مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

راستی آزمایی تواریخ هرودوت (7): برآمدن آماسیس دوم

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، ۰۵:۵۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بنابر نقل هرودوت در کتاب سوم بندهای یکم الی دوم تواریخ خود وقتی کمبوجیه دختر فرعون مصر را به زنی خواست فرعون وقت آماسیس دوم/آمازیس دوم/اخموس دوم/Amasis II/Ahmos II از ترس اینکه دخترش خدمتکار جنسی «Concubine» کمبوجیه بشود دختر فرعون قبلی یعنی آپریس (یا Uahabra) که نامش «نی تِِتیس» بود را بجای دختر خود برای این شاه پارسی میفرستد. سپس هرودوت عنوان میکند کمبوجیه همواره دختر فرعون مصر را به نام پدرش میخواند (مرتبط با زمانیست که دیگر خدمتکار جنسی کمبوجیه شده بود) اما یکبار نی تتیس به کمبوجیه میگوید که دختر حاکم قبلی است و فرعون فعلی مصر به زور حکومت را غصب کرده و با مصریان بر ضد پدرم که ارباب وی بوده قیام میکند و پدرم را میکشد.

هرودوت میگوید روایت پارس ها از علت جنگ بین فرعون مصر و شاه پارسها چنین است و سپس اشاره به روایت مصریان میکند که مشابه همین روایت میباشد با این تفاوت که کوروش دوم فردی بوده که دختر فرعون مصر را خواستگاری میکند و کمبوجیه فرزند زنی مصریست. در نهایت هرودوت هم با رد روایت مصریان قول اولی را مورد قبول خود بیان میکند.

آماسیس دوم نه تنها ولیعهد که فرزند آپریس هم نبوده و به زور حکومت را غصب میکند. هرودوت جریان کامل چگونگی سرنگونی آپریس و به قدرت رسیدن آماسیس دوم را در کتاب دوم بندهای 161 الی 163 و 169 الی 172 تواریخ خود شرح میدهد. خلاصه آن چنین است که آپریس وقتی به مبارزه یونانیان مهاجم میرود شکست میخورد و بر اثر این شکست مصریانی که از نبرد برگشتند و دوستانشان ناراضی میشوند و بر او میشورند و وی هم آماسیس را به منظور آرام کردن اینان میفرستد اما آنها آماسیس را شاه خود میخوانند و سپس آماسیس روی به گرد آوری تدارکات به منظور نبرد با آپریس میکند. در نهایت آپریس با مزدوران یونانی که اجیر کرده بود به جنگ آماسیس میرود که لشکریانش از مصریان بودند و در نهایت در ممفیس نبرد صورت میگیرد و آپریس شکست میخورد و اسیر آماسیس میشود. آماسیس مدتی او را در قصر سابق خودش در سائیس نگاهداری میکند لکن بخاطر نارضایتی مصریان ازین اقدام در نهایت آپریس را به ایشان تحویل داده و آنان هم او را خفه میکنند و در نهایت آپریس در قبرستان پدرانش در معبد آتنا دفن میشود (همانطور که هرودوت در ابتدای بند 170 بیان میدارد این معبد در شهر سائیس قرار داشته است).

در اینباره ویکی پدیای انگلیسی با ارائه سه رفرنس به نقل از دانشنامه بریتانیکا عنوان میکند کتیبه ای مبارزه بین مصری های بومی و سربازان خارجی را تأیید میکند و ثابت میکند که آپریس در حدود 567 قبل از میلاد در سال سوم سلطنت آماسیس دوم کشته و با احترام به خاک سپرده میشود. متن مربوطه در ویکی پدیای انگلیسی بعلاوه منابع (منابعی که ویکی پدیا درج کرده بجز مورد دوم ناقص اند اما خدا را شکر متن مد نظر در منابع اول و دوم را توانستم پیدا و استخراج کنم که در پیوست دوم انتهای همین پست درجشان کردم) و لینکش را اینجا قرار میدهم:

An inscription confirms the struggle between the native Egyptian and the foreign soldiery, and proves that Apries was killed and honourably buried in the third year of Amasis (c. 567 BCE)

Refrence:

One or more of the preceding sentences incorporates text from a publication now in the public domain: Griffith, Francis Llewellyn (1911). "Amasis s.v. Amasis II.". In Chisholm, Hugh (ed.). Encyclopædia Britannica. Vol. 1 (11th ed.). Cambridge University Press. p. 782. This cites:

W. M. Flinders Petrie, History, vol. iii.

James Henry Breasted, History and Historical Documents, vol. iv. p. 509

Gaston Maspero, Les Empires

en.wikipedia.org/wiki/Amasis_II

 

پیوست اول) متن ترجمه فارسی تاریخ هرودوت کتاب سوم بندهای اول و دوم و ابتدای بند سوم:

1. بر ضد این آمازیس بود که کبوجیه فرزند کوروش بجنگ پرداخت و علاوه بر مردمانی که بر آنها سلطنت میکرد تعدادی از یونانیان یونی و ائولی را نیز با خود برد. و اما چنین بود علت این جنگ: کبوجیه رسولی به مصر فرستاده بود تا از دختر آمازیس خواستگاری کند. این تقاضا را او بتوصیه یک نفر مصری کرده بود. و این مصری بآنجهت محرک این واقعه بود که نسبت به آمازیس کینه میورزید و علت کینه او این بود که در موقعی که کوروش کس بنزد آمازیس فرستاده بود و بهترین طبیب مصر را برای معالجه چشمان خود خواسته بود، آمازیس از بین تمام اطبای مصری او را انتخاب و از زن و فرزندش جدا و به پارس ها تسلیم کرده بود. این مصری که از این حیث باو کینه داشت، با توصیه و اصرار خود کبوجیه را بر انگیخت تا از دختر آمازیس خواستگاری کند. قصد او از این عمل آن بود که اگر آمازیس دختر خود را بدهد ناراحت شود، و اگر ندهد خصومت و دشمنی کبوجیه را برانگیزد.

آمازیس که از قدرت پارس ها مضطرب و بیمناک بود، نه میتوانست دختر خود را بدهد، و نه میتوانست از دادن او امتناع کند، زیرا بخوبی میدانست که کبوجیه او را بزنی نمیگیرد بلکه برای همخوابگی مطالبه میکند. آمازیس پس از آنکه درباره این مطلب خوب اندیشید چنین تصمیم گرفت: از پادشاه قبلی یعنی آپریس دختری باقی بود بلند بالا و بسیار زیبا رو و تنها فردی بود که از خانواده آپریس باقی بود.

این دختر نی تتیس نام داشت. آمازیس این دختر جوان را با لباس های فاخر و زیور آلات بیاراست و بجای دختر خود به پارس فرستاد.

بعد از مدتی چون کبوجیه پیوسته در موقع سلام دادن او را بنام پدرش میخواند، دختر باو چنین گفت:

«پادشاها، متوجه نیستی که آمازیس ترا فریب داده است او مرا با ظاهری آراسته بنزد تو فرستاده و چنین وانمود کرده که دختر خود را بتو داده است، در حالیکه من در حقیقت دختر آپریس هستم که ارباب این مرد بوده و این مرد با مصریان بر ضد او قیام کرده و او را کشته است.»

این سخن و اتهاماتی که بیان شد کبوجیه فرزند کوروش را سخت برآشفت و وی را برانگیخت که به مصر حمله کند. چنین است آنچه پارس ها نقل میکنند.

2. اما مصری ها کبوجیه را از خود میدانند و مدعی هستند که او از همین دختر آپریس بدنیا آمده، زیرا آنکس که از دختر آمازیس خواستگاری کرده کوروش بوده نه کبوجیه.

ولی این ادعای مصریان حقیقت ندارد، و آنها بخوبی میدانند (زیرا اگر اقوامی وجود داشته باشند که از عادات و رسوم پارس ها با خبر باشند مصریان یکی از آنها میباشند) که اولاً بین پارس ها مرسوم نیست که وقتی فرزند شرعی وجود دارد فرزندی غیر شرعی بسلطنت برسد، ثانیاً کبوجیه پسر کاساندانه دختر فارناسپ و از خانواده هخامنشی بود و از آن زن مصری بدنیا نیامده بود.

