مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنظر میرسد دانشمندان متمایل به مرگ کوروش دوم در نواحی شمال شرق ایران (کشور ترکمنستان امروزی) و نزدیک دریای خزر آنهم در جنگ هستند تا آنکه قائل به مرگ وی در سرزمین پارس بصورت طبیعی باشند. وبسایت خردگان البته اینجا نقل قول عجیبی را منتشر ساخته است:

یکی از دیوانسالاران دوره قاجار که از کوروش به نیکی یاد کرده است، در این باره تحلیل خوبی دارد. میرزا حسینقلی سالور نوشته است:

محال است یک سرداری مثل سیروس [=کوروش] یا قشون رزم آزموده جنگی رشید او که تقریباً ثلث آسیا را با آن قشون به حیطه تصرف و تملک در آورده بود از قشون ملکه ماساگت که در فنون جنگ و علم ابداً بهره نداشتند شکست بخورد. علاوه بر آن اگر مثل سیروس [=کوروش] پادشاهی که تازه این ممالک را فتح کرده بود در جنگ ماساگت‌ها کشته می‌شد چطور کامبیز [=کمبوجیه] پسرش بدون منازع و بدون تزلزل پادشاه کلِ این ممالک فسیحه می‌شد و مملکت او چنان منظم می‌بود که شخصاً به خیال فتح سایر ولایات که پدرش فتح نکرده بود می‌افتاد مثل مصر و غیره… (بازگشت ده هزار یونانی، ۱۳۸۴: ص ۲۷۷).

به راستی سرنوشت این جنگ چه شد؟ کمبوجیه پس از شکست پدرش با خیال آسوده به سراغ مصر رفت؟!

اولاً می بینیم که در زمان داریوش باز با ماساگت ها جنگ شد و این یعنی خطر ایشان برطرف نشده بود .

دوماً با کدام استناد بیان شده است که کمبوجیه با خیال آسوده به مصر رفت؟، اصولاً با استناد به دوران نسبتاً کوتاه حکومت کمبوجیه دوم (حوالی هشت سال) چطور کسی میتواند بگوید پس از فتح مصر اگر شورش گئوماتا و مرگ وی نبود کمبوجیه به سراغ ماساگت ها نمیرفت؟. ایضاً باز برای کمبوجیه باید بگوییم که آیا علاقه داشتن به منابعی که مصر داشته است نیز برای کمبوجیه نمیتوانست دلیل حمله باشد؟ میتوان گفت مصر آنقدر اهمیت داشته است که کمبوجیه [بعلاوه شکست خوردن پدرش از ماساگت ها و اینکه کمبوجیه احتمال پیروزی را برابر ایشان کمتر میداده است] به تصرف آن بیشتر اهمیت بدهد ضمن اینکه اساساً ماهیت تهاجم کوروش به ماساگت ها تدافعی هم نبود بگوییم اینان برای حکومت کمبوجیه خطر جدی داشتند و می بایست در اولویت قرار بگیرند.

سوماً واضح نیست سند یک سیاستمدار دال بر اینکه ارتش ماساگت ها در برابر ارتش کورش هیچ چیزی نبوده اند چه بوده است، ایضاً باز نمونه های دیگری را در تاریخ می بینیم همچون شکست دادن امپراتوری تانگ [یکی از ابر قدرتهای دنیا در زمان خود] توسط مغول ها و یا فتح ایران توسط اعراب [ایضاً شاید بتوان گفت که ارتش ایران بخاطر کشته شدن کورش در جنگ شکست خورد نه اینکه صرفاً بخاطر ناتوانی شکست بخورد]. خردگان سپس میگوید:

اینکه امروز ثابت شده آرامگاه کوروش در پاسارگاد وجود دارد دلیل روشنی بر رد نوشته هرودوت است. علاوه بر آن شکست کوروش با شواهد تاریخی همسان نیست.

از یک بنده خدایی می پرسند جذر چهار چند میشود؟ میگوید سه!! میگویند چرا؟ میگوید چون جذر شانزده میشود پنج!. حکایت حال باستانگرایان افراطی هم همین است. اگر مرگ کوروش دوم ربط مستقیمی به انتساب مقبره دارد خودش زمینه و مبنای این انتساب است پس بطریق اولی انتساب باید باطل بشود نه روایت مرگ.

در داستان هرودوت جنبه‌های افسانه‌ای زیادی وجود دارد؛ راوی از خصوصی‌ترین مکالمات قبل از لشگرکشی کوروش خبر داشته است و مشخص نیست چه کسانی این مکالمات را به هرودوت رسانده اند! این موضوع در کل نوشته‌های هرودوت دیده می‌شود. تا جایی که حتی هرودوت از گفتگوی داریوش و آتوسا در هنگام همبستری خبر می‌دهد (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۳۴).

این ایراد به روایت گزنفون هم که مکالمات خصوصی را بعضا نقل کرده وارد است ، بر این اساس خوب است گزنفون را نیز بی اعتبار جلوه دهیم . این نمیتواند دلیلی دال بر بی اعتبار کردن مرگ کورش در تاریخ هرودوت باشد چه آنکه کوروش نامه گزنفون را نیز میتوان با همین دلیل خدشه ای جدی وارد ساخت . مطالب مربوط به کورش در کورش نامه گزنفون ، بسیار بیشتر از آنچیزی هست که هرودوت نقل کرده است .

جالب آنکه تا قبل از این داستان، هیچ صحبتی بین شاهنشاه ایران و ملکه ماساگت‌ها نقل نمی‌شود، چطور می‌شود یک پیر مرد هفتاد ساله به کسی که نه او را دیده و نه ارتباطی با وی داشته پیشنهاد ازدواج دهد؟!

1 : آیا باستان ستای افراطی مطمئن است که کورش یکبارهم این ملکه را ابداً ندیده است و ایضا گزارشی از این ملکه ( هماننده ظاهرش و ... ) به کورش نرسیده است ؟ واضح است که نه و باستانگرا در ذهن خود امری موهوم را تصور نموده است .

2 : آیا ازدواج پادشاه یک کشور با ملکه ماساگت ها امری بسیار عجیب است که ایشان تعجب نموده اند ؟ ازدواج در سنین بالا و همینطور یک پادشاه با افراد بزرگ و مطرح کشورها و قبایل دیگر هیچ امر نامعقولی نبود . ایضاً کمبوجیه فرزند کورش نیز میخواست با شاهزاده مصری ازدواج کند و حال باید بگوییم که ایا کمبوجیه قبل از این که درخواست ازدواج دهد ، این دختر را دیده بود ؟ آیا با وی ارتباط داشته است ؟ اگر نداشته است که هیچ ، اما اگر داشته است اولاً که به همان صورت کورش نیز میتوانسته با ملکه ماساگت ها ارتباط داشته باشد .

هرودوت اظهار می‌دارد که کوروش قصد داشته است با این تدبیر کشور تومیرس را زیر فرمان خود در بیاورد (همان، کتاب ١، بندهای ٢٠۴ و ٢٠۵). اما باید بررسی کرد که قلمروی اقوام بیابانگردی مانند ماساگت‌ها آن هم در سرزمین دوردست که بنا به گفته خود هرودوت دشتی پهناور است که تا چشم کار می‌کند بی پایان است (همان، بند ۲۰۴) به چه درد کوروش می‌خورده است؟!

ببینیم هرودوت در بند 204 چه گفته است :

204 - ازین قرار، این دریا که به دریای خزر معروف است در طرف مغرب به قفقاز محدود میشود. در جهت طلوع فجر و آفتاب دشتی بدنبال آن قرار دارد که تا چشم کار میکند ادامه دارد. ماساژت ها که کورش هوس جنگ با آنها را در سر پرورانید در قسمت بزرگی از این دشت وسیع زندگی میکردند. عواملی که کورش را باین جنگ تشویق و تحریص میکرد متعدد و در عین حال قانع کننده بود، چه اولا کورش از حیث نژاد و اصالت خود را فوق بشر عادی تصور میکرد و ثانیا در تمام جنگهای خود با موفقیت و پیروزی روبرو شده بود و هرجا که او اراده کرده بود به جنگ بپردازد قومی که مورد حمله قرار میگرفت چاره ای جز اطاعت نداشت.

تاریخ هرودوت ؛ مترجم : هادی هدایتی ؛ جلد اول ؛ صفجه 279 بند 204 .

باستانگرای افراطی طوری سخن گفته است که گویا ماساگت ها در یک بیابان بی آب و علف زندگی میکرده اند !!! پرواضح است که تصرف سرزمین ماساگت ها خالی از نفع برای کورش نبوده است ، چه آنکه کشور گشایی از جمله اهداف کورش بوده است ، ایضاً ایشان باید جواب بدهند که تصرف سرزمین لودیا چه منافعی داشته و آیا همان منافع را نمیتوانسته سرزمین ماساگت ها داشته باشد ؟ جدای از این ، کورش بعنوان یک پادشاه نمیتوانسته بر این قول هرودوت باشد که « چه اولا کورش از حیث نژاد و اصالت خود را فوق بشر عادی تصور میکرد و ثانیا در تمام جنگهای خود با موفقیت و پیروزی روبرو شده بود و هرجا که او اراده کرده بود به جنگ بپردازد قومی که مورد حمله قرار میگرفت چاره ای جز اطاعت نداشت. » ؟ به اطاعت درآوردن قومی که همسایه کورش بوده اند و در سرزمین بزرگی سکنی گزیده بودند نمیتوانسته از اهداف کورش بوده باشد ؟ تصرف سرزمین ایشان برای گسترش امپراطوری از طرف شرق و شمال شرق نمیتوانسته از اهداف کورش باشد ؟ آیا ایشان مطمئنند که کورش هیچ گاه نمیخواسته قلمرو اش از جانب شمال شرقی گسترش پیدا کند ؟ واضح است که کورش میخواسته قلمرو اش از این جانب گسترش پیدا کند و این میتواند یکی از اهداف حمله به ماساگت ها بوده باشد. از جمله اهداف کورش ، برای به اطاعت درآوردن قبیله ای در جانب شمال شرقی کشورش [ همانطور که تمدن هایی همچون بابل را در غرب فتح کرد ( نمیتوان دلیل کشور گشایی را برای فردی که امپراتوری با وسعت نسبتاً بزرگی ایجاد میکند نادیده گرفت ) ] برای کشور گشایی و ... بوده که به ماساگت ها حمله کرده است . دیاکونوف اما دلیلی دیگر را برای این مهم بیان میکند که منقطی و صحیح بنظر می آید :

بنابراین حفاظت از قبایل تحت امر نیز میتواند دلیلی مهم دال بر حمله کورش باشد . مشخص است که دیاکونوف نیز مرگ کوروش را در اثر جنگ با کوچ نشینان آسیای میانه میداند. از جمله دلایل دیگر فایده ای بوده است که سکاها برای هخامنشیان میتوانسته اند ایفا کنند و از قضا در زمان داریوش و خشایارشا انجام داده اند، پروفسور کریستین سن در اینباره میگوید:

یقیناً وجود یک لشکر از سکاها که پروفسور از قضا آنها را از بهترین افواج بشمار می آورد دلیلی کاملا مناسب و مورد قبولی است برای پادشاهی که به فکر تقویت کشور خود میباشد تا چه از طریق به بردگی گرفتن و چه وارد ساختن سکاها به لشکر در مواقع جنگ و فتوحات این مهم عملی شود. لازم به ذکر است که قومی که لشکر کوروش را شکست دادند یقیناً قوم ضعیفی نبوده و در هیچ سند معتبری به ضعف سکاها در امور جنگی اشاره نشده است. اگرچه سکاها منحصر در منطقه ی کنار دریای خزر نبوده اند لکن در زمان کوروش در میان لشکر هخامنشی نبوده و از محتوای بیستون هم که فرمانروایی داریوش اول را بر سرزمینشان مشاهده میکنیم میتوان بیان کرد که ماساگت ها در زمان داریوش به اطاعت از هخامنشیان درآمدند.

هنریک سموئل نیبرگ از برجسته ترین پژوهشگران ایران باستان نیز میگوید :

یقیناً اگر روایت هرودوت کذب محض بود هیچ گاه نیبرگ آنرا بطور کامل قبول نمیکرد و به عنوان گفته خودش بیان نمیکرد. پروفسور داندامایف نیز به نبرد کوروش با ماساگت ها اشاره میکند و میگوید:

پروفسور داندامایف باز در یکی دیگر از آثار متأخرتر خود میگوید:

دوشن گیمن نیز مرگ کوروش را در نبرد با ماساگت ها بیان میکند:

در ادامه نقل قول تنی چند از افراد دانشمند و یا پژوهشگر این حوزه را نیز اضافه میکنم که مشابه نقل های فوق الذکر است:

الف) جان کورتیس

 

ب) ویلیام کالیکان

ج) دکتر عبدالله رازی

 

د) پروفسور نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا +

 

ه) پروفسور لوید لولین جونز

چنانچه مشاهده میکنید پروفسور مرگ کوروش را در جنگ با ماساگت ها بیان میکند علیرغم اینکه پاسارگاد را مدفن وی عنوان میکند:

و) عباس پرویز

منظور از «بروز» همان بروسوس است. چنانچه مشاهده میکنید عباس پرویز با اینکه از مورخین مدافع کوروش دوم است و کم از او در کتابش تعریف نکرده اما هیچ اعتنایی به روایت گزنفون نداشته و  مرگ کوروش در نبرد با ماساگت ها را تأیید میکند و تنها در کنار آن، ادعای بروسوس را نقل میکند که باز تفاوتی در اصل موضوع نمیکند.

 

ز) دکتر عزیزالله بیات

 

ح) دکتر مشکور

دلیل اینکه دکتر مشکور مقبره پاسارگاد را دخمه خوانده احتمالا طراحی این بنا را مشابه یک دخمه فرض کرده است.

و اما ادامه سخنان پوپولیسمی خردگان:

به هر حال اگر هم جنگی میان اقوام بیابانگرد و کوروش رخ داده است، طبیعی است که این جنگ ناشی از مزاحمت‌های اقوام بیابانگرد بوده، چرا که تصرف سرزمین آنها سودی برای کوروش نداشته است (درباره دلایل کشورگشایی‌های کوروش بزرگ ن.ک: خالقیان، ۳۱ تیر ۱۳۹۴).

که نشان دادم دلیل دیگری هم میتواند باشد، ایضا برای دلایل کشور گشایی های کورش در سایت [بی] خر...ان آنرا ذیل این پست کاملا به بوته نقد کشیدم.

اما مهم ترین موضوعی که نوشته‌های هرودوت را رد می‌کند وجود آرامگاه کوروش در پاسارگاد است. آنطور که هرودوت می‌گوید، پیکر کوروش به نزد ملکه ماساگت‌ها رسیده و حتی سر او را بریده است. به عبارتی می‌توان از گفته هرودوت برداشت کرد که پیکر کوروش به قلمروی خودش بازنگشته است. اما شکی نیست که آرامگاه کوروش در پاسارگاد قرار دارد و مورخان گوناگون، همچنین شواهد باستان‌شناختی این موضوع را اثبات می‌کند.

این مؤید همان مثال جذر چهار و جذر شانزده است.

در پایان روایت کتزیاس از مرگ کوروش دوم را نیز اینجا قرار میدهم:

چنانچه مشاهده میکنید کتزیاس به صراحت به شکست خوردن کوروش دوم از ملکه ماساگت ها یعنی اسپارته اشاره میکند اما این نبرد را در زمانی غیر از زمانی که هرودوت عنوان کرده [اواخر عمر کوروش] بیان میکند. در نهایت مرگ کوروش دوم بنابر روایت کتزیاس این چنین است:

نکته مهمی که در گفته های کتزیاس به چشم میخورد این است که وی نگفته جسد کوروش را به پاسارگاد بردند بلکه صرفاً به انتقال جسد به اردوگاه اشاره کرده که منظور اردوگاه سپاهیان پارسی است و انتقال جسد به سرزمین پارس بعد از شاه شدن کمبوجیه صورت گرفته است [که نشان میدهد بلا فاصله بعد از مرگ کوروش نبوده]:

البته توجه داشته باشید در اینجا هم اشاره نشده به پاسارگاد جسد را بردند صرفاً کتزیاس گفته جسد به سرزمین پارس انتقال داده شده [توجه داشته باشید که در اینجا نیز همچنان معضل انتقال جسد در مسافت طولانی با امکانات آن زمان پابرجاست].

ممکن است گفته شود اگر کوروش دوم به این شکل نقل هرودوت کشته شد چرا کمبوجیه دوم فوراً به فکر انتقامجویی پدرش نیافتاد؟ در پاسخ مقدمه ای بهمراه نه دلیل و یک نتیجه گیری را اقامه میکنیم:

مقدمه عزیزان باستان پرست لاجرم آنقدر مطالعه نداشته اند که بدانند برخی نقل قولها سخن از همراهی کمبوجیه در نبرد منجر به مرگ با کوروش میدهد! که پروفسور شهبازی نیز بدان اشاره کرده و در انتها سخن ایشان را نیز نقل خواهم کرد. همچنین در زمان نگارش کتیبه بیستون میدانیم که برخی اقوام سکاها مطیع حکومت هخامنشی شده بودند و این میتواند نشانه حمله به آنها در زمان کمبوجیه دوم باشد. اما در ادامه فرض را بر این میگذارم که کمبوجیه کوروش دوم را همراهی نکرده و حمله به سکاها هم در زمان وی انجام نگرفته است:

1: دوران پادشاهی کمبوجیه دوم حوالی هشت سال بوده است (529 الی 522 پیش از میلاد) و حدود پنج سال آنرا تا 525 پیش از میلاد صرف فتح مصر کرد که در زمان کوروش دوم تمهیدات آن اندیشیده و از قضا ادامه راه و خواست کوروش بوده است (به سخن دیاکونوف که در همین پست قرار داده ایم توجه کنید و همچنین خود هرودوت هم به این مهم اشاره میکند) و در سال 523 پیش از میلاد هم که ماجرای بردیا در پاییتخت هخامنشیان بوجود آمد. براستی طی دو سال یعنی از 525 الی 523 پیش از میلاد کمبوجیه که در نواحی غربی حکومت هخامنشیان بود چکار میتوانست بکند؟ آنهم هنگامیکه در حال تثبیت موقعیت خود در غرب این امپراطوری بود بخصوص آنکه امپراطوری همچون مصر را فتح کرده بوده است.

2: با کدام سند بیان میشود که کمبوجیه بهیچ عنوان به فکر انتقام از ماساگت ها نبوده؟ ابتدا باید بیان شود که کمبوجیه فرصت کافی برای اینکار را داشته و سپس ادعا بشود وی هیچگونه نظری راجع به این مهم نداشته است.

3: براستی بین تمدن و امپراطوری همچون مصر با قبایل چادر نشینی همچون ماساگت ها برای کمبوجیه هیچ تفاوتی نیست؟ چرا باید کمبوجیه وقتی مقدمات لشکر کشی به مصر فراهم شده به سمت ماساگت ها حمله ور شود؟ و تصرف امپراطوری مصر را که سرشار منفعت و سود برای او و حکومتش خواهد بود رها سازد؟. کایلر یانگ در اینباره میگوید:

4: نبرد با کوروش یقیناً کم ضرر به ماساگت ها وارد نکرده بود و جالب اینجاست که هیچ گزارشی هم نیست که نشان دهد پس از مرگ کوروش دوم تا زمان داریوش اول که با سکاها می جنگد، ماساگت ها به فکر حمله به حکومت هخامنشیان افتاده باشند و یا مزاحمتی ایجاد بکنند بلکه از قضا منش و رفتار ملکه آنها تومیریس با کوروش هم دال بر عدم وقوع جنگ بوده است و خب انتقام خود را هم با مرگ کوروش گرفت، بنابراین اولاً ماساگت ها دیگر دلیلی برای جنگ با هخامنشیان نداشته اند و دوماً کمبوجیه هم وقتی مزاحمتی از جانب آنان نبود و از قضا به تازگی شکست بدی هم سپاه هخامنشیان خورده بود هیچ گونه دلیل و رغبتی برای حمله کردن بلافاصله پس از به تخت نشستن نداشته است و می بینیم که به سمت مصر لشکر کشی میکند که تا پنج سال وقت او را میگیرد.

5: بنا به سخن هرودوت کوروش دوم بخاطر علاقه به تومیریس به سمت ماساگت ها لشکر کشی کرد همچنین باز هرودوت اشاره میکند که پادشاه مصر عنوان میدارد کمبوجیه میخواسته دختر وی را به عقد موقت خود در آورد!! جدای از شباهت میان پدر و پسر، کمبوجیه آنقدر پسر وفادار و پدر دوستی بوده که بخواهد بخاطر قربانی شدن کوروش توسط شهوتش از مصر و غنایم و ... دست بکشد؟ و اگر سخن امپراطور مصر صحیح باشد از علاقه شخصی خود نیز دست بکشد؟ آنهم هنگامیکه مقدمات این لشکر کشی در زمان کوروش فراهم شده بوده است؟.

6: بر فرض اینکه بگوییم سخن هرودوت اشتباه است، اما سخن کتزیاس و ... هم دال بر این میباشد که کوروش در نبرد با قبیله ای پیرامون شمال و شمال شرقی ایران کشته شد و حال این موارد هم همگی باطل اند؟ در حالیکه در مابقی نقل های مورخین عهد باستان خبری از کشته شدن بصورت فجیع و ... هم نیست که بگوییم کمبوجیه کاملا پدر دوست بوده و باید به خونخواهی پدر میرفته است!!.

7: آیا در تاریخ همواره اینگونه بوده است؟ یعنی هرکجای تاریخ که شاهی کشته و یا برکنار و یا بر اثر شکست خلع شد جانشینش اگر پسرش بوده سریعاً پس از به تخت نشستن به خونخواهی پدر بر میخواسته است؟ آنهم وقتیکه به تازگی پدرش با سپاهیانش شکست خورده اند؟ این ادعای کذب از کجای تاریخ در آمده است؟.

8: داریوش اول در زمان حکومتش میتواند برخی قبایل سکاها را به اطاعت از خویش در آورد و آنها را در برخی نبردها شکست میدهد و خب این نمیتواند مرتبط با واقعه زمان کوروش بوده باشد که با یکی از قبایل سکاها یعنی ماساگت ها نبرد میکند؟.

9: آیا این چنین مسئله ای اگر ذره ای اعتبار داشت نمیتوانست به فکر دانشمندان این حوزه همچون گیرشمن و پروفسور داندامایف و نیبرگ و ... که از بزرگان و مشاهیر حوزه ایران باستان هستند بیافتد؟ جالب اینجاست که حتی همین الآن هم در میان گفتار دانشمندان این حوزه که در قید حیات هستند همچون پروفسور پی یر بریان این چنین خزعبلاتی پشیزی اعتبار ندارد آنوقت کسانی که پایشان به دانشگاه های معتبر این حوزه هم باز نشده است چیزی را فهمیده که دانشمندی با چند دهه خاک این حوزه خوردن نفهمیده بوده است!! براستی طنزی خنده دار تر از باستان پرستی وجود دارد؟.

در نتیجه باید بگوییم که این ادعا متأسفانه نه توسط دانشمندی و نه توسط هیچ یک از آثار باستانی و ... تأیید نمیشود که چون کمبوجیه به سمت ماساگت ها حمله نکرد پس کوروش هم در نبرد با ماساگت ها یا... کشته نشده است. همچنین پروفسور شهبازی که خود باستانگرا و مدافع کوروش دوم بوده به خوبی پاسخ این ادعا را داده است:

 

تکلمه:

نقل قول هایی از چندین پژوهشگر دال بر مرگ غیر طبیعی کوروش دوم هخامنشی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۶/۰۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی