مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (69): کوروش و خط میخی فارسی باستان

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۱۱:۵۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پیر لوکوک و خط میخی فارسی باستان

 

پیشتر در اینجا و اینجا پیرامون مقوله قدمت خط میخی فارسی باستان و انتساب دو کتیبه آریا رمنه و آرشام و کتیبه های مربوط به کوروش دوم در پاسارگاد به زمان هایی که محتوای کتیبه ادعا میکنند سخن رانده ام. در راستای همان دو پست در این قسمت میخواهیم نظر پیر لوکوک در اینباره را نقل و بررسی بکنم.

در ابتدا خالی از لطف نیست توصیف کلی خط میخی فارسی باستان را از زبان لوکوک مشاهده کنید:

آنچنان که لوکوک عنوان میکند این خط فقط به مدت دو قرن [زمان حکومت هخامنشی] و صرفاً برای کتیبه های سلطنتی و کتابت یک زبان بکار میرفته و هیچ قوم دیگری هم از آن تقلید نکرده است که بگوییم بعد از دو قرن آثار یا تقلیدی ازین خط را در خطی دیگر میتوانیم مشاهده کنیم. بعبارتی با خطی طرفیم که اساساً در مقابل خط هایی مثل خط میخی سومریان یا خطوطی که کتیبه های بابلی با آن نوشته میشده و... چه مقایسه با قدمت چه گستردگی استفاده و... حرفی برای گفتن ندارد.

و اما برویم سر موضوع مهم مورد بحث گرچه بقدر کافی دلیل و شاهد ارائه کردیم در دو لینک قبلی ولی در این پست با محوریت سخنان لوکوک میخواهیم یکبار دیگر این موضوع را بررسی کنیم. لوکوک ابتدا سخنی میگوید که بیانگر این است قدمت سه مقوله مد نظر ما [کتیبه های آریارمنه و آرشام و کوروش دوم] مربوط به زمان ادعایی شان [قبل از داریوش اول] هستند گرچه در اینجا موضوع را شرح نمیدهد:

 

در اینجا لوکوک به موضوع بحث اشاره کرده و عنوان میکند از همین کتیبه های کوروش استفاده کردند که خط میخی فارسی باستان ابداع داریوش بوده است:

 

البته لوکوک در کتاب خود وارد بحث کتیبه های آریارمنه و آرشام نمیشود و گرچه آنها هم به کتیبه های کوروش مرتبط اند [اگر قدمت خط میخی فارسی باستان در زمان قبل از داریوش اول باشد به اعتبار این کتیبه ها هم کمک میکند] اما این دو کتیبه عیوب اساسی دیگری هم دارند که باعث میشود بهیچ عنوان زمانشان قبل از داریوش اول نباشد.

لوکوک در بخشی از کتاب خود عنوان میکند اینکه یونانیان از وجود کتیبه در بنای پاسارگاد حرف زدند توجهات را به این بنا جلب کرده است و خب همانطور که لوکوک در خط بالایی اشاره میکند ازین مقبره کتیبه ای بدست نیامده یحتمل منظور لوکوک همان کتیبه های سه زبانه پاسارگاد است که باعث شده این مقبره را هم متعلق به کوروش دوم بدانند:

 

لوکوک ازینجا وارد بحث اصلی میشود و اهمیت کتیبه های کوروش را در محوریتشان داخل مقوله قدمت خط میخی فارسی باستان عنوان میکند و نیز در ادامه دو اعتراف مهم میکند: اول اینکه ادله طرف مقابل قوی [آنجا که گفت نمیتوان چشم پوشید] و پایه باستان شناسی دارد و دوم اینکه ساخت بنای پاسارگاد در دوران کوروش دوم تمام نشده است که میتواند شامل کاخ ها و... هم بشود:

 

در اینجا لوکوک به نوعی تنها پاسخ خود را میدهد و آن این است که اگر داریوش دوم تمام کننده بناهای پاسارگاد بوده چرا صرفاً در روی ستون کتیبه ای مرتبط با کوروش است و از داریوش هیچ کتیبه ای کشف نشده؟:

 

چنانچه مشاهده کردید در پایان هم لوکوک به ابهام نهایی در اینباره اشاره ولی عنوان میکند منطقی تر است کتیبه های کوروش دوم در پاسارگاد را به زمان خود کوروش ببریم. خب در اینجا لوکوک کامل جوانب را بررسی نکرده چنانچه از دلیل دیگری که در این بحث استفاده میشود یعنی هخامنشی نبودن کوروش دوم گویا بی اطلاع بوده چنانچه در جای دیگری از کتابش بدون اشاره به این مقوله و بحث در رابطه با آن [اصلا در نظرش موجه هست یا نه] میگوید:

 

لوکوک کوروش را از خاندان هخامنشیان میخواند بدون اینکه ابهام مربوط به این امر که بروسیوس بدان اشاره و مرتبط با قدمت خط میخی فارسی باستان هم هست را بیان کند. قبل ازینکه بروم سراغ دلیل ماریا بروسیوس در رد انتساب این کتیبه ها به کوروش که بر اساس نظریه هخامنشی نبودن کوروش دوم است ابتدا میخواهم نقد مختصری را بر دلیل لوکوک عنوان کنم:

کل حرف لوکوک این بود که چرا داریوش اول که تمام کننده بناهای پاسارگاد بوده کتیبه هایی بنام کوروش حک کرده لکن هیچ کتیبه ای به نام خودش حک نکرده است؟ بنابراین وی میخواهد نتیجه بگیرد که این کتیبه ها در زمان کوروش حک شدند و داریوش هم که صرفاً بخش نهایی کار را انجام داده دلیلی نداشته کتیبه ای بنام  خود حک کند.

در پاسخ به این ادعا ما میتوانیم چند نقد را عنوان بکنیم:

1. آیا به تمام کتیبه هایی که بر روی ستون ها و... بناهای پاسارگاد حک شده بوده اند ما دسترسی داریم؟ به عبارتی اساساً بناهای پاسارگاد بصورت کامل در دسترس ما نیستند که بگوییم فقط همین کتیبه ها وجود دارند.

2. چرا داریوش باید از خود کتیبه بر جای بگذارد؟ اینطور باشد که علناً دارد عنوان میکند کتیبه های کوروش هم جعلی است!! توجه داشته باشید اینکه بنای ناقصی از زمان کوروش بوده باشد و سپس داریوش بیاید و آنرا تکمیل کند بخصوص وقتی دیگر در زمان داریوش بلا استفاده هم بوده بجز محوطه مقبره کوروش که مغان محافظ آن بوده اند مشخصاً نشان ازین میدهد هدف داریوش اول از تکمیل این بنا چیز دیگری غیر از استفاده بوده. خب اینجا اگر نظریه جعل عنوان و نسب توسط داریوش را به منظور موجه ساختن شاهی خویش لحاظ کنیم کاملا طبیعی است که بیاید محوطه مربوط به کوروش دوم را تکمیل کند تا بتواند هخامنشی بودن کوروش را بواسطه کتیبه هایی در آنجا جعل کند و در نهایت بدون اینکه اشاره ای به خود بکند اینطور القا کند که این بناها کاملاً متعلق به کوروش دوم بوده و وی عنوان هخامنشی را برای خود برگزیده است. چیزی که لوکوک آنرا در نظر نگرفت.

نتیجتاً جدای ازینکه لوکوک اساساً وارد نقدهای اساسی به کتیبه های آریا رمنه و آرشام نمیشود لکن برای همین کتیبه های کوروش در پاسارگاد هم نظریه جعل توسط داریوش اول را بررسی نکرده و به ارائه یک نقد مختصر اکتفا میکند. حال میرویم سراغ سخنان ماریا بروسیوس:

بروسیوس در اینجا ابتدا نظریه ای که میخواهد موجه نشانش دهد را بیان و سپس اشاره میکند عنوان هخامنشی برای اولین بار در نوشته های شاهی [کتیبه های سلطنتی] داریوش اول ظاهر میشود که بیانگر این است هیچ سند باستان شناسی نداریم که کوروش دوم و کمبوجیه دوم خود را هخامنشی خوانده باشند.

 

در تصویر فوق بروسیوس به نکته مهمی اشاره میکند و آن اینکه در بخشی که کوروش اجداد خود را معرفی میکند کوروش و کمبوجیه دوم را هخامنشی نمیداند و تنها مدرکی که کوروش را هخامنشی خوانده کتیبه پاسارگاد است. در استوانه کوروش وی صرفاً از نوادگان چیش پیش است نه هخامنش و هخامنش عنوانی در خور توجه نبوده کوروش بخواهد خود را به آن وصل کند و در زمان داریوش اول عنوانی سیاسی میشود و داریوش خود را از نسل وی میخواند. بر این اساس چیش پیش هم فرزند هخامنش نبوده و آریارمنه نیز فرزند چیش پیش نخواهد بود چنانچه هیچ سند باستان شناسی یا گواهی مورخی نداریم این گزاره را تأیید کند که آریارمنه فرزند چیش پیش باشد یا چیش پیش فرزند هخامنش.

 

البته توجه داشته باشید سخن بروسیوس پیرامون اینکه کتیبه های کوروش در پاسارگاد را متعلق به آرامگاه کوروش خوانده دقیق نیست و مترجم نیز در یادداشت ها متذکر میشود منظور کاخ های منتسب به کوروش دوم است:

 

بروسیوس در جای دیگری هم دوباره تأکید میکند که به احتمال قوی کوروش دوم از نسل هخامنش نیست:

 

حال میرسیم به هدف داریوش دوم از جعل کتیبه ها و شاه هخامنش خواند کوروش دوم:

 

بروسیوس یکی از کارهای خاصه داریوش اول را ازدواج با همسران شاه قبلی [کمبوجیه دوم] بیان میکند که هیچ یک از شاهان هخامنشی جز او این کار را انجام ندادند و کنارش بروسیوس این نکته را نیز در نظر دارد که دو همسر کمبوجیه دوم دو دختر کوروش دوم بوده اند و نتیجتاً داریوش با خانواده سلطنتی کوروش دوم وصلت کرده است:

چنانچه مشاهده میکنید ازدواج داریوش با دختران کوروش دوم که همسران کمبوجیه دوم نیز بودند در عین اینکه از ازدواج نجیب زاده ها با آن شاهزاده خانمان جلوگیری میکند + اینکه بردیا به علت اینکه فرزند قانونی کوروش دوم بود احتیاجی به این کار نداشت و نکرد در تقویت این دیدگاه است که داریوش برای مشروعیت بخشیدن به خود که از خاندان کوروش دوم نبود این کار را انجام داد.

 

مشخصاً خون و نژاد سلطنتی یکی از عوامل تعیین کننده مهم در عقاید نژاد پرستانه ایران باستان است و داریوش ازین امر غافل نمود و به کودتایی که کرد مشروعیت بخشید از طرفی عدم انجام این چنین کاری توسط جانشینان وی نیز محرز است چنانچه دیگر ایشان نیازی به کودتا و تعویض خاندان سلطنتی نداشتند.

 

در آخر هم باز بروسیوس تأکید میکند ازدواج های داریوش اول بهیچ روی شبیه پیوندهای ازدواج دیگر شاهان هخامنشی نبوده و برای مشروعیت بخشیدن به داریوشی که از خانواده سلطنتی نبوده انجام پذیرفته است.

 

جمع بندی سخنان بروسیوس:

اگر بنا باشد خاندان داریوش هم به چیش پیش برسند و مشابه خاندان کوروش دوم دارای حق سلطنت نتیجتاً بعد از کشته شدن بردیایی که داریوش میگوید دروغ میگفته برادر کمبوجیه است ویشتاسب پدر داریوش یا آرشام پدر بزرگ داریوش شاه میشدند نه اینکه ویشتاسب ساتراپ سرزمین پارت ها بشود!! هیچ دلیلی جز کودتا و گرفتن سلطنت از بردیا فرزند کوروش دوم نیست که داریوش مجبور باشد برای مشروعیت بخشیدن به خود با همسران کمبوجیه دوم که دختران کوروش اول نیز بودند ازدواج بکند و این عمل را هیچ یک از شاهان هخامنشی دیگر انجام ندهند و نیز اصلا مگر میشود فردی در دربار براحتی خودش را جای فرزند کشته شده شاه سابق معرفی بکند؟.

کار بعدی که میبایست داریوش انجام دهد این بود که کوروش دوم را نیز مشابه خود از خاندان هخامنشی نشان داده و اینطور وانمود کند که خاندان کوروش در حقیقت دارای ریشه مشترک با خاندان وی هستند و این + ازدواجش با دختران کوروش و قتل تنها فرزند پسر باقی مانده از نسل کوروش با ادعای دروغین بودن وی طبیعتاً جای پرسشی را برای مشروعیت سلطنت وی باقی نمیگذاشت. برای این منظور بهترین کار این بود که در مکانی که منتسب به کوروش بوده [محدوده پاسارگاد] کتیبه ای جعل کند که کوروش در آن خود را شاه هخامنشی خوانده و نیز در آنجا کتیبه ای از خود باقی نگذارد و اینطور نشان بدهد که بنا بدون دخل و تصرف خاصی از طرف وی ساخته شده و نهایتا وی تمام کننده آن بوده است [در نظر افرادی که میدانستند بنا در زمان کوروش دوم به اتمام نرسیده].

 

همچنین خالی از لطف نیست بدانید آماسیس دوم بعنوان فرعون مصر که حکومت را از آپریس [فرعون قبلی] غصب کرد و از خاندان سلطنتی هم نبود برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود با دختر آپریس ازدواج میکند:

Amasis then married Khedebneithirbinet II, one of the daughters of his predecessor Apries, in order to legitimise his kingship.

این کار شبیه به عملکرد داریوش اول بوده است و نشان میدهد داریوش عمل غریبی را انجام نداده بگوییم این چنین انگیزه ای برای وی بعید بنماید.

نظر شخصی

البته اینها همه جدای ازین است که کلیت این کتیبه ها بنظر ما مضحک اند، از غلط های املایی تا محتوایشان [به سه زبان فقط یک عقده ای چند بار در کاخ خودش روی ستون ها میگوید من شاه هستم آنهم وقتی همچین چیزی را هیچ یک از شاهان دنیا نداشتند (همچین عقده ای را)] تا محل قرار گیری شان [در ستونی رو به داخل کاخ تازه و نه رو به بیرون کاخ] و... نتیجتاً این نیز بعید نیست اینها جعل شده در زمان ملکه الیزابت دوم باشند تا زمانی که ادعا میشود. هیچ چیزشان به کتیبه یک شاه نمیخورد و خنده دار است کوروش بیاید روی ستون هایی آنهم در وجه رو به کاخ بگوید من شاه هخامنشی ام!! بعد در استوانه اش یا... دهانش بسته باشد یک کلمه از هخامنشی بودن سخن نگوید. داریوش هم با کودتایی که کرد و همان سخنانش در بیستون و ازدواجش با دختران کوروش دوم چه بسا دیگر هیچ نیازی به جعل این عنوان برای کوروش مرده نداشت. اینها را مشتی انسان ناشی بیسواد در زمان پهلوی از سر جهل و بیسوادی که داشتند جعل کردند مقبره دروغین را به کوروش دوم منتسب کنند چنانچه لوکوک هم گفت این کتیبه ها باعث شد نگاه ها به سمت بنای پاسارگاد و انتسابش به کوروش جلب شود. وقتی انتساب مقبره به کوروش محل خدشه میشود طبیعتاً این کاخ ها هم نمیتوانند متعلق به کوروش باشند و حال این کتیبه های پر از غلط به نسبت متن ناچیزشان چه میکنند؟ مشخص است سند جعل کتیبه در زمان معاصر هستند.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۲/۰۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی