ردیه ای بر ادعاهای بی اعتبار وریا امیری
بسم الله الرحمن الرحیم
هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ
ردیه ای بر سخنان دکتر وریا امیری (از آتئیستان ایرانی ساکن انگلستان و فعال در فضای مجازی) در اتاق کلاب هاوس حلقه دوستداران حقیقت مورخ جمعه 1401/03/13 [سوم ژوئن 2022]* ساعت ده شب به وقت تهران با عنوان «مفهوم علمی و فلسفی کانشسنس (جلسه اول)» با حضور دکتر مهدی همازاده ابیانه_دکتر سروش دباغ_وریا امیری_دکتر علیرضا آثار_دکتر حسین جباری_دکتر جواد کریمزاد_دکتر ناصر بروجردیان_دکتر رحمان حسین زاده + سه مورد از نقدهای جناب دکتر سهیل داوری بر این ردیه
نویسنده:
سید آرش ابطحی
پاییز 1401
بازبینی دوباره و ویرایش مختصر در پاییز 1402
A young man who wishes to remain a sound Atheist cannot be too careful of his reading.
Clive Staples Lewis, www.brainyquote.com/quotes/c_s_lewis_166781
- من از فایل صوتی ضبط شده جلسه، چهارده قسمت از سخنان دکتر وریا امیری را استخراج کرده و ردیه آنرا ذیلش مینویسم، ان شاءالله مفید به فایده واقع شود.
- خلاصه سخنان آقای امیری را شماره گذاری شده و داخل پرانتز بصورت ایتالیک و با کمی تو رفتگی نوشته و ردیه آنرا ذیلش مینویسم.
- توجه داشته باشید در این متن منظور وریا امیری از آگاهی مادی منحصر بودن منیت من یا آگاهی ام در مغز و برآمده از فعالیت الکتروشیمیایی آن است و وقتی هم که من از آگاهی فرامادی حرف میزنم ناظر به نقض تعبیر وریا امیری هست. وگرنه اگر بخواهیم دقیق شویم بدلیل عدم مشخص بودن مرز بین فراماده و ماده و نیز عدم تعریف واحد از ماده در فلسفه علم، روح و یا همان آگاهی در عین مادی بودن، فرا مغزی غیر تقلیل گرا و ماهیتش خارج از مدل استاندارد ذرات بنیادی و دارای رابطه دوآلیستی با بدن و مؤافق ایده آلیسم میتواند قلمداد شود.
«١. یک آدم قرن چهاردهمی امکان ندارد باور کند یک گیاه ماشین بیولوژیکی باشد ولی پنج قرن بعد ممکن شد. این الآن عجیب نیست و شاید پاسخ اون فرد هم غلط بوده باشد.»
ابراز این سخن دو حالت بیشتر ندارد:
الف) مغالطه توسل به جهل یا Appeal to Ignorance Fallacy؛ یعنی شما یک سند یا تحقیقات علمی ندارید که آگاهی رو بتواند در چهارچوب ماتریالیسم یا بعبارتی منحصر در جرم و انرژی بیان کند اما با بیان اینکه علوم تجربی در آینده ماهیت و منشأ آنرا کشف میکند از قبول ماورای مغز بودن آگاهی خودداری میکنید. یک گزاره اینجا مشخص و بدیهی است: یا شیئی منحصر در طبیعت جرم و انرژی هست، یا نیست. آیا غیر ازین دو حالت صورت دیگری هم داریم؟ عقل سلیم حکم میکند: خیر. حال تمام آزمایشات و شواهد صحه میگذارند تا همین الآن که آگاهی بهیچ وجه نه جرم است نه انرژی و نه بطور کل در چهارچوب ژنتیک و سلولهای عصبی [مثلاً آگاهی نورونی یا برآمده و منحصر در نورون های مغز] میتوان مطرحش کرد، تمام. بنابراین مادامی که امثالهم نتوانستید سندی در تایید ادعایتان ارائه بدهید در صورتی که نخواهید مغالطه کنید باید بپذیرید ولو در حد تئوری علمی ابطال نشده، آگاهی مادی [اصلاح: منحصر در مغز] نیست.
ب) علوم تجربی قطعیت یا اثبات (Proof) ندارد و ممکن است در آینده نتیجه ای بر خلاف تصور و دانش ما از این علوم در زمان حال ارائه بدهد؛ این گزاره به ضرر خودتان است، بر اساس این گزاره ما نیز میتوانیم مطرح کنیم که آیا اگر به یک دانشمند آتئیست در ابتدای قرن بیستم میگفتیم بیگ بنگ باعث پیدایش فضا-زمان و جرم-انرژی شده و جهان ازلی نیست (بر خلاف فرضیه Steady-state model که تا اواسط قرن بیستم رایج بود و از ازلی بودن کیهان سخن میگفت) وی قبول میکرد؟ خیر، ولی مشخص شد که این جهان حادث است و مدل حالت پایدار نیز توسط بسیاری از دانشمندان رد شد (١)، حال نیز در آینده علوم تجربی ماهیت و منشأ روح رو هم کاملا مشخص میکند که ورای مغز است پس هیچ دلیلی ندارد کسی بگوید آگاهی فرا مغزی نیست!!.
بهمین سادگی استدلال فوق بر علیه تفکرات و مبنای فکری یک آتئیست میتواند بکار برود و هنوز متوجه نشدم چرا آقای وریا امیری این استدلال رو بکار بردند. البته متذکر میشوم جناب آقای امیری بر اساس تحقیقات علمی یک گیاه موجودی زنده هست که درد را نیز احساس میکند (2) و بنابراین قیاسش با ماشین مکانیکی ابداً صحیح نیست.
نقد جناب دکتر داوری:
مجموعه ویژگیهایی برای یک گزاره ابطالناپذیر ارائه کرده اند که یکی از انها گزارهای است که امکان ازمودن تجربی و در نتیجه ابطالش به ایندهای نامعلوم موکول شود. حالا در نظر بگیرید:
اگاهی یک ویژگی یا هستنده طبیعی (فیزیکی ) است.
میپرسید چقدر زمان باید بگذرد تا در صورتی که به سوالات و دلایل نفی طبیعی یا مادی (فیزیکی ) بودن اگاهی پاسخ درخوری داده نشد گزاره فوق ابطال شود؟ یک قرن، یک هزاره، یک میلیارد سال، پایان عمر منظومه شمسی؟ پس چنین ادعایی وقتی به این شکل از ان دفاع میشود، در واقع ابطالناپذیر است. ابطالناپذیری هم مرز علم و متافیزیک است و دقیقا گزاره مورد بحث اتکایش بر یک اصل متافیزیکی بنام طبیعتگرایی است.
اینطور استنباط کردم که از دید شما چیزی مادی است که از ماده یا انرژی تشکیل شده باشد و اگر چنین نباشد انگاه غیرمادی است. فرموده بودید:
" یک گزاره اینجا مشخص و بدیهی است: یا شیئی منحصر در طبیعت جرم و انرژی هست، یا نیست. آیا غیر ازین دو حالت صورت دیگری هم داریم؟ عقل سلیم حکم میکند: خیر. حال تمام آزمایشات و شواهد صحه میگذارند تا همین الآن که آگاهی بهیچ وجه نه جرم است نه انرژی و نه بطور کل در چهارچوب فیزیک ماده یا ژنتیک و سلولهای عصبی میتوان مطرحش کرد، تمام. بنابراین مادامی که امثالهم نتوانستید سندی در تایید ادعایتان ارائه بدهید در صورتی که نخواهید مغالطه کنید باید بپذیرید ولو در حد تئوری علمی ابطال نشده، آگاهی مادی نیست."
چند عبارت نزدیک به هم وجود دارد: مادی بودن، فیزیکی بودن، طبیعی بودن. میتوانیم مادی و فیزیکی را یکی بدانیم ، طبیعی بودن اما دامنه وسیعتری دارد. به هر جهت پیشتر به تعاریفی که امروزه برای این عبارات مورد قبول واقع شده است اشاره کردهام***.
ملاحظه میکنید که فیزیکی بودن تنها معادل متشکل از ماده و انرژی بودن نیست بلکه مفاهیم ابتنا (فرارویدادگی) یا ظهوریافته (امرجنس) و... را هم در تعیین حد و حدود فیزیکی بودن دخیل میدانند. بر این اساس مدلهای متعددی هم ارائه شده است تا بتوانند اگاهی را تبیین کنند، پس نمیتوان بدون اشنایی با این مباحث خیلی قاطع در این خصوص رای صادر کرد. در تعریف طبیعی بودن هم گفته شده هر انچه موضوع علوم طبیعی جا افتاده باشد طبیعی است. در این تعریف هم با ابهام روبرو هستیم و هم تا حدی گویا تعریف دوری است (در تعاریف "فیزیکی" هم این ایرادات وجود دارد). البته این اشکالات در درجه اول برای کسی که به فیزیکالیسم یا نچرالیسم متعهد است دردسر ساز است و نه من و شما. بحث مورد ۷ و تلاش برای تعریف یونیورس و ... هم در واقع انعکاسی از همین ابهام است.
***: بنگرید به سخنان مد نظر دکتر داوری در اینباره (اینجا).
نکته: نقد جناب دکتر داوری وارد بود و مادی بودن آگاهی الزاماً به معنای منحصر بودن در مغز نیست برای همین در قسمت مربوطه و در داخل کروشه عبارت «منحصر در مغز» را اضافه کردم.
«٢. ٢/١ آنچه که پنروز میگه اینه که ما نمیتونیم آگاهی رو با مدل دیجیتال کامپیوتر و ماشین تورین توضیح بدیم و قابل محاسبه نیست و پنروز از منظر فیزیک توضیح میده و پارامتر روح رو وارد نکرده. ٢/٢ آگاهی مرتبط با ماده هست و در سنگ مثلا آگاهی نداریم. ٢/٣ پنروز و هامروف آگنوستیک ان نه تئیست»
آن چیزی که شما میگویید مبتنی بر قضایای ناتمامیت گودل (Gödel's incompleteness theorems) بعنوان مقدمه نظریه ارک ار (Orchestrated objective reduction) پروفسور پنروز هست و نه حتی چهارچوب اصلی نظریه و جدای از این نمیدانم به چه علت ولی شما تفسیری ناقص از نظریه پنروز و هامروف ارائه میدهید:
الف) میگویید پروفسور پنروز روح را تایید نکرده است، آقای امیری روح چیست؟ یک اسم هست برای وجود من که خودآگاهی دارد، صرفاً نام هست مشابه آب که نه اکسیژن هست نه هیدروژن بلکه صرفاً یک نام هست، حال برای درک بهتر این مهم بنگرید به یکی از تعاریف روح در دیکشنری کمبریج (3):
Soul, noun (SPIRIT)
the spiritual part of a person that some people believe continues to exist in some form after their body has died, or the part of a person that is not physical and experiences deep feelings and emotions:
She suffered greatly while she was alive, so let us hope her soul is now at peace.
در نظریه ارک ار هم عنوان میشود آگاهی ما اطلاعات کوانتومی هست (نامش اطلاعات کوانتومی نیست، از اطلاعات کوانتومی نشأت گرفته و بنابراین صراحتاً میتوان به آن روح گفت) و در حقیقت روح ما را این اطلاعات بیان میکند. حالا شما باید ببینید با ویژگی های روح ادیان ابراهیمی چقدر متفاوت است که دو ویژگی که در این نظریه عنوان میشود بر علیه سخنان شماست، چرا؟ به این علت که در این نظریه آگاهی انسان نه تنها از جسم جدا میشود بلکه میتواند به حیات خود پس از مرگ هم ادامه دهد (4) [دو ویژگی که دقیقاً مرتبط با ویژگی های روح در ادیان ابراهیمی است] حالا شما میگویید این مقوله در چهارچوب فیزیکالیسم عنوان شده؟! فیزیکالیسم مد نظر شما میگوید آگاهی انسان به حیات خود پس از مرگ میتواند ادامه دهد؟ پس سر چه آمدید بحث میکنید؟. عنوان کردید در صوت که تازه شروع کردید به مطالعه پیرامون نظریه ارک ار ولی مثل اینکه هنوز به مقدمه آن نیز واقف نشدید.
ب) میگویید آگاهی هرچه هست مرتبط با ماده هست و یک سنگ آگاهی ندارد؛ اولا یعنی چه آگاهی مرتبط با ماده هست؟ مگر مرز بین ماده و فرا ماده و حتی تعریف مادی بودن در فلسفه علم مشخص است که خیال کردید مرتبط با ماده بودن در تأیید تفکرات باطل شماست؟ آگاهی میتواند مادی باشد اما وجودی که پشیزی شبیه به مدل استاندارد ذرات بنیادی و تشکیل شده از آنها و یا انرژی و ماده تاریک نیست. نیز اصلاً میتواند عنوان شود این ارتباط از نوع همبستگی هست و نه عِلی و آگاهی هم فرا مادیست.
چه بر اساس نظریه پنروز و چه بر اساس تحقیقاتی که پیرامون NDE انجام شده است بهیچ وجه این گزاره شما بصورت فکت علمی مطرح نشده است و اتفاقا نظریه ارک ار و شواهد ما پیرامون NDE به غیر مغزی بودن آگاهی اشاره دارند، حال شما چطور بصورت پذیرفته شده مطرحش میکنید که مرتبط با ماده هست و از آن میخواهید منحصر در مغز بودنش را بیرون بکشید؟!. اینکه حتی یک باکتری آگاهی دارد (موجودات زنده) ولی سنگ ندارد حقیقتاً چه ربطی به موضوع داشت؟ البته همین مقوله میتواند بیشتر به نفع برآمده از جرم و انرژی نبودن آگاهی باشد، بدین صورت که ترکیبات آلی همچون آمینو اسید آگاهی ندارند، پروتئین آگاهی ندارد، ولی چرا یک سلول آگاهی دارد؟!.
ج) گزاره دیگری که در نقد ادعای مرتبط بودن آگاهی با ماده میتوان اقامه کرد ناظر آگاه در فیزیک کوانتوم است، بفرمایید آگاهی این ناظر که در گفتار برخی دانشمندان به صراحت مشاهده میشود و یا در تفسیر جان فون نویمان (John von Neumann) (که تکامل یافته تفسیر کپنهاگن پیرامون مکانیک کوانتوم میباشد) و فرمالیزم ccch که بر اساس آن است، از تأثیر آگاهی بر مقوله های فیزیکی سخن رانده میشود(5) ، از چه سنخی است که باعث فروریزش تابع موج و ظهور پدیداری ذرات کوانتومی در آزمایش دو شکاف میشود؟ اگر بگویید آنهم مبتنی بر آگاهی نورونی هست که محض اطلاع الکترون و فوتون از ذرات بنیادی هستند [یعنی جزء و... نیز برایشان تعریف نمیشود] و باید توضیح دهید در آزمایش دو شکاف چطور فعالیت الکتروشیمیایی داخل مغز [بر فرض منحصر در مغز بودن آگاهی] میتواند روی یک ذره بنیادی در خارج از مغز آنهم با فاصله ای که دارد تأثیر بگذارد؟ مسلماً چه از نظر عقلی و چه از نظر تجربی این چنین چیزی غیر ممکن است. حال آقای امیری شما که با حالت قطعیت این سخن را مطرح کردید لطف کنید مستند بیان کنید ناظر آگاه که در فیزیک کوانتوم عنوان میشود و اطلاعات کوانتومی مواردی فرامادی هستند یا مادی و اگر مادی ان با کدام روش در فیزیک توانستید آنها را اندازه گیری و سنجش بکنید که در سخنانتان به صراحت گفتید آگاهی هرچه هست مرتبط با ماده هست و اذعان داشتید اگر فرامادیست باید ابزار اندازه گیری اش را داشته باشیم؟! اگر بگوییم ماده مشتق از آگاهی هست (آنچنان که ماکس پلانک میگوید) یا آگاهی میتواند از جسم جدا شود (آنچنان که در نظریه پنروز و هامروف بیان میشود) و یا دیدگاه هایی ازین دست دیگر آگاهی منحصر در مغز نیست و یا اینکه با مرگ بیولوژیک و برگشت ناپذیر جسم ما از بین برود؛ اما اگر منظورتان از ارتباط سنخیت نباشد که خب خداوند هم مرتبط با ماده هست بدین صورت که خالق ماده میباشد.
بنابراین بنده حقیر به دو صورت سخن شما را بررسی کردم: اول در چهارچوب ماتریالیسم که آگاهی هرچه هست سنخیتش مرتبط با ماده هست که عنوان شد این چنین چیزی یک فرض است و پایه علمی در حال حاضر ندارد و دوم اینکه ارتباط ماده با آگاهی از هر نوعی میتواند باشد که خب در این صورت هیچ ربطی به فرامادی نبودن آگاهی ندارد.
د) عنوان کردید هامروف و پنروز آگنوستیک هستند، آقای امیری شما هدفتون بحث هست یا جدل؟ اساساً اعتقاد یک دانشمند در بحثی علمی چه ربطی به نتیجه آن بحث دارد؟ لازم دیدم این سه گزاره را خدمتتون عرض کنم تا متوجه بشوید اگر بنا به جهان بینی فرد باشد اصلاً شما نیازی نبود در این بحث شرکت کنید:
1: تئیسم/آگنوستیک/آتئیسم بودن یک فرد مرتبط با جهان بینی وی هستند و نه نفی تمام دیدگاه های مرتبط با جهان بینی مخالف. بعبارتی دیگر اگر آقای امیری شما به تعاریف رسمی از تئیسم و آگنوستیک و آتئیسم رجوع کنید متوجه میشوید این موارد فقط مرتبط با باور/ابهام/عدم باور، پیرامون وجود و یا شناخت خدا هستند، نه ربطی به فرا ماده دارند و نه حتی ربطی به عدم امکان وجود دین الهی. معانی از وبسایت دیکشنری کمبریج (6):
belief in the existence of a god or gods.
the beliefs of someone who does not know, or believes that it is impossible to know, if a god exists.
the belief that God does not exist.
2: بر اساس سخن شما اگر آتئیستی به فراماده یا زندگی پس از مرگ اعتقاد داشته باشد بنابراین شما دیگر حقی ندارید آگاهی را مادی دانسته و مرگ جسمی را پایان حیات انسان در هستی بدانید!، حال خواهشمندم این چند سطر را کامل بخوانید:
بر اساس گزارش منتشر شده در وبسایت مرکز آمار پیو (pw) در سال 2014 (مربوط به جمعیتی از مردم آمریکا) مشخص شد (7) که:
الف) ۶ درصد از کسانی که به خدا اعتقاد ندارند به بهشت اعتقاد دارند « Belief in Heaven among adults who do not believe in God » (8).
ب) ۵ درصد از کسانی که به خدا اعتقاد ندارند به جهنم اعتقاد دارند (9).
ج) ۶ درصد از کسانی که به خداوند اعتقاد ندارند به تکامل نیز اعتقاد ندارند « ALWAYS EXISTED IN PRESENT FORM » و ۴ درصد از افرادی که به خدا اعتقاد ندارند و به تکامل معتقدند، تکامل را طراحی خداوند میدانند « EVOLVED; DUE TO GOD'S DESIGN » (10).
موسسه ی معتبر theskepticsguide اعلام میکند که 32 درصد از آمریکایی هایی که خود را آتئیست و اگنوستیک معرفی میکنند به زندگی پس مرگ باور دارند (11):
A survey compiled in 2014 by The Austin Institute for the Study of Family and Culture (AISFC) reveals that 32 percent of Americans who identified themselves as agnostics and atheists believe in an afterlife of some kind. In addition, 6 percent of the same non-theistic group expressed a belief in a “bodily resurrection”. These numbers were taken from a sample of 15,738 Americans, all of which were between the ages of 18 and 60. According to the data, 13.2 percent of Americans identify themselves as atheist, agnostic, or some other variation of non-believing.
همچنین ١۵ درصد از آتئیست های هلند به یک قدرت برتر (که طبیعتاً ماوراء الطبیعه هست) اعتقاد دارند (12):
15 percent say that they do not believe in a God who deals with people personally, but that they do believe in some higher power (I do not believe in God; but I do believe in a higher power).
بر اساس ادعای آقای امیری ما نیز میگوییم از آنجا که آتئیست ها به ماوراء الطبیعه و حیات پس از مرگ و بهشت و جهنم باور دارند زین پس اعتقاد به تمام این موارد که از شاکله های ادیان ابراهیمی نیز هست دال بر تأیید جهان بینی آتئیسم بوده و مرتبط با تئیسم نیست!!؛ خواننده عزیز، عقل سلیم این سخن را قبول میکند؟ خیر؟ پس با کدامین دلیل آقای امیری آگنوستیک بودن پنروز را مطرح کردند؟!.
در نتیجه مشخص است که وقتی فردی آگنوستیک هست بهیچ وجه «عدم امکان» را در مقوله های مرتبط با ادیان ابراهیمی مطرح نمیکند، بلکه چون از نظرش بعنوان مثال پیرامون وجود خداوند ابهام هست یا وجود خداوند مشخص لکن شناخت آن میسر نیست فرد به ندانم گرایی گرایش دارد، حال این مقوله چه ربطی به عدم فرا مادی بودن آگاهی دارد؟ مشخصاً این سخن مصداق سفسطه Sophisme یا Fallacy است چون جدای ازینکه هیچ ربطی به موضوع نداشته دال بر مغالطه تصدیق تالی هست یعنی نتیجه ای که گرفته میشود بهیچ وجه قابل گرفتن نیست (بعنوان مثال فردی که کرونا دارد گلویش درد میگیرد بنابراین هرکسی که گلویش درد گرفت کرونا دارد!!) در اینجا هم بگونه ای عنوان شده انگار چون صاحبان نظریه ارک ار آگنوستیک هستند پس هرکسی هم که به آن نظریه باور داشته باشد یا بخواهد از آن استفاده کند باید آگنوستیک بوده و نمیتواند تئیسم باشد یا اینکه این نظریه در تأیید جهان بینی آگنوستیکیسم هست نه تئیسم یا معتقدین به ادیان ابراهیمی؛ در حالی که فرا مادی بودن آگاهی یکی از مقوله های مرتبط با ادیان ابراهیمی هست نه تمام آن و بعبارتی دیگر، یک فرد آگنوستیک میتواند در مجموعه x که شامل abc است به a و b باور داشته باشد لکن در c ندانم گرا بشود و این هیچ ربطی به رد کامل مجموعه x یا حتی c ندارد بلکه صرفاً قبول ab زمینه و مقدمه تأیید c و قبول x هست نه اینکه ابهام در c باعث رد کل مجموعه x بشود [در اینباره در انتها بیشتر توضیح خواهیم داد چون بصورتی دیگر این مغالطه را آقای امیری دوباره مرتکب میشوند].
«٣. ابزار اندازه گیری آگاهی در جهانی دیگر باید داشته باشیم.»
الف) این سخن مصداق بارز مغالطه جابجایی بار اثبات (Shifting the Burden of Proof) است بدین صورت که شما مطلقاً نمیتوانید منحصر در مغز یا تشکیل شده از جرم و انرژی بودن آگاهی را مستند بیان کنید با زیرکی بار اثبات را بر دوش ما انداخته و میگویید اگر آگاهی فرامادیست باید ابزاری برای اندازه گیری آن در جهانی دیگر باشد!! نفهمیدن سنخیت یا عدم توانایی در اندازه گیری چیزی چه ربطی به وجودش و یا فرامادی بودنش دارد؟ در کجای علوم تجربی عنوان میشود هرچیزی که بخواهد وجود داشته باشد [مثل آگاهی فرامادی] بلا استثناء باید اندازه گیری بشود؟ منظور از این اندازه گیری چیست؟ آیا نباید شیئی که میخواهیم آنرا اندازه بگیریم از سنخ کمیت های فیزیکی (Physical quantity) باشد؟ مشخصاً این چنین چیزی دیگر فرامادی نیست بلکه کاملا مادیست. اگرم از سنخ کمیت های فیزیکی نیست پس آیا اندازه گیری (Measurement) برای آن اصلاً معنایی میتواند داشته باشد؟ بنابراین ادعای اندازه گیری فراماده در علوم تجربی هیچ جایگاهی ندارد و حتی قابل تصور هم نیست چراکه اندازه گیری برای ماده بکار میرود و وابسته به کمیت های فیزیکی است نه مرتبط با متافیزیک و یا ماوراء الطبیعه و برای این دو گزاره اندازه گیری بهیچ وجه مطرح نمیشود.
مشابه اینکه فردی بگوید برای تأیید وجود بوزون هیگز باید بتوانیم آنرا با چشم غیر مسلح ببینیم!! خب مشخص است که چشم غیر مسلح در حوزه میکروسکوپی و ریز تر از آن ابداً کاربرد ندارد. در اینجا هم اندازه گیری فقط مرتبط با کمیت های فیزیکی است و کمیت های فیزیکی هم مشخص است مادی هستند نه فرامادی. بنابراین فقط در صورتی آقای امیری میتوانند ابزار اندازه گیری را عنوان کنند که ابتدا کمیت های فیزیکی را در حوزه فراماده بتوانند مطرح کنند [که این چنین چیزی بهیچ وجه در فیزیک مطرح نیست]، به طبع کمیت فیزیکی نباشد اندازه گیری هم معنا ندارد. مگر اینکه عنوان شود ابزار اندازه گیری و خود اندازه گیری و کمیت های آن نیز تماماً فراماده ان [مثلا از وجود کمیت های متافیزیکی سخن گفته شود!! همین قدر بی اعتبار و تخیلی!] که این ادعا نیاز به اثبات دارد چراکه اندازه گیری ویژگی ماده هست و با کدام سند به فراماده تعمیم داده شده است؟ بنابراین قبل از هرگونه ادعای دیگر باید این ادعا به ثبوت برسد و سپس از دست یابی به ابزار اندازه گیری سخن گفته شود (در مورد ج بازم به این مهم اشاره خواهم کرد).
ب) آقای امیری اولاً مشخص کنید به چه دلیل فرا مادی را خارج ازین جهان دانستید؟ جهان مادی مد نظرتان چیست؟ اگر منظورتان جهانی صرفاً متشکل از جرم و انرژی و درون فضا-زمان هست که این جهان هستی نیست چراکه در اینصورت مقوله هایی مثل قوانین فیزیک یا قبل از بیگ بنگ جزئی ازین جهان نمیتوانند باشند اما اگر بگوییم هرچیزی را که اثرش در کیهان مشهود باشد [که بتوانیم قوانین فیزیک و انرژی تاریک را نیز لحاظ کنیم] مد نظر هست خب در اینصورت خداوند را هم کاملاً میتوانیم در نظر بگیریم چون کل مخلوقات اثر اراده وی هستند. بنابراین تعریف مشخصی از این جهان ارائه بدهید تا مرز بین ماده و فراماده مشخص شود [که ابداً علم مرزی را مشخص نکرده است] و بتوان گفت برای فراماده بر اساس این تعریف از کیهان باید به جهانی دیگر رجوع کنیم لکن بر اساس این تعریف نه تنها صرفاً فراماده که خداوند هم خارج از این جهان نیست که ماده صرفاً بخشی از کیهان محسوب میشود.
ج) جناب آقای امیری اگر کمی دقت کنید متوجه میشوید ابزارهای سنجش یا اندازه گیری یا مرتبط با کشف ذرات و... (از یک خط کش ساده تا برخورد دهنده هادرونی در سرن) تماماً نه تنها مادی بوده که برای کمک به حواس پنجگانه ما که آنها هم منحصر در جسم مادی ما هستند طراحی شده اند. حال چطور انتظار دارید با ابزار مادی و حواس پنجگانه مادی بتوانیم فراماده را اندازه بگیریم یا بطور کامل به آن اشراف پیدا کنیم؟! هرچیزی که بواسطه ابزار ما کشف شود مادی هست نه فرا مادی، چطور فرا ماده ای است که با ابزار مادی و حواس مادی اندازه گیری میشود؟ جداً متوجه تناقض سخنتان میشوید؟.
د) آیا ابزار اندازه گیری برای انرژی تاریک داریم؟ پاسخ مطلقاً منفیست و هیچ ابزاری برای سنجش این انرژی نداریم بلکه صرفاً اثر آنرا مشاهده میکنیم که برای آگاهی هم به صراحت میتوان گفت همین فکر کردن ما یا... اثر آگاهی فرا مادی انسان هست. باز آیا برای سنجش قبل از بیگ بنگ ابزاری داریم؟ خیر، حال کسی میتواند ادعا کند قبل از بیگ بنگ هم جهان مادی بوده؟ پاسخ ما را پروفسور برایان میلر (Brian Miller) میدهد (13): «بیگ بنگ نشان میدهد که زمان، ماده، فضا و انرژی همگی در یک لحظه در گذشته شروع شده اند؛ بهمین دلیل هرچیزی که باعث شروع آن شده است باید بیرون از فضا و زمان باشد. شما نمیتوانید توضیح مادی ارائه دهید زیرا قبل از شروع جهان ماده ای وجود نداشته است که بخواهد دلیل شروع جهان باشد.» این مثال بخوبی نشان میدهد ما صرفاً میتوانیم به وجود ماوراء الطبیعه پی ببریم و سنجش و اندازه گیری فرا ماده مطلقاً بواسطه ابزاری مادی ممکن نیست چنانچه هرچیزی که با این ابزار اندازه گیری شود لاجرم مادیست نه فرا مادی بنابراین وقتی آگاهی فرا مادی باشد شما نباید بتوانید بواسطه ابزار مادی یا حواس پنجگانه جسم مادی تان آنرا بسنجید و تنها میتوانید متوجه شوید که مادیست یا فرا مادی.
بنابراین علم بهیچ وجه مطلقاً ماده گرایی نیست و ضمناً نیاز به متافیزیک (Metaphysics) و ماوراءالطبیعه (Supernatural) عنوان میشود (بنگرید به پانویس چهاردهم) و نه سنجش و اندازه گیری آن!! که در این صورت دیگر متافیزیک و ماوراالطبیعه نخواهند بود. بر همین اساس برای آگاهی هم چیزی که عنوان میشود عدم تطابق با هیچ یک از پارامترهای مادی و فرامادی بودن آن هست و بنابراین دیگر بحث اندازه گیری و... مطرح نمیشود بلکه بحث بر روی فرامادی یا مادی بودن آن مطرح شده و از قضا ما میتوانیم عنوان کنیم که اگر آگاهی مادی باشد باید بتوانیم با ابزارهای مادی مان آنرا اندازه بگیریم یا سنجش کنیم و... حال میشود؟ خیر و بهیچ وجه امکانش نیست، بنابراین بر اساس سخن آقای امیری به صراحت میتوان عنوان کرد آگاهی فرامادی است چون با ابزارهای مادی و حواس پنجگانه مادی ما بهیچ وجه قابل اندازه گیری نیست.
«۴. اینکه نمیتونیم آگاهی رو توضیح بدهیم دلیل وجود روح نیست.»
آقای امیری سخنتان را تصحیح کنید ماتریالیست ها نمیتوانند توضیح دهند، در چهارچوب ماتریالیسم نمیتوانید توضیحش دهید نه بطور کلی علم (14)، بنابراین میتوان بدین صورت بیان کرد: «اینکه نمیتوانیم آگاهی را در چهارچوب ماده گرایی توضیح بدهیم دلیل فرا مادی بودن آن نیست» (چنانچه مشخص شد که روح یک نام هست برای آگاهی فرا مادی انسان). چیزی که علوم تجربی عاجز از توضیح آن هست فرا ماده هست و چهارچوبی که آگاهی را نتوانسته بهیچ وجه توضیح دهد و آزمایشات قدمی در تأیید آن برنداشتند مادی بودن آگاهیست نه فرا مادی. روح وجودی فرا مادیست که آگاهی ما از آن هست، وقتی فرا مادی باشد مشخصاً نیازی به توضیح آن با روش های ماتریالیستی نیست و اتفاقاً عدم توضیح دال بر فرا مادی بودن آن میشود مگر آنکه بتوانید آنرا منحصر در نورون ها یا... توضیح دهید و بدین ترتیب پایه و بنیانی ماتریالیستی برای آن تعریف کنید، میتوانید؟ متأسفانه تمام آزمایشات و تحقیقات از قضا بر خلاف این مهم بوده اند، از مغزی که نصف میشود ولی آگاهی نصف نمیشود (15) تا مغزی که نود درصد از آن آسیب دیده ولی آگاهی فرد تغییری نکرده است (16) و یا وجود آگاهی در باکتری در حالیکه اصلا نورون ندارد (17) و تحقیقات NDE و... . بنابراین هنگامی میتوانید بگویید عدم توضیح آگاهی در چهارچوب ماده گرایی دال بر فرا ماده بودن آن نیست که حداقل توان آنرا داشته باشید آگاهی را منحصر در مغز عنوان کرده و سپس صرفاً در توضیح چگونگی عملکرد آن ابهام باشد نه وقتی از قضا عدم منحصر بودن آن در مغز و ماده بودنش مطرح هست که در اینصورت گزینه پیش روی ما فرا مادی بودن آگاهیست.
«۵. مادی نبودن آگاهی ربطی به وجود خدا ندارد.»
آقای امیری این سخن یعنی چه؟ تابحال کسی را دیده اید که عنوان کند در ریاضیات، توان ربطی به انتگرال ندارد؟!! این قدر این مطلب سطحیست که مانده ام چطور پاسخ دهم تا مخاطب احساس خارج شدن ردیه ام از حالتی علمی به سمت هجویات را نکند!:
اولاً که وجود خداوند بعنوان واجب الوجود (Aseity) بسیار بدیهی تر از فرا مادی بودن آگاهی و با بسیاری از براهین فلسفی و منطقی و ایضاً مقوله های مرتبط با علوم تجربی عنوان میشود اما این سخن شما یک صدم درصد به موضوع بحث اتاق یا حتی سخن یکی از اساتید داشت؟!.
ثانیاً فرامادی بودن آگاهی یکی از گزاره های مهم حال حاضر علم پیرامون تأیید وجود فراماده هست [تنها گزاره خیر، یکی از مقوله های تأیید ماوراء الطبیعه]، و باز در جهان بینی تئیسم خداوند بعنوان وجودی فرامادی عامل آفرینش کیهان یا گیتی (Cosmos/Universe) هست، بنابراین اصل پذیرفتن فراماده من جمله مقدمه ها و پیش نیاز جهان بینی تئیسم هست گرچه قبول فراماده لزوماً به معنای قبول جهان بینی تئیسم نیست لکن بدون قبول فراماده، باور به تئیسم نیز ممکن نیست و این چیزی هست که امثالهم باید متوجه شوید تا دیگر از مرتبط نبودن فراماده یا ماوراء الطبیعه به تئیسم سؤال نپرسید.
نقد جناب دکتر داوری:
از نظر من مادی نبودن اگاهی به دو نحو با وجود خدا در ارتباط است:
۱- حالت عام ارتباط: چالش اصلی طبیعتگرایی در عصر حاضر در فلسفه ذهن است، ویژگیهایی مانند اگاهی، اراده ازاد، قصدمندی، هنجارمندی. طبیعتگرایی البته با خداباوری در تقابل و تخالف است و به چالش کشیده شدن ان البته با تقابل ان با خداباوری هم مربوط میشود.
۲- حالت خاص ارتباط: استدلالهایی به نفع وجود خدا بر اساس اگاهی ارائه شده است. از جمله فیلسوفی بنام Morreland در این موضوع کتابی دارد و مقالهای با عنوان Argument from Consciouness. امیدوارم فرصت داشته باشم تا گزارشی از مقاله را برای ارایه به دوستان اماده کنم.
«۶. اینکه فیزیکالیسم توانایی پاسخ به برخی مشکلات را ندارد مسئله ماوراء الطبیعه را حل نمیکند.»
آقای امیری یعنی چه مسئله ماوراء الطبیعه را حل نمیکند؟ وقتی ماده گرایی نمیتواند [توجه کنید: نمیتواند بدلیل آنکه بعنوان مثال پیرامون همین آگاهی چند دهه تحقیقات تماماً قدم در تأیید فرامادی بودن آن برداشتند نه مادی بودنش] نه به برخی مشکلات که به مسائلی اساسی و بنیادین پاسخ دهد این یعنی تماماً آن مسائل در حیطه ماده گرایی نیستند و مادی محسوب نمیشوند چنانچه اگر بودند دیگر عدم پاسخی نیز مطرح نبود، بعبارتی در اینجا ما نیاز به فراماده را مطرح میکنیم و نه صرفاً ابهام، وقتی آزمایش و تحقیقات انجام شده و قدم به قدم در نفی مادی بودن آگاهی بودند بنابراین اینجا نیاز به فراماده مطرح میشود و این کاملاً متفاوت با یک ابهام ساده است. در نقد این ادعا [فارغ از مسئله خود بیگ بنگ و یا قوانین فیزیک که در ردش میتوان بکار برد و اشاره کردیم [بیگ بنگ بعنوان رویدادی فیزیکی، علتی غیر فیزیکی دارد] بنگرید:
بقلم پروفسور ویلیام لین کریگ (William Lane Craig) (18):
علم گرایی خود ابطال پذیر است. علم گرایی به ما می گوید که ما نباید هیچ گزاره ای را که از نظر علمی قابل اثبات نباشد باور کنیم. اما در مورد خود آن گزاره چطور؟ این گزاره از نظر علمی قابل اثبات نیست. بنابراین ما نباید آن را باور کنیم. بهمین دلیل علم گرایی خود، خود را شکست می دهد.
Scientism is self-refuting. Scientism tells us that we should not believe any proposition that cannot be scientifically proven. But what about that very proposition itself? It cannot itself be scientifically proven. Therefore we should not believe it. Scientism thus defeats itself.
از New Scientist (19):
در نهایت، فیزیک تنها میتواند بخشهایی از واقعیت را توصیف کند که مستعد پذیرش ریاضیات باشد. تلاشهایی مانند کوشیدن برای یک نظریهی کوانتومی از گرانش برای ما فهم و درک کامل تری میآورد، اما احتمال دارد که چشم انداز ما همچنان تیره و تاریک بماند. شکی نیست که فیزیک مهم است، اما چیزهای مهم زیادی دربارهی واقعیت (جهان) میتوانند وجود داشته باشند که فیزیک نیستند [طبیعتاً فراتر از فیزیک هستند].
Ultimately, physics only describes the part of reality that is susceptible to mathematics. Efforts such as the push to a quantum theory of gravity may bring us to a more complete understanding, but it is likely our vista will remain blurred. No doubt physics is important, but it could be there is much that is important about reality that is not physics.
از زبان پروفسور برنارد دیسپاگنات (Bernard d'Espagnat) (20):
علم نمیتواند حقیقت را بطور کامل توصیف کند. ... علم همه چیز نیست.
Science Cannot Fully Describe Reality. … Science isn't everything.
بنابراین مسئله بهیچ وجه عدم پاسخ ماده گرایی به برخی اشکالات نیست بلکه عدم امکان پاسخ به مسائلی اساسی و کشف حقیقت هست و آگاهی نیز یکی از همین موارد محسوب میشود که ماده گرایی بهیچ وجه نتوانسته آنرا توضیح و توجیه کند.
بنابراین اولاً عنوان میکنیم ماده گرایی محدود است و متافیزیک و فراماده باید وجود داشته باشند و ثانیاً مشخص میکنیم آگاهی وقتی در چهارچوب ماده گرایی نگنجد میشود فراماده و ثالثاً این نیست که ماده گرایی صرفاً برخی اشکالات ساده را بی جواب بگذارد بلکه اساساً در بسیاری از مقوله های بزرگ هیچ پاسخی نمیتواند بدهد و به فراماده نیاز داریم چنانچه مقوله آگاهی یکی از اقسام آن هست.
در پایان این قسمت توجه شما را به کتابی پیرامون نیاز علم به متافیزیک جلب میکنیم:
چرا علم به متافیزیک نیاز دارد؟ در این کتاب سعی نشان داده شده است که علوم تجربی از متافیزیک عقلانی استقبال میکند (21):
Why science needs metaphysics: a plea for structural realism, Responsibility: Elie Georges Zahar, Imprint: Chicago: Open Court, c2007.
«٧. هرچیزی که یونیورس باشه و اتفاق بیافتد از منظر یک فیزیکالیسم بخشی از جهان مادیست.»
آقای امیری بهتر است اول مشخص کنید منظورتان از یونیورس چیست؟ منظورتان از اتفاق افتادن چیست؟ اجازه دهید تعریف علمی از یونیورس را ارائه دهم:
گیتی، همه فضا-زمان و محتویات آنهاست (22).
The universe (Latin: universus) is all of space and time and their contents.
جهان غالباً به عنوان «کل وجود» یا هر چیزی که وجود دارد، هر چیزی که وجود داشته است، و هر چیزی که وجود خواهد داشت، تعریف می شود (23). در واقع، برخی از فیلسوفان و دانشمندان از گنجاندن ایده ها و مفاهیم انتزاعی - مانند ریاضیات و منطق - در تعریف جهان حمایت می کنند (24).
کیهان چیست؟
[کیهان] شامل هر چیزی است که همیشه بوده و خواهد بود.
جهان به معنای واقعی کلمه همه چیز است، مجموع همه وجود. این شامل تمام مواد، مانند ستاره ها و کهکشان ها است. جهان همچنین شامل تمام تشعشعات و سایر اشکال انرژی است. مهم نیست کجا و چه زمانی وجود داشته باشید، شما بخشی از جهان هستید، مانند هر چیزی که تجربه می کنید. هیچ چیز خارج از جهان وجود ندارد، زیرا هر چیزی که وجود دارد به طور خودکار در تعریف جهان گنجانده می شود (25).
What is the universe?
It encompasses everything that ever was and ever will be.
The universe is literally everything, the sum of all existence. It includes all matter, like stars and galaxies. The universe also includes all radiation and all other forms of energy. No matter where or when you exist, you are a part of the universe, as is everything you experience. There is nothing outside the universe, because anything that exists is automatically included in the definition of the universe.
در تعریفی دیگر، جهان از ماده معمولی، ماده تاریک و انرژی تاریک تشکیل شده [normal matter, ‘dark matter’ and ‘dark energy’] (26) فلذا تعریف جهان میشود هرچیزی که ازین سه تشکیل شده است. باز دوباره در تعریفی دیگر میخوانیم:
کیهان چیست؟
کائنات همه چیز است. شامل تمام فضا و تمام ماده و انرژی موجود در فضا می شود. حتی خود زمان و البته شامل شما هم می شود (27).
What is the universe?
The universe is everything. It includes all of space, and all the matter and energy that space contains. It even includes time itself and, of course, it includes you.
بنابر تعاریفی که ارائه کردیم، اولاً در برخی تعاریف ریاضیات و قوانین فیزیک و... نیز بهیچ وجه نمیتوانند جزئی از جهان باشند و ثانیاً بر اساس برخی دیگر از تعاریف چه ریاضیات و چه قوانین فیزیک و چه فراماده و... همگی جزئی از جهان هستند. بنابراین بهتر است آقای امیری قبل از عنوان کردن کلمه ای ابتدا به معانی آن دقت کرده و سپس بگویند کدام معنی و تعریف مد نظرشان است. اما پیرامون اتفاق افتادن اگر بخواهیم چیزی مثل انرژی تاریک را نیز لحاظ کنیم باید عنوان کرد صرفاً اثر آن در جهان باید دیده شود و اندازه گیری و... را نمیتوان مطرح کرد [مشابه ماده معمولی] بنابراین در اینجا آنچنان که پیشتر عنوان کردیم فراماده هم به لحاظ اثری که از آن در جهان دیده میشود کاملاً وجودش بدیهیست [چه آگاهی انسان که اثری فکر کردن ما میتواند باشد چه علت ماوراء الطبیعه ای که باعث پیدایش بیگ بنگ و قوانین فیزیک بوده و...]. آقای امیری زین پس در تعاریف خود دقت لازم را مبزول بفرمایید.
«٨. چیزی بنام لبخند وجود دارد؟.»
آقای امیری بر اساس تعریف لبخند (Smile) در حالت اسم (noun) از قضا میتوانیم بگوییم بله لبخند وجود خارجی نیز دارد چون نام حالتی از عضلات صورت است [مشابه حالت چهار زانو که به مدلی از حالت عضلات پای انسان گفته میشود]. تعریف لبخند در حالت اسم را حتی نمیتوانیم مفهومی انتزاعی (abstract) بدانیم و تغییر عضلات صورت ما مشخصاً امری زمان و مکان مند و بنابراین نه انتزاعی که انضمامی (concrete) است و مشخصاً هیچ ربطی به مبحث فرا مادی بودن آگاهی ندارد. چهار تعریف از لبخند در حالت اسم:
- حالتی شاد یا دوستانه در صورت که در آن انتهای دهان کمی به سمت بالا خم می شود و اغلب لب ها از هم جدا می شوند تا دندان ها دیده شوند (28).
- 1: حالت چهره ای که در آن چشم ها روشن می شوند و گوشه های دهان کمی به سمت بالا خم می شوند و به ویژه بیانگر سرگرمی، لذت، تایید یا گاهی اوقات تمسخر است.
2: ظاهر دلپذیر یا دلگرم کننده (29).
- لبخند عمدتاً با خم کردن ماهیچههای کنارههای دهان شکل میگیرد. برخی از لبخندها شامل انقباض ماهیچه های گوشه چشم است، عملی که به لبخند دوشن معروف است (30).
بنابراین آقای وریا امیری اینکه امثالهم ازین دست تعاریف برای مبحث آگاهی بهره میبرید فقط نشان ازین میدهد که بواسطه بازی با کلمات سعی دارید سرپوشی بر تحقیقات علمی و ادعاها و دلایل مربوط به فرامادی بودن آگاهی بگذارید.
«٩. هوش مصنوعی هایی که موسیقی های پیچیده میسازن که بزرگ ترین موسیقی دانان جهان نمیتوانند بفهمند که اینرا انسان نساخته است.»
این سخن شما بر چه اساس است؟ مگر نمیدانستید اساساً پردازنده (cpu) رایانه که یکی از مهم ترین قسمت های هوش مصنوعی است امروزه توانایی بسیار بالایی در زمینه محاسبات بر اساس الگوریتم خود دارد؟ بر همین اساس شما براحتی میتوانید الگوریتم و طرز ساخت تمام نت های موسیقی موجود دنیا را به هوش مصنوعی ارائه داده تا بر اساس الگوی نت های دیگر پردازنده برای شما نت های جدید تولید کند. شما اینرا در برابر آگاهی انسان قرار میدهید؟ مشکلی نیست با یک پرسش عمق آگاهی انسان و سطحی بودن هوش مصنوعی را به شما نشان میدهم:
اگر یک ساز جدید اختراع شود آیا همان هوش مصنوعی بدون برنامه نویسی جدید میتواند نت آن را نیز بسازد؟.
برای پاسخ به پرسش فوق به هر منبع یا فردی که در زمینه هوش مصنوعی سر رشته دارد بروید خواهد گفت: خیر. بگویید صد سال دیگر چطور؟ بازهم پاسخ خیر است، چرا؟ مشخص است چون هوش مصنوعی توانایی نوشتن الگوریتمی که کاملا جدید باشد را برای خود ندارد، حال یک موسیقی دان آماتور و مبتدی را فرض کنید، آن فرد چطور؟ میتواند؟ به چه علت؟ آفرین، به علت آگاهی که دارد.
جناب آقای امیری درخواست دارم کتاب «مبانی کامپیوتر و برنامه نویسی نوشته جعفر تنها و مهدی یوسف خانی» را حتماً مطالعه بکنید تا متوجه پرسش بنده حقیر و عدم مبنای علمی سخن خود بشوید.
«١٠. هوش مصنوعی بازی میکنه با قهرمان شطرنج جهان و اون رو میبره و خلاقیت به خرج میده در این زمینه.»
آقای امیری منظورتان از خلاقیت چیست؟ بنده حقیر اعداد یک تا ده را به شما میدهم و شما با این ده عدد پنج عدد میسازید، به این خلاقیت میگویند؟ مرتبط با آگاهی هست؟ مسلماً خیر. و اما برای بازی شطرنج مثالی کاملاً ملموس دارم امیدوارم متوجه آن بشوید:
اینبار در بازی استاد بزرگ شطرنج و هوش مصنوعی، استاد بزرگ یک قانون شطرنج را تغییر میدهد بدین صورت که سرباز بجای یک خانه میتواند سه خانه برود جلو. واکنش هوش مصنوعی چیست؟ در اینجا نیز مشخص است: ارور و یا پیغام خطا در بازی. چرا؟ واضح نیست؟ چون جوابش در آگاهی نداشتن است. حال یک نوجوان یازده ساله را فرض کنید که شطرنج بلد است، آیا نمیتواند در همان لحظه قانون جدید را قبول و بر اساس آن بازی کند؟ پاسخ قطعاً مثبت است. انشاءالله بخوبی متوجه این پرسش شده باشید تا زین پس در مباحث مربوط به هوش مصنوعی توجه لازم را به ادعایی که مطرح میکنید داشته باشید.
«١١. آزمایش لیبت برای نفی اختیار.»
آقای امیری شما خبر ندارید آزمایش بنیامین لیبت (Benjamin Libet) جدای ازینکه رد شده است هیچ ربطی به نفی اختیار ندارد؟! عجب!! بنگرید:
الف) دنیل دنت طی توییتی به تاریخ دوازدهم سپتامبر 2019 عنوان میکند (31):
نتایج لیبت بر روی اراده آزاد و نسلهای متعدد آنها در حال حاضر در حال فروپاشی هستند و چیزهای بیشتری در راه است. یک مورد خوب از علم که مفروضات دوگانه گرایی پنهان را در علوم اعصاب افشا می کند.
ب) سم هریس نیز با کوتی بر روی توییت دنیل دنت به تاریخ دوازدهم سپتامبر 2019 عنوان میکند (32):
من همیشه از ذکر اثر لیبت در کتابم "اراده آزاد" پشیمان بودهام، زیرا هرگز جزء جدایی ناپذیر استدلال نبود. وقتی/اگر کاملاً از بین برود، پرونده علیه اراده آزاد بدون تغییر باقی میماند. اراده آزاد معنایی ندارد حتی اگر اعمال ما دقیقاً زمانی رخ دهد که احساس می کنیم انجام می شود.
ج) یکی از کارگردانان حوزه سینما بنام مایکل متسون میلر (michael matheson miller) در تاریخ بیست و هفتم فوریه 2021 توییتی زده و عنوان میکند (33):
آیا علوم اعصاب همانگونه که @SamHarrisOrg [آیدی اکانت سم هریس در توییتر] پیشنهاد می کند واقعاً اراده آزاد را رد می کند؟ یا پیچیده تر است؟ جراح مغز و اعصاب مایکل ایگنور استدلال می کند که هریس کار لیبت را در مورد پتانسیل آمادگی به اشتباه تفسیر می کند و لیبت اراده آزاد را رد نمی کند.
سم هریس در پاسخ به وی به تاریخ بیست و هشتم فوریه 2021 منشنی ذیل توییتش قرار داده و میگوید (34):
استدلال من بر ضد اراده آزاد مبتنی بر کار لیبت نیست.
با استناد به سخنان دنیل دنت و سم هریس مشخص میشود که استدلال این دو نفر مبتنی بر رد اراده آزاد هیچگونه مبنای تحقیقاتی علمی ندارد چون تنها تحقیقات که از آن در رد اختیار سخن گفته میشود آزمایش لیبت بود که این دو نفر تصریح کردند ادعاهایشان پیرامون رد اراده آزاد مرتبط با آزمایش لیبت نیست.
د) در این دو تصویر عین صحبت های لیبت آورده شده که نشان میدهد خود لیبت به اختیار باور داشت:
ه) پروفسور ویلیام لین کریگ (William Lane Craig) در کلیپی مشخص میکند که آزمایش لیبت ربطی به جبرگرایی ندارد و دقیقاً همان چیزی هست که یک دوالیست انتظار دارد اتفاق بیفتاد و درواقع نشانگر نوعی همبستگی (correlation) بین آگاهی و مغز است و فقط این را نشان میدهد که « Pre conscious precedes conscious activity » پیش آگاهی مقدم بر فعالیت آگاهانه است (35).
و) معرفی منابعی علیه آزمایش لیبت و نتایج آن برای رد اختیار در انسان:
1.
Exposing some holes in Libet’s classic free will study. September 19, 2008.
Benjamin Libet’s classic 1983 experiment purported to show that preparatory brain activity precedes our conscious decision to move – a controversial finding interpreted by some as evidence that free will is illusory.
https://digest.bps.org.uk/2008/09/19/exposing-some-holes-in-libets-classic-free-will-study/
منبع زیر نیز این مقوله که آزمایش لیبت را تفسیر به جبر میکنند به چالش میکشد:
2.
Brain might not stand in the way of free will. 6 August 2012.
By Anil Ananthaswamy.
https://www.newscientist.com/article/dn22144-brain-might-not-stand-in-the-way-of-free-will/
3.
A Famous Argument Against Free Will Has Been Debunked.
For decades, a landmark brain study fed speculation about whether we control our own actions. It seems to have made a classic mistake.
By Bahar Gholipour.
SEPTEMBER 10, 2019
https://amp.theatlantic.com/amp/article/597736/
4.
Yes, Free Will Exists.
Just ask Schopenhauer.
By Bernardo Kastrup on February 5, 2020.
https://blogs.scientificamerican.com/observations/yes-free-will-exists/
5.
Free Will Is Real.
Philosopher Christian List argues against reductionism and determinism in accounts of the mind. By John Horgan on June 3, 2019
https://blogs.scientificamerican.com/cross-check/free-will-is-real/
6.
Free Will Exists and Is Measurable. By Stephen Cave.
JUNE 10, 2016.
https://www.theatlantic.com/notes/2016/06/free-will-exists-and-is-measurable/486551/
7.
Free Will and Advances in Cognitive Science.
https://arxiv.org/ftp/arxiv/papers/1012/1012.3957.pdf
8.
How a Flawed Experiment “Proved” That Free Will Doesn’t Exist. It did no such thing—but the result has become conventional wisdom nevertheless. By Steve Taylor on December 6, 2019.
همچنین کتاب زیر جالب است:
Making a Scientific Case for Conscious Agency and Free Will.
https://www.amazon.co.uk/Making-Scientific-Case-Conscious-Agency-ebook/dp/B01BWMIEKC
پی دی اف PDF این کتاب را میتوانید از سایت زیر دانلود کنید:
https://ir1lib.org/book/2716570/47e115
در کتاب بالا تحت عنوان:
Making a Scientific
Case for Conscious Agency and Free Will.
استدلال علمی جهت اختیار می آورد که در آن بسیاری از رفتار انسان ها را نمی توان با مجبور بودن او توضیح داد.
The value of believing in free will: encouraging a belief in determinism increases cheating.
Kathleen D Vohs et al. Psychol Sci. 2008 Jan.
https://pubmed.ncbi.nlm.nih.gov/18181791/
ز) یکی از عقایدی که بدلیل رد اراده آزاد بوجود می آید جبر گرایی ژنتیکی (Biological determinism) است، بدین صورت که مدافعین این عقیده سعی میکنند رفتارهای انسان را بواسطه ژن ها توجیه کنند لکن بعنوان مثال دو مورد از این تلاش ها محکوم به شکست گردیده است، اولی تلاش برای ژنتیکی بودن همجنسبازی (پیدا کردن Gay gene) و دومی تلاش برای پیدای کردن ژن خداجو (God gene)، همچنین نچرال نیوز خبری در سال 2013 منتشر کرد و اذعان داشت انسان تحت جبرگرایی ژنتیکی نیست و عوامل اپی ژنتیک در ژن های انسان تأثیر محسوسی میتوانند بگذارند و نکته جالب اینکه در همین متن نچرال نیوز به تأثیر مغز نیز اشاره شده است که خب برمیگردد به همین بحث ماهیت آگاهی ما (گویا ترجیح داده شده بجای آگاهی از عنوان مغز استفاده بکنند تا بلکم آنرا حداقل ظاهراً مقوله ای منحصر در ماده نشان بدهند) (36).
ح) آقای امیری شما ضمن سخنانتان از عدم اعتقاد به هوش و آگاهی در عقیده دنیل دنت سخن گفتید و ایضاً عنوان کردید وی پاسخ انتقادات را داده است و...؛ اما:
اولاً مشخص کنید موضع خودتان نسبت به عقیده دنیل دنت چیست؟ شما زیرکانه یک کلمه از اینکه نظر خودتان چیست [قبول یا ابهام یا عدم قبول] چیزی نگفتید و صرفاً عنوان کردید نظر دنت این هست و به منتقدان پاسخ داده است!!.
ثانیاً عقیده دنت آن قدر قوی نبوده است که حتی داوکینز را متقاعد کند و ریچارد داوکینز طی مصاحبه خود در سال 2017 میگوید (37):
جان هورگان از داوکینز میپرسد:
Is consciousness a scientifically tractable problem?
ترجمه: آیا هوش و آگاهی انسانها یک مشکل علمی قابل حل است؟
پاسخ ریچارد داوکینز:
It is therefore a wonder, as [cognitive scientist] Steven Pinker has pointed out, that our brains have advanced to the heights of relativity and quantum mechanics. Maybe this should give us Dennettian confidence. Or maybe the “hard problem” of consciousness is forever beyond us, just as calculus is forever beyond the mentality of a chimpanzee.
شگفتانگیز است که مغز ما به بالاترین مرحله از نسبیت و مکانیک کوانتومی پیشرفت کرده، همانگونه که استیون پینکر اشاره کرده است. شاید این موضوع باید به ما اعتقاد دنیل دنت را بدهد (که انسانها هوش و آگاهی ندارند) یا شاید مسئلهی سخت هوش و آگاهی برای همیشه فراتر از ما انسانها است، همانگونه که محاسبات ریاضی برای همیشه فراتر از ذهن یک شامپانزه است.
فارغ از نپذیرفتن عقیده دنت توسط بسیاری از آتئیست ها [جدای از تأیید نشدنش بواسطه تحقیقات علمی] پیرامون اینکه شما گفتید دنت به انتقادات پاسخ داده است باید عرض شود زمین تخت گرایان (مدافعین Flat-Earth Theory) نیز به انتقادات علیه خود پاسخ داده اند و ما شاهد باورهای مدرن زمین تخت (Modern flat Earth beliefs) از اواخر قرن نوزده تا زمان حال هستیم (38) چنانچه انجمن بین المللی تحقیقات زمین مسطح (International Flat Earth Research Society) که در سال 1956 تأسیس شد پس از فراز و نشیب های مختلف در سال 2009 مجدداً احیا شده و هم اکنون با عنوان (Flat Earth Society) فعال است. حال آیا میتوان رأی به اعتبار این دیدگاه بدلیل پاسخ به منتقدین و فعال بودنش داد؟ مسلماً خیر بلکه باید اعتبار ادله و پشتیبانی تحقیقات علمی بررسی شود و مشخص است که این چنین چیزی از دیدگاه امثال دنت و هریس پشتیبانی نمیکند و اگر آقای امیری بازم مصر هستند توصیه میکنیم اعتبار سنجی و پشتوانه علمی این دیدگاه را نشان داده و سپس از اعتبارش سخن بگویند.
«١٢. ما نفهمیم با یک ربات در ارتباطیم.»
این سخن شما بر اساس آزمون تورینگ (Turing test) هست که طی سخنانتان چند بار از آن سخن گفتید (این آزمون بطور خلاصه بدین صورت است که طی چت مجازی یک هوش مصنوعی و یک انسان با یک انسان دیگر بعنوان بازجو یا داور، داور باید تشخیص بدهد هوش مصنوعی کدام یک از دو کاربریست که دارد با آن ها چت میکند) ولی فارغ از انتقاداتی که به خود این آزمون وارد شد (من جمله فریب بازجو ها و...) توسط استدلال اتاق چینی (The Chinese room argument) جان راسل نیز رد میشود اگرچه خود اتاق چینی هم توسط برخی مورد انتقاد واقع شد لکن در نهایت این را به ثبوت رساند که هیچ اجماعی بر روی آزمون تورینگ نیست که فردی ادعا کند پشت سر گذاشتن آن به معنای آگاهی داشتن هوش مصنوعی است. حال اگر بازهم بر روی حرف خود اصرار دارید لطفی کرده و مشخص کنید دقیقاً چطور باید این آزمون انجام شود و جامعه علمی مرتبط با هوش مصنوعی آیا از ادعای شما حمایت میکنند یا خیر؟ چنانچه شما آزمایشی را پیشنهاد نمیدهید که تأیید شده باشد بنابراین این سخن باطل است. همچنین خوب است مد نظر داشته باشیم که اگر بخواهیم هوش مصنوعی را در نهایت با آگاهی که جانوران زنده دارند یکسان پنداری بکنیم این سؤال پیش می آید که هوش مصنوعی را یک هوش دیگر طرح ریزی و برنامه نویسی میکند هوش ما را کدام هوش ایجاد کرده است؟ بعبارتی صفر و یک رایانه از دل عدم بیرون نمی آید بلکه هوش دیگری باید آنرا برنامه نویسی کند. در نهایت بر فرض محال حل شدن این معضل و رسیدن هوش مصنوعی به آگاهی انسان معضل جدی و اساسی تر پیش روی آتئیست هاست و آن اینکه کدام هوش باعث پدید آمدن این آگاهی شده است؟ باز این فارغ ازین است که هوش مصنوعی در فلز و با کمک الکتریسیته است نه پروتئین و کربوهیدرات و...!! چنانچه به هیچ صورتی انسان نتوانسته ولو در حد توانایی های کامپیوترهای اولیه هم بعنوان مثال به یک تکه گوشت توانایی محاسبه جمع دو عدد بدهد!!! که این مقوله به اصل پیدایش حیات برمیگردد.
«١٣. دچار مغالطه خدای حفره ها شدیم.»
1. آقای امیری برای من سؤال است که چرا جهان بینی یک آتئیست این قدر حفره دارد که هرکجا با وی بحث میشود میگوید خدای حفره ها (God of the gaps)؟!. در مبحث پیدایش بیگ بنگ - نظم در بیگ بنگ - نظم در کیهان - پیدایش حیات - تصادف در کلان تکامل - پیدایش آگاهی - پیدایش زبان - منشأ و ماهیت خودآگاهی؛ از پرسش اساسی «چرا بجای هیچ چیزی وجود دارد؟» تا «خودآگاهی مادیست یا فرامادی؟» در تمام این سیر مسائل بنیادین بشر، آتئیست ها عنوان میکنند باور به خداوند مرتبط با خدای حفره هاست!! نکته قابل توجه این است که بسیاری از این براهین اثبات خداوند [حدوث و علیت و...] که هم اکنون نیز مطرح میشود ریشه در تاریخ دارند و بعبارتی جماعت ملحد نمیتوانند ادعا کنند علم کمکی به ایشان کرده که اگر کمک کرده بود و این براهین مرتبط با حفره بودند پس حداقل باید یک موردشان طی چندین و چند قرن به نفع ملحدین توسط علوم تجربی پاسخ داده میشد لکن نه تنها این اتفاق نیافتاد که برعکس، جدیدترین کشفیات و پژوهش های حوزه فیزیک و زیست دال بر آغاز داشتن جهان یا متمایل بر فرا مادی بودن آگاهی و... هست نه بالعکس. بنابراین در اینجا آتئیست ها هستند که دچار الحاد بخاطر حفره های مد نظرشان شدند [بدلیل مثلاً عدم اثبات وجود ملائکه یا ندیدن معجزه و یا حرف نزدن خداوند با ایشان میگویند خدایی نیست!!].
بنابراین مادامی میتوان خدای حفره ها را مطرح کرد که ابتدا یک آتئیست بتواند جهان بینی خودش را بر اساس علوم تجربی بگونه ای بچیند که حداقل بسیاری از پرسش های اساسی و بنیادین بشر را بتواند پاسخ بدهد و سپس بگوید در این موارد ناچیز و اندک آگنوستیک هستم و باور به خدا بخاطر آنها مصداق خدای حفره هاست و نه هنگامیکه در اساسی ترین مسائل که طی تاریخ مطرح بوده هیچ توضیحی نیست و اتفاقاً براهین جهان بینی تئیسم بر پایه بسیاری از آنها استوار است بعد یک آتئیست عنوان میکند همان ها تماماً حفره هستند!! خب با این منطق سطحی چه نیازی به بحث است؟ اصلا چرا یک آتئیست بحث میکند؟ همان ابتدا بگوید من در این مسائل تماماً آگنوستیک هستم [بخوانید تمامی براهین و مسائل علمی مرتبط با خداباوران] و تمام اینها حفره هست و بنابراین هرکسی هرنظری بدهد که موافق جهان بینی من نباشد حفره است!!! چرا عکسش مطرح نیست؟ یعنی هرکسی هر نظری در تأیید جهان بینی آتئیسم بگوید الحاد حفره ها نباشد؟. بعید میدانم سطحی تر از این گزاره را بتوان در بحثی مطرح کرد.
2. سخن این است که ادله آتئیست های امثال شما در این باره نتوانسته و نمیتواند به مقوله آگاهی پاسخ دهد بنابراین ما میگوییم اینجا باید از ارائه پاسخ در چهارچوب مادی گرایانه دست کشید، نه اینکه بگوییم پاسخ شما خوب است صرفاً این حفره ها را دارد حال با مقوله فرامادی آنرا پر کنید!! کجا فردی همچین ادعایی را کرده که شما به خودتان اجازه دادید از این ادعای حفره ها استفاده کنید؟ کل حرف ما این است که شما نمیتوانید با این سخنان بی اعتبار و بدون سند به مقوله آگاهی پاسخ بدهید، درک این گزاره خیلی باید راحت باشد. مشابه این است که فردی جوابی را برای معادله دیفرانسیل مرتبه دومی عنوان میکند، ریاضیدانی به وی متذکر میشود این جواب درست نیست، اشتباه است، نمیگویید مثلاً در اینجا اشتباه از تبدیل لاپلاس استفاده کردی و آنرا تغییر بده بقیه جوابت درست است!! خیر، عنوان میکند جوابت اشتباه است و باید جواب دیگری جایگزین شود، بنابراین در اینجا شما نمیتوانید و اجازه ندارید از حفره ها سخن بگویید.
«١۴. آگاهی و ماوراء الطبیعه هیچ ربطی به خدای ادیان ابراهیمی ندارد.»
در دو قسمت از این ردیه پیرامون این ادعای بی ربط مصداق جدل سخن گفتم و بی اعتباری اش را نشان دادم حال نیز با دو سؤال بار دیگر اوج بی اعتباری [جدای از بی ربط بودن این سخن به بحث] را نشان میدهم:
الف) آیا یک مسلمان میتواند به ماوراء الطبیعه اعتقاد نداشته باشد؟.
ب) آیا در جهان بینی اکثریت آتئیست ها ماوراء الطبیعه وجود دارد؟.
اگر کمی بر روی پاسخ دو سؤال فوق تعمق کنید خواهد فهمید که از قضا فرا مادی بودن آگاهی کاملاً مرتبط با گزاره های ادیان ابراهیمی و یکی از مقوله های اثبات جهان بینی تئیسم و ایضاً دال بر تأیید بخش مهمی از عقاید یک مسلمان و رد قسمتی از عقاید اکثریت آتئیست هاست.
A little philosophy inclineth man's mind to atheism, but depth in philosophy bringeth men's minds about to religion.
Francis Bacon, www.brainyquote.com/quotes/francis_bacon_149821
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ، وَفِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