مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

خانم حدیث پازوکی مدیرعامل بنیاد ملی مد و لباس و سبک زندگی طی مصاحبه ای که امروز در خبرگزاری مهر متنش منتشر شد ادعاهایی را مطرح کردند که علاوه بر اشتباه بودن بنظر میرسد در راستای پروپاگاندای یک جریان تحریف گر تاریخ ایران باستان است که بنظرم یکی دو سالیست فعالیت هایشان از فضای مجازی به سطح برخی مسئولین و نیز خبرگزاری ها رسیده است. ایشان در بخشی از مصاحبه خود میگویند:

ما تاریخ ده هزار ساله داریم و در تمام طول تاریخ ده هزار ساله کشورمان؛ پوشیدگی جزو فرهنگ مان بوده است. حتی قدمت این موضوع بیشتر از تاریخ مسیحییت، یهودیت و اسلام است. در این ده هزارسال زنان و مردان ایرانی همیشه لباس‌های پوشیده به تن می‌کردند و هر اندازه طبقات اجتماعی بالاتری داشتند و یا در جایگاه اجتماعی بالاتری قرار می‌گرفتند، لایه‌های پوششی لباس‌شان بیشتر بود. حتی مردان‌مان سرپوش داشتند؛ بنابراین پوشیدگی چیزی نیست که در هزارو چهارصد سال اخیر یا چهل و پنج سال اخیر وارد کشورمان شده باشد، بلکه تاریخ چند هزار ساله نشان می‌دهد که پوشیدگی جزو فرهنگ کشورمان است، فارغ از اینکه مسلمان باشی و مسیحی یا یهودی باشی و لائیک.

www.mehrnews.com/news/6108260

مغالطه تعمیم ناروا

ایشان توضیح نمیدهند اساساً حجاب در ایران باستان چه ارتباط در خور توجهی با حجاب شرعی دین مبین اسلام داشته است؟!، من پیشتر متذکر شده بودم که حجاب در لغت میتواند حتی به پوششی که صرفاً اندام اولیه جنسی را در بر بگیرد نیز اشاره داشته باشد. فلذا فرد مدعی اول می بایست اسنادی ارائه دهد که حدود این حجاب ولو نزدیک حجاب اسلامی بوده و سپس فلسفه هردو را مقایسه کند.

جدای ازینکه پیشتر به ثبوت رسانیدم حجاب در ایران باستان همسو با حجاب اسلامی نبوده است (بنگرید به اینجا)، لکن اینجا اضافه میکنم چه بسا حتی فلسفه اش میتواند بیشتر مرتبط با زن ستیزی و نگاه ابزاری و مالکیتی به زنان باشد تا فلسفه فرمان الهی بودن مشابه آنچکه در اسلام است. نیز وجود رقاصه ها و نوازنده های زن غیر کنیز نشان دهنده نوع نگاه ایرانیان باستان به مقوله حجاب و آنچه بنابر احکام اسلام در تضاد با حیا و عفت محسوب میشود می‌تواند باشد که ذیل بحث مفصل خدمتکاران جنسی اشاره به زنان غیر کنیز کرده بودم و اینکه یونانیان فرزندان حاصله ازین رابطه ها را نیز حرام زاده می‌خواندند (برای مطالعه تفصیلی بنگرید به اینجا).

مغالطه مصادره به مطلوب

اینکه عنوان کردند «حتی مردان‌مان سرپوش داشتند» جدای از آنکه مشخص نیست بر اساس چه سندی اینطور ادعا کردند گویی تمام مردان اینگونه بودند، بر فرض برخی مردان هم اهتمام جدی به سرپوش داشتند این هماننده مقایسه پوشش موبدین زرتشتی با عوام است!. ضمناً اگر هم این دیدگاه موجه شود که اکثریت غالب مردان ایران در عهد باستان سر خود را با چیزی شبیه به کلاه میپوشاندند (مثل سخن پلوتارک که میگوید در لباس مردان مادی کلاه سرباریک بوده است، نک: حیات مردان نامی، پلوتارک، ترجمه رضا مشایخی، جلد سوم، بند 78)، پوشش سر داشتن مردان چه ربطی به حجاب زنان دارد؟!.

من باب مثال الآنه وقتی به مراسم های مطرحی مثل اُسکار یا... نگاه میکنیم خیلی از مردان سلبریتی با کت و شلوار در معرض دید عموم ظاهر میشوند لکن کسی نتیجه نمیگیرد پس پوشش زنان باید سفت تر یا در همان حد باشد!.

مغالطه دروغ

چه سند باستان شناسی معتبر و صریحی از ایران ده یا نه یا هشت هزار سال پیش است حجاب زنان آن دوره را بتواند در محدوده حجاب اسلامی یا همسو عنوان کند که ایشان مدعی ده هزار سال میشوند؟!.

زمانی می بایست به هموطنان باستان پرست متذکر میشدیم اسناد تاریخی را تحریف نکنید و علم باستان شناسی را تفسیر به رأی ننمایید، حالا عده ای با پشتوانه بیت المال و حمایت یا عضو بخشی از نظام سیاسی جمهوری اسلامی بودن که قسمت بزرگی از قشر مسلمان منتقد باستانگرایی را تشکیل میدهند (روی سخنم در اینجا با خانم پازوکی نیست بلکه با کسانی است که بعنوان منتقد باستانگرایی فحوای سخنان ایشان را نشر میدهند و ایشان هم محتملاً از طریق آنها به این ادعاها رسیده است) دقیقاً پا جای باستان پرستان گذاشتند!. از واکنش های بعضاً تند و با نیش و کنایه شان به باستانگرایان که بگذریم (ثمره ای جز استهزاء و توهین متقابل ندارد) از پیوند خوردن عملکردشان با دروغ و تحریف به این سادگی نمیتوان گذشت و لازم دیدم در این پست وبلاگ حول این افراد قلم فرسایی کنم.

من بعنوان عضوی از جامعه مسلمانان منتقدین باستانگرایی این افراد را به مثابه باستان پرستان، آفت راست اندیشی و بدنبال استفاده ابزاری از تاریخ ایران باستان می بینم، تفکراتی آمیخته با تعصب و جهل و غرور که شوربختانه عناوین پرطمطراق مسلمانی و حساس منتقد باستانگرایی را نیز یدک میکشد. من نیز به شخصه چند سال درگیر این تفکرات و رویکرد باطل بودم لکن خدا را شاکرم ازین باتلاق ضلالت و کژی برگشتم.

رویکرد این جماعت که بنظرم نهایت فعالیتی که در زمینه بررسی حجاب در ایران باستان انجام دادند بازخوانی مقاله پروفسور شاهپور شهبازی در رابطه با پوشاک در دوره مادها و هخامنشیان و نهایتاً بازدید از صفحاتی چند در دانشنامه ایرانیکا بدون حتی چک کردن ارجاعاتشان بوده را میتوان به مثابه فردی دانست که تصویر زیر را ناشی از وجود حجاب اسلامی در عهد باستان میداند:

اما همانگونه که در وبسایت موزه هنر متروپولیتن میخوانیم این مجسمه در واقع یک زن رقاص با لباس خاص رقاصی اش در یونان باستان دوره سلوکیان هست:

Bronze statuette of a veiled and masked dancer

The complex motion of this dancer is conveyed exclusively through the interaction of the body with several layers of dress. Over an undergarment that falls in deep folds and trails heavily, the figure wears a lightweight mantle, drawn tautly over her head and body by the pressure applied to it by her right arm, left hand, and right leg. Its substance is conveyed by the alternation of the tubular folds pushing through from below and the freely curling softness of the fringe. The woman's face is covered by the sheerest of veils, discernible at its edge below her hairline and at the cutouts for the eyes. Her extended right foot shows a laced slipper. This dancer has been convincingly identified as one of the professional entertainers, a combination of mime and dancer, for which the cosmopolitan city of Alexandria was famous in antiquity.

www.metmuseum.org/art/collection/search/255408

هیو مونتگومری در ایندیپندنت نیز پیرامون این نقش به لباس خاصه رقص بودن این زن اشاره کرده و سخنانش همسو با توضیحات موزه مترو پولیتن است:

Statuette of a veiled and masked dancer, aka the Baker Dancer (3rd-2nd century BC) This is an object which I first fell in love with when I went to The Met in New York aged 24. It’s a virtuoso, almost dazzling display of modelling, first of all in clay and then cast in bronze, of a female dancer using her drapery to suggest the body beneath, which she’s clearly very proud of. It’s a great example of the use of drapery as sexual innuendo by sculptors in a society where the depiction of the female body was more problematic than the male.

www.independent.co.uk/arts-entertainment/art/features/defining-beauty-the-body-in-ancient-greek-art-at-the-british-museum-gives-visitors-quite-an-eyeful-10123257.html

همانطور که مشاهده میکنید اثر باستانی که در وهله اول در نظر اکثریت افراد مرتبط با حجاب همسو با پوشش اسلامی زنان در عهد باستان بنظر میرسد فی الواقع چیزی جز لباسی برای رقصی مخصوص نیست آنهم در فرهنگی که مجسمه برهنه از ایزد بانوان خود تراشیده و حجاب سر و گردن و ساعد دست برای زنانش عُرف غالب نبوده است چنانچه در آثار برجای مانده از آن تمدن مشاهده میکنیم:

 

 

رویکرد این افراد بعضاً صاحب نفوذ ربطی به چارچوب و کلیت جمهوری اسلامی ندارد، نظام کشور ما افراد مختلفی را اعم از باستانگرا و منتقد باستانگرا در دل خود جای داده و سیاست هایش بسته به موقعیت و سمت های این افراد در دستگاه های فرهنگی و اجرایی تعیین میشود و تأیید این مهم را در یادداشت علیرضا جلیلیان در وبسایت عصر ایران نیز با عنوان «بلاتکلیفی کوروش بزرگ در کتاب‌های درسی/ محتوا تابع گرایش دولت» میتوان مشاهده نمود و بعبارتی در قوانین کشور ما یا سیاست های رهبری تحریف تاریخ بواسطه استفاده ابزاری از آن به چشم نمیخورد، اما این افراد که از رده های بالا مثل امام جمعه مرکز استان تا پایین در حد مبلغی روحانی هستند، مشابه مواجه خود با اهل تسنن که عمده فعالیتشان احتجاج به منابع طرف مقابل است میخواهند برای ایران باستان نیز همانگونه رفتار کنند لکن مثل این مورد چیزی جز مورد استهزاء واقع شدن و تحریف آشکار علم تاریخ در رویکردشان به چشم نمیخورد؛ دلیلش هم واضح است رویکرد غلط میباشد و فرد باستانگرا یک وهابی نیست!.

زمانی کنش و واکنش بین اینان و باستانگرایان زیاد بود (هماننده بحث هایی که نویسندگان وبسایت خردگان ذیل کامنت های وبسایت یا پست هایشان با اینان میکردند) لکن مدت زیادیست اساساً نه تنها باستان پرستان که فعالیت های این جماعت در نظر باستانگرایان معتدل هم محلی از اعراب ندارد و شده توهین نیز نسبت به ایران باستان روا دارند مشاهده میکنیم فردی یا جریان مطرحی در جامعه باستانگرایان کشور اهمیت نمیدهد اما از آنطرف وقتی فی المثل دکتر حسن محدثی گیلوایی که من ایشان را عضوی از جامعه نو اندیشان دینی منتقد باستانگرایی میدانم یادداشت هایی را در نقد کوروش دوم به رشته تحریر در می آورند از پروفسور شهرام جلیلیان تا افراد متعددی از خرد و کوچک در جریان باستانگرایی مجبور به واکنش میشوند!.

این اختلاف در تأثیر گذاری از برای چیست؟ دکتر گیلوایی یک ریال هم از بیت المال برای فعالیت فرهنگی یا ذره ای پشتوانه در نهادهای حکومتی برای فعالیت هایش دریافت نمیکند، هیچ رپرتاژ و حمایت خاصی در خبرگزاری های حکومتی از وی بعمل نمی آید، ولی تأثیر گذاری اش با معیار واکنش فضای باستانگرایی کشور گویی دست کمی از ائمه جمعه مرکز استان ندارد وقتی روی به نقد باستانگرایی می آورد!. دلیلش واضح است، جبهه باستانگرایی می فهمد فردی که دستی در تحریف و جعل دارد و علاوه بر آن پشتوانه اش عضو فلان نهاد فرهنگی یا اجرایی و یا نظامی این نظام بودن است و برای فعالیتش بعضاً پاداش های مادی دریافت میکند ولو بصورت درج در پرونده و لحاظ امتیاز، تأثیر گذاری هم بر مردم نخواهد داشت قلذا مدت نسبتا زیادیست اینان هرچه در کانال یا وبسایتهایشان میگویند غالباً مورد نقد باستانگرایان واقع نشده و از آنجا که عمدتاً حمایت و تعریفات افراد همفکر دنبال کننده خود را دارند بدلیل عدم دارا بودن سواد منطقی مشابه لیدرهای بعضاً مسلمان باستان پرستی رفته رفته تبدیل به مغرورانی سرشار از تعصب و جهل شده در حالیکه چه بسا حتی در حد پدید آمدن یک علامت سؤال ساده حول موضوعی جزئی هم نمیتوانند در ذهن یک باستانگرای ولو مسلمان مؤثر واقع شوند.

اشاره به دکتر گیلوایی از بابت تأیید کامل تفکرات ایشان نیست چه آنکه نو اندیش دینی هستند و به شخصه بر بعضی از گزاره های فکری این طیف نقد دارم و از جهت نمونه ای بارز و در دسترس به منظور مقایسه ای ملموس به ایشان اشاره کردم که دلیل و یا حداقل نشانه ایست در جهت به محاق رفتن جاذبه و اثر گذاری این طیف از منتقدین باستانگرایی.

بعبارتی دیگر، این جماعت بعضاً با ادعای اینکه ده سال یا کمتر و بیشتر در این حوزه مشغول به کار اند [البته کم ثمرات مادی نداشته است برایشان] خود را ورای آیه شریفه «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ 125 نحل» دیده و مصداقی در جهت عمل به «لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ/دین شما برای خودتان و دین من برای خودم! 6 کافرون» می بینند! غافل ازینکه کل فعالیت هایشان هیچ ثمره و بازخورد در خور توجهی جز مشتی لفاظی و توهین ها و نهایتاً دعواهایی در فضای مجازی نداشته است که به زعم خود بخواهند به این رویکرد مبتنی بر دشمنی برسند. مشابه فرد پزشک مثلا کارشنای پاسخگوی مسلمان در یکی از گروه های تلگرامی که طی سخنانش در گروهی که ادمین بود بانوان کشف حجاب کرده را فاحشه خواند و وقتی از وی پرسیدم در گروه های خداناباوران (که طبیعتاً ادمین نبود) نیز اینطور حرف میزند یا نه (چون دیده بودم چقدر خود را مؤدب نشان میداد) زبان به کام گرفت و در نهایت متذکر شد به من ربطی ندارد!، در حالیکه در همان گروه نیز خداناباور و یا بی دین و نیز مسلمان منتقد حجاب اجباری بود (جدای از باطل بودن تهمتی که نسبت به بانوان فاقد حجاب سر بعنوان بخشی از زنان کشف حجاب کرده بیان داشته بود) همین قدر سخیف و فاقد شعور و سواد لازم برای جایگاه خطیری همچون کارشناس پاسخگوی دین مبین اسلام.

بلی، این سرنوشت متکبرینی است که دچار آفت کبر و خود حق پنداری شده و گمان میبرند آنچه فکر میکنند و هر آنچه بر زبان می آورند الفاظ الهی و عین متن دین است و می بایست جزء صالحان قرار بگیرند لکن اگر از ضالین نباشند فاقد قوه تعقل و منطق و لکه ای سیاه در جامعه مبلغین دینی مسلمانان هستند. هر زمان نیز نسبت به ایشان انتقاد عنوان میشود چیزی جز مشتی سخنان تند یا سکوت یا تهمت نفهمیدن نصیب منتقد نمیشود!.

البته مشخص است که انسان هایی معتقد و دغدغه مند با رویکردی دانش محور بدون سو گیری نیز ولو در میان روحانیون منتقد باستانگرایی هستند که بعضاً از دوستان من میباشند لکن اینجا حول تفکری سخن راندم که حیاتش در عدم صداقت و دقت و تحریف تاریخ بخاطر ایدئولوژی سیاسی است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۳/۰۵