سهل بن زیاد، از منظری دیگر
بسم الله الرحمن الرحیم
راوی به نام سهل بن زیاد آدمی، در توثیق یا ضعیف خواندن وی اختلاف است اینجا، اینجا و اینجا. نکته ای که متأسفانه در توثیق وی رعایت نمیشود بررسی برخی از روایات فاقد اعتباری است که او در سندشان قرار دارد و باعث میشود در بهترین حالت رأی به این بدهیم که سهل بهیچ روی ثقه نیست و نهایتاً باید روایت وی بررسی شود و اگر محتوای روایت و راویان دیگر مشکلی نداشتند آنگاه روایت مورد قبول واقع بشود. دو مورد روایت که سهل بن زیاد در سلسله راویانش قرار دارد را در اینجا نقل میکنیم که هر دو روایت مرتبط با زرتشتیان بوده و از یک مورد آن در اهل کتاب خواندن مجوس نیز میتوان استفاده کرد در حالیکه میدانیم اهل کتاب خواندن این جماعت بهیچ عنوان سندیت قطعی ندارد و بهمین دلیل فقها در این مهم به اختلاف افتاده اند:
1: روایت اول از کتاب کافی:
محمد بن یعقوب عن عدة من أصحابنا عن سهل بن زیاد، عن أحمد بن محمد، عن عبد الله بن المغیرة، عن أبی الحسن (علیه السلام) قال: قال له محمد بن عبد الله القمی:
إن لنا ضیاعا فیها بیوت النیران تهدی إلیها المجوس البقر والغنم والدراهم فهل لأرباب القرى أن یأخذوا ذلک ولبیوت نیرانهم قوام یقومون علیها؟ قال: لیأخذه صاحب القرى لیس به بأس.
(الکافی، الشیخ کلینی، جلد پنجم، ص 142 و 143، ط الاسلامیة)
روایت فوق در تهذیب شیخ طوسی نیز دیده میشود، علامه مجلسی در کتاب خود من باب این روایت میگوید:
چنانچه مشاهده گردید علامه مجلسی این روایت را که دال بر اهدای حیوانات به آتشکده است ضعیف خوانده اند [بنظر ما اهدای حیوانات به آتشکده به خودی خود کذب می نماید چراکه اصل وجود آتشکده و نوع عبادتی که در آن انجام میشود در آیین زرتشت نشانه آتش پرستی این جماعت است و حال اهدای حیوان به مکانی که شرک (ولو اینکه شرک را صرفاً در عبادت در نظر بگیریم) در آن وجود دارد یقیناً کذب بودن روایت و خدشه ای جدی به وثاقت راوی را وارد میکند و در اینجا راوی که وثاقتش مورد خدشه واقع میشود سهل بن زیاد است]. اما برویم سراغ روایت دوم؛ در عیون اخبار الرضا، جلد دوم صفحات 13 و 14 میخوانیم:
و اما ترجمه آن چنین است:
... پیامبر فرمود: «شبی که به آسمان رفتم، زنانی از امتم را دیدم که دچار عذاب شدیدی شدهاند. من از دیدن این صحنه به شدّت متأثّر شدم و به همین دلیل به گریه افتادم. زنی را دیدم که با موهایش آویزان شده و مغز سرش میجوشد. زنی را دیدم که با زبانش آویزان است و حمیم(آب جوش جهنم) در حلقوم او ریخته میشود. زنی را دیدم که به سینههایش آویزان است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را میخورد و آتش از زیرش شعلهور میشود. زنی را دیدم که پاهایش به دستهایش بسته شده و مارها و عقربها بر او مسلط شدهاند. زنی کر و کور و لال دیدم که در صندوقی از آتش قرار دارد و مغزش از بینیاش بیرون میآید و بدنش از جزام و برص تکه تکه میشود. زنی را دیدم که با پاهایش در تنوری از آتش آویزان شده است. زنی را دیدم که گوشت بدنش را از ابتدا و انتها با قیچی آتشین تکه تکه میکند. زنی را دیدم که صورت و دستانش میسوزد در حالی او مشغول خوردن امعاء و احشاء خود است. زنی را دیدم که سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ و بر روی آن هزاران هزار عذاب مختلف قرار داشت. زنی را به شکل سگی دیدم در حالیکه آتش از معقدش وارد و از دهانش خارج میشد و فرشتگان با گرزهایی از آتش بر سر و بدنش میزدند».
حضرت فاطمه(س) گفت: ای عزیزم و ای نور چشمم! به من بفرمایید که اعمال و سیرت این افراد چه بود که خداوند این عذابها را برای آنان قرار داد.
پیامبر خدا(ص) فرمود:
1: زنی که با موهایش آویزان شده بود، کسی بود که موهایش را از مردان نامحرم نمیپوشاند.
2: زنی که با زبانش آویزان شده بود، کسی است که شوهرش را اذیت میکرد.
3: آن زنی که با سینههایش آویزان شده بود، کسی بود که از همسری [=نزدیکی] با شوهرش سر باز میزد.
4: آن زنی که با پاهایش آویزان شده بود، زنی بود که بدون اجازه شوهرش از خانه خارج میشد.
5: آن زنی که گوشت بدنش را میخورد، زنی بود که بدنش را برای مردم زینت میکرد.
6: آن کسی که دستهایش به پاهایش بسته و مار و عقربها بر او مسلط شده بود، آن زنی بود که آب وضو و لباسش ناپاک بود و از حیض و جنابت غسل نمیکرد و اهل نظافت نبود و نماز را کوچک میشمارد.
7: آن کسی که کر و کور و لال شده بود، زنی بود که از راه زنا صاحب فرزند میشد و آنرا به شوهرش نسبت میداد.
8: آن زنی که گوشتش را با قیچی تکه میکرد، کسی بود که خودش را به مردان عرضه میکرد.
9: آن زنی که امعاء و احشاء خود را میخورد در حالیکه صورتش آتش زده میشد، اهل قیادت بود (واسطه رابطه نامشروع میشد).
10: آن زنی که سرش مانند سر خوک بود و بدنش مانند بدن الاغ، زنی سخنچین و کذّاب بود.
11: زنی که به شکل سگ بود و آتش از پشتش وارد و از دهانش خارج میشد، زنی غناء خوان و نالهگر و حسود بود».
پس از آن فرمود: «وای بر زنی که همسرش را خشمگین کند و خوش به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد» (ترجمه به نقل از اسلام کوئست)
معراج پیامبر در روایات مختلفی بیان شده است لکن این قسمت مربوط به عذاب های شدید برای زنان تنها در روایت عیون اخبار الرضا که از قضا در راویانش هم سهل وجود دارد موجود است [بحار الانوار نیز از عیون این روایت را نقل کرده است] و در روایات دیگر مربوط به معراج این قسمت وجود ندارد.
نکته جالب اینجاست که این مطالب مشابهت زیادی را با متن ارداویراف نامه دارند:
الف) ترجمه عیون: «1: زنی که با موهایش آویزان شده بود، کسی بود که موهایش را از مردان نامحرم نمیپوشاند.» و «5: آن زنی که گوشت بدنش را میخورد، زنی بود که بدنش را برای مردم زینت میکرد.»
دو مورد فوق دال بر آرایش برای مرد نامحرم هستند، حال ببینیم ارداویرافنامه در اینباره چه میگوید:
در بند هفتاد و سوم ارداویرافنامه میخوانیم:
ب) ترجمه عیون: «3: آن زنی که با سینههایش آویزان شده بود، کسی بود که از همسری [=نزدیکی] با شوهرش سر باز میزد.»
در ارداویرافنامه بند 70 میخوانیم:
رشید یاسمی در پاورقی دوم مربوط به این بند میگوید:
ج) ترجمه عیون: «2: زنی که با زبانش آویزان شده بود، کسی است که شوهرش را اذیت میکرد.»
از عبارت فوق و اینکه زن با زبانش آویزان شده بود، این مهم برداشت میشود که منظور به احتمال قوی آزارهایی همچون آزار با زبان مد نظر بوده است. در ارداویرافنامه بند 26 و 63 و 82 میخوانیم:
د) ترجمه عیون: «8: آن زنی که گوشتش را با قیچی تکه میکرد، کسی بود که خودش را به مردان عرضه میکرد.»
در ارداویرافنامه بند 24 میخوانیم:
ه) ترجمه عیون: «7: آن کسی که کر و کور و لال شده بود، زنی بود که از راه زنا صاحب فرزند میشد و آنرا به شوهرش نسبت میداد.»
متن فوق در ارداویرافنامه در دو قسمت آمده است، نخست زنی که شوهر دارد اما با مرد دیگری همبستر میشود و دوم زنی که از مرد بیگانه آبستن میشود، اما اینکه بچه را به شوهر خود نسبت میدهد در متن ارداویرافنامه نیامده است. در ارداویرافنامه بند 62 و 69 و 78 میخوانیم:
و) ترجمه عیون: «10: آن زنی که سرش مانند سر خوک بود و بدنش مانند بدن الاغ، زنی سخنچین و کذّاب بود.»
در ارداویرافنامه تنها راجع به مرد و زنی که دروغ میگویند و غیبت میکنند مطلب آمده است و درباره زن خبرچین چیزی گفته نشده است، در ارداویرافنامه بند 66 و 97 میخوانیم:
چنانچه مشاهده کردید متن ارداویرافنامه از دو جهت شباهت بسیار زیادی را با متن عیون دارد، نخست نوع مجازاتی است که زنان دریافت میدارند و دوم دلیل آن مجازات است. همچنین ممکن است در مجازاتی، دلیل مجازات مشابهت نداشته باشد اما نوع مجازات بشدت شبیه است و یا بالعکس؛ بعنوان مثال در این دو مورد از متن ترجمه عیون میخوانیم: «6: آن کسی که دستهایش به پاهایش بسته و مار و عقربها بر او مسلط شده بود، آن زنی بود که آب وضو و لباسش ناپاک بود و از حیض و جنابت غسل نمیکرد و اهل نظافت نبود و نماز را کوچک میشمارد.» و «9: آن زنی که امعاء و احشاء خود را میخورد در حالیکه صورتش آتش زده میشد، اهل قیادت بود (واسطه رابطه نامشروع میشد).» حال در بند 81 ارداویرافنامه مشاهده میکنیم:
چنانچه مشاهده میکنید اگرچه دلیل عذاب شدن زن در بند 81 ارداویرافنامه و مورد نهم روایت عیون یکسان نیست لکن بطور کل، دو متن مشابهت بسیار زیادی باهم دارند [بعنوان مثال مورد ششم ترجمه عیون سخن از مسلط شدن مار و عقرب زده و در بند 81 ارداویرافنامه سخن از خوردن مغز توسط مار و کژدم و دیگر جانوران موذی] . همچنین نمونه دیگر در این رابطه بندهای 34 و 35 ارداویرافنامه هستند که عذاب زن در این دو بند بی شباهت با روایت عیون نیست:
پرواضح است که این قسمت از روایت عیون برگرفته شده از متون زرتشتی است، چنانچه در روایت های دیگر مربوط به معراج در دیگر منابع اسلامی، این قسمت دیده نمیشود البته سهل بن زیاد هم مشاهده نمیشود.
(ایده مقایسه روایت عیون با ارداویرافنامه برگرفته شده از وبسایت راه راستی است؛ البته ما متن کامل حجت الاسلام مهدی مهریزی را ندیده ایم و تنها سخن وی در پست راه راستی را دیده و آنرا به مثابه ایده ای برگرفته و در اینجا از منظر خود بیان کرده ایم.)