مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

سرنوشت اهریمن در آیین زرتشت

شنبه, ۴ شهریور ۱۴۰۲، ۱۰:۲۴ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

تعریف

اَهریمَن: (در اوستا «اَنگرَمَینیو» و در پهلوی و فارسی اَهرِمَن یا اَهریمن یا آهِرمَن به معنی «مینویِ ستیهنده و دشمن») نام یکی از دو مینوی اصلی در اسطوره آفرینش نزد ایرانیان است که در برابر «سپِنتَ مَینیو» (سپند مینو) قرار دارد. در ادبیات پارسی میانه از اهریمن با عنوان گَنا مینو (ganag menog) به معنی «مینوی از میان برنده و نابود کننده» و با صفت zedar kamag (مایل به از میان بردن و نابود کردن) نیز یاد شده است.

در اوستای نو و ادبیات دینی مزداپرستان، اهریمن سرکرده و سالار کماله دیوان (دیوان هَمِستار و دشمن امشاسپندان) و دیگر دیوان و جادوان و پریان و برترین دشمن «هُرمَزد» (اهوره مزدا) است.

در گاهان تنها یک بار (هات 45 یسنه بند 2) از او نام برده شده؛ اما در اوستای نو نام او بارها آمده و سرکرده همه دیوان و آفریدگار همه آفرینش ناپاک و همه پتیارگان ستیهنده با آفرینش اهورایی (همچون اژی دهاک) و پدید آورنده همه بیماریها و ناخوشیها و زشتیها و تباهیها خوانده شده است (1).

سرنوشت اهریمن در آیین زرتشت

کار اهریمن پدید آوردن شر و از بین بردن خیر و نیکی است و در آیین زرتشت حتی جانورانی همچون مگس هم خرفستر نامیده و از آفریدگان اهریمن برشمرده شده اند و بدین ترتیب در ثنویت آیین زرتشت تمام بار نقش منفی بر دوش اهریمن و دیوانش میباشد.

در رابطه با دیدگاه ها پیرامون فرجام اهریمن در آیین زرتشت ما دو نوع دیدگاه را داریم:

نخست دیدگاه زرتشتیان ایران در عصر حاضر همچون موبد اوشیدری (2) مبنی بر اینکه اهریمن در آیین زرتشت اصلاً یک اندیشه بیشتر نیست و وجود خارجی ندارد (برای مطالعه بیشتر در اینباره بنگرید به اینجا، زرتشتیان ایران در حال حاضر عموماً دیدگاهشان مشابه امثال موبد اوشیدری و... هست).

دوم دیدگاه متون زرتشتی و نتیجتاً زرتشتیان قدیم که نویسنده متون اصلی این دین همچون بخش های مختلف اوستای جدید یا گردآوری اوستای قدیم و نوشتن بندهش و... بودند و بیان میدارند در رستاخیز یا فرشگرد اهریمن شکست میخورد و به تاریکی میگریزد و آفرینشی که کرده (همچون خرفستران و ...) نابود میشود و اهریمن دیگر نمیتواند فعالیتی بر علیه آفرینش اهورامزدا و امشاسپندان و... انجام دهد ولی هیچگاه نابود نمیشود.

اوستا بیان میدارد که شر (دروج) به همانجایی میرود که از آنجا دخالت در جهان را آغاز کرده بود و به شکست اهریمن و دیوان نیز اشاره کرده است (3)، بندهش به از کار افتادگی اهریمن و رفتن او به تاریکی اشاره میکند (4)، دینکرد شکست کامل اهریمن و دور ماندن جهان از دسترس وی را برای رستاخیز بیان میکند (5)، زند وهومن یسن نیز مشابه اوستا به شکست اهریمن و رانده شدنش به تاریکی و دوزخ اشاره میکند (6)، روایت پهلوی به شکست اهریمن و بیرون کردن او از آسمان از طریق سوراخی که راه بدان پیدا کرده بود اشاره کرده و سپس بیان میدارد اهریمن دیگه کاری در این جهان نمیتواند بکند و دیگه در جهان ما وجود نخواهد داشت (7). مینوی خرد نیز به شکست کامل اهریمن و برگشتن آفرینش به حالت ابتدایی خلقت خود که در آن شری نبود اشاره میکند (8). در متن پهلوی ماه فروردین روز خرداد هم اشاره شده است که اهریمن بعد از ضربه خوردن از اهورامزدا بهمان سوراخی که از آن آمده بود میبرندش و سرش را می برند (9).

دانشمندان این حوزه هم بر اساس متون زرتشتیان دیدگاه خود را بیان کردند، من باب مثال، مری بویس (10) و جان هینلز (11) و دکتر دوستخواه (12) به شکست اهریمن اشاره میکنند و هینلز اضافه میکند که آفرینش بد اهریمن نابود میشود، پروفسور کریستنسن (13) اما گفتار کاملتری دارد و به در ظلمات فرو رفتن اهریمن نیز اشاره میکند.

 


 1. اوستا، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید چاپ دهم (1385)، جلد دوم، صفحات 934 و 935

2. دانشنامه مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری، چاپ دوم (1378)، نشر مرکز، صفحه 134.

3. اوستا، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید چاپ دهم (1385)، زامیاد یشت، بندهای 9 الی 12 و 92 الی 96.

4 . بندهش، گزارنده: مهرداد بهار، چاپ پنجم (1395)، انتشارات توس، صفحات 35 و 148.

5. کتاب سوم دینکرد، دفتر دوم، چاپ نخست (1384)، انتشارات مهرآیین، صفحه 39 و 118.

6. زند وهومن یسن و کارنامه اردشیر پاپکان، صادق هدایت، چاپ سوم (1342)، انتشارات امیرکبیر، صفحات 63 و 64.

7. روایت پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، چاپ اول (1367)، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، صفحه 63.

8.  مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، چاپ اول (1354)، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، صفحات 22 و 23.

9. متون پهلوی، جاماسپ جی دستور منوچهر، گزارش سعید عریان، چاپ اول (1371)، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، صفحه 144.

10. دیانت زرتشتی (مجموعه سه مقاله از پروفسور کای بار، پروفسور آسموسن، پروفسور مری بویس، ترجمه فریدون وهمن، چاپ اول (1386)، نشر جامی، صفحه 175.

11.  شناخت اساطیر ایران، جان هینلز، ترجمه ژاله آموزگار، چاپ اول (1368)، نشر چشمه، صفحه 83.

12. اوستا، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید چاپ دهم (1385)، جلد دوم، صفحه 935.

13. ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن، ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضایی باغ بیدی، چاپ پنجم (1385)، انتشارات صدای معاصر، صفحات 104 و 105.

 

پیوست یکم (متن منابعی که در متن فوق به آنها ارجاع داده شده)

 

اوستا

الف)

فر کیانی نیرومند مزدا آفریده را می ستاییم؛ [آن فر] بسیار ستوده، زَبَر دست، پرهیزگار، کارآمد و چالاک را که برتر از دیگر آفریدگان است...

... که از آن اهوره مزداست، که اهوره مزدا بدان، آفریدگان را پدید آورد: فراوان و خوب، فراوان و زیبا، فراوان و دلپذیر، فراوان و کارآمد، فراوان و درخشان ...

... تا آنان گیتی را نو کنند: [گیتی] پیر نشدنی، نامیرا، تباهی ناپذیر، ناپژمردنی، جاودان زنده، جاودان بالنده و کامروا.

در آن هنگام که مردان دیگر باره برخیزند و بی مرگی به زندگان روی آورد، «سوشیانت» پدیدار شود و جهان را به خواست خویش نو کند.

پس جهان پیرو اَشه، نیستی ناپذیر شود و دروج دیگر باره بدان جایی رانده شود که از آن جا، آسیب رسانی به اَشَوَنان و تبار و هستی آنان را آمده است.

تباهکار و فریفتار نابود شوند.

«اَثارَتوش اَشات چیت هَچا...»

ب)

بدان هنگام که «اَستوت اِرِت [= سوشیانت]» پیک مزدا اهوره - پسر «ویسپ تور ویری» - از آب کیانسیه برآید، گرزی پیروزی بخش برآورد؛ [همان گرزی] که فریدون دلیر، هنگام کشتن «اَژی دهاک» داشت.

... [همان گرزی] که افراسیاب تورانی، هنگام کشتن «زین گاو» دُروَند داشت؛ که کیخسرو، هنگام کشتن افراسیاب داشت؛ که کی گشتاسپ آموزگار اَشَه برای سپاهش داشت.

او بدین [گرز]، دروج را از این جا - از جهان اَشَه - بیرون خواهد راند.

او همه آفریدگان را با دیدگان خرد بنگرد.

... آنچه زشت نژاد است.

او سراسر جهان اَستومند را با دیدگان بخشایش بنگرد و نگاهش، سراسر جهان را جاودانگی بخشد.

یاران «استوت ارت» پیروزمند بدر آیند: آنان نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار و نیک دین اند و هرگز سخن دروغ بر زبان نیاورند.

خشم خونین درفش نافره مند، از برابر آنان بگریزد و اَشَه بر دروج زشت تیره بدنژاد چیره شود.

منش بد شکست یابد و منش نیک بر آن چیره شود.

[سخن] دروغ گفته شکست یابد و سخن راست گفته بر آن چیره شود.

خرداد و امرداد، گرسنگی و تشنگی - هردو - را شکست دهند.

خرداد و امرداد، گرسنگی و تشنگی زشت را شکست دهند.

اهریمن ناتوان بد کنش، رو در گریز نهد.

...........................................................................................

«یَثَه اَهووَیریو...»

کوه مزدا آفریده بخشنده آسایش اشه، «اوشیدرن»، فر کیانی مزدا آفریده و فر مزدا آفریده ناگرفتنی را درود می فرستم.

«اشم وهو...»

«اهمایی ریشچه...»

 اوستا، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه، انتشارات مروارید چاپ دهم (1385)، زامیاد یشت، بندهای 9 الی 12 و 92 الی 96

بندهش

الف)

هرمزد به اهریمن گفت که «زمان کن تا کارزار را بدین پیمان به نه هزار سال فراز افگنیم»: زیرا دانست که بدین زمان کردن اهریمن را از کار بیفگند. آنگاه، اهریمن، به سبب نادیدن فرجام (کار) بدان پیمان همداستان شد، به همان گونه که دو مرد هم نبرد زمان فراز کنند که »ما بهمان روز تا شب کارزار کنیم». هرمزد این را نیز به همه-آگاهی دانست که در این نه هزار (سال)، سه هزار سال همه کام هرمزد رود، سه هزار سال در آمیختگی، کام هرمزد و اهریمن هردو رود (و) بدان فرجامین نبرد، اهریمن را ناکار توان کردن و پتیارگی را از آفرینش باز داشتن. پس، هرمزد اَهونَوَر فراز سرود. چون یَثا اَهووَثیریوُی بیست و یک واژه ای را بخواند، فرجام پیروزی خویش و از کار افتادگی اهریمن و نابودی دیوان و رستاخیز و تن پسین و بی پتیارگی جاودانه آفرینش را به اهریمن نشان داد. اهریمن چون از کارافتادگی خویش و نابودی همه دیوان را دید، گیج و بی حس شد و به (جهان) تاریکی باز افتاد.

ب)

پس، هرمزد اهریمن را، بهمن اکومن را، اردیبهشت اَندَر را، شهریور ساوول را، اسپندارمذ ترومد را که ناگهیس است، خرداد و امرداد تَریز وَزریز را، راست گوئی آن دروغ گوئی را و سروش پرهیزگار خشم خونین درفش را گیرند.

پس، دو دروج فرا زمانند: اهریمن و آز. هرمزد به گیتی آید، خود زوت است. سروشِ پرهیزگار راسپی است و ایونگهان را در دست دارد.

اهریمن و آز، بدان دعای گاهانی، به شکسته افزاری، از کار افتاده، از آن گذر آسمان که از آن در تاخته بودند، باز به تیرگی و تاریکی (افتند).

گوُزَهرمار بدان فلز گداخته بسوزَد، و فلز در دوزخ تازد، و آن گند و ریمِنی میان زمین، که دوزخ است، بدان فلز سوزد و پاک شود.

آن سوراخ که اهریمن بدان درتاخته (بود)، بدان فلز گرفته شود. آن زمین دوزخ را باز به فراخی گیتی آورند و فرشکرد شود در جهان. جهان، جاودانه و به کام، بی مرگ شود.

این را نیز گوید که این زمین بی فراز و نشیب، وهامون بشود و کوه و چگاد و گودی، دارای بلندی و دارای پستی، نباشد.

 بندهش، گزارنده: مهرداد بهار، چاپ پنجم (1395)، انتشارات توس، صفحات 35 و 148

دینکرد

الف)

درباره کار-ینرو، بازه ی زمانی و فرجام کار جهان:

2. پایان نوشت و بازه ی زمانی جهان مادی، <به همان اندازه ای ست که> پایان نوشت جهان آفرین بر آن استوار است [یا: پایان نوشت جهان مادی، <همانی است که> اندازش و تقدیر جهان آفرین بر آن استوار است]؛ <که آن،> بنیاد شده بر فروافکندن و، سرکوب اهریمن و، چاره جویی سوی نیکی بردن آفریدگان است.

3. فرجام جهان مادی: رسیدن به آن حد از فرساختگی است که جهان آفرین برایش رقم زده است؛ <که برابر است با:> سرکوب <مطلق> اهریمن و نیک فرجامی همه ی آفریده ها در آفرینش <ی نو>

ب)

چکیده ی عهد و پیمان کنش همه ی مردمان، از آغاز تازش <-ِاهریمن> بر آفرینش تا فرجام تازش، برابر آموزه ی دین بهی.

برابر آموزانِش دین، چکیده ی عهد و پیمان کنش همگی مردمان، از نخستین تازش <-ِآلوده کننده ی اهریمن> بر آغاز آفرینش تا واپسین تازش <-ِاهریمن> در فرجام آفرینش <تنها> یک <سخن> است، که به زبان <کتاب> دین <اینگونه> گفته میشود:

 »یزدانی کردن روان تا بالاترین مرز باور».

داد و آیین این <یزدانی کردن باورمندانه ی روان، کوشش برای> پس راندن شتاب <-ِدرد آلود و تنگ کننده ی اهریمن است؛ کوششی که خود،> ابزار پارسایی است.

همچنانی که در آغاز آفرینش <حتی در نهادمان بسیار سختِ> اهریمن زدگی آفرینه ها، کردار فرازین برخاسته از آن نخستین سخن کیومرث را <هیچ از یزدان گرایی سرتاسری رهایی نبود، به همان گونه> همه ی اندیشه ها و گفتارها و کردارهای پارسایانه ی مردم، <از آغاز آفرینش، و،> همه ی آنچه که <از آغاز آفرینش> تا اکنون اندیشیده و گفته و کرده اند، و، همه ی آنچه که از اکنون تا پایان جهان بیاندیشند و بگویند و بکنند <از این سخن نغز> گزیده، <یعنی یزدانی شدن سرتاسرانه ی آفرینش،> هیچ رهایی ای نیست

از رهگذر <این سخن نغز> گزیده و به کارگیری (= osmurisnan/ زمزمه) آن در اندیشه و گفتار و کردار و رفتار همگی مردمان، هر آن سپاه دروج درهم می شکند؛ تازش <-ِاهریمن> از آفریدگان دور رانده می شود؛ جهان بازپسین، در پایان جهان (؟) برابر کام <و خواست جهان آفرین و همگان> آفریده می شود؛ جهان و آفریدگان از یورش <دردآلود و تنگ کننده ی> اهریمن رهایی می یابند؛ همه ی آفریدگان نیک، در جاودانگی و بی مرگی و نامیرایی [یا: رها از تباهنده (؟)] بسر خواهند برد.

کتاب سوم دینکرد، دفتر دوم، چاپ نخست (1384)، انتشارات مهرآیین، صفحه 39 و 118

زند وهومن یسن

فراز رود، پشوتن پسر گشتاسپ، بدستیاری آذر فرنبغ و آذر گشنسپ و آذر برزین مهر، به بتکده بزرگ نشیمنگاه گنامینوی دروند [= اهریمن نابکار]، خشم سخت نیزه و همه دیوان و دروجان و بد تخمگان و جادوگران به ژرف ترین تاریکی دوزخ رسند؛ به همکوششی پشوتن درخشان آن بتکده را بر کنند.

«و من دادار اورمزد با امشاسپندان به کوه هوکیریاد بیائیم و به امشاسپندان فرمائیم که بهمه ایزدان مینوئی گویند که: «بروید و به یاری پشوتن درخشان رسید.»

«و مهر فراخ چراگاه و سروش تکاور و رشن راست و بهرام تهمتن و اشناذ پیروزگر و فره دین مزدیسنان که آراستار نیرنگ فرمانروائی جهان باشد بفرمان دادار رسند.

«من دادار، به پشتی و یاری پشوتن درخشان رسم.

«دیوان تاریک تخمه را بزنند.

«گنامینوی دروند به مهر فراخ چراگاه بانگ کند که: «ای مهر فراخ چراگاه! ترا براستی سوگند بایست.»

«پس مهر فراخ چراگاه بانگ کند که: «درین نه هزار سال، که او (گنامینو) پیمان کرد [اشاره به پیمانی که بین اورمزد و اهریمن بسته شده بود که اهریمن فقط تا نه هزار سال حق دارد به آفریدگان اورمزد زیان برساند.]، تاکنون دهاک بد دین و افراسیاب تورانی و اسکندر ارومی و این چرمین کمران، دیو ژولیده موی، هنگام هزار سال بیش از پیمان خداوندی کردند.»

«آن گنامینوی دروند که چنین بشنود سترده بماند.»

«مهر فراخ چراگاه، خشم سخت نیزه را بزند که به ستوهی بدود. آن گنامینوی دروند با زاد و رود بد - تخمگان باز در تیرگی و تاریکی دوزخ رانده شوند.

 زند وهومن یسن و کارنامه اردشیر پاپکان، صادق هدایت، چاپ سوم (1342)، انتشارات امیرکبیر، صفحات 63 و 64

روایت پهلوی

گنامینو برایستد. نزد سپندمینو رود. چنین گوید که: «من این مخلوقات را آفریدم و آز دیو آفریده که آفریدگان مرا خورد، اکنون میخواهد مرا <نیز> بخورد تو را به داوری (= نبرد) گیرم.» هرمزد با سروش اهلا بر ایستد و سروش اهلا آز و هرمزد اهریمن را بکشد. تاریکی گنده بو و بد نخستین را - <که> چون <اهریمن> اندرتاخت اندرآورد - همه را از سوراخی که <از آن> به درون تاخته <بود>، از آسمان بیرون کند. آن سوراخ او (=اهریمن) را چنان سست و بیهوش کند که پس از آن، باز سستی ایستد (= دوباره بیهوش شود). <کسی> بود که گفت: «جاودانه از طریق کشتن، <او را> از کار بیفکند.» از آن پس گنامینو و آفریدگان او نباشند.

روایت پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، چاپ اول (1367)، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، صفحه 63

مینوی خرد

و اهرمن بدکار دیوان و دروجان و دیگر فرزندان اهرمنی را از عمل لواط خود به وجود آورد. و نه هزار زمستان (= سال) در زمان بیکران با اورمزد پیمان بست و تا تمام شدن (آن زمان) هیچ کس نمی تواند (او را) بگرداند یا تغییر دهد. و چون نه هزار سال تمام شد، اهرمن از فعالیت باز داشته شود. و سروش مقدس خشم را بزند و مهر زروان بیکران و مینوی عدالت، که به هیچ کس دروغ نمی گوید، و بخت و بغ-بخت همه آفریدگان اهرمن را، و در پایان دیو آز را نیز بزنند. و همه آفریدگان اورمزد باز چنان بی آفت شوند که در آغاز وی آنان را آفرید و خلق کرد.

مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، چاپ اول (1354)، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، صفحات 22 و 23

متون پهلوی

(در) ماه فروردین روز خرداد، هرمزد خدای رستاخیز و تن پسین کند، (آنگاه) جهان بی مرگ و پیری و بی رنج و بی پتیاره بود.

اهریمن با دیوان و دروجان (اهریمن) زادگان و ساستاران و کیکان و کربان ناکار شوند. آزدیو همه دیوان و دروجان را به خورد و سروش اهلو آزدیو را ناکارا بکند.

هرمزد خدای اهریمن را بزند و گیج و ناکار بکند.

(بطوری) که پس از آن نه گنامینو و نه دام و دهش او بر زمین مسلط نبوند.

اهریمن را به همان سوراخ (ـی) که اندر تاخت، برند و سر ببرند و دوزخ را به هفت فلز (مذاب) انبار کنند.

این زمین باز به ستاره پایه شود (= رود) و گرودمان از آن جای که هست باز به ستاره پایه آید و همه جا گرودمان بشود.

مردم بی مرگ و پیری ناپذیر بشوند، که پس از آن خورش نباید (= خوردن شایسته نیست).

متون پهلوی، جاماسپ جی دستور منوچهر، گزارش سعید عریان، چاپ اول (1371)، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، صفحه 144

موبد دکتر جهانگیر اوشیدری

در هیچ جای اوستا انگره مینو یا اهریمن در مقابل و در ردیف اهورامزدا آفریننده بزرگ و هستی بخش مطلق ذکر نشده، حتی دارای وجود خارجی دانسته نشده تا بتوان به آن مقام خدای شر بخشید.

دانشنامه مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری، چاپ دوم (1378)، نشر مرکز، صفحه 134

پروفسور کریستنسن

در علم مبدأ و معاد و علم تکوین، که اجزای مهمه آن در یشت های عتیق موجود است، دانشمندان متأخر بسطی داده و اصول آن را چنان کلیت بخشیده اند، که شامل عمر جهان می شود.

... در آخر هر هزار سال از ذریه زردشت، که در دریاچه ای پنهان است، یک نفر منجی یا سوشیانس (در اوستا: سوشینته Saosyanta) به طور خارق العاده قدم به عالم هستی می نهد. در وقت تولد آخرین منجی، که سوشیانس خاص باشد،جنگ قطعی بین خر و شر در میگیرد. دلیران و دیوان داستانی مجدداً برای نبرد به دنیا می آیند و عاقبت همه مردگان برخیزند و ستاره دنباله دار موسوم به گوچِهر بر زمین افتد و زمین مشتعل گردد، به قسمی که همه معادن و فلزات گداخته شوند و چون سیل سوزان جاری گردند. جمله آدمیان از زندگان و مردگانی که زنده شده اند، باید از این سیل بگذرند و آن سیل برای نیکان چون شیر گرم و ملایم خواهد شد. مردمان پس از این امتحان ظاهر شده به بهشت در آیند. بعد از آخرین مبارزه که خدایان با دیوان کنند، جنود اهریمن شکسته شود و اهریمن الی الابد در ظلمات فرو رود، زمین صاف و مسطح گردد و جهان پاکیزه و مطهر شده، بی شائبه کدورتی ابدالاباد بماند. این حالت را فرشکَرد گویند، که به معنی تصفیه و تجدید است (در اوستایی فرشوکِرِتی).

ایران در زمان ساسانیان، کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضایی باغ بیدی، چاپ پنجم (1385)، انتشارات صدای معاصر، صفحات 104 و 105

دکتر جلیل دوستخواه

در اساطیر ایرانی، دوران نبرد «سپنت مینیو» و «انگرمینیو» (هرمزد و اهریمن) دوازده هزار سال است که هزاره های دهم تا دوازدهم (روزگار پیدایی سوشیانتهای سه گانه) واپسین دوره آن است و در پایان آن اهریمن دچار شکست نهایی می شود و جهان اَشَه آغاز می گردد. این دوران دوازده هزار ساله را «زمان کرانمند» می گویند، در برابر «زمان درنگ خدای» یا «زمان بی کرانه» یا زمان ازلی - ابدی.

 اوستا، ترجمه دکتر جلیل دوستخواه، جلد دوم، انتشارات مروارید چاپ دهم (1385)، صفحه 935

جان هینلز

در پایان جهان، اهریمن علی رغم همه کوششهایش شکست می خورد و آفرینش بد او نابود می شود.

شناخت اساطیر ایران، جان هینلز، ترجمه ژاله آموزگار، چاپ اول (1368)، نشر چشمه، صفحه 83

پروفسور مری بویس

آخرت و رستاخیز

اعتقاد عامه بر آن است که سرانجام اهریمن و دیوان مغلوب شده و در رستاخیزی تمام انسان ها برای آنکه مورد آخرین داوری واقع شده و در بازگشت و تجدید نهائی دنیای نیکی حضور داشته باشند زنده میگردند.

دیانت زرتشتی (مجموعه سه مقاله از پروفسور کای بار، پروفسور آسموسن، پروفسور مری بویس، ترجمه فریدون وهمن، چاپ اول (1386)، نشر جامی، صفحه 175

 

پیوست دوم (سرنوشت دوزخ/ این پیوست برداشت من از نکات و ارجاعاتی است که دوست گرامی ام جناب آقای نوادری در رابطه با سرنوشت دوزخ به من متذکر شدند)

بنابر متنی که از بندهش در همین پست به اشتراک گذاشتم دوزخ هم در پایان از بین میرود: «و آن گند و ریمِنی میان زمین، که دوزخ است، بدان فلز سوزد و پاک شود. آن سوراخ که اهریمن بدان درتاخته (بود)، بدان فلز گرفته شود. آن زمین دوزخ را باز به فراخی گیتی آورند و فرشکرد شود در جهان. جهان، جاودانه و به کام، بی مرگ شود.» بر این اساس دوزخ نابود شده و به گیتی می پیوندد و اهریمن هم به جایی بر میگردد که از آنجا آمده بود و قسمت دومش در راستای متن اوستاست [که همچنین میتوان از آن نتیجه گرفت دوزخ خانه اهریمن نبوده]. دوزخ قسمتی از زمین بوده چنانچه در بند پنجم مینوی خرد هم میخوانیم که بدترین زمین، زمینی است که دوزخ در آن ساخته شده و خب میدانیم زمین آفریده اهریمن نبوده پس نتیجه میگیریم دوزخ حاصل حمله اهریمن به آفرینش خیر و ساختن دوزخ از بخشی از آن آفرینش بوده است. دکتر تفضلی هم در پاورقی شماره سه در صفحه 55 کتاب مینوی خرد متذکر میشوند دوزخ آفریده اهریمن و دیوان است که نشان میدهد دوزخ ازلی یا خود آفریده نبوده و مشابه خرفستران و... حاصل آفرینش خدای شر هست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۶/۰۴