پارادوکس به سبک خبرهای جنایی
بسم الله الرحمن الرحیم
در شانزدهم اسفندماه نود و نه بود که خبری راجع به کشف سه فقره قتل خانوادگی منتشر شد [لینک مشرق نیوز به نقل از روزنامه ایران: اینجا، مشاهده خبر در منبع مشرق نیوز یعنی روزنامه ایران: اینجا]. در گزارش مربوط به این قتل، دختر بزرگ خانواده با همدستی دوست پسرش و رفیق دوست پسرش اقدام به کشتن ناپدری و خواهر کوچکتر و مادرش کرده بود؛ البته در اعترافات اینطور عنوان شده بود که کسی که این سه تن را به قتل میرساند رفیق دوست پسر این دختر بوده است.
در تاریخ هجدهم اسفندماه نود و نه نیز گزارش دیگری مربوط به افشای جزئیات تازه تری از این قتل منتشر شد [لینک مشرق نیوز به نقل از روزنامه ایران: اینجا، مشاهده خبر در منبع مشرق نیوز یعنی روزنامه ایران: اینجا]، سخن ما در این پست اما تناقضی است که در دو خبر مربوط به این قتل در رسانه مشرق نیوز باز نشر شده است. تناقضی هرچند جزئی در این دو گزارش به چشم میخورد:
در گزارش اول اینطور عنوان میشود که دختر بزرگ خانواده نامش «سهیلا» بوده و نام دوست پسرش «پدرام» و نام رفیق دوست پسرش «سروش» است. در گزارش دوم اما عنوان میشود که نام دختر بزرگ خانواده «شقایق» نام دوستش «شایان» و نام رفیق دوست پسرش «بهروز» است!!.
همچنین در وبسایت حادثه 24 نام متفاوتی برای دختر بزرگ خانواده بیان شده بود: «مونا» [اینجا]، برای دوست مونا نام «محسن» و برای دوست محسن نام «مجید» را انتخاب کرده بودند. نکته عجیب دیگر اینجاست که گزارش وبسایت حادثه 24 با گزارش ایران که مشرق نیوز آنرا باز نشر داده بود متفاوت است. در گزارش حادثه 24 و طی اعترافات دختر بزرگ خانواده اینطور عنوان میشود که سه مرد بهمراه آن زن وارد عمل میشوند که البته یکی از مردها تنها راننده بوده است اما در گزارش مشرق نیوز هیچ سخنی از مرد راننده و برخی دیگر از جزئیات این حادثه نیست.
دختر بزرگ خانواده در اعتراف منتشر شده از وی در گزارش اول مشرق نیوز میگوید:
«پدر و مادرم سالها قبل از هم جدا شدند و من با پدرم زندگی میکردم تا اینکه حدود ۴ سال قبل از مادرم باخبر شدم و او را دیدم. بعد از آن رفت و آمدم به خانه مادرم بیشتر شد. بعد از مدتی هم به خاطر اختلافاتی که با شوهرم داشتم از او جدا شدم و تنها بچهام نزد او ماند و من هم به خانه مادرم آمدم.
او ادامه داد: در این مدت مادرم مدام مرا اذیت میکرد و انتظارات بیجایی از من داشت. از دست کارهای او خسته شده بودم و نمیدانستم چکار کنم.
تا اینکه چند وقت قبل در پارک با پسر ۱۹ سالهای بهنام پدرام آشنا شدم. دوستی من و پدرام هر روز بیشتر میشد تا اینکه از ماجرای زندگی شخصیام برایش گفتم. از طرفی برای او گفتم که مادرم وضع مالی خوبی دارد و دو خودروی گرانقیمت مدل بالا و کلی پول نقد و طلا در خانه نگهداری میکند. مادرم فقط ۲۵۰ میلیون تومان پول نقد در گاوصندوق نگهداری میکرد. ثروت مادرم و اذیتهای او باعث شد تا با پدرام تصمیم به قتل او بگیریم.
زن جوان گفت: با پدرام تصمیم به قتل گرفتیم و برای اجرای نقشهمان از یکی از دوستان پدرام بهنام سروش کمک گرفتیم. قرار بود به او 300 میلیون تومان برای اجرای نقشه قتلها بدهیم.»
اما در اعترافات منتشر شده از وی در وبسایت حادثه 24 گفته میشود:
«چند وقت قبل در یکی از پارکها با پسری 19 ساله به نام محسن آشنا شدم. با هم قرار ازدواج گذاشتیم اما او بیکار بود و پولی نداشت. به او گفتم مادرم پولدار است و کلی پول و طلا دارد که میتوانیم همه آنها را تصاحب کنیم، چراکه مادرم رفتار خوبی با من و خواهرم نداشت و دل خوشی از او نداشتم.
وی ادامه داد: پدر و مادرم سالها قبل از هم جدا شده بودند و من نزد پدرم زندگی میکردم و سالها از مادرم بیخبر بودم تا اینکه حدود 4 سال پیش او را پیدا کردم و تصمیم گرفتم با مادرم زندگی کنم. با این حال همیشه با هم اختلاف نظر داشتیم و بهخاطر خواستههای عجیبی که از من داشت، از او خسته شده بودم. به همین دلیل، حدود 20 روز قبل از جنایت نقشه کشیدیم و قرار شد محسن به همراه 2 نفر از دوستانش به خانه مادرم بیایند و آنها را به قتل برسانند.
دختر جوان درباره شب حادثه گفت: حدود 40 شب قبل بود. مادرم و شوهرش محسن را میشناختند و او گاهی به خانه ما میآمد. آن شب هم شام خرید و به خانه ما آمد تا دور هم بخوریم. محسن داخل غذای مادرم، شوهرش و خواهرم داروهای خوابآور ریخته بود. آنها پس از صرف شام دچار خوابآلودگی شدند. مادرم و شوهرش به اتاق خواب رفتند و خواهرم روی کاناپه مقابل تلویزیون خوابش برد. وقتی مطمئن شدیم همه خواب هستند در را به روی مجید که از دوستان محسن بود، باز کردیم. دوست دیگر محسن(جوانی که ماجرا را به پلیس لو داد) نیز راننده بود و در صحنه حضور داشت اما نقشی در جنایتها نداشت.»
!!!
بنظر میرسد خبرهای جنایی توسط برخی روزنامه ها همچون ایران با تحریف منتشر میشود که شاید دلیلش مربوط به حریم شخصی متهمین باشد.