3. ولی آنها با این تظاهری که بداشتن روابط خویشاوندی با خاندان کوروش میکنند حقیقت را تحریف میکنند. در این باره چنین بود واقعیت مطلب.

تاریخ هرودوت، جلد سوم (تالی)، ترجمه هادی هدایتی، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، صفحات 108 الی 110

 

پیوست دوم) منبع اولی که ویکی پدیای انگلیسی معرفی کرده جلد سوم از سری شش جلدی کتبی با عنوان تاریخ مصر است که سه جلد اول آن نوشته سر ویلیام فلندرز پتری مصر شناس مشهور بریتانیایی میباشد و از صفحه 345 الی 352 آن نقل چگونگی سقوط آپریس و برآمدن آماسیس دوم است که بیشتر به نقل از تاریخ هرودوت میباشد. قسمت مد نظر ما صفحات 350 الی 352 است که در آن پروفسور پتری به اسناد باستان شناسی در رابطه با آماسیس دوم و آپریس اشاره میکند. این اسناد را میتوان به دو دسته تقسیم کرد (این دسته بندی را خودم بر اساس سخنان پروفسور پتری انجام دادم)، دسته نخست آنهایی هستند که بقول پتری اشاره به دوران نایب السلطنه بودن آماسیس و زندانی سیاسی بودن آپریس دارند. این اسناد تأیید کننده آن بخش از سخن هرودوت اند که گفته بود آماسیس مدتی آپریس را در قصر خود نگاهداشته بود. پروفسور پتری بیان میدارد بر اساس این اسناد سلطنت آماسیس دوم بعنوان ولیعهد باید چند سال به طول انجامیده باشد و سپس میگوید گفته هرودوت مبنی بر 25 سال سلطنت کردن آپریس اشتباه بوده و وی 19 سال فرعون بوده و سه سال هم در اسارت آماسیس (که ولیعهد او محسوب میشده) و جمعاً 22 سال سلطنت میکند.

دسته دوم تنها شامل یک سند است و آن سندی هست که پروفسور پتری از آن با عنوان «سنگ نگاره مرگ آپریس» البته با قید بسیار مهم یاد میکند  و بر اساس ترجمه ای که ایشان نقل میکند بطور خیلی خلاصه بگویم در آن اشاره شده که در سال سوم Illrd year سلطنت آماسیس (که نشان میدهد آماسیس سه سال ولیعهد آپریس بوده)، آپریس بواسطه یک قایق یونانی از محل حبس خود در سائیس خارج شده و در نهایت نبردی بین او که همراه خود یونانیان را داشته با آماسیس که لشکریانش از مصریان بودند درگرفته و در پایان هم سپاه آپریس شکست خورده و وی در قایق خود کشته میشود. من متن سخنان پروفسور پتری را قرار میدهم تا خودتان بتوانید کامل مطالعه اش کنید:

The monuments of the joint-reign of Uahabra and Aahmes conclusively show that for some years Uahabra remained a political prisoner under the power of his nominal co-regent Aahmes. Of this period is a clay seal with the cartouches of Khnunvab'ra and Haa*ab*ra together (Rec. xx. 133) ; the scene of founding a temple at Memphis (C. M. 443), which is being done by Uahabra, followed by a royal ka of Aahmes (truly his evil genius shadowing him) ; the granite shrine at Abydos (P. Ab. i. Ixviii.), which has the names of Uahabra on the pyramidion, and Aahmes on a piece which is almost certainly part of the side ; the mixed foundation deposits at Abydos of Uahabra with one piece of Aahmes (F*. Ab. i. Ixx.) ; and, lastly, the all-important stele of the death of Uahabra (Rec. xxii. i). Of this, the following is an abstract.

In the Illrd year, month of Pauni (about the end of October) Aahmes told his Council that Haa*ab*ra had left his confinement at Sais in a Greek boat numberless Greeks were going through the north land and he acted as if there was no one over him that he called the Greeks and gave them a residence in Pehu An (possibly Naukratis) and they infested Egypt up to Sekhet Mafek (Terraneh) Aahmes then assembled the notables. He reminded them that every battle that the king had led had been disastrous ; but that God called them now, and they only needed to be bold to overcome the intruders. They replied most obsequiously, that he was master by the will of God, that he had a large army, and all his people were happy and flourishing. So Aahmes assembled his troops and mounted his chariot. A first fight took place at Andropolis, in which his troops won, and he offered booty without end in the temples. But on Hathor 8 (i8th March) news came that thousands more of the Greek jfcrty were about. Aahmes then addressed his troops, started, and overran the land like at empest. So the party of Uahabra murdered the prince who was resting in his boat. And Aahmes, seeing his friend (!) slain, interred him, and pardoned him his sin to the gods.

 

ممکن است بنظرتان برسد روایت هرودوت به نبردی قبل از وقوع جنگ مندرج در این سند باستان شناسی اشاره دارد و باید عرض کنم درست متوجه شدید. ارجاع دومی که ویکی پدیای انگلیسی آنرا درج کرده بود جلد چهارم کتابی از پروفسور جیمز هنری بریستد مصر شناس مشهور آمریکایی با عنوان «سوابق باستانی مصر (اسناد تاریخی)» است و صفحات مد نظر در این کتاب 509 و 510 میباشد. پروفسور بریستد برای اشاره به این سند باستان شناسی عنوان «ELEPHANTINE STELA» را بکار میبرد که یعنی این اثر باستانی در جزیره الفانتین بوده و بنابراین میتوان این سند باستانی را «The Elephantine Stela of Amasis» نامید. وی در پاورقی اول ص509 کتاب خود ابعاد و... آنرا شرح داده و بیان میدارد که در موزه مصر نگاهداری میشود و در پاورقی دوم اشاره به رونوشت و نیز ترجمه انگلیسی که از آن شده میکند.

پروفسور بریستد بیان میدارد که این سند آسیب و... زیادی دیده و او بخش هایی را که از ترجمه اش مطمئن بوده نقل کرده و سپس ترجمه قطعات را بواسطه رابطه احتمالی بهم وصل کرده است. بریستد سپس به اینکه روایت هرودوت کاملتر ازین سند باستان شناسی هست اشاره کرده و میگوید وقایع قبل از متن این سند را هم در برمیگیرد (اشاره به نبرد اول آماسیس دوم با آپریس دارد گرچه هرودوت از نبرد دوم سخنی نگفته، از طرفی این کتیبه هم از نبرد اول سخنی به میان نیاورده است). سپس به دوران سه سال ولیعهدی آماسیس دوم اشاره و در نهایت به نبردی که در میگیرد و طی آن آپریس کشته میشود و در قبرستانی در سائیس که پدرانش بودند دفن میشود میرسد. ترجمه پروفسور بریستد کمی متفاوت از ترجمه ایست که پروفسور پتری قرار داده بود اما هردو ترجمه بوضوح تأیید کننده کلیت روایت هرودوت هستند.

بریستد اشاره میکند که این یادبود (Stela) روایت آماسیس دوم است و علیرغم انحرافات حقایق تاریخی و ابهامات اما اصل روایت قابل تشخیص است [اشاره به این دارد که شاه فاتح دستور به نگارش آن داده است و طبیعتاً میتوانسته روایت بنابر میل وی نقل شود. این مهم میتواند در تأیید هرچه بیشتر اختلافات روایت هرودوت با این سند بکار گرفته شود]. پروفسور بریستد در نهایت بیان میدارد گرچه بین روایت هرودوت با یادبود آماسیس دوم در چگونگی کشته شدن آپریس اختلاف است اما هردو متفق القول اند که وی در قبرستان اجدادی خود در سائیس دفن شده است. در اینجا متن مد نظر و تصاویر کتاب پروفسور بریستد را برایتان قرار میدهم:


This, perhaps the most important document of the Saitic period, is, unfortunately, so badly preserved that a  consecutive translation is totally impssible. In the following I have rendered only what is capable of safe translation, and have then connected the few scattered translatable passages, by statements of their probable relation to each other, as indicated by the intervening uncertain context.

The drift of the historical facts furnished by the document is thus, in the main, discernible, in spite of the uncertainties and obscurities in details. In his third year as king of Egypt, Amasis finds Apries advancing against him from the north with a force of Greeks and a fleet. Apries assumed the offensive, and advanced to the vicinity of Sais, where Amasis, having mustered his forces, met and defeated him. The army of Apries was scattered, but the dethroned king escaped, and his troops continued to rove the North, infesting the roads and, of course, living by plunder. Meantime, Apries was a fugitive, with a few Greek (?) ships. When four or five months had passed in this way, Amasis was obliged to dispatch his forces, to exterminate the remnant of Apries' army, and while this went on, Apries was slain.

The narrative of Herodotus begins at an earlier point in the usurpation of Amasis than does our stela. It would seem that after the defeat of Apries, and his dethronement by Amasis, as related by Herodotus, Apries had taken advantage of Amasis' kindness, had after some three years made his escape and had gathered an army of Greeks, who were again defeated by Amasis, as recorded on our stela. If this reconstruction be correct, then this second battle, as being much like the first, was not properly distinguished by Herodotus, who says nothing of it. This seems to me more probable than to identify the battle of our stela with that of Herodotus, in which case Amasis had ruled over two years, at least, before he was attacked by Apries; and there would also be no sojourn of Apries in the custody of Amasis, as so particularly related by Herodotus. " The account of Apries' death, as given by Herodotus, is difficult to harmonize with that on our stela on any hypothesis; but both sources agree in the statement that Amasis gave Apries honorable burial, according to Herodotus, among his ancestors at Sais.

در قسمتی که زیرش خط قرمز کشیدم اشاره میشود که آماسیس در سومین سال سلطنت خود متوجه میشود که آپریس بواسطه نیرویی از یونانیان بر علیه او دارد حرکت میکند. همین یک قسمت به تنهایی ازین سند باستان شناسی آنهم بر اساس ترجمه محافظه کارانه پروفسور بریستد کافیست تا کلیت مطلب هرودوت تأیید شود. چون از طرفی میدانیم آماسیس ولیعهد آپریس بوده و چرا یک شاه با لشکری غیر مصری باید بر علیه ولیعهد خود جنگ کند؟ جز این نیست که تأیید کننده کلیت روایت هرودوت میباشد؟!.

 

چنانچه مشاهده کردید روایتی که هرودوت نقل میکند با سند باستان شناسی که بیش از یک قرن با او اختلاف زمانی دارد تطابق مشهود و بسیار زیادی دارد بگونه ای که دانشمندان این حوزه بوضوح روایت هرودوت و ترجمه متن این سند باستانی را کنار هم و در موازات یکدیگر نقل و مقایسه میکنند بدون اینکه نسبت به اعتبار روایت هرودوت در اینجا شک زیادی داشته باشند.

هرودوت میگوید نبردی بین آپریس که سپاهیانش بیگانگان غیر مصری یونانی بودند با آماسیس که لشکریانش مصری بودند درمیگیرد و در نهایت آماسیس شکست خورده و در قصر سابق خود محبوس میشود. بعد از مدتی آماسیس بخاطر نارضایتی مصریان وی را تحویل ایشان داده و آنها هم او را خفه میکنند و آپریس هم در قبرستان اجدادی خود در معبد آتنای شهر سائیس دفن میشود. 

کتیبه ای که آماسیس دوم از خود در شرح نبردش با آپریس بر جای گذاشته اما بیان میدارد آپریس از محلی که می بایست ساکن آن بماند بواسطه قایقی یونانی خارج شده و بواسطه لشکری از بیگانگان یونانی با آماسیس که سپاهی از مصریان داشته درگیر شده و در نهایت کشته میشود. آپریس در سائیس دفن میشود. 

اینجا اسناد باستان شناسی هم تأیید میکنند آماسیس مدتی ولیعهد آپریس بوده که مشخصاً همان دورانیست که آپریس را در قصر خود حبس کرده بود و در این کتیبه عنوان میشود از آنجا خارج میشود. تطابقات خوب و مشهودی بین روایت هرودوت و این کتیبه به چشم میخورد و برای تطبیق کامل میتوان روایت مرگ آپریس در نقل هرودوت را حذف و خروج آپریس و نبرد دوم و مرگ وی در کتیبه آماسیس دوم را بجایش لحاظ کرد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۱۱/۲۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی