مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از انتشار پست قبلی (از حضرت زرتشت تا بانو رقیه: اعتبار درون دینی!) یکی از دوستان و نیز تنی چند از افراد مجهول الهویه در فضای مجازی انتقاداتی را نسبت به محتوای پست مطرح ساختند و من بهتر دیدم بجای اینکه پست را ویرایش کنم چون قصدم دفاع از آن محتواست و نه تغییرشان طی پستی جداگانه پاسخ به انتقادات را بدهم؛ هر انتقاد را جداگانه نقل و پاسخ را ذیلش درج میکنم.

- نقل بیهقی تضادی با روایت مرسوم از شهادت بانو رقیه ندارد

بهتر است نگاه دقیقتری به سخن بیهقی در کتاب «لباب الانساب و الالقاب و الاعقاب» که زیر مجموعه علم انساب است بیاندازیم: أما الحسینیة، فهم من أولاد الحسین بن علی رضی الله عنهما، ولم یبق من أولاده إلا زین العابدین رضی الله عنه و فاطمة و سکینة و رقیة ترجمه مفهومی اش میشود حسینیه افرادی از فرزندان امام حسین هستند و جز زین العابدین و فاطمه [صغری] و سکینه و رقیه کسی از اولاد امام نمانده است. ما میدانیم سه نفر اول بهیچ روی در عاشورا و وقایع مربوطه بعدش شهید نشدند و حال پرسش اینجاست اگر بانو رقیه در سه یا چهار سالگی در خرابه های شام و مدت زمان نه چندان زیادی بعد از عاشورا شهید شده بود جا داشت بیهقی نام او را همردیف این سه نفر بیاورد؟! یعنی چه که دختری مدت زمان نسبتا کوتاهی بعد از عاشورا در سن سه سالگی طی اسارت در شام شهید شود و بعد بیهقی نامش را کنار فرزندان امام بیاورد که باقی مانده و نسل ازیشان برجای مانده است؟، مسلماً این برداشت هیچگونه وجاهت و تطبیقی با متن بیهقی ندارد.

- خیلی از منابع متقدم یا نابود شدند و یا اگر بدست ما رسیدند بعضاً کامل نرسیدند

دست یازیدن به این ادعا در این بحث باطل است چرا که هیچ قرینه ای نیست قید «خیلی» را بتواند موجه کند ضمن اینکه باز هیچ سندی نیست بگوید درصد در خور توجهی کتب روایی مهم شیعه که در آن هیچ اثری از فردی بنام رقیه نیست [از آثار شیخ کلینی و شیخ طوسی و شیخ صدوق گرفته تا شیخ مفید و علامه مجلسی و... تا برسد به وسائل الشیعه] ناقص بدست ما رسیدند. با اینکه در برخی ازین کتب مثل وسائل الشیعه ما نقل روایت از فاطمه صغیره را هم داریم ولی هیچ یادی از رقیه نیست (نک: وسائل الشیعه، جلد 7، صفحات 112 و 113، روایت 8884). و این هماهنگی بین منابع شیعه و سنی تا قرن یازدهم قمری مبنی بر عدم یادکرد از این چنین فردی (اعم از مقتل ها و کتب روایی و کتب تاریخی) در کنار دو نقل مرسل یکی در قرن هفتم و دیگری در قرن یازدهم که هیچ یک هم در منابع معتبر روایی شیعه وجود خارجی ندارند نشان از جعل آشکار تاریخ است [مورد بیهقی که اساساً در تضاد با دختر صغیره شهیده در شام بود، گرچه آنهم مرسلی پنج قرنی است].

- روایت وجود زرتشت نیز مرسل است

زرتشت فردی در بخش اسطوره ای تاریخ ایران است نه رقیه که می بایست سر جعلی یا تاریخی بودنش بحث کنیم، ما سه وجه اینجا داریم: اسطوره ای و تاریخی و برای بخش تاریخی طبیعتاً یا روایت جعلی هست یا تاریخی و یا در جعل و تاریخی بودنش تشکیک داریم. اسطوره الزاماً جعل تاریخ نیست ولی گزاره ای که از جعلیات تاریخی باشد دیگر بحث نمیکنند بر سر جعلی بودنش. نیز حضرت زرتشت دست کم آن قدر شهرت داشته تا پایش به روایات ما باز شود، خانم رقیه این شهرت را هم داشته است؟ پاسخ منفیست و اساساً شخصیتی ناشناس در چندین قرن اول قمری نزد منابع معتبر شیعه و سنی (از صحاح سته تا تواریخ طبری و یعقوبی و کتب اربعه و...) بوده است.

یک بررسی اجمالی انجام دهیم حول قدیمی ترین روایات موجود در رابطه با وجود این خانم، بخوبی متوجه بی اعتباری شان میشویم:

1. نقل مرسل پنج قرنی [یعنی راویان پنج قرن مشخص نیستند] بیهقی که در تضاد با شهادت بعد از واقعه عاشورا در شام است.

2. نقل مرسل شش قرنی طبرسی به نقل از یک سنی مجهول که اثری از وی در منابع معتبر رجالی نتوانستم پیدا کنم و البته صرفاً اشاره به دختر چهار ساله ای از امام حسین شده که در اسارت شهید میشود. نکته جالب دیگر آنکه این فرد سنی که طبرسی از وی به کرات در کتاب خود روایت نقل کرده بشدت ضد یزید و معاویه بوده بر اساس نقل های طبرسی و همین با توجه به مرسل بودن روایت و نیز عدم قید اسناد صحیح برای آن توسط طبرسی [در حالیکه دست کم برای دو مورد دیگر این قید را بکار میبرد] بخوبی میتواند جعل و انگیزه جعل را نشان دهد.

3. نقل مرسل نُه قرنی طریحی که در آن نقل هم صرفاً اشاره شده هیچگاه رقیه و ام کلثوم و سکینه را فراموش نمیکنم که با آه و حسرت برای امام حسین گریه میکردند.

بقیه روایات مرتبط با قرن یازده و دوازده قمری به بعد هستند و دست بر قضا همگی مرسل اند ضمن اینکه دیگر از قرن دوازده به بعد عین این می ماند من بردارم یک روایت بنویسم از وجود این فرد حرف بزنم، چه فرقی بین قرن دوازده و پانزده هست اصلاً؟ بین همان قرن یازده با زمان حال هم تفاوتی نیست بنابر نقل مرسل بدون حتی یک راوی بجز فرد مکتوب کننده و راوی قرن دوم قمری باشد.

اما زرتشت فردیست که وجودش در متنی که بر اساس علم زبان شناسی به چندین قرن پیش از میلاد بر میگردد [گاتاها] تأیید شده است و تمام متون اوستایی بعدی بلا استثناء وجود وی را به کرات تأیید کردند. یعنی با نقل هایی پراکنده و منقطع و نادر طرف نیستیم، بقدری هستند که شهرتشان باعث شده زرتشت یکی از شخصیت های مهم اساطیری ایران تلقی شده و همچنین مضاف بر آن در برخی روایات اسلامی نامش دیده شود و آنها هم وجود این فرد را تأیید کنند. با این همه بدلیل آنکه منابع تاریخی ما چه آثار متقدمین یونانی و چه آثار باستانی تأییدیه ای برای وجود ایشان ندارد رأی به تاریخی بودن این شخصیت نمیدهیم [از دید غیر دینی و سخت گیرانه] اما آنرا جعل تاریخ نیز نمیخوانیم نهایتاً تشکیک را روا میداریم وگرنه کل تاریخ اساطیری ایران را باید جعلی بخوانیم!.

از طرفی دیگر اما بر چه اساس با سه نقل مرسل چند قرنی در حالیکه هیچ پشتوانه ای در منابع شیعی ندارد بیاییم و از وجود فردی حرف بزنیم صرفاً چون بخش بزرگی از شیعیان آنهم متأخر در حد دو سه قرن اخیر تازه در روضه های خود از وجودش برای نوحه خوانی و مرثیه سرایی بهره میبرند؟ این اگر مصداقی برای جعل تاریخ نیست پس چیست؟!.

- مشخص نیست معصوم چند دختر داشته و در مطالب السؤول چهار دختر نقل شده که نام یکی شان برده نشده است

این اشکال ابداً صحیح نیست، در این کتاب یعنی مطالب السؤول که متعلق به قرن هفتم قمری است میخوانیم:

کان له من الأولاد ذکورا و إناثا عشرة، ستة ذکورا و أربع إناث

مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحة النصیبی الشافعی، صفحه 257، کتابخانه مدرسه فقاهت

ولی در ادامه در همان صفحه گرچه صرفاً نام سه دختر را ذکر میکند لکن قول دیگری را نیز عنوان میکند که معصوم دو دختر داشته:

و أما البنات: فزینب و سکینة و فاطمة هذا هو المشهور. و قیل بل کان له أربعة بنین و بنتان

بعنوان مثال در یکی دیگر از منابع معاصر و مشابه این کتاب یعنی تذکرة الخواص از ابن جوزی (متعلق به قرن هفتم قمری که نویسنده اش نیز مشابه مطالب السؤول یک سنی مذهب بوده) دو دختر یعنی سکینه و فاطمه صغیره برای امام حسین برشمرده شده است (نک: تذکرة الخواص، سبط بن الجوزی، صفحه 249، کتابخانه مدرسه فقاهت). ضمن اینکه نویسنده مطالب السؤول گفته چهار دختر، اینان روی سه دختر برای امام حسین اصرار دارند و بعد برای زینب بنت الحسین نیز میگویند خواهر امام سجاد از شهربانو بوده و در طفولیت فوت کرده است، لکن خود ازدواج شهربانو با معصوم ان قلت تاریخی دارد!.

بعبارتی روایت منبعی را که نقل میکنند نه چهار دخترش را قبول میکنند نه زینب بعنوان دختر امام حسین که در طفولیت فوت نشده باشد را و نه قول دیگر که در کتاب گفته شده دو دختر معصوم داشته است. نتیجتاً این منبع نیز علیرغم مرسل بودن کمکی به دعاوی ایشان نمیکند. نکته جالب دیگر این است که نه مطالب السؤول و نه تذکرة الخواص روایت فوت دختر صغیره ای از معصوم در شام را بهیچ عنوان تأیید نمیکنند.

با این همه اگر بخاطر نقل بیهقی و نیز مقوله اختلاف در تعداد دختران معصوم (هرچند روایت هایی که سه یا چهار دختر را عنوان میکنند در اقلیت هستند و با در نظر گرفتن زینب نامی اینجا ناچاراً باید بدنبال چهار دختر برای معصوم باشیم تا باز به تضاد با روایت دیگری نخوریم) تسامح بخرج دهیم و اصل وجود دختر سوم یا چهارمی را برای معصوم قبول کنیم و بدلیل نقل بیهقی بگوییم نامش رقیه بوده است، باز اینجا اشکال پیش می آید که چه نقل بیهقی و چه نقل طریحی و چه تمامی منابع دوازده قرن اول هجری قمری شهادتش در خردسالی را تأیید نمیکنند!. چطور میتوان با استناد به یک نقل مرسل شش قرنی از طبرسی به نقل از یک فرد سنی مجهول در منابع رجالی از شهادت دختر امام حسین حین اسارت در سه یا چهار سالگی سخن گفت در حالیکه در کل دوازده قرن اول قمری فقط همین یک نقل را داریم و هر منبعی از عاشورا و وقایع بعدش نقل کرده ابداً اشاره ای به وجود این دختر در کربلا نکرده اند؟!، بر این اساس همانطور که شهید مطهری نیز در کتاب حماسه حسینی تصریح کرده هم انتساب مزار موجود در دمشق و هم روایت مرسوم از شهادت بالکل زیر سؤال رفته و باید جعل تاریخ تلقی گردد.

بنابراین اگر منتقد اسلامی منکر شهادت أحدی از دختران معصوم در شام شد بهیچ عنوان نمیتوان در مقابلش از وجود تاریخی زرتشت سخن گفت. فلذا اگر تسامح انگارانه هم نگاه کنیم بر فرض قبول اینکه معصوم دختری بنام رقیه داشته است، باز در صورت انکار شهادت وی توسط منتقدین اسلام نمیتوان دست روی عدم تاریخی بودن وجود حضرت زرتشت گذاشت.

شهید مطهری در اینباره میگوید:

تحریفات لفظی

داستان طفلی از ابی عبدالله که در شام از دنیا رفت و بهانه پدر می گرفت و سر پدر را آوردند و همان جا وفات کرد. (رجوع شود به نفس المهموم)

حماسه حسینی، مرتضی مطهری، جلد دوم، چاپ بیست و پنجم، صفحه 170

و وقتی به کتاب «نفس المهموم» از شیخ عباس قمی (قرن سیزدهم قمری) رجوع میکنیم مشاهده میشود همان نقل طبرسی را عنوان کرده یعنی شهید مطهری فی الواقع نقل طبرسی در کامل بهائی را تحریف لفظی خوانده است:

و کان للحسین (علیه السلام) بنت صغیرة لها أربع سنین قامت لیلة من منامها و قالت: أین أبی الحسین (علیه السلام) فإنی رأیته الساعة فی المنام مضطربا شدیدا. فلما سمعن النسوة ذلک بکین و بکى معهن سائر الأطفال و ارتفع العویل، فانتبه یزید من نومه و قال: ما الخبر؟ ففحصوا عن الواقعة و قصوها علیه، فأمر بأن یذهبوا برأس أبیها إلیها فأتوا بالرأس الشریف و جعلوه فی حجرها، فقالت: ما هذا؟ قالوا: رأس أبیک. ففزعت الصبیة و صاحت فمرضت و توفیت فی أیامها بالشام‌ (1)

(1) کامل البهائی 2/ 179

نفس المهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم و یلیه نفثة المصدور فیما یتجدد به حزن العاشور، الشیخ عباس القمی، جلد 1، صفحه 416، المکتبة الحیدریة، کتابخانه مدرسه فقاهت

نتیجتاً نقل بیهقی را نیز قبول کنیم بخاطر نبود هیچ اثری از آن دختر در منابع تأثیری در روایت ما از عاشورا ندارد صرفا یک اسم به فرزندان باقی مانده از امام حسین اضافه میشود. البته شهید مطهری در کل دو جلد حماسه حسینی نیز هیچگاه از وجود این چنین دختری سخن نگفته و در نقل دیگری انتساب مزار موجود را نیز مورد انتقاد قرار میدهد (از طفل امام حسین به نام رقیه که در شام مرده و بعد برایش ضریح ساخته‌ اند اخیراً به هم بافته‌اند).

با عنایت به نقل شیخ عباس قمی بنظر میرسد روایت جعلی شهادت دختر صغیره ای از امام حسین منحصر در همین روایت طبرسی در قرن هفتم قمری به نقل از یک سنی مذهب مجهول است و بدلیل فحوای این داستان غیر تاریخی که یک دختر بچه بدان شکل فوت میکند طی یکی دو قرن اخیر در روضه ها و مرثیه های اکثر شیعیان جای خود را باز کرده است و با این احوالات مانده ام چطور عده ای ادعای شهرت برای آن میکنند!، این کجایش شهرت داشته؟.

- بیرون آوردن جسد دختر بچه ای از مزار منتسب به رقیه در دمشق

قدیمی ترین منبعی که ازین مقوله روایت نقل میکند «نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(ص)» از «شیخ مؤمن بن حسن مؤمن شبلنجی» سنی مذهب متعلق به قرن سیزدهم قمریست!. در نور الأبصار اشاره به قبری در شام منتسب به رقیه نامی میشود لکن بنابر متن این کتاب مزار دمشق منتسب به رقیه دختر امام علی هست نه امام حسین:

هذا و قد أخبرنی بعض الشوام أن للسیدة رقیة بنت الإمام علیّ کرّم اللّه وجهه ضریحا بدمشق الشام و أن جدران قبرها کانت قد تعیبت فأرادوا إخراجها منه‌

نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار(ص)، مؤمن شبلنجی، تحقیق محمد حسن شُراب، صفحه 363، کتابخانه مدرسه فقاهت

در اینجا به نقل از برخی مردم سوری از مزار منتسب به رقیه دختر امام علی سخن گفته میشود که دیوارهایش خراب شده و میخواستند جسد را از آنجا بیرون بیاورند. در صفحه بعد عنوان میشود کسی جرئت اینکار را نداشت تا اینکه فردی از اهل بیت بنام سید بن مرتضی جسد را بیرون آورد و دختری بود که به سن بلوغ نرسیده بوده است. ازین نقل و سالم ماندن جسد استفاده میشود که پس حتماً شخص خاصی در این مزار بوده است لکن توجه نمیکنند اصلاً خود نقل میگوید مزار به رقیه دختر امام علی منتسب بوده نه دختر امام حسین. شبلنجی در ادامه نیز روی به معرفی این رقیه پرداخته و میگوید امام علی دختری بنام رقیه داشته و بر اساس نقلی دو دختر به نام رقیه داشته اند [رقیه کوچکتر میتواند همین رقیه روایت برخی از مردم شام باشد]:

لتجدیده فلم یتجاسر أحد أن ینزله من الهیبة فحضر شخص من أهل البیت یدعى السید بن مرتضى فنزل فی قبرها و وضع علیها ثوبا لفها فیه و أخرجها فإذا هی بنت صغیرة دون البلوغ و قد ذکرت ذلک لبعض الأفاضل فحدثنی به ناقلا عن أشیاخه.

(تنبیه) جمهور المؤرخین و أصحاب السیر على أن للامام علی کرّم اللّه وجهه رقیة واحدة من غیر السیدة فاطمة بنت رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و سلم) و خالفهم اللیث بن سعد فقال إنها منها کما قدمناه ثم رأیت بعضهم صرح بأن للامام رقیتین تدعى إحداهما بالکبرى من السیدة فاطمة و الأخرى تدعى بالصغرى أمها أم حبیب شقیقة عمر و قد تقدم ذلک فی أول الترجمة.

ممکن است گفته بشود چون رقیه بنت علی صغیره از دنیا نرفت نویسنده اشتباه کرده اما جدای ازینکه خود شبلنجی در ادامه اشاره میکند به دختر امام علی بودن این رقیه و بنظر میرسد دست کم نزد وی این مقوله تضادی با سن آن دختر هنگام فوت نداشته است لکن در ینابیع الموده نیز حول روایتی پیرامون فرزندان فاطمه زهرا سلام الله علیها میخوانیم:

... و ولدت فاطمة حسنا و حسینا و محسنا و زینب و رقیة، و هی أم کلثوم‌ [2] ، و مات محسن صغیرا. و لم یتزوج علی غیرها حتى ماتت. و لم یکن لرسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم عقب إلاّ من بنته فاطمة (رضی اللّه عنها) ، [و أعظم بها مفخرة]

ینابیع المودة لذو القربى، سلیمان ابن ابراهیم القندوزی، جلد دوم، صفحه 142، کتابخانه مدرسه فقاهت

محقق در پاورقی متذکر میشود:

[2] فی المصدر: «و أم کلثوم و رقیة فماتت رقیة و لم تبلغ»

فارغ از صحت و سقم این روایت، این چنین نقلی هم در آن زمان بوده که رقیه بنت علی در زمانی قبل از بلوغ از دنیا رفته است برای همین بین نقلی که برخی از مردم شام برای شبلنجی کرده و برخی روایت های موجود در آن زمان هیچ تضادی نبوده است. از طرفی دیگر آیت الله سید مرتضی عاملی نیز معتقد است این مزار منتسب به رقیه دختر امام علی (علیه السلام) میباشد، نک:

زینب و رقیة فی الشام، آیة الله المحقق السید جعفر مرتضى العاملی، الطبعة الأولى، سنة الطبع 1434 هجری قمری، المرکز الإسلامی للدراسات

ایشان در صفحه 113 کتاب میگویند اطلاعات خیلی کمی درباره رقیه دختر امام حسین داریم: نعرفه عنها قلیلا جدا و بعد روی به نقل سخنان سید محسن امین از علمای شیعه قرن چهاردهم قمری در کتاب أعیان الشیعه می آورد که وی نیز برای صحت انتساب مزار دمشق میگوید: الله أعلم بصحته!. سپس روایت مشهور از شهادت این فرد از اعیان الشیعه در قرن چهارده قمری را نقل میکند [که سر بریده پدر را جلویش گذاشتند و...]. آیت الله عاملی بعد از اشاره به قول شعرانی که آنجا هم ابهام و تشکیک را در انتساب مزار می بینیم و نیز روایت بکری روی به بررسی اسناد می آورد.

در صفحه 115 آیت الله عاملی میگوید اکثر اسناد ذکر کردند امام حسین صرفاً دو دختر بنامهای سکینه و فاطمه داشته است [میدانیم هیچ یک ازین دو دختر در زمان عاشورا صغیره [نابالغ نبودند]. عاملی در ادامه عنوان میکند برخی اسم یکی از دختران معصوم را زینب نیز عنوان کردند و سپس به برخی روایات اشاره میکند که از چهار دختر سخن گفتند لکن اسم چهارمی را ذکر نکردند [همان روایت مطالب السؤول]، آیت الله عاملی برای توجیه این خطا و اشتباه نکته مهمی را متذکر شده و در صفحه 116 عنوان میکند که این مقوله نشان میدهد بجای ثلاث أربع درج شده و بعبارتی اشتباه نویسنده بوده است: الأمر الذی یشیر إلی أن کلمة «أربع» کانت من سهو القلم.. و أن الصحیح هو کلمه ثلاث بدل أربع. این توجیه کاملاً بر سیاق متن منطبق است چرا که شایسته بود نویسنده یا نام دختر چهارم را میگفت یا حداقل متذکر میشد نام این دختر بدست وی نرسیده یا از آن اطلاعی نداشته است.

آیت الله عاملی در ادامه به ذکر تناقضات بیهقی پرداخته و عنوان میکند نمیتوانیم به کلام وی اعتماد کنیم: لا یمکن الاعتماد علی کلام ابن فندق و برایش سه دلیل بر می شمارد که برای دیدن دلایل میتوانید به متن کتاب آیت الله عاملی صفحات 117 و 118 رجوع کنید. آیت الله عاملی این نقل را نیز که مادر رقیه شهربانو بوده رد میکند و میگویید ممکن نیست مادر رقیه سه ساله در زمان شهادت امام حسین شهربانو باشد. آیت الله عاملی در صفحه 119 عنوان میکند که اکثر اسناد وجود رقیه نامی را برای دختران أمیر المؤمنین (علیه السلام) تأیید کردند لکن برخی از اسناد وجود دو رقیه یکی رقیه کبری و دیگری رقیه صغری را برای حضرت عنوان نمودند: بل ذکرت طائفة منها: إنه کان له «علیه السلام» بنتان: إحداهما: رقیة الکبری و الأخری: رقیة الصغری. شاید این مقوله بتواند توجیه گر انتساب مزار رقیه صغیره در دمشق در عین اینکه هنگام طفولیت فوت شده [بنابر آن نقل دیدن جسد دختر بچه] به رقیه صغری فرزند امام علی (علیه السلام) باشد چرا که رقیه ای که با مسلم بن عقیل ازدواج کرد رقیه کبری بود نه صغری؛ اما نه این قول معتبر است و نه آن روایت دیدن جسد اعتبار دارد و نه اصلاً دفن شدن دختر صغیره ای در این مزار سندیت دارد. در إرشاد شیخ مفید نیز وجود رقیه صغری تأیید میشود:

باب ذکر أولاد أمیرِ المؤمنینَ

وعَدَدِهم وَأسمائِهم ومختصرٍ من أخبارهم

فأولادُ أمیرِ المؤمنینَ صلواتُ الله علیهِ سبعةٌ وعشرونَ ولداً ذکراً وأُنثى : الحسنُ والحسینُ وزینبُ الکُبرى وزینبُ الصُّغرى المکنّاةُ أمّ کًلْثومَ ، أُمهم فاطمةُ البتولُ سیِّدةُ نساءِ العالمینَ بنتُ سیِّدِ المرسلینَ محمّدٍ خاتم النّبیِّینَ.

ومحمّدٌ المکنى أبا القاسمِ ، امُّهُ خَوْلةُ بنتُ جعفر بن قیس الحَنَفِیًةُ.

وعُمَرُ ورُقیةً کانا توأمَینِ ، وأُمًّهما أُمُّ حبیب بنتُ رَبیعةَ.

والعبّاسً وجعفر وعُثمانُ وعبدُ الله الشُهداءُ معَ أخیهمِ الحسینِ ابن علیٍّ صلواتُ الله علیه وعلیهم بطفِّ کربلاءَ ، أُمهم أُمُ البنینَ بنتُ حِزَامَ بنِ خالدِ بنِ دَارم.

ومحمّدُ الأصغر المکًنّى أبا بکرٍ وعًبَیْدُاللهِ الشّهیدانِ معَ أخیهما الحسینِ بالطّفِّ ، أُمُّهما لیلى بنتُ مسعود الدّارمیّةُ.

ویَحیى أُمُّه أسماءُ بنتُ عُمَیْس الخَثْعَمِیّةُ رضیَ اللّهُ عنها.

وأُمُ الحسنِ ورَمْلَةُ ، أُمهما اُمُ سعیدٍ بنتُ عُرْوة بن مَسْعودِ الثّقفیِّ.

ونَفِیْسةُ وزینبُ الصُّغرى و رُقَیّةُ الصغرى وأُمُّ هانئٍ وأُمُّ الکِرام وجُمانةُ المکناةُ أُمَّ جَعْفَرٍ وأُمَامة وأمُّ سَلَمَةَ ومَیْمُوْنَةُ وخَدیجةُ وفاطمة ، رحمةُ اللّهِ علیهنَّ لأمهاتٍ شتّى.

الإرشاد، الشیخ المفید، جلد یک، صفحه 354، کتابخانه مدرسه فقاهت

منابع دیگری نیز ازین رقیه صغری نام میبرند و بطور کل مثل همین إرشاد شیخ مفید مجموعاً اعتبارشان خیلی بیشتر از منابعیست که از رقیه دختر امام حسین یاد میکنند. آیت الله عاملی سپس به اسنادی اشاره میکند که از فوت این دختر در دوران قبل از بلوغ یاد کرده اند که من صرفاً آدرس منابع را اینجا از کتاب ایشان درج میکنم:

تذکرة الخواص جلد یک صفحه 322 - ذخائر العقبی صفحه 93 - نور الأبصار صفحه 176 و 177

که گرچه اینها مجموعاً منابع معتبری نیستند [البته برای سن رقیه صغری در هنگام فوت گویا کلاً اسناد معتبر چیزی در اختیار نمیگذارند چون اساساً اسنادی که وجودش را تأیید کردند زیاد نیستند چه رسد به اینکه سن و مکانش هنگام فوت را عنوان کنند، محتملاً از برای همین آیت الله عاملی نیز به دیدگاهی که وی بر اساس آن سنش در زمان فوت زیاد بوده باشد اشاره ای نمیکند] اما از تنها روایت مرسل شهادت رقیه دختر امام حسین در شام خیلی معتبر تر محسوب میشوند. صرفاً دیدگاه شبلنجی را تأیید میکنند که دختر نابالغی میتوانسته در اینجا دفن شود و همزمان رقیه صغیره بنت علی بن ابیطالب باشد ولی اعتبار لازم را از لحاظ علم تاریخ ندارند. البته در نظر داشته باشید با توجه به اینکه امام علی 21 سال قبل از عاشورا فوت کردند این رقیه نمیتوانسته در عاشورا حضور داشته باشد و همزمان قبل از رسیدن به سن بلوغ فوت کرده باشد فلذا می بایست در زمان دیگری نهایتاً دوران امام حسن در دمشق فوت کرده باشد [این هم یکی از دلایلیست که به اعتبار تاریخی اش خدشه وارد میسازد گرچه بازهم معتبر تر از انتساب مزار به دختر امام حسین است (بطور نسبی از لحاظ کمیت و زمان اشارات) لکن هردو دیدگاه جعل تاریخ اند].

آیت الله عاملی به رقیه کبری همسر مسلم بن عقیل اشاره و بر اساس نقل هایی نشان میدهد رقیه نامی در عاشورا حضور داشته و آن رقیه همسر مسلم بن عقیل بوده است [صفحات 121 و 122] نقلی هم اقامه میکند از الصلت بن عبدالله بن نوفل که رقیه صغری در کربلا بوده اما وی غیر از رقیه کبری همسر مسلم بن عقیل است لکن در ادامه آیت الله عاملی متذکر میشود اگر وی در کربلا بوده باشد باید دست کم بیست سالش میبوده است. آیت الله عاملی در نتیجه گیری خود برای این قسمت در صفحات 123 و 124 میگویند:

فإذا کانت رقیه بنت علی زوجة مسلم، و أم الشهید عبدالله بن مسلم قد حضرت کربلا، فمن المناسب أن یکون الخطاب لها. فإن کان یرید خطاب رقیه ابتنه الصغیره ایضا، فمن المناسب أن نضیف أیضا قوله: «و أنت یا رقیه ابنتی»، أو نحو ذلک. أما أن یترک الکبیرة و هی أخته، و یخاطب الصغیرة دونها، مع ذکر الرباب، و عاتکة و سواهما، فذلک یستبطن إهانة لأخته، و إخراجاً لها من زمرة اهل بیته، مع أنه أدخل فیهم من هو أبعد منها. و هذا خطأ فاحش، لا نتجرأ علی نسبة هذا أمر کهذا إلی الإمام المعصوم. إلا أن یدعی مدع بأن کلمة رقیة قد أرید بها أخته و بنته علی طریقة استعمال المشترک فی أکثر من معنی. و هی دعوی عهدتها علة مدعیها.
و هذا یدل علی أن رقیه بن علی التی حضرت کربلاء، و قد خاطبها الإمام الحسین فی جملة من خاطب من النسوة، کانت بالغة عاقلة راشدة، و لم تکن طفلة بعمر ثلاث سنوات کما یحکی عن التی ماتت فی الخرابة بالشام.
خامساً: المشهد فی الشام لرقیة بنت علی
الظاهر: أن رقیه بن أمیر المؤمنین، أعنی امرأة مسلم بن عقیل، قد سبیت مع من سبی و حملت إلی دمشق، إذ لم نجد ما یدل علی أن ابن زیاد قد أفرج عن أی من السبایا اللواتی أخذن فی کربلاء، کما لا نجد مبرراً للاحتفاظ بأی منهن فی سجن الکوفة.
و هذا یقوی لدینا احتمال أن تکون رقیة المدفونة بدمشق هی بنت علی، و لیست رقیه بنت الحسین

بر این اساس رقیه ای که در کربلا بوده اولاً نمیتوانسته صغیره (نابالغ) باشد ثانیاً داستان دختر سه ساله خرابه های شام صحیح نیست و ثالثاً رقیه کبری دختر امام علی (علیه السلام) و همسر مسلم بن عقیل بوده و رابعاً مزار موجود در دمشق منتسب به وی میباشد. در صفحه 126 نیز آیت الله عاملی قول دفن رقیه دختر امام علی در مصر را غیر دقیق میخواند و حول آن توضیحاتی را ارائه میدهد. بهر روی وجه اشتراک نظر ایشان با تمام منابع تا قرن دوازدهم هجری قمری بجز نقل مرسل شش قرنی طریحی به نقل از یک سنی مذهب مجهول که مسلماً فاقد ذره ای از اعتبار است این می باشد که روایت فوت دختر نابالغی از معصوم در شام حین اسارت بعد از واقعه کربلا جعل یا کذب یا بقول شهید مطهری از تحریفات لفظی عاشورا میباشد؛ که البته صرفاً در دو سه قرن اخیر [سیزدهم الی پانزدهم قمری] شهرت یافته است. بخواهیم جمع بندی کنیم:

- اکثریت منابع میگویند امام حسین دو دختر بنام سکینه و فاطمه داشته، آنهایی که میگویند سه دختر داشته هم نام دختر سوم را زینب ذکر کردند بجز نقل بیهقی.

- برخی اسناد از وجود چهار دختر سخن گفته که سه نام زینب و فاطمه و سکینه را بر می شمارند و محتملا این چهار اینجا غلط املایی است

- امام علی دو دختر بنام رقیه داشتند یکی رقیه کبری و دیگری رقیه صغری

- رقیه کبری همسر مسلم بن عقیل بوده و بنابر برخی نقل ها احتمال حضورش در کربلا هست (خبر واحد مسعودی که میگوید رقیه کبری قبل از کربلا فوت شده در تضاد با روایات متعدد در اینجاست که این فوت را تأیید نکردند)

- رقیه صغری هم برخی نقل ها میگویند در دورانی قبل از بلوغ فوت شده است

- مزار دمشق بنابر نقل هایی منتسب به رقیه بنت علی بوده که احتمالاً رقیه کبری بوده است

- در هر حال هیچ نقلی نه وجود رقیه دختر امام حسین در کربلا را تأیید میکند نه شهادتش در شام در حال اسارت را، صرفاً یک نقل از طبرسی در قرن هفتم قمری که مرسل هم میباشد از فوت دختر چهار ساله ای از معصوم در شام حکایت دارد که هم شهید مطهری و هم آیت الله عاملی و هم تمامی اسناد ما تا قرن دوازدهم قمری که حول عاشورا و وقایع بعدش قلم فرسایی کردند یا تکذیبش میکنند یا تأییدش نمیکنند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۰۵/۲۷

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی