مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم

قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ

مکتب رئالیسم
آخرین نظرات

کوروش نامه (36): نفائس الفنون

چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۷، ۱۲:۰۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این قسمت میخواهیم کورش را در این کتاب بررسی کنیم:

 

نام کتاب: نفائس الفنون فی عرائس العیون (قرن هشتم هجری قمری)

نویسنده: محمد بن محمود شمس الدین آملی

در این کتاب اثری از فردی به نام کورش نیست و همچنین این کتاب سلسله های پادشاهی ایران را به این صورت « پیشدادیان - کیانیان - اشکانیان - ساسانیان » نقل میکند و چنانچه میدانیم کورش باید دست نشانده شاه ایران در سلسله کیانیان باشد ولی اثری از کورش نامی در این کتاب نیست ، کل متن کتاب درباره سلسله کیانیان را در اینجا بیان میکنیم :

 

 

 

در رابطه با فیثاغورث حکیم که این کتاب عنوان میکند در زمان کیخسرو می زیسته است ممکن است کسی بگوید همان فیثاغورث ریاضی دان یونانی بوده که در زمان کوروش دوم می زیسته اما این یک اشتباه هست چنانچه این کتاب در ادامه سخن از فیثاغورث دیگری میزند که استاد سقراط بوده و این در حالیست که این چنین چیزی در همان اسنادی که فیثاغورث را همزمان با کورش نشان میدهند وجود ندارد [ که فیثاغورثی استاد سقراط بوده باشد ] بنابراین شاید بتوان گفت این کتاب کلاً اسنادش چیز دیگری بوده و سخن از فیثاغورثهای دیگری میزند . همچنین است که این کتاب این فیثاغورث را یونانی نمیخواند و همینطور وی را شاگرد داوود و لقمان عنوان میکند در حالیکه حضرت داوود (علیه السلام) در زمانی بسیار قبل تر از فیثاغورث ریاضی دان می زیسته است ، بنابراین منظور این کتاب از فیثاغورث یک فیثاغورث دیگر است که در زمانی بسیار قبل تر از فیثاغورث ریاضی دان می زیسته. این کتاب بخت النصر را گماشته لهراسب معرفی میکند و این در حالیست که برخی تواریخ دیگر بخت النصر را در زمان بهمن بن اسفندیار بیان کرده بودند و نه لهراسب.

 

چنانچه دیده میشود این کتاب سخن از اسکندری میزند که با داراب داراب جنگ کرده و وی را شکست میدهد و پادشاه ایران میشود و این اسکندر آخرین پادشاه ایران قبل از سلسله اشکانیان بوده و البته ایرانی هم نبوده است . همچنین است که اسکندر را ذوالقرنین میخواند .

 

..........................................................................................................................

 

نتیجه گیری قسمت سی و سوم

 

در این کتاب کورش نامی وجود ندارد و همچنین کورش را نمیتوان با کیخسرو تطبیق داد و طبق این کتاب این کار رد میشود.

در این کتاب اسکندر را ذوالقرنین خوانده است و همچنین خضر نبی (علیه السلام) را سپهسالار لشکر اسکندر میخواند و بنابراین طبق این کتاب اسکندر همان ذوالقرنین است . مؤلف کتاب در انتهای بحث سلسله کیانیان نیز میگوید « و بعضی کویند که این اسکندر غیر آن بود » اگرچه این دیدگاه مؤلف نیست و مؤلف اسکندر را ذوالقرنین خوانده است اما همان بعضی هم گفته اند اسکندری که سد یأجوج ساخت این اسکندر نبوده و یک اسکندر دیگر بوده است و بازهم نام بنا کننده سد یأجوج را اسکندر خوانده اند.

 

بنابراین این کتاب هم جزء کتبی است که هیچ سخنی درباره فردی به نام کورش بیان نکرده است با اینکه درباره سلسله های شاهی و شاهان ایران سخن گفته است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۱