مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (19): تاریخ بناکتی

دوشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۷، ۰۱:۴۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این قسمت میخواهیم کورش را در این کتاب بررسی کنیم:

نام کتاب: روضة اولی الالباب فی معرفة التواریخ و الانساب معروف به تاریخ بناکتی (قرن هشتم هجری قمری)

نویسنده: فخر الدین ابوسلیمان داود بن تاج الدین ابوالفضل محمد بن محمد بن داود البَناکَتی از مورخان دوره مغول

 

در این کتاب درباره پادشاهی به نام کورش اثری نیست و البته درباره فرمانده ای زیر دست بهمن ابن اسفندیار و یا گشتاسب و ... [ هماننده برخی تواریخ ایرانی ] نیز اثری نیست. چنانچه در این کتاب میخوانیم:

 

 

 

چنانچه در برخی تواریخ همچون یعقوبی و مروج المذهب و ابن خلدون دیدیم، سخن از کوش نامی بود، در این کتاب هم سخن از کوش نامی است:

 

 

حال میرسیم به پادشاهان ایران در سلسله کیانیان که کورش را باید در اینجا جستجو کرد، اما اثری از وی نیست و تنها یک کدوش می بینیم:

 

 

 

در بخش مربوط به شاه ایران بهمن بن اسفندیار سخنی از کورش یا کبرش نامی و ... ای نیست:

همچنین در بخش مربوط به داراب بن بهمن بن اسفندیار هم سخنی از کورش نیست:

برای اطلاعات بیشتر ، قسمت مربوط به فهرست نامهای کسان تاریخ بناکتی را می آوریم تا خود ببینید اثری از فردی با نامهای کورش یا کبرش و ... در این کتاب نیست:

 

 

 

..........................................................................................................................

 

نتیجه گیری قسمت نوزدهم

 

1 : ابتدا سخن از دو فرد با نامهای کوش دیدیم [یکی فرزند حام نوه حضرت نوح (علیه السلام) و دیگری پدر نمرود شاه بابل] که بعید نیست کوش نامی که پدر نمرود بوده، پادشاه بابل بوده است و آن همان پادشاه بابلی است که در برخی تواریخ دیگر هم به او اشاره شده است و در مروج المذهب وی را کورش خوانده اند، البته این فرد کورش مورد بحث ما نیست چون چند نسل قبل از بخت النصر بوده است و این در حالیست که کورش ما طبق تواریخ یونانی و رویدادنامه نبونئید و استوانه منتسب به وی در زمان نبونئید بوده و یا در تواریخ ایرانی نیز کورش چند نسل قبل از بخت النصر ابداً وجود نداشته است.

2: چنانچه در قسمت های قبل بررسی کردیم، برخی تواریخ سخن از اخشوارسی میزنند که نام پدر و فرزندش کورش یا کبرش بوده است، بنابراین دو کورش را بیان میکنند که کورش مورد بحث ما نیز یکی از این دو کورش است، در این کتاب نیز به ارتخشاسا برمیخوریم که نامش شبیه همان اخشوارس است اما فرزندی به نام کورش ندارد ولی پدری به نام کدوش دارد که کدوش فرزند اردشیر بابکان است، اما بر خلاف تواریخ دیگر که سخن از اخشوارس و ... زده اند، این کتاب ارتخشاسا یا کودش را زیر دست بهمن بن اسفندیار و ... نمیخواند و اصولاً کودش طبق این کتاب هیچ نقشی در تاریخ ندارد إلا اینکه پدر ارتخشاسا است . البته بخاطر وجود یک قرینه کودش فرزند اردشیر بابکان ممکن است برخی بگویند این ارتخشاسا نیز ربطی به اخشوارس ندارد چون اردشیر بابکان بنیان گذار سلسله ساسانیان بوده است اما باز می بینیم که این کتاب میگوید عزیر در زمان ارتخشاسا بوده است و ما خوب میدانیم که حضرت عزیر (علیه السلام) در هر زمانی بوده باشد در زمان ساسانیان و اشکانیان نبوده است و در زمانی قبل از میلاد مسیح بوده است و البته بناکتی هم میگوید که تاریخ بنی اسرائیل این چنین میگویند [ و تاریخ بنی اسرائیل هم سخنی از ارتباط بین بنیان گذار ساسانیان با ارتخشاسا نمیزند ] پس مشخص میشود که مراد از اردشیر بابکان بنیان گذار سلسله ساسانیان نیست چون اتخشاسای بناکتی هرچه بوده کسی بوده است که بناکتی میگوید تاریخ بنی اسرائیل درباره وی چنین گفتند و اگر این ارتخشاسا در زمان اشکانیان هم بود هیچ گاه بناکتی درباره وی این چنین حرف نمیزد که بخواهد از یک طرف سخن از پادشاه ساسانی بزند و از طرفی دیگر بگوید تاریخ بنی اسرائیل او را با عزیر یکی میدانند و بین این دو قرینه اختلاف زمانی آنقدر هست که اگر بود بناکتی حداقل قول علمای بنی اسرائیل را کاملاً رد میکرد ، حال پس این ارتخشاسا اگر همان اخشوارس است پس نوه اردشیر بابکان چه صیغه ای است ؟ مگر اینکه گفته سود منظور این کتاب از اردشیر بابکان ، بنیان گذار سلسله ساسانیان نبوده و اردشیری در زمان قبل از سلسله اشکانیان و قبل از میلاد بوده است .

 

آنچکه در این کتاب دیدیم این است که هیچ اثری از فردی به نام کورش یا سلسله هخامنشیان در تاریخ ایران طبق این کتاب نیست.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۹