مکتب رئالیسم

بسم الله الرحمن الرحیم

باستانگرایی بستر سکولاریسم

با کمی دقت و تعمق به بازوی باستانگرایی غرب بر علیه فرهنگ ایرانی اسلامی و همچنین جریانی که امروزه با عنوان باستانگرایی و باستان پرستی رواج دارد، به این نتیجه رسیده ام که در حقیقت باستانگرایی پلی است برای عبور از اسلام نه به زرتشت که به لائیک شدن و در نهایت عقیده مبتنی بر آتئیست؛ اما ریشه این امر در کجاست؟ در همین وبلاگ پیشتر تأکید کرده ام که باستانگرایی که در ایران است در هیچ کجای دنیا یافت نمیشود، با اینکه کشورهایی همچون مصر و چین و کره هم تمدن های باستانی با قدمت ایران و چه بسا در برخی موارد بیشتر هم دارند لکن سرمایه گذاری را که غرب بر روی باستانگرایی در ایران انجام داده است [بنگرید به مستشرقین این حوزه و مقایسه آنها با کیفیت و کمیت مستشرقین حوزه های چین باستان و فعالیت رسانه های غربی و غربگرا در اینباره] در کشورهای دیگر انجام نداده است.

حال، این مهم یعنی غرب هیچ کاری به مسلمانان کشورهای دیگر ندارد؟ یا بطور کل، کاری به عقاید دینی مردم دیگر دنیا من جمله مسیحیان ندارد؟ پاسخ منفیست، باستانگرایی پلی است برای رسیدن به مسلک بی دینی و پس از آن آتئیست و برای این مهم، در هر تمدن و فرهنگی یک جور عمل شده است و در ایران باستانگرایی اصلی ترین مؤلفه آن است، نمونه بارزش امثال مجید خالقیان ها هستند که اگر در افکار و سخنانشان دقت کنید چیزی با عنوان اعتقاد ولو به آیین زرتشت دیده نمیشود و عملاً لائیک هستند.

پیشتر میگفتند که روی به نقد آیین زرتشت نیاورید که جوانان اگر از این آیین روی گردان شوند بی دین میشوند لکن این دیدگاه کذب محض است چراکه باستانگرایی که امروزه تبلیغ میکنند زرتشتی نیست، حتی اگر به بطن گفته های موبد نیکنام و موبد پدرام سروش پور هم نگاه کنید تبلیغ عقاید بی دینی را در میان سخن گفتن از آیین زرتشت مشاهده میکنید:

1: نفی وحی و مسائلی از این دست همچون وجود کتاب آسمانی [نفی کلی این موارد برای اولین بار در عصر حاضر نه از زبان افرادی همچون موبد نیکنام و سروش پور که از زبان بی دینان و همچنین بی خدایان بیان شد، اصل فلسفه ای که ماتریالیسم ارائه میداد مبتنی بر نفی این موارد بوده است] و این در حالیست که در اوستا [اگر اشتباه نکنم در خود گاتها نیز] به صراحت به ارتباط زرتشت با امشاسپند وهمن تصریح شده است.

2: تأکید بر روی اندیشه های کلی همچون نیک بودن و ... بر خلاف تأکید روی بنیادهای آیین زرتشت [این مؤلفه نیز از جمله نشانه های فلسفه ماتریالیسم دیالکتیک و البته اومانیست است، یعنی هیچ نهیی و نفیی را از جانب خداوند و پیامبر و ... قبول ندارند و آنچه را انجام میدهند که خود به نیک بودن آن رسیده اند، برای درک بهتر، این جمله معروف کینزی [یکی از بنیانگذاران انقلاب جنسی در آمریکا و نویسنده دو کتاب معروفی که ستون موج دوم این انقلاب را تشکیل میدهند] میتواند مفید واقع شود که میگوید: «گناه همه گناه هیچکس نیست و خلافی که همه مرتکب میشن اصلاً خلاف نیست (نقل از فیلم سینمایی کینزی محصول سال 2004 میلادی)» و با همین جمله بود که تمام اعمال هنجار شکن و قبیح موج دوم انقلاب جنسی اعم از مجاز شدن همجنس گرایی کاملا توجیه میشود و حال آیا سخنان امثال نیکنام و سروش پور جز در راستای همین گفتار است؟].

3: عدم وجود واجبات در آیین زرتشت، بدین صورت که موبد نیکنام، نماز و ... را در آیین زرتشت کاملا یک عمل اختیاری معرفی میکند و هیچ یک از احکام آیین زرتشت را واجب ندانسته و جالب اینجاست که برای این مهم به گاتها تمسک میجوید.

4: بیان گاتها بعنوان تنها متن مورد قبول در آیین زرتشت و سپس با پیش کشیدن کلی بودن آن، عملاً خط بطلان به واجب بودن تمام احکام و آموزه های آیین زرتشت کشیده اند و حتی با بیان این سخن که زرتشت با اندیشه خود این سخن ها را بیان کرده است (نقل به مضمون از سایت موبد نیکنام) آیین زرتشت را به اعتقاد به نیکی و اهورامزدا و زرتشت منحصر کرده اند.

با کمی دقت مشخص میشود که گفته های فوق نه برای یک زرتشتی که عمدتاً برای ایرانیانی است که به آیین زرتشت تمایل پیدا کرده و در عمل آنها را به بی دینی سوق میدهند، البته این سخنان منحصر در موبد نیکنام و ... نیست بلکه در بطن سخنان باستانگرایان افراطی مشابه این گفتار همچون اینکه دین مهم نیست و باور به خدای یکتا و ... تنها مهم است دیده میشود.

اما ارتباط آن با آتئیست:
فرگشت یک نظریه بوده و بهیچ روی اصل نیست و نمیتواند بشود [هماننده نظریه خلق الساعه]، اما در ایالات متحده آمریکا این نظریه در مدارس تدریس میشود!! اگرچه خود داروین بی خدا نبود اما فرگشت در حال حاضر یکی از ارکان بی خدایی در سطح جهان است. برای درک بیشتر این مهم به رابطه باستانگرایان با ضد اسلام ها باید پرداخته شود، بنده حقیر مدت زمانی را به بحث و رد سخنان یکی از سایتهای ضد اسلام پرداخته ام لکن اگرچه آن سایت بهیچ روی عقاید باستانگرایی نداشت ولی عمده افرادی که از محتوای آن دفاع میکردند باستانگرا بودند [همچنین پس از بحث متوجه شدم گرداننده سایت یک آتئیست است اگرچه اینرا علی الظاهر بروز نمیداد] مسئله وقتی جالب شد که من از آن سایت بیرون آمدم [پس از اینکه روی به پخش نکردن کامنتم آوردند و دیدم ماندن فایده ای ندارد] اما پس از آن و در خلال بحث با باستانگرایان دیدم دقیقا محتوای همان سایت را دارند در بحث به کار میگیرند و دو نکته را این مهم در پی داشت:

1: بسیاری از نقدهایی که درباره اسلام بیان میکنند بطریق اولی تر در مسیحیت و زرتشت و ... وجود دارد، بنابراین ناقد اگر عقیده اش بر این چنین نقد هایی باشد یا آتئیست یا باید لائیک باشد و برخی از باستانگرایان که با ایشان بحث کرده ام از بیان دین خود بشدت طفره میرفتند که در نهایت به لائیک بودن این جماعت رسیدم البته برخی شان در لابلای سخنانشان به لائیک بودن خود و بعضاً باور به کلیت همه ادیان (مثلاً تنها باور به خداوند) تصریح کرده بودند.

2: نو زرتشتیانی هم که نقد ها را برای اسلام بیان میکردند و علی الظاهر خود را زرتشتی نشان میدادند در عوض روی به همان سخنان امثال نیکنام و ... آورده و اگرچه زرتشتی بودند اما در عقاید یک لائیک بیشتر نشان نمیدادند.

اما مسئله بهمین جا ختم نمیشد، از آنجا که سرمایه گذاری عمده جریان استکبار را بر مسئله فرگشت دیده بودم، به این یقین داشتم که باید در جریان باستانگرایی هم این مسئله دیده شود، خشت بنای این مهم را فرهنگ مهر در کتاب خود با بیان شباهت فرگشت و مشی و مشیانه بنیان نهاد و در حال حاضر هم در چند نوبت عقیده به فرگشت را ولو بصورت غیر مستقیم در میان برخی باستانگرایان دیده ام.

البته پوشیده نیست که تعریف مبتنی بر لائیکی که این جماعت از گاتها ارائه میدهند [مبنی بر عدم وجود احکام دینی و وحی و ... در گاتها و تنها باور به خداوند و اندیشه و گفتار و کردار نیک] کاملا به این مهم ربط دارد که جوان ایرانی باستانگرا، در نهایت یک لائیک میشود نه زرتشتی، این پازل با تعریف زرتشتیانی همچون موبد نیکنام از به اصطلاح اصل آیین زرتشت که در راستای فلسفه لائیک است، تکمیل میشود.