مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

فتح ایران خالی از فایده برای مردم ایران زمین نبود (نمیگویم مطلقاً در تمامی جنبه ها برای اکثریت مردم ایران مثبت قلمداد میشود) چنانچه مواردی همچون ظلم و ستم حکومت ساسانی نسبت به عوام الناس بواسطه تبعیض در سواد آموزی و نظام طبقاتی را میتوان برشمرد که گرچه از بین بردنشان جزء اهداف خلیفه دوم برای فتح ایران قطعاً نبود اما مستقیماً بواسطه این فتح یا از میان رفتند یا کمرنگ تر شدند (چنانچه در دین مبین اسلام این چنین تبعیض ها و ظلم و ستم هایی نیست). پرداختن نیمه تفصیلی به آن در اینجا خالی از لطف نیست. نمونه بارز ثمره مثبت فتح ایران برای ایرانیانی که جز اقلیت اشراف زاده و موبد زاده و... تحت سلطه حکومت ساسانی نبودند را میتوان در سخنان پروفسور چوکسی (زرتشتی اهل هندوستان و فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد) دید که در پایان نامه دکترای خود میگوید:

با وجود این، گاه لازم بود وفاداری نو مسلمانان ثابت شود. عمومی ترین طریقه اثبات این امر، تبلیغ اسلام در میان همدینان سابقشان بود. عجیب نیست که اغلب معلوم می شد با حرارت ترین خرده گیران از دین زرتشتی، معتقدان قبلی آن دین بودند، یعنی کسانی که اسلام اختیار کرده بودند و سپس مشتاقانه در صدد انتشار آن برآمدند. حتی یکی از افرادی که قبلاً زرتشتی بود نام عربی عبداللیث (ابالیش) را برای خود اختیار کرده بود، در دربار مأمون با هودینان پیشوبای [پیشوای بهدینان] آذرفرنبغ به مباحثه پرداخت. سخنان آن مرتد چنان خطرناک بود که موبدان احساس کردند لازم است پاسخ های رهبر خود را در کتابی گردآوری کنند تا برای دفاع از اصول دین زرتشتی و خرده گیری متقابل از اسلام مورد استفاده جامعه زرتشتی قرار گیرد. اما حتی پسر خود آذرفرنبغ، یعنی زردشت، پس از آن که منصب پدر را به ارث برد، به دلیل مجاب شدن، مسلمان شد. زرتشتیان سده نهم میلادی/سوم هـ . ق با رساندن برادر او وهرامشاد به این منصب عالی در بغداد کوشیدند این وضعیت را جبران کنند. با وجود این، در آن زمان با تغییر دین داوطلبانه زردشت رویدادی که به نظر می رسد سرمشقی برای سایر زرتشتیان در عراق و خوزستان محسوب شده باشد صدمه قابل ملاحظه ای به روحیه جامعه زرتشتی در عراق و خوزستان وارد آمد.

... اغلب کسانی که اسلام آوردند، این کار را به دلیل منافع مالی انجام ندادند. بیشتر ساکنان شهرها، به خصوص زنانی که به دین جدید گرویدند، به دلیل اعتقاد خود به این دین و در تلاش برای تغییر دادن اصولی که احساس می کردند بی تأثیر شده اند، این کار را کردند.

تغییر داوطلبانه دین که اهمیتی پایدار داشت، در خراسان نیز اهمیت یافت. در آن جا تغییر دسته جمعی دین در شهرها همانند این گونه تغییر دین در مرکز ایران بود. در حدود سال 738م/121 هـ . ق مسلمانان، دهگان اصلی هرات را متقاعد به پذیرش اسلام کردند بر این مبنا که دین بومی او نامعتبر است. به این ترتیب، این شخص برجسته هنگام حضور در جشن زرتشتی مهرگان در بلخ برخاست و خطاب به جمعیت، تغییر دین خود را چنین اعلام کرد: «ما [ایرانیان] نه کتاب مقدس آشکاری داشتیم و نه پیامبری فرستاده شده از سوی خداوند.» گمان می رود در نیشابور، یک پیشوای کرامیه به نام ابویعقوب اسحق بن مهمشاذ (متوفی 993 م/383 هـ . ق) از تدین خود برای ترغیب بیش از پنج هزار زرتشتی، مسیحی و یهودی به قبول اسلام استفاده کرد، هرچند این تعداد ممکن است اغراق آمیز باشد.

... هرچند اطلاعات آماری در مورد درصد تعداد افراد باسواد در جهان اسلام در نخستین سده های اسلامی در دست نیست، این درصد نمی تواند چندان بالا بوده باشد، زیرا مساحت اتاق درس در آن مراکز آموزشی کم بود. با وجود این، ببرسی تاریخ های محلی و شهری مربوط به آن دوران و زندگی نامه افرادی از طبقات بالا نشان می دهد که در ایرانشهر و ماوراء النهر تعداد مسلمانان باسواد از تعداد زرتشتیان باسواد بیش تر بوده است. علت آن بود که در طول تاریخ سواد در میان جامعه زرتشتی منحصر به روحانیان، دبیران و بعضی از بزرگان و بازرگانان بود، در حالی که آموزش برای همه مسلمانان آزاد بود و اگرچه از هر نسل از مسلمانان فقط چند نفر کاملاً با سواد بودند، همان ها فرهنگ مکتوبی پدید آوردند که سرانجام اسلام را حتی در روستاها هم منتشر کرد. این فرهنگ به چنان کمالی رسید که موبدان هرگز حریف آن نشدند.

... جنبه ای از دین زرتشتی که ممکن است موجب رغبت زنان زرتشتی به طلب مردان مسلمان برای همسری شده باشد، مربوط به قوانین ناظر بر قاعدگی در این دین بود. بر زنان زرتشتی واجب بود که ایام قاعدگی خود را جدا از خانواده و دوستان در اتاق یا ساختمانی بگذرانند که برای آن منظور اختصاص یافته بود. این روش بر مبنای این عقیده بود  که آنان آلودگی را در میان جامعه منتشر نکنند [پیرامون این قسمت از سخنان پروفسور چوکسی، پروفسور مری بویس هم که در زمان پهلوی مدت زمانی را میان زرتشتیان گذرانده اشاره میکند که بعضاً زنان زرتشتی در دوران عادت ماهیانه در طویله نگاهداری میشدند نک: بویس، زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ص 214]. (چوکسی، ستیز و سازش، صفحات 101 و 102 و 104 و 128 و 129 و 153)

پیرامون مقوله سواد آموزی متذکر میشوم فارغ ازینکه پروفسور چوکسی به صراحت در رساله دکترای خودشان بدان اشاره کردند لکن برخی سعی کردند آنرا با طرح ادعاهایی فاقد اعتبار لازم به چالش بکشند و بیان دارند بنابر برخی دلایل عوام هم از حق سواد آموزی در ایران ساسانی بهره مند میشدند چنانچه در کتاب تاریخ جامع ایران جلد 4 صفحات 309 و 310 میخوانیم:

نظری به ساختار دربار و سازمان اداری ساسانیان روشن می دارد که تحصیلات نمی توانسته فقط ویژه شاهزادگان و اشراف زادگان باشد، زیرا فقط دربار پادشاه نیازمند دبیران نبوده است. کشور به افرادی نیاز داشته که بتوانند سایر وظایف را مانند کارهای اداری و قضایی، تاریخ نگاری و ثبت وقایع، حسابداری و نسخه برداری از کتابها و غیره را انجام دهند. این طبقه مهم دبیران نامیده می شدند و یکی از طبقات مهم اجتماعی ساسانیان به شمار می آمدند. همین دبیران اگر در دربار راه می یافتند نقش بزرگی در امور سیاسی کشور و تصمیم گیری های مهم داشتند و اغلب همراه با موبد موبدان مورد مشورت پادشاه در امور مهم قرار می گرفتند. به طبع برای آموزش دبیران و کسانی که آنان را در وظایفشان یاری دهند نیاز به وجود افراد تحصیل کرده و درس خوانده بوده و بدین ترتیب، تحصیلات فقط در علوم دینی خلاصه نمی شده است.

بر اساس متون پهلوی، دبیران در مدارسی ویژه که دبیرستان نامیده می شد، توسط آموزگار آموزش می دیدند. در این مدارس شاهزادگان و فرزندان اشراف نیز شرکت می کردند.

افزون بر دبیران، گروه های بزرگ دیگری از پیشه وران، تاجران، صنعتگران و دهقانان بوده اند که آنان نیز در زندگانی هر روزه نیاز به سواد داشته اند. در ادبیات پهلوی از محلی به نام فرهنگستان نام برده می شود که همان مدرسه معمولی و به ظاهر محل آموزش مطالب عمومی بوده است (یونکر 1912: 15-16، 20؛ دابار 1909: 39). کسانی که در این مدارس تدریس می کردند فرهنگبد نام داشتند.

نقدهای جدی به این سخن وارد است و ادعاهایی که در کتاب تاریخ جامع ایران بیان شده است را میتوان غیر موجه بیان کرد:

الف) در در نود و نهم کتاب سد در نثر (از متون دینی زرتشتیان) میخوانیم:

اینکه موبدان و دستوران و ردان و هیربدان را نشاید که همه کس را پهلوی آموزند

که زرتشت از هورمزد پرسید که پهلوی آموختن مر کسان را شاید هورمزد به افزونی جواب داد که هرکه از نسل تو باشد موبد و دستور و هیربدی که خردمند باشد دیگر هیچ کس را نشاید جز از اینکه گفته ام اگر دیگران را آموزد او را عظیم گناه باشد اگر بسیار کار کرفه کرده باشد فرجام او را بدوزخ بود. Nasarvji Dhabhar, Saddar Nasr & Saddar Bundeheshn, page67

خط پهلوی بعنوان خط زبان فارسی میانه که در میان سده های سوم تا هفتم میلادی زبان رسمی دولتی و ادبی ایران بوده است (نک: راستورگوا، دستور زبان فارسی میانه، پیشگفتار مترجم، ص17) به اشکال مختلفی همچون گشته دبیره، نامه دبیره و... موجود بود و از این خط برای نامه نگاری و تحریر سنگ نبشته ها و... استفاده میشده است. فارغ از ایرادات زیادی که این خط داشته و برای نمونه ادوارد براون درباره آن میگوید: «این خط نه تنها پر زحمت و ثقیل و در اعلی درجه ابهام است بلکه مخلوط و ممزوج با کفر و زندقه بود. بعلاوه تا موقعی که خط پهلوی وسیله مکاتبه بود نوشتن و حتی خواندن در میان ایرانیان باستثناء موبدان و دستوران و دبیران از نوادر کمالات محسوب میشد. (براون، تاریخ ادبی ایران، ج1، ص17 و 18)» یا میرزا جلال الدین اصفهانی نیز بیان میکند: «خط پهلوی خیلی مشکل است. (همائی اسفهانی، تاریخ ادبیات ایران، ج1، ص187)» و راستورگوا نیز در همین رابطه اشاره میکند که: «اشکالات بی شمار کتاب پهلوی از قبیل هم شکل بودن بعضی از حروف و وجود هزوارش و حفظ املاء قدیمی خواندن و نوشتن را بسیار دشوار می نمود. (راستارگویوا، دستور زبان فارسی میانه، ص20)» لکن بنابر متن صد در نثر مشاهده شد که آموزش خط پهلوی جز به روحانیون دینی گناه شمرده شده و خب میدانیم روحانیت در آیین زرتشت موروثی بوده است چنانچه موبد مهربان فیروزگری در مصاحبه با تارنمای خبری زرتشتیان بیان میدارد موبدی در همه جا مقامی موروثی است. (نک: تارنمای خبری زرتشتیان (امرداد)، مصاحبه با موبد فیروزگری با عنوان «همه چیز درباره موبد مهربان فیروز ری» به تاریخ شانزدهم آذرماه 1398: amordadnews.com/13220) در نتیجه مقام بالاتر از موبدی یعنی دستور هم مشخصاً موروثی و هیربد نیز که کارکرد و جایگاه ثابت و مشخصی در طول تاریخ نداشته و بعضاً پایین تر یا همرده موبدی قرار میگرفته نیز مقامی موروثی بوده و بعنوان مثال در زرتشتیت معاصر هم فرد موبد قبل از موبد شدن هیربد میشده و البته می بایست از خاندانی روحانی باشد (نک: شهسواری؛ موسوی کوهپر، ساختار درونی روحانیت زرتشتی در دوره ساسانی، ص153 و 155). نیز با توجه به تبار روحانیت دینی داشتن خاندان سلطنتی ساسانیان نیز (نک: جلیلیان، شهرام، ساسانیان روحانی تبار بودند) میتوان گفت سواد داشتن افرادی در خاندان سلطنتی تضادی با متن نقل شده ندارد.

 سواد آموزی منحصر در خاندان های روحانیون دینی زرتشتیان و نهایتاً اشراف زادگان همطراز ایشان باید بوده باشد و نتیجتاً عام بودن سواد آموزی بطور کل در تضاد با متون دینی خود زرتشتیان می باشد. در متن دیگری نیز بنام «دبستان مذاهب» که نوشته موبدی زرتشتی میباشد سواد آموزی منحصر در میان خاندان موبدان زرتشتی عنوان شده است:

در صدم: موبد را باید لغت پهلوی، غیر را نیاموزاند، چه یزدان به زردشت گفته است که: «این علم را به فرزندان خود تعلیم کن». (دبستان مذاهب، موبد کیخسرو اسفندیار، به اهتمام رحیم رضا زاده ملک، صفحه 111)

البته مشخص است که دبستان مذاهب اعتبار صد در نثر را ندارد اما وجود این دو سند در دوران بعد از برافتادن ساسانیان (گرچه بنظر میرسد در زمان مربوط به محتوای صد در نثر کمی ابهام است، بنگرید به اینجا و محتوایش میتواند به زمان ساسانیان هم برسد و صرفاً مکتوب شدنش در قرون بعد از فتح ایران صورت پذیرفته باشد) به انضمام برداشت مشابه از منابع تاریخی (چنانچه در گفتار پروفسور چوکسی مشهود بود) مقوله انحصار سواد آموزی را بشدت تقویت میکند برای مقوله دبیران هم بنظر میرسد این شغل منحصر در خاندان موبدین زرتشتی بوده است و اینطور مقوله انحصار سواد آموزی هم حل میشود چون میتوان استدلال کرد اینکه در متون زرتشتی بین اشراف و رعایا فرقی گذاشته نشده بدلیل هم انحصار در شغل دبیری هم بوده است، بهرحال تمام مردان خاندان در هر زمانی که الزاماً روحانی دینی نمیشده اند [فارغ ازینکه محذوریتی نداریم بعنوان مثال فردی هم هیربد و هم دبیر باشد] و در اینباره پروفسور کریستنسن گفتار درخور توجهی داشته و میگوید:

بعضی از مناصب مهمه در هفت دودمان نخستین موروث بود و چون کم کم تشکیلات اداری بر اصول ملوک الطوایفی غلبه یافت، نجبای زمین دار عادت بر این جاری کردند که مناصب عالی و غیر موروثی دولتی را به خود تخصیص دهند. بدین طریق قدرت خود را محفوظ داشتند، زیرا در غیر این صورت در نتیجه سیر تکاملی دولت، به کلی قدرت از آنها سلب می شد.

... از منابع موجوده تاریخی تفصیل منازعات شدیدی را که طبقه مغان با پادشاهان وقت به منظور حفظ اقتدار خویش می کردند، نمیتوان به دست آورد. فقط با روایاتی که از کتب مختلف التقاط نموده ایم، می توانیم تا اندازه ای به جریان و تحولی پی ببریم که روحانیان را به پشتیبانی تشکیلات دیوانی ملوک الطوایفی به اوج قدرت رسانیده بود. (ایران در زمان ساسانیان، آرتور امانوئل کریستنسن، ترجمه رشید یاسمی، ویراستار حسن رضایی باغ بیدی، صفحه 189)

البته بازم بنظرم نمیتوان سواد خواندن و نوشتن اشراف و نجبا از خاندان های غیر موبد و غیر سلطنتی را قطع به یقین منکر شد، مثلاً نامه هایی که شاه ساسانی برای سردار خودش مینوشته را چه کسی میخوانده؟ منطقی است گفته شود دبیر همراه وی، اما بنظرم جایگاه آن واسپوهران بزرگ در حد شهربراز و... آن قدر قابل توجه بوده که محذوریت های موبدین بر ایشان صدق نکند و کماکان چماق بی تدبیری و طمع و حرص روحانیون زرتشتی ساسانی بر کمر رعایا همواره فرود می آمده تا اینکه متوجه نجبایی که از خاندان های مثلا مهران و... بودند باشد.

ب) اینکه در کتاب تاریخ جامع ایران ادعا شده برای رونویسی از کتب و... در زمان ساسانیان نیاز به دبیران بوده خود مستلزم اثبات وجود کتابخانه های بزرگ و یا زیاد و... به خط پهلوی است در حالیکه این چنین سندی بهیچ عنوان در دست نیست و اصلاً در کل طول دوره ایران باستان وضعیت دانشمندان و دانش بشدت کمرنگ بوده و در اینباره طی مقاله ای در وبلاگ مکتب رئالیسم بطور مفصل بحث شده است:

offer13.blog.ir/post/134

اگر بگوییم نهایتاً دانشکده پزشکی مربوط به بیمارستان جندی شاپور دارای کتابخانه بوده هم باز تغییری ایجاد نمیکند چون یک کتابخانه آنهم برای دانشگاه و بیمارستانی که مسیحیان نسطوری غیر ایرانی در شکل گیری اش تأثیر مشهود و حداکثری داشتند احتیاج به کاتبان زیادی ندارد مجبور بشویم از لزوم کاتب بودن عوام الناس سخن بگوییم. گرچه برخی در اصل وجود این چنین دانشکده و بیمارستانی تشکیک وارد کردند لکن بهرحال این دانشکده متعلق به رومیان بوده تا ایرانیان چنانچه ویلم فلور در اینباره میگوید:

در طی چهار دهه گذشته شک های جدی ای درباره تأسیس اولیه یک بیمارستان و دانشکده پزشکی در جندی شاپور به وجود آمده است. ... بعد از شکست امپراطور والرین، شاپور اول زندانیان یونانی (رومی) به اسارت گرفته در جنگ را در جندی شاپور مستقر می سازد. او همچنین با دختر والرین ازدواج می کند؛ این خانم در آن شهر سکنی می گزیند و دو پزشک یونانی با خود می آورد که به صورت عام، پزشکی یونانی را در جندی شاپور تدریس کردند. بعداً شاپور اول یک هندی و پزشکان سریانی زبان را به این شهر فرستاد. افزون بر این، شاپور دوم به شهر یک دانشکده اعطاء کرد... هنگامی که خسرو انوشیروان اول بعضی از دانشوران مسیحی که پس از گریختن از ادسا در نصیبین مستفر شده بودند را به انتقال به جندی شاپور وادار نمود و آن ها را به ترجمه متون پزشکی یونانی ترغیب کرد. بنابراین، جای شگفتی نیست که هارون الرشید، که گفته می شود بنیان گذار اولین بیمارستان اسلامی بود به دنبال پزشکان مسیحی جندی شاپور فرستاد تا بر تأسیس بیمارستانش نظارت کرده و فعالیت های آن را مدیریت نمایند. اما همانگونه که توسط دالس، کنراد، هوردن و دیگران نشان داده شده است، شاهد این داستان تا حدی خیالی است و در حالی است که دیگر واقعیت های به آن افزوده، مملو از مسائل تاریخی می باشند. همچنین هیچ منبع معاصری وجود ندارد، در حالی که داستان بالا عمدتاً بر اساس منابع عربی قرن سیزدهم است. (فلور، تاریخ بیمارستان ها در ایران، ص25 و 26)

ج) اینکه عنوان کردند در مدارسی که دبیران تحصیل میکردند اشراف و شاهزادگان هم بودند، لکن نویسنده مگر اثبات کرده غیر از ایشان [که مشخصاً خاندان روحانیون زرتشتی هم جزء اشراف محسوب میشدند] عوام الناس هم میتوانسته در آن مدارس تحصیل کند که حال دبیری را برای عوام الناس هم مجاز شمرده است؟!.

د) عنوان شده دهقان و صنعتگر و پیشه ور برای ادامه شغل خود به سواد احتیاج داشتند بر چه اساس عنوان شده است؟ ما کشاورز بیسواد در همین زمان هم داریم نیز در زمان پهلوی دوم هم اکثر مردم کشور اساساً بیسواد بودند، نویسنده نگاهی به آمار سواد آموزی زمان پهلوی می انداخت میفهمید تا همین چند دهه پیش کلی از مردم بدون سواد امرار معاش میکرده اند که مشخصاً در قالب شغل های مختلف بوده است (نک: بررسی میزان عقب ماندگی رژیم پهلوی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی: irdc.ir/fa/news/389).

ه) اینکه از لزوم دبیران متعدد بواسطه اینکه فقط دربار شاهی نمیتوانسته نیازمند ایشان باشد سخن به میان آورده شده بهیچ عنوان ربطی به انحصار سواد آموزی ندارد چه آنکه مشخصاً اشراف و روحانیون دینی در مناطق دیگر هم بودند اما به این نکته نیز باید توجه کرد که اساساً همانطور که دکتر کتایون مزداپور از محققین زرتشتی متذکر میشوند جامعه ایران ساسانی نوشتاری نبوده است و پیرامون آن در ماهنامه نشریه فروهر (به صاحب امتیازی سازمان جوانان زرتشتی تهران) از قول ایشان طی سخنرانی که در نشست علمی تنوع فرهنگی و همبستگی ملی از منظر زرتشتیان ایرانی به تاریخ 22 شهریورماه 1396 در پژوهشکده ‌ی مردم ‌شناسی و پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری داشتند خوانیم:

جشن ها و آداب و رسوم متنوع زرتشتیان در حال فراموشی هستند و باید برای مکتوب کردن آنها اقدام کرد.

کتایون مزداپور با اعلام این مطلب گفت: از این که چه زمانی یزد به عنوان مرکز زرتشتیان مطرح شد، اطلاعاتی در دست نیست چرا که جامعه ایران هرگز نوشتاری نبوده... (ماهنامه فروهر، ص17)

باز دکتر مزداپور در جای دیگری میگویند:

هرچند تاریخ کتابت و کاربرد خط و نگارش در درون مرزهای جغرافیای در ایران کنونی به حدود پنج هزار سال پیش از این می رسد، فرهنگ ما بیش تر جنبه و وجه شفاهی دارد... (مزداپور، پژوهشی در اهمیت اسناد کهن مکتوب در حفظ سنت شفاهی، ص263)

در نتیجه انتظار وجود دبیران در مقیاس زیاد هم بیهوده است چون اساساً با جامعه نوشتاری طرف نبودیم و اسناد مکتوب زیادی هم بدست ما نرسیده است بخواهیم سخن دکتر مزداپور را بواسطه آن به چالش بکشیم. گرچه بر فرض صحیح نبودن این مورد هم در هر ناحیه ای طبیعتاً روحانیون دینی یا افرادی از خاندان شاه حاکم بر آن سرزمین که زیر نظر شاه شاهان (پادشاه ساسانی) بوده اند عهده دار امور مربوط به دبیری بشوند.

و) بنظر میرسد نویسنده دبیران را مشابه کارمندان دولت یک کشور هشتاد میلیونی فرض کرده است! با این پیش فرض با خود گفته بعید است اشراف زادگان و بزرگان و بازرگانان به چند هزار نفر برسند فلذا پس مردم عادی هم میتوانسته دبیر بشوند!! در صورتی که اصل کار دبیران متعلق به دربار و مراکز مهم حکومتی بوده ضمن اینکه بنابر گزارش طبری در زمان خسرو انوشیروان بر همه مردم مالیات سرانه مقرر گردید بجز پنج گروه که از پرداخت مالیات سرانه معاف شدند و شامل «اهل خاندانهای بزرگ و جنگاوران، هیربدان، دبیران و آنها که به خدمت شاه در بودند» میشدند (نک: طبری، تاریخ طبری، جلد دوم، ص703) مشخصاً در اینجا دبیران طبقه ممتاز و کاملاً جدایی از مردمان  عادی بودند و همرده روحانیون دینی زرتشتی (هیبردان) قرار گرفته اند نتیجتاً میتوان گفت دبیران از خاندان های روحانیون دینی زرتشتی بوده و سواد آموزی در آن خاندان ها رواج داشته است. اینکه مردم عادی بتوانند دبیر بشوند و از پرداخت مالیات سرانه معاف، در تضاد کامل با نظام طبقاتی و نیز اساساً عادی بودن آن مردم است! در این صورت مالیات سرانه محلی از اعراب نداشته چون طبیعتاً خیلی از مردم عادی با فرا گیری سواد روی به دبیری و معاف شدن از پرداخت این مالیات می آورده اند! و نیز هیچ دلیلی ندارد عده ای از مردم عادی بواسطه دبیر شدن از پرداخت این مالیات معاف شوند لکن کشاورز و کارگر و... که بنابر قول نویسنده آنها هم بعضاً نیاز به سواد داشته و میتوانسته با سواد شوند محکوم به پرداخت مالیات سرانه باشند! این دیدگاه کاملاً شاذ و فاقد هرگونه اعتباری است.

ز) در رابطه با دبیرستان هم که در متن کتاب تاریخ جامع ایران بدان اشاره شد دوستمان جناب آقای شادفر در گروه پژوهشی آرتا در اینباره نقد خوبی را بیان کردند:

در منابع زرتشتی آمده است :

"این که بهدینان را می باید که خطِ اوستایی بیاموزند، پیش هیربدان و اوستادان تا در خواندن نیایش و یشت خطا نرود...هورمزد به افزونی زرتشت را گفت که هر هیربد و اوستادی در آموختن اوستا بهدینان را تقصیر کند، او را از بهشت چندان دور کنم که پهنای زمین باشد"

پس همانگونه که مشاهده می کنید آموزش خط اوستایی برای زرتشتیان واجب بوده و اگر موبدان در این امر کوتاهی می کردند به بهشت راه پیدا نمی کردند.

باید دقت کرد خط اوستایی به غیر از اوستا خواندن هیچ کاربرد دیگری ندارد.

همچنین در مورد یادگیری مفاهیم دینی(گناه و ثواب) در دبیرستان چنین آمده است :

"این که بر همه کس فریزوان(واجب) است که کودک به دبیرستان فرستادن و چیزی آموختن، پس جهد باید کردن تا چیز نیکو بیاموزندشان و از کرفه و گناه آگاه کنند و اگر فرزند به دبیرستان ندهند و چیزی نیاموزند، بر گناه کردن دلیر می شوند، آن گناه به گردن پدر و مادر است "

منبع: صدر نثر و صدر بندهش، تصحیح سید سعید رضا منتظری، نشر دانشگاه تهران، چاپ اول 1400، صفحه 232 و 165

ح) برای فرهنگستان نیز هیچ سندی ارائه نمیشود که مردم عادی هم میتوانسته در آن تحصیل کنند (فارغ از کم و کیف وجود داشتنش در زمان ساسانیان چنانچه من در سند معتبری ندیدم با این کم و کیف وجود مکانی بنام فرهنگستان تأیید شود) و سواد بیاموزند چنانچه در خود متن هم تصریحی به وجود این چنین سندی نشده و صرفاً با اشاره به دو مأخذ میگوید ظاهراً محل تدریس مطالب عمومی بوده. این مدل ادعا کردن بخصوص وقتی نقدهای فوق را در نظر بگیریم نمیتواند موجه باشد.

در نتیجه مشخصاً فتح ایران فواید در خور توجهی برای اکثریت مردم ایران ساسانی که از خاندان های موبدین و اشراف زادگان و... نبودند داشته و نمیتوان منکر آن شد.

 

پ.ن: بحث کتابسوزی را در اینجا مطرح نکنید که دو روایت مشهور آن یعنی روایت ابوریحان بیرونی و ابن خلدون بطور کامل نقد شده و هیچ وجهی از اعتبار ندارند:

offer13.blog.ir/post/704

offer13.blog.ir/post/621

 

منابع

- براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران، ج1، ترجمه: علی پاشا صالح، تهران: کتابخانه ابن سینا، چاپ دوم، 1335 هـ ش.

- بویس، مری، زرتشتیان، باورها و آداب دینی آنها، ترجمه: عسکر بهرامی، تهران: نشر ققنوس، چاپ یازدهم، 1389 هـ ش.

- جلیلیان، شهرام، «ساسانیان روحانی تبار بودند»، نشریه تاریخ ایران، شماره 2، 1400 هـ ش، صص23- 69.

- چوکسی، جمشید کرشاسپ، ستیز و سازش، ترجمه: نادر میرسعیدی، تهران: انتشارات ققنوس، چاپ هفتم، 1393 هـ ش.

- راستارگویوا، ورا سرجیونا، دستور زبان فارسی میانه، ترجمه: ولی الله شادان، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ دوم، 1379 هـ ش.

- شهسواری، میثم؛ موسوی کوهپر، سید مهدی، «ساختار درونی روحانیت زرتشتی در دوره ساسانی»، مطالعات باستان شناسی پارسه، شماره 9، 1398 هـ ش، صص147-162.

- فلور، ویلم، تاریخ بیمارستان ها در ایران، ترجمه: ایرج نبی پور، بوشهر: انتشارات دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی بوشهر، چاپ اول، 1400 هـ ش.

- ماهنامه فروهر، گزارش برگزاری نشست تنوع فرهنگی و همبستگی ملی از منظر زرتشتیان ایران، خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شماره 476، 1396 هـ ش.

- مجموعه نویسندگان، زیر نظر موسوی بجنوردی، کاظم، تاریخ جامع ایران، ج4، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، 1394 هـ ش.

- مزداپور، کتایون، «در جست و جوی اسناد ایرانی، پژوهشی در اهمیت اسناد کهن مکتوب در حفظ سنت شفاهی»، نشریه مطالعات فرهنگ و هنر آسیا، شماره 1، 1398 هـ ش، صص263-276.

- همائی اصفهانی، میرزا جلال الدین، تاریخ ادبیات ایران، ج1، تبریز: کتابخانه ادبیه، چاپ اول، 1348 هـ ش.

- Nasarvji Dhabhar, Ervad Bamanji, Saddar Nasr & Saddar Bundeheshn, Bombay: The trustees of the Parsee Punchayet Funds and Properties, 1909.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۹/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی