سبب می شود. اصلی که بر سلسله حوادث نیک حاکم است ساختار و ترکیب منظّم است ( asa - [اشه] ) و اصل حاکم بر حوادث بد ساختار گمراه کننده ( druj - [دروج] ) است. بنابراین، دین ایرانی در دو جنبه مهم با دین هندی افتراق دارد. دین ایرانی بیان کننده تضّادی سفت و سخت و همیشگی میان rta - و drujh- است؛ بدین معنا که با پیوند دادن اولی با آسمان روز و دومی با آسمان شب، ناموسی برای کار جهان وضع کرده که بر جدایی این دو استوار است نه بر تناوب آنها. اصطلاح ثنویت برای تعریف این امر نامناسب نیست، به شرط آنکه معلوم شود که مقصود از آن چیست. این ثنویت ثنویتی است کیهانی، نه بیشتر و نه کمتر، چرا که در آغاز آفرینش کیهان هم در کار بوده و همه چیز از همان ثنویت آغازی تبعّیت میکند؛ نه اخلاقی است و نه انفسی (پسیکولوژیک).

اینکه محققان در این موضوع به بعضی خیالات خویش بال و پر داده اند، علّتش اهمیتی است که اوستای قدیم و پس از آن اوستای جدید برای تضّاد دو مَنیو، یعنی بنا بر قرار داد دو «روح» - هر چند ترجمه بسیار نادرستی است - قائل شده اند. من در گذشته چندین بار به این مسأله دو منیو پرداخته ام که اکنون مرا از ورود در جزئیات تفسیری و جنبه های لغوثی بحث، که خارج از حوصله این مقال است، باز می دارد. به نظر من افعالی که در یسن 30/3 به کار رفته اند این احتمال را که سخن از اسطوره ای درباره دو «روح» در میان باشد نفی می کند؛ به علاوه، با معیارهایی که پیشتر (در مقاله اول) گفتیم، «منیو» در هیچ جا تشخص نیافته است. واقع آن است که منیو اساساً یک نیروی ذهنی انسان است و عبارت است از فعّالیت فکر که به مؤمنان امکان می دهد آیینهای خود را مطابق با اساس آفرینش کیهان بجا آورند. در تعلیم اوستای قدیم مَنیو یکی از ابزارهای ممتاز شناخت دینی است.

... اساس ثنویت مزدایی دو مینو - که امری است مربوط به قرون اخیرتر - نیست، بلکه تضاد اشه و دروج است.

... مزدا [اهورامزدا] در حلقه گروهی از خدایان که از او صادر شده اند و در کنار این دیوه ها که شأن خدائیشان را کاملاً از دست داده اند، خدائی است فرد که به مراتب از آنان برتر است و در رأس پانتئون [نظام چند خدایی] ایستاده است. این جامه توحیدی دین اوستای قدیم خاصیت ثنوی آن را می پوشاند. اگر مزدا، سازنده خیمه اشه، معارض مستقیمی می داشته که سازنده خیمه دروج و مقصود آیینهای بد و صاحب دوزخ باشد [چنانچه اهورامزدا در گاتها سازنده خیمه اشه و بهشت نیز در اوستای قدیم کلبه او خوانده شده است]، این خاصیت ثنوی بارزتر می شد. به نظر من این صاحب سلسله حوادث بد بی شک وجود داشته، هر چند بسیار کم از او یاد می شود. در دو مورد از این موارد تردیدی نیست:

(1) تقابل یسن 35/5 با یسن 31/15 نشان می دهد که صاحب گاهان در برابر خدایی خاص ایستاده و وارد جدل با پیروان او شده است. این خدا مقصود آیینهای بد است و در متن drəguua nt نامیده شده. یسن 35/5 انتساب خشثره است به مزدا اهوره:

huxaθro.t mai ba at xsaθrəm … huuanmahica hiiat mazdai ahura

و یسن 31/15 ضد آن است:

yə drəguuaite xsaθrəm hunail ;

(2) یسن 51/10 (damois drujo hunus) صریحاً از وجود موجودی سخن می گوید که نشاننده پایه دروج است.

مقالاتی درباره زردشت و دین زردشتی، ژان کلنز، ترجمه از فرانسه به انگلیسی پردز اُکتر شروو، ترجمه از انگلیسی به فارسی احمد رضا قائم مقامی، صفحات 94 و 95 و 97 و 98

گفتار کلنز در تبیین وجاهت منطقی ثنویت مد نظرش در گاتاها بنظرم قابل قبول است گرچه بر سر رد ثنویت بواسطه سپند و انگره مینو میتوان بیشتر بحث کرد. من اینجا نمیخواهم وارد بحث تفصیلی توجیهاتی شوم که برخی نا آگاهان باستانگرا در این خصوص بیان میکنند صرفاً به این نکته اشاره میکنم که اگر منظور از خدای دروج یک نفس شیطان مانند یا کفر و شرک بود نیازی نبود تقابل خدای دین با آن عنوان شود، نیازی نبود یک ستیز بین دو خدا طرح شود، این کفایت میکرد که ایمان بهدینان صرفاً در تقابل با این خدای نشاننده پایه دروج قرار میگرفت؛ فلذا بنظر میرسد تبیین موجه در اینجا چیزی جز قبول ثنویت در معنا و مفهوم دو خدایی نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی