مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

خداناباوری در جوامع بدوی!

يكشنبه, ۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ۰۶:۰۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بخشی از جامعه خداناباوری امروزه در زمینه تاریخ دین دو اشتباه فاحش دارد، نخست آنکه بشر را در ابتدای راه تکاملی خویش* فاقد هرگونه باور به دین معرفی کرده و دوم آنکه دین را حاصل جهل ملتهای اولیه و بدوی به پدیده های طبیعی دانسته و یک سیر چند خدایی تا برسد به مونوتئیسم [أحدیت و واحد بودن خدای مورد پرستش] را ترسیم میکند.

*: اینجا منظور از بشر دو گونه هوموساپین و نئاندرتال است که واجد صفات عالیه انسان هستند، یعنی یا همین گونه ما و یا گونه ای از انسان که آگاهی اش بقدر در خور توجهی شبیه به ما بوده، گرچه میتوان هومو هابیلیس را نیز اضافه کرد (بر اساس همه چیز خواری شان و نیز قابلیت شکار و قصابی و استفاده از ابزار سنگی که نشان از شباهت بسیار زیاد با ماست در مقوله آگاهی، بر اساس آناتومی بدن هم موجودی دوپا و دارای اسکلتی بشدت شبیه به ما بوده)]، ما نیز حاصل آمیزش جنسی این دو گونه هوموساپین و نئاندرتال هستیم.

مشکلی که اینجا وجود دارد این است که در میان جوامع بدوی یا غیر مدرنیته و یا توسعه نیافته [موارد امروزی] ما شاهد خداناباوری یا غیرخداباوری هستیم، یعنی اعتقاداتی که خدا یا خدایان هیچ جایگاهی در آن نداشته و هنوز هم ندارند مشابه بودیسم. ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن گفتار در خور توجهی اینجا داشته و میگوید:

الحاد  در  نزد  ملتهای  اولیه

اگر دین را به معنی «پرستش نیروهای برتر از طبیعت» تعریف کنیم، از همان ابتدای بحث باید این نکته را در نظر بگیریم بعضی از ملتهای اولیه،  ظاهراً  هیچ گونه دینی نداشته اند. بعضی از کوتوله های افریقایی (پیگمه ها) هیچ  نوع  عبادت  و  شعایر دینی ندارند  و  در  نزد آنان  اثری  از  توتم  و  بتها  و خدایان دیده  نمی شود، مردگان  خود  را بدون  هیچ  تشریفات  به خاک می سپارند و هرگز به فکر آن نمی افتند؛  اگر  به گفته های سیاحان گوش  بدهیم  -که البته خالی از مبالغه هم  نیست- این طوایف  در میان خود،  حتی خرافاتی هم ندارد. کوتوله های کامرون  فقط  به خدایان شر  عقیده دارند و هرگز در صدد  آن نیستند  که  با  اجرای  اعمالی  این  خدایان  را  راضی  نگاه  دارند،  چه  به  نظر  آنان  این کارها  در  جلب  رضایت  خدایان  هیچ  تأثیری ندارد. قبیله  وداه،  در جزیره سیلان،  به خدایان  و  جاودانی  روح عقیده  دارند،  ولی  برای  این  خدایان  نه  عبادتی انجام می دهند  و نه قربانیی  می کنند؛  هنگامی که  از  آنان  درباره  خدا  سؤال  شود،  با حیرتی،  نظیر  آن  که  به  یک  فیلسوف  عصر  جدید  دست  می دهد، می گویند: «آیا برتخته سنگی است، یا بر تپه ای از تپه های موریانه، یا روی درختی؟ من که هرگز او را ندیده ام !» هندیشمردگان امریکای شمالی تصور خدایی را دارند، ولی به پرستش او نمی پردازند و همچون اپیکور، خدا را دورتر از آن می دانند که به کار انسان کاری داشته باشد. یک هندیشمرده از قبیله آبیپون کلمه ای گفته که ممکن است باعث شگفتی فیلسوفی شود؛ وی گفته است که: «پدران و نیاکان ما که همیشه می خواستند بدانند که دشت و صحرا آب و علف کافی برای حیواناتشان دارد یا نه، عادت کرده اند که جز به سطح زمین، به جای دیگر کاری نداشته باشند. آنان هرگز به این اندیشه نیفتاده اند که در آسمانها چه می گذرد و آفریننده و فرمانروای ستارگان کیست.» هر وقت از یک اسکیمو سؤال شده است که زمین و آسمان را که آفریده است، وی جواب داده که: «من در این باب اطلاعی ندارم». کسی از یکی از افراد قبیله زولو پرسید که: «تو پیوسته می بینی که آفتاب طلوع و غروب می کند و درخت می روید، آیا می دانی این کارها را چه کسی انجام می دهد؟» و او در جواب گفت که: «هرگز! ما این چیزها را می بینیم ولی نمی دانیم از کجا آمده است؛ به نظر می رسد که آنها از پیش خود درست شده باشد.»

با وجود این، مطالبی که ذکر کردیم جزو حالات نادر است و این اعتقاد قدیمی که دین نمودی است که عموم افراد بشر را شامل می شود، با حقیقت توافق دارد. این قضیه، در نظر شخص فیلسوف، یکی از قضایای اساسی تاریخ و روانشناسی به شمار می رود؛ او به دانستن این نکته قانع نمی شود که همه ادیان از مطالب لغو و باطل آکنده است، بلکه به این مسئله توجه دارد که دین از قدیم الایام با تاریخ همراه بوده است. آیا منبع این تقوایی که به هیچ وجه از دل انسان زدوده نمی شود در کجا قرار دارد؟.

تاریخ تمدن، ویل دورانت، جلد اول (مشرق زمین)، ترجمه احمد آرام و دیگران، چاپ 1337 شمسی، ناشر چاپی: اقبال، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، صفحات 70 و 71

اگر کمی سابقه بحث با خداناباوران را داشته باشید متوجه شباهت استدلال برخی ازین اقوام بدوی همچون اسکیموها با خداناباوران امروزی خواهید شد، از ندیدن خدا تا تجربه نکردن اثرش!. این چیزی نیست جز نشانه ای آشکار ازینکه مدرنیته و روشنگری و پیشرفت های چشمگیر در علوم تجربی و پدید آمدن موج هایی همچون پوزیتیویسم و پوزیتیویسم منطقی و... باعث پدید آمدن خداناباوری نوین نشده است بلکه خداناباوری در زمان حال ادامه همان عقاید و تزهای سنتی برخی از جوامع بشری در عهد باستان و پیشا باستان است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۶/۱۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی